النمل ٨٠

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۳۱ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

مسلّماً تو نمی‌توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی، و نمی‌توانی کران را هنگامی که روی برمی‌گردانند و پشت می‌کنند فراخوانی!

|البته تو نمى‌توانى مردگان را شنوا كنى و نمى‌توانى نداى دعوت را به گوش كران برسانى هنگامى كه پشت مى‌كنند و روى بر مى‌تابند
البته تو مردگان را شنوا نمى‌گردانى، و اين ندا را به كران -چون پشت بگردانند- نمى‌توانى بشنوانى.
همانا تو نتوانی که مردگان (و مرده دلان کفر) را سخنی بشنوانی و یا کران (باطن) را که از گفتارت روی می‌گردانند به دعوت (به حقیقت) شنوا کنی.
بی تردید تو نمی توانی [دعوتت را] به مردگان بشنوانی، و نیز نمی توانی آن را به کران که پشت کنان روی برمی گردانند بشنوانی،
تو نمى‌توانى مردگان را شنوا سازى و آواز خود را به گوش كرانى كه از تو روى مى‌گردانند برسانى.
تو به مردگان و کران، آوازی نشنوانی به ویژه آنگاه که پشت کنند
تو نتوانى كه مردگان را بشنوانى، و نه به كران آواى دعوت را بشنوانى آنگاه كه پشت كرده برمى‌گردند.
بی‌گمان تو نمی‌توانی مرده دلان (زنده‌نما) را شنوا بگردانی، و ندای (دعوت خود) را به گوش کران برسانی، وقتی که (به حق) پشت می‌کنند و (از آن) می‌گریزند.
البته تو مردگان را نمی‌شنوانی و خواسته‌ات را به کران - چون پشت گردانند - نمی‌شنوانی.
هرآینه نشنوانی تو مُردگان را و نشنوانی به کران بانگ را گاهی که برگردند پشت‌کنان‌


النمل ٧٩ آیه ٨٠ النمل ٨١
سوره : سوره النمل
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا تُسْمِعُ»: نمی‌شنوانی. شنوا نمی‌گردانی. پذیرا نمی‌گردانی. (نگا: انفال / ، فاطر / ). «الْمَوْتی»: مردگان. مراد کافران و مشرکانی است که تعصّب و لجاجت و استمرار بر گناه، فکر و اندیشه آنان را به خود مشغول داشته است و گوش ایشان را از شنیدن ادلّه و پذیرش حق انداخته است و آن را به مرده دلانی تبدیل ساخته است (انعام / . «الصُّمَّ»: کران. مراد افرادی است که پنبه غفلت گوش ایشان را آگنده است، و اباطیل ایشان را از حقائق گریزان کرده است. «الدُّعَآءَ»: نداء (نگا: انبیاء / ). «وَلَّوْا»: (نگا: اسراء / ، نمل / ). «مُدْبِرِینَ»: (نگا: توبه / ، انبیاء / ). «وَلَّوْا مُدْبِرِینَ»: کسانی که بسیار رویگردان و گریزانند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

این آیه درباره کفار قریش نازل گردیده، آن هم قوم مخصوصى که در علم خدا گذشته است که هرگز ایمان نخواهند آورد بلکه در کفر خویش خواهند مرد و خداوند به رسول خویش خبر داد که اینان سخن تو را نخواهند پذیرفت و پند تو درباره ایشان سودى نخواهد بخشید.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‌ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ «80»

بى‌شك، نمى‌توانى دعوت خود را به گوش مردگان برسانى، ونمى‌توانى كران را آنگاه كه روى برمى‌گردانند و پشت مى‌كنند، فراخوانى (و حقيقت را به آنان بفهمانى).

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‌ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ (80)

إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‌: بدرستى كه تو سخن نمى‌توانى شنوانيد مردگان را، يعنى مرده دلان كفر، فهم كلام تو را نتوانند نمود. تشبيه فرموده كفار و معاندين را به مردگان در انتفاع نبردن از كلام گويندگان، يعنى چنانچه مردگان را نتوان سخن را به آنها شنوانيد همچنين كسانى كه به سبب كفر و فسق و فجور، مرده‌دلند، آيات الهيه و مواعظ سبحانيه را نمى‌توان به آنها شنوانيد، چون حاضر براى شنيدن و قبول نباشند.

وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ: و نمى‌توان شنوانيد كران را خواندن و آواز دادن.

