القصص ٨٠
ترجمه
القصص ٧٩ | آیه ٨٠ | القصص ٨١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أُوتُوا الْعِلْمَ»: دانایان و فرزانگان. «لا یُلَقَّاهَا إِلاَّ الصَّابِرُونَ»: به بهشت خدا جز شکیبایان برده نمیشوند و بدان رسانده نمیشوند. این نصیحت جز به دل شکیبایان فرو نمیرود و کسی جز ایشان آن را پذیرا نمیشود. ضمیر (ها) به (مَثُوبَة) و (جنّة) مفهوم از ثواب، و یا به (مَقالَة) و (کَلِمَة) علماء آگاه از احوال دنیا و آخرت بر میگردد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاَةِ... (۱) وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا مَا ذَا... (۴)
فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ... (۲) وَ اتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ... (۷)
تفسیر
- آيات ۷۶ - ۸۴، سوره قصص
- بيان آيات مربوط به قارون كه بهره مندى ازمال و ثروت او را از خدا غافل ساخته به هلاكتش انجاميد
- اشاره اى لطيف به كثرت فراوان ثروت قارون ((ان مفاتحة لتنوء بالصبة اولى القوة))
- گفتگوى مؤ منين با قارون و اندرزدادن به او به اينكه سرمستى نكند و با انفاقاموال براى آخرت توشه بياندوزد
- پاسخ مستكبرانه قارون : اموال من حاصل كاردانى و مهارت خودم مى باشد و كسى در آنسهيم نبوده حق مداخله ندارد
- جواب به قارون با يادآورى اينكه خداوند پيش از او كسانى توانگرتر از او را هلاكساخته است بدون اينكه علم و نيرويشان مانع از هلاكتشان شوند
- وجوهى كه در معنااى جواب قارون (انما اوتيته على علم عندى ) گفته شده است
- ديدگاه يكدسته (دنياپرستان ): تمناى داشتن ثروتى چون ثروت قارون
- دسته اى ديگر (مؤ منان ): ((ثوب اللدخير...))
- بعد از هلاكت قارون ، برآرزومندان ثروت او معلوم گشت كه وسعت و تنگى رزق تابعمشيت خدا است .
- بهشت مختص كسانى است كه در اين دنيا خواهان برترى جوئى و فساد نباشند
- اشاره به اينكه ملاك در ثواب و عقاب ، آثارحاصل از اعمال است
- بحث روايتى (رواياتى درباره داستان قارون و آيات مربوط به آن )
- داستان قارون در تورات حاضر
- چند روايت درباره تواضع و بيان اينكه بسا مى شود كه بند كفش كسى موجب عجب واستعلاى او مى شود
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا يُلَقَّاها إِلَّا الصَّابِرُونَ «80»
و (امّا) كسانى كه علم و آگاهى (واقعى) به آنان داده شده بود، گفتند: واى بر شما! پاداش الهى براى كسانى كه ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند (از اين مال و ثروت)، بهتر است، و (البتّه) جز صابران، آن (پاداش) را دريافت نخواهند كرد.
نکته ها
قارون، خود را عالم وكسب ثروت را به واسطهى علم خود مىدانست؛ «أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي» امّا خداوند در اين آيه مىفرمايد: علم حقيقى با مالاندوزى سازگار نيست.
پیام ها
1- دلباختگان دنيا سزاوار سرزنش و نكوهشاند. «وَيْلَكُمْ»
2- خداوند از فرزانگان بنىاسرائيل بهخاطر برخورد با دلباختگان دنيا ستايش مىكند. قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ...
3- علم واقعى، انسان را به سوى آخرت و تقوى و عمل صالح سوق مىدهد.
«قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ»
4- عالم آگاه كسى است كه زرق و برق دنيا او را مجذوب نسازد و دنياگرايان را تحقير كند. «قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ»
5- علما بايد مردم را از عشق به دنيا برحذر دارند. «قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ»
6- اگر چيزى را از كسى منع مىكنيم، در صورت لزوم و توان، بهتر از آن را به او عرضه نماييم. «ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ»
7- ايمان و عمل صالح، زمانى سعادت آفرين است كه انسان بر آن پايدار باشد.
«آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا يُلَقَّاها إِلَّا الصَّابِرُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 98
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا يُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُونَ (80)
قول اول اكثر و اشهر و اوفق است به آيه بعد كه فرمايد:
وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ: و گفتند متمنيان را آنانكه داده شده بودند دانش به احوال آخرت و مصدق آنچه وعده داده است حق تعالى اهل ايمان را از ثواب ابدى. يا دانا بودند به بركت قناعت و عزت توحيد مانند يوشع و اصحاب او، وَيْلَكُمْ: واى بر شما اى طالبان دنيا.
نكته: اين كلمه موضوع است از براى دعا به هلاكت، و استعمال آن در موضع زجر است از آنچه غير مرضى باشد، يعنى از اين تمنا منزجر شويد كه:
ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ: پاداش خدا در آخرت بهتر است از مالهاى دنيا كه به قارون دادهاند بلكه از جميع دنيا، لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً: مر كسى را كه ايمان آورد به خدا و پيغمبر و بجا بياورد كارهاى شايسته از طاعات و عبادات و خيرات و مبرات، وَ لا يُلَقَّاها إِلَّا الصَّابِرُونَ: و ملاقات نكنند ثوابهاى الهى را مگر صبر كنندگان در طاعت و باز ايستادگان از معصيت كه به قليل دنيا از كثير آن مستغنى شوند، يا پيش باز آورده نشوند. اين كلمه ار كه علما گفتند، يعنى توفيق داده نشوند به آنكه استقبال اين كلمه نمايند و آن را در دل و زبان خود تلقى نمايند و فرا گيرند، يا بهشت و ايمان و عمل صالح را دريابند مگر صبر كنندگان بر رنج و مشقت دنيا به جهت طاعت الهى.
تنبيه: آيه شريفه اشعارى است به اهل دانش و عالم به كتاب آسمانى، هرگاه ضعفاى اهل ايمان چشم باز كنند به زخارف دنيا و دستگاه متمولين و تجملات غافلين را مشاهده و تمناى اشياء فانيه را نمايند، بر ايشان لازم است در مقام منع و ردع آنها برآيند و بگويند: واى بر شما، ثواب الهى كه مهيا فرموده براى كسانى كه ايمان آورند و عمل صالح نمايند و صابر باشند، هر آينه بهتر و
جلد 10 - صفحه 185
بالاتر و شريفتر و عظيمتر است از مال و منال و جاه و جلال دنيوى، زيرا آن خالص و باقى، و اين مشوب و فانى، و اين دو با هم مقايسه نشود؛ و البته اين تذكر به جهت ارشاد جاهل و تنبيه غافل و اداى وظيفه و اتمام حجت خواهد بود.
گزارش سر انجام قارون
على بن ابراهيم قمى روايت نموده كه قارون از جمله كسانى بود در وادى تيه براى بنى اسرائيل تورات را مىخواند به خوشترين صوت، و او را منون مىگفتند براى نيكوئى قرائت او، و علم كيميا مىدانست و به عمل مىآورد «1».
در تفسير منهج آورده كه سرائى ساخته بود ديوارها از صفايح زر و در آن محلّى به طلا. عدهاى نزد او مىرفتند طعام مىداد و با هم مشغول لهو و لعب مىشدند تا حكم زكات نازل شد كه صاحبان دولت، عشر يا ربع مال بدهند.
