الرحمن ٣٦

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۴۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
کپی متن آیه
فَبِأَيِ‌ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ‌

ترجمه

پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!

|پس كدامين نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟
(الا ای جنّ و انس) کدامین نعمتهای خدایتان را انکار می‌کنید؟
پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟
پس کدامین نعمت پروردگارتان را تکذیب و انکار می‌کنید؟!
پس به کدام یک از نعمت‌های پروردگارتان (همان و او را) تکذیب می‌کنید؟
پس آیا به کدامین نعمتهای پروردگار شما (ای دو کس) تکذیب می‌کنید

So which of your Lord’s marvels will you deny?
ترتیل:
ترجمه:
الرحمن ٣٥ آیه ٣٦ الرحمن ٣٧
سوره : سوره الرحمن
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «36»

پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟

نکته ها

«شُواظٌ» به معناى شعله‌هاى عظيم و سهمگين آتش است و «نُحاسٌ» به معناى مس مذابّ و گداخته.

قيامت در اين آيات، بدين گونه تصوير شده است:

از يك سو خداوند با عنايت ويژه حسابرسى مى‌كند. «سَنَفْرُغُ لَكُمْ»

از سوى ديگر انسان هيچ راه فرارى ندارد. إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا ... فَانْفُذُوا

از سوى ديگر انواع عذاب از هر سوى فرو مى‌ريزد. يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ ... وَ نُحاسٌ‌

از سوى ديگر هيچ‌كس نمى‌تواند كمك بگيرد. «فَلا تَنْتَصِرانِ»

آن كس‌كه از ارسال پيامبران سودى نبرده است، «يُرْسِلَ رَسُولًا» «1» و آن كس كه از ارسال نعمت‌هاى مادى بهره درستى نگرفته است، «يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً»* «2»، «يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً»* «3» چنين انسانى بايد منتظر ارسال عذاب با مس گداخته باشد.


«1». شورى، 51.

«2». هود، 52.

«3». نمل، 63.

جلد 9 - صفحه 398

«يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ»

پیام ها

1- در قيامت، آتش و مس گداخته مانع فرار تكذيب كنندگان خواهد بود. «يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ»

2- جن نيز با آنكه نژادش از آتش است، امّا مثل انسان از آتش آسيب‌پذير است.

«يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ»

3- آگاهى از عذاب‌هاى آينده، نعمتى است، زيرا باعث دورى از گناه مى‌گردد.

«فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (36)

فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما: پس به كدام نعمتهاى پروردگار خود كه اخبار شماست به عذاب جهنم تا از معاصى و شرك اجتناب كنيد، يا انتقام كشيدن از كفار براى شما، تُكَذِّبانِ‌: تكذيب مى‌نمائيد اى جن و انس و انكار مى‌كنيد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ (31) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (32) يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ (33) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (34) يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ (35)

فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (36) فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ (37) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (38) فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ (39) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (40)

يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ (41) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (42) هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ (43) يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ (44) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (45)


جلد 5 صفحه 116

ترجمه‌

زود باشد كه بپردازيم بحساب شما اى دو گروه جنّ و انس‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

اى گروه جنيان و آدميان اگر ميتوانيد كه بگريزيد از اطراف آسمانها و زمين پس بگريزيد بيرون نميرويد مگر با قدرتيكه نداريد آنرا

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

فرستاده ميشود براى شما شعله خالصى از آتش و مس گداخته پس دفع نتوانيد كرد

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

پس چون شكافته شود آسمان پس بگردد گلگون مانند روغنهاى گوناگون‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

پس در چنين روز سؤال نميشود از گناهش انسانى و نه جنّى‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

شناخته ميشوند گناهكاران بعلامتشان پس گرفته ميشوند بموهاى پيشانى و قدمها

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

اينست دوزخى كه تكذيب ميكردند آنرا گناهكاران‌

ميگردند ميان آن و ميان آب گرم جوشان‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.

