فَقَذَفْنَاهَا
ریشه کلمه
قاموس قرآن
انداختن. گذاشتن. بهتر است آن را رهاكردن معنى كنيم كه جامع انداختن و گذاشتن است [طه:39]. موسى را در صندوق بگذار و آن را به دريا رهاكن. معلوم است كه انداختن معمولى مراد نيست. [احزاب:26]. مراد انداختن معنوى است [طه:87]. شايد منظور آن است كه آنها را در آتش انداختيم ودر آتش گذاشتيم تا ذوب شود. در آيات قرآن محلى نيست كه مراد از آن انداختن معمولی باشد مثل انداختن سنگ حتى [صافات:8].هم معلوم نيست كه غيرمحسوس نباشد. [انبیاء:18]. حق را در مقابل باطل مىگذاريم كه مغز باطل را مى شكافد و بطلان آن را آشكار مىكند مراد ظاهرا براهين حق در مقابل باطل است. [سباء:48]. به نظر الميزان مراد از«اَلْحَقَّ» قرآن است يعنى خدا قرآن را نازل مىكند و به قلبم مىاندازد و او علّام الغيوب است. [سباء:53]. مراد از قذف غيب ظاهرا ايرادات واهى بر معاد است وچون از فاصله بعيد رساندن به هدف مقدور نيست شايد مراد از اين تعبير آن است كه ايرادات آنها ضررى به معاد ندارد.