حضرت موسى عليه السّلام به قارون گفت: حق تعالى زكات مال بر اغنيا واجب فرموده. قارون گفت: اينكه تو مىگوئى مبلغ زيادى شود من نتوانم داد. خداى تعالى وحى فرمود: قارون نخواهد داد، با او مسامحه كن. حضرت فرمود: من از حد مقرر از تو كمتر ستانم و از هزار گوسفند يكى بده؛ حساب نمود گفت: مبلغى زياد شود، امتناع كرد و به بنى اسرائيل گفت:
موسى مىخواهد مالها را بگيرد و ما را فقير كند، من او را در ميان قوم رسوا كنم تا كسى ديگر سخن او را نشنود. زنى فاجره را طلبيد و هميان زرى به او داد و به قولى طشتى از طلا پر ساخته به او داد، و مقرر كرد كه فردا در محضر خاص و عام اقرار كند كه موسى با او زنا نموده. روز ديگر موسى عليه السّلام مردم را موعظه و امر و نهى مىفرمود: هر كه دزدى كند دستش را ببرم و هر كه قذف كند بىگناهى را حدش زنم، و هر كه زنا كند اگر محصن است سنگسار كنم و غير محصن را تازيانه زنم. قارون برخاست گفت: اگر هم تو باشى؟ حضرت فرمود: اگر هم من باشم. قارون گفت: بنى اسرائيل گمان مىبرند كه تو با فلان زن فاحشه زنا نمودى. فرمود. معاذ اللّه او را حاضر كنيد. زن آمد، حضرت موسى
«1» تفسير قمى، ج 2، ص 145، (چ نجف 1387 هجرى)
جلد 10 - صفحه 186
فرمود: اى زن، قوم بر من و تو دعوى زنا كنند تو را قسم دهم به خدائى كه دريا را شكافت و ما را نجات داد و فرعونيان را غرق ساخت و تورات را بر من نازل فرمود، آنچه راست است بگوى. زن از هيبت الهى دريافت و با خود انديشه كرد اگر دروغ گويم و نسبت زنا به موسى دهم به عقوبت دنيا و آخرت گرفتار شوم، و اگر راست گويم و از گناه گذشته توبه كنم اميد است خداى بر من رحمت نمايد، كه ساحت نبى او را برى ساختم از تهمت و افترا، پس سر برآورد گفت:
يا كليم اللّه، لا و اللّه، تو از اين مبرائى و مردم دروغ مىگويند. قارون هميان زر به من داده تا در باره تو افترا زنم و با وجود گنهكارى چگونه پسندم كه بر تو تهمت زنم، اينك هميان به مهر قارون مىباشد، بنى اسرائيل مشاهده و حيله قارون را دريافتند و حضرت موسى عليه السّلام گريه افتاد و روى بر خاك نهاد و شكايت قارون را به حق تعالى نمود گفت: (اللّهمّ ان كنت رسولك فاغضب لى عليه) بار خدايا اگر من پيغمبر توام، پس براى من بر او غضب فرما.
جبرئيل نازل شد گفت كه حق تعالى فرمايد: زمين را به فرمان تو كردم، امر كن آنچه خواهى. حضرت موسى عليه السّلام به بنى اسرائيل فرمود: من به قارون مبعوث هستم مانند فرعون، او ياغى شد، خدا او را هلاك كرد، چنانكه ديديد، قارون هم طاغى شده هر كه با من است از او دور شود. همه بنى اسرائيل از او دور شدند مگر دو نفر، حضرت موسى به زمين خطاب نمود: «يا ارض خذيهم» اى زمين بگير ايشان را، تخت قارون به زمين فرو رفت؛ باز فرمود «خذيهم» پاهاى ايشان را تا كعبين فرو برد. قارون شروع به تضرع كرد و امان طلبيدند بجائى نرسيد؛ باز فرمود «خذيهم» تا كمر ايشان را گرفت، فزع زيادتر كردند، موسى التفات ننمود؛ باز فرمود «خذيهم» تا گردن آنها را گرفت. استغاثه و زارى از حد به نهايت رسيد گفتند: اى موسى به حق رحم و قرابتى كه با هم داريم بر ما رحم كن. موسى به جهت شدت غضب و خشم بر مخالفت قارون و طغيان او، توجه ننمود؛ باز فرمود «خذيهم» تمام قصر و تخت قارون به زمين فرو رفت «1» چنانكه فرمايد:
«1» منهج الصادقين، ج 7، ص 131- 130. و نيز در مجمع، ج 4، ص 267.
جلد 10 - صفحه 187
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ (79) وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا يُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُونَ (80) فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما كانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مِنَ المُنْتَصِرِينَ (81) وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا لَخَسَفَ بِنا وَيْكَأَنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ (82)
ترجمه
پس بيرون آمد در ميان قوم خود با زينت خويش گفتند آنانكه ميخواهند زندگانى دنيا را ايكاش بود براى ما مثل آنچه داده شد بقارون همانا او داراى بهرهاى عظيم است
و گفتند آنانكه داده شد بايشان دانش واى بر شما پاداش خدا بهتر است از براى آنكه ايمان آورد و كردكار نيك و عطا كرده نميشوند آنرا مگر شكيبايان
پس فرو برديم او و خانهاش را در زمين پس نبود مر او را هيچ گروهى كه يارى كنندش غير از خدا و نبود از بازدارندگان عذاب از خود
و صبح كردند آنانكه آرزو كردند مرتبهاش را در ديروز ميگفتند عجب است حق چنان باشد كه خدا گشاده ميگرداند روزى را براى هر كه بخواهد از بندگانش و تنگ ميگرداند اگر نه آن بود كه منّت نهاد خداوند بر ما هر آينه فرو برده بود ما را عجب حق آنستكه رستگار نميشوند كافران.
تفسير
گفتهاند روز شنبهئى قارون با آرايش تمام و لباس تجمّل بر قاطر سفيدى كه زين طلا داشت سوار شد و قطيفه ارغوانى رنگ بدوش افكند و با چهار هزار سوار با همين تجمّلات بر بنى اسرائيل گذشت و آنها بعد از مشاهده اين جلال و جمال دو دسته شدند يكدسته كه اهل دنيا بودند اگر چه حسود نبودند از روى غبطه گفتند ايكاش ما هم چنين مال و ثروت و شوكتى داشتيم كه قارون دارد انصافا او بهره و نصيب وافرى از دنيا برده و دسته ديگر كه اهل علم و دانش و طالب آخرت و از خواص اصحاب حضرت موسى عليه السّلام بودند گفتند واى بر شما اين چه آرزوئى است ثواب و پاداش الهى كه بهشت عنبر سرشت است بهتر است براى اهل ايمان و اعمال شايسته و آن و اصل نميشود مگر بكسانيكه صبر نمودند بر زحمات دنيا و عبادت خدا و ترك معصيت او و بنابراين ضمير در يلقّيها راجع است بجنّت كه مراد از ثواب است و قويّا محتمل است راجع باشد بكلمه كه مستفاد از كلام علماء است يعنى اين گفتار پسنديده القاء نميشود از خداوند مگر بر كسانيكه در دنيا صبر و شكيبائى را شعار خود نموده و از زخارف آن چشم پوشيدهاند و چون حضرت موسى با بنى اسرائيل از مصر بيرون آمدند و چهل سال در وادى تيه سرگردان بودند و مأمور بتوبه شدند قارون از توبه استنكاف نمود و حضرت موسى او را تهديد بعذاب فرمود و او استهزاء كرد حضرت مغموم شد و
جلد 4 صفحه 209
