هود ٢٨
ترجمه
هود ٢٧ | آیه ٢٨ | هود ٢٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَرَأَیْتُمْ»: مرا خبر دهید (نگا: انعام / ، یونس / ). «بیّنه»: نور بصیرت. حجّت و برهان (نگا: هود ). «رَحْمَةً»: مراد نبوّت است. «عُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ»: بر شما مخفی و پنهان شده باشد. «أَنُلْزِمُکُمُوهَا»: آیا به پذیرش آن، شما را مجبور کنیم، و با اکراه آن را به شما بقبولانیم؟. ضمائر (کُمْ) و (ها) مفعول اوّل و دوم (نُلْزِمُ) است. حرف (و) میان این ضمائر، برگشت به اصل و تکمله (کُمْ) است.
تفسیر
- آيات ۳۵ - ۲۵، سوره هود
- نوح (ع ) نذير مبين بوده و رسالتش بازداشتن مردم از عبادت غير خدا و انذارشان از عذاببوده است
- انگيزه بت پرستى قوم نوح (ع ) و محاجه آن جناب با آنان در سطح فهمشان
- خروج از اسلام ، خروج از نظام آفرينش است و عذاب و هلاكت در پى دارد
- دليلاول توانگران و اشراف قوم نوح (ع ) كه در رد دعوت آن حضرتاستدلال كردند به اينكه او نيز چون آنان بشر است
- استدلال دوم قوم نوح (ع ) در رد دعوت آن جناب به اينكه افراد پا برهنه و مستمند و پستبه تو ايمان آورده اند!
- سومين سخن نوح (ع ) خطاب به نوح و پيروانش : ما شما را دروغگو مى پنداريم
- پاسخ حضرت نوح (ع ) به استدلال كفار
- جواب نوح (ع ) به استدلال اول قوم خود گفتند: ((ما نراك الا بشرا مثلنا))
- نفى اجبار و اكراه در دين ، در شريعت نوح كه كهن ترين شرايع است تشريع شده بود
- جواب نوح (ع ) به اين سخن قوم خود كه مؤ منين با او را پست و ضعيف توصيف كردند،به اينكه او آنان را خود نمى راند و حساب همه با خدا است
- پاسخ نوح (ع ) به اين حجت اشراف قوم خود كه به نوح (ع ) و پيروانش گفتند ما درشما برترى و فضلى بر خود نمى بينم
- پندارهاى جاهلانه عوام الناس درباره انبياء (ع ) و توقعات نابجايشان از آنان
- (پيرامون قدرت انبياء و اولياء به اذن خدا، و عدماستقلال ممكنات از واجب الوجود، نه در ذات و نه در آثار)
- ديدگاه اشراف قوم نوح (ع ) درباره تقيسيم جامعه به دو طبقه بالا و پايين و مبارزه نوح(ع ) با اين اعتقاد باطل
- ملاك فضيلت ، پاكى نفس و صفاى باطن است نه امتيازات و برتريهاى مادى و ظاهرى
- سخن آخر قوم نوح (ع ) به آن جناب : ((اگر از راستگويان هستى ، عذابى را كه وعده مىدهى بياور!))
