هود ١٠٠
کپی متن آیه |
---|
ذٰلِکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْقُرَى نَقُصُّهُ عَلَيْکَ مِنْهَا قَائِمٌ وَ حَصِيدٌ |
ترجمه
هود ٩٩ | آیه ١٠٠ | هود ١٠١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْقُرَی»: جمع قریة، مراد شهرها و آبادیهای بزرگ است. «قَآئِمٌ»: برجا. ماندگار. «حَصِیدٌ»: درو شده. مراد تباه و ویران شده است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۰۸ - ۱۰۰، سوره هود
- دو احتمال در معناى : ((ابناء القرى ))
- مراد از اينكه آلهه مشركين جز بر هلاكت و تباهى خوانندگان خويش نيفزودند
- اشاره به وجود ارتباط بين اعمال سابق ولا حق انسان ، و نيز ارتباط آن بااعمال ديگران
- عالم برزخ منزلگاه موقتى است و جنبه تمهيدى براى روز قيامت و بهشت و دوزخ جاودانه دارد
- چند وجه در معناى : ((يوم ياءت ...)) در آيه شريفه
- در روز قيامت حقايق براى همگان واضح شده ، توهم استقلال اسباب و وسائط زائل مى گردد
- معناى جمله : ((يوم ياءت لاتكلم نفس الّا باذنه )) و معناى تكلم در قيامت
- بيان اينكه دروغ گفتن مشركين در روز قيامت از باب ظهور ملكات است
- وجه جمع بين آياتى كه تكلم در روز قيامت را اثبات مى كنند با آياتى كه آن را نفى و انكار مى كنند
- گفتار ديگر مفسرين در معناى آيه (لاتكلم نفس الا باذنه )
- علاوه بر اينكه خداى تعالى مى فرمايد: ((هذا يوم لا ينطقون و لا يوذن لهم فيعتذرون)) و معلوم است كه
- وجهى كه ديگران درباره جمع بين اين دو دسته از آيات
- معناى جمله : ((فمنهم شقىّ و سعيد)) و اشاره به معناى تقسيم انسانها به سعادتمند وشقاوتمند
- نقد و رد سخن فخررازى كه گفته است سعادت و شقاوت آدمى به حكم خدا و لازم لاينكفاوست
- بيان اينكه قضاء و قدر الهى و علم او به اعمال انسان منافاتى با اختيارى بودناعمال انسان ندارد
- معناى (زفيز) و (شهيق ) و بيان حالاهل جهنم
- معناى ((خلود)) و مشتقات آن
- دو اشكال در ارتباط با آيه : ((خالدين فيها مادامت السموات و الارض )) و جواب آنها
- سخن زمخشرى در تفسير كشاف در اشاره به اين وجه
- دفعاشكال قاضى بيضاوى بر آيه شريفه
- وجوه ديگرى كه درباره تحديد خلود در آيه شريفه ذكر شده است
- معناى استثناء: ((الّا ماشاء ربّك )) در دو آيه مربوط به بهشتيان و دوزخيان
- وجوه مختلف ديگر درباره مراد از استثناء فوق الذكر
- اشاره به نكته لطيفى كه از آيه : ((و اما الذين سعدوا...)) استفاده مى شود.
- وجه جمع بين جمله : ((الّا ماشاء ربّك )) و ((عطاء غير مجذوذ)) در آيه شريفه
- بحث روايتى
- بررسى نسبت سعادت و شقاوت انسان با قضا و قدر الهى با توجه به روايات وارده
- عالم هستى داراى دو وجه است : وجه ضرورت و تقدير و وجه امكان و اختيار
- معناى فرمايش پيامبر (ص ): ((كل ميسر لما خلق له ))
- رواياتى در ذيل آيات شريفه مربوط به خلود در جنت و نار و استثناء: ((الّا ماشاء ربّك))
- بهشت اولياء خدا با بهشت ديگران تفاوت دارد (و من دونهما جنّتان )
- رد سخن سيوطى در مورد منسوخ شدن دو آيه : ((فاما الّذين شقوا... ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْقُرى نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْها قائِمٌ وَ حَصِيدٌ «100»
(اى پيامبر!) اين (مطالب، گوشهاى) از اخبار آبادىها و شهرهايى است كه ما آن را براى تو بازگو مىكنيم، (البتّه) بعضى از آنها (هنوز) پابرجا هستند، ولى بعضى ديگر ويران شدهاند.
