الحاقة ٥

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۴۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
کپی متن آیه
فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا بِالطَّاغِيَةِ

ترجمه

امّا قوم «ثمود» با عذابی سرکش هلاک شدند!

اما ثمود با صيحه طغيانگر به هلاكت رسيدند
اما ثمود به [سزاى‌] سركشى [خود] به هلاكت رسيدند.
اما قوم ثمود به کیفر طغیان هلاک شدند.
اما قوم ثمود با عذابی سرکش هلاک شدند،
اما قوم ثمود به آن بانگ سهمگين هلاك شدند.
و اما ثمود، بر اثر طغیان خود به نابودی کشیده شدند
اما ثمود، پس به سبب سركشى- يا به عذاب صيحه سركش- هلاك شدند.
در نتیجه قوم ثمود با عذاب سرکش و سهمگین (صاعقه) نابود گشتند.
پس اما ثمودیان با (عذابی) طغیان‌کننده به هلاکت رسیدند.
اما ثمود پس نابود شدند به سرکشنده‌

As for Thamood, they were annihilated by the Overwhelming.
ترتیل:
ترجمه:
الحاقة ٤ آیه ٥ الحاقة ٦
سوره : سوره الحاقة
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«ثَمُودُ»: قوم پیغمبری به نام صالح بودند. «الطَّاغِیَة»: حادثه و بلائی که شدّت آن از حدّ در گذرد. مراد صاعقه مذکور در (فصّلت / ) است. صاعقه هم همیشه با لرزش و صدای مهیب همراه است، لذا در (اعراف / ) رَجْفه، و در (هود / ) صَیْحَه ذکر شده است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


الْحَاقَّةُ «1» مَا الْحَاقَّةُ «2» وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ «3» كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ «4» فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ «5»

آن امر راستين. چيست آن امر راستين. و تو چه مى‌دانى كه چيست آن امر راستين. قوم ثمود و عاد آن حادثه كوبنده را تكذيب كردند. پس قوم ثمود به خاطر طغيان‌گرى نابود شدند.

نکته ها

«الْحَاقَّةُ» از «حق» به معناى امر ثابت و محقّق است. اين كلمه، يكى از نام‌هاى قيامت است، زيرا قيامت واقعه‌اى حتمى، حقيقى و ثابت است.

جلد 10 - صفحه 195

«القارعة» از «قرع» به معناى كوبيدن است. يعنى جهان در آستانه برپائى قيامت با حادثه‌اى كوبنده روبرو است.

براى هلاكت قوم ثمود سه وسيله در قرآن آمده است:

الف) زلزله. «فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ» «1»*

ب) صيحة. «إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً» «2»

ج) صاعقة. «مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ» «3»

شايد هر سه عذاب همراه يكديگر و ملازم يكديگر بوده‌اند، يعنى رعد و برق و زلزله و شايد هر عذابى عدّه‌اى را از پا درآورده است.

ايجاد حسّاسيّت و انگيزه و عطش براى شنيدن مسائل مهم لازم است. تكرار كلمه‌ «الْحَاقَّةُ» مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر كه اشرف مخلوقات است، همه و همه، براى ايجاد حساسيّت است.

پیام ها

1- قيامت، روزى بس بزرگ و هولناك است. «الْحَاقَّةُ مَا الْحَاقَّةُ»

2- قيامت جز از راه وحى، قابل شناخت نيست. «ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ»

3- تكذيب كنندگان قيامت، گرفتار قهر الهى در دنيا مى‌شوند. «كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ ... فَأُهْلِكُوا»

4- قيامت، حادثه‌اى كوبنده و هولناك است. «بِالْقارِعَةِ»

5- تمام كيفرها در قيامت نيست، كيفر اقوامى در همين دنياست. «فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ»

6- تكذيب، مقدّمه طغيان و طغيان، سبب نابودى است. كَذَّبَتْ‌ ... فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ

7- خصلت‌ها و رفتارها، معيار دريافت خير يا شرّ است. «بِالطَّاغِيَةِ»


«1». اعراف، 78.

«2». قمر، 31.

«3». فصلت، 13.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌10، ص: 196

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ «5»

فَأَمَّا ثَمُودُ: پس اما قبيله ثمود كه پيغمبرشان حضرت صالح عليه السّلام بود، فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ: پس هلاك گرديده شدند به سبب سركشى و نافرمانى به صيحه جبرئيل كه هرگز كسى نشنيده و نديده بود.

