الحجرات ١٧
ترجمه
الحجرات ١٦ | آیه ١٧ | الحجرات ١٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَنْ أَسْلَمُوا»: از این که اسلام آوردهاند. «إِسْلامَکُمْ»: اسلام مفعول به (لا تَمُنُّوا) و یا منصوب به نزع خافض است و اصل آن چنین است: بِإِسْلامِکُمْ. «إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ»: جواب شرط محذوف است و ماقبل آن، دالّ بر آن است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
«شیخ طوسى» گویند: أکثر مفسرین برآنند که این آیه درباره منافقین نازل شده است.
حسن بصرى گوید: درباره عده اى از مسلمین نازل گردیده که گفته بودند یا رسول اللّه ما اسلام آوردیم قبل از آن که دیگران مسلمان بشوند و در رکاب تو نیز قتال و نبرد نمودیم، فرّاء گوید: درباره بنى اسد نازل گردیده که با زن و بچه خود به طمع گرفتن صدقات بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدند و گفتند: ما با عیال و اطفال نزد تو آمدیم تا به ما صدقات بخشش کنى سپس این آیه نازل شد.[۱][۲]
تفسیر
- آيات ۱۱ - ۱۸ سوره حجرات
- نهى از مسخره كردن يكديگر و عيبجويى و بد زبانى كردن
- معناى جمله : ((بئس الاسم الفسوق ))
- مقصود از ((اجتناب از ظن )) و مفاد قيد ((كثيرا)) در آيه : ((يا ايها الذين امنوا اجتنبواكثيرا من الظن ...))
- نهى از تجسس عيوب ديگران و از غيبت كردن و بيان مفسده غيبت و تجسس (و لا تجسسوا و لايغتب بعضكم بعضا...)
- غيبت عامل مؤ ثر در سقوط منزلت و هويت اجتماعى انسان
- مثالى گويا براى روشن شدن زشتى حقيقت چيست
- توبه عامل آمرزش گناهان ياد شده و بلكه مطلق گناهان است
- معانى مختلفى كه براى ((شعوب )) و ((قبائل )) گفته شده است
- توضيح اينكه تقوا تنها كرامت و امتياز حقيقى است (ان اكرمكم عند الله اتقيكم )
- تقوى يك مزيت واقعى و حقيقت است نه آن مزايائى كه انسانها براى خود مايه كرامت وشرف قرار داده اند
- معناى اينكه فرمود: به اعراب بگو ايمان نياورده ايد بلكه بگوييد اسلام آورده ايم
- مؤ منان واقعى اين چنين هستند
- ايمان ثابت و مستقر و جهاد با مال و جان از صفات مؤ منان واقعى است
- رواياتى در مورد نهى از مسخره كردن يكديگر، بد زبانى و تنابز به القاب ، غيبت وسوء ظن ، در ذيل آيات مربوطه گذشته
- دو روايت در شاءن نزول آيه ((اءيحب اءحدكم اءنياءكل ...))
- كلام معصومين عليه السلام در حسن ظن به برادر مسلمان وحمل كار او بر صحت
- چند روايت دال بر اينكه غيبت از زنا شديدتر است
- رواياتى درباره اينكه تنها ملاك فضيلت تقوا است
- رواياتى در خصوص فرق بين اسلام و ايمان
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «17»
جلد 9 - صفحه 201
آنان بر تو منّت مىگذارند كه اسلام آورده اند. بگو: اسلام آوردنتان را بر من منّت ننهيد، بلكه اين خداوند است كه بر شما منّت دارد كه شما را به سوى ايمان هدايت كرد، اگر راست مىگوييد.
نکته ها
بعضى از مسلمانان مثل طائفهى بنىاسد، اسلام آوردن خود را منّتى بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مىدانستند و مىگفتند: ما با آغوش باز به اسلام روى آورديم و تو بايد قدرشناس ما باشى.
اين آيه آنان را از اين عمل نهى فرمود.
خداوند در اين آيه، نعمت ايمان و در آيهى 164 سوره آلعمران، فرستادن انبيا و در آيهى 5 سوره قصص، وارث كردن مستضعفان را منّت خود بر مردم شمرده است و اين نشان مىدهد كه مهمترين نعمتها، نعمت هدايت الهى، رهبرى معصوم و حكومت حقّ مىباشد.
پیام ها
1- هدايت شدن به اسلام و پذيرش اسلام، نعمت بزرگ الهى و منّتى از جانب خداست. «بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ»
2- خداوند به اسلام و ايمان و عبادت ما احتياج و نيازى ندارد. «لا تَمُنُّوا عَلَيَّ»
3- نشانهى ايمان صادقانه، خود را منّتدار خداوند دانستن است، نه منّت گذاشتن بر او. لا تَمُنُّوا ... بَلِ اللَّهُ يَمُنُ ... إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (مسلمان واقعى خود را طلبكار خدا نمىداند.)
4- منّت نهادن بر پيامبر، در حقيقت منّت گذاردن بر خداست. (خداوند پاسخ منّت بر پيامبرش را آنگونه مىدهد كه گويا منّت بر او گذاشتهاند.) يَمُنُّونَ عَلَيْكَ ... بَلِ اللَّهُ يَمُنُ ...
5- شما اسلام آوردن خود را منّت مىگذاريد، «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا» در حالى كه خداوند شما را به مرحلهى ايمان هدايت فرموده است. «هَداكُمْ لِلْإِيمانِ»
6- مقصد نهايىِ تكامل انسان، ايمان است، «هَداكُمْ لِلْإِيمانِ» نه تظاهر به اسلام، زيرا
جلد 9 - صفحه 202
منافقان نيز در ظاهر چنين مىباشند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «17»
چون اعراب در دعوى ايمان منتى عظيم به پيغمبر مىنهادند آيه نازل شد، فرمود:
يَمُنُّونَ عَلَيْكَ: منت مىنهند بر تو اى پيغمبر، أَنْ أَسْلَمُوا: اينكه اسلام آوردهاند و قبول كردهاند حق را، قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ: بگو اى پيغمبر به ايشان منت منهيد بر من اسلام خود را، بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ: بلكه خداى تعالى منت مىنهد بر شما، أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ: اينكه هدايت فرموده است شما را براى ايمان به فرستادن انبياء و نزول كتاب آسمانى و نصب ادله واضحه، إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ: اگر هستيد راستگويان در ادعاى ايمان. (جواب شرط محذوف) يعنى اگر صادقيد در دعوى ايمان، پس مر خداى راست منت نهادن بر شما به ايمان كه محض لطف و لطف محض و مخصوص است به او سبحانه و كسى ديگر را رتبه اعطاى آن نيست. و مراد از منت نعمتى است كه معطى آن، قصد عوض نداشته باشد از كسى كه اعطا را به او نموده و تسميه نعمت به منت به جهت آنست كه غرض معطى از اعطاى آن، رفع حاجت طرف مقابل است بدون طلب عوضى و مثوبتى.
تتمه: آيه شريفه را لطائفى است، زيرا آنچه اعراب به زعم خود ايمان مىگفتند، حق سبحانه نفى تسميه ايمان نمود و آن را به اسلام مسمى ساخت،
جلد 12 - صفحه 209
تا اشاره باشد به آنكه آنچه ايشان آن را ايمان گويند اسلام باشد نه ايمان، و بگو كه منت منهيد بر من به آن چيزى كه فى الحقيقه اسلام است نه ايمان، به جهت عدم تيقن شما در آن؛ و اگر بالفرض صحيح باشد ادعاى شما در آن، پس سزاوار است كه خداى را بر شما منت باشد به هدايت و توفيق، نه شما را بر او سبحانه، لكن علم الهى در آنچه شما ادعا مىكنيد برخلاف آنست.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ «15» قُلْ أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ «16» يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «17» إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ «18»
ترجمه
جز اين نيست كه مؤمنان آنانند كه گرويدند بخدا و پيغمبر او پس شك نكردند و مجاهده كردند بمالهاشان و جانهاشان در راه خدا آنگروه ايشانند راستگويان
بگو آيا خبر ميدهيد خدا را بدين خود با آنكه خدا ميداند آنچه را در آسمانها و آنچه در زمين است و خدا بهمه چيز دانا است
منّت مينهند بر تو كه اسلام آوردند بگو منّت ننهيد بر من اسلامتان را بلكه خدا منّت مينهد بر شما كه هدايت نمودتان به ايمان اگر هستيد راستگويان
همانا خدا ميداند آنچه پوشيده و پنهان است در آسمانها و زمين و خدا بينا است بآنچه ميكنيد.
تفسير
خداوند متعال بعد از نفى ايمان از مسلمانان ظاهرى در آيات سابقه منحصر فرموده است ايمانرا بكسانيكه اعتقاد قلبى پيدا كردند بخدا و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و آنكه آنچه آورده حق است و بعدا شك و ترديد و ارتدادى براى آنها حاصل نشده و جهاد نمودند در راه خدا بمال و جان و آنكه ايشان راست گويانند در ادّعاء ايمان نه آنانكه اسلام را بطمع غنيمت و رياست يا از خوف قتل و غارت قبول نموده و بعدا مرتدّ شدند لذا قمّى ره فرموده نازل شده در شأن امير المؤمنين عليه السّلام و ظاهرا مراد آن حضرت و پيروان او از قبيل سلمان و أبو ذر و مقداد باشند كه مرتدّ نشدند بعد از رحلت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و شك و ريبى براى ايشان روى نداد و گفتهاند اعراب سابق الذّكر بعد از نزول آيه سابقه آمدند و قسم ياد نمودند كه ما ايمان قلبى داريم و با اعتقاد
جلد 5 صفحه 48
اسلام آورديم لذا خداوند دستور فرموده به پيغمبر خود كه بآنها بفرمايد آيا شما خدا را دانا ميكنيد باعتقاد قلبى خودتان با آنكه خداوند بتمام جزئيات آسمانها و زمين عالم و از هر امرى باخبر است و هيچ چيز بر او مخفى نيست و استفهام براى توبيخ و ملامت آنها است بر آنكه بعد از بيان خداوند از ما في الضّمير آنها قسم ياد نمودند برخلاف آن و براى آنكه آنها منّت گذارده بودند بر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم باسلامشان بدون جنگ دستور فرمود كه بگو باسلامتان بر من منّت نگذاريد چون اسلام ظاهرى بأغراض دنيوى قابل منّت گذارى بآن نيست و ايمان واقعى كه قابل است در صورت وجود خدا بشما عطا فرموده و بايد منّت بر شما بگذارد كه هدايت فرموده است شما را بآن بنصب ادلّه و نازل نمودن آيات دالّه بر نبوّت و راه وصول بجنّت اگر راست ميگوئيد كه داراى ايمانيد ولى خدا ميداند كه دروغ ميگوئيد چون خدا آنچه را كه در آسمانها و زمين از انظار غائب و پوشيده است ميداند و آنچه را شما بجا ميآوريد ميبيند و از دروغ و راست شما آگاه است و بر طبق آن با شما معامله خواهد فرمود در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هر كه بخواند سوره حجرات را در هر شب يا در هر روز از زوّار محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم بوده و خواهد بود و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.
جلد 5 صفحه 49
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَمُنُّونَ عَلَيكَ أَن أَسلَمُوا قُل لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسلامَكُم بَلِ اللّهُ يَمُنُّ عَلَيكُم أَن هَداكُم لِلإِيمانِ إِن كُنتُم صادِقِينَ «17»
منت ميگذارند بر شما که ما ايمان آورديم بفرما بآنها که منت بر من نداريد که ايمان آوردهايد خدا بر شما منت گذارده که شما را هدايت فرموده و توفيق داده که بشرف ايمان مشرف شدهايد اگر راست ميگوييد و واقعا ايمان آوردهايد.
جلد 16 - صفحه 235
يَمُنُّونَ عَلَيكَ أَن أَسلَمُوا مثل اشخاصي که اگر موفق بعبادتي شدند خود را طلبكار ميدانند که ما فلان عمل را بجا آورديم.
قُل لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسلامَكُم بلكه بايد كمال امتنان را داشته باشيد که خداوند شما را از تيه ضلالت و كفر و شرك نجات داد و سوق داد براه رستگاري و سعادت.
بَلِ اللّهُ يَمُنُّ عَلَيكُم أَن هَداكُم لِلإِيمانِ إِن كُنتُم صادِقِينَ پيغمبر فرستاد بر شما، قرآن نازل فرمود، راه نجات و سعادت را بشما نشان داد، عقل و شعور عنايت فرمود، توفيق مرحمت نمود، شما را تأييد كرد نصرت داد با هزارها نعمت هاي ديگر اگر در اينکه دعوي اسلام و ايمان راست ميگوييد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 17)- سپس به گفتگوی اعراب بادیه نشین باز میگردد که اسلام خود را به رخ پیامبر میکشیدند، و میگفتند: ما با تو از در تسلیم آمدیم در حالی که بسیاری از قبائل عرب از در جنگ آمدند.
قرآن در پاسخ آنها میگوید: «آنها بر تو منت مینهند که اسلام آوردهاند»! (یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا).
به آنها «بگو: اسلام خود را بر من منّت نگذارید» (قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکُمْ).
«بلکه خداوند بر شما منّت مینهد که شما را به سوی ایمان هدایت کرد اگر (در ادعای ایمان) راستگو هستید»! (بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَداکُمْ لِلْإِیمانِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
منت بر دو گونه است: اگر جنبه عملی داشته باشد (به معنی بخشش نعمت گرانقدر) ممدوح است، و منّتهای الهی از این قبیل است، ولی اگر جنبه لفظی داشته باشد، مانند منت بسیاری از انسانها عملی است زشت و ناپسند.
«ایمان» قبل از هر چیز درک تازهای از عالم هستی به انسان میدهد، حجابها پردههای خود خواهی و غرور را کنار میزند، افق دید انسان را میگشاید، و شکوه و عظمت بیمانند آفرینش را در نظر او مجسم میکند.
اینجاست که انسان باید هر صبح و شام شکر نعمت ایمان را به جا آورد و بعد از هر نماز و هر عبادت سر به سجده بگذارد، و خدا را بر این همه توفیق سپاس گوید.
ج4، ص514
نکات آیه
۱ - منّت گذارى بى جاى اعراب بر پیامبر(ص)، به سبب اسلام آوردن خود (یمنّون علیک أن أسلموا)
۲ - ساحت مسلمانان واقعى، دور از منت نهادن بر پیامبر(ص) به سبب اسلامشان (قالت الأعراب ءامنّا ... یمنّون علیک أن أسلموا)
۳ - پیامبر(ص) مأمور عدم پذیرش منت مسلمانان در مورد اسلام آوردنشان (یمنّون علیک ... قل لا تمنّوا علىّ إسلمکم)
۴ - مسلمانان، مورد نهى الهى از منت نهادن اسلام خویش بر پیامبر(ص) (قل لا تمنّوا علىّ إسلمکم)
۵ - مؤمنان، مرهون منت خداوند در ره یابى به ایمان (بل اللّه یمنّ علیکم أن هدیکم للإیمن)
۶ - منت نهادن بر پیامبر(ص)، به منزله منت نهادن بر خداوند است. (یمنّون علیک ... بل اللّه یمنّ علیکم) اعراب، بر پیامبر(ص) منت مى نهادند; ولى خداوند پاسخ آنان را به گونه اى داده است که گویى آنان بر او منت نهاده اند.
۷ - هدایت انسان به سوى ایمان، براساس تفضل الهى نسبت به او است; نه استحقاق وى (بل اللّه یمنّ علیکم أن هدیکم للإیمن) امتنان در جایى صورت مى گیرد که فرد حقى نداشته باشد; بلکه فعل در حق او صرفاً از روى تفضل صادر شده باشد.
۸ - انسان، خود بهرهور از ثمرات ایمان، و خداوند بى نیاز از ایمان وى (یمنّون علیک ... قل لاتمنّوا ... بل اللّه یمنّ علیکم أن هدیکم للإیمن)
۹ - ایمان، داراى ارزش واقعى و شایان امتنان و نه صرف تسلیم در برابر قدرت دین* (یمنّون علیک أن أسلموا ... بل اللّه یمنّ علیکم أن هدیکم للإیمن) از این که خداوند در مورد هدایت به ایمان، امتنان فرموده است - و نه اسلام - مى توان به مطلب بالا ره برد.
۱۰ - تأکید خداوند، بر عدم صداقت اعراب بدوى در ادعاى ایمان (بل اللّه یمنّ علیکم أن هدیکم للإیمن إن کنتم صدقین) تعبیر «إن کنتم صدقین» در حقیقت ایمان اعراب را زیر سؤال برده است; یعنى، شما صادق نیستید و چنان که قبلاً یادآور شدیم، شما تنها تسلیم شده اید; ولى ایمان نیاورده اید. بر فرض که واقعاً ایمان آورده باشید، شایسته این است که خدا بر شما منت نهد; نه شما بر او.
موضوعات مرتبط
- ادعا: ادعاى باطل ۱۰
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱
- ایمان: آثار ایمان ۸; ارزش ایمان ۹; اهمیت ایمان ۹; منشأ ایمان ۵، ۷
- بادیه نشینان: ادعاهاى بادیه نشینان صدراسلام ۱۰; اسلام بادیه نشینان صدراسلام ۱ امتنان بادیه نشینان صدراسلام ۱; دروغگویى بادیه نشینان صدراسلام ۱۰; روش برخورد بادیه نشینان صدراسلام ۱
- خدا: آثار امتنان خدا ۵; آثار فضل خدا ۷; بى نیازى خدا ۸; توصیه هاى خدا ۱۰; منت بر خدا ۶; نواهى خدا ۴
- سنت: ملاک سنت ۹
- محمد(ص): آثار منت بر محمد(ص) ۶; تکلیف محمد(ص) ۳; منت بر محمد(ص) ۱، ۲; نهى از منت بر محمد(ص) ۴
- مسلمانان: تکلیف مسلمانان ۴; تنزیه مسلمانان ۲; رد امتنان مسلمانان ۳; مسلمانان و منت ۲
منابع
- ↑ طبرانى از عبدالله بن ابى اوفى روایت کند که عده اى از اعراب نزد پیامبر آمدند و گفتند: یا رسول الله ما مسلمان شدیم در صورتى که قبلاً با تو به قتال و نبرد پرداختیم ولى فلان طایفه با تو قتال کردند و سپس مسلمان شدند بعد این آیه نازل گردید چنان که سعید بن منصور در سنن خود از سعید بن جبیر روایت کرده است و همچنین بزار از طریق سعید بن جبیر از ابن عباس نیز مانند آن را روایت کرده است و نیز ابن ابى حاتم در تفسیر خود مانند آن را از حسن بصرى روایت کرده و گوید: در وقتى بوده که مکه فتح شده بود. ابن سعد از محمد بن کعب القرظى روایت کرده و گوید ده نفر از بنى اسد در سال نهم هجرت به رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدند که از زمره آنها طلحة بن خویلد بود و پیامبر با اصحاب در مسجد نشسته بود سلام کردند. یکى از آنها گفت: یا رسول اللّه ما شهادت به یکتائى خداوند میدهیم که شریک و انبازى براى او نیست و نیز شهادت میدهیم که تو بنده او و رسول و پیامبر او مى باشى و نزد تو آمدیم در حالتى که کسى را نزد ما نفرستاده بودى و با این کیفیت اسلام اختیار نمودیم سپس این آیه نازل گردید.
- ↑ شیخ در کتاب مصباح الانوار به اسنادى که مرفوعاً به جابر بن عبدالله میرساند، گوید که جابر گفته است در موقع کندن خندق در جنگ احزاب نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم. مسلمین خندق حفر مینمودند و على نیز خندق حفر میکرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله على را در کار کندن خندق تحسین مینمود و میفرمود: جبرئیل و میکائیل در کندن به او کمک مى کنند در صورتى که قبل از او به هیچ کس کمک و یاری نمى کردند سپس به عثمان فرمود: اى عثمان مشغول کندن خندق باش، عثمان در خشم شد و گفت: اسلام آوردن براى پیامبر کافى نبود که ما را به کندن خندق و زحمت کشیدن در آن دستور میدهد سپس این آیه نازل شد. در تفسیر على بن ابراهیم نیز چنین آمده که این آیه درباره عثمان بن عفان در روز جنگ خندق نازل شده بدین شرح که عثمان به عمار یاسر گذشت. در حالتى که او مشغول کندن خندق بود و گرد و غبار از اثر کندن او بلند شده بود. عثمان دستهاى خود را بر بینى گذاشت و از نزد عمار گذر کرد. عمار گفت: کسانى که تعمیر مساجد مى کنند و در آن به رکوع و سجود مى پردازند با آنهائى که از نزدیک غبار مى گذرند و خود را گوشه میگیرند، برابر و مساوى نیستند. عثمان متوجه عمار گردید و گفت: اى پسر زن سیاه آیا از این گفتار خود مرا قصد کرده اى؟ سپس نزد پیامبر آمد و گفت: یا رسول اللّه از این به بعد با شما همراه نخواهم بود تا این که از شنیدن شتم و طعن بر حذر باشم. پیامبر فرمود: اى عثمان اگر از اسلام آوردن خود پشیمانى از نزد ما برو سپس این آیه نازل گردید.