نکته ها
ممكن است منظور آيه اين باشد كه در بعضى موارد، تنها خودشان را هلاك نموديم از اين روى آثارشان باقى است، ولى در بعضى ديگر آنها را همراه با تمامى آثار و خانههايشان نابود كرديم.
ان داستان در قرآن، داراى نقش و اثرات مهمّى است، زيرا؛
جلد 4 - صفحه 119
1- دلنشين و جذّاب است. 2- هموار كنندهى راه نفوذ و تأثير بيشتر دلائل عقلى و برهانى است. 3- دليلى ديگر بر اعجاز پيامبر صلى الله عليه و آله است كه چگونه فردى درس ناخوانده چنين اخبارى را مىداند. 4- براى شنوندگان آن درس عبرت است.
پیام ها
1- بيان تاريخ به مقدارى لازم است كه سبب رشد، پندآموزى و هشدار باشد. «مِنْ أَنْباءِ» (بعضى از تاريخ گذشتكان نه همهى آن)
2- تاريخ نوح، هود، صالح، لوط، شعيب و موسى، از بخش مهم تاريخ بشرى است. «أَنْباءِ» ( «أَنْباءِ» به معناى اخبار مهمّ است)
3- قرآن منبعى براى آشنايى با تاريخ گذشته و فرجام پيشينيان است.
4- گفتن داستانهاى صحيح، مستند و آموزنده، كارى خدايى است، از آن غفلت نكنيم. «نَقُصُّهُ»
5- داستانهاى قرآنى، صادقترين و صحيحترين قصههاست، زيرا گويندهى آنها خداست. «نَقُصُّهُ»
6- حساب تاريخ امّتها از حساب آثار وبقاياى آنها جداست، زيرا تاريخ امرى ماندگار است، گرچه ممكن است از آثار وبقاياى آنان خبرى نباشد. «حَصِيدٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْقُرى نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْها قائِمٌ وَ حَصِيدٌ (100)
ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْقُرى: آنچه را كه ذكر نموديم بعض از اخبار شهرهاى مهلكه معذّبه است. نَقُصُّهُ عَلَيْكَ: كه قصه مىكنيم و مىگوئيم آنها را براى تو. مِنْها قائِمٌ وَ حَصِيدٌ: بعضى از آن شهرها باقى است به آبادى و برجاى مانده مانند زرع ايستاده، و برخى از آن شهرها خراب و ويران شده و درهم شكسته مانند درويده. «قائم»: آن شهرهائى است كه اثر آن ديده مىشود مثل ديار عاد و ثمود، «حصيد»: آنهائى كه بكلى آثار آن محو شده مثل ديار نوح و لوط.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِينٍ (96) إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ (97) يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ (98) وَ أُتْبِعُوا فِي هذِهِ لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ (99) ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْقُرى نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْها قائِمٌ وَ حَصِيدٌ (100)
وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ لَمَّا جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ ما زادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ (101) وَ كَذلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذا أَخَذَ الْقُرى وَ هِيَ ظالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ (102) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَةِ ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ (103)
ترجمه
و بتحقيق فرستاديم موسى را با آيتهاى خودمان و حجّتى آشكار
بسوى فرعون و اتباعش پس پيروى كردند فرمان فرعون را و نبود امر فرعون موجب هدايت
پيشرو ميشود قومش را روز قيامت پس وارد نمايد آنها را در آتش و بد است آن مورديكه ورود شده در آن
و از پى آورده شدند در اين سراى لعنت را و در روز قيامت بد است آن عطائى كه عطا كرده شده است
اين از اخبار بلدها است كه نقل نمائيم آنرا بر تو بعضى از آنها بر پا است و برخى درو شده
و ستم ننموديم ما آنها را ولى ستم نمودند آنها بخودشان پس كفايت ننمودند از آنها خدايا نشان كه ميخواندند از غير خدا هيچ چيز چون آمد فرمان پروردگارت و نيفزودند آنها را جز هلاكت و خسارت
و اين چنين است گرفتن پروردگارت چون گرفت بلدها را با آنكه آنها ستم كار بودند همانا گرفتن او دردناك سخت است
همانا در آن هر آينه عبرت است براى آنكه بترسد از عذاب آخرت آن روزى است كه جمع كرده شوند براى آن مردم و آنروزى است حاضر كرده شده.
