الأعراف ٦٤

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

امّا سرانجام او را تکذیب کردند؛ و ما او و کسانی را که با وی در کشتی بودند، رهایی بخشیدیم؛ و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، غرق کردیم؛ چه اینکه آنها گروهی نابینا (و کوردل) بودند.

پس او را تكذيب كردند، و ما او و كسانى را كه با وى در كشتى بودند نجات داديم، و آنها را كه آيات ما را تكذيب نمودند غرق كرديم. به تحقيق آنها قومى كوردل بودند
پس او را تكذيب كردند، و ما او و كسانى را كه با وى در كشتى بودند نجات داديم؛ و كسانى را كه آيات ما را دروغ پنداشتند غرق كرديم، زيرا آنان گروهى كور[دل‌] بودند.
پس آن رسول را تکذیب کردند، ما هم او و پیروانش را که با او در کشتی بودند نجات بخشیدیم و آنان را که آیات ما را تکذیب کردند غرق کردیم، که مردمی کوردل بودند.
پس او را تکذیب کردند، ما هم او و کسانی که در کشتی همراهش بودند، نجات دادیم و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، غرق نمودیم؛ زیرا آنان گروهی کوردل بودند.
پس تكذيبش كردند و ما او و كسانى را كه با او در كشتى بودند رهانيديم و آنان را كه آيات ما را دروغ مى‌انگاشتند غرقه ساختيم، كه مردمى بى‌بصيرت بودند.
آنگاه او را دروغگو انگاشتند و ما او و کسانی را که در کشتی همراهش بودند نجات دادیم و دروغ‌انگاران آیات خود را غرق کردیم که قومی کوردل بودند
پس او را دروغزن شمردند، پس او و كسانى را كه با او در كشتى بودند رهانيديم و كسانى را كه آيات- نشانه‌ها و سخنان- ما را دروغ پنداشتند غرق كرديم، زيرا گروهى كوردل بودند.
امّا آنان (با وجود این همه دلائل روشن ایمان نیاوردند و) او را تکذیب کردند. پس ما او و کسانی را که با وی در کشتی بودند نجات دادیم، و کسانی را که آیات (خواندنی و دیدنی) ما را تکذیب نمودند، غرق کردیم، چرا که آنان مردمان (کور دل و) نابینائی بودند (و حق را نمی‌دیدند).
پس او را تکذیب کردند. در نتیجه ما او و کسانی را که با وی در کشتی بودند نجات دادیم و کسانی را که آیات ما را تکذیب نمودند غرق کردیم. بی‌گمان آنان گروهی کور(دل) بوده‌اند.»
پس دروغگویش شمردند پس نجاتش دادیم و آنان را که با وی بودند در کشتی و غرق کردیم آنان را که تکذیب کردند آیتهای ما را چه همانا بودند گروهی کوران‌


الأعراف ٦٣ آیه ٦٤ الأعراف ٦٥
سوره : سوره الأعراف
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَلَّذِینَ مَعَهُ»: کسانی که با او بودند. کسانی که پیروان او بودند. «فِی الْفُلْکِ»: در کشتی. با کشتی. «عَمِینَ»: جمع عَمی، نابینایان. کوردلان.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَكَذَّبُوهُ فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ «64»

سرانجام او (نوح) را تكذيب كردند. پس او و كسانى را كه در كشتى با او بودند، نجات داديم و كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند غرق كرديم. زيرا آنان گروهى كوردل بودند.

نکته ها

«عَمِينَ» جمع «عمى»، به كسى گفته مى‌شود كه چشم بصيرت و ديد باطنى او از كار افتاده باشد، ولى «أعمى»، هم به كسى كه باطن او كور باشد گفته مى‌شود و هم به كسى كه چشم ظاهرش نابينا باشد. «1»

امام رضا عليه السلام در پاسخ اين سؤال كه چرا خداوند تمام جهانيان را در زمان حضرت نوح غرق كرد و حال آنكه در ميان آنان اطفال و افراد بى‌گناه نيز بودند، فرمودند: «طفلى در ميان آنان نبود، زيرا مدّت چهل سال آنان عقيم ونازا شده بودند و بى‌گناهان نيز چون به كار ديگران راضى بودند و رضايت به كار ديگران مانند انجام همان كار است». «2»

پیام ها

1- ايمان، سبب نجات وتكذيب، سبب هلاكت است. أَنْجَيْنَا ... أَغْرَقْنَا

2- حوادث و عوامل طبيعى و تحوّلات تاريخى، به دست خداوند است و بر اساس افكار و اعمال و اخلاق مردم صورت مى‌گيرد. أَنْجَيْنَا ... أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا

3- كوردلى، عامل اصلى تكذيب دعوت انبياست. «عَمِينَ» بنابراين ايمان و پيروى از انبيا، نشانه‌ى بصيرت است.


