الحجرات ١٧

از الکتاب
کپی متن آیه
يَمُنُّونَ‌ عَلَيْکَ‌ أَنْ‌ أَسْلَمُوا قُلْ‌ لاَ تَمُنُّوا عَلَيَ‌ إِسْلاَمَکُمْ‌ بَلِ‌ اللَّهُ‌ يَمُنُ‌ عَلَيْکُمْ‌ أَنْ‌ هَدَاکُمْ‌ لِلْإِيمَانِ‌ إِنْ‌ کُنْتُمْ‌ صَادِقِينَ‌

ترجمه

آنها بر تو منّت می‌نهند که اسلام آورده‌اند؛ بگو: «اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذارید، بلکه خداوند بر شما منّت می‌نهد که شما را به سوی ایمان هدایت کرده است، اگر (در ادّعای ایمان) راستگو هستید!

ترتیل:
ترجمه:
الحجرات ١٦ آیه ١٧ الحجرات ١٨
سوره : سوره الحجرات
نزول : ٧ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَنْ أَسْلَمُوا»: از این که اسلام آورده‌اند. «إِسْلامَکُمْ»: اسلام مفعول به (لا تَمُنُّوا) و یا منصوب به نزع خافض است و اصل آن چنین است: بِإِسْلامِکُمْ. «إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ»: جواب شرط محذوف است و ماقبل آن، دالّ بر آن است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

«شیخ طوسى» گویند: أکثر مفسرین برآنند که این آیه درباره منافقین نازل شده است.

حسن بصرى گوید: درباره عده اى از مسلمین نازل گردیده که گفته بودند یا رسول اللّه ما اسلام آوردیم قبل از آن که دیگران مسلمان بشوند و در رکاب تو نیز قتال و نبرد نمودیم، فرّاء گوید: درباره بنى اسد نازل گردیده که با زن و بچه خود به طمع گرفتن صدقات بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدند و گفتند: ما با عیال و اطفال نزد تو آمدیم تا به ما صدقات بخشش کنى سپس این آیه نازل شد.[۱][۲]

تفسیر


نکات آیه

۱ - منّت گذارى بى جاى اعراب بر پیامبر(ص)، به سبب اسلام آوردن خود (یمنّون علیک أن أسلموا)

۲ - ساحت مسلمانان واقعى، دور از منت نهادن بر پیامبر(ص) به سبب اسلامشان (قالت الأعراب ءامنّا ... یمنّون علیک أن أسلموا)

۳ - پیامبر(ص) مأمور عدم پذیرش منت مسلمانان در مورد اسلام آوردنشان (یمنّون علیک ... قل لا تمنّوا علىّ إسلمکم)

۴ - مسلمانان، مورد نهى الهى از منت نهادن اسلام خویش بر پیامبر(ص) (قل لا تمنّوا علىّ إسلمکم)

۵ - مؤمنان، مرهون منت خداوند در ره یابى به ایمان (بل اللّه یمنّ علیکم أن هدیکم للإیمن)

۶ - منت نهادن بر پیامبر(ص)، به منزله منت نهادن بر خداوند است. (یمنّون علیک ... بل اللّه یمنّ علیکم) اعراب، بر پیامبر(ص) منت مى نهادند; ولى خداوند پاسخ آنان را به گونه اى داده است که گویى آنان بر او منت نهاده اند.

۷ - هدایت انسان به سوى ایمان، براساس تفضل الهى نسبت به او است; نه استحقاق وى (بل اللّه یمنّ علیکم أن هدیکم للإیمن) امتنان در جایى صورت مى گیرد که فرد حقى نداشته باشد; بلکه فعل در حق او صرفاً از روى تفضل صادر شده باشد.

۸ - انسان، خود بهرهور از ثمرات ایمان، و خداوند بى نیاز از ایمان وى (یمنّون علیک ... قل لاتمنّوا ... بل اللّه یمنّ علیکم أن هدیکم للإیمن)

۹ - ایمان، داراى ارزش واقعى و شایان امتنان و نه صرف تسلیم در برابر قدرت دین* (یمنّون علیک أن أسلموا ... بل اللّه یمنّ علیکم أن هدیکم للإیمن) از این که خداوند در مورد هدایت به ایمان، امتنان فرموده است - و نه اسلام - مى توان به مطلب بالا ره برد.

۱۰ - تأکید خداوند، بر عدم صداقت اعراب بدوى در ادعاى ایمان (بل اللّه یمنّ علیکم أن هدیکم للإیمن إن کنتم صدقین) تعبیر «إن کنتم صدقین» در حقیقت ایمان اعراب را زیر سؤال برده است; یعنى، شما صادق نیستید و چنان که قبلاً یادآور شدیم، شما تنها تسلیم شده اید; ولى ایمان نیاورده اید. بر فرض که واقعاً ایمان آورده باشید، شایسته این است که خدا بر شما منت نهد; نه شما بر او.

موضوعات مرتبط

  • ادعا: ادعاى باطل ۱۰
  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱
  • ایمان: آثار ایمان ۸; ارزش ایمان ۹; اهمیت ایمان ۹; منشأ ایمان ۵، ۷
  • بادیه نشینان: ادعاهاى بادیه نشینان صدراسلام ۱۰; اسلام بادیه نشینان صدراسلام ۱ امتنان بادیه نشینان صدراسلام ۱; دروغگویى بادیه نشینان صدراسلام ۱۰; روش برخورد بادیه نشینان صدراسلام ۱
  • خدا: آثار امتنان خدا ۵; آثار فضل خدا ۷; بى نیازى خدا ۸; توصیه هاى خدا ۱۰; منت بر خدا ۶; نواهى خدا ۴
  • سنت: ملاک سنت ۹
  • محمد(ص): آثار منت بر محمد(ص) ۶; تکلیف محمد(ص) ۳; منت بر محمد(ص) ۱، ۲; نهى از منت بر محمد(ص) ۴
  • مسلمانان: تکلیف مسلمانان ۴; تنزیه مسلمانان ۲; رد امتنان مسلمانان ۳; مسلمانان و منت ۲

منابع

  1. طبرانى از عبدالله بن ابى اوفى روایت کند که عده اى از اعراب نزد پیامبر آمدند و گفتند: یا رسول الله ما مسلمان شدیم در صورتى که قبلاً با تو به قتال و نبرد پرداختیم ولى فلان طایفه با تو قتال کردند و سپس مسلمان شدند بعد این آیه نازل گردید چنان که سعید بن منصور در سنن خود از سعید بن جبیر روایت کرده است و همچنین بزار از طریق سعید بن جبیر از ابن عباس نیز مانند آن را روایت کرده است و نیز ابن ابى حاتم در تفسیر خود مانند آن را از حسن بصرى روایت کرده و گوید: در وقتى بوده که مکه فتح شده بود. ابن سعد از محمد بن کعب القرظى روایت کرده و گوید ده نفر از بنى اسد در سال نهم هجرت به رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدند که از زمره آن‌ها طلحة بن خویلد بود و پیامبر با اصحاب در مسجد نشسته بود سلام کردند. یکى از آن‌ها گفت: یا رسول اللّه ما شهادت به یکتائى خداوند می‌دهیم که شریک و انبازى براى او نیست و نیز شهادت می‌دهیم که تو بنده او و رسول و پیامبر او مى باشى و نزد تو آمدیم در حالتى که کسى را نزد ما نفرستاده بودى و با این کیفیت اسلام اختیار نمودیم سپس این آیه نازل گردید.
  2. شیخ در کتاب مصباح الانوار به اسنادى که مرفوعاً به جابر بن عبدالله می‌رساند، گوید که جابر گفته است در موقع کندن خندق در جنگ احزاب نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم. مسلمین خندق حفر می‌نمودند و على نیز خندق حفر می‌کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله على را در کار کندن خندق تحسین می‌نمود و می‌فرمود: جبرئیل و میکائیل در کندن به او کمک مى کنند در صورتى که قبل از او به هیچ کس کمک و یاری نمى کردند سپس به عثمان فرمود: اى عثمان مشغول کندن خندق باش، عثمان در خشم شد و گفت: اسلام آوردن براى پیامبر کافى نبود که ما را به کندن خندق و زحمت کشیدن در آن دستور می‌دهد سپس این آیه نازل شد. در تفسیر على بن ابراهیم نیز چنین آمده که این آیه درباره عثمان بن عفان در روز جنگ خندق نازل شده بدین شرح که عثمان به عمار یاسر گذشت. در حالتى که او مشغول کندن خندق بود و گرد و غبار از اثر کندن او بلند شده بود. عثمان دست‌هاى خود را بر بینى گذاشت و از نزد عمار گذر کرد. عمار گفت: کسانى که تعمیر مساجد مى کنند و در آن به رکوع و سجود مى پردازند با آن‌هائى که از نزدیک غبار مى گذرند و خود را گوشه می‌گیرند، برابر و مساوى نیستند. عثمان متوجه عمار گردید و گفت: اى پسر زن سیاه آیا از این گفتار خود مرا قصد کرده اى؟ سپس نزد پیامبر آمد و گفت: یا رسول اللّه از این به بعد با شما همراه نخواهم بود تا این که از شنیدن شتم و طعن بر حذر باشم. پیامبر فرمود: اى عثمان اگر از اسلام آوردن خود پشیمانى از نزد ما برو سپس این آیه نازل گردید.