الروم ٥٣
کپی متن آیه |
---|
وَ مَا أَنْتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلاَلَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ |
ترجمه
الروم ٥٢ | آیه ٥٣ | الروم ٥٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْعُمْیِ»: کوران. مراد کوردلانی است که آماده پذیرش حق نبوده و کفر را بر ایمان ترجیح میدهند. «إِنْ»: حرف نفی است و به معنی (لا) است. «مُسْلِمُونَ»: مطیعان و خاضعان فرمان یزدان.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ «53»
و تو هدايت كنندهى كوران از گمراهيشان نيستى، تنها كسانى سخنت را به گوش مىگيرند كه به آيات ما ايمان دارند و اهل تسليم هستند.
پیام ها
1- وظيفهى پيامبران، ارشاد مردم است، نه اجبار آنان به پذيرش هدايت. «ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْيِ»
2- پذيرش مردم، محدود است. «إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ»
3- داشتن روحيّهى تسليم در برابر حقّ، زمينهساز دريافتهاى معنوى است. إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا ... مُسْلِمُونَ
زمين شوره سنبل بر نيارد
در آن تخم عمل ضايع مگردان
4- ايمان به تنهايى كافى نيست، تسليم لازم است. «مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ (53)
وَ ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْيِ: و نيستى تو راه نماينده كوردلان، عَنْ ضَلالَتِهِمْ: از گمراهى ايشان، يعنى نمىتوانى به اجبار و الزام آنها را به ايمان وادار كنى، زيرا منافات با اختيار و تكليف است، و لهذا بر تو همين تبليغ است و بس.
تبصره: حق تعالى معرضين از حق را يكبار تشبيه فرموده در ترك تدبر آنان دعوت پيغمبر را به مردگان، و يكبار به كران به جهت عدم انتفاع ايشان به دعوت داعى خود مانند مرده كه هيچكدام استماع كلام نتوانند كرد. بعد از آن تشبيه فرموده در هدايت نيافتن به طريق حق به كوران كه راه گم مىكنند و پى به منزل مطلوب نمىبرند:
إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا: نمىشنوانى مواعظ و نصايح و احكام قرآن را مگر به آن كس كه ايمان آورده است به آيات كتاب ما، زيرا ايمان ايشان آنها را بر آن مىدارد كه كلام قرآن را فرا گيرند و در معناى آن تدبر نمايند و اطلاع يابند. فَهُمْ مُسْلِمُونَ: پس ايشان تسليم شوندگانند مر اوامر و نواهى تو را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَئِنْ أَرْسَلْنا رِيحاً فَرَأَوْهُ مُصْفَرًّا لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ يَكْفُرُونَ (51) فَإِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ (52) وَ ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ (53) اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَ شَيْبَةً يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ هُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ (54)
ترجمه
و هر آينه اگر بفرستيم بادى را پس به بينند آنرا زرد شده هر آينه پيوسته بعد از آن كفران ورزند
پس همانا تو نميشنوانى مردگانرا و نميشنوانى بكران خواندن را چون بر گردند با آنكه هستند پشت كنندگان
و نيستى تو راهنماى كوران از گمراهيشان نميشنوانى مگر آنرا كه ميگرود بآيتهاى ما پس ايشانند گردن نهندگان
خدا است آنكه آفريد شما را از ناتوانى پس قرار داد بعد از ناتوانى توانائى پس قرار داد بعد از توانائى ناتوانى و پيرى ميآفريند آنچه را كه ميخواهد و او است داناى توانا.