«1». تفاسير الميزان و نمونه.

«2». تفسير اثنى‌عشرى.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 92

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَكَذَّبُوهُ فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ (64)

فَكَذَّبُوهُ فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ‌: پس تكذيب كردند و مصرّ و مستمر شدند در كفر تا مدت نهصد و پنجاه سال، لذا مستحق عذاب الهى شدند و طوفان نازل گرديد، پس ما نجات داديم نوح عليه السّلام و آن كسانى كه با او در كشتى بودند، به قولى هشتاد نفر از مرد و زن، و به قولى هشت نفر. مؤيد آن روايتى در مجمع از حضرت صادق عليه السّلام: قال: آمن مع نوح من قومه ثمانية نفر. «1» و باقى از جميع اقسام حيوانات برّى و بحرى هر كدام جفتى نر و


«1» مجمع البيان، جلد دوّم صفحه 434.


جلد 4 صفحه 106

ماده بودند.

در لوامع التنزيل- در اخبار كثيره به طرق خاصه و عامه وارد شده: وقتى كه آب از زمين بلند شد و موج ما بين پسر نوح و آن حضرت حايل و پسر غرق شد، باد و طوفان ظاهر گرديد، كشتى متلاطم، اهل آن مأيوس از حيات؛ حضرت نوح عليه السّلام ملهم شده توسل به اسماء خمسه طيبه حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام و حسن عليه السّلام و حسين عليه السّلام و به روايت ديگر اسماء چهارده معصوم را شفيع آورد، خداى تعالى آنها را از غرق طوفان نجات مرحمت فرمود.

وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا: و غرق ساختيم آنانكه تكذيب كردند آيات ما را. إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ‌: بتحقيق كه ايشان بودند قومى نابينا از بصيرت، چه قلوب آنها بالكليه محجوب از معرفت الهى شده بود به سوء اختيار خودشان.

تنبيه: در كتاب وسائل و علل الشرايع و توحيد و عيون- از عبد السلام هروى مروى است كه از حضرت رضا عليه السّلام سؤال نمودم به چه علت غرق فرمود خداى عز و جل تمام دنيا را در زمان نوح عليه السّلام و حال آنكه در آنها اطفال و بى‌گناهان بودند؟ فرمود: اطفال در ايشان نبودند، زيرا خداوند عز و جل عقيم نمود اصلاب قوم نوح و ارحام زنان را چهل سال، پس نسل آنها منقطع، و غرق شدند و حال آنكه در آنها اطفال نبودند، و شايسته نباشد كه خدا هلاك فرمايد به عذاب خود بى گناهان را. و اما سايرين غرق شدند به سبب راضى بودن آنان به تكذيب مكذبان. و من غاب عن امر فرضى به كان كمن شاهده و اتاه: «1» و هر كه غايب باشد از امرى، پس راضى باشد به آن، مثل كسى است كه مشاهده كرده و بجا آورده آن را.

فرمود حضرت صادق عليه السّلام: زندگانى نمود نوح عليه السّلام در دنيا دو هزار و پانصد سال، از جمله هشتصد و پنجاه سال آن قبل از بعثت، و نهصد و پنجاه سال دعوت قوم نمود، و دويست سال در كشتى ساختن مشغول، و پانصد


«1» علل الشرايع، جزء اوّل، باب 23- توحيد صدوق باب 61، صفحه 392، حديث دوّم.


جلد 4 صفحه 107

سال بعد از نزول از كشتى و فرو رفتن آب. پس بنا نمود شهرها و ساكن كرد اولاد خود را در بلاد سپس ملك الموت براى قبض روحش آمد، سلام نمود، جواب داد و فرمود: اى ملك الموت، براى چه آمدى؟ گفت: آمدم به جهت قبض روح تو. فرمود: آيا اجازه هست كه از آفتاب به سايه روم؟ ملك الموت اجازه داد. آن حضرت به سايه رفت، و فرمود: زندگانى دنيا براى من، مثل همين تحول و حركت من از آفتاب به سايه گذشت. پس مقبوض شد. «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَكَذَّبُوهُ فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ (64)

ترجمه‌

پس تكذيب نمودند او را پس نجات داديم او را و آنانكه بودند با او در كشتى و غرق كرديم آنان را كه تكذيب نمودند آيت‌هاى ما را همانا آنها بودند گروهى كوران.