- جواب نوح (ع ): من اختيار ندارم ، آوردن عذاب به دست خدا است و بسته به مشيت او مىباشد
- معناى ((غى )) و فرق بين اغوا و اضلال و معناى اراده و اشاره به تفاوت بين اراده ما واراده خدا
- بيان جواز انتساب اغواى مجازاتى به خداى تعالى و اشاره به اينكه غذاباستيصال قوم نوح (ع ) مسبوق به اغواى خداوند بوده است
- وجوه ديگرى كه در معناى جمله : ((ان كان اللّه يريدان يغويكم )) گفته شده است
- مشابهت و همانندى احتجاجات نوح (ع ) با قوم خود، با احتجاجات پيغمبر گرامى اسلام (ص) با مشركين زمان خود
- بحث روايتى
- (دو روايت در ذيل آيه : ((لا ينفعكم نصحى ...)) و ((ام يقولون افتريه ...)))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ «28»
(نوح به قوم خود) گفت: آيا اگر ببينيد كه من بر دليل روشنى از طرف پروردگارم باشم و او از نزد خودش، رحمت (ويژهى نبوّت) را به من داده باشد كه بر شما مخفى مانده است، (آيا باز هم سرپيچى مىكنيد؟) آيا شما را به پذيرش آن وادار كنيم، در حالى كه نسبت به آن كراهت داريد؟
نکته ها
اين آيه به دو ايراد مخالفان كه در آيهى قبل مطرح شد پاسخ مىدهد:
الف: كفّار مىگفتند: تو انسانى مثل ما هستى. آيه پاسخ مىدهد: گرچه من در ظاهر مانند شما هستم، امّا مورد لطف و رحمت مخصوص پروردگار قرار گرفتهام و به من وحى مىشود.
ب: مخالفان مىگفتند: پيروان تو افرادى سادهلوح و كوته فكر هستند. آيه پاسخ مىدهد كه چنين نيست. گرچه آنها در ظاهر از شما ضعيفترند، امّا با ديدن بيّنه و برهان ايمان آوردند، نه بىدليل.
انبيا در برابر مخالفان خود سعهى صدر دارند، در مقابل آن همه سخنان ناروا و تهمتهاى نابجا، باز هم سخن از منطق و برهان و عاطفه مىزنند.
پیام ها
1- انبيا از مردم، با مردم و نسبت به مردم مهربان بودهاند. «قالَ يا قَوْمِ»
2- در شيوهى تبليغ، از اهرم عاطفه استفاده كنيم. «يا قَوْمِ»
3- دعوت انبيا همراه با بيّنه و برهان بوده است. «كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ»
4- مقام نبوّت، يك رحمت الهى است. «رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ»
5- انبيا تمام كمالات خود را از خدا مىدانند. «مِنْ رَبِّي، مِنْ عِنْدِهِ»
6- كسى كه نتواند برهان، معنويّت و نبوّت را درك كند، كور است. «فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ»
جلد 4 - صفحه 47
7- انسان در انتخاب دين و مذهب اختيار دارد. «أَ نُلْزِمُكُمُوها»
8- تا انسان زمينهى پذيرش حقّ را دارا نباشد، نمىتواند از نور وحى استفاده كند. «أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ «28»
قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ: حضرت نوح عليه السّلام در جواب فرمود: اى قوم مرا خبر دهيد. إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي: اگر من باشم بر حجتى هويدا و دليلى آشكارا از جانب پروردگار خود كه بر صحت و صدق ادعاى من گواهى دهد. وَ آتانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ: و عطا فرموده باشد خداى تعالى مرا بخشايشى از نزد خود كه نبوت است. فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ: پس مخفى و پوشيده شود آن حجت بر شما به جهت كمى تدبر و تأمل در آن. أَ نُلْزِمُكُمُوها: آيا آن هنگام الزام كنيم شما را در ايمان، و اجبار نمائيم در قبول آن (استفهام به داعى انكار و نفى است)
«1» تفسير مجمع ج 3 ص 153.
جلد 6 - صفحه 54
يعنى الزام و اكراه نكنيم شما را بر پيروى و قبول آن. وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ: و حال آنكه شما كراهت داريد و نخواهيد مر آن حجت را؛ زيرا اجبار بر ايمان، منافى تكليف باشد؛ پس بر من فقط تبليغ و اظهار معجزه است بر وفق آن، و شما خواه از سخنم پند يابيد يا ملال.
