العلق ٥

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۵۹ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

و به انسان آنچه را نمی‌دانست یاد داد!

به انسان آنچه را نمى‌دانست ياد داد
آنچه را كه انسان نمى‌دانست [بتدريج به او] آموخت.
به آدمی آنچه را که نمی‌دانست تعلیم داد.
[و] به انسان آنچه را نمی دانست تعلیم داد.
به آدمى آنچه را كه نمى‌دانست بياموخت.
به انسان چیزی را که نمی‌دانست، آموخت‌
آدمى را آنچه نمى‌دانست بياموخت.
بدو چیزهائی را آموخت که نمی‌دانست.
آنچه را که انسان نمی‌دانست به او آموزش داد.
آموخت به انسان آنچه را ندانست‌


العلق ٤ آیه ٥ العلق ٦
سوره : سوره العلق
نزول : ١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَا لَمْ یَعْلَمْ»: (نگا: نحل / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

از طریق عوفى از ابن عباس روایت شده که گوید: عده اى بودند در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله که فرتوت و پیر شده و اواخر عمر خویش را مى گذرانیدند سپس از پیامبر درباره آن‌ها که تقریباً عقل آن‌ها به بچه گى و سفاهت می‌رفت، سؤال گردید.

خداوند با نزول این آیه فهمانید که اینان قبل از زوال عقل داراى اعمال نیکى بوده اند که بدان سبب داراى اجر و پاداش خواهند بود بنابراین در این گونه سنین معذور مى باشند.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ «1» خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ «2» اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ «3» الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ «4» عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ «5»

بخوان به نام پروردگارت كه (هستى را) آفريد. (او كه) انسان را از خون بسته آفريد. بخوان كه پروردگار تو از همه گرامى‌تر است. او كه با قلم آموخت. آنچه را انسان نمى‌دانست به او آموخت.

نکته ها

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اولين بار كه جبرئيل بر من ظاهر شد، فرمود: بخوان، گفتم: نمى‌توانم، بعد از سه بار مرا فشار داد، ديدم مى‌توانم بخوانم. «1»

در تفسير نوين مى‌خوانيم: آنجا كه به مسئله آفرينش انسان نظر دارد، خداوند، خود را كريم خوانده: «ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ الَّذِي خَلَقَكَ» «2» ولى آنجا كه موضوع خواندن و يادگيرى و قلم مطرح است، خود را اكرم خوانده است. «اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ»

از افتخارات اسلام اين است كه كارش را با قرائت و علم و قلم شروع كرد و اولين فرمان خداوند به پيامبرش فرمان فرهنگى بود. خواندن لوحى كه براى اولين بار در برابر پيامبر باز شد، منظم و مكتوب بود.


«1». تفسير نمونه.

«2». انفطار، 6- 7.

جلد 10 - صفحه 534

در فرمان اقرء اين نكته نهفته است كه آنچه بر تو نازل خواهد شد، خواندنى است، نه فقط دانستنى.

براى كلمه‌ «عَلَقٍ» چند معنا شده است:

الف) چسبنده و مراد آن است كه حضرت آدم از گل چسبنده آفريده شد و يا نطفه مرد شبيه زالو به نطفه زن مى‌چسبد.

ب) به معناى خون غليظ و بسته باشد كه معمولًا اين معنا مطرح است.

آنكه از خون بسته انسان مى‌سازد، بر شخص درس ناخوانده فرمان اقرء مى‌دهد.

آغاز تحصيل علم بايد با نام خدا باشد. «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» فارغ التحصيلان نيز بايد در راه او باشند. «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلى‌ رَبِّكَ فَارْغَبْ»

پیام ها

1- قرائت قرآن بايد با نام خداوند آغاز شود. «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ»

2- اولين فرمان اسلام، فرمان فرهنگى است. «اقْرَأْ»

3- خواندن بايد جهت الهى داشته باشد. «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ»

4- خواندن قرآن وسيله رشد است. «اقْرَأْ وَ رَبُّكَ»

5- پرورش الهى هم مادّى است، «رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ‌- خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ» هم معنوى. «رَبُّكَ الْأَكْرَمُ‌- الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ»

6- پروردگار، همان آفريننده است. (بنابراين سخن مشركان كه خالق بودن خدا را پذيرفته بودند ولى بت‌ها را ربّ مى‌دانستند باطل است.) «رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ»

7- بيان آفرينش انسان از خون بسته شده، هم يك پيشگوئى علمى است و هم راهى براى تربيت انسان كه بداند مبدء او از چيست و گرفتار غرور نشود.

«خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ»

8- آفرينش همه هستى در يكسو «الَّذِي خَلَقَ» و آفرينش انسان در يك سوى ديگر. «خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ»

9- معلم اصلى انسان خداست. «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ»

جلد 10 - صفحه 535

10- قلم، بهترين وسيله انتقال دانش است. «عَلَّمَ بِالْقَلَمِ»

11- وحى الهى سرچشمه علوم بشرى است. «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ»

12- خالقيّت، ربوبيّت، كريم بودن و معلم بودن خداوند، مستلزم قرائت كتاب اوست. اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ‌ ... خَلَقَ‌ ... الْأَكْرَمُ‌ ... عَلَّمَ‌ ...

13- خداوند كارهاى خود را از طريق اسباب انجام مى‌دهد. «عَلَّمَ بِالْقَلَمِ»

14- رهائى از جهل با استفاده از قلم، جلوه‌اى از كرم و ربوبيّت اوست و نويسندگى هنر مطلوب و مورد ترغيب اسلام است. «عَلَّمَ بِالْقَلَمِ»

15- خداوند هم جسم انسان را رشد مى‌دهد و هم روح او را. (كلمه‌ «رَبِّكَ» ميان دو كلمه‌ «خَلَقَ» و «اقْرَأْ» آمده است.) «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ «5»

عَلَّمَ الْإِنْسانَ‌: بياموخت جنس آدمى را ما لَمْ يَعْلَمْ‌: آنچه نمى‌دانست از امور دنيا به خلق قوا و نصب دلايل و انزال آيات، يا تعليم داد حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را آنچه را كه دانا نبود از علوم ربانى و معارف الهى و احكام و شرايع كه‌ (عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ) «4» يا تعليم نمود آدم ابو البشر را آنچه را كه عالم نبود و مراد علم اسماء باشد كه (و علّم ادم الاسماء كلّها) «5» تنبيه- آيه شريفه را دلالالتى است:

1- افتتاح فرموده كلام مجيد را به ذكر نعمت ايجاد و تابع آورده نعمت علم را. پس اگر بعد از نعمت ايجاد، نعمتى شريف‌تر و عظيم‌تر و اعلاتر از علم مى‌بود، هر آينه اولى و سزاوارتر بود به ذكر. بعضى وجه تناسب بين آيه مذكوره در صدر اين سوره كه مشتمل است بر خلق انسانى از علقه و بعد از آن بر تعليم آنچه دانا نبوده، اشاره فرموده حق تعالى اول حال انسانى را يعنى علقه كه مرتبه خساست و پستى او است، و آخر حال او كه عالم گردد به‌


«1» تبيان، (چ نجف 1383) ج 10 ص 380.

«2» سفينه البحار، ج 1، ماده درس، ص 444.

«3» منهج الصادقين (چ سوم) ج 10 ص 297.

«4» سوره نساء آيه 113.

«5» سوره بقره آيه 31.

جلد 14 - صفحه 281

معارف كه كمال رفعت و جلالت او است، گويا فرمايد اى انسان در اول مرتبه منزلت خسيسه و دنيه را دارا بودى و در آخر اين درجه نفيسه شريفه را.

2- دالّ است بر آنكه استعداد كمال و ترقى را حق تعالى به لطف و مرحمت خود در وجود انسانى قرار داده و راه ترقى به سعادت كه علم و عمل است به توسط كتاب منزل و نبى مرسل بيان فرمود، چنانچه ترقّى حاصل نگردد كوتاهى و تقصير از خود انسانى است كه به سوء اختيار ضايع نموده و خود را از سعادت محروم ساخته.

