العنكبوت ٤٨
ترجمه
العنكبوت ٤٧ | آیه ٤٨ | العنكبوت ٤٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَا کُنتَ تَتْلُو»: نمیخواندی. در رسمالخطّ قرآنی، الف زائدی در آخر (تَتْلُو) است. «مِن قَبْلِهِ»: پیش از نزول قرآن. «بِیَمِینِکَ»: با دست راستت. تعبیر با دست راست به خاطر آن است که غالباً انسانها با دست راست مینویسند. «الْمُبْطِلُونَ»: فرو روندگان در باطل. باطلگرایان (نگا: اعراف / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ... (۲)
وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لاَ... (۱) وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ... (۱) وَ قَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ... (۱) قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ... (۱) وَ أَتِمُّوا الْحَجَ وَ الْعُمْرَةَ... (۲)
تفسیر
- آيات ۴۱ - ۵۵، سوره عنكبوت
- تمثيل اتخاذ ارباب و آلهه و روى آوردن به غير خدا به اتخاذ سست ترين خانه ها، خانهعنكبوت
- معنى و مفااد آيه شريفه : ((ان الله يعلم ما يدعون من دونه من شى ء...))
- خلقت ، تدبير و ولايت ملازم يكديگرند و هر سه مختص به خداى تعالى است
- چگونه نماز ايستادن را از فحشا و منكر باز مى دارد
- جواب به اين اشكال كه چرا بسيارى از نمازگزاران مرتكب كبائر و منكرات مى شوند؟
- حق مطلب در پاسخ اشكال فوق
- معناى ((ذكر)) و مقصود از اينكه درباره نماز فرمود: ((و لذكر الله اكبر))
- وجوه مختلفى كه مفسرين در معناى (ولذكر الله اكبر) گفته اند
- مقصود از مجادله نيكو با اهل كتاب كه بدان امر فرموده است
- احتجاج بر اثبات اينكه قرآن نازل از ناحيه خداى سبحان است
- بحث روايتى
- رواياتى در ذيل آيه : ((ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر و لذكر الله اكبر))
- رواياتى درباره ياد خدا و در ذيل (ولذكر الله اكبر)
- چند روايت حاكى از اينكه مراد از ((الذين اوتوا العلم )) ائمه (عليهم السلام ) هستند ودرباره شاءن نزول آيه : ((اولم يكفهم انا انزلنا عليك ...))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ «48»
و تو قبل از (نزول) اين (قرآن) هيچ كتابى نمىخواندى، و با دست خود آن (قرآن) را نمىنويسى، مبادا آنان كه در صدد ابطال (سخنان) تو هستند، شك و ترديد كنند.
پیام ها
1- به خواندن و نوشتن خود مغرور نشويم، گاهى به ارادهى الهى، يك فرد امّى و درس نخوانده، فرهنگ بشريّت را عوض مىكند. «وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا»
نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسأله آموز صد مدرّس شد.
2- يكى از دلايل حقّانيّت قرآن، امّى بودن پيامبر اسلام است. وَ لا تَخُطُّهُ ...
3- هوشيارى و جلوگيرى از سوءاستفاده و بهانهتراشى مخالفان لازم است. «إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ»
4- نزول قرآن بر پيامبر امّى كه خواندن و نوشتن نمىداند، از راههاى اتمام حجّت خداوند بر مردم است. «إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ»
5- رها كردن حقّ و به سراغ زمينههاى شك و ترديد رفتن، نشانهى بيمارى و انگيزههاى ناصحيح انسان است. «لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لارْتابَ الْمُبْطِلُونَ (48)
وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ: و نبودى تو كه بخوانى پيش از نزول قرآن، مِنْ كِتابٍ: هيچ كتابى از كتابهاى منزله آسمانى از تورات و انجيل و غيره، وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ: و نمىنويسى كتابى را به دست راست خود.
نكته: ذكر «بيمينك» به جهت زيادتى تصوير است در نفى كتابت و نفى تجوز در اسناد، يعنى هرگز نخواندهاى و مطلقا خط ننوشتهاى؛ و ظهور كتاب كه جامع علوم شريعت است بر امّى كه عارف به خواندن و نوشتن نباشد، خارق عادت است. و اگر خواننده يا نويسنده مىبودى، إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ: آن هنگام هر آينه در شك افتادى تباهكاران و كجروان و دورشدگان از صواب.