تفسير
خداوند متعال پس از آنكه بيان فرمود در آيات سابقه آثار رحمت خود را كه كشت و زرع و نبات باشد و نيز ذكر فرمود سحاب را كه ابر است ميفرمايد قسم بخدا اگر بفرستيم باد مسمومى را پس به بينند كشت و زرع خودشان زرد شد يا به بينند ابر را كه زرد باشد چون آن باران ندارد از صبح تا شام مشغول ناشكرى و كفران نعمت خدا گردند با آنكه وظيفه بنده در هر حال شكر و صبر و توجّه بخدا و توسّل باو در دفع بلا است و نبايد از وفور نعمت و دولت مغرور و مغمور در عيش و سرور گردد و از توجّه بلا و مشاهده آثار ابتلا مأيوس از رحمت و مبتلا بكفران نعمت شود مقصود بيان كم ظرفى و بىثباتى كفّار است كه باندك ثمرى شاد و بكمتر اثرى ناشاد شده و بيرون از صواب و سداد مشى مينمايند و پس از اين خطاب به پيغمبر اكرم فرموده كه تو نميتوانى مطالب حقّه را بكسانيكه در بىشعورى مانند مردگان و در ناشنوائى مانند كرانند بفهمانى و بشنوانى و بقبول آنها برسانى وقتى كه از قبول حق اعراض نموده و بحقيقت پشت كرده راه وادى ضلالت را در پيش گرفته باشند و مانند كوران در آنوادى حيران و سر گردان بگردند و تو نميتوانى آنها را از راه كج براه راست وادار كنى چون وظيفه تو ارشاد و راهنمائى و ارائه طريق است نه ايصال بسعادت كه شأن خدا
جلد 4 صفحه 265
است خلاصه آنكه كسانيكه از فرط لجاج و عناد دلهاشان از درك حقائق مرده و گوش شنوا ندارند و از استماع مواعظ و نصائح گريزانند و در وادى جهالت چون كوران سر گردانند از قابليّت هدايت و ارشاد افتادهاند و نبايد از آنها انتظار شنوائى را داشت فقط اهل ايمان قابل هدايت و ارشاد و اتّعاظ بآيات الهى هستند كه در مقلم قبول حق و حقيقت تسليم و منقادند و گوش بحرف حساب ميدهند و راه انصاف را در پيش گرفته مىپيمايند و بنابر اين قول خداوند اذا ولّوا مدبرين براى بيان وجه بىفائده بودن دعوت پيغمبر است نسبت بآنها نه آنچه گفته شده كه براى آنستكه اصمّ اگر مقبل باشد ميشود باشاره باو چيزى فهماند ولى اگر مدبر باشد بهيچ وجه قابل نيست چون كر در هر حال نميشنود خواه مقبل باشد خواه مدبر و خداوند بندگانرا در بدو امر از نطفه ناتوان ضعيف خلق ميكند يا در حاليكه ضعيف و ناتوانند پرورش ميدهد تا بكمال توانائى و قوّت و رشد برسند و پس از آن بتدريج آنها را ضعيف و ناتوان و پير مىفرمايد و تمام اين احوال بر حسب حكمت و مصلحت الهى براى بندگان روى ميدهد و با علم و قدرت حق بانجام ميرسد و لا يسمع الصّمّ بياء مفتوحه و رفع صمّ و ضعف بفتح ضاد در هر سه مورد نيز قرائت شده و معلوم است از قوّتيكه بين دو ضعف است بايد استفاده نمود و براى تهيّه توشه سفر آخرت آنرا مغتنم شمرد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما أَنتَ بِهادِ العُميِ عَن ضَلالَتِهِم إِن تُسمِعُ إِلاّ مَن يُؤمِنُ بِآياتِنا فَهُم مُسلِمُونَ (53)
و نيستي تو بتواني به اينكه هدايت كني كورهايي را از گمراهي آنها نميشنواني مگر كسي که ايمان بياورد بآيات ما پس اينها مسلمين هستند تسليم فرمايشات تو هستند و زير بار آنها ميروند.
