سبإ ٥١

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۳۱ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
کپی متن آیه
وَ لَوْ تَرَى‌ إِذْ فَزِعُوا فَلاَ فَوْتَ‌ وَ أُخِذُوا مِنْ‌ مَکَانٍ‌ قَرِيبٍ‌

ترجمه

اگر ببینی هنگامی که فریادشان بلند می‌شود امّا نمی‌توانند (از عذاب الهی) بگریزند، و آنها را از جای نزدیکی (که حتّی انتظارش را ندارند) می‌گیرند (از درماندگی آنها تعجّب خواهی کرد)!

|و اى كاش مى‌ديدى هنگامى را كه [كافران از اوضاع معاد] وحشت زده‌اند، و گريزى نمانده است و از مكانى نزديك دستگير مى‌شوند
و اى كاش مى‌ديدى هنگامى را كه [كافران‌] وحشت‌زده‌اند [آنجا كه راهِ‌] گريزى نمانده است و از جايى نزديك گرفتار آمده‌اند.
و اگر تو سختی حال مجرمان را مشاهده کنی هنگامی که ترسان و هراسانند، در آن حال هیچ (از عذاب و قهر الهی) فوت نشوند و از مکان نزدیکی دستگیر شوند.
و اگر ببینی [مشرکان] زمانی که [با ظهور قیامت] ترسان و وحشت زده می شوند [امر عجیبی می بینی] و [آن اینکه برای آنان] توانایی [گریز از عذاب] نیست، و از جایی نزدیک [که موقف قیامت است] بازداشت می شوند.
اگر ببينى، آنگاه كه سخت بترسند و رهاييشان نباشد و از مكانى نزديك گرفتارشان سازند،
و چون بنگری آنگاه که هراسان شوند گریزی در کار نیست، و از جایی نزدیک فرو گرفته شوند
و اگر [كافران را] ببينى آنگاه كه ترسان و هراسان شوند پس گريز و رهايى نباشد و آنان را از جايى نزديك [به عذاب‌] فرا گيرند.
اگر برایت ممکن بود ببینی (حال ستمگران را) در آن دم که به وحشت می‌افتند و راه گریزی ندارند و اصلاً مهلتی بدیشان داده نمی‌شود، و از مکان نزدیکی گرفتار (و روانه‌ی آتش) می‌گردند، (صحنه‌ی هراس‌انگیزی را خواهی دید که انسان از آن برخود می‌لرزد و بیتاب می‌شود).
و ای کاش می‌دیدی چون (کافران) وحشت‌زده‌اند پس هرگز گریزی نمانده است و از جایی نزدیک برگرفته شدند.
و کاش میدیدی گاهی را که هراسان شوند پس نیست گریزی (دررفتنی) و دستگیر شدند از جایگاهی نزدیک‌

If you could only see when they are terrified, and there is no escape, and they are seized from a nearby place.
ترتیل:
ترجمه:
سبإ ٥٠ آیه ٥١ سبإ ٥٢
سوره : سوره سبإ
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَ لَوْ تَری»: (نگا: سبأ / ). «فَزِعُوا»: به هراس افتادند. سراسیمه شدند. «لا فَوْتَ»: هیچ رهائی نیست. مراد از (فَوْتَ) گریز و مهلت است. یعنی اصلاً خدا بدیشان مهلت نمی‌دهد و راه گریزی هم ندارند. «مَکَانٍ قَرِیبٍ»: مراد این است که در اسرع وقت از نزدیکترین محلّ گرفتارشان می‌سازند. این آیه بیانگر حال آشفته کافران در آغاز هنگامه رستاخیز است (نگا: / - ). یا این که وضع نابسامان آنان به هنگام بلایای نابود کننده و عذاب استیصال در دنیا است (نگا: غافر / - ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

«شیخ طوسی» سعید بن مسیب یا سعید بن جبیر گوید: این آیه درباره لشکرى نازل شده که در بیابان شکست بخورند و از بین بروند و فقط یک نفر از آن میان باقى بماند و آنچه را که دیده است به دیگران خبر بدهد چنان که حذیفه از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل و روایت نموده است.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَوْ تَرى‌ إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ «51»

و اگر ببينى وقتى كه كافران (از عذاب سخت) فزع كنند و راه گريزى در كار نيست، و از مكانى نزديك دستگير شوند (تعجب خواهى كرد).