تفسير

در مجمع از امام صادق (ع) نقل نموده كه حضرت نوح دو هزار و پانصد سال عمر كرد هشتصد و پنجاه سال داشت كه مبعوث به نبوت شد و نهصد و پنجاه سال دعوت كرد و دويست سال مشغول ساختن كشتى بود و پانصد سال بعد از نزول از كشتى و فرو رفتن آب زنده بود تا شهرها بپا نمود و اولاد خود را در آنها سكونت داد پس ملك الموت نزد او آمد و او در آفتاب بود سلام عرض كرد حضرت نوح جواب داد پس فرمود براى چه آمدى عرض كرد براى قبض روح شما فرمود مهلت ميدهى من از آفتاب بسايه منتقل شوم عرض كرد بلى حضرت منتقل شد و فرمود آنچه از دنيا بر من گذشت مانند اين انتقال از آفتاب بسايه بود و در روايت ديگر از آنحضرت نقل شده است كه در مدت دعوت فقط هشت نفر باو ايمان آوردند و نيز روايت شده است كه در اين مدّت قوم بر انكار خود و آزار آنحضرت ميفزودند ولى او دست از دعوت بر نميداشت تا آنكه خداوند او را مأيوس از ايمان آنها فرمود پس نفرين فرمود و كفار بطوفان غرق شدند و آنحضرت و كسانيكه باو ايمان آورده بودند در كشتى نشسته نجات يافتند و اين انكار و اصرار آنها بر كفر براى كورى قلب آنها بود كه بديده بصيرت در آيات الهى نظر نمى‌كردند و تمام قصّه در سوره هود بيايد انشاء اللّه تعالى و لفظ عمين در اصل عميين بوده كه جمع عمى بمعنى كور باطن است و تخفيف داده شده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَكَذَّبُوه‌ُ فَأَنجَيناه‌ُ وَ الَّذِين‌َ مَعَه‌ُ فِي‌ الفُلك‌ِ وَ أَغرَقنَا الَّذِين‌َ كَذَّبُوا بِآياتِنا إِنَّهُم‌ كانُوا قَوماً عَمِين‌َ (64)

‌پس‌ قوم‌ نوح‌ تكذيب‌ كردند نوح‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌ما نجات‌ داديم‌ ‌او‌ ‌را‌ و كساني‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌او‌ ‌در‌ كشتي‌ بودند و غرق‌ نموديم‌ كساني‌ ‌که‌ آيات‌ ‌ما ‌را‌ تكذيب‌ نمودند زيرا ‌آنها‌ قومي‌ بودند ‌که‌ چشم‌ قلب‌ ‌آنها‌ كور ‌بود‌ و حقائق‌ ‌را‌ درك‌ نميكردند.

چند امر لازم‌ ‌است‌ ‌در‌ اينجا تذكر دهيم‌: امر اول‌‌-‌ ‌در‌ السنه‌ بعضي‌ هست‌ ‌که‌ حضرت‌ نوح‌ العياذ نبي‌ّ نقمت‌ بوده‌ و ‌در‌ حق‌ قوم‌ نفرين‌ كرده‌ ‌که‌ ‌در‌ سوره‌ نوح‌ خداوند نقل‌ ميفرمايد وَ قال‌َ نُوح‌ٌ رَب‌ِّ لا تَذَر عَلَي‌ الأَرض‌ِ مِن‌َ الكافِرِين‌َ دَيّاراً نوح‌ ‌آيه‌ 27، بخلاف‌ نبي‌ّ اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌که‌ ‌هر‌ چه‌ باو اذيت‌ كردند عرض‌ ميكرد

(اللهم‌ اهد قومي‌ فانهم‌ ‌لا‌ يعلمون‌)

لكن‌ ‌اينکه‌ اشتباه‌ بزرگي‌ ‌است‌ زيرا حضرت‌ نوح‌ ‌عليه‌ السّلام‌ دائما ‌در‌ حق‌ قوم‌ دعاء ميكرد ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ احتمال‌ هدايت‌ ‌در‌ ‌آنها‌ ميداد ‌تا‌ آنكه‌ خداوند باو خبر داد ‌که‌ اينها ايمان‌ نميآورند و ديگر ‌در‌ حق‌ ‌آنها‌ دعا نكن‌ و غم‌

