المطففين ١٤
کپی متن آیه |
---|
کَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا کَانُوا يَکْسِبُونَ |
ترجمه
المطففين ١٣ | آیه ١٤ | المطففين ١٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«رَانَ»: زنگار زد. زنگ زده کرد. از ماده (رَین) به معنی زنگ و چرک فلزات.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۲۱، سوره مطففين
- چند وجه درباره اينكه در توصيف ((مطففن )) به ((الذين اذا كتالوا على الناسيستوفون ....)) خريدن به وزن گفته نشده
- احتمال برانگيخته شدن بعد از مرگ براى اجتناب از محرمات كافى است
- توضيح مفردات و جملات آيات : ((كلا ان كتاب الفجار لفى سجين ...))
- اقوال مفسرين در بيان مراد از مفردات و جملات اين آيات
- گناه زياد و مستمر، سر انجام انسان را به تكذيب روز جزا منتهى مى كند
- اعمال زشت صفا و جلاى نفس را تيره كرده به آن نقش و صورتى مى دهند كه از درك حق مانع مى گردد
- معناى ((عليين )) كه فرمود كتاب ابرار در آن است و چندقول در اين باره
- مراد از ((مقربون )) و اينكه ايشان عليين را مى بينند
- (رواياتى راجع به : ((نزول سوره مطففن ))، در عليين بودن كتاب ابرار و در سجينبودن كتاب فجار،
- رواياتى راجع به فساد و ((رين )) قلب بر اثر ارتكاب گناه )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ «14» كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ «15» ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحِيمِ «16» ثُمَّ يُقالُ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ «17»
چنين نيست، بلكه آنچه كسب مىكردند بر دلهايشان زنگار نهاده است.
آنان در آن روز از (الطاف) پروردگارشان محجوب و محرومند. و آنگاه آنان به دوزخ وارد خواهند شد. سپس (به آنان) گفته خواهد شد: اين همان چيزى است كه آن را دروغ مىپنداشتيد.
نکته ها
«رين» به معناى زنگار است كه بر اجناس قيمتى مىنشيند. امام باقر عليه السلام مىفرمايد: هرگاه گناه بر انسان غالب شود، اميدى به رستگارى او نخواهد بود و اين است معناى «كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ». «1»
امام باقر عليه السلام فرمود: هيچ بندهاى نيست مگر آنكه قلبش سفيد است. با انجام هر گناه، در آن سفيدى نقطهى سياهى پديد مىآيد و اگر توبه كند، آن سياهى محو مىشود و اگر اصرار بر گناه كند، سياهى توسعه يافته و تمام سفيدى قلب را فرامىگيرد و ديگر انسان به خير و سعادت برنمىگردد. «2»
«1». تفسير مجمع البيان.
«2». تفسير نور الثقلين.
جلد 10 - صفحه 418
امام رضا عليه السلام فرمود: مراد از «إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ» آن است كه از پاداش خداوند محرومند وگرنه خداوند مكان ندارد. «1»
پیام ها
1- افسانه پنداشتن قرآن، ناشى از ناپاكى دل است. «كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ»
2- گناه، روح انسان را دگرگون و از درك حق باز مىدارد. «بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ»
3- فطرت انسان سالم است، آنچه آن را مىپوشاند، گناه است. «رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ»
4- در فرهنگ قرآن، قلب و روح مركز درك حقايق است. «رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ»
5- اصرار و تداوم بر گناه، سبب زنگار قلب است. «ما كانُوا يَكْسِبُونَ»
6- عمل، سرمايه انسان است كه با آن، خوبىها يا بدىها را كسب مىكند. «كانُوا يَكْسِبُونَ»
7- زنگار گناه كه در دنيا مانع درك حقيقت است، در آخرت نيز مانع دريافت الطاف الهى مىشود. «إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ»
8- مأموران دوزخ، دوزخيان را سرزنش مىكنند. «ثُمَّ يُقالُ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ «14»
كَلَّا: (ردع است از قول مكذّبان) يعنى نه چنين است كه آنها گويند، بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ: بلكه غلبه كرده و زنگ نهاده بر قلبهاى ايشان، ما كانُوا يَكْسِبُونَ: آنچه بودند كه به جا مىآوردند از آثام و معاصى، يعنى قلوب ايشان به سبب غلبه خباثت كفر و معاصى زنگ گرفته و تاريك گشته و بدين
«1» بحار الانوار، ج 7، باب 3، ص 42 روايت 14 بنقل از محاسن.