3- دالّ است بر كمال كرم سبحانى كه تعليم عباد فرموده آنچه نمى‌دانستند و نقل ايشان كرده از ظلمت جهل به نور علم و دانش و تنبيه نموده بر فضل كتابت، چه آن متضمن منافع عظيمه است كه غير او به كنه آن نتواند رسيد. زيرا شبهه‌اى نيست در آنكه تدوين علوم و نشر آن و تقييد حكم و ضبط اخبار اولين و مقالات ايشان و كتب الهى ميسر نيست مگر به كتابت؛ و اگر كتابت وجود نداشت، امور دنيا و دين استقامت پيدا نمى‌كرد؛ و اگر دليلى نبود بر دقيق حكمت الهى و لطيف تدبير سبحانى، مگر قلم و خط، هر آينه كافى مى‌بود بر دلالت خالق متعال.

4- اول اشاره فرمود به آنچه دالّ است بر معرفت الهى عقلا و بعد از آن تنبيه نمود، بر آنچه دلالت دارد سمعا.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ «1» خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ «2» اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ «3» الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ «4»

عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ «5» كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‌ «6» أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌ «7» إِنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الرُّجْعى‌ «8» أَ رَأَيْتَ الَّذِي يَنْهى‌ «9»

عَبْداً إِذا صَلَّى «10» أَ رَأَيْتَ إِنْ كانَ عَلَى الْهُدى‌ «11» أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى‌ «12» أَ رَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى «13» أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‌ «14»

كَلاَّ لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ «15» ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ «16» فَلْيَدْعُ نادِيَهُ «17» سَنَدْعُ الزَّبانِيَةَ «18» كَلاَّ لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ «19»

ترجمه‌

بخوان بنام پروردگارت آنكه آفريد

آدمى را از خون بسته‌

بخوان و پروردگار تو كريم‌تر است از هر كريمى‌

آنكه تعليم نمود نوشتن را بقلم‌

تعليم نمود بانسان چيزى را كه نميدانست‌

نبايد چنين بود همانا آدمى هر آينه تجاوز ميكند

براى آنكه ببيند خود را كه بى‌نياز شده‌

همانا بسوى پروردگار تو است بازگشت‌

آيا ديدى آن كس را كه نهى ميكند

بنده‌ئى را وقتى نماز بخواند

آيا دانستى اگر بود بر راه حق‌

يا امر مينمود بپرهيزكارى‌

آيا دانستى اگر تكذيب كند و روى گرداند

آيا نميداند كه خدا ميبيند

نبايد چنين كند هر آينه اگر باز نايستد هر آينه بگيريم و بقهر بكشيم موى جلو سر او را

موى جلو سر دروغگوى خطا كار را

پس بايد بخواند اهل انجمن خود را

زود باشد كه بخوانيم موكّلان دوزخ را

نبايد چنين كند اطاعت مكن او را و سجود نما و بخدا نزديك شو.

تفسير

قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اين اول سوره‌اى است كه نازل شده بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جبرئيل نازل شد و عرضه داشت اى محمّد (ص) بخوان حضرت فرمود چه بخوانم عرضه داشت بخوان بنام پروردگارت كه خلق فرمود يعنى نور قديم تو را پيش از موجودات و ظاهرا مراد آن باشد كه ابتدا نما در