جلد 7 - صفحه 353

‌آنها‌ ‌را‌ نداشته‌ باش‌ وَ أُوحِي‌َ إِلي‌ نُوح‌ٍ أَنَّه‌ُ لَن‌ يُؤمِن‌َ مِن‌ قَومِك‌َ إِلّا مَن‌ قَد آمَن‌َ فَلا تَبتَئِس‌ بِما كانُوا يَفعَلُون‌َ وَ اصنَع‌ِ الفُلك‌َ بِأَعيُنِنا وَ وَحيِنا وَ لا تُخاطِبنِي‌ فِي‌ الَّذِين‌َ ظَلَمُوا إِنَّهُم‌ مُغرَقُون‌َ هود ‌آيه‌ 38 و 39، و حضرت‌ رسالت‌ ‌هم‌ ‌در‌ حق‌ كساني‌ ‌که‌ يقين‌ داشت‌ قابل‌ هدايت‌ نيستند نفرين‌ ميكرد بلكه‌ مقاتله‌ ميفرمود و ‌آنها‌ ‌را‌ بدرك‌ واصل‌ ميكرد و ‌اينکه‌ وظيفه‌ تمام‌ انبياء بوده‌، ‌در‌ مقام‌ هدايت‌ بودند و ‌بعد‌ ‌از‌ يأس‌ ‌در‌ مقام‌ دفع‌ بودند ‌حتي‌ حضرت‌ نوح‌ ‌در‌ مورد پسرش‌ عرض‌ كرد رَب‌ِّ إِن‌َّ ابنِي‌ مِن‌ أَهلِي‌ جواب‌ شنيد إِنَّه‌ُ لَيس‌َ مِن‌ أَهلِك‌َ و فرمود فَلا تَسئَلن‌ِ ما لَيس‌َ لَك‌َ بِه‌ِ عِلم‌ٌ هود آيات‌ 47 و 48.

امر دوم‌‌-‌ بعضي‌ اشكال‌ كردند ‌که‌ ‌در‌ ميان‌ قوم‌ اطفال‌ صغار بي‌تقصير بودند وجه‌ اهلاك‌ ‌آنها‌ چه‌ ‌بود‌.

جواب‌‌-‌ اولا ‌در‌ خبر ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌ ‌که‌ چهل‌ سال‌ قوم‌ نوح‌ زنهاي‌ ‌آنها‌ عقيم‌ شدند و ‌در‌ ميان‌ ‌آنها‌ كوچكتر ‌از‌ چهل‌ سال‌ نبود، مجمع‌ و برهان‌ و ثانيا اهلاك‌ اطفال‌ يك‌ نوع‌ تفضلي‌ ‌بود‌ ‌در‌ حق‌ ‌آنها‌ ‌بعد‌ ‌از‌ آني‌ ‌که‌ ‌خدا‌ بفرمايد بكلمه‌ لن‌ تأبيدي‌ ‌که‌ لَن‌ يُؤمِن‌َ مِن‌ قَومِك‌َ إِلّا مَن‌ قَد آمَن‌َ و حضرت‌ نوح‌ عرض‌ كند لا يَلِدُوا إِلّا فاجِراً كَفّاراً ‌پس‌ هلاك‌ شوند و ‌از‌ عذاب‌ قيامت‌ نجات‌ يابند ‌که‌ مسلما اطفال‌ كفار معذب‌ نميشوند نوع‌ تفضل‌ ‌است‌ چنانچه‌ غلامي‌ ‌که‌ حضرت‌ خضر كشت‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ باب‌ ‌بود‌.

امر سوم‌‌-‌ ‌در‌ خبر داريم‌ ‌که‌ قوم‌ نوح‌ بسيار اذيت‌ بنوح‌ ميكردند

(فيضربونه‌ ‌حتي‌ يسيل‌ مسامعه‌ دما و ‌حتي‌ ‌لا‌ يعقل‌ شيئا مما يصنع‌ ‌به‌ فيرمي‌ ‌به‌ ‌في‌ بيت‌ ‌او‌ باب‌ داره‌ مغشيا ‌عليه‌.)

