النمل ٥٨
ترجمه
النمل ٥٧ | آیه ٥٨ | النمل ٥٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَمْطَرْنَا»: (نگا: هود / و ). «الْمُنذَرِینَ»: بیم داده شدگان. ترسانده شدگان.
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ «58»
سپس بارانى (از سنگ) بر سر آنها باريديم (و همگى زير آن دفن شدند) و چه بد است باران انذار شدگان.
نکته ها
كلمهى «غابرين» به معناى بازماندگان و هلاك شدگان است، اين كلمه هفت بار در قرآن به كار رفته و تمام هفت مورد دربارهى همسر لوط است.
مراد از باران، گِل سخت است، به دليل آيهى «وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ» «1»
خداوند بارها نجات مؤمنان و خوش عاقبتى متّقين را وعده داده و تحقّق آن را در تاريخ انبيا و امّتها بيان كرده است، از جمله:
الف: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا» «2» ما قطعاً پيامبران و كسانى را كه ايمان آوردهاند يارى خواهيم كرد.
ب: «حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ» «3» بر ما لازم است كه اهل ايمان را نجات دهيم.
پیام ها
1- ثمرهى تقوا و پاكدامنى در دنيا، نجات از قهر الهى است. «فَأَنْجَيْناهُ»
2- نجات الهى از طريق اسباب طبيعى است. (لوط به امر خدا از منطقه خارج شد تا نجات پيدا كند). «فَأَنْجَيْناهُ»
3- رهبران الهى، تحت حمايت خداوند هستند. «فَأَنْجَيْناهُ»
4- زن در انتخاب عقيده، مستقلّ است ونظام خانوادگى، محيط زندگى و وابستگى اقتصادى به شوهر، او را در انتخاب عقيده و عمل مجبور نمىكند.
«إِلَّا امْرَأَتَهُ»
5- وابستگى، عامل نجات نيست؛ شايستگى لازم است. «إِلَّا امْرَأَتَهُ»
«1». حجر، 74.
«2». غافر، 51.
«3». يونس، 103.
جلد 6 - صفحه 440
6- در كيفر و مجازات متخلفان، تحت تأثير روابط قرار نگيريد. «إِلَّا امْرَأَتَهُ»
7- در برخوردها، حساب هر كسى را جداگانه بررسى كنيم؛ انحراف همسر، به پاكى شوهر ضررى نمىزند. فَأَنْجَيْناهُ ... إِلَّا امْرَأَتَهُ (همسر پيامبر مىتواند دوزخى باشد)
8- گاهى همسر، عامل نفوذى مخالفان است. (هرگاه زمينهاى براى لواط پيدا مىشد، مثلًا اگر مهمانان زيبا صورتى به خانهى حضرت لوط مىآمدند، اين زن مردم را خبر مىكرد و به گناه ديگران راضى بود). «إِلَّا امْرَأَتَهُ»
9- مقدرات الهى، به عملكرد خود انسان بستگى دارد. «قَدَّرْناها»
10- كسانى كه با لواط توليد نسل را قطع مىكنند، با سنگباران شدن، نسل خودشان قطع مىشود. «أَمْطَرْنا»
11- تغيير مسير ازدواج، به همجنسبازى، و تغيير قانون خلقت، سبب تغيير باران رحمت به باران عذاب مىشود. «فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ»
12- عقابهاى الهى، بعد از اتمام حجّت است. «مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ (58)
وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً: و ببارانيديم بر ايشان بعد از زير و زبر شدن شهر سدوم به اهل آن بارانى از سنگ، فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ: پس بد بارانى بود باران بيم كرده شدگان كه تصديق ننمودند ترسانندگان را و در صدد ايذاء و اذيت آنان برآمدند.
هلاك قوم لوط: علامه مجلسى به سند صحيح از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده كه حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله از جبرئيل پرسيدند كه چگونه بود هلاك قوم لوط؟ جبرئيل گفت: قوم لوط اهل شهرى بودند كه خود را از غايط پاكيزه نمىكردند و از جنابت غسل نمىنمودند و بخل داشتند به طعام خود.
و حضرت لوط عليه السّلام سى سال در ميان آنها غريب بود، زيرا قوم و عشيره
جلد 10 - صفحه 64
نداشت و از آنها نبود. ايشان را دعوت به ايمان و متابعت خود و نهى از اعمال قبيحه نمود، قبول نكردند. چون حق تعالى خواست ايشان را عذاب فرمايد، رسولى چند فرستاد تا آنها را بترساند و حجت را بر ايشان تمام گردانند. طغيان آنها زياد شد، ملائكه را نازل فرمود كه مؤمنان را از شهر خارج كنند. پس نيافتند به غير از يك خانه از مسلمانان، پس آنها را بيرون برده و به لوط گفتند: اهل خود را از شهر بيرون بر. چون نصف شب شد لوط با دخترانش روانه شد؛ زنش برگشت، دويد قوم را خبردار كند. طليعه صبح ندا رسيد كه: جبرئيل، قول خدا لازم و امر او متحتم شده در عذاب قوم لوط، پائين رو و تمام شهر را از طبقه هفتم بكن و بلند كن تا فرمان رسد.
من پائين رفتم و بال راست خود را برطرف شرقى آن شهر زدم و بال چپم را بر طرف غربى آن و بلند كردم از طبقه هفتم به غير از منزل لوط كه علامتى گذاشتم براى راهگذران و بالا بردم بجائى كه اهل آسمان صداى خروسها و سگهاى ايشان را مىشنيدند. پس آفتاب طالع شد، خطاب آمد: اى جبرئيل برگردان شهر را. پس پشت رو ساختم آن را و باريد خداى تعالى بر آنها سنگها از سجّيل كه همه صاحب علامت بود يا منقط؛ و اين عذاب از ستمكاران امت تو كه مثل عمل آنان كنند دور نيست. حضرت پرسيد: آن شهر كجا افتاد؟ جبرئيل گفت: در ميان درياى شام و مصر، پس تلهها شد ميان دريا «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ (54) أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (55) فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ يَتَطَهَّرُونَ (56) فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرِينَ (57) وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ (58)
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ (59) أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ (60) أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِيَ وَ جَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حاجِزاً أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (61)
ترجمه
و فرستاديم لوط را هنگاميكه گفت به قومش آيا ميكنيد كار زشت را با آنكه شما مىبينيد
آيا هر آينه شما ميآئيد نزد مردان از روى شهوت بجاى زنان بلكه شما گروهى هستيد كه نادانى ميكنيد
پس نبود جواب قومش مگر آنكه گفتند بيرون كنيد آل لوط را از بلد خودتان همانا ايشان مردمانى هستند كه ميخواهند پاك باشند
پس رهانيديم او و اهلش را مگر زنش كه مقدّر كرديم او را كه باشد از بازماندگان
و بارانديم بر آنها بارانى پس بد بود باران بيم داده شدگان
بگو ستايش مر خدا را است و سلام بر بندگانش كه برگزيد آيا خدا بهتر است يا آنچه براى او شريك قرار ميدهند
آيا كيست كه آفريد آسمانها و زمين را و فرو فرستاد براى شما از آسمان آبى پس رويانيديم بآن باغهاى خرّم نباشد براى شما كه برويانيد درخت آنها را آيا معبودى است با خدا بلكه آنهايند گروهى كه عدول ميكنند
آيا كيست كه گردانيد زمين را قرارگاه و قرار داد در ميانش نهرها و قرار داد برايش كوههاى ثابت و قرار داد ميان دو دريا حائلى آيا خدائى است با خدا بلكه بيشترشان نميدانند.
تفسير
خداوند متعال عطف فرمود بر قصه حضرت صالح قصه حضرت لوط
جلد 4 صفحه 158
پيغمبر را باين تقريب كه و فرستاديم لوط را بر قومش به پيغمبرى وقتى كه بآنها فرمود بر سبيل انكار كه آيا شما مرتكب كار زشت لواط ميشويد با آنكه ميدانيد و مىبينيد زشتى و كثافت و خباثت آنرا يا در مرئى و منظر يكديگر اقدام باين عمل ناشايسته مينمائيد و آن عمل ناشايسته كه قابل انكار است آنستكه شما از روى شهوت ميآئيد نزد مردان و نميرويد نزد زنان با آنكه خداوند آنها را براى اين عمل خلق فرموده براى شما شما راه را گم كرده و بجهالت و نادانى افتادهايد و پاك را گذارده پليد را اختيار نمودهايد و قوم در جواب عاجز مانده ناچار گفتند لوط و كسانش را از بلد خودتان بيرون كنيد كه آنها مردمانى هستند كه ميخواهند پاك و پاكيزه و منزّه و مقدّس باشند گويا مقصودشان تمسخر و استهزاء بود و خداوند او و كسانش را از ميان آنها بيرون برد و از شرّشان نجات داد و از عذاب خلاص فرمود مگر زن او را كه با آنها همدست بود و در ميان آنها باقى ماند و بعذاب گرفتار گرديد و خداوند باران بدى از سنگ بر آنها نازل فرمود كه همه هلاك شدند با آنكه قبلا بآن بيم داده شده بودند و شرح اين قضايا مكرر ذكر شده است و بعضى قدرنا بتخفيف قرائت نمودهاند و براى اداء شكر اين نعمت كه غلبه دوستان خدا بر دشمنان او است بحبيب خود دستور فرموده كه حمد خدا را بجا آورد و تحيّت و سلام فرمايد بر بندگان برگزيده خدا كه اكمل افراد ايشان اهل بيت اطهارند و بعدا فرموده حال ببينيد اى شنوندگان اين قضاياى تاريخى آيا خداى يگانه بهتر است براى ستايش و پرستش يا بتهاى بى شعور بى كاره كه قادر بر هيچ امرى نيستند و نتوانستند پرستش كنندگان خود را از عذاب خدا نجات دهند و تشركون بتاء نيز قرائت شده و بنابراين خطاب بمشركين مكه است كه براى الزام آنها ذكر شده و نيز فرموده آيا كسيكه آسمانها و زمين پر وسعت و نعمت را خلق فرموده و باران رحمتش را از آسمان بر شما فرود آورده و بوستانهاى خرّم خوش منظر با بهجت و طراوت را بآن براى شما ايجاد و احداث فرموده كه شما هيچ يك درخت از آنرا نمىتوانيد بخودى خود برويانيد آيا ميشود با چنين خدائى خداى ديگرى باشد با آنكه واضح است كه همه كار يك مدير و لوازم يك اداره است بلكه معلوم است كه اهل شرك عدول نمودند از حق بباطل آيا
جلد 4 صفحه 159
كسيكه زمين را قابل سكونت و قرارگاه بنى آدم قرار داد و وسائل معيشت آنها را در آن فراهم فرمود بجريان نهرها در خلال و جوانب و اطراف آن و احداث كوههاى بلند براى سنگينى و آرامى زمين و استخراج معادن و جريان آب و امثال اين منافع و قرار داد ميان دو دريا و مجمع دو آب شور و شيرين مانع و حائل كه مخلوط بيكديگر نميشوند و شما آنرا مشاهده ميكنيد چنانچه در سوره فرقان گذشت آيا چنين خدائى شريك دارد و چنين قدرتى محتاج بكمك است و سزاوار است كه جمادات را با او شريك در پرستش قرار داد البته بيشتر كسانى كه مشرك ميباشند نميدانند ادلّه توحيد را و از اين معانى غافلند و بعضى هم از باب تعصّب و عناد بكفر و الحاد تشبّث نمودهاند و عدول از غيبت بتكلم در فأنبتنا براى تأكيد اختصاص فعل است بذات احديّت و لذا بعدا صريحا از غير نفى فرموده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَمطَرنا عَلَيهِم مَطَراً فَساءَ مَطَرُ المُنذَرِينَ (58)
و باريديم بر آنها باريدني پس بد بود باريدن انذار شدگان.
(وَ أَمطَرنا) مطر بمعني مصدري باريدن است و بمعني اسم مصدري باريده شده و از اينکه جهت باران ميگوييم که مطر قوم لوط حجاره و سنگ بود چنانچه ميفرمايد وَ أَمطَرنا عَلَيهِم حِجارَةً مِن سِجِّيلٍ (حجر آيه 74) و سجيل سنگ خاره سخت شديد است که از آسمان يعني طرف بالا بر سر آنها باريد.