تفسير
خداوند حضرت موسى عليه السّلام را با معجزات بسياريكه شمهاى از آنها در ضمن قصص راجعه بآن حضرت ذكر شد مبعوث فرمود بر فرعون و اعيان قوم او كه هر يك از آن معجزات باعتبار دلالتشان بر صدق آنحضرت آيه و دليل بودند و باعتبار دلالتشان بر كذب مخالفان او حجت و سلطان و عصا در ميان آنها ممتاز بود بحجّيت واضحه كه موجب سلطنت و غلبه بر خصم بود و باين اعتبار معبّر بلفظ مفرد و معنون بسلطان مبين شده است و بقدرى حب دنيا و تقليد و تعصّب در آنقوم رسوخ پيدا كرده بود كه با مشاهده آن معجزات كثيره ظاهره باز متابعت نمودند امر فرعون را بكفر و اقرار بخدائى او و معلوم است كه چنين امرى موجب رشد و هدايت نيست بلكه موجب غوايت و ضلالت است و در روز قيامت هر مفسد و ضالّ و مضلّى پيشرو و مقدّم و امام اتباع خود است تا خود و پيروان خود را بمنزل اصلى برساند چنانچه هر مصلح و مهتدى و هادى هم پيشرو و مقدّم و امام پيروان خود است تا بمقصد برسند مثلا ابو بكر
جلد 3 صفحه 107
و عمر و عثمان ائمّه و پيشروان اهل سنّتند تا آنها را بجايگاه خودشان برسانند و امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السلام ائمّه و پيشروان شيعيانند تا آنها را بمقام خودشان و اصل فرمايند و پيرو پيروان كفر و ضلال لعنت و محروميّت از رحمت احديّت است در دنيا و آخرت و اين لعنت كه ملازم با عذاب است چون در مقابل عطايا و نعم اهل بهشت است بمنزله عطائى است كه بدوزخيان اعطاء شده و اين اجمالى است از اخبار بلاد و اقواميكه بعذاب الهى در نتيجه طغيان گرفتار شدند كه خداوند بغرض عبرت خلق براى پيغمبر خود نقل فرموده و بعضى از آن بلاد هنوز باقى است باعيان يا آثارشان مانند زراعتى كه بجاى خود ايستاده و ثابت است و بعضى بكلى محو و نابود شده كه اثرى هم از آن باقى نيست مانند مزرعهاى كه درو شود و اثرى از زراعت در آن باقى نماند و العياذ باللّه تصوّر نشود خداوند بآنها ظلم نموده كه در دنيا و آخرت از نعمت خود محروم و بعذاب دائم گرفتار فرموده چون آنها خودشان ظلم نمودند در باره خودشان كه سرمايه ترقى و تعالى را از دست دادند و موجبات فنا و زوال و استيصال و استحقاق خلود در عذاب را براى خودشان تهيّه نمودند و بهيچ وجه پرستش خدايان باطل و تبعيّت سلاطين جور براى آنها نافع و مفيد نشد و اينها نتوانستند از پرستش و ستايش كنندگان خودشان دفاع نمايند در موقع ورود عذاب الهى و جز هلاكت و خسارت براى اتباع خودشان چيزى زياد ننمودند و كيفيّت گرفتن خداوند اهل بلاديرا كه ستم نمودند بخودشان و خلق براى انتقام و تعذيب آنستكه بآنها مهلت ميدهد تا بنهايت شقاوت برسند و پس از آن غضب ميكند و از آنها انتقام ميكشد بعذاب دردناك سخت كه رهائى از آن ممكن نيست چنانچه قريب باين معنى در باره هر ظالمى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده با تمسّك باين آيه شريفه و در اين اخبار و قصص اقوام سابقه هالكه عبرت است براى كسيكه از عذاب آخرت مىترسد چون معتقد بمعاد است و ميداند كه اينها نمونهاى از آن عذاب عظيم است نه كسيكه بكلى غافل است و متوجّه باين معانى نيست و اين روز عذاب و آخرت و روز قيامت روزى است كه خداوند خلق اوّلين و آخرين را براى جمع شدن در آنروز خلق فرموده كه هر كس بكمال لايق و نتيجه عقايد و اعمال خود از خير و شرّ برسد و آنروز مشهود است كه تمام مخلوقات از جنّ و انس و اهل آسمان و زمين
