الرحمن ٣٧
کپی متن آیه |
---|
فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَکَانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهَانِ |
ترجمه
الرحمن ٣٦ | آیه ٣٧ | الرحمن ٣٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِذا»: شرطیه است و جواب آن محذوف است و ممکن است در تقدیر چنین باشد: فَإِذَا انشَقَّتِ السَّمَآءُ فَکَانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهَانِ، کَانَ مَا کَانَ مِمَّا لا تُطِیقُهُ قُوَّةُ الْبَیَانِ (نگا: آلوسی). «وَرْدَةً»: گُل سرخ. سرخ تیره. گلرنگ و گلگون. «دِهَان»: روغن داغ. چرم سرخ. برخی آن را جمع (دُهْن) یعنی روغنها گرفتهاند. وجه شبه این که: آسمان در رنگ یا رنگارنگ بودن، به گُل و روغن مذاب، و یا این که از لحاظ رنگ به گُل، و از لحاظ گداختگی به روغن داغ تشبیه شده است. یعنی آسمان به رنگ سرخ درمیآید و همچون روغن داغ و مذاب روان میگردد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاءُ... (۲) وَ انْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِيَ... (۲) إِذَا السَّمَاءُ انْشَقَّتْ (۲)
تفسیر
- آيات ۳۱ - ۷۸، سوره الرحمن
- معناى جمله ((سنفرغ لكم ايها الثقلان )) و عدم منافات آن با ((لا يشغله شاءن عن شاءن))
- معناى اينكه خطاب به جن و انس فرمود نمى توانيد بگريزيد جز به سلطان
- آيه ((فيومئذ لا يسئل عن ذنبه انس و لا جان )) سرعت حساب را افاده مى كند و با آيه((وقفوهم انهم مسؤ ولون )) و امثال آن منافات ندارد
- مراد از مقام پروردگار در آيه : ((و لمن خاف مقام ربه جنتان ))
- اشاره به اقسام و مراحل خوف از مقام پروردگار و بيان اينكه مقصود از خائنان در آيه :((و لمن خاف ...)) مخلصين است
- اقوال مختلف درباره اينكه خائف از مقام رب دو بهشت دارد
- وصف آن دو بهشت
- وصف حوريان بهشتى
- مراد از ((و من دونهما جنتان ))
- همسران بهشتى (خيرات حسان ) و توصيف آنان
- ثنائى جميل بر خداوند كه اينهمه رحمت ارزانى داشتم
- بحث روايتى
- چند روايت در ذيل آيه ((و لمن مقام ريه جنتان ))
- رواياتى در ذيل آيه ((هل جزاء الاحسان الا الاحسان ))
- چند روايت درباره وجود دو قسم بهشت و درباره همسران بهشتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ «37» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «38»
پس آنگاه كه آسمان شكافته شده، گلگون و مثل روغن گداخته در آيد، پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را تكذيب مىكنيد؟
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ (37)
فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ: پس زمانى كه بشكافد آسمان و نزد اين حال ملائكه نزول نمايند، فَكانَتْ وَرْدَةً: پس گردد آسمان سرخ رنگ گل سرخ. اگرچه به الوان مختلفه است لكن غالب رنگ او سرخ باشد، كَالدِّهانِ: مانند روغنهاى
جلد 12 - صفحه 421
زيت سفيدى او بسرخى يا بزردى زند، و تشبيه آن به زيت از جهت آنست كه هر ساعت روغن زيت به رنگى مىنمايد، پس آسمان در آنروز مثل ورد باشد در لون و مثل دهان در اختلاف لون.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ (31) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (32) يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ (33) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (34) يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ (35)
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (36) فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ (37) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (38) فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ (39) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (40)
يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ (41) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (42) هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ (43) يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ (44) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (45)
جلد 5 صفحه 116
ترجمه
زود باشد كه بپردازيم بحساب شما اى دو گروه جنّ و انس
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
اى گروه جنيان و آدميان اگر ميتوانيد كه بگريزيد از اطراف آسمانها و زمين پس بگريزيد بيرون نميرويد مگر با قدرتيكه نداريد آنرا
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
فرستاده ميشود براى شما شعله خالصى از آتش و مس گداخته پس دفع نتوانيد كرد
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
پس چون شكافته شود آسمان پس بگردد گلگون مانند روغنهاى گوناگون
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
پس در چنين روز سؤال نميشود از گناهش انسانى و نه جنّى
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
شناخته ميشوند گناهكاران بعلامتشان پس گرفته ميشوند بموهاى پيشانى و قدمها
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
اينست دوزخى كه تكذيب ميكردند آنرا گناهكاران
ميگردند ميان آن و ميان آب گرم جوشان
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.