تنبيه: آيه شريفه دلالت دارد بر صحت نبوت حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله بدين تقرير: اين مطلب مسلم است كه عادت جارى نيست شخصى در ميان قومى نشو و نما يافته كه بكلى از علم و دانش دور بلكه از اخلاق انسانيت مهجور بوده، نه از راه و رسم دينى اثرى و نه از خدا و پيغمبر خبرى. جاهليت جهلاء كه اوصافش مشهور و معروف است، در چنين زمانى و چنين مكانى با مقدماتى كه مساوى ايشان در مولد و خلقت و مصاحب آنان از حين صغر تا كبر در سفر و حضر، از او مشاهده كرده باشند كه تعليم از كسى نگرفته و چيزى نخوانده و ننوشته، با وجود بر اين اتيان كتابى نمايد در نهايت فصاحت و بلاغت، مشتمل بر
جلد 10 - صفحه 247
قوانين محكمه متقنه و مواعظ شافيه و گزارشات صادقه امم سابقه، كه تمام عقول را از اتيان به مثل آن عاجز ساخته؛ هر آينه برهان و شاهد صادقى است بر آنكه اين كتاب مقدس از جانب خداوند تعالى و تقدس مىباشد و صاحبش هم مبعوث به رسالت باشد. و چون پيغمبر مظهر قدرت تامه الهى است، پس قادر بوده بر خواندن و نوشتن، لكن كتابت و قرائتى از آن حضرت ظاهر نشد تا برهان قاطع باشد بر ادعاى نبوت آن سرور؛ اينست سرّ اينكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را امّى گويند و اهل كتاب دانستهاند در كتاب خود كه پيغمبر آخر الزمان امّى خواهد بود با اين وصف ايمان نياورد، هر آينه ثابت نمايد كه كفر آنها به آن حضرت و قرآن، محض عناد و انكار بوده نه آنكه شكى داشتهاند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُكُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (46) وَ كَذلِكَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ فَالَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الْكافِرُونَ (47) وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لارْتابَ الْمُبْطِلُونَ (48) بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الظَّالِمُونَ (49)
ترجمه
و مجادله مكنيد با اهل كتاب مگر بآنچه آن بهتر است مگر آنان كه ستم كردند از ايشان و بگوئيد ايمان آورديم بآنچه فرستاده شد بسوى ما و فرستاده شد بسوى شما و خداى ما و خداى شما يكى است و ما مر او را منقادانيم
و همچنين فرستاديم بسوى تو كتابرا پس آنان كه داديمشان كتابرا ايمان مىآورند بآن و از اين گروه حاضرين كسانى ايمان مىآورند بآن و انكار نمىكنند آيتهاى ما را مگر كافران
و نبودى كه بخوانى پيش از آن هيچ كتابى و نه بنويسى آنرا بدستت آنگاه در شك مىافتادند معارضه كنندگان
بلكه آن
جلد 4 صفحه 234
آيتهاى روشنى است در سينههاى آنانكه داده شدند علم را و انكار نميكنند آيتهاى ما را مگر ستمكاران.
تفسير
خداوند متعال اوّلا منع و نهى فرموده اهل ايمانرا از مجادله و مباحثه و گفتگوى با اهل كتاب از قبيل يهود و نصارى مگر بوجه احسن و طريق بهترى كه مقبول و پسنديده باشد در عقل و طبع و مأمون باشد از فتنه و شرّ و مقرون باشد بمدارا و ملاطفت و خونسردى و مسالمت چنانچه در اواخر سوره نحل ذيل آيه ادع الى سبيل ربّك گذشت مگر با كسانيكه از حدّ اعتدال در بحث و جدال تجاوز نموده و در عناد و لجاج افراط كرده باشند كه بايد با آنها معارضه با زبان و شمشير نمود مثلا در مقام دعوت آنها با سلام بايد اهل ايمان بگويند ما ايمان آورديم بقرآن كه كتاب نازل بر ما است و تورية و انجيل كه نازل بر شما شده و خداى ما و شما يكى است و ما همگى تسليم اوامر او ميباشيم لذا پيغمبرى را كه مبعوث بر ما فرموده تصديق نموده و سر بفرمانش نهادهايم چنانچه انبياء سلف را نيز تصديق نموده و فرمانبردار شديم خوب است شما هم با مراجعه بادلّه نبوت اين پيغمبر باو ايمان بياوريد و بعدا استدلال فرموده بر نبوت خاتم انبياء صلى اللّه عليه و اله باين تقريب كه چنانچه ما بر انبياء سلف از قبيل حضرت ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السلام كتبى نازل نموديم كه مشتمل بر بيان مصالح دنيوى و اخروى مردم از منه ايشان بود بر تو هم كه پيغمبر خاتمى كتابى فرستاديم كه مشتمل بر بيان مصالح مردم آخر الزّمان است تا انقراض عالم و آنكسانيكه ما بر آنها كتاب نازل نموديم از انبياء سابق و بيت الشّرف تو كاملا بآن ايمان آورده و خواهند آورد و از اين مردم عادى هم بسيارى كه روشن ضمير و با انصافند ايمان ميآورند بآن و انكار نميكنند آيات ما را مگر اهل انكار و اصرار بر باطل و استنكاف از قبول حق و پيش خودشان هيچ فكر نميكنند كه تو قبلا در ميان آنها بودى و مكتب نرفتى و پيش از قرآن كتابى نخواندى و بدست خود چيزى ننوشتى و اگر غير از اين بود براى كسانيكه طبعا مايل باشكال تراشى و ابطال حقايقند موجب شك و شبهه در نبوت تو ميشد و ممكن بود كه بگويند از تحصيل علم به اين مقام رسيده ولى حال كه مىبينند از مانند تو شخص بىسابقهاى چنين كتابى را مشتمل بر آيات واضحة الدّلالات در ضمائر ارباب