فَكَذَّبُوه‌ُ ‌هر‌ چه‌ ميفرمود انكار ميكردند انكار رسالت‌ و انكار توحيد و انكار احكام‌ الهي‌ فَأَنجَيناه‌ُ خداوند ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ چنگال‌ كفار و اذيتهايي‌ ‌که‌ باو ميكردند

جلد 7 - صفحه 354

نجات‌ بخشيد وَ الَّذِين‌َ مَعَه‌ُ ‌از‌ مؤمنين‌ بنوح‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ مورد اذيت‌ كفار بودند بلكه‌ ‌در‌ نظر كفار اينها ‌را‌ اراذل‌ تعبير ميكردند و ميگفتند ‌اگر‌ اينها ‌را‌ طرد كني‌ و ‌از‌ ‌خود‌ دور كني‌ ‌ما ايمان‌ ميآوريم‌ وَ ما نَراك‌َ اتَّبَعَك‌َ إِلَّا الَّذِين‌َ هُم‌ أَراذِلُنا هود ‌آيه‌ 29، ‌آنها‌ ‌هم‌ نجات‌ پيدا كردند فِي‌ الفُلك‌ِ ‌که‌ اينها ‌را‌ ‌با‌ چند جفت‌ ‌از‌ حيوانات‌ ‌در‌ كشتي‌ نشانيد قُلنَا احمِل‌ فِيها مِن‌ كُل‌ٍّ زَوجَين‌ِ اثنَين‌ِ هود ‌آيه‌ 42، و گذشت‌ ‌که‌ كشتي‌ ‌را‌ ‌در‌ مدت‌ دويست‌ سال‌ ساختمان‌ كرد و شايد ‌در‌ ‌اينکه‌ طول‌ مدت‌ متنبه‌ شوند و ايمان‌ آورند.

وَ أَغرَقنَا الَّذِين‌َ كَذَّبُوا بِآياتِنا و معجزات‌ صادره‌ ‌از‌ ‌آن‌ حضرت‌ ‌را‌ حمل‌ بسحر ميكردند و بلاهايي‌ ‌که‌ بآنها ميرسيد ‌از‌ قحطي‌ و خشكسالي‌ و عقيم‌ شدن‌ زنها و غيره‌ حمل‌ ‌بر‌ اتفاق‌ ميكردند بطوري‌ غرق‌ شدند ‌که‌ گفتند آب‌ ‌تا‌ پانزده‌ زراع‌ ‌از‌ سر كوه‌ها بالا زد و كره‌ زمين‌ بكلي‌ مستور شد و فقط كره‌ آب‌ ‌بود‌ ديگر نه‌ عمارتي‌ باقي‌ ماند و نه‌ اشجاري‌ و نه‌ اندوخته‌ ‌آنها‌.

إِنَّهُم‌ كانُوا قَوماً عَمِين‌َ عمين‌ ‌از‌ ماده‌ عمي‌ بمعني‌ كوري‌ ‌است‌ و مراد كوري‌ قلب‌ و باطن‌ ‌است‌ ‌که‌ چشم‌ روح‌ انساني‌ عقل‌ ‌است‌ و عقل‌

(‌ما ‌عبد‌ ‌به‌ الرحمن‌ و اكتسب‌ ‌به‌ الجنان‌)

‌است‌ چنانچه‌ گذشت‌ و ‌در‌ كساني‌ ‌که‌ قابل‌ هدايت‌ نيستند چشم‌ قلب‌ ‌خود‌ ‌را‌ كور كرده‌ ديگر كور بصير نخواهد شد بلي‌ كساني‌ ‌که‌ قابل‌ هدايت‌ باشند چشم‌ قلب‌ ‌را‌ دارا هستند ولي‌ ‌در‌ ظلمت‌ و تاريكي‌ جهل‌ گرفتار هستند ممكن‌ ‌است‌ چراغ‌ علم‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ روشن‌ كرد و ‌از‌ ظلمت‌ نجات‌ يابند.

گليم‌ بخت‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ بافتند سياه‌

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 64)- ولی به جای این که دعوت چنین رهبر دلسوز و خیرخواه و آگاهی را بپذیرند، «همه گفته‌های او را تکذیب کردند (و در برابر دعوتش سر تسلیم فرود نیاوردند، هر چه نوح بیشتر تبلیغ می‌کرد، آنها بر لجاجت و سرسختی خود می‌افزودند) و همین سبب شد که ما نوح و آنها که با او در کشتی بودند نجات داده و تکذیب کنندگان به آیاتش را گرفتار غرقاب ساخته و هلاک کنیم» (فَکَذَّبُوهُ فَأَنْجَیْناهُ وَ الَّذِینَ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا).

در پایان آیه، دلیل این کیفر سخت را چنین بیان می‌کند که «آنها جمعیت نابینایی بودند» یعنی مردمی بودند کور دل و کورباطن که از مشاهده چهره حقیقت محروم بودند (إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً عَمِینَ).