جلد 5 صفحه 410

تلاوت قرآن بنام خداوند رحمن رحيم و بعضى گفته‌اند با زائده است يعنى بخوان اسم پروردگارت را و مقصود خواندن خدا است به اسماء جمال و جلال آن ذات مقدّسى كه خلق فرمود موجودات را بمقتضاى حكمت و بيرون آورد از كتم عدم بكمال قدرت و آفريد انسان را كه اشرف موجودات است از خون بسته شده كه قبلا نطفه بوده و از پست‌ترين اشياء است در نظر يا از حيوان كوچك ذره‌بينى شبيه بزالو كه اخيرا كشف نموده‌اند و ميگويند مبدء نشو آدمى است بخوان قرآن را بر خلق و حقائق را از لوح محفوظ الهى و مپندار كه خوانا نيستى پروردگار تو كريم‌ترين صاحبان كرم است كه كرم هر كريمى منتهى بكرامت او است آن ذات مقدسى كه تعليم نمود نويسندگان را كه بنويسند بقلم ميتواند هر ناخوانده‌اى را خوانا نماند چنانچه قمّى ره نقل نموده كه مراد تعليم خداوند است كتابت را بانسان كه بآن تمام ميشود امور دنيا در مشارق زمين و مغاربش و گفته‌اند معلمين خط انبياء بوده‌اند بتعليم الهى و تعليم فرمود بانسان چيزى را كه نميدانست از علوم و معارف و هدايات و دلالات و ظاهرا مقصود بيان نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا يعنى نبايد كفران نعمت خدا را نمود همانا انسان تجاوز ميكند از وظيفه عبوديت و سركشى مينمايد از فرامين صادره از مقام ربوبيّت وقتى كه خود را مستغنى و بى‌نياز ببيند اى انسان ناسپاس بدانكه بازگشت و مرجع تو در آخر عمر بحكم پروردگار تو است و جزاى اعمال تو را خواهد داد و چون بعضى از كفار مكّه منع مينمودند مسلمانان را از نماز خداوند به پيغمبر خود بر سبيل تعجب ميفرمايد آيا ديدى تو آن كافرى را كه نهى ميكند بنده خدائى را وقتى كه نماز بخواند و ميدانى جزاء او را چنانچه قمّى ره نقل فرموده كه وليد بن مغيره نهى مينمود مردم را از نماز و اطاعت خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پس اين آيه نازل شد و در مجمع نقل نموده كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس گفتند الآن مشغول است و او رفت كه‌


جلد 5 صفحه 411

لگد كند پس ناگهان با اضطراب برگشت گفتند چرا برگشتى گفت ما بين خود و او خندقى از آتش ديدم و هياكل هولناك بال دارى و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سوگند ياد فرمود كه اگر نزديك بمن ميشد ملائكه يك يك اعضاء او را ربوده بودند پس اين آيه نازل شد تا آخر سوره و نيز در مجمع نقل نموده از بيشتر مفسرين كه اين سوره پنج آيه از اول آن اول قرآنى است كه بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده و بنابر اين خداوند ميفرمايد بگو بدانم اگر آن شخص نماز گزار كه پيغمبر اكرم است ثابت بر هدايت الهى باشد و امر بتقوى و پرهيز از شرك و معاصى نمايد چگونه خواهد بود حال كسى كه او را منع از نماز نمايد كه ابو جهل است بگو بدانم اگر آن شخص مانع از نماز تكذيب كند پيغمبر خدا را و روى گرداند از ايمان و اطاعت احكام خدا چيست مجازات او آيا نميداند كه خدا مى‌بيند كه چه ميكند و ميداند كه چه قدر بد است كار او نبايد چنين كارى كند تا مستحق عقاب گردد اگر از اين كار دست بر ندارد هر آينه ميگيريم موى جلو سر او را و ميكشانيمش بجهنّم چون سفع گرفتن و جذب نمودن بشدت است چيزى را و نسفعن صيغه متكلم مع الغير از فعل مضارع مؤكّد بنون تأكيد خفيفه است و در قرآن معمولا برأى بصريون با الف نوشته ميشود آن موى جلو سرى كه دروغگوئى و خطا كارى صاحبش بقدرى است كه آنرا هم دروغگو و خطا كار نموده و مستحق توهين و عذاب كرده و شايد اشاره باشد بمعامله اصحاب با سر بريده او در جنگ بدر پس بايد اهل انجمن خود را بخواند و از آنها كمك بطلبد چون روايت شده كه روزى ابو جهل بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گذشت ديد او نماز ميخواند گفت مگر من نگفتم بتو كه نماز مخوان و حضرت باو تندى نمود و او گفت مرا تهديد ميكنى با آنكه ياوران من در اين وادى از همه بيشتر است پس اين آيه نازل شد و قمّى ره نقل نموده كه چون حضرت ابو طالب وفات نمود ابو جهل و وليد خواندند اهل مكّه را براى قتل پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و گفتند آن كس كه از او حمايت ميكرد فوت نمود پس خدا فرمود فليدع ناديه سندع الزّبانيه يعنى پس بايد بخواند اهل شهر خود را ما هم در آتيه ملائكه موكّل دوزخ را ميخوانيم براى كشيدن او بآتش و زبانيه كه بمعناى صاحب منصبان لشگرى ميباشد بر نوزده نفر زمامداران‌


جلد 5 صفحه 412

امور جهنّم از ملائكه اطلاق ميشود و در خاتمه باز براى تأكيد فرموده نبايد چنين غلطى بكند اطاعت منما اى پيغمبر يا اى انسان او را در نهى از نماز و سجده كن و نماز بخوان و باقى باش بر طريقه خود و تقرّب جوى بخدا در سجود خود و نمازت در كافى و عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه نزديك‌ترين اوقات از بنده بخدا وقتى است كه او ساجد باشد و اين مراد از قول خداوند است و اسجد و اقترب و در فقيه از امام صادق عليه السّلام و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين معنى تأييد شده و در خصال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چهار سوره‌اى كه از قرآن سجده واجب دارد اقرء باسم ربّك الّذى خلق و النّجم و الم سجده و حم سجده است و در سابق اشاره باحكام آن شد و در مجمع علاوه نقل نموده كه ما سواى اين چهار در تمام قرآن مستحب است و واجب نيست و در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه اول سوره‌اى كه نازل شد بسم اللّه الرّحمن الرّحيم اقرء باسم ربك است و آخر سوره‌اى كه نازل شد اذا جاء نصر اللّه است و در كافى از امام صادق عليه السّلام هم اين معنى نقل شده و در ثواب الاعمال و مجمع از آن حضرت نقل نموده كه كسيكه در روز يا شب خود قرائت نمايد سوره اقرء باسم ربك را پس بميرد در آن روز يا در آن شب شهيد مرده و خداوند او را مبعوث ميفرمايد شهيد و زنده مينمايد او را مانند كسيكه با شمشير خود در راه خدا جهاد نموده با پيغمبرش صلّى اللّه عليه و آله و الحمد للّه و سلام على عباده الّذين اصطفى.


جلد 5 صفحه 413

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


عَلَّم‌َ الإِنسان‌َ ما لَم‌ يَعلَم‌ «5»

انسان‌ ‌در‌ ابتداء امر جاهل‌ صرف‌ ‌است‌ وَ اللّه‌ُ أَخرَجَكُم‌ مِن‌ بُطُون‌ِ أُمَّهاتِكُم‌ لا تَعلَمُون‌َ شَيئاً وَ جَعَل‌َ لَكُم‌ُ السَّمع‌َ وَ الأَبصارَ وَ الأَفئِدَةَ لَعَلَّكُم‌ تَشكُرُون‌َ نحل‌ ‌آيه‌ 78، و گفتند: العلم‌ نور يقذفه‌ اللّه‌ ‌في‌ قلب‌ ‌من‌ يشاء، و ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌است‌ فرمود:

(العقل‌ ‌ما ‌عبد‌ ‌به‌ الرحمن‌ و اكتسب‌ ‌به‌ الجنان‌)

عرض‌ كردند ‌پس‌ اينكه‌ ‌در‌ معاويه‌ ‌است‌ چيست‌!

فرمود: نكري‌ و شيطنت‌. و گفتند: العلوم‌ ثلاثة آية محكمة و سنة قائمة و فريضة عادله‌، و اشرف‌ صفات‌ انساني‌ علم‌ ‌است‌ و بدترين‌ صفات‌ جهل‌ ‌است‌ چه‌ جهل‌ بسيط و چه‌ جهل‌ مركب‌ ‌که‌ بدتر ‌از‌ جهل‌ بسيط ‌است‌، و شرافت‌ علم‌ موقعي‌ ‌است‌ ‌که‌ مقرون‌ ‌با‌ عمل‌ ‌باشد‌ و الا عالم‌ بي‌عمل‌ و چشمه‌ بي‌آب‌ يكي‌ ‌است‌. بلكه‌ بدتر ‌از‌ جهل‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 5)- «و به انسان آنچه را نمی‌دانست یاد داد» (علم الانسان ما لم یعلم).

در حقیقت این آیات نیز پاسخی است به همان گفتار پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که فرمود «من قرائت کننده نیستم» یعنی همان خدائی که به وسیله قلم انسانها را تعلیم داد، و به انسان آنچه را نمی‌دانست آموخت، قادر است که به بنده‌ای درس نخوانده همچون تو نیز قرائت و تلاوت را بیاموزد.

جمله «الذی علم بالقلم» تاب دو معنی دارد، نخست این که: خداوند نوشتن و کتابت را به انسان آموخت و قدرت و توانائی این کار عظیم را که مبدأ تاریخ بشر، و سر چشمه تمام علوم و فنون و تمدّنهاست، در او ایجاد کرد.

دیگر این که: منظور این است که علوم و دانشها را از این طریق و با این وسیله به انسان آموخت.

و در هر حال تعبیری است پر معنی که در آن لحظات حساس نخستین نزول وحی در این آیات بزرگ و پر معنی منعکس شده است.

پایه اسلام از همان آغاز بر علم و قلم گذارده شده، و بی‌جهت نیست که قومی چنان عقب مانده بقدری در علوم و دانشها پیش رفتند که علم و دانش را- به اعتراف دوست و دشمن- به همه جهان صادر کردند، و به اعتراف مورخان معروف اروپا این نور علم و دانش مسلمین بود که بر صفحه اروپای تاریک قرون وسطی تابید، و آنها را وارد عصر تمدن ساخت.

چقدر نازیباست ملّتی این چنین، و آئینی آن چنان، در میدان علم و دانش عقب بمانند و نیازمند دیگران و حتی وابسته به آنها شوند.

ج5، ص542

نکات آیه

۱ - آموخته هاى انسان، هدیه خداوند و نعمت او است. (علّم الإنسن ما لم یعلم) آیه شریفه، در مقام امتنان و برشمردن نعمت هایى است که جلوه هاى کرم خداوند است.

۲ - ظرف معلومات انسان، در اصل آفرینش او تهى است. (ما لم یعلم) تعبیر «ما لم یعلم» (چیزى را که نمى دانست) شامل معلومات اکتسابى و غیر اکتسابى هر دو مى شود.

۳ - خروج انسان از نادانى، در گرو خواست خداوند و به دست او است. (علّم الإنسن ما لم یعلم)

۴ - رها ساختن انسان از جهل، جلوه کرم والاى خداوند است. (و ربّک الأکرم. الّذى ... علّم الإنسن ما لم یعلم)

۵ - ربوبیت خداوند بر انسان، جلوه گر در آگاهى بخشیدن به او است. (و ربّک الأکرم ... علّم الإنسن ما لم یعلم) چه این آیه خبر براى «ربّک» باشد و چه «الأکرم» خبر آن بوده و این آیه بدل براى «علّم بالقلم» قرار داده شود، برداشت یاد شده، استفاده مى شود.

۶ - توجه به وابستگى تمام معلومات انسان به خداوند، مایه اطمینان پیامبر(ص) به امداد الهى در توانا ساختن او بر دریافت و قرائت قرآن (اقرأ ... علّم الإنسن ما لم یعلم)

موضوعات مرتبط

  • اطمینان: عوامل اطمینان ۶
  • انسان: حقیقت علم انسان ۲; منشأ علم انسان ۱، ۳، ۵، ۶
  • جهل: منشأ نجات از جهل ۳، ۴
  • خدا: آثار ربوبیت خدا ۵; اطمینان به امدادهاى خدا ۶; تعالیم خدا ۵; عطایاى خدا ۱; مشیت خدا ۳; نشانه هاى کرامت خدا ۴; نعمتهاى خدا ۱
  • ذکر: آثار ذکر نیازمندى انسان ۶
  • محمد(ص): اطمینان محمد(ص) ۶; تلاوت قرآن محمد(ص) ۶
  • نعمت: نعمت علم ۱

منابع

  1. طبرى صاحب جامع البیان.