جلد 14 - صفحه 102
سبب معرفت حق و باطل بر ايشان مخفى شده و راه خير و نصيحت بر دلهاى آنها بسته شده.
تنبيه- حق تعالى لطيفه ربّانيّه روحانيّه از عالم قدس در اين قلب جسمانى قرار داده كه تعبير شود از آن به قلب انسانى و اوست مدرك عالم عارف و اوست مخاطب و معاتب و مانند آئينه صاف و شفاف باشد. هر زمانى كه بنده گناه كند، نقطه سياهى در قلب هويدا شود. اگر توبه نمايد، بر طرف و الّا متراكم شود گناه، تا آنكه سياه گردد. زيرا كثرت افعال سبب حصول ملكات است به حدّى كه در ضلالت و نافرمانى منغمر گردد.
عيّاشى به اسناد خود از زراره روايت نموده از حضرت باقر عليه السّلام: ما من عبد مؤمن الّا و فى قلبه نكتة بيضاء فإذا اذنب ذنبا خرج فى تلك النّكتة نكتة سوداء فاذا تاب ذهب ذلك السّواد و ان تمادى فى الذّنوب زاد ذلك السّواد حتّى يغطّى البياض فإذا اغطى البياض لم يرجع صاحبه الى خير ابدا. هيچ بنده مؤمن نباشد مگر كه در قلب او نقطه سفيدى هست. چون گناه كند نقطه سياه در ميان آن پيدا شود. چون توبه كند، آن سياهى زايل گردد و اگر گناه متمادى شود و مداومت نمايد، آن سياهى زياد شود تا آنكه تمام آن نقطه سفيد را بپوشاند و هرگاه آن سفيدى به كلّى پوشيده گردد، صاحب او هرگز به گرد كار خير نگردد و دائم در معاصى باشد و بعد از آن فرمود: اين است فرمايش الهى: (كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ). «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ «1» الَّذِينَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ «2» وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ «3» أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ «4»
لِيَوْمٍ عَظِيمٍ «5» يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ «6» كَلاَّ إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ «7» وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ «8» كِتابٌ مَرْقُومٌ «9»
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «10» الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ «11» وَ ما يُكَذِّبُ بِهِ إِلاَّ كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ «12» إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «13» كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ «14»
كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ «15» ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحِيمِ «16» ثُمَّ يُقالُ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ «17»
ترجمه
واى بر كم فروشان
آنانكه چون ميستانند به پيمانه از مردم تمام مىستانند
و چون پيمانه ميكنند براى دادن مال آنان يا وزن مىنمايند زيان ميرسانند
آيا گمان ندارند آن گروه كه آنها بر انگيخته ميشوند
در روزى بزرگ
روز كه مىايستند مردم نزد پروردگار جهانيان
نه چنين است همانا نوشته اعمال گناهكاران در مكان پست و زندان سخت است
و چه ميدانى تو چيست زندان سخت آن
نوشتهئى است واضح نوشته شده
واى در چنين روز بر تكذيب كنندگان
آنانكه تكذيب ميكنند روز جزا را
و تكذيب نميكند آنرا مگر هر متجاوز گناهكارى
چون خوانده ميشود بر او آيات ما گويد افسانههاى پيشينيان است
نه چنين است بلكه احاطه كرده بر دلهاشان آنچه بودند كه عمل ميكردند
نه چنين است همانا آنها از پروردگارشان در چنين روز محروم شدگانند
پس همانا آنها در افتادگانند بدوزخ
پس گفته ميشود اين است آنچه كه بوديد آنرا تكذيب مينموديد.
