التوبة ٣١

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۶ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

(آنها) دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایی در برابر خدا قرار دادند، و (همچنین) مسیح فرزند مریم را؛ در حالی که دستور نداشتند جز خداوند یکتائی را که معبودی جز او نیست، بپرستند، او پاک و منزه است از آنچه همتایش قرار می‌دهند!

[هم اينان‌] علما و راهبان خود و مسيح پسر مريم را به جاى خدا اربابان خود گرفتند، با آن كه دستور داشتند جز خداى يگانه را كه معبودى جز او نيست نپرستند. او منزه است از آنچه شريكش مى‌سازند
اينان دانشمندان و راهبان خود و مسيح پسر مريم را به جاى خدا به الوهيّت گرفتند، با آنكه مأمور نبودند جز اينكه خدايى يگانه را بپرستند كه هيچ معبودى جز او نيست. منزه است او از آنچه [با وى‌] شريك مى‌گردانند.
علماء و راهبان خود را (از نادانی) به مقام ربوبیت شناخته و خدا را نشناختند و نیز مسیح پسر مریم را (که متولد از مادر معین و حادث و مخلوق خداست) به الوهیت گرفتند در صورتی که مأمور نبودند جز آنکه خدای یکتایی را پرستش کنند که جز او خدایی نیست، که منزه و برتر از آن است که با او شریک قرار می‌دهند.
آنان دانشمندان و راهبانشان و مسیح پسر مریم را به جای خدا به خدایی گرفتند؛ در حالی که مأمور نبودند مگر اینکه معبود یگانه را که هیچ معبودی جز او نیست بپرستند؛ منزّه و پاک است از آنچه شریک او قرار می دهند.
حبرها و راهبان خويش و مسيح پسر مريم را به جاى اللّه به خدايى گرفتند و حال آنكه مأمور بودند كه تنها يك خدا را بپرستند، كه هيچ خدايى جز او نيست. منزه است از آنچه شريكش مى‌سازند.
اینان احبار و راهبانشان و مسیح بن مریم را به جای خداوند به خدایی گرفته‌اند، و حال آنکه فرمانی جز این به آنان داده نشده است که خدای یگانه را بپرستند [همان خداوندی‌] که خدایی جز او نیست، [و] منزه است از شریکی که برای او قائل می‌شوند
حبرها- دانشمندان يهود- و راهبان- صومعه‌داران ترسا- خويش و مسيح پسر مريم را به جاى خداى يكتا به خدايى گرفتند و حال آنكه جز اين فرمان نداشتند كه خداى يگانه را بپرستند كه جز او خدايى نيست، پاك و منزه است از آنچه با وى انباز مى‌آرند.
یهودیان و ترسایان علاوه از خدا، علماء دینی و پارسایان خود را هم به خدائی پذیرفته‌اند (چرا که علماء و پارسایان، حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال می‌کنند، و خودسرانه قانونگذاری می‌نمایند، و دیگران هم از ایشان فرمان می‌برند و سخنان آنان را دین می‌دانند و کورکورانه به دنبالشان روان می‌گردند. ترسایان افزون بر آن) مسیح پسر مریم را نیز خدا می‌شمارند. (در صورتی که در همه‌ی کتابهای آسمانی و از سوی همه‌ی پیغمبران الهی) بدیشان جز این دستور داده نشده است که: تنها خدای یگانه را بپرستند و بس. جز خدا معبودی نیست و او پاک و منزّه از شرک‌ورزی و چیزهائی است که ایشان آنها را انباز قرار می‌دهند.
(آنان) دانشمندان یهودیشان و دانشمندان مسیحیشان و (نیز) مسیح پسر مریم را خدایانی غیر از خدا گرفتند، با آنکه امر نشده بودند جز (به اینکه) خدایی یگانه را بپرستند که هیچ معبودی جز او نیست (و) منزّه است از آنچه (با وی) شریک می‌گردانند.
گرفتند کشیشان و دیرنشینان خود را خدایانی جز خدا و مسیح را فرزند مریم حالی که فرمان نشدند جز آنکه پرستش کنند خدائی یگانه را نیست خدائی جز او منزّه است از آنچه شرک ورزند