جلد 4 صفحه 235
علم و دانش كه عرب و عجم از اتيان بمثلش عاجز شدند انكار نميكنند آنرا مگر كسانيكه رسما در مقام لجاج و عنادند و بر خود و خلق ستمكار مىباشند و در باب مجادله با اهل كتاب از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله روايت شده كه بآنها بگوئيد ما ايمان آورديم بخدا و كتابها و پيغمبران او و اگر باطلى گفتند تصديق نكنيد آنها را و اگر حقى گفتند تكذيبشان نكنيد و قمى ره فرموده مراد از الّذين آتينا هم الكتاب آل محمدند صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و مراد از هؤلاء اهل ايمان از اهل قبله و مراد از كافرون كسانى هستند كه منكر ولايت امير المؤمنين و ائمّه عليهم السلام شدند و از امام رضا عليه السّلام نقل شده در ضمن حديثى كه از ادلّه نبوت پيغمبر خاتم صلى اللّه عليه و اله آنستكه آن حضرت يتيم و فقير و اجير بود كتابى نخوانده بود و نزد معلّمى نرفته بود پس قرآنى آورد كه در آن قصص انبياء و سرگذشت ايشان بود بىكم و زياد و اخبار سابقين و لاحقين تا روز قيامت و در اخبار متواتره از ائمه اطهار صدور الّذين اوتوا العلم بضمائر منيره آن ذوات مقدسه تفسير و اشاره و تعيين شده است و بعضى الّذين آتيناهم الكتاب را بيهود و نصارى تفسير نموده و قائل بحذف مضاف كه علم باشد شدهاند و مؤمنين بآن را بمانند عبد اللّه سلام و غير او از اهل كتاب كه مسلمان شدند معرّفى نمودهاند و هؤلاء را اشاره بكفار مكه و مشركين قريش دانستهاند و اللّه و اوليائه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما كُنتَ تَتلُوا مِن قَبلِهِ مِن كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لارتابَ المُبطِلُونَ (48)
و نبودي تو که بخواني و تلاوت كني از پيش از نزول قرآن از كتابي يعني هيچ كتابي نخواندهاي و ننوشتهاي وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ.
نگار من که بمكتب نرفت و خط ننوشتبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 48)- سپس به یکی دیگر از نشانههای روشن حقانیت دعوت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله که تأکیدی است بر محتوای آیه گذشته اشاره کرده، میگوید: «تو هرگز پیش از این کتابی را نمیخواندی، و با دست خود چیزی نمینوشتی مبادا دشمنانی که در صدد (تکذیب و) ابطال سخنان تو هستند شک و تردید کنند» و بگویند آنچه را او آورده نتیجه مطالعه کتب پیشین و نسخه برداری از آنهاست (وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ).
تو هرگز به مکتب نرفتی و خط ننوشتی، اما با اشاره وحی الهی، مسأله آموز صد مدرّس شدی!
نکات آیه
۱ - پیامبراکرم(ص)، پیش از نزول قرآن، پیشینه خواندن و نوشتن نداشت. (و ما کنت تتلوا من قبله من کتب و لاتخطّه بیمینک)
۲ - خواندن و نوشتن، در صدراسلام، وجود داشته است. (و ما کنت تتلوا من قبله من کتب و لاتخطّه بیمینک)
۳ - کتابت و نگارش با دست راست، طبیعت اولى انسان ها است. (و لاتخطّه بیمینک) قید «بیمینک»، تأکیدى است و حاکى از شکل رایج نوشتن در میان مردم است.
۴ - در صورتى که پیامبر(ص) دانش خواندن و نوشتن داشت، باطل اندیشان، درباره نبوت او، به تردید مى افتادند. (و ما کنت تتلوا من قبله ... إذًا لاَرتاب المبطلون)
۵ - امى بودن پیامبر(ص)، دلیلى غیر قابل انکار، بر آسمانى بودن قرآن کریم است. (و ما کنت تتلوا من قبله ... إذًا لاَرتاب المبطلون)
۶ - مخالفان پیامبر(ص)، مردمى یاوه گو و باطل اندیش بودند. (إذًا لاَرتاب المبطلون) «مبطل» به معناى «یاوه گو» و «مدعى بطلان حق» است.
موضوعات مرتبط
- انسان: طبع انسان ها ۳
- خواندن: دانش خواندن در صدراسلام ۲
- قرآن: دلایل وحیانیت قرآن ۵
- کتابت: دانش کتابت در صدراسلام ۲; کتابت با دست راست ۳
- محمد(ص): امى بودن محمد(ص) ۱، ۵; فلسفه امى بودن محمد(ص) ۴; موانع شک به نبوت محمد(ص) ۴; یاوه گویى مخالفان محمد(ص) ۶