تفسير
قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه نازل شد بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در
جلد 5 صفحه 359
وقت ورود بمدينه طيّبه و اهل آن در آن روز بدترين مردم بودند در كيل نمودن و بعد خوب شدند و آن عمل را ترك كردند و ويل نقل شده كه نام چاهى است در جهنّم و ظاهرا كلمه عذاب و تهديد است يعنى واى بحال كم فروشان كه وقتى ميخواهند بكيل و پيمانه مال خود را از مردم بگيرند كاملا استيفاء حق خودشان را مينمايند و وقتى بخواهند مال مردم را بكيل و وزن تحويل بدهند كمتر ميدهند و زيان ميرسانند بصاحب مال آيا يقين ندارند كه آنها در روز بزرگى مبعوث ميشوند براى حساب و جزا چنانچه از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده و آن روزى است كه مردم در پيشگاه الهى مىايستند و در عرق خودشان غوطه ورند و از تنگى جا قادر بر حركت نيستند چنانچه مستفاد از روايات وارده در اين مقام است نبايد كم فروشى كنند و از روز جزا غافل باشند همانا كتاب و نامه اعمال گناهكاران در سجّين است كه ظاهرا براى مبالغه در سجن و بمعناى زندان سخت است و خداوند براى اهميّت بسختى آن فرموده و چه ميدانى تو كه سجّين چيست و چه جاى بدى است و قمّى ره نقل فرموده كه آنچه خداوند نوشته براى فجّار از عذاب در سجين است و از امام باقر عليه السّلام نقل فرموده كه سجين طبقه هفتم زمين است و علّيّين آسمان هفتم است و در مجمع از آن حضرت نقل نموده كه امّا اهل ايمان پس بالا برده ميشود اعمال و ارواحشان بسوى آسمان و باز ميشود براى ايشان درهاى آن و امّا كافر پس بالا برده ميشود كار و روحش ولى چون بآسمان رسد منادى حق ندا كند كه فرود آوريد او را بسوى سجين و آن واديى است در حضرموت كه نامش برهوت است و مستفاد از نقل كافى از امام كاظم و قمّى ره از امام صادق عليهما السلام آنست كه سجّين مقام اعداء و ستمكاران بائمه اطهار است و توضيح زيادترى از اين آيات در آيات آتيه بيايد ان شاء اللّه تعالى و آن كتاب كه در سجّين است كتابى است نوشته شده واضح و آشكار كه شياطين از آن آگاه و آنرا ميخوانند واى در روز قيامت بحال كسانيكه منكر روز جزا بودند و منكر آن روز نميشود مگر هر متجاوز از حقّ و حقيقت كه بسيار گناهكار و متجرّى و بىمروّت باشد كه چون قرآن بر او خوانده شود گويد مسطورات بىاصل پيشينيان است نه چنين
جلد 5 صفحه 360
است و نبايد تفوّه بآن شود بلى گناهان آنها غلبه و احاطه بر دلهاشان نموده چنانچه در كافى و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه نيست هيچ بنده مؤمنى مگر آنكه در قلبش نقطه سفيدى است پس چون گناه كند در آن نقطه نقطه سياهى ظاهر گردد پس اگر توبه نمود آن نقطه زائل ميگردد و اگر اصرار در گناه پيدا كرد آن نقطه سياه زياد ميشود تا ميپوشاند آن سفيدى را و چون پوشاند آنرا هرگز صاحبش رجوع بهيچ خيرى ننمايد و اين مراد است از قول خداوند كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون حقّا و قطعا آنها از رحمت و ثواب و كرامت پروردگارشان در آن روز محجور و ممنوع و محجوبند چنانچه از روايات ائمه اطهار استفاده ميشود و فرمودهاند چون خداوند حالّ در مكان نيست تا كسى از خود او محجوب شود پس آنان فرود آيندگان و گداخته شوندگان در آتش جهنّم خواهند بود پس براى مزيد خفّت و ملامت بآنها گفته شود اين جهنّمى است كه شما در دنيا تكذيب مينموديد آنرا و منكر بوديد و در كافى از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه مراد امير المؤمنين عليه السّلام است و ظاهرا مشار اليه كلمه هذا را بيان فرموده و اشاره بآنست كه انكار ولايت هم مانند انكار معاد موجب خلود در آتش است و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
كَلاّ بَل رانَ عَلي قُلُوبِهِم ما كانُوا يَكسِبُونَ «14»
چنين نيست بلكه غلبه كرده بر دلهاي آنها آنچه را که بودند كسب ميكردند.