ابن كثير (لا يسمع الصم) خوانده، يعنى نمى‌شنوند كران خواندن را. إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ‌: چون برگردند در حالتى كه پشت كنندگان باشند، يعنى ايشان را گوش دل، كر است از شنيدن آيات قرآن، پس مشابه كران باشند خصوصا كرى كه برگردد و پشت بر داعى خود كند، چه در آن وقت استماع او مشكل‌تر است؛ زيرا رمز و اشاره را نيز نمى‌بيند تا فهم كند، پس شنوانيدن تو آنها را در اين حالت دورتر باشد. مخلص معنى آنكه: همچنانكه شخص كر آواز داعى خود را نمى‌شنود و خصوصا در حين تولى و اعراض زيرا با قرب و توجه ممكن است به اشاره و رمز مطلب را دريابد، لكن در موقع اعراض بكلى اميد تفهم و شنيدن از او منقطع است؛

جلد 10 - صفحه 82

همچنين كافران و معاندان قبل از اعراض، اميد استماع به او مى‌توان داشت، اما چون به جهت عناد و انكار اعراض نمود بكلى اميد شنوائى از آنها مسلوب است، پس كافر مصمم در كفر، مانند ميت باشد در عدم قبول هدايت، و مثل اصمّ باشد در عدم اسماع دعا و ندا.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلى‌ بَنِي إِسْرائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (76) وَ إِنَّهُ لَهُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ (77) إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ بِحُكْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ (78) فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ (79) إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‌ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ (80)

وَ ما أَنْتَ بِهادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ (81) وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ (82)


جلد 4 صفحه 164

ترجمه‌

همانا اين قرآن خبر ميدهد به بنى اسرائيل بيشتر آنچه را آنها در آن اختلاف ميكنند

و همانا آن هدايت و رحمت است براى مؤمنان‌

همانا پروردگار تو داورى ميكند ميانشان بحكمش و او است تواناى دانا

پس توكّل كن بر خدا همانا توئى بر حق آشكار

همانا تو نميشنوانى مردگانرا و نميشنوانى به كران ندا را چون برگردند در حاليكه پشت كنندگانند

و نيستى تو راه نماينده كوران از گمراهيشان نميشنوانى مگر آنانرا كه ميگروند بآيتهاى ما پس ايشان منقادانند

و چون واقع شود وعده حق بر آنان بيرون آريم براى آنها جنبنده‌اى از زمين كه سخن گويد با آنها آنكه مردم بودند كه بآيتهاى ما يقين پيدا نميكردند

تفسير

خداوند متعال در مقام اثبات اعجاز قرآن فرموده كه بيشتر اختلافات يهود و نصارى را در معارف و احكام و غيرها قرآن بر طبق تورية و انجيل رفع و حل مينمايد در صورتى كه آورنده آن مراجعه بكتب آسمانى ننموده و درس نخوانده و از كسى غير از خداوند علمى نياموخته مانند اختلاف يهود در پيغمبرى كه بشارت بآن در تورية داده شده كه آيا يوشع است يا غير آن و در شأن عزير و حدّ زناى محصنه و امثال اينها و اختلاف نصارى در شأن عيسى عليه السّلام كه آيا پسر خدا است يا شريك او و در شأن مريم و روح القدس يا اختلاف آن دو در آنكه حضرت ابراهيم يهودى بوده يا نصرانى كه خداوند بوجه احسن حقيقت اين امور را در قرآن بيان فرموده بطوريكه ملزم شدند و اين دليل واضحى است كه آن كتاب خدا و آورنده‌اش پيغمبر او است چون چنين علم و احاطه‌اى براى چنين بشرى بدون وحى الهى عادتا ممكن نيست پيدا شود و آنكه موجب هدايت و مزيد رحمت و نعمت است براى اهل ايمان چون نفعش بايشان و اصل ميشود و خداوند حكم ميكند بحق و عدل و حكمت ميان بنى اسرائيل و غير آنها در قيامت و او توانا است كسى نميتواند تخلّف از حكم او كند و دانا است نميشود اشكالى بحكم او كرد و داد مظلوم را هر وقت باشد از ظالم ميستاند و حق را از باطل ممتاز