از او كناره كرد و در جلوخان قصر او با حال حزن و اندوه نشست و اوامر كرد كه خاكستر مخلوط با آبرا بر سر حضرت ريختند و او شديدا غضبناك شد و از خداوند خواست كه قارون را عذاب فرمايد و خداوند زمين را مأمور بامر او فرمود پس وارد بر قارون شد و او از حال حضرت فهميد كه براى عذابش وارد شده و او را بحقّ رحم و قرابت خود قسم داد كه از تقصيرش بگذرد و حضرت در جوابش فرمود اى پسر لاوى زياد حرف نزن و بزمين فرمود او را بگير و زمين او را تا سر زانو گرفت و قصر و آنچه در آن بود فرو نشست و او گريه كرد و باز حضرت را بحق رحم خود قسم داد و حضرت همان جواب را باو داد و همان امر را بزمين فرمود و زمين او و قصر و خزائنش را تماما بلع نمود پس خداوند حضرت موسى را ملامت فرمود بر جوابيكه بقارون داد و حضرت عرضه داشت بار الها او مرا بغير تو قسم داد لذا من اجابت ننمودم و خداوند همان جوابى را كه او بقارون داده بود باو داد و حضرت عرضه داشت بار الها اگر ميدانستم رضايت تو در اجابت او است اجابت مينمودم او را و خداوند فرمود بعزّت و جلال خودم قسم اگر قارون همانطور كه تو را خواند مرا خوانده بود اجابتش مينمودم ولى چون تو را خواند بتو واگذارش كردم اين خلاصه مستفاد از نقل قمّى ره است در سبب خسف و از مفسّرين در اين باب باختلاف سبب ديگرى هم نقل شده كه چون با روايت قمّى ره وفق نداشت حقير نقل ننمودم خلاصه آنكه خداوند او و خانه و تمام تعيّناتش را بزمين فرو برد و او نداشت كسانيرا جز خدا كه كمك نمايند با او و نبود او كسيكه بتواند باز دارد عذاب خدا را از خود و منع نمايد آنرا با آنكه مغرور بمال و عساكر خود بود و فرداى آنروز كه اين واقعه اتفاق افتاد همان اشخاص كه روز قبل آرزوى جاه و جلال و مال و منال او را مينمودند اظهار ندامت از درخواست خودشان و تعجّب از اين پيش آمد كردند و ميگفتند واى حق آنستكه خداوند بمقتضاى حكمت خود نه براى كرامت خلق گشايش ميدهد روزى هر كس را كه ميخواهد و تنگ ميكند روزى هر كس را كه ميخواهد اگر خداوند منّت بر ما نگذارده بود به تنگدستى ما هم مغرور بمال ميشديم و مانند قارون بزمين فرو ميرفتيم واى معلوم ميشود رستگار و كامياب نميشوند كسانيكه كفران نعمت خدا را نمودند و حقّ
جلد 4 صفحه 210
اطاعت او و اوليائش را بجا نياوردند و كلمه وى كأنّ ظاهرا مركّب است از وى كه مفيد تعجب است و كأنّ كه مستعمل در تحقّق شده و فاعل خسف، اللّه است و بعضى بصيغه مجهول قرائت نمودهاند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا العِلمَ وَيلَكُم ثَوابُ اللّهِ خَيرٌ لِمَن آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا يُلَقّاها إِلاَّ الصّابِرُونَ (80)
و گفتند كساني که بآنها علم داده شده واي بر شما ثواب خداوند- بهتر است از تمام دنيا براي كسي که ايمان داشته باشد و عمل صالح و بآن مثوبات نميرسند و ملاقات نميكنند مگر صبر كنندگان.
سه جمله در اينکه آيه است: ايمان، اطاعت، صبر که مثوبات الهيه از دخول جنت و نعيم آن و سعادت دارين و رستگاري نشئتين منوط باين سه امر است.
وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا العِلمَ علم اشرف صفات نفسانيست چنانچه گفتيم عقل که خداوند بانسان عنايت فرموده که مميز بين خير و شر و نفع و ضرر و حسن و قبح و سعادت و شقاوت است بمنزله آينه است در قلب انسان لكن بظلمت جهل تاريك است و چراغ قلب علم است تا اينکه چراغ روشن نشود عقل درك نميكند و مراد از علم همان است که امير المؤمنين فرمود:
«آية محكمة و فريضة عادلة و سنة قائمة»
و مراد از الّذين اوتوا العلم انبياء و اولياء و علماء هستند که گفتند:
وَيلَكُم خطاب باين جهال که علاقهمند بدنيا هستند و حسرت اهل دنيا را ميخورند.