تفسير
گفتهاند فراغ در لغت بدو معنى آمده يكى بمعناى قصد چنانچه گفته ميشود فارغ ميشوم براى فلان امر يعنى قصد ميكنم آنرا و ديگر بمعناى بيرون آمدن از كارى براى پرداختن بكار ديگر و اين معنى در باره خداوند معقول نيست چون مشغول نميكند و باز نميدارد او را كارى از كارى پس معناى اوّل متعيّن است و مراد آنست كه در آتيه قصد ميكنيم براى رسيدگى بحساب شما اى دو گروه سنگين از بار تكليف يا و زين و مهمّ در روى زمين كه جن و انسيد و محتمل است مراد آن باشد كه در آتيه فارغ ميشوم از اداره معاش شما در دنيا و ميپردازم بحساب و جزاى اعمال شما در آخرت بر سبيل تمثيل و تشبيه بحال كسيكه خود را مجرّد براى انجام امرى نموده كه بهتر ميتواند بآن رسيدگى نمايد تا بيشتر موجب تهديد و تخويف باشد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از ثقلان كتاب خدا و عترت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم است با تمسّك بحديث مشهور انّى تارك فيكم الثّقلين كتاب اللّه و عترتى و بنابراين شايد مراد كشيدن انتقام
جلد 5 صفحه 117
از ستمكاران بآن دو باشد و در هر حال حساب و جزا و انتقام هر چه از حق صادر شود چون براى انتظام امور خلق و بصلاح آنها است لطف و نعمت است خصوصا براى اهل ايمان از جن و انس پس نبايد منكر هيچ يك از نعم الهى شوند و مؤيّد معناى سابق- الذكر و آنكه نقل قمّى ره بر سبيل تأويل بوده خطاب خداوند بجن و انس است و تهديد آن دو گروه بآنكه قدرت نداريد از تحت اراده و حيطه تصرف من خارج شويد بنفوذ و فرار از جوانب و اطراف ملك من چون اگر بخواهيد فرار كنيد بايد با قدرتيكه من بشما بدهم بكنيد و چنين قدرتى من بشما ندادم يا اگر ميتوانيد نفوذ نمائيد در اقطار آسمانها و زمين براى علم باوضاع و احوال آنها نفوذ نمائيد و مطلع شويد ولى نميتوانيد مگر من دليلى براى شما اقامه نمايم و بواسطه آن عالم شويد چون سلطان بر قدرت و قوّت و حجّت اطلاق ميشود و در صورت اول مراد بيان قدرت تامّه الهيّه و عجز مخلوق از خروج از تحت سلطنت او است و در صورت دوم مراد بيان انحصار علم است بمبدء فيّاض و آنچه از او بخلق افاضه شود و در هر حال اين معنى از ادله توحيد و موجب ترغيب بطاعت و بعد از معصيت است و نعمتى است از نعم الهيّه كه نبايد آن را انكار نمود و مستفاد از بعضى روايات آنست كه چون قيامت بر پا شود خداوند جن و انس را يكجا مجتمع فرمايد پس ملائكه هفت آسمان نازل و مرتّبا بر آنها احاطه نمايند مانند هفت خيمه و منادى الهى آنها را باين آيه مخاطب نمايد و آنها خودشان را محاط بحلقههائى از ملائكه ببينند و راه گريز نداشته باشند و در بعضى ذكر شده كه شعلهئى از آتش هم بر آنها احاطه مينمايد و اين آيه تا شواظ من نار بآنها ندا ميشود در هر حال آن شعله و زبانه آتش با دود يا بيدود و مس گداخته كه بفرق آنها ريخته ميشود باختلاف تفاسير بمنزله تشريفات ورودى آنها است بجهنّم كه براى آنان قبلا ارسال ميشود و اين عذاب و ساير عذابهائى كه بعدا بيان ميشود هر يك نعمتى است از خدا براى خلق چون افعال او تماما موافق با صلاح عامّه و حفظ انتظامات امور دنيوى آنها بآن ميشود و اخبار خداوند از آن موجب اجتناب آنان از معاصى و مضارّ و افعال ناشايسته و قبيح است پس مناسب است بعد از ذكر آنها گفته شود پس كدام يك از نعمتهاى الهى را انكار مينمائيد