جلد 13 - صفحه 287


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

الْحَاقَّةُ «1» مَا الْحَاقَّةُ «2» وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ «3» كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ «4»

فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ «5» وَ أَمَّا عادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عاتِيَةٍ «6» سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُوماً فَتَرَى الْقَوْمَ فِيها صَرْعى‌ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِيَةٍ «7» فَهَلْ تَرى‌ لَهُمْ مِنْ باقِيَةٍ «8» وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِكاتُ بِالْخاطِئَةِ «9»

فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رابِيَةً «10»

ترجمه‌

ساعتى كه حقّ است وقوع آن‌

چه ساعت حقّى است آن‌

و چه ميدانى چيست آن ساعت حق‌

تكذيب كردند قبيله ثمود و عاد كوبنده در هم شكننده را

پس امّا ثمود پس هلاك شدند بصيحه فوق العاده‌

و اما عاد پس هلاك شدند به باد بسيار سردى متجاوز از حدّ

مسخّر فرمود آنرا بر آنها هفت شب و هشت روز پى در پى پس مى‌بينى آنگروه را در آن افتادگان گوئى آنها تنه‌هاى درخت خرماى ميان تهى هستند

پس آيا مى‌بينى براى آنها باقى مانده‌اى‌

و بجا آوردند فرعون و كسانيكه پيش از او بودند و اهل آباديهاى زير و رو شده گناه را

پس نافرمانى كردند فرستاده پروردگارشان را پس گرفت آنها را گرفتن سخت‌ترى.

تفسير

روز و ساعت قيامت حقّ است براى آنكه محقّقا واقع خواهد شد و حق است كه در آنروز حقائق امور مكشوف ميگردد و حق است كه خداوند در آنروز بحساب خلق رسيدگى فرموده بجزاى اعمالشان ميرساند پس از هر جهت حق است و حقيق است بنام حاقّه كه خداوند او را بآن خوانده و براى شدّت اهوال آن بايد بفرمايد چه ساعت سخت حقّى است آن و براى عدم معرفت كسى بكنه آن و خصوصيّات احوالش بايد بفرمايد به پيغمبر خود كه چه چيز دانا كرده است تو را


جلد 5 صفحه 259

كه چيست حقيقت و احوال آن و نام ديگر آنروز قارعه است براى آنكه كوبنده و شكننده و پراكنده كننده اجزاء عالم دنيا است و بهم زننده اوضاع و احوال آن و با اينهمه اوصاف قبيله ثمود كه قوم حضرت صالح بودند و قبيله عاد كه قوم هود پيغمبر بودند منكر آن شدند و خدا قوم ثمود را بصيحه آسمانى يا زلزله زمينى يا هر دو بشرحى كه در سوره اعراف گذشت هلاك فرمود و آنواقعه مهلكه امر فوق العاده‌اى بود كه از حدّ متعارف طغيان و تجاوز نموده بود لذا خداوند آنرا طاغيه خوانده بحذف موصوف كه واقعه است و قبيله عاد را بباد تند سردى كه اختيار ضبط آن از دست ملائكه در رفت و باين مناسبت عاتيه خوانده شده هلاك فرمود بمسلّط نمودن آن باد را بر آنها هفت شب و هشت روز متوالى و پى در پى كه اوّل آنها چهارشنبه بود و بچهارشنبه ديگر ختم شد و خداوند آنرا در سوره قمر روز نحس مستمرّ خوانده و اگر پيغمبر اكرم و اهالى مكّه آنجا بودند ميديدند آن قوم را در آن ايّام كه بزمين خورده و مرده‌اند و مانند تنه‌هاى درختهاى خرما بر زمين افتاده‌اند اگر خاويه بمعناى ساقطه باشد و الا ميديدند آنها بر زمين افتاده مانند درختان خرماى پوسيده ميان خالى اگر بمعناى باليه خاليه باشد و در هر حال خدا از مخاطب سؤال نموده كه آيا احدى از آن قبيله در عالم باقى مانده كه تو او را به‌بينى يا بشناسى تا معلوم شود كه نمانده و بنابراين باقيه صفت نفس محذوف است و شرح اين قضايا در سوره اعراف و غيره گذشته است و فرعون و اقوام سابقه بر او يا اتباع او چون قبله بكسر قاف و فتح باء نيز قرائت شده و من قبله در اينصورت بمعناى من عنده است و اهل مؤتفكات كه قراء زير و زبر شده قوم لوط است مرتكب خطا و عصيان شدند چون خاطئه محتمل است مصدر باشد مانند عافيه و ممكن است صفت نفس محذوف باشد يعنى آمدند با نفس خطاكار و از اوامر پيغمبرشان كه در هر زمان از جانب خداوند براى ارشاد آن اقوام فرستاده شده بود تخلّف نمودند و بمجازات زيادترى از انواع عذاب يا زيادى بخودى خود در مقابل معصيت زيادشان از جانب خداوند رسيدند و محتمل است مراد آن باشد كه خداوند گرفت و مؤاخذه فرمود آنها را بعذابيكه زيادتر بود از لذّتيكه آنها


جلد 5 صفحه 260

از معصيت برده بودند چنانچه از بعضى روايات استفاده ميشود و اللّه اعلم و قصه فرعون و حضرت موسى و قوم لوط پيغمبر بكرّات و مرّات مفصّلا و مشروحا ذكر شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَأَمّا ثَمُودُ فَأُهلِكُوا بِالطّاغِيَةِ «5»

‌پس‌ اما ثمود ‌در‌ اثر تكذيب‌ هلاك‌ شدند بطغيان‌ كننده‌ و طغيان‌ تجاوز ‌از‌ حد ‌است‌ و ممكن‌ ‌است‌ باء بالطاغية سببيه‌ ‌باشد‌ ‌يعني‌ بسبب‌ طغيان‌ ‌آنها‌ ‌در‌ تكذيب‌ و فساد و ظلم‌ ‌تا‌ حدي‌ ‌که‌ ناقه صالح‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ نفع‌ بسيار داشت‌ شير ‌آن‌ كفايت‌ همه ‌آنها‌ ‌را‌ ميكرد پي‌ كردند ‌حتي‌ مقابل‌ ‌آن‌ فصيل‌ ‌او‌ ‌را‌ كشتند بچه‌ ناقه‌ ‌را‌، و ممكن‌ ‌است‌ صفت‌ عذاب‌ ‌باشد‌ ‌که‌ طغيان‌ داشته‌ معني‌ ‌شده‌ ‌او‌ ‌از‌ حد معمولي‌ متجاوز بوده‌، ‌در‌ بعض‌ آيات‌

جلد 17 - صفحه 159

تعبير بصيحه‌ فرموده‌ ‌در‌ بعضي‌ بصاعقه‌ ‌در‌ سوره هود ميفرمايد: وَ أَخَذَ الَّذِين‌َ ظَلَمُوا الصَّيحَةُ آيه 70، ‌در‌ شعراء تعبير بعذاب‌ فرموده‌: فَأَخَذَهُم‌ُ العَذاب‌ُ آيه 158، ‌در‌ اعراف‌ برجفه‌: فَأَخَذَتهُم‌ُ الرَّجفَةُ آيه 78، ‌در‌ ذاريات‌ بصاعقة: فَأَخَذَتهُم‌ُ الصّاعِقَةُ آيه 44.

اقول‌: ظاهر اينكه‌ ابتداء صيحه‌ آسماني‌ ‌که‌ تعبير برعد ميكنيم‌ بگوش‌ ‌آنها‌ رسيد و ‌در‌ اثر رعد برق‌ ‌که‌ صاعقه‌ ‌باشد‌ جستن‌ كرد و ‌لو‌ ‌در‌ واقع‌ برق‌ قبل‌ ‌از‌ رعد ‌است‌ لكن‌ چون‌ صدا سرعت‌ سيرش‌ بيشتر ‌است‌ قبلا شنيده‌ ميشود و ‌بعد‌ برق‌ ميسوزاند و چون‌ صاعقه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ گرفت‌ رجفه‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ عارض‌ شد ‌تا‌ هلاك‌ شدند و تمام‌ اينها عذاب‌ الهي‌ ‌بود‌ ‌در‌ اثر تكذيب‌ ‌آنها‌ قارعه‌ ‌را‌ ‌که‌ قيامت‌ ‌باشد‌ و تمام‌ ‌اينکه‌ رعد و برق‌ و رجفه‌ فوق‌ العاده‌ ‌بود‌ ‌که‌ نامش‌ طاغيه‌ ‌بود‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ اثر طغيان‌ ‌آنها‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 5)- «اما قوم ثمود با عذابی سرکش هلاک شدند» (فاما ثمود فاهلکوا بالطاغیة).

«قوم ثمود» در یک منطقه کوهستانی میان حجاز و شام زندگی می‌کردند، حضرت «صالح» به سوی آنها مبعوث شد، ولی آنها هرگز ایمان نیاوردند، حتی از او خواستند که اگر راست می‌گوئی عذابی را که به ما وعده می‌دهی فرود آور! در این هنگام «صاعقه‌ای ویرانگر» بر آنها مسلّط شد، و در چند لحظه همه چیز را در هم کوبید و جسمهای بی‌جانشان بر زمین افتاد.

نکات آیه

۱ - قوم ثمود، به وسیله صاعقه کوبنده و سرکش به هلاکت رسیدند. (فأمّا ثمود فأُهلکوا بالطاغیة) «طاغیة» در اصل، به معناى سرکش و متجاوز از حد و مرز است; ولى مقصود از آن در آیه شریفه - برابر نظر مفسران - صاعقه است. البته در آیه ۱۳ سوره «فصلت» بدان تصریح شده است.

۲ - تکذیب قیامت، عامل هلاکت قوم ثمود (کذّبت ثمود ... فأُهلکوا بالطاغیة)

۳ - تکذیب قیامت، از موجبات هلاکت و نابودى (کذّبت ثمود ... فأُهلکوا بالطاغیة)

۴ - عوامل طبیعى، مجراى تحقق اراده خداوند (فأُهلکوا بالطاغیة) برداشت یاد شده، با توجه به این نکته است که اراده خداوند بر هلاکت قوم ثمود از راه فرود صاعقه - که یک عامل طبیعى است - تحقق یافته است.

موضوعات مرتبط

  • خدا: مجارى اراده خدا ۴
  • عذاب: عذاب با صاعقه ۱
  • عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۴
  • قوم ثمود: عوامل هلاکت قوم ثمود ۲; قصه قوم ثمود ۱; هلاکت قوم ثمود ۱
  • قیامت: آثار تکذیب قیامت ۲، ۳
  • هلاکت: عوامل هلاکت ۳

منابع