التوبة ٣٠ آیه ٣١ التوبة ٣٢
سوره : سوره التوبة
نزول : ٨ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِتَّخَذُوا»: قرار داده‌اند. تبدیل کرده‌اند. «أَحْبَار»: جمع حِبْر، علماء، مراد پیشوایان دینی یهودیان است. «رُهْبَان»: جمع راهب، پارسایان. دیرنشینان. مراد پیشوایان دینی مسیحیان است. «أَرْبَاباً»: جمع رَبّ، معبودان.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلَّا هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ «31»

(اهل كتاب،) دانشمندان و راهبانِ خود و مسيح فرزند مريم را به جاى خداوند به خدائى گرفتند، در حالى كه دستور نداشتند جز خداى يكتا را كه معبودى جز او نيست بپرستند. خداوند از هر چه براى او شريك مى‌پندارند، منزّه است.

نکته ها

«احبار»، جمع «حِبر»، به معناى دانشمند و «رهبان»، جمع «راهب»، به معناى تاركِ دنيا و دِيرنشين است. آنان با همه‌ى قداستشان بنده‌ى خدايند، نه معبود.

اطاعت بى‌قيد و شرط از احبار و راهبان، نوعى پرستش آنان است و امام صادق عليه السلام فرمود:

«مَن اطاعَ رجلًا فى معصية اللَّهِ فقد عَبَدَه» هر كس در راه معصيت خدا، از ديگرى پيروى كند،

جلد 3 - صفحه 408

او را پرستش نموده است. «1»

امام صادق عليه السلام فرمود: اهل كتاب براى علماى خود، نماز و روزه انجام نمى‌دادند، بلكه علماى آنان حرام‌هايى را حلال و حلال‌هايى را حرام كرده بودند و مردم از آنان پيروى مى‌كردند. «2»

در قيامت، مشركان از اينكه خدا را با شركاى ديگر برابر پنداشته‌اند، حسرت مى‌خورند و مى‌گويند: «تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِينَ» «3»

پیام ها

1- اطاعت بى‌قيد و شرط از غير خدا، نوعى عبادت غير خداست. «ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً»

2- انسان‌پرستى به هر شكل، شرك است. هيچ شخصيّتى نبايد بت شود. «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»

3- پيامبرِ معصوم كه همه‌ى فكر و هدفش خداست، حسابى جدا از علما دارد، لذا نام مسيح جداگانه مطرح شده است. أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ‌ ... وَ الْمَسِيحَ‌

4- عشق‌ها، دوستى‌ها و اطاعت‌ها بايد حدّ و مرز داشته باشد. هر نوع نظام، قطب، مراد، مرشد، اطاعت تشكيلاتى و حزبى و ...، اگر سرچشمه‌اش وحى و امر خدا نباشد، شرك است. اتَّخَذُوا ... أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ‌

5- خطر انحراف از توحيد به شرك، هميشه و همه جا بوده است. اتَّخَذُوا ... أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ‌

6- تنها خداوند حقّ قانونگذارى دارد. آنان كه قانون غيرخدا را مى‌پذيرند، ازمدار اسلام، خارجند. «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»

7- غلوّ و زياده‌روى درباره‌ى انبيا، پرستش انبيا و يا آنان را فرزند خدا دانستن، شرك است. «سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ»


«1». تفسير نورالثقلين.

«2». بحار، ج 2، ص 98.

«3». شعراء، 98.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 409

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (31)

اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ‌: اتخاذ نمودند يهود و نصارى علمائشان و زهادشان را. أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ‌: خدايان در اطاعت غير از خداى تعالى.

بيان- اهل معانى فرموده‌اند (حبر) عالم به صناعت معانى و نيكو ادا كند بيان را. و (راهب) كسى است كه متمكن سازد در قلب خود ترس خدا را و ظاهر شود آثار آن در صورت و لباسش و در عرف، استعمال احبار اختصاص يافته به علماى يهود از اولاد هارون و رهبان مختص به علماى نصارى از اصحاب صومعه. اكثر مفسرون گفته‌اند: مراد اين نيست كه در باره احبار و رهبانان الهيت قائل شدند، بلكه مراد اين است كه اطاعت آنها نمودند در اوامر و نواهى.

و اخبار نيز مؤيد باشد.

1- از جمله فى الكافى باسناده عن ابى بصير عن ابى عبد اللّه عليه السّلام قال قلت له‌ «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ» فقال اما و اللّه ما دعوهم الى عبادة انفسهم و لو دعوهم الى عبادة انفسهم ما اجابوهم و لكن احلّوا لهم حراما و حرّموا عليهم حلالا فعبدوهم من حيث لا يشعرون.

1- العياشى عن ابى بصير عن ابى عبد اللّه عليه السّلام فى قول اللّه تعالى‌

ج5، ص 67

«اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ» فقال «اما و اللّه ما صاموا لهم و لا صلّوا و لكنّهم احلّوا لهم حراما و حرّموا عليهم حلالا فاتّبعوهم».

1- در كافى از ابى بصير گويد: خدمت حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم: اتخاذ نمودند احبار و رهبانان، خدايان غير از حق تعالى؟ حضرت فرمود:

آگاه باش قسم به خدا دعوت نكردند ايشان مردم را به عبادت خود، و اگر دعوت مى‌كردند مردم اجابت نمى‌نمودند؛ و لكن احبار و رهبانان حلال كردند براى آنها حرام را و حرام نمودند بر ايشان حلال را، پس اطاعت كردند از جهت آنكه شعور نداشتند، يعنى قوه شعور و ادراك را مهمل گذاشتند و الّا غير خدا را در تحليل محرمات و تحريم محللات اطاعت نمى‌كردند.

2- عياشى از ابى بصير از آن حضرت روايت نموده در اين آيه شريفه فرمود:

آگاه باش، قسم به خدا روزه نگرفتند و نماز نخواندند براى ايشان، و لكن احبار و رهبانان حلال نمودند بر ايشان حرام را و حرام كردند حلال را، پس ايشان متابعت كردند.

3- مصعب بن سعيد نقل نموده از عدى بن حاتم كه گفت: من نصرانى بودم، و صليبى از طلا در گردن، خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله شرفياب، حضرت فرمود: يا عدى بن حاتم، اين بت از گردن خود خارج كن. من بيرون آوردم، و بينداختم، بعد حضرت سوره برائت تلاوت و به اين آيه رسيد «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ» من گفتم: ما ايشان را عبادت نكرديم، فرمود: تو به قول آنها حلال را حرام و حرام را حلال دانى؟ عرض كردم: بلى، فرمود: اين عبادت احبار و رهبانان است.

4- ربيع رازى گويد: ابو العاليه را گفتم اين ربوبيت احبار و رهبانان چگونه بود؟ گفت: احكام حلال و حرام را در تورات ديدند، با اين حالت گفتند ما سبقت بر علما نبريم، هر چه آنها گويند متابعت كنيم. علما خلاف احكام تورات بيان نمودند، آنها هم قبول و اطاعت كردند. بعضى گفتند اتخاذ نمود ايشان را نظير و مثل خدا در وجوب اطاعت.

وَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ‌: و نيز عيسى بن مريم را خداى خود قرار دادند در قول‌

ج5، ص 68

تثليث يا اثنينيت يا اتحاد «تعالى اللّه عمّا يقول الظّالمون علوّا كبيرا» حق تعالى رد فرمود معتقدات ايشان را در باره احبار و رهبانان و عيسى. وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً: و امر نشدند احبار و رهبانان و عيسى و عموم مكلفين مگر آنكه هر آينه بايد عبادت و اطاعت نمايند خداى واحد را. لا إِلهَ إِلَّا هُوَ:

نيست خدائى قابل ستايش و پرستش مگر ذات سبحانى او. سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ‌: منزه است ذات متعالى حق تعالى از آنچه شريك او قرار دادند در معبوديت و مسجوديت. و منزه است از اينكه او را شريكى باشد در امر و تكليف، و اين كه بوده باشد شريكى در وجوب نهايت تعظيم و اجلال.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (31)

ترجمه‌

گرفتند علما و عبّادشان را خدايانى غير از خدا و مسيح پسر مريم را با آنكه مأمور نشدند مگر آنكه عبادت كنند خداى يگانه را كه نيست خدائى مگر او منزّه است او از آنچه به آن شرك مى‌آورند.

تفسير

در كافى و عياشى از امام صادق (ع) نقل نموده كه قسم بخدا نخواندند ايشان آنها را بعبادت خودشان و اگر مى‌خواندند آنها را اجابت نمى‌كردند ولى حلال كردند براى آنها حرام را و حرام كردند بر آنها حلال را پس عبادت كردند آنها را بدون شعور و قمى ره از امام باقر (ع) نقل نموده كه امّا مسيح پس معصيت نمودند او را و بزرگ كردند او را در دل خودشان تا آنكه گمان كردند او پسر خدا است و طائفه از آنها گفتند سومى سه تا است و طائفه از آنها گفتند او خدا است و امّا علماء و عبّادشان را اطاعت نمودند و پيروى از آنها كردند در اقوالشان و ملتزم شدند بتمام دستوراتشان پس گرفتند آنها را خدايان بطاعتشان از آنها و ترك امر خدا و كتب و رسل او و در روايت ديگرى اضافه بر اين نقل شده با آنكه مى‌شناختند آنها را بفسق و فجور و باين معنى اخبار بسيارى وارد شده است كه از علماء سوء نبايد اطاعت نمود و مراد از قول بسومى سه تا آنستكه قائل بسه خدا شدند خدا و روح القدس و مسيح و در مجمع از عدىّ بن حاتم نقل نموده كه شرفياب حضور پيغمبر (ص) شدم در حاليكه صليبى از طلا در گردنم بود پس فرمود اى عدىّ دور كن اين بت را از گردنت من اطاعت نمودم و شرفياب شدم و آنحضرت اين آيه از سوره برائت را تلاوت ميفرمود وقتى فارغ شد عرض كردم ما عبادت آنها را نمى‌كرديم فرمود آيا حرام خدا را حلال نمى‌نمودند و حلال خدا را حرام نميكردند و شما قبول ميكرديد و اطاعت مينموديد عرض كردم بلى فرمود همين عبادت آنها است و احبار جمع حبر است و در عالم‌


جلد 2 صفحه 575

يهود استعمال ميشود و رهبان جمع راهب است و در عابد نصارى شايع شده است و بنابر اين مراد اخذ يهود و نصارى است آنان و مسيح را اهل براى اطاعت و عبادت با آنكه مأمور نبودند جز بعبادت و اطاعت خدا و اما اطاعت پيغمبران و ائمه اطهار و علماء ابرار در واقع اطاعت خدا است چون آنها از طرف خدا امر و نهى مينمايند و اگر كسى آنها را مستقل در عبادت بداند براى خدا شريك در عبادت قرار داده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


اتَّخَذُوا أَحبارَهُم‌ وَ رُهبانَهُم‌ أَرباباً مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ وَ المَسِيح‌َ ابن‌َ مَريَم‌َ وَ ما أُمِرُوا إِلاّ لِيَعبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِله‌َ إِلاّ هُوَ سُبحانَه‌ُ عَمّا يُشرِكُون‌َ (31)

گرفتند علماء ‌خود‌ و عبّاد ‌خود‌ ‌را‌ پروردگاران‌ ‌خود‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ و ‌هم‌ مسيح‌ پسر مريم‌ ‌را‌ پروردگار ‌خود‌ و حال‌ آنكه‌ مأمور نشدند مگر بعبادت‌ يك‌ ‌خدا‌ ‌که‌ پروردگاري‌ نيست‌ جز ‌او‌ منزه‌ و مبرّي‌ ‌است‌ ‌از‌ آنچه‌ شرك‌ ميآورند بخدا اتَّخَذُوا أَحبارَهُم‌ احبار جمع‌ حبر ‌است‌ بمعني‌ عالم‌ و باصطلاح‌ نصاري‌ قسيس‌، اسقف‌، كشيش‌ و رهبانهم‌ رهبان‌ جمع‌ راهب‌ ‌است‌ كساني‌ ‌که‌ ‌از‌ دنيا گذشته‌ و ‌از‌ مردم‌ كناره‌ گرفته‌ و ‌در‌ مراكز دور دست‌ مثل‌ بيابان‌ مركزي‌ ‌بر‌ ‌خود‌ تهيه‌ كرده‌ و مشغول‌ بعبادت‌ ‌شده‌ ‌که‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود

(‌لا‌ رهبانية ‌في‌ الاسلام‌)

أَرباباً مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ ‌که‌ ‌اينکه‌ يكي‌ ‌از‌ اقسام‌ شرك‌ ‌است‌ ‌که‌ اينها ‌را‌ خالق‌ و رازق‌ و غافر ميدانند و روز گناه‌ بخشان‌ بايد ‌آنها‌ ببخشند.

وَ المَسِيح‌َ ابن‌َ مَريَم‌َ ‌که‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌هم‌ يكي‌ ‌از‌ ارباب‌ ميشمارند بلكه‌ يكي‌ ‌از‌ خدايان‌ ثلاث‌ بلكه‌ ‌إبن‌ اللّه‌ و قائل‌ بتثليث‌ شدند.

وَ ما أُمِرُوا إِلّا لِيَعبُدُوا إِلهاً واحِداً ‌که‌ اولين‌ وظائف‌ جميع‌ انبياء دعوت‌

جلد 8 - صفحه 209

بتوحيد ‌است‌ بجميع‌ مراتب‌ توحيد: ذاتي‌، صفاتي‌، افعالي‌، عبادتي‌ ‌که‌ خداوند شرح‌ يك‌ يك‌ انبياء ‌را‌ ‌در‌ قرآن‌ خبر ميدهد ‌حتي‌ ‌خود‌ مسيح‌ ‌در‌ آخر سوره‌ مائده‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ميفرمايد وَ إِذ قال‌َ اللّه‌ُ يا عِيسَي‌ ابن‌َ مَريَم‌َ أَ أَنت‌َ قُلت‌َ لِلنّاس‌ِ اتَّخِذُونِي‌ وَ أُمِّي‌ إِلهَين‌ِ مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ، ‌الي‌ ‌قوله‌: ما قُلت‌ُ لَهُم‌ إِلّا ما أَمَرتَنِي‌ بِه‌ِ أَن‌ِ اعبُدُوا اللّه‌َ رَبِّي‌ وَ رَبَّكُم‌ الاية 116 و 117، بلكه‌ ميتوان‌ ‌گفت‌ بسياري‌ ‌از‌ طوائف‌ مسلمين‌ مشرك‌ هستند مثل‌ مفوضه‌ ‌که‌ امر خلق‌ و رزق‌ ‌را‌ بدست‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ ميدهند مثل‌ انبياء و ملائكه‌ و ائمه‌ و ‌من‌ دونهم‌، و مثل‌ غلات‌ و صوفيه‌ و مثل‌ حكماء ‌که‌ عقول‌ طوليه‌ قائلند و ميگويند (‌لا‌ يصدر ‌من‌ الواحد الا الواحد) (و ‌لا‌ يصدر الواحد الا ‌من‌ الواحد) و مثل‌ اكثر عامه‌ ‌که‌ قائل‌ بصفات‌ زائده‌ هستند (و الزامهم‌ بالقدماء الثمانية معروف‌) لا إِله‌َ إِلّا هُوَ تعبير بهو اشاره‌ بمقام‌ غيب‌ الغيوبي‌ ‌است‌ ‌که‌ احدي‌ بكنه‌ ذاتش‌ پي‌ نميبرد.

حكيم‌ نازي‌ بعقل‌ ‌تا‌ كي‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 31)- در این آیه به شرک عملی آنان (در مقابل شرک اعتقادی) و یا به تعبیر دیگر «شرک در عبادت» اشاره کرده، می‌گوید: «یهود و نصاری دانشمندان و راهبان خود را، خدایان خود، در برابر پروردگار قرار دادند» (اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ).

و نیز «مسیح فرزند مریم را به الوهیت پذیرفتند» (وَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ).

شک نیست که یهود و نصاری در برابر علماء و راهبان خود سجده نمی‌کردند ولی از آنجا که خود را بدون قید و شرط در اطاعت آنان قرار داده بودند و حتی احکامی را که بر خلاف حکم خدا می‌گفتند واجب الاجرا می‌شمردند قرآن از این پیروی کورکورانه و غیر منطقی تعبیر به «اتخاذ رب» کرده است.

در پایان آیه روی این مسأله تأکید می‌کند که تمام این بشر پرستیها بدعت و از مسائل ساختگی است «هیچ گاه به آنها دستوری داده نشده جز خداوند یکتا را بپرستند» (وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً).

«معبودی که هیچ کس جز او شایسته پرستش نیست» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).

«معبودی که منزه است از آنچه آنها شریک وی قرار می‌دهند» (سُبْحانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ).

قرآن مجید در آیه فوق درس بسیار پرارزشی به همه پیروان خود می‌دهد و یکی از عالیترین مفاهیم توحید را ضمن آن خاطر نشان می‌سازد، و می‌گوید: هیچ مسلمانی حق ندارد اطاعت بی‌قید و شرط انسانی را بپذیرد، زیرا این کار مساوی است با پرستش او، همه اطاعتها باید در چارچوب اطاعت خدا در آید و پیروی از دستور انسانی تا آنجا مجاز است که با قوانین خدا مخالفت نداشته باشد این انسان هر کس و هر مقامی می‌خواهد باشد.

ج2، ص197

نکات آیه

۱ - تسلیم و اطاعت بى چون و چراى یهود و نصارا در برابر احبار و راهبان (پیشوایان دینى) خویش (اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً) «اتخاذ رب» کنایه از تسلیم و اطاعت بى چون و چراست.

۲ - توبیخ یهود و نصارا از سوى خدا، به خاطر ارج نهادن به پیشوایان دینى خود (احبار و راهبان) تا حد پروردگارى (اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه)

۳ - ممنوعیت اطاعت رهبران دینى در آنچه بیرون از فرمان و رضایت خداست. (اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه)

۴ - مسیح (ع)، برخوردار از ربوبیت و پروردگارى، در بینش نادرست نصارا (اتخذوا ... أرباباً من دون اللّه و المسیح ابن مریم)

۵ - همه انسانها، مأمور به پرستش و اطاعت بى چون و چراى خداى یگانه و پرهیز از شریک گرفتن غیر، براى اویند. (و ما أمروا إلا لیعبدوا إلها وحداً لا إله إلا هو)

۶ - توحید، عقیده مشترک همه ادیان آسمانى (اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً ... و ما أمروا إلا لیعبدوا إلها وحداً)

۷ - اطاعت بى چون و چرا از هر انسان، به منزله پرستش اوست. (اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً ... و ما أمروا إلا لیعبدوا إلها وحداً) از اینکه خداوند مى فرماید: یهود و نصارا پیشوایان دینى خود را ارباب گرفته و مى پرستیدند در حالى که آنان رسماً چنین پرستشى نداشتند و بلکه فقط از آنها اطاعت بى چون و چرا مى کردند، برداشت فوق استفاده مى شود.