تنبيه: اين آيه شريفه جواب است از قول آنها: «بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ» يعنى اگر گمان شما چنان است كه من كاذب هستم، پس چه گوئيد اگر من بر خلاف گمان شما بر حجت و بينه از جانب خدا باشم، آيا در اين صورت تصديق من خواهيد نمود؟ يا جواب است از «ما نَراكَ إِلَّا بَشَراً مِثْلَنا» يعنى اگر من كه بشرى هستم، حجتى بر شما بنمايم كه دلالت بر صدق من كند، آيا تصديق من نمىكنيد. و در اين آيه دلالت است بر آنكه وضوح رسالت و ظهور نبوت، معجزه است، و معنى بشريت را در آن دخلى نيست. و يا جواب است از «ما نَرى لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ» و خلاصه معنى آنكه: پيروى مال و جاه فانى نكنيد، زيرا آنچه واجب الاتباع است، حجت و بيّنه الهيه باشد. يا جواب از جميع امور مذكوره.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ «25» أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ «26» فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراكَ إِلاَّ بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ وَ ما نَرى لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ «27» قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ «28»
ترجمه
و بتحقيق فرستاديم نوح را بسوى قومش گفت همانا من براى شما بيم دهندهاى هستم آشكار
كه نپرستيد مگر خدا را همانا من ميترسم بر شما از عذاب روزى دردناك
پس گفتند آن جمعى كه كافر شدند از قومش نمىبينيم تو را مگر انسانى مانند خودمان و نمىبينيم تو را كه پيروى كرده باشند تو را مگر آنانكه ايشانند فرومايگان ما در بدو نظر و نمىبينيم براى شما بر خودمان فضيلتى بلكه گمان ميكنيم شما را دروغگويان
گفت اى قوم من بگوئيد مرا اگر باشم داراى حجّتى از پروردگارم و داده باشد مرا نعمتى از نزد خود پس پوشيده شده باشد بر شما آيا الزام كنيم شما را بآن با آنكه شما باشيد مر آنرا ناخوش دارندگان.
تفسير
شمّهاى از احوال حضرت نوح عليه السّلام در سوره اعراف ذيل آيهاى كه صدر آن با اين آيه موافق است ذكر شد و مفاد اين آيات بنحو اجمال آنستكه آنحضرت
جلد 3 صفحه 74
بعد از آنكه برسالت منصوب شد بقوم خود فرمود كه من از طرف خداوند مبعوث شدم كه شما را از عذاب او بترسانم و موجبات آنرا بيان كنم و راه نجات از آنرا بشما بياموزم و مهمّتر از تمام امور آنستكه غير از خدا را عبادت نكنيد و در صورت تخلّف بعذاب اليم گرفتار خواهيد شد اشراف و اعيان قوم آنحضرت كه كافر بودند چون تصوّر مينمودند پيغمبر خدا بايد از جنس بشر نباشد با آنكه لازم است باشد در جواب گفتند تو هم بشرى هستى مانند ما و مزيّتى ندارى كه موجب آن شود كه ما بفرمان تو باشيم و بقول تو عمل نمائيم جمعى مردمان فرو مايه و پست از ما، در ظاهر امر بدون دقت و فكر متابعت از تو نمودهاند اگر بادى مأخوذ از بدو بمعنى ظهور باشد و اگر از بدء بمعنى ابتداء باشد يعنى بنظر سطحى ابتدائى پيروى از تو نمودند و بنظر حقير مئال هر دو معنى به يك امر است و بعضى گفتهاند مراد آنستكه حال پيروان تو در بد و نظر معلوم است كه از اراذلند در هر حال پست بودن اهل ايمان در نظر آنها براى فقرشان بود زيرا اهل دنيا بكسانيكه دستشان از مال دنيا تهى است بچشم حقارت نظر ميكنند چون مهمّ در نظر خودشان را نزد ايشان نمىبينند چنانچه قمّى ره فرموده مرادشان از اراذل فقراء بود و اين اشتباه بزرگى است چون شرف مرد بعلم و تقوى و ادب است نه بمال و حسب و نسب و در خاتمه كلام آنحضرت و اتباع او را تكذيب نمودند بمقتضاى گمان خودشان كه سيره اهل باطل است و حضرت نوح در جواب قوم فرمود شما بگوئيد بدانم اگر من معجزه و گواهى بر صدق ادّعاء خود داشته باشم و خداوند آن رحمت يا نعمت نبوّت را بمن عطا فرموده باشد و آن بر شما مشتبه و مخفى شده باشد كه تصديق مرا نكنيد براى آنكه تفكّر و تدبّر نداريد آيا ما ميتوانيم شما را الزام كنيم بآن معجزه يا قبول نبوّت با آنكه معرفت به اجبار حاصل نميشود و شما كراهت داريد از آن لذا بنظر انصاف تامّل و فكر نميكنيد تا معرفت پيدا كنيد و اين معنى ظاهر است اگر فعميت بفتح عين و تخفيف ميم قرائت شود و اگر بضمّ عين و تشديد ميم باشد معنى آنستكه پس تعميه و مشتبه كرده شود اگر چه موجب عمى و شبهه خودشان باشند بترك تامّل و تفكّر، تامّل لازم است.
جلد 3 صفحه 75
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ يا قَومِ أَ رَأَيتُم إِن كُنتُ عَلي بَيِّنَةٍ مِن رَبِّي وَ آتانِي رَحمَةً مِن عِندِهِ فَعُمِّيَت عَلَيكُم أَ نُلزِمُكُمُوها وَ أَنتُم لَها كارِهُونَ «28»
فرمود حضرت نوح [ع] اي قوم من آيا ديديد اگر بوده باشم بر دليل و برهان از طرف پروردگارم و آمده است مرا رحمت از نزد پروردگارم پس بر شما مخفي شده آيا ما شما را الزام و اجبار ميكنيم بآن بيّنه و حال آنكه شما كراهت از قبول آن داريد.
مسئلة- بر انبياء آنچه لازم است اقامه حجت است بر قوم باتيان بمعجزه يا برهان قطعي که عذري بر احدي باقي نماند و قوم هم سلب اختيار از آنها نميشود اگر ايمان آوردند سعادتمند ميشوند و اگر مخالفت كردند معذب، الزام و اجباري در كار نيست لذا قالَ يا قَومِ كسره دلالت ميكند بر سقوط ياء متكلم که يا قومي بوده أَ رَأَيتُم يعني چنين تصور ميكنيد که الزام و اجبار كنم شما را
جلد 11 - صفحه 39
فقط إِن كُنتُ عَلي بَيِّنَةٍ شما توقع بيش از اينکه از من نداريد که مطالبه دليل كنيد که معناي بيّنه يعني چيزي که دعوي را واضح و روشن و مبين نمايد و اطلاق بينه بر دو شاهد عدل در شريعت براي اينست که بحكم شرع حكم يقين دارد و بر طبقش بايد رفتار نمود، و بينه حضرت نوح عليه السّلام معجزات و استقامت يك نفر در مقابل يك دنيا مشرك با اينكه چه اندازه او را ميزدند تا ضعف ميكرد و در كنار جاده ميافتاد و دست از دعوت خود بر نميداشت که در اينکه مدت مديد تقريبا هفتصد و پنجاه سال قبل از طوفان جمعيتي که باو ايمان آوردند بالغ بر صد نفر نشد که در همين سوره خطاب شد باو که أَنَّهُ لَن يُؤمِنَ مِن قَومِكَ إِلّا مَن قَد آمَنَ مِن رَبِّي چون معناي معجزه فعل الهي است که از قدرت بشر خارج است بدست رسول داده ميشود که دليل بر صدقش باشد.
وَ آتانِي رَحمَةً مِن عِندِهِ علاوه بر اقامه بيّنة، مشمول عنايتهاي بزرگ الهي واقع شدم که مرا نخستين پيغمبر اولوا العزم قرار داد و آدم ثاني که تمام اهل عالم پس از طوفان اولاد او هستند و طول عمر كذايي که بالغ بر دو هزار و پانصد سال باشد بسيار تعجب است از كساني که در طول عمر حضرت بقيّة اللّه عجل اللّه تعالي فرجه شبهه ميكنند.
فَعُمِّيَت عَلَيكُم يعني تدبر نميكنيد و فكر و تأمل نداريد و چشم پوشي ميكنيد که خود حضرت نوح در سوره نوح عرض ميكند بپروردگار خود جَعَلُوا أَصابِعَهُم فِي آذانِهِم وَ استَغشَوا ثِيابَهُم.
أَ نُلزِمُكُمُوها با اينکه بينه و ايتاء رحمت باز بايد شما را الزام و الجاء كرد که اينکه تكليف انبياء نيست.
وَ أَنتُم لَها كارِهُونَ شما که معجزه را حمل بر سحر ميكنيد دليل را حمل بر سفسطه ميكنيد، نبيّ را كاذب ميگوييد، اهل ايمان را اراذل ميشماريد.
40
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 28)- در این آیه پاسخهای منطقی نوح را در برابر این ماجراجویان بیان میکند «نوح گفت: ای قوم من! اگر من دارای دلیل و معجزه آشکاری از سوی پروردگارم باشم، و مرا در انجام این رسالت مشمول رحمت خود ساخته باشد، و این موضوع بر اثر عدم توجه بر شما مخفی مانده باشد» آیا باز هم رسالت مرا انکار میکنید (قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ).
و در پایان آیه میگوید: «آیا من میتوانم شما را بر پذیرش این بیّنه روشن مجبور سازم در حالی که (خود شما آمادگی ندارید و) از پذیرش و حتی تفکر و اندیشه پیرامون آن کراهت دارید» (أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ).
نکات آیه
۱- نوح(ع) برخوردار از معجزه و دلیلى روشن ، بر پیامبرى خویش (قال یقوم أرءیتم إن کنت على بیّنة) قابل ذکر است که «أرءیتم» به معناى «أخبرونى» است و مفعول آن جمله «أنلزمکموها» است و این هر دو به منزله جواب شرط «إن کنت ...» مى باشد و تقدیر جمله چنین است «إن کنت على بیّنة ... فاخبرونى أنلزمکموها»
۲- خداوند ، عطا کننده معجزه و دلیلهاى روشن به پیامبران(ع) (إن کنت على بیّنة من ربى)
۳- خداوند ، مربى پیامبران و مدبر امور ایشان است. (إن کنت على بیّنة من ربى) برداشت فوق ، با توجه به گزینش اسم «رب» - که به معناى مدبر و مربى است - استفاده شده است.
۴- هدف از اعطاى معجزه و دلیلهاى روشن به پیامبران ، تدبیر امر نبوت و پیشبرد هدفهاى رسالت آنان است.* (إن کنت على بیّنة من ربى)
۵- خداوند ، نوح(ع) را از رحمت ویژه خویش بهره مند ساخت و به مقام نبوت رسانید. (ءاتنى رحمة من عنده) مقصود از «رحمة»، به مناسبت مورد، مقام نبوت و پیامبرى است.
۶- مقام نبوت ، رحمت خاص خداوند به پیامبران (و ءاتنى رحمة من عنده) نکره آوردن «رحمة» دلالت بر عظمت دارد و توصیفش به «من عنده» حاکى از ارجمندى آن است.
۷- برخورد حضرت نوح(ع) با سران و اشراف کافر ، برخوردى ترحم آمیز و مشفقانه بود. (یقوم أرءیتم) تعبیر «یا قوم» (اى مردم من!) حکایت از شفقت و ترحم دارد.
۸- سران و اشراف قوم نوح ، کوردلانى ناتوان از درک دلایل نبوت و فهم و معارف الهى (أرءیتم إن ... ءاتنى رحمة من عنده فعمّیت علیکم) تعمیة (مصدر عمّیت) به معناى کور ساختن است و آن گاه که به «على» متعدى شود ، به معناى مخفى کردن مى باشد. بنابراین «فعمیت علیکم»; یعنى ، آن بیّنه و رحمتى که خداوند به من عطا کرده است ، بر شما مخفى مانده و از درکش ناتوانید.
۹- اشرافیت ، استکبار و خودبرتربینى سران قوم نوح ، مایه کوردلى و ناتوانى آنان از درک دلایل نبوت و فهم معارف الهى بود. (أرءیتم إن ... ءاتنى رحمة من عنده فعمّیت علیکم) «عُمّیت» فعل مجهول است و فاعل آن; یعنى، چیزى که موجب کوردلى و خفاى دلیلهاى نبوت نوح به کافران باشد، ذکر نشده است. به قرینه صفاتى که براى کافران قوم نوح بیان شده، مى توان گفت: همان صفات (از طبقه اشراف و مستکبران بودن و خود را برتر دانستن و ...) موجب کوردلى و ناتوانى آنان از درک معارف شده بود.
۱۰- ایمان به پیامبران و باور به معارف الهى ، غیر قابل اجبار و اکراه (أنلزمکموها و أنتم لها کرهون)
۱۱- پیروان حضرت نوح ، یاوران او در ابلاغ رسالت و دعوت مردم به ایمان (أنلزمکموها) برداشت فوق از صیغه جمع «نلزم» - که شامل نوح و پیروانش مى شود - استفاده شده است.
۱۲- اشراف و سران قوم نوح ، به معارف الهى تمایلى نشان نمى دادند و از آن بیزار و متنفر بودند. (و أنتم لها کرهون)
۱۳- علاقه به معارف دینى ، در گرو شناخت آنهاست. (فعمّیت علیکم ... و أنتم لها کرهون)
۱۴- بیزار نبودن مردم از معارف الهى ، شرط توانایى پیامبران بر هدایت ایشان (أنلزمکموها و أنتم لها کرهون)
موضوعات مرتبط
- اشرافیت: آثار اشرافیت ۹
- انبیا: اهمیت رسالت انبیا ۴; بینات انبیا ۲; دلایل نبوت انبیا ۲; رحمت به انبیا ۶; زمینه تحقق اهداف انبیا ۴; شرایط هدایتگرى انبیا ۱۴; فلسفه بینات انبیا ۴; فلسفه معجزه انبیا ۴; مدبر انبیا ۳; مربى انبیا ۳; مقامات انبیا ۶; نبوت انبیا ۶
- ایمان: ایمان به انبیا ۱۰; ایمان به دین ۱۰
- تکبر: آثار تکبر ۹
- خدا: افعال خدا ۳; ربوبیت خدا ۳; رحمت خاص خدا ۵، ۶; عطایاى خدا ۲
- دین: آثار شناخت دین ۱۳; اعراض از دین ۱۲; نفى اکراه در دین ۱۰
- رحمت: مشمولان رحمت ۵
- عقیده: آزادى عقیده ۱۰
- قوم نوح : اشراف قوم نوح و دین ۸; اشراف قوم نوح و نبوت ۸; بى ایمانى اشراف قوم نوح ۱۲; بینش اشراف قوم نوح ۱۲; تکبر اشراف قوم نوح ۹; رفاه طلبى اشراف قوم نوح ۹; طبقات اجتماعى قوم نوح ۸; عجز اشراف قوم نوح ۸; کوردلى اشراف قوم نوح ۸، ۹
- کوردلى: عوامل کوردلى ۹
- گرایشها: زمینه گرایش به دین ۱۳
- معجزه: منشأ معجزه ۲
- نبوت: اهمیت نبوت ۴
- نوح(ع): بینات نوح(ع) ۱; تبلیغ پیروان نوح(ع) ۱۱; دعوتهاى پیروان نوح(ع) ۱۱; دلایل نبوت نوح(ع) ۱; رحمت بر نوح(ع) ۵; روش برخورد نوح(ع) ۷; معجزه نوح(ع) ۱; مقامات نوح(ع) ۵; مهربانى نوح(ع) ۷; نوح(ع) و اشراف ۷; نبوت نوح(ع) ۵; نوح(ع) و قوم نوح ۷; یاوران نوح(ع) ۱۱
- هدایت: شرایط هدایت ۱۴