ثَوابُ اللّهِ خَيرٌ مثوبات الهي جنت و نعم باقيه او است که بهتر است از اينکه زخارف دنيوي که مشوب به سه عيب است: اول بليات که فرمود
«الدنيا محفوفة بالبلاء»
هر نوشي هزار نيش دارد دوم زحمت تحصيل و حفظ و حراست او سوم فناء و زوال آن لكن وصول باين مثوبات مشروط به سه امر است:
اول لِمَن آمَنَ که بدون ايمان خردلي از اينکه مثوبات را ندارد و ايمان، ايمان
جلد 14 - صفحه 280
بتوحيد و تصديق انبياء و بيوم الجزاء و بتمام ضروريات دين و مذهب و روح ايمان ولايت است و الا مرده است.
دوم (وَ عَمِلَ صالِحاً) است و اعمال صالحه آنست که مطابق دستور انبياء جامع جميع شرائط صحت خالي از جميع موانع تام الاجزاء باشد.
سوم وَ لا يُلَقّاها إِلَّا الصّابِرُونَ صبر هم سه قسم صبر داريم: يك صبر در بليات و واردات و مصائب که تحمل كند دو صبر بر مشقت عبادت که در مقابل تحصيل علم و عمل باشد و مسامحه نكند. سوم صبر بر ترك معاصي و شهوات نفساني که درجاتش مختلف است، صبر در بلا سيصد درجه، صبر بر عبادت ششصد درجه، صبر بر معاصي نهصد درجه و در قرآن ميفرمايد إِنَّما يُوَفَّي الصّابِرُونَ أَجرَهُم بِغَيرِ حِسابٍ (زمر آيه 10).
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 80)- ولی در مقابل این گروه عظیم گروه اندکی عالم و اندیشمند، پرهیزگار و با ایمان که افق فکرشان از این مسائل برتر و بالاتر بود در آنجا حاضر بودند، کسانی که شخصیت را با معیار زر و زور نمیسنجیدند، کسانی که این مغزهای پوک را تحقیر میکردند آری گروهی از آنها در آنجا بودند.
چنانکه قرآن میگوید: «و کسانی که علم و آگاهی به آنها داده شده بود صدا زدند: وای بر شما! (چه میگویید؟) ثواب و پاداش الهی برای کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام میدهند بهتر است» (وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ
ج3، ص481
ثَوابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً).
و سپس افزودند: «اما جز صابران آن را دریافت نمیکنند» (وَ لا یُلَقَّاها إِلَّا الصَّابِرُونَ).
نکات آیه
۱ - موضع گیرى تند و عتاب آمیز فرزانگان بنى اسرائیل در برابر آرزومندان ثروت قارونى. (قال الذین یریدون الحیوة الدنیا یلیت لنا مثل ما أُوتى قرون ... و قال الذین أُوتوا العلم ویلکم)
۲ - دل باختگان دنیا، سزاوار سرزنش و نکوهش اند. (قال الذین یریدون الحیوة الدنیا ... و قال الذین أُوتوا العلم ویلکم)
۳ - ستایش خداوند از فرزانگان بنى اسرائیل، به خاطر برخورد سخت آنان با دل باختگان دنیا (و قال الذین أُوتوا العلم ویلکم) تعبیر «الذین أُوتوا العلم» تعبیرى ستایشگرانه است که خداوند درباره عالمان و فرزانگان بنى اسرائیل به کار برده است.