و این کوردلی نتیجه اعمال شوم و لجاجتهای مستمر خودشان بود، زیرا چشم پوشی مستمر از حقایق، تدریجا چشم تیزبین عقل را ضعیف کرده و سر انجام نابینا می‌کند.

نکات آیه

۱- اکثریت عمده قوم نوح(ع) وى را تکذیب کردند و یگانگى خداوند، معاد و رسالت را باورهایى دروغین پنداشتند. (فکذبوه) از اینکه خداوند تکذیب نوح (ع) را به همگان نسبت داده (فکذبوه)، در حالى که عده اى از آنان، یعنى همراهانش در کشتى، رسالت وى را تصدیق کردند، معلوم مى شود نسبت مؤمنان به کافران بسیار اندک بوده است.

۲- گروهى از قوم نوح(ع) رسالت وى را تصدیق کرده و پیامهایش را پذیرفتند. (فکذبوه فانجینه و الذین معه) جمله «أغرقنا الذین کذبوا ... » دلالت مى کند بر اینکه مراد از «الذین معه» مؤمنان و تصدیق کنندگان آیات الهى است.

۳- خداوند، نوح (ع) و همراهانش را به وسیله کشتى از غرق شدن رهایى بخشید. (فکذبوه فانجینه و الذین معه فى الفلک و أغرقنا الذین کذبوا)

۴- مؤمنان به رسالت نوح(ع)، همراه و همسفر او در کشتى (فانجینه و الذین معه فى الفلک)

۵- خداوند، قوم نوح(ع) را به خاطر تکذیب آیاتش، با غرق کردن در آب به هلاکت رساند. (و أغرقنا الذین کذبوا بایتنا)

۶- تکذیب کنندگان آیات الهى، در خطر گرفتار شدن به عذاب دنیوى هستند. (و أغرقنا الذین کذبوا بایتنا)

۷- پیامبرى نوح (ع) و معارف ارائه شده از سوى وى، از آیات خداوند (فکذبوه ... و أغرقنا الذین کذبوا بایتنا)

۸- جریان عوامل طبیعى به اراده خداوند و در اختیار اوست. (فانجینه ... و أغرقنا الذین کذبوا)

۹- تحولات تاریخ بشر تحت تأثیر اراده الهى است. (فانجینه ... و أغرقنا الذین کذبوا)

۱۰- گروهى از همسفران نوح(ع) در کشتى نجات، نه از مؤمنان بودند و نه از تکذیب کنندگان آیات الهى (فانجینه و الذین معه فى الفلک و أغرقنا الذین کذبوا بایتنا) از اینکه خداوند نجات یافتگان را توصیف نکرد که اهل ایمان بودند، مثلا نفرمود «و الذین آمنوا»، مى توان گفت گروهى از همراهان نوح(ع) در کشتى به وى ایمان نداشتند. و از جمله «و أغرقنا ... » مى توان فهمى آن گروه وى را تکذیب نیز نکردند.

۱۱- تکذیب کنندگان قوم نوح(ع)، مردمى کوردل بودند. (إنهم کانوا قوماً عمین) کلمه «عمین» جمع «عمى» به معناى فاقدان بصیرت است.

۱۲- کوردلى قوم نوح(ع)، ریشه انکار و تکذیب آیات خداوند از سوى آنان (کذبوا بایتنا إنهم کانوا قوماً عمین)

۱۳- انکار آیات الهى برخاسته از کوردلى منکران، و نه ابهام و خفاى نشانه هاى خداوند (کذبوا بایتنا إنهم کانوا قوماً عمین)

۱۴- تصدیق پیامبران و رسالتهاى آنان، نشانه بصیرت و اندیشه صحیح است. (کذبوا بایتنا إنهم کانوا قوماً عمین)

موضوعات مرتبط

  • آیات خدا:۷ تکذیب آیات خدا ۷ ۶ ; عذاب مکذبان آیات خدا ۷ ۶ ; عوامل تکذیب آیات خدا ۷ ۱۲، ۱۳ ; کوردلى مکذبان آیات خدا ۷ ۱۱ ; کوردلى منکران آیات خدا ۷ ۱۳ ; کیفر تکذیب آیات خدا ۷ ۵ ; ویژگى آیات خدا ۷ ۱۳
  • انبیا: کیفر دنیوى مکذبان انبیا ۵
  • ایمان: به انبیا ۱۴ ; ایمان به رسالