الصافات ١٠٥
ترجمه
الصافات ١٠٤ | آیه ١٠٥ | الصافات ١٠٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«صَدَّقْتَ»: باور کردی و راست انگاشتی. یعنی آنچه در خواب دیده بودی، بدان عمل کردی.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ إِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى (۰)
فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَ... (۰) وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ... (۰)
تفسیر
- آيات ۷۱ - ۱۱۳ سوره صافات
- بيان آيات مربوط به منزلت نوح عليه السلام و اجابت دعاى او
- نكته اى درباره اينكه فرمود: سلام على نوح فى العالمين
- بيان آيات مربوط به ابراهيم عليه السلام و دعوت آن جناب
- مراد از قلب سليم داشتن ابراهيم عليه السلام عدم تعلق او به غير خدا است
- وجه اينكه ابراهيم عليه السلام به ستارگان نظر افكند و سپس از بيمارى خود خبر دادفنظر نظرة فى النجوم فقال انى سقيم
- سخنان ابراهيم عليه السلام با بت ها!
- و احتجاج او با بت پرستان
- معنى و وجه اينكه فرمود خدا اعمال شما را خلق كرده والله خلقكم و ما تعملون
- فصلى ديگر از داستان ابراهيم ع
- مراد ابراهيم عليه السلام از اينكه فرمود: انى ذاهب الى ربى سيهدين
- گفتگوى ابراهيم و اسمعيل عليهماالسلام درباره رؤ ياى ذبح و...
- ابراهيم و اسماعيل عليهماالسلام سربلند از آزمايش بزرگ الهى و...
- رواياتى درباره مراد از قلب سليم و اينكه ابراهيم عليه السلام فرمود: انى سقيم
- حديثى از امام رضاع كه مى فرمايد خدا را دو اراده و مشيت است .
- چند روايت درباره داستان ذبح اسمعيل و اينكه ذبيحاسمعيل بوده نه اسحق
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ «105»
حقّاً كه رؤيايت را تحقق بخشيدى (و امر ما را اطاعت كردى)، همانا ما نيكوكاران را اين گونه پاداش مىدهيم (و نيّت عمل خير آنان را به جاى عمل قبول مىكنيم).
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (105)
قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا: بتحقيق راست كردى خوابى را كه ديده بودى به سبب عزم و جزم تو برجا آوردن آن يا به مقدمات آن (اين از قبيل تسميه شيء باسم مقدمات آن است) ندا از جانب مسجد خيف شد كه: اى ابراهيم، بتحقيق راست نمودى خواب را، پس هر دو رستگار و از محنت امتحان شاد شدند.
«1» منهج الصادقين (چ سوم اسلاميه) ج 8 ص 7.
جلد 11 - صفحه 144
إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ: بدرستى كه چنانچه ابراهيم و اسمعيل عليهما السلام را پاداش داديم به فرح و مسرت، همچنين جزا مىدهيم نيكوكاران را.
تتمه:
از ابن عباس روايت است كه حضرت ابراهيم عليه السلام چون در منى به جمره اول رسيد، شيطان آمد كه متعرض او شود، هفت سنگ به او انداخت.
از آنجا به جمره دوم رفت، باز شيطان را ديد هفت سنگ ديگر به او انداخت. و چون به جمره عقبه رسيد آنجا نيز ظاهر شد هفت سنگ ديگر به او انداخت، بواسطه اين رمى جمرات ثلث از جمله مناسك حج شد. چون ابليس از وسوسه خليل مأيوس شد، نزد اسمعيل آمد گفت: هيچ مىدانى پدر تو را كجا مىبرد؟
گفت: به مهمانى دوست مىبرد. گفت: غلط كردهاى تو را مىبرد براى كشتن و مىگويد حق تعالى مرا در خواب امر نموده كه فرزند خود را قربان كن.
حضرت اسمعيل عليه السلام گفت: اى پير بىتدبير، اگر فرمان حضرت عزت است هزار جان اسمعيل نثار امر جليل و فداى خليل باد. ابليس گفت: پسر را تحمل تيغ تيز نباشد، با پدر منازعه كن و از او بگريز. اسمعيل گفت: در گذر از اينكه من از سر فرمان حق بپيچم، ندانستهاى كه حكم جليل را حتى روح من، و فرمان خليل سرمايه فتح من است. شيطان مبالغه نمود، حضرت ابراهيم عليه السلام جلو برد، اسمعيل نعره زد اى پدر، اين پير گمراه مرا مىرنجاند.
حضرت فرمود: اى فرزند، اين ابليس رو سياه است، اسمعيل سنگى چند به جانب او، و او را راند. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ (101) فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ (102) فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ (103) وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهِيمُ (104) قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (105)
إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ (106) وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ (107) وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ (108) سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ (109) كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (110)
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ (111) وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ (112) وَ بارَكْنا عَلَيْهِ وَ عَلى إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ (113)
ترجمه
پس مژده داديم او را به پسرى بردبار
پس چون رسيد با او بحدّ كار كردن گفت اى پسرك من همانا من مىبينم در خواب كه سر ميبرم تو را پس بنگر كه چه رأى ميدهى گفت اى پدر من بكن آنچه را كه مأمور ميشوى زود باشد كه بيابى مرا اگر بخواهد خدا از شكيبايان
پس چون تسليم شدند و خوابانيد او را بر كنار پيشانى
ندا كرديم او را كه اى ابراهيم
بتحقيق عمل نمودى بخواب خود همانا ما اين چنين جزا ميدهيم نيكوكاران را
همانا اين هر آينه امتحانى آشكار است
و فدا داديم براى او قربانى بزرگى را
و باقى گذارديم براى او در آيندگان
ذكر خير سلام بر ابراهيم را
اينچنين پاداش ميدهيم نيكوكاران را
همانا او است از بندگان ما كه گروندگانند
و مژده داديم او را به اسحق با آنكه پيمبرى باشد از شايستگان
و بركت داديم بر او و بر اسحق و از فرزندان آن دو است نيكوكار و ستم كنندهاى بر خود آشكار
تفسير
بشارت متفرّع بر آيات سابقه و اجابت دعاى حضرت ابراهيم است كه ذكر شد و گفته شده خداوند توصيف نفرموده است هيچ پيغمبرى را بحلم براى كمى وجود آن جز ابراهيم و پسر او عليهما السلام را پس چون حضرت اسمعيل متولّد و بزرگ شد و رسيد بحدّيكه ميتوانست با پدر خود شركت نمايد در كارها كه از آن جمله سعى بين صفا و مروه است كه در بعضى روايات ذكر شده حضرت ابراهيم باو فرمود اى پسر عزيز من همانا من در خواب مىبينم كه ترا قربانى مينمايم
جلد 4 صفحه 441
پس تأمل نما ببين در اينموضوع رأى تو چيست و ظاهرا مقصود حضرت ابراهيم آزمايش فرزند بود كه آيا در بلا صابر و در اطاعت امر خدا تا چه اندازه حاضر است و آنكه آماده شود براى بلا و سهل شود بر او تحمّل عنا و نائل گردد بثواب انقياد و سالك گردد در سبيل رشاد و حضرت اسمعيل عرضه داشت اى پدر مهربان بجا آور آنچه را مأمور ميشوى بآن از جانب خداوند در باره من و نگفت آنچه مأمور شدى چون گفتهاند حضرت ابراهيم مكرّر خواب ديد تا يقين نمود كه آن امر الهى است و وعده نمود بپدر خود كه صبر نمايد بر ذبح او اگر بخواهد خدا و چون پدر و پسر هر دو تسليم امر الهى شدند چنانچه در مجمع از امير المؤمنين و امام صادق عليهما السلام نقل نموده كه فلمّا سلّما قرائت فرمودهاند يا در مقام انقياد برآمدند بقرائت مشهوره و حضرت ابراهيم فرزند خود را بيك طرف صورت بروى زمين انداخت و از طرف خداوند ندا رسيد كه اى ابراهيم دست از اسمعيل بدار كه بمقتضاى خواب خود عمل نمودى و بوظيفه خويش بقدر امكان رفتار كردى خدا ميداند آن پدر و پسر چقدر خوشحال شدند كه نميشود بيان نمود و اين جواب لمّا است كه در كلام الهى حذف شده است چون هم از امتحان بخوبى بيرون آمدند هم نام نيكشان در عالم منتشر شد و هم از بلا نجات يافتند و هم بأجر و ثواب بىپايان رسيدند و هم خداوند آن دو را موفّق بامرى فرمود كه براى احدى در دنيا ميسّر نشد و بعضى احتمال دادهاند كه واو در و ناديناه زائده باشد و بنابراين جواب لمّا مذكور است و در هر حال خداوند فرموده ما نيكوكاران را اينطور جزاى خوب ميدهيم در دنيا چه رسد بآخرت اين ابتلا و امتحان آشكارى بود كه كمال اخلاص و اطاعت آن دو را هويدا نمود يا بليّه بزرگى بود كه سختى و ناگوارى آن واضح و آشكار بود براى هر كس و فدا داديم اسمعيل را بقربانى بزرگ قدرى كه سالها بود در بهشت خداوند آنرا بيد قدرت خود خلق فرموده بود و بزرگ جثّه و چاق بود و قربان شخص بزرگى شد كه حضرت اسمعيل بود و از نسل او بزرگترين اشخاص عالم كه خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و اله بود بوجود آمد پس از هر جهت بزرگ و با بركت بود يا فدا فرستاديم براى او گوسفندى را از بهشت ببركت قربانى بزرگ در راه خدا كه حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام باشد و از نسل او بوجود آيد
جلد 4 صفحه 442
چنانچه از بعضى از اخبار استفاده ميشود و سابقا اشاره بآن شده است و بنابراين مفعول دوم فديناه چون فضله بوده حذف شده و باء در بذبح براى سببيّت است نه تعديه چون فدا بدو مفعول بدون واسطه متعدّى ميگردد و اگر براى تعديه باشد لازم ميآيد مقام حضرت اسمعيل بالاتر باشد كه حضرت سيّد الشهداء فداى او شده و بمعناى اوّل باء براى تعديه و ذبح مفعول دوم فديناه است و آيات اربعه بعد در ضمن آيات سابقه بيان شده است و بعد از پنج سال از اين بشارت بروايت عياشى ره از امام صادق عليه السّلام خداوند حضرت ابراهيم را بشارت داد بفرزند ديگرى از ساره كه دختر خاله او و پيغمبرزاده و از هر جهت كامل و تمام عيار بود و آن حضرت اسحق عليه السّلام جدّ انبياء بنى اسرائيل بود و خداوند بواسطه بركتى كه بنسل او داد بركت داد بحضرت ابراهيم و نيز براى وجود خاتم انبياء از حضرت اسمعيل بركت داد باو پس در عالم هر چه بوده و هست و خواهد بود از بركت وجود او است كه يكى از آنها خانه كعبه و تمام اعمال حجّ و عمره است كه از آثار باقيه حضرت ابراهيم و اسمعيل و هاجر و آنخانواده عظيم الشأن است و ساير بركات دينى و دنيوى ايشان بقدرى است كه نميتوان احصا نمود و حضرت اسحق بمقام نبوّت رسيد نه براى آنكه فرزند حضرت ابراهيم از ساره خاتون بود بلكه براى آنكه داراى صلاح و تقوى و پرهيزكارى بود ولى ذريّه او و حضرت ابراهيم بعضى نيكوكار بودند مانند انبياء و اوصياء و اولياء ايشان و بعضى ستمكار آشكار مانند يهود زمان حضرت موسى تا اين زمان كه بسا شده از افراد صالح اولاد ناخلف بوجود مىآيد و بهيچ وجه عيب و نقصى براى پدر بآن نميشود اثبات نمود چنانچه براى فرزند ناخلف هم صلاحيّت پدر فخرى نيست و ظاهر اين آيات شريفه كه اولا در آن بشارت بغلام حليم ذكر شده با آنكه حضرت اسمعيل در بين انبياء معروف باين صفت بوده و خدا قصّه ذبح را بعد از اين بشارت و قبل از بشارت بوجود حضرت اسحق ذكر فرموده و ترتيب آيات حجّت است چنانچه در ذيل سوره فاتحة الكتاب ذكر شد آنستكه ذبيح حضرت اسمعيل بوده و در روايات بسيارى از ائمه اطهار بآن تصريح شده و آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود من پسر دو ذبيحم يعنى اسمعيل و عبد اللّه و اينكه خداوند بشارت داد باسحاق و يعقوب مقارن با هم آنجا كه فرمود فبشّرناه باسحاق و من وراء اسحق يعقوب و آنمناسب با
جلد 4 صفحه 443
امر خدا بذبح اسحق قبل از بلوغ نيست مؤيّد ذبح اسمعيل است و بنابراين اگر از بعضى از روايات استفاده شود كه ذبيح اسحق بوده چنانچه يهود و بعضى از اهل سنت قائلند موردى براى قبول ندارد چون مخالف با ظاهر كتاب و موافق با عامّه است و چنين حديثى را ائمه عليهم السلام دستور فرمودهاند كه قبول ننمائيد و بنابراين احتياج بجمع پيدا نميشود تا متوسّل بتوجيهى شويم كه وجيه نباشد چنانچه بعضى شدهاند و روايت شده است كه در شب ترويه حضرت ابراهيم خواب ديد و مطمئن نشد و متفكّر بود باين جهت آنروز را ترويه ناميدند و در شب عرفه باز خواب ديد و مطمئن شد باين جهت آنروز را عرفه خواندهاند و شب سوّم هم خواب ديد پس مصمّم باطاعت شد و حضرت اسمعيل را كه سيزده ساله بود و با مادرش هاجر از شام بقصد حجّ در مكّه آورده بود با خود بمنى آورد و نزد جمره وسطى خوابانيد و كارد بگلويش گذارد و سرش را بآسمان بلند نمود پس جبرئيل دم كارد را برگرداند حضرت نظر كرد ديد كارد برگشته آنرا برگرداند باز جبرئيل برگرداند و اينعمل مكرّر شد از آن دو تا از طرف مسجد خيف ندا رسيد اى ابراهيم عمل بخوابت كردى و جبرئيل اسمعيل را از زير دست ابراهيم عليه السّلام كشيد و قوچ بهشتى را كه خاكسترى رنگ و چاق بود زير كارد او گذارد و حضرت آنرا ذبح فرمود و گوشتش را بفقراء قسمت نمود و خداوند بهمان جهت كه عبد اللّه پدر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را از كشته شدن نجات داد حضرت اسمعيل را معاف فرمود و آن اين بود كه بايد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و ائمه اطهار از صلب آندو بوجود آيند پس ببركت وجود ايشان آن دو از ذبح نجات يافتند و مردم بكشتن اولادشان مأمور نگشتند و گر نه بايستى در هر عيد قربانى بقتل فرزندشان بخدا تقرّب جويند و تا روز قيامت هر قربانىء كه در عيد قربان شود فداى حضرت اسمعيل است و قصّه نجات يافتن حضرت عبد اللّه از ذبح مفصّل و از وظيفه مفسّر خارج است.
جلد 4 صفحه 444
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ نادَيناهُ أَن يا إِبراهِيمُ (104) قَد صَدَّقتَ الرُّؤيا إِنّا كَذلِكَ نَجزِي المُحسِنِينَ (105)
نداء الهي بگوش ابراهيم رسيد توجه نمود چه ميفرمايد فرمود: اي ابراهيم بتحقيق بدستور ما و امريه ما که در خواب بتو داديم عملي كردي و انجام دادي محققا ما اينکه نحو جزاء ميدهيم نيكوكاران را.
قَد صَدَّقتَ الرُّؤيا يعني صدق رؤياي خود را ظاهر كردي و عمل نمودي از اينکه جمله استفاده ميشود که تصديق امر الهي بمجرد اينکه نيست که بگويد صدق است اگر صدق ميداني بايد بر طبقش عمل نمود.
إِنّا كَذلِكَ نَجزِي المُحسِنِينَ جزاء نيكوكاران عفو از ذبح فرزندش و رفع هم و غم و قبولي عمل که ميفرمايد هَل جَزاءُ الإِحسانِ إِلَّا الإِحسانُ الرحمن آيه 60 و ميفرمايد وَ مَن أَحسَنُ قَولًا مِمَّن دَعا إِلَي اللّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنِي مِنَ المُسلِمِينَ فصلت آيه 33 محسن كسي را گويند که قولش با فعلش مطابق باشد و تسليم اوامر الهي و تقديرات او باشد.
179
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 105)- «آن رؤیا را تحقق بخشیدی» و به مأموریت خود عمل کردی (قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا).
«ما این گونه نیکوکاران را جزا میدهیم» (إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ).
هم به آنها توفیق پیروزی در امتحان میدهیم، و هم نمیگذاریم فرزند دلبندشان از دست برود.
نکات آیه
۱ - اعلام خداوند به ابراهیم(ع) مبنى بر تحقق یافتن رؤیاى او و عمل کردن وى مطابق آنچه در خواب دیده و مأموریت یافته بود. (قد صدّقت الرءیا) تصدیق رؤیا - برابر نظر بیشتر مفسران - به معناى تحقق بخشیدن رؤیا در عالم خارج است. به عبارت دیگر، ابراهیم(ع) مطابق آنچه در خواب دیده بود، عمل کرد.
۲ - به خاک افکندن اسماعیل با یک طرف پیشانى او، پایان مأموریت ابراهیم(ع) به ذبح فرزندش بود. (إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحک ... و تلّه للجبین... قد صدّقت الرءیا)
۳ - رؤیاى ابراهیم(ع) مبنى بر ذبح فرزندش اسماعیل(ع)، از رؤیاهاى صادقه بود. (قد صدّقت الرءیا)
۴ - تضمین پاداش محسنان و نیکوکاران، از سنت هاى خداوند است. (إنّا کذلک نجزى المحسنین)
۵ - توفیق انجام مأموریت ذبح فرزند با زنده ماندن وى، پاداش خداوند به ابراهیم(ع) (قد صدّقت الرءیا إنّا کذلک نجزى المحسنین)
۶ - توفیق انجام وظیفه با کمترین صدمه و زیان، از پاداش هاى الهى به محسنان (قد صدّقت الرءیا إنّا کذلک نجزى المحسنین) کلمه «کذلک» متشکل از دو کلمه حرف تشبیه (کاف) و اسم اشاره (ذلک) است و مشارالیه مصدرى است که از «صدّقت» گرفته شده است; یعنى، «کما جزیناه بالعفو عن ذبح إبنه نجزى المحسنین; همان گونه که به ابراهیم با گذشت کردن از قربانى کردن فرزندش، پاداش دادیم، به محسنان نیز چنین پاداش خواهیم داد».
۷ - ابراهیم(ع) و فرزندش اسماعیل، از محسنان اند. (قد صدّقت الرءیا إنّا کذلک نجزى المحسنین)
۸ - نیت عملِ خیر و فراهم ساختن زمینه هاى انجام آن، برابر است با انجام کامل آن در بینش الهى (قد صدّقت الرءیا إنّا کذلک نجزى المحسنین) برداشت یاد شده از آن جا است که ابراهیم(ع) به قصد قربانى کردن فرزندش اسماعیل، تمامى مقدمات آن را تا خواباندن وى بر زمین و به دست گرفتن کارد انجام داد و خداوند همین مقدار از تلاش آن حضرت را، انجام کامل ذبح تلقى فرمود و از ایشان قبول کرد.
۹ - تسلیم بودن در برابر خدا و انجام فرمان او، از ویژگى هاى محسنان است. (فلمّا أسلما ... قد صدّقت الرءیا إنّا کذلک نجزى المحسنین)
۱۰ - احسان، از ارزش هاى والاى الهى و محسنان، داراى مقامى رفیع در پیشگاه خداوند (إنّا کذلک نجزى المحسنین)
موضوعات مرتبط
- ابراهیم(ع): احسان ابراهیم(ع) ۷; پاداش ابراهیم(ع) ۵; تحقق رؤیاى ابراهیم(ع) ۱; تکلیف ابراهیم(ع) ۱، ۲، ۵; رؤیاى ابراهیم(ع) ۳; فضایل ابراهیم(ع) ۷; وحى به ابراهیم(ع) ۱
- احسان: ارزش احسان ۱۰
- ارزشها :۱۰
- اسماعیل(ع): احسان اسماعیل(ع) ۷; حیات اسماعیل(ع) ۵; ذبح اسماعیل(ع) ۲، ۵; فضایل اسماعیل(ع) ۷
- تکلیف: توفیق عمل به تکلیف ۶
- خدا: پاداشهاى خدا ۵، ۶; سنتهاى خدا ۴
- رؤیا: رؤیاى صادق ۳
- سنتهاى خدا: سنت پاداش ۴
- عمل: عمل خیر ۸; نیت عمل خیر ۸
- محسنان :۷ انقیاد محسنان ۷ ۹; پاداش محسنان ۷ ۶; تضمین پاداش محسنان ۷ ۴; عمل به تکلیف محسنان ۷ ۹; فضایل محسنان ۷ ۹، ۱۰
- نیت: آثار نیت ۸