وَ ما أَنتَ بِهادِ العُميِ عَن ضَلالَتِهِم دو قسم كوري داريم: يكي كوري سر اگر كسي كور باشد و در بيابان که چاه و دست انداز دارد و حيوانات درنده مثل گرگ، پلنگ، ببر، شير، سگ و امثال اينها بسيار باشند كوه و دره داشته باشد اگر يك نفر براي رضاي خداوند بيايد دست او را بگيرد و براه مستقيم بخواهد ببرد و از اينکه دست اندازها و چاهها و حيوانات و كوهها و درهها نجات دهد و او بگويد من خودم راه را بلدم و احتياج بتو ندارم
جلد 14 - صفحه 405
چه اندازه حماقت است و بالاخره بهلاكت خواهد رسيد، قسم دوم كوري قلب است که اينکه كفار و مشركين و معاندين و امروز اينکه فساق و فجار و جهال هم قلب آنها كور است حقايق را، درك نميكنند حتي مثل پيغمبري بخواهد بآنها بفهماند و از ظلمت كفر و فسق نجات دهد نميتواند چون كور است قلب سياه و ظلماني و در اينکه بيابان دنيا درنده و پرتگاههاي بسيار دارد «بگذار تا بميرد در عين خودپرستي».
إِن تُسمِعُ إِلّا مَن يُؤمِنُ بِآياتِنا که چشم قلب و گوش قلب باز است و نور ايمان قلب او را روشن كرده و پرده غفلت و هواپرستي و ظلمت كفر و فسق را بر طرف كرده و بآيات الهي ايمان آورده او ميشنود و اطاعت ميكند و فرمان ميبرد.
فَهُم مُسلِمُونَ تسليم و انقياد دارند نسبت بجميع اوامر الهي و بجميع واردات و مي گويند «هر چه آن خسرو كند شيرين بود».
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 53)- و همچنین «تو نمیتوانی نابینایان را از گمراهیشان هدایت کنی» (وَ ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ).
«تنها سخنان حقت را میتوانی به گوش کسانی برسانی که به آیات ما ایمان میآورند و در برابر حق تسلیمند» (إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ).
ج3، ص545
قرآن غیر از «حیات» و «مرگ» مادی و جسمانی و همچنین «شنوایی» و «بینایی» ظاهری، نوع برتری از حیات و مرگ و دید و شنود، قائل است که ریشه اصلی سعادت یا بدبختی انسان در آن است. و این آیات از آن سخن میگوید.
نکات آیه
۱ - کافران حق ناپذیر، از حیات معنوى و امتیازات بشرى، محروم اند. (و ما أنت بهد العمى عن ضللتهم) در آیه، کسانى که پیامبر(ص) نیز توان خارج کردن آنها را، از گمراهى ندارد، به کوران تشبیه شده اند و مراد از آنها کافران اند. تشبیه کافران به کوران، استعاره مصرحه است و «هادى»، استعاره کنایى است.
۲ - کافران حق ناپذیر، انسان هایى کوردل اند. (إذا ولّوا ... و ما أنت بهد العمى عن ضللتهم)
۳ - پیامبر(ص) در هدایت کافران، بسیار جدى بود. (و ما أنت بهد العمى عن ضللتهم) جمله اسمى «ما أنت بهاد العمى» (کار تو، هدایت کافران حق ناپذیر نیست) حاکى از این است که پیامبر(ص) براى هدایت کافران، تلاش فراوانى داشته است.
۴ - کافران حق ناپذیر، در گمراهى و ضلالت، غوطه ورند. (و ما أنت بهد العمى عن ضللتهم)
۵ - بیرون آوردن کافران حق گریز - به هر نحو ممکن - از گمراهى، نه کار پیامبر است و نه در توان او است. (و ما أنت بهد العمى عن ضللتهم)
۶ - حق ناپذیران، گونه ها و رتبه هاى متفاوت دارند.* (فإنّک لاتسمع الموتى و لاتسمع الصمّ... و ما أنت بهد العمى) ذکر صفات «موتى»، «صمّ»، «عمى» براى حق ناپذیران، احتمال دارد به خاطر وجود حقیقت خارجى آنان باشد که داراى تفاوت هایى نیز هستند.