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَوْ تَرى‌ إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ (51)

بعد از آن تهديد مى‌فرمايد مشركان را:

وَ لَوْ تَرى‌ إِذْ فَزِعُوا: و اگر ببينى اى پيغمبر يا اى بيننده كافران را زمانى كه ترسان شوند نزديك مرگ، يا به وقت بعث، يا روز بدر؛ ببينى امرى فظيع و عجيب و با هول، فَلا فَوْتَ‌: پس نباشد هيچ فوتى، يعنى به جهت گريختن و پناه بردن به قلعه‌اى و جائى، عذاب از ايشان فوت نشود، وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ‌: و بگيرند ايشان را از جاى نزديك، يعنى از روى زمين به زير زمين ايشان را كشند كه قبر است، يا از موقف به جهنم، يا از صحراى «بدر» به چاه اندازند.

جلد 10 - صفحه 551

ابن عباس گفته: نزول اين آيه در اصحاب خسف پيداست، و ايشان هشتاد هزار نفر باشند كه از شام به قصد تخريب كعبه معظمه حركت، چون در بيابان مكه رسند همه آنها به زمين فرو روند «1»، پس معنى (اخذوا من مكان قريب) اينست كه خسف شوند از زير قدمها. و اين جماعت لشكر سفيانى باشند در آخر الزمان كه به امر او قصد تخريب كعبه نمايند، و از اين جماعت دو نفر نجات يابند: يكى بشارت به مكه برد، و ديگرى روى او بر قفا برگشته، خبر خسف قوم به سفيانى رساند.

علائم ظهور ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه:

علامه مجلسى (رحمه اللّه) از حذيفه يمانى روايت نموده شنيدم از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه از فتنه آخر الزمان خبر مى‌داد از آن جمله فرمود: سفيانى خروج كند و از بيابان خشك به دمشق آيد، و بعضى لشكر را به مشرق فرستد و جمعى را به مدينه، چون به زمين بابل رسند (ميانه مدينه و بغداد) زياده از سه هزار نفر را بكشند و صد زن را شكم بدرند و سيصد مرد معروف را از بنى عباس به قتل آورند، بعد متوجه كوفه شدند و نواحى آن را خراب كنند، آنگاه روى به شام نهند و در اثناى اين حال رايت هدى از كوفه پديد آيد و بر عقب آنها روان شوند، بعد از دو روز راه به ايشان برسند و اكثر آنها را بكشند و غنيمت اخذ كنند و اسيران را از دست آنها خلاص نمايند. و سفيانى بعضى ديگر از لشكر را به مدينه فرستد و سه شبانه‌روز غارت كنند، و از آنجا به مكّه آيند. چون به «بيدا» رسند، حق تعالى جبرئيل را بفرستد براى هلاك آنها، جبرئيل پاى بر زمين زند و يكبار به زمين فرو روند؛ اينست قول خداى تعالى‌ (وَ لَوْ تَرى‌ إِذْ فَزِعُوا ...) و دو نفر كه از جهينه‌اند نجات يابند: يكى بشير و ديگرى نذير، بشير بشارت به مكه رساند، و نذير سفيانى را بترساند به هلاكت قوم او، و از اينجا مثل شده كه (و عند جهينة الخبر اليقين) و نزد جهينيه خبر يقين باشد «2».


«1» كشاف، چ مصر، ج 3، ص 265. (بحار 52/ 186 نيز بنقل از صاحب كشاف آورده است)

«2» بحار الانوار، ج 52، ص 187- 186 تاريخ الامام الثانى عشر- باب علامات ظهوره عليه السّلام من السفيانى و الدّجّال.

جلد 10 - صفحه 552

و از حضرت باقر و صادق عليهما السّلام و ابو حمزه ثمالى (رحمه اللّه) از حضرت سيد سجاد عليه السّلام فرمودند: او لشگر سفيانى است كه در بيداء هلاك شوند از زير قدمهاشان فرو روند در زمين‌ «3».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَوْ تَرى‌ إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ (51) وَ قالُوا آمَنَّا بِهِ وَ أَنَّى لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ (52) وَ قَدْ كَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ وَ يَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ (53) وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ كَما فُعِلَ بِأَشْياعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ (54)

ترجمه‌

و اگر به بينى هنگاميكه ترسان شوند پس از دست نروند و گرفته شوند از مكانى نزديك‌

و گويند ايمان آورديم بآن و از كجا باشد برايشان نائل‌


جلد 4 صفحه 372

شدن از جاى دور

و بتحقيق كافر شدند بآن از پيش و مى‌افكنند بجاى پنهان از جاى دور

و جدائى افكنده شود ميانشان و ميان آنچه ميخواستند چنان كه بجا آورده شد بهمكارانشان پيش از اين همانا آنها بودند در شكى متزلزل كننده.

تفسير

خداوند متعال باز بنغمه ديگرى از كفّار تهديد فرموده كه خطاب بپيغمبر خود فرموده ميفرمايد و اگر به بينى تو وقتى را كه بفزع در آيند و هراسان شوند در وقت مرگ يا بعث براى حشر يا در جنگ بدر بر حسب اختلاف اقوال مفسّرين هر آينه ديده‌ئى امر عجيبى را پس هيچ يك از دست عزرائيل يا صور احضار اسرافيل يا شمشير اهل ايمان و امير ايشان نميتوانند فرار كنند و گرفته ميشوند از جاى نزديك كه بستر و بالين يا قبر و قالب مثال يا ميدان جنگ باشد يا بدست خدا كه بهمه بر هر تقدير نزديك است و در آنوقت گويند ايمان آورديم ما به پيغمبر يا قرآن و كجا و چگونه ممكن باشد تناول و وصول بنفع ايمان براى آنها از جاى دور كه عالم آخرت يا برزخ يا مشاهده عذاب باشد كه بيرون است از زمان تكليف و از انظار اهل اين عالم با آنكه قبلا كافر شدند بحق با مشاهده آيات آن و هر نسبت ناروائى را كه دلشان خواست از سحر و شعر و جنون و كذب و غيرها به پيغمبر و قرآن دادند با آنكه از باطن امر خبردار نبودند مانند كسيكه سنگى بنقطه ناپديدى از جاى دورى بيندازد كه البتّه بهدف نخواهد رسيد و در آنروز و آنهنگام حائل شود عذاب بين آنها و تمام مشتهيات و آمال و آرزوهاشان كه نه بدنيا برميگردند و نه ايمان آنها پذيرفته ميشود و نه از جهنّم نجات پيدا ميكنند و نه به بهشت ميروند چنانچه با اقوام سابقه كه انبياء را تكذيب نمودند همين معامله شد و بعذاب الهى گرفتار شدند چون آنها هم مانند اينها شكّاك و بد گمان به انبياء و اولياء بودند و در مسلك و مرام با هم شركت داشتند و باين مناسبت اطلاق اشياع بر آنها شده و توصيف شك بمريب ظاهرا براى تأكيد است مانند عجب عجيب و شعر شاعر و ظلّ ظليل و امثال اينها و محتمل است براى تقييد شك بموجب تزلزل و اتّهام و تشويش خاطر باشد در هر حال آنچه تاكنون ذكر شد بمقتضاى ظاهر آيات شريفه و اقوال مفسّرين بود ولى بمقتضاى روايات از


جلد 4 صفحه 373

صيحه آسمانى است و اخذ كفار از مكان قريب بدون فوت احدى خسف است كه از زير قدمهاى عساكر سفيانى در زمين بيداء كه بين مدينه و مكه است در وقت ظهور امام زمان واقع ميشود و ايمانشان بآنحضرت بعد از نزول امر قبول نميشود در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه دو سوره حمد يعنى سوره سبا و فاطر را در يك شب بخواند خداوند او را حفظ و نگهدارى فرمايد و اگر در روز آنشب هم بخواند هيچ مكروهى در آنروز باو نرسد و خداوند از خير دنيا و آخرت بقدرى باو عطا ميفرمايد كه بر قلبش خطور نكرده و آرزويش را ننموده باشد و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.


جلد 4 صفحه 374

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَو تَري‌ إِذ فَزِعُوا فَلا فَوت‌َ وَ أُخِذُوا مِن‌ مَكان‌ٍ قَرِيب‌ٍ (51)

و ‌اگر‌ مي‌ديدي‌ زماني‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ ‌به‌ فزع‌ و جزع‌ مي‌افتند و احدي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ رها نمي‌شود و همچنين‌

جلد 14 - صفحه 581

زماني‌ ‌که‌ اين‌ها ‌را‌ مي‌گيرند و اين‌ها گرفته‌ مي‌شوند ‌از‌ مكان‌ نزديكي‌.

‌اينکه‌ آيه شريفه‌ ‌را‌ چهار نحوه‌ ميتوان‌ تفسير كرد:

يك‌ نحوه‌: وَ لَو تَري‌ إِذ فَزِعُوا زمان‌ وفات‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ملائكه‌ عذاب‌ و غلاظ و شداد مي‌آيند ‌براي‌ قبض‌ روح‌ ‌آنها‌ اين‌ها ‌به‌ فزع‌ و جزع‌ مي‌افتند ديگر نه‌ توبه ‌آنها‌ قبول‌ مي‌شود و نه‌ نجاتي‌ پيدا مي‌كنند.

فَلا فَوت‌َ احدي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ نجات‌ پيدا نمي‌كند تماما گرفتار مي‌شوند.