جلد 3 صفحه 108
آنروز را خواهند ديد و مانند آن روزى نيست و تمام انبياء و رسل شهادت بوقوع آن داده و مىدهند چنانچه قمّى ره فرموده و عياشى ره از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده در تفسير اين آيه كه آنروز قيامت است و آن روز موعود است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ذلِكَ مِن أَنباءِ القُري نَقُصُّهُ عَلَيكَ مِنها قائِمٌ وَ حَصِيدٌ (100)
اينکه قضايا از قوم نوح تا موسي از خبرهاي شهرستانهاي آنها است که پس از هلاكت اهل آنها بعضي از آن شهرستانها آثاري از آن باقيست که عبرت ديگران باشد مثل مصر و بعضي خراب و ويران شده که هيچ اثري از آنها باقي نمانده.
ذلک اشاره بخبرهائيست که از قوم نوح و عاد و ثمود و اصحاب لوط و قوم شعيب و فرعونيان خداوند خبر داده.
مِن أَنباءِ القُري من تبعيضيه است و تاب دو معني دارد يكي آنكه اينکه قراي آنها خبرهاي ديگر هم دارند که در قرآن در ساير سور اشاره فرموده و اينها که خبر داديم بعض آنها است، ديگر آنكه قراي ديگري هم هست که ظالمين
جلد 11 - صفحه 120
در آنها هلاك شدند و اينها که خبر داديم بعضي از قراي است. انباء جمع نبأ است و نبأ بمعني خبر دادن از قضاياي واقعة است، و تعبير بقري براي اينست که تمام اهل آنها هلاك شدند لكن خود قري بعض آنها بكلي مخروبه شد که هيچ اثري از آنها باقي نماند مثل قراي قوم لوط که سرنگون شد يا مخروبه شد چنانچه ميفرمايد بعد از ذكر قوم نوح، عاد، ثمود، قوم ابراهيم، قوم لوط، اصحاب مدين، تكذيب موسي فَكَأَيِّن مِن قَريَةٍ أَهلَكناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلي عُرُوشِها الاية حج آيه 44، و بعض آنها آثار آنها باقي ماند و پس از هلاكت اهلش بدست مؤمنين افتاد مثل منازل فرعونيان که ميفرمايد كَذلِكَ وَ أَورَثناها قَوماً آخَرِينَ دخان آيه 27، و نيز ميفرمايد فَأَخرَجناهُم مِن جَنّاتٍ وَ عُيُونٍ وَ كُنُوزٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ كَذلِكَ وَ أَورَثناها بَنِي إِسرائِيلَ شعراء آيه 57.
نَقُصُّهُ عَلَيكَ جهت تسليت حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در مخالفت قومش و انذار قوم که شما هم عزيزتر از آنها نيستيد چنانچه ميفرمايد أَ كُفّارُكُم خَيرٌ مِن أُولئِكُم أَم لَكُم بَراءَةٌ فِي الزُّبُرِ قمر آيه 43 مِنها قائِمٌ مثل منازل فرعونيان وَ حَصِيدٌ مثل قراء قوم لوط.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 100)- در آیات این سوره سرگذشت هفت قوم از اقوام پیشین و گوشهای از تاریخ پیامبرانشان بیان شد.
در اینجا به تمام آن داستانها اشاره کرده، به صورت یک جمع بندی میفرماید: «این ماجراها گوشهای از اخبار شهرها و آبادیهاست که ما داستانش را برای تو بازگو میکنیم» (ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْقُری نَقُصُّهُ عَلَیْکَ).
همان شهرها و آبادیهایی که «قسمتی از آن هنوز برپاست، و قسمتی همچون کشتزار درو شده بکلی ویران گشته است» (مِنْها قائِمٌ وَ حَصِیدٌ).
نکات آیه
۱- داستان اقوامى چون فرعونیان ، قوم نوح ، هود ، صالح ، لوط و شعیب(ع) ، از داستانهاى مهم تاریخ بشرى است. (ذلک من أنباء القرى) «أنباء» جمع نبأ است و نبأ - چنان چه در مفردات راغب آمده - به خبرى گفته مى شود که داراى فایده بزرگ است. «قرى» (جمع قریة) به معناى آبادیهاست.
۲- خداوند ، گوشه هایى از سرگذشت اقوام به هلاکت رسیده و آبادیهاى تخریب شده با عذاب را براى پیامبر(ص) گزارش مى کرد. (ذلک من أنباء القرى نقصه علیک)
۳- برخى از آبادیهایى که عذاب بر آن واقع شد ، محو و نابود گشت و آثار برخى دیگر تا عصر پیامبر(ص) باقى ماند. (ذلک من أنباء القرى ... منها قائم و حصید) «قائم» به معناى ایستاده و استوار و «حصید» به معناى دِرو شده است. در آیه شریفه آبادیهاى ویران نشده ، به زراعت و گیاهانى که بر ساقه خویش استوار مى باشد و آبادیهاى مخروبه به زراعت دِرو شده ، تشبیه شده است.
۴- نزول عذاب بر برخى از اقوام گذشته ، فراگیر همه آنان نشد و نسلى از آنان باقى ماند. (منها قائم) برداشت فوق، براساس این احتمال است که مراد از «منها» من أهلها باشد. بر این اساس، جمله «منها قائم ...»; یعنى، برخى از اقوامى که گرفتار عذاب شدند، هم اکنون (عصر پیامبر) نیز موجودند و برخى از آنان به طور کلى منقرض شده و باقى نماندند.
۵- برخى از اقوام گذشته در پى نزول عذاب بر آنان ، منقرض شدند و نسلى از آنان برجاى نماند. (منها ... حصید)
۶- قرآن ، منبعى براى آشنایى به تاریخ بشر و فرجام پیشینیان (ذلک من أنباء القرى نقصه علیک منها قائم و حصید)
موضوعات مرتبط
- اقوام پیشین: انقراض اقوام پیشین ۵; عذاب اقوام پیشین ۴
- اهل مدین: تاریخ اهل مدین ۱
- تاریخ: منابع تاریخ ۶; مهمترین قصص تاریخ ۱
- خدا: إخبار خدا ۲
- شناخت: منابع شناخت ۶
- عذاب: انقراض اهل عذاب ۵; بقایاى شهرهاى عذاب شده ۳; بقاى نسل اهل عذاب ۴; نابودى شهرهاى عذاب شده ۳; نسل اهل عذاب ۵
- فرعونیان: تاریخ فرعونیان ۱
- قرآن: نقش قرآن ۶
- قوم ثمود: تاریخ قوم ثمود ۱
- قوم عاد: تاریخ قوم عاد ۱
- قوم لوط: تاریخ قوم لوط ۱
- قوم نوح: تاریخ قوم نوح ۱
- محمد(ص): محمد(ص) و سرنوشت اقوام پیشین ۲; محمد(ص) و هلاکت اقوام پیشین ۲
منابع