جلد 5 صفحه 118
اين بيان مفسّرين است كه براى وجه مناسبت اين آيه با آيات عذاب فرمودهاند ولى بنظر حقير لازم نيست بتكلّف عذاب را نعمت قلمداد كرد چون مفاد اصلى اين آيه تخويف از كفران نعمت است و بعد از بيان پارهاى از نعم بىپايان الهى و ذكر بعضى از عذابها مناسب است گفته شود پس بكدام يك از نعمتهاى خدا انكار ميورزيد تا باين عذاب و امثال آن گرفتار گرديد خصوصا با بودن اهل ايمان و مظلومين در ضمن مخاطبين كه اين عذابها براى انتقام آنها است و نعمت بودنش براى آنان واضح است و چون روز قيامت آسمان شكافته گردد براى نزول ملائكه و عدم حاجت بآن از حرارت آتش جهنّم در بدو امر گلگون شود و بعد مانند روغنهاى گوناگون كه همه از حرارت آتش آب ميشوند مضمحل و نابود ميگردد يا مانند روغن ماليدنى كه بمالش تمام ميشود فانى ميگردد چون دهان جمع دهن است و بر روغن ماليدنى هم اطلاق ميشود و ورده اگر چه واحد ورد است و بر هر گلى اطلاق ميشود ولى بيشتر استعمال آن در گل سرخ است كه اينجا اراده شده و از مفسّرين تفسيراتى براى ورده و دهان و وجه شبه در اين مقام نقل شده كه حقير چون نپسنديدم ذكر ننمودم و در آنروز از هيچ يك از جن و انس سؤال نميشود كه چه گناهى در دنيا نموديد ولى سؤال ميشود كه چرا گناه كرديد چون خدا فرموده آنها مسئولند و بسيما شناخته ميشوند و خداوند عالم است احتياج بسئوال براى تحصيل علم ندارد سؤال خدا براى توبيخ و ملامت است و بعضى گفتهاند در وقت حشر سؤال نشود چون همه واله و سرگردانند سؤال در موقف حساب است و از روايات ائمه اطهار استفاده ميشود كه از شيعيان سؤال نميشود چون عذاب آنها در برزخ تمام ميشود و بىگناه وارد محشر ميگردند و بنا بر اين شايد خداوند غير شيعيان از جن و انس را چون از فطرت اصليّه خودشان خارج شدهاند داخل در نوع ندانسته و حساب نفرموده كه فرموده سؤال نميشود از گناه او در آن روز انسى و جنّى و جانّ بر بنى جانّ اطلاق ميشود چنانچه آدم بر بنى آدم گفته ميشود و گناهكاران رو سياه و سر شكسته و محزون و مغموم وارد محشر ميگردند و مأمورين الهى كه ملائكه دوزخند باين علائم آنها را شناخته بعضى را بموى سر و بعضى را بپاها گرفته بر زمين محشر ميكشند و بجهنّم ميبرند و بعضى
جلد 5 صفحه 119
گفتهاند جمع مينمايند موى سر و پاهاشان را در غل و بدوزخ ميكشند و مىاندازند در آتش و در هر حال بآنها بعد از وصول بجهنّم براى مزيد خفّت و خوارى و سرزنش گفته ميشود اين جهنمى است كه شما در دنيا منكر آن بوديد و آنها گردش ميكنند در ميان جهنّم بحركت آتش و دور ميزنند در ميان آب جوشى كه بسرشان ريخته ميشود از شدّت سوزش وقتى كه طلب تخفيف عذاب يا جرعه آب مينمايند چون آنى بمعناى بالغ بمنتهاى حرارت است پس چرا بايد بعضى از نعمتهاى پروردگارشان را منكر شوند كه بچنين عذابى مبتلا گردند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَإِذَا انشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَت وَردَةً كَالدِّهانِ (37) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (38)
پس زماني که پاشيده شد آسمان پس ميباشد ورده مثل دهان وردة گفتند
جلد 16 - صفحه 382
رنگهاي مختلف به خود گرفتن است گاهي سرخ گاهي زرد گاهي تيره مثل رنگ اسبها و بسياري از گلها بخصوص در فصول مختلف مثل شتاء و صيف و ربيع و خريف و دهان جمع دهن بمعني روغن که آنهم رنگهاي مختلف دارد روغني که از فواكه و گلها گرفته ميشود اشاره به اينكه روز قيامت که آسمان از هم پاشيده ميشود که ميفرمايد:
إِذَا السَّماءُ انشَقَّت انشقاق آيه 1 هر قسمتي رنگهاي مختلف پيدا ميكند مثل گلها و روغنها و ممكن است اشاره باين باشد که همين نحوي که آسمان رنگهاي مختلف پيدا ميكند رنگ بشر هم در صحراي محشر مختلف بعضي مبيضّة الوجوه بعضي مسودة الوجوه، بعضي نوراني، بعضي ظلماني، بعضي با صورت باز بعضي گرفته که در آيات شريفه اشاره دارد و ممكن است آسمانها در نظر اهل محشر مختلف ديده ميشود در نظر بعضي ابيض در نظر بعضي احمر يا اصفر و امثال اينها و اللّه العالم.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 37)- در تعقیب آیات گذشته که بعضی از حوادث رستاخیز را بازگو میکرد، در اینجا همچنان ادامه همان بحث و ذکر خصوصیات دیگری از صحنه قیامت، و چگونگی حساب، و مجازات، و کیفر است.
نخست میفرماید: «در آن هنگام که آسمان شکافته شود، و همچون روغن مذاب گلگون گردد» حوادث هولناکی رخ میدهد که تاب تحمل آن را نخواهید داشت (فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَکانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهانِ).
از مجموع آیات «قیامت» به خوبی استفاده میشود که در آن روز نظام کنونی جهان بکلی در هم میریزد، و حوادث بسیار هولناکی در سرتاسر عالم رخ میدهد، کواکب و سیارات و زمین و آسمان دگرگون میشوند، و مسائلی که تصور آن امروز برای ما مشکل است واقع میگردد، از جمله چیزی است که در آیه فوق آمده که کرات آسمانی از هم میشکافد و به رنگ سرخ و به صورت مذاب همچون روغن در میآید.
نکات آیه
۱ - شکافته شدن آسمان و از هم پاشیدن آن، در آستانه قیامت (فإذا انشقّت السّماء) «انشقاق» به معناى شکافته شدن و در مورد آسمان به معناى درهم ریختن نظم کنونى اجرام است.
۲ - سرخ شدن آسمان و شباهت پیدا کردن آن به چرمى گلگون، به هنگام فروپاشى در آستانه قیامت (فإذا انشقّت السّماء فکانت وردة کالدهان) «وردة» به معناى گل سرخ و «دهان» به معناى چرم قرمز است. بنابراین «کانت وردة کالدهان»; یعنى، همانند چرم گلگون سرخ خواهد شد.
۳ - ذوب شدن اجرام آسمانى چون روغن گداخته، به هنگام فروپاشى در آستانه قیامت (فإذا انشقّت السّماء فکانت وردة کالدهان) برداشت یاد شده در صورتى است که «دهان» به معناى روغنى باشد که در نتیجه گداختن به رنگ گل سرخ در آمده است (چنان که عده اى از مفسران برآنند) برداشت بالا استفاده مى شود.
۴ - نظام و نظم موجود آسمان، داراى امدى محدود است; نه جاودان. (فإذا انشقّت السّماء فکانت وردة کالدهان)
موضوعات مرتبط
- آسمان: انشقاق آسمان ۱; سرخى آسمان ۲; محدوده نظم آسمان ۴
- اجرام آسمانى: ذوب اجرام آسمانى ۳
- تشبیهات قرآن: تشبیه آسمان ۲; تشبیه اجرام آسمانى ۳; تشبیه به چرم سرخ ۲; تشبیه به روغن گداخته ۳
- قرآن: تشبیهات قرآن ۲، ۳
- قیامت: آسمان در قیامت ۱، ۲; اجرام آسمانى در قیامت ۳; نشانه هاى قیامت ۱، ۲، ۳
منابع