جلد 4 صفحه 165

ميفرمايد پس توكّل كن اى پيغمبر و واگذار امر خود را بخدا و از كسى بيم نداشته باش كه تو بر حق واضح و آشكار مستقرّ و بر قرارى و محق احقّ بتوكّل بر حق است و ملول و متأثر مباش از آنكه نصايح و مواعظ تو در آنها مؤثر نميشود چون شيطان روح ايمان را از آنها گرفته و در گوش آنها پنبه غفلت گذارده و تو نميتوانى بمردگان و كرانى كه فرار از شنيدن مواعظ ميكنند مطالب حقه را بشنوانى آواز تو بگوش آنها نميرسد و از آن بهره‌مند نميگردند با آنكه از حق معرض و رو گردانند و گوش شنوا و دل بينا ندارند و تو نميتوانى كورانى گم گشته از راه را كه نميخواهند وارد در جاده شوند هدايت براه است بنمائى فقط تو ميتوانى بشنوانى حقايق را و بفهمانى رموز و دقائق را بكسانيكه گوش شنوا و دل بينا داشتند و ايمان آوردند بآيات ما پس منقاد و مطيع اوامر و نواهى تو شدند بعد از آنكه اقرار بتوحيد ما و نبوّت تو نمودند چون معرض از حق نبودند و بديده انصاف نظر كردند و تصديق نمودند و يسمع الصمّ بياء و رفع الصم و تهدى العمى نيز قرائت شده است و چون وقت موعود پاداش اعمال آنها برسد و حكم الهى بعذابشان صادر گردد بيرون ميآوريم براى آنها جنبنده مهيبى از زمين كه با آنها سخن گويد يا آنها را مجروح نمايد چون تكلمهم بتخفيف لام نيز قرائت شده تا اعلام نمايد بآنها شقاوت و استحقاقشان را براى عذاب چون آنمردم بقول انبيا و اوليا اعتماد ننمودند و يقين پيدا نكردند بآيات الهى كه موجبات سعادت و شقاوت آنها را مبيّن مينمود لايق و قابل آنند كه حيوانى از زمين بيرون بيايد و با آنها سخن بگويد تا يقين بفساد عقايد و اعمالشان پيدا كنند و اين بمنزله پيش اگهى باشد براى حضورشان در محشر و دخولشان در جهنم و اهانت و تحقيرى از آنها در مقابل اعراضشان از ذكر و رو گرداندن از بيانات انبيا و اوليا مناسب بعمل آمده باشد آنچه ذكر شد از ظاهر آيه شريفه بنظر حقير رسيده است ولى اقوال و اخبار از عامّه و خاصه در اين باب بسيار است و چون فى نفسه مختلف و با ظاهر آيه مخالف بود و با ذوق سليم وفق نداشت حقير از نقل آنها و تحقيق در هويّت دابّة الارض و احوال آن صرف نظر نمودم و احتمال ميدهم مراد از وقوع قول حكم الهى بموت آنها باشد و مراد از دابّه حيوانيكه مولّد از ملكات و اعمال‌


جلد 4 صفحه 166

ناشايسته آنها است كه بصورت مناسب خود با آنها سخن ميگويد كه من عقايد و اعمال شمايم كه بايد در عالم برزخ با شما محشور باشم و آنها را اذيت و آزار مينمايد و اللّه اعلم بحقيقة الحال و بعضى انّ النّاس بكسر همزه قرائت نموده‌اند و اينجمله را كلام دابّه دانسته‌اند كه خداوند نقل بمعنى فرموده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنَّك‌َ لا تُسمِع‌ُ المَوتي‌ وَ لا تُسمِع‌ُ الصُّم‌َّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوا مُدبِرِين‌َ (80)

محققا ‌شما‌ نميتواني‌ بشنواني‌ مرده‌ها ‌را‌ و نميتواني‌ بشنواني‌ كرها ‌را‌ زماني‌ ‌که‌ پشت‌ كنند و عقب‌ روند.

آنچه‌ دعوت‌ كني‌. ‌از‌ ‌براي‌ انساني‌ چندين‌ حيات‌ و چندين‌ موت‌ هست‌: حيات‌ نباتي‌ حيواني‌، انساني‌، ملكوتي‌، حيات‌ نباتي‌ ‌تا‌ ماداميست‌ ‌که‌ رشد ميكند ‌تا‌ جوان‌ ‌است‌ سپس‌ مدتي‌ وقوف‌ دارد و ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ نكس‌ ميكند ‌در‌ سن‌ پيري‌ حيات‌ نباتي‌ ‌او‌ ميميرد وَ مَن‌ نُعَمِّره‌ُ نُنَكِّسه‌ُ فِي‌ الخَلق‌ِ (يس‌ ‌آيه‌ 68) حيات‌ حيواني‌ ‌که‌ موجد حس‌ و حركت‌ ‌است‌ و ‌از‌ بخار ‌است‌ ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ نفس‌ ميآيد چون‌ بخار تمام‌ شد و نفس‌ نيامد موت‌ ‌است‌ حيات‌ انساني‌ ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ عقل‌ و شعور و فهم‌ و ادراك‌ دارد باقيست‌ ‌پس‌ ‌از‌ زوال‌ ‌آنها‌ موت‌ ‌است‌ حيات‌ ملكوتي‌ و روحاني‌ ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ تعلق‌ باين‌ بدن‌ دارد باقيست‌ ‌پس‌ ‌از‌ قطع‌ علاقه‌ موت‌ ‌است‌ ‌که‌ روح‌ تعلق‌ ميگيرد بقالب‌ مثالي‌ و صور برزخي‌ و مثل‌ افلاطوني‌ ‌تا‌ صفحه‌ قيامت‌ ‌که‌ باز برگردد و بهمين‌ بدن‌ عنصري‌ تعلق‌ بگيرد خداوند ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ و ارباب‌ ضلالت‌ ‌را‌ ‌که‌ قابل‌ هدايت‌ نيستند و امروز ‌هم‌ ‌در‌ جامعه‌ ‌ما افراد زيادي‌ داريم‌ اينها ‌را‌ معرفي‌ فرموده‌ ‌که‌ پرده‌ هوي‌ و شهوت‌ و كبر و نخوت‌ و عناد و عصبيت‌ روي‌ عقل‌ ‌آنها‌ ‌را‌ پوشانيده‌ مثل‌ آينه‌ ‌که‌ روي‌ ‌او‌ پرده‌ ‌ يا ‌ كثافت‌ گرفته‌ ‌از‌ انسانيت‌ انداخته‌ و داخل‌ حيوانات‌ ‌شده‌ ميفرمايد إِن‌ هُم‌ إِلّا كَالأَنعام‌ِ بَل‌ هُم‌ أَضَل‌ُّ سَبِيلًا (فرقان‌ ‌آيه‌ 44) و نيز ميفرمايد وَ لَقَد ذَرَأنا لِجَهَنَّم‌َ كَثِيراً مِن‌َ الجِن‌ِّ وَ الإِنس‌ِ لَهُم‌ قُلُوب‌ٌ لا يَفقَهُون‌َ

جلد 14 - صفحه 187

بِها وَ لَهُم‌ أَعيُن‌ٌ لا يُبصِرُون‌َ بِها وَ لَهُم‌ آذان‌ٌ لا يَسمَعُون‌َ بِها أُولئِك‌َ كَالأَنعام‌ِ بَل‌ هُم‌ أَضَل‌ُّ أُولئِك‌َ هُم‌ُ الغافِلُون‌َ (اعراف‌ ‌آيه‌ 179) و همين‌ نحوي‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌براي‌ حيات‌ حيواني‌ حواس‌ ظاهره‌ هست‌ ‌از‌ چشم‌ و گوش‌ و زبان‌ و حس‌ و حركت‌ ‌از‌ ‌براي‌ روح‌ ‌هم‌ حواس‌ باطنه‌ ‌است‌ نه‌ چشم‌ قلب‌ مي‌بيند و نه‌ زبان‌ قلب‌ اقرار ميكند و نه‌ گوش‌ قلب‌ ميشنود لذا ميفرمايد:

(إِنَّك‌َ لا تُسمِع‌ُ المَوتي‌ وَ لا تُسمِع‌ُ الصُّم‌َّ الدُّعاءَ).

‌بر‌ سيه‌ دل‌ چه‌ سود خواندن‌ وعظ

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 80)- در اینجا این سؤال مطرح می‌شود اگر قرآن حق آشکار است، پس چرا این همه با آن مخالفت می‌کنند، آیات بعد در واقع جوابگوی این سؤال است.

می‌گوید: اگر آنها این حق مبین را پذیرا نمی‌شوند، و سخنان گرم تو در قلب سرد آنها اثر نمی‌کند جای تعجب نیست «چرا که تو نمی‌توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی»! (إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی).

مخاطب تو زندگانند، آنها که روحی زنده و بیدار و حق طلب دارند، نه مردگان زنده نما که تعصب و لجاجت و استمرار بر گناه، فکر و اندیشه آنها را تعطیل کرده است.

«حتی کسانی که (زنده‌اند اما) گوشهای آنها کر است نمی‌توانی سخن خود را به آنها برسانی، (مخصوصا) هنگامی که پشت کنند و از تو دور شوند» (وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ).

ج3، ص437

نکات آیه

۱ - تأثیرناپذیرى برخى از انسان ها در برابر پیام انبیا، على رغم روشنى و اصالت آن (إنّک على الحقّ المبین . إنّک لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرین) آیه فوق بدین معنا است که: اى پیامبر! با این که تو بر حقى - آن هم حقى بس روشن و انکارناپذیر - اما در عین حال نباید توقع داشته باشى که سخنانت در دل همگان تأثیر کند.

۲ - بى اثر بودن قرآن در برخى از انسان ها، معلول بیمارى خود آنان است، نه ابهام و نارسایى پیام الهى. (إنّک على الحقّ المبین . إنّک لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرین) پس از این که خداوند حقانیت پیامبر(ص) و قرآن را بیان فرمود، این سؤال مطرح مى شود که پس چرا برخى این سخن حق را نمى پذیرند؟ قرآن پاسخ مى دهد: که مشکل از ناحیه حق نیست; بلکه مشکل از ناحیه خود آنان است.

۳ - لزوم وانهادن امر کافران به خدا، پس از احراز تأثیرناپذیرى آنان در قبال حق (فتوکّل على اللّه إنّک على الحقّ المبین . إنّک لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرین) آیه یاد شده، داراى این پیام است که: چون آنها مرده اند و سخن در مرده بى تأثیر است; پس بیش از این تلاش مکن و نگران مباش و کار خود را با ایشان به خدا واگذار.

۴ - حق شنوى و حق پذیرى، نشانى از حیات جان و سلامت روان انسان در بینش الهى (إنّک لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرین) خداوند، کافران حق ناپذیر را هم مرده خوانده است و هم ناشنوا، این نشان مى دهد کسانى که حق را به جان مى پذیرند و سخن حق را به گوش دل مى شنوند، نه مرده اند و نه ناشنوا.

۵ - مصمم بودن بر حق ناپذیرى، مانع از شناخت حق با همه روشنى آن (إنّک على الحقّ المبین ... و لاتسمع الصمّ الدعا إذا ولّوا مدبرین) قید «إذا ولّوا مدبرین» بیانگر روحیه عناد و حق ستیزى است; یعنى، آن جا که عناد ریشه بدواند، سخن حق بى تأثیر است.

۶ - پیامبر(ص)، نگران کوتاهى خویش در تبلیغ و رساندن پیام وحى به همگان (إنّک لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرین) احتمال مى رود که این آیه از آن جهت آمده باشد که پیامبر(ص) نگران ایفاى رسالت خویش بوده است. خداوند براى رفع این نگرانى، مى فرماید: صداى تو رسا و تلاش تو کافى است; ولى آنان مرده و ناشنوایند.

۷ - کافران حق ناپذیر، چونان مردگانى ناشنوا و غیرقابل تفهیم (إنّک لاتسمع الموتى)

۸ - کفرپیشگان روى گردان از دلایل آشکار، همچون ناشنوایان روى برتافته از راهنماى خویش (و لاتسمع الصمّ الدعا إذا ولّوا مدبرین)

۹ - کافر متعصب، فاقد ارزش ها و ملاک هاى حیات انسانى (إنّک لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرین) تعبیر «إذا ولّوا مدبرین» بیانگر تعصب است و مرده و ناشنوا خواندن آنان، نشانگر فقدان همه ارزش ها و معیارهاى حیات انسانى است.

موضوعات مرتبط

  • انبیا: وضوح تعالیم انبیا ۱
  • تشبیهات قرآن: تشبیه به کران ۷، ۸; تشبیه به مردگان ۷; تشبیه کافران ۷، ۸
  • حق: آثار حق پذیرى ۴; آثار حق ناپذیرى ۳; ختم قلب حق ناپذیران ۱; عوامل حق ناپذیرى ۲; وضوح حق ۵
  • سلامتى: نشانه هاى سلامتى ۴
  • شناخت: موانع شناخت ۵
  • قرآن: تشبیهات قرآن ۷، ۸; وضوح قرآن ۲
  • قلب: آثار بیمارى قلب ۲
  • کافران: اعراض از کافران ۳; اعراض کافران ۸; بى ارزشى کافران ۹; هدایت ناپذیرى کافران ۸
  • لجاجت: آثار لجاجت ۵
  • محمد(ص): تبلیغ محمد(ص) ۶; نگرانى محمد(ص) ۶
  • موحدان: حق پذیرى موحدان ۴

منابع

  1. تفسیر کشف الاسرار.