۴ - بى اعتنایى فرزانگان بنى اسرائیل به کوکبه قارون و جلوه نداشتن ثروت افسانه اى وى در چشم و دل ایشان (فخرج على قومه فى زینته ... و قال الذین أُوتوا العلم ویلکم ثواب اللّه خیر)
۵ - ارزش برتر پاداش هاى اخروى نسبت به امکانات دنیوى (ثواب اللّه خیر)
۶ - قدرت و ثروت (هر چند بسیار و افسانه اى باشد) در نگاه اهل معرفت و مؤمنان دین شناس، بسى کم ارزش تر از پاداش هاى الهى است. (و قال الذین أُوتوا العلم ویلکم ثواب اللّه خیر)
۷ - ثروت افسانه اى قارون، بسى کم ارزش تر از پاداش هاى الهى در دیدگاه فرزانگان بنى اسرائیل (و قال الذین أُوتوا العلم ویلکم ثواب اللّه خیر)
۸ - پاداش هاى اخروى خداوند، ویژه مؤمنان شایسته کردار (ثواب اللّه خیر لمن ءامن و عمل صلحًا)
۹ - همراهى ایمان و عمل صالح، از شرایط بهرهورى از ثواب اخروى است. (ثواب اللّه خیر لمن ءامن و عمل صلحًا)
۱۰ - دل بستگى به ثواب اخروى به جاى دل باختگى به متاع دنیا، نشانه دانش و فرزانگى (و قال الذین أُوتوا العلم ویلکم ثواب اللّه خیر)
۱۱ - دل باختگى به زخارف دنیا، نشانه ضعف بینش نسبت به حقیقت آن و جهان آخرت (و قال الذین أُوتوا العلم ویلکم ثواب اللّه خیر لمن ءامن و عمل صلحًا)
۱۲ - تنها صبرپیشگان، زمینه دار فهم و دریافت سخنان اهل معرفت اند. (و قال الذین أُوتوا العلم ... و لایلقّیها إلاّالصبرون) ضمیر «یلقّاها» به سخنان فرزانگان بازمى گردد; یعنى، «و لایلقّى هذه المقالة إلاّالصابرون».
۱۳ - چشم پوشى از زخارف دنیا، نیازمند صبر و شکیبایى است. (ثواب اللّه خیر ... و لایلقّیها إلاّ الصبرون) مفاد سخنان فرزانگان بنى اسرائیل این است که مردم نباید فریفته دنیا شوند; بلکه باید به ثواب اخروى خداوند دل ببندند. البته این امر نیاز به صبر و شکیبایى دارد تا بتوان با خواهش هاى نفسانى مبارزه کرد و بر انجام اعمال صالح توفیق یافت.
۱۴ - دستیابى به سعادت و پاداش هاى اخروى، در گرو صبر و شکیبایى است. (ویلکم ثواب اللّه خیر ... و لایلقّیها إلاّالصبرون)
موضوعات مرتبط
- آخرت طلبى: آثار آخرت طلبى ۱۰
- امکانات دنیوى: ارزش امکانات دنیوى ۵
- ایمان: آثار ایمان ۹
- بنى اسرائیل: تاریخ بنى اسرائیل ۱; سرزنش دنیاطلبان بنى اسرائیل ۱
- پاداش: ارزش پاداش اخروى ۵; زمینه پاداش اخروى ۱۴; شرایط پاداش اخروى ۹
- ثروت: ارزش ثروت ۶
- جهل: نشانه هاى جهل ۱۱
- خدا: ارزش پاداشهاى خدا ۶; پاداشهاى خدا ۸; مدخهاى خدا ۳
- دنیاطلبان: سرزنش دنیاطلبان ۲
- دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۱۱; زمینه ترک دنیاطلبى ۱۳
- سعادت: زمینه سعادت اخروى ۱۴
- صابران: فهم صابران ۱۲
- صالحان: پاداش اخروى صالحان ۸
- صبر: آثار صبر ۱۳، ۱۴
- علم: نشانه هاى علم ۱۰
- علما: بینش علما ۶; زمینه فهم سخن علما ۱۲
- علماى بنى اسرائیل: بینش علماى بنى اسرائیل ۷; روش برخورد علماى بنى اسرائیل ۳; زهد علماى بنى اسرائیل ۴، ۷; سرزنش علماى بنى اسرائیل ۱; مدح علماى بنى اسرائیل ۳
- عمل صالح: آثار عمل صالح ۹
- قارون: بى ارزشى ثروت قارون ۷
- قدرت: ارزش قدرت ۶
- مؤمنان: بینش مؤمنان ۶; پاداش اخروى مؤمنان ۸