۷ - شنوایى و بینایى از جمله ابزار فهم و دریافت هدایت است. (و ما أنت بهد العمى ... إن تسمع إلاّ من یؤمن)
۸ - پیامبر(ص) سروش هدایت را به کسانى مى تواند تفهیم کند که روحیه تسلیم داشته باشند. (إن تسمع إلاّ من یؤمن بأیتنا)
۹ - مؤمنان، به آیه هاى الهى، ایمان دارند و در برابر خداوند تسلیم اند. (من یؤمن بأیتنا فهم مسلمون)
۱۰ - مؤمنان، از حیات و شعور واقعى بهره مندند. (لاتسمع الموتى ... و ما أنت بهد العمى عن ضللتهم إن تسمع إلاّ من یؤمن بأیتنا) نفى توان شنواندن کلام حق به کافران، با تعبیر «لاتسمع الموتى» و اثبات توان آن به مؤمنان، با تعبیر «إن تسمع إلاّ من یؤمن» حکایت از آن دارد که کافران، فاقد درک و شعور لازم اند و برعکس مؤمنان از آن برخوردارند.
۱۱ - تأثیر هدایت و ارشاد، نیازمند زمینه و قابلیت است. (فإنّک لاتسمع الموتى ... إن تسمع إلاّ من یؤمن بأیتنا)
۱۲ - داشتن روحیه حق پذیرى، زمینه رشد و کمال است. (إن تسمع إلاّ من یؤمن بأیتنا فهم مسلمون) «مسلم» به کسى گفته مى شود که تسلیم و منقاد بوده و بدون پیش داورى و موضع گیرى پیشین، در مواجهه با حق، آن را بپذیرد. این که خداوند، فرموده است: «توبه دارندگان روحیه تسلیم، مى توانى منظورت را تفهیم کنى و آنان نیز آن را مى پذیرند»، نشان مى دهد که داشتن چنین حالتى، باعث حرف شنوى و در نتیجه، رشد مى شود.
۱۳ - کسانى که پدیده هاى عالم را به عنوان آیه هاى خداوند باور دارند، به پیام هاى آسمانى، گوش فرا مى دهند. (إن تسمع إلاّ من یؤمن بأیتنا فهم مسلمون) مراد از «آیات» ممکن است آیات آفاقى و یا انفسى باشد و احتمال دارد آیات تشریعى باشد. برداشت، بنابر احتمال نخست است.
۱۴ - در تأثیر تبلیغ، تنها رسایى مفاهیم و شایستگى مبلّغ، کافى نیست، بلکه زمینه و صلاحیت مخاطبان، شرط لازم است. (فإنّک لاتسمع الموتى ... و ما أنت بهد العمى ... إن تسمع إلاّ من یؤمن) از آن جایى که پیامبر(ص) به عنوان مبلّغ پیام هاى آسمانى، بهترین شخصیت است و پیام هاى او نیز شایسته است و با این وصف، تأثیر خود را ندارد، نشان مى دهد که این دو عنصر، کافى نیستند و قابلیت مخاطب نیز، شرط لازم است.
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: مؤمنان به آیات خدا ۹، ۱۳
- انسانیت: محرومان از انسانیت ۱
- انقیاد: آثار انقیاد ۸
- تبلیغ: استعداد مخاطبان در تبلیغ ۱۴; شرایط تأثیر تبلیغ ۱۴
- تکامل: زمینه تکامل ۱۲
- چشم: فواید چشم ۷
- حق: تفاوت حق ناپذیران ۶; روحیه حق پذیرى ۱۲; گمراهى حق ناپذیران ۴; محرومیت حق ناپذیران ۱; هدایت ناپذیرى حق ناپذیران ۵
- حیات: محرومان از حیات معنوى ۱
- شناخت: ابزار شناخت ۷
- کافران: کوردلى کافران حق ناپذیر ۲; گمراهى کافران ۴; محرومیت کافران ۱; هدایت کافران ۳; هدایت ناپذیرى کافران ۵
- کوردلان :۲
- گوش: فواید گوش ۷
- مؤمنان: انقیاد مؤمنان ۹; حیات مؤمنان ۱۰; شعور مؤمنان ۱۰; مؤمنان و دین ۱۳
- محمد(ص): قدرت محمد(ص) ۵; هدایتگرى محمد(ص) ۳، ۸
- هدایت: زمینه هدایت ۱۱; شرایط هدایت ۱۱; عوامل هدایت ۷
منابع