تفسير

گفته‌اند فراغ در لغت بدو معنى آمده يكى بمعناى قصد چنانچه گفته ميشود فارغ ميشوم براى فلان امر يعنى قصد ميكنم آنرا و ديگر بمعناى بيرون آمدن از كارى براى پرداختن بكار ديگر و اين معنى در باره خداوند معقول نيست چون مشغول نميكند و باز نميدارد او را كارى از كارى پس معناى اوّل متعيّن است و مراد آنست كه در آتيه قصد ميكنيم براى رسيدگى بحساب شما اى دو گروه سنگين از بار تكليف يا و زين و مهمّ در روى زمين كه جن و انسيد و محتمل است مراد آن باشد كه در آتيه فارغ ميشوم از اداره معاش شما در دنيا و ميپردازم بحساب و جزاى اعمال شما در آخرت بر سبيل تمثيل و تشبيه بحال كسيكه خود را مجرّد براى انجام امرى نموده كه بهتر ميتواند بآن رسيدگى نمايد تا بيشتر موجب تهديد و تخويف باشد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از ثقلان كتاب خدا و عترت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم است با تمسّك بحديث مشهور انّى تارك فيكم الثّقلين كتاب اللّه و عترتى و بنابراين شايد مراد كشيدن انتقام‌


جلد 5 صفحه 117

از ستمكاران بآن دو باشد و در هر حال حساب و جزا و انتقام هر چه از حق صادر شود چون براى انتظام امور خلق و بصلاح آنها است لطف و نعمت است خصوصا براى اهل ايمان از جن و انس پس نبايد منكر هيچ يك از نعم الهى شوند و مؤيّد معناى سابق- الذكر و آنكه نقل قمّى ره بر سبيل تأويل بوده خطاب خداوند بجن و انس است و تهديد آن دو گروه بآنكه قدرت نداريد از تحت اراده و حيطه تصرف من خارج شويد بنفوذ و فرار از جوانب و اطراف ملك من چون اگر بخواهيد فرار كنيد بايد با قدرتيكه من بشما بدهم بكنيد و چنين قدرتى من بشما ندادم يا اگر ميتوانيد نفوذ نمائيد در اقطار آسمانها و زمين براى علم باوضاع و احوال آنها نفوذ نمائيد و مطلع شويد ولى نميتوانيد مگر من دليلى براى شما اقامه نمايم و بواسطه آن عالم شويد چون سلطان بر قدرت و قوّت و حجّت اطلاق ميشود و در صورت اول مراد بيان قدرت تامّه الهيّه و عجز مخلوق از خروج از تحت سلطنت او است و در صورت دوم مراد بيان انحصار علم است بمبدء فيّاض و آنچه از او بخلق افاضه شود و در هر حال اين معنى از ادله توحيد و موجب ترغيب بطاعت و بعد از معصيت است و نعمتى است از نعم الهيّه كه نبايد آن را انكار نمود و مستفاد از بعضى روايات آنست كه چون قيامت بر پا شود خداوند جن و انس را يكجا مجتمع فرمايد پس ملائكه هفت آسمان نازل و مرتّبا بر آنها احاطه نمايند مانند هفت خيمه و منادى الهى آنها را باين آيه مخاطب نمايد و آنها خودشان را محاط بحلقه‌هائى از ملائكه ببينند و راه گريز نداشته باشند و در بعضى ذكر شده كه شعله‌ئى از آتش هم بر آنها احاطه مينمايد و اين آيه تا شواظ من نار بآنها ندا ميشود در هر حال آن شعله و زبانه آتش با دود يا بيدود و مس گداخته كه بفرق آنها ريخته ميشود باختلاف تفاسير بمنزله تشريفات ورودى آنها است بجهنّم كه براى آنان قبلا ارسال ميشود و اين عذاب و ساير عذابهائى كه بعدا بيان ميشود هر يك نعمتى است از خدا براى خلق چون افعال او تماما موافق با صلاح عامّه و حفظ انتظامات امور دنيوى آنها بآن ميشود و اخبار خداوند از آن موجب اجتناب آنان از معاصى و مضارّ و افعال ناشايسته و قبيح است پس مناسب است بعد از ذكر آنها گفته شود پس كدام يك از نعمتهاى الهى را انكار مينمائيد


جلد 5 صفحه 118

اين بيان مفسّرين است كه براى وجه مناسبت اين آيه با آيات عذاب فرموده‌اند ولى بنظر حقير لازم نيست بتكلّف عذاب را نعمت قلمداد كرد چون مفاد اصلى اين آيه تخويف از كفران نعمت است و بعد از بيان پاره‌اى از نعم بى‌پايان الهى و ذكر بعضى از عذابها مناسب است گفته شود پس بكدام يك از نعمتهاى خدا انكار ميورزيد تا باين عذاب و امثال آن گرفتار گرديد خصوصا با بودن اهل ايمان و مظلومين در ضمن مخاطبين كه اين عذابها براى انتقام آنها است و نعمت بودنش براى آنان واضح است و چون روز قيامت آسمان شكافته گردد براى نزول ملائكه و عدم حاجت بآن از حرارت آتش جهنّم در بدو امر گلگون شود و بعد مانند روغنهاى گوناگون كه همه از حرارت آتش آب ميشوند مضمحل و نابود ميگردد يا مانند روغن ماليدنى كه بمالش تمام ميشود فانى ميگردد چون دهان جمع دهن است و بر روغن ماليدنى هم اطلاق ميشود و ورده اگر چه واحد ورد است و بر هر گلى اطلاق ميشود ولى بيشتر استعمال آن در گل سرخ است كه اينجا اراده شده و از مفسّرين تفسيراتى براى ورده و دهان و وجه شبه در اين مقام نقل شده كه حقير چون نپسنديدم ذكر ننمودم و در آنروز از هيچ يك از جن و انس سؤال نميشود كه چه گناهى در دنيا نموديد ولى سؤال ميشود كه چرا گناه كرديد چون خدا فرموده آنها مسئولند و بسيما شناخته ميشوند و خداوند عالم است احتياج بسئوال براى تحصيل علم ندارد سؤال خدا براى توبيخ و ملامت است و بعضى گفته‌اند در وقت حشر سؤال نشود چون همه واله و سرگردانند سؤال در موقف حساب است و از روايات ائمه اطهار استفاده ميشود كه از شيعيان سؤال نميشود چون عذاب آنها در برزخ تمام ميشود و بى‌گناه وارد محشر ميگردند و بنا بر اين شايد خداوند غير شيعيان از جن و انس را چون از فطرت اصليّه خودشان خارج شده‌اند داخل در نوع ندانسته و حساب نفرموده كه فرموده سؤال نميشود از گناه او در آن روز انسى و جنّى و جانّ بر بنى جانّ اطلاق ميشود چنانچه آدم بر بنى آدم گفته ميشود و گناهكاران رو سياه و سر شكسته و محزون و مغموم وارد محشر ميگردند و مأمورين الهى كه ملائكه دوزخند باين علائم آنها را شناخته بعضى را بموى سر و بعضى را بپاها گرفته بر زمين محشر ميكشند و بجهنّم ميبرند و بعضى‌


جلد 5 صفحه 119

گفته‌اند جمع مينمايند موى سر و پاهاشان را در غل و بدوزخ ميكشند و مى‌اندازند در آتش و در هر حال بآنها بعد از وصول بجهنّم براى مزيد خفّت و خوارى و سرزنش گفته ميشود اين جهنمى است كه شما در دنيا منكر آن بوديد و آنها گردش ميكنند در ميان جهنّم بحركت آتش و دور ميزنند در ميان آب جوشى كه بسرشان ريخته ميشود از شدّت سوزش وقتى كه طلب تخفيف عذاب يا جرعه آب مينمايند چون آنى بمعناى بالغ بمنتهاى حرارت است پس چرا بايد بعضى از نعمتهاى پروردگارشان را منكر شوند كه بچنين عذابى مبتلا گردند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يُرسَل‌ُ عَلَيكُما شُواظٌ مِن‌ نارٍ وَ نُحاس‌ٌ فَلا تَنتَصِران‌ِ (35) فَبِأَي‌ِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان‌ِ (36)

فرستاده‌ مي‌شود ‌بر‌ ‌شما‌ جن‌ و انس‌ شعله آتش‌ ‌که‌ ‌از‌ آتش‌ جدا مي‌شود و مس‌ گداخته آب‌ ‌شده‌ ‌پس‌ نيست‌ كسي‌ ‌که‌ ‌شما‌ ‌را‌ ياري‌ كند و نجات‌ دهد ‌از‌ ‌اينکه‌ دو نحوه‌ عذاب‌ البته‌ ‌اينکه‌ قسمت‌ خطاب‌ ‌به‌ مشركين‌ و كفار و ضالين‌ و مضلين‌ ‌از‌ جن‌ّ و انس‌ ‌است‌ زيرا اهل‌ ايمان‌ هيچگونه‌ عذابي‌ ‌به‌ ‌آنها‌ متوجّه‌ نمي‌شود ‌به‌ فضل‌ و كرم‌ و رحمت‌ و مغفرت‌ الهي‌ و ‌به‌ شفاعت‌ شفعاء ‌در‌ حق‌ عصاة مؤمنين‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 36)- باز می‌فرماید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

تعبیر به نعمت در اینجا نیز به خاطر همان لطفی است که در آیه قبل به آن اشاره شد.

نکات آیه

۱ - سختى هاى محشر و ناتوانى مجرمان جن و انس، در گریز از صحنه آخرت، نعمتى الهى در خدمت اجراى عدالت (یرسل علیکما شواظ من نار و نحاس ... فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) از اطلاق «ءالآء» بر مفاد آیه قبل، مطلب یاد شده قابل برداشت است.

۲ - ربوبیت الهى در حق خلق، مستلزم مسدود ساختن راه هرگونه فرار از کیفر کردارشان در قیامت (یرسل علیکما شواظ من نار و نحاس ... فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) از به کار رفتن وصف «ربّکما» و ارتباط آن با مفاد آیه قبل - که بیانگر ناتوانى فرار از صحنه قیامت بود - مطلب بالا استفاده مى شود.

۳ - مقهور بودن انسان در برابر اراده خداوند، مقتضى پرهیز از کفر و تکذیب (یرسل علیکما شواظ ... فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) خداوند متعال در آیه قبل، قاهریت خویش را به خلق یادآورى کرده تا از تکذیب دست بردارند.

۴ - سرزنش شدن کافران و تکذیب گران جن و انس از سوى خداوند، به خاطر نادیده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبیت حق (فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان)

۵ - وجود عناصر کافر و تکذیب گر در میان جن، همانند آدمیان (فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان)

۶ - توجه به نعمت هاى گسترده الهى، زمینه ساز شناخت پروردگار جهان (فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان)

۷ - خداوند، خواهان توجه خلق (جن و انس) به الهى بودن نعمت ها (فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان)

موضوعات مرتبط

  • اقرار: اهمیت اقرار به نعمتهاى خدا ۷
  • انسان: آثار عجز انسان ۳; عجز اخروى انسان ۱
  • جن: تشابه جن با انسان ۵; جنیان کافر ۵; جنیان مکذب ۵; سرزنش جنیان کافر ۴; عجز اخروى جن ۱
  • خدا: آثار ربوبیت خدا ۲; توصیه هاى خدا ۷; حاکمیت اراده خدا ۳; زمینه خدا شناسى ۶; سرزنشهاى خدا ۴; عدالت خدا۱; نعمتهاى خدا ۱
  • ذکر: آثار ذکر نعمت ۶; اهمیت ذکر منشأ نعمت ۷
  • غفلت: غفلت از ربوبیت خدا ۴; غفلت از نعمتهاى خدا ۴
  • قیامت: سختیهاى قیامت ۱; فرار در قیامت ۱، ۲
  • کافران: سرزنش کافران ۴
  • کفر: زمینه اجتناب از کفر ۳
  • کیفر: حتمیت کیفر اخروى ۲

منابع