جلد 18 - صفحه 40
(كلا) يعني چنين نيست که ميگويند قرآن اساطير الاولين است بلكه قرآن:
تَنزِيلُ الكِتابِ لا رَيبَ فِيهِ مِن رَبِّ العالَمِينَ سجده آيه 2 تَنزِيلُ الكِتابِ مِنَ اللّهِ العَزِيزِ الحَكِيمِ إِنّا أَنزَلنا إِلَيكَ الكِتابَ بِالحَقِّ ... الايه زمر آيه 1 و 2 وَ إِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ العالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلي قَلبِكَ لِتَكُونَ مِنَ المُنذِرِينَ شعراء آيه 192 الي 194. و غير اينها از آيات بلكه منشأ تكذيب آنها:
بَل رانَ عَلي قُلُوبِهِم ما كانُوا يَكسِبُونَ ران بمعني غلبه است، ما كانوا يكسبون فعل معاصي است که در اخبار بسيار داريم که در قلب انسان نكته بيضاء خال سفيدي است که قلب را روشن ميكند مثل خورشيد که صفحه زمين را روشن كرده و چون معصيت كرد يك خال سياه گوشه اينکه خال سفيد احداث ميشود چنانچه بسا گوشه خورشيد بواسطه بعض كرات مثل قمر منكسف ميشود هر چه معاصي زياد شود نور كم ميشود و ظلمت معاصي زياد ميشود که تمام صفحه آن نكته بيضا، سياه ميشود چنانچه در كسوف كلي تمام صفحه خورشيد را ميگيرد عالم ظلماني ميشود اگر اينکه سياهيها بتوبه رد شد از روي آن نقطه بيضاء باز قلب روشن ميشود و اگر متراكم شد و حال توبه پيدا نكرد بلكه سياهي روي سياهي آمد معاصي روي معاصي ديگر
لا يرجي بخير
است. منشأ تكذيب اينکه كفار اينکه است که ميفرمايد: ما كانُوا يَكسِبُونَ ديگر قابل هدايت نيستند که در خبر است:
صار قلبه منكوسا.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 14)- گناهان زنگار دلهاست! قرآن در این آیه بار دیگر به ریشه اصلی طغیان و سرکشی آنها اشاره کرده، میافزاید: «چنین نیست که آنها میپندارند، بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دلهاشان نشسته» و از درک حقیقت واماندهاند (کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون). چرا که نور و صفای نخستین را که به حکم فطرت خداداد در آن بوده گرفته، به همین دلیل پرتو انوار وحی در آن منعکس نمیگردد! در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله میخوانیم: «هنگامی که بنده گناه کند، نکته سیاهی در قلب او پیدا میشود، اگر توبه کند، و از گناه دست بردارد و استغفار نماید قلب او صیقل مییابد، و اگر باز هم به گناه برگردد سیاهی افزون میشود، تا تمام قلبش را فرا میگیرد، این همان زنگاری است که در آیه «کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون» به آن اشاره شده».
نکات آیه
۱ - افسانه پنداشتن قرآن، دیدگاهى مطرود است و صاحب نظران نباید از قرآن چنین تصورى داشته باشند. (کلاّ) حرف «کلاّ»، براى منع مخاطب از پذیرفتن سخنى است که پیش از آن، مطرح بوده است.
۲ - قیامت، حقیقت دارد و نباید آن را افسانه پنداشت. (الذین یکذّبون بیوم الدین ... إذا تتلى علیه ءایتنا قال أسطیر الأوّلین . کلاّ)
۳ - روى گردانى کافران از قرآن، به دلیل ناتوانى آنان از درک مفاهیم آن است و افسانه دانستن آن، بهانه اى بیش نیست. (قال أسطیر الأوّلین . کلاّ بل ران على قلوبهم)
۴ - قلب منکران قرآن، زنگارگرفته و چرکین است و از درک مفاهیم آن ناتوان مى باشد. (کلاّ بل ران على قلوبهم) «رَیْن» (مصدر «ران») به معناى زنگار و چرک است (لسان العرب).
۵ - قلب، مرکز دریافت حقایق و رهنمودهاى الهى و پیدایش گرایش ها و اعتقادات است. (ما یکذّب ... قال أسطیر الأوّلین . کلاّ بل ران على قلوبهم)
۶ - مداومت کافران بر تکذیب، طغیان و گناه، مایه چرکین شدن قلب و مسدود شدن راه هاى شناخت بر آنان است. (بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون) مراد از «ما کانوا یکسبون»، همان امورى است که آیات پیشین درباره کافران برشمرده است.
۷ - شناخت ها و کردار انسان، سرمایه و دستاورد او و مؤثر در گرایش ها و ضعف و قوّت فهم او است. (ما کانوا یکسبون) تعبیر «یکسبون» - که ناظر به تکذیب اعتدا و گناه کافران است - بیانگر این است که اندیشه ها و کردار، سرمایه اى است که آن را به دست آورده اند; گرچه براى آنان چیزى جز زیان دربرندارد.
۸ - انکار قیامت، برخاسته از قلب سیاه و درک ناتوان است. (الذین یکذّبون بیوم الدین ... کلاّ بل ران على قلوبهم)
۹ - طغیان گرى و گناه، سیاه کننده قلب و مسدودسازنده راه درک و اعتقاد است. (کلّ معتد أثیم ... بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون)
۱۰ - تمام مردم، حتى کافران، در اصل آفرینش خویش، از قدرت درک حقایق و قلبى روشن و فهمیده برخورداراند. (بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون)
۱۱ - تلاوت آیات قرآن، بر کسانى که قلب شان بر اثر گناه، سیاه و فاسد شده، تأثیرى ندارد. (إذا تتلى علیه ءایتنا ... بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون)
روایات و احادیث
۱۲ - «عن أبى جعفر(ع) قال:[قال] ما من عبد إلاّ و فى قلبه نکتة بیضاء فإذا أذنب ذنباً خرج فى النکتة نکتة سوداء فإن تاب ذهب ذلک السواد فإن تمادى فى الذنوب زاد ذلک السواد حتّى یُغَطّى البیاض فإذا [ت] غطّى البیاض لم یرجع صاحبه إلى خیر أبداً و هو قول اللّه عزّوجلّ: «کلاّ بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون»;[۱] از امام باقر(ع) روایت شده که فرمود: هیچ بنده اى نیست جز این که در قلبش نقطه سفیدى است، هرگاه گناهى مرتکب شود، در آن سفیدى نقطه سیاهى پدید مى آید، پس اگر توبه کند آن سیاهى از بین مى رود و اگر گناهان را ادامه دهد، آن سیاهى افزون مى گردد تا تمام سفیدى قلب را فرامى گیرد و هنگامى که سفیدى قلب به سیاهى پوشیده شد، صاحب آن قلب هرگز به سوى نیکى برنمى گردد و این سخن خداى عزّوجلّ است که فرمود: کلاّ بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون».
موضوعات مرتبط
- انسان: ادراک انسان ها ۱۰; عوامل مؤثر در فهم انسان ۷
- حقایق: مرکز درک حقایق ۵
- شناخت: آثار شناخت ۷; آفات شناخت ۶
- طغیان: آثار طغیان ۹
- عمل: آثار عمل ۷
- فهم: موانع فهم ۹
- قرآن: آثار عجز از فهم قرآن ۳; اعراض از قرآن ۳; تهمت افسانه به قرآن ۳; رد تهمت افسانه به قرآن ۱; زنگار قلب مکذبان قرآن ۴
- قلب: آثار سیاهى قلب ۸، ۱۲; زمینه سیاهى قلب ۹; عوامل سیاهى قلب ۱۲; نقش قلب ۵
- قیامت: حقانیت قیامت ۲; عجز از فهم قیامت ۸; منشأ تکذیب قیامت۸
- کافران: آثار تکذیبگرى کافران ۶; آثار گناهکارى کافران ۶; آثار لجاجت کافران ۶; ادراک کافران ۱۰; اعراض کافران ۳; بهانه جویى کافران ۳; تهمتهاى کافران ۳; زمینه زنگار قلب کافران ۶; عجز کافران ۳; کافران و قرآن ۳
- گرایشها: عوامل مؤثر در گرایشها ۷
- گناه: آثار گناه ۹، ۱۲
- گناهکاران: بى تأثیرى آیات خدا در گناهکاران ۱۱
منابع
- ↑ کافى، ۲، ص ۲۷۳، ح ۲۰; نورالثقلین، ج ۵، ص ۵۳۱- ، ح ۲۲.