اشكال: در آيه دارد که اولا زمين كنده شد و واژگون گرديد پس از آن سنگ باريد و بعد از واژگون شدن و زير زمين رفتن چه نحوه سنگ بر آنها باريد زيرا ميفرمايد فَجَعَلنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمطَرنا عَلَيهِم حِجارَةً مِن سِجِّيلٍ (حجر آيه 74) جواب: در آيه اول و بعد ندارد زيرا عطف بواو داده نه بفاء و اينکه دو عذاب با هم به آنها متوجه شد باين نحو که جبرئيل اينکه هفت شهر را از زمين كند و برد بالا و سنگ بر سر آنها باريد و زمين واژگون گرديد و اينها از همان باريدن سنگ هلاك شدند و سرّ واژگون شدن اينکه بود که هيچ اثري از آنها باقي نماند نه از عمارات آنها و نه از اشجار آنها و نه از حيوانات آنها و نه از اندوختههاي آنها زمين شد قاعا صفصفا لذا ميفرمايد:
جلد 14 - صفحه 163
(وَ أَمطَرنا عَلَيهِم مَطَراً) که كلمه مطرا اشاره به اينكه چه مطري بوده سخت و شديد و در اخبار دارد که اينکه امطار حجاره اثر همان عمل شنيع است و لذا هر كس مرتكب اينکه عمل شود موقع رسيدن اجل او بيكي از اينکه حجارهها مبتلي ميشود و دارد يكي از آن حجارهها بسيار، بزرگ بود و بر سر امرأه لوط وارد شد و او را هلاك كرد و خداوند براي زنهاي كافره مثل ميزند بامرئه نوح و امرأه لوط و براي زنهاي مؤمنه بامرئه فرعون و مريم در سوره تحريم آيه 10 و 11 و 12 و در اخبار اينکه مثل براي عايشه و حفصه و اسماء و فاطمه است.
(فَساءَ مَطَرُ المُنذَرِينَ) بسيار بد بود باريدن منذرين بفتح يعني انذار شدگان که حضرت لوط آنها را انذار فرمود چنانچه وظيفه انبياء بود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 58)- و پس از بیرون آمدن آنها در موعد معین- در سحرگاه شبی که شهر غرق فساد و ننگ بود- پس از آن که صبحگاهان فرا رسید «بارانی (از سنگ) بر آنها فرستادیم (وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً). که همگی زیر آن مدفون شدند، و این بعد از آن بود که زلزله وحشتناکی سر زمین آنها را بکلی زیر و رو کرد.
ج3، ص429
«و چه سخت و ناگوار و بد است باران انذار شدگان» (فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِینَ).
نکات آیه
۱ - بارش بارانى از عذاب مرگبار بر قوم فسادپیشه لوط (و أمطرنا علیهم مطرًا) تنکیر «مطراً» تنکیر تنویع است; یعنى، نوعى باران فرستادیم که آنان را در کام مرگ فرو برد.
۲- عذاب قوم لوط، عذابى آسمانى و فرو باریده بر سر آنان (و أمطرنا علیهم مطرًا)
۳ - نزول عذاب بر قوم لوط، پس از انذار و اتمام حجت بر آنان بود. (فساء مطر المنذرین) قید «منذرین» بیانگر آن است که پیش از نزول عذاب، هشدارهاى لازم به آنان داده شده و حجت خدا بر ایشان تمام شده بود.
۴ - عذاب فرو آمده بر قوم لوط، بسى مرگبار و جانگزا بود. (فساء مطر المنذرین)
موضوعات مرتبط
- اتمام حجت: آثار اتمام حجت ۳
- باران: باران عذاب ۱
- عذاب: مراتب عذاب ۴
- قوم لوط: اتمام حجت بر قوم لوط ۳; انذار قوم لوط ۳; تاریخ قوم لوط ۱، ۲، ۳، ۴; سختى عذاب قوم لوط ۴; عذاب قوم لوط ۳; ویژگیهاى عذاب قوم لوط ۱، ۲، ۴
- لوط(ع): انذارهاى لوط(ع) ۳