وَ أُخِذُوا اخذ يوم القيامة تماما.

مِن‌ مَكان‌ٍ قَرِيب‌ٍ ‌از‌ قبور ‌آنها‌ ‌که‌ همان‌ صحراي‌ محشر مي‌شود ‌که‌ سر ‌از‌ قبر بيرون‌ مي‌آورند.

‌در‌ همان‌ صحراي‌ محشر ‌است‌ مي‌برند ‌در‌ چپ‌ صحراي‌ محشر بسيار نزديك‌ ‌است‌ و جواب‌ «‌لو‌ تري‌» محذوف‌ ‌است‌ ‌به‌ دلالت‌ كلام‌ ‌يعني‌ ‌لو‌ تري‌ امرا عجيبا و عذابا شديدا».

نحوه دويم‌: اشاره‌ ‌به‌ جنگ‌ بدر ‌است‌ ‌که‌ ملائكه‌ ‌به‌ ياري‌ مسلمين‌ آمدند و گردن‌ مشركين‌ ‌را‌ مي‌زدند و دست‌ و سر ‌آنها‌ روي‌ زمين‌ مي‌ريخت‌ ‌به‌ فزع‌ و جزع‌ افتادند و بسياري‌ دستگير شدند.

نحوه‌ سيم‌: يوم البعث‌ ‌که‌ تمام‌ ‌به‌ فزع‌ مي‌افتند و ملائكه‌ ‌با‌ زنجيرهاي‌ آتشي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مي‌گيرند و ‌در‌ جهنم‌ مي‌اندازند.

نحوه چهارم‌: ‌که‌ ‌در‌ اخبار ‌از‌ حضرت‌ باقر (ع‌) و حضرت‌ صادق‌ (ع‌) داريم‌ و ‌در‌ تفسير ثعلبي‌ ‌از‌ ‌إبن‌ عباس‌ روايت‌ كرده‌ راجع‌ ‌به‌ لشكر سفياني‌ ‌است‌ ‌که‌ عراق‌ ‌را‌ تصرف‌ مي‌كند و بسياري‌ ‌را‌ مي‌كشد و مدينه‌ ‌را‌ ‌هم‌ تصرف‌ مي‌كند و مردان‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مي‌كشد و محله‌ بني‌ هاشم‌ ‌را‌ خراب‌ مي‌كند و زن‌ها ‌را‌ تصرف‌ مي‌كنند سپس‌ دو لشكر مي‌فرستد: يكي‌ ‌به‌ طرف‌ مكه‌ ‌در‌ زمين‌ بيدا خسف‌ مي‌شوند و ‌در‌ زمين‌ فرو مي‌روند و ديگري‌ ‌به‌ طرف‌ شام‌ و رايت‌ هدايت‌ ‌از‌ كوفه‌ ‌در‌ تعقيب‌ ‌آنها‌ ‌از‌ مؤمنين‌ مي‌روند و ‌آنها‌ ‌را‌ مي‌كشند و غنائم‌ و اسرايي‌ ‌که‌ گرفته‌ بودند ‌پس‌ مي‌گيرند.

اقول‌: حمل‌ ‌بر‌ عموم‌ مانع‌ ندارد و تمام‌ اين‌ها مصاديق‌ باشند.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 51)- آنها راه فرار ندارند: در اینجا با توجه به بحثهایی که پیرامون مشرکان لجوج در آیات پیشین گذشت، روی سخن را بار دیگر به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله کرده، حال این گروه را به هنگام گرفتاری در چنگال عذاب الهی مجسّم می‌سازد که چگونه آنها پس از گرفتاری به فکر ایمان می‌افتند اما ایمانشان سودی نخواهد داشت.

می‌فرماید: «اگر ببینی هنگامی که فریادشان بلند می‌شود اما نمی‌توانند فرار کنند، و از چنگال عذاب الهی بگریزند، و آنها را از مکان نزدیکی می‌گیرند» و گرفتار می‌سازند از بیچارگی آنها تعجب خواهی کرد (وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ).

ج4، ص53

این فریاد و فزع و بیتابی مربوط به دنیا و عذاب استیصال، و یا لحظه جان دادن است، چرا که در آخرین آیه همین سوره می‌گوید: «میان آنها و آنچه مورد علاقه آنها بود جدایی افکنده می‌شود، همان گونه که قبل از آن در باره گروههای دیگری از کفار این عمل انجام گرفت».

منظور از جمله «أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ» این است که این افراد بی‌ایمان و ستمگر نه تنها نمی‌توانند از حوزه قدرت خدا فرار کنند بلکه خدا آنها را از جایی گرفتار می‌کند که بسیار به آنها نزدیک است!

نکات آیه

۱ - فزع و ناراحتى مشرکان به هنگام برانگیخته شدن در قیامت (و لو ترى إذ فزعوا) مرجع ضمیر «فزعوا» به قرینه آیات قبل - که در آنها سخن از مشرکان بود - مشرکان است. در این که زمان فزع آنان چه وقتى است؟ احتمالات چندى (مثل دم مرگ، زمان حشر، عذاب دنیا، غزوه بدر و...) وجود دارد. برداشت یاد شده - به قرینه آیه ۵۴ همین سوره - بنابر احتمال دوم است.

۲ - هیچ یک از مشرکان، راه گریزى از پیشگاه خداوند نخواهند داشت. (فلافوت)

۳ - فزع و گرفتارى مشرکان در قیامت، مسلّم و قطعى است. (و لو ترى إذ فزعوا فلافوت و أُخذوا) یادآورى وضعیت مشرکان با فعل هاى ماضى «فزعوا» و «اُخذوا»، حکایت از قطعیّت ناراحتى و گرفتارى آنان دارد.

۴ - برانگیخته شدن مشرکان در قیامت، حادثه اى است شگفت آور. (و لو ترى إذ فزعوا فلافوت) جواب «لو» به قرینه «إذ فزعوا»، مى تواند چیزى محذوف مثل «أمراً هائلاً» و «أمراً عجیباً» باشد.

۵ - هنگامه مرگ مشرکان، هنگامه اى دیدنى و عجیب است. (و لو ترى إذ فزعوا) بر این احتمال که زمان فزع، زمان مرگ بوده و جواب «لو» چیز محذوفى مثل «لرأیت أمراً عجیباً» باشد، نکته یاد شده قابل استفاده است.

۶ - گرفته شدن و مؤاخذه مشرکان، دور از دسترس نیست و به آسانى انجام مى گیرد. (و أُخذوا من مکان قریب)

۷ - با نزول عذاب بر مشرکان، آنان هیچ راه گریزى نخواهند داشت و عذاب به سرعت آنها را فرا خواهد گرفت. (و لو ترى إذ فزعوا فلافوت و أُخذوا من مکان قریب) بنابراین که زمان فزع، هنگام نزول عذاب باشد و عبارت «اُخذوا من مکان قریب» کنایه از سرعت عذاب باشد، نکته یاد شده به دست مى آید.

۸ - دلدارى خداوند به پیامبر(ص)، با ذکر فرجام سخت و ناگوار مخالفان آن حضرت (و لو ترى إذ فزعوا فلافوت و أُخذوا من مکان قریب)

موضوعات مرتبط

  • عذاب: فرار از عذاب ۷
  • محمد(ص): دلدارى به محمد(ص) ۸; فرار از محضر محمد(ص) ۲; فرجام شوم دشمنان محمد(ص) ۸
  • مشرکان: حتمیت عذاب مشرکان ۷; حتمیت فزع اخروى مشرکان ۳; حشر اخروى مشرکان ۱; سرعت عذاب مشرکان ۷; سهولت مؤاخذه مشرکان ۶; شگفتى حشر اخروى مشرکان ۴; شگفتى مرگ مشرکان ۵; فزع اخروى مشرکان ۱; مشرکان در قیامت ۳

منابع

  1. مفسرین خاصه در این باره تعبیراتى نمایند برخى آن‌ها را دشمنان اسلام در جنگ بدر می‌دانند. آن هم بنا به روایت از ضحاک و سدى و بنا به روایت از ابوحمزه ثمالى که از امام سجاد علیه‌السلام و نیز از حسن بن حسن بن على نقل نماید. گوید که همان جیش بیداء است چنان که شیخ بزرگوار نیز در تفسیر خود بدان اشاره نموده است و نیز از حذیفة الیمان روایت شده که پیامبر فرمود: فتنه اى بین اهل مشرق و مغرب پدید آید و در این میان سفیانى بر آن‌ها خروج کند تا این که به دمشق فرود آید و دو لشگر را یکى به سوى مشرق و دیگرى را به زمین بابل به طرف بغداد گسیل دارد که بیش از سه هزار نفر را مى کشند و نیز باز بنا به روایت از اصحاب ما از طریق امامین امام باقر|باقر و امام صادق|صادق علیهم‌السلام مانند این واقعه را در احادیث مربوط به مهدى موعود امام قائم علیه‌السلام ذکر نموده اند. چنان که در تفاسیر على بن ابراهیم و محمد بن ابراهیم النعمانى و عیاشى و برهان آمده است.