۸ - الوهیت در انحصار خداوند است. (لا إله إلا هو)

۹ - ساحت قدس الهى، از هر گونه شریک منزه است. (سبحنه عما یشرکون)

۱۰ - یهود و نصارا، مردمانى شرک پیشه (اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه ... سبحنه عما یشرکون)

۱۱ - اطاعت از رهبران دینى، درآنچه بیرون از فرمان و رضایت خدا باشد، شرک است. (اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه ... سبحنه عما یشرکون) خداوند اهل کتاب را به خاطر اینکه رهبران دینى خود را به جاى خدا «رب» قرار مى دادند و از آنان اطاعت مى کردند، محکوم کرده و آنان را مشرک خوانده است. بنابراین رب قرار دادن رهبران دینى و اطاعت از آنان به جاى اطاعت از فرمانهاى الهى، شرک خواهد بود.

روایات و احادیث

۱۲ - از امام صادق (ع) درباره سخن خدا که فرمود: «اتخذوا أحبارهم و رهبانهم أرباباً من دون اللّه» روایت شده که فرمود: «و اللّه ما صلّوا لهم و لا صاموا و لکنهم أحلّوا لهم حراماً و حرّموا علیهم حلالاً فاتّبعوهم ;[۱] به خدا سوگند آنان براى احبار و راهبان نه نماز خواندند و نه روزه گرفتند ; ولى آن علما و صومعه داران، براى مردم حرام را حلال و حلال را حرام کردند و آنان پیروى کردند».

۱۳ - از امام باقر (ع) درباره آیه «اتخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباً من دون اللّه و المسیح بن مریم» روایت شده است: «اما المسیح فعصوه و عظموه فى أنفسهم حتى زعموا انه اله و انه ابن اللّه و طائفة منهم قالوا ثالث ثلاثة و طائفة منهم قالوا هو اللّه ... ;[۲] اما مسیح را نافرمانى کردند او را در اندیشه خود تا آن جا بزرگ دانستند که گمان کردند او معبود و فرزند خداست و گروهى از آنان گفتند: وى یکى از سه معبود است و گروهى گفتند: او خداست ... ».

موضوعات مرتبط

  • ادیان: مشترکات ادیان ۶
  • اطاعت: اطاعت از علماى مسیحیت ۱ ; اطاعت از علماى یهود ۱ ; اطاعت از غیر خدا ۷ ; اطاعت ممنوع ۳، ۱۱ ; محدوده اطاعت از رهبران دینى ۳، ۱۱
  • انسان: مسؤولیت انسان ها ۵
  • توحید: اهمیّت توحید ۶ ; توحید ذاتى ۸، ۹ ; توحید عبادى ۵
  • حقانیت: ملاکهاى حقانیت ۳، ۱۱
  • حلال: تحریم حلال ۱۲
  • خدا: اختصاصات خدا ۸ ; بىنظیرى خدا ۹ ; تنزیه خدا ۹ ; سرزنشهاى خدا ۲
  • شرک: ترک شرک ۵ ; موارد شرک ۱۱
  • عبادت: عبادت خدا ۵ ; موارد عبادت ۷
  • عصیان: عصیان از عیسى (ع) ۱۳
  • عقیده: عقیده باطل ۴
  • علماى مسیحیت: بدعت علماى مسیحیت ۱۲ ; سرزنش احترام به علماى مسیحیت ۲
  • علماى یهود: بدعت علماى یهود ۱۲ ; سرزنش احترام به علماى یهود ۲
  • عیسى (ع): الوهیت عیسى (ع) ۱۳
  • محرمات: تحلیل محرمات ۱۲
  • مسیحیت: تثلیث در مسیحیت ۱۳
  • مسیحیان: تبعیت مسیحیان از علماى مسیحیت ۱ ; سرزنش مسیحیان ۲ ; شرک مسیحیان ۱۰ ; عقیده مسیحیان ۴، ۱۳ ; مسیحیان و ربوبیت عیسى (ع) ۴
  • مشرکان: ۱۰
  • یهود: تبعیت یهود از علماى یهود ۱ ; سرزنش یهود ۲ ; شرک یهود ۱۰

منابع

  1. محاسن برقى، ج ۱، ص ۲۴۶، ح ۲۴۵ ; بحارالانوار، ج ۲، ص ۹۸، ح ۴۸.
  2. تفسیر قمى، ج ۱، ص ۲۸۹ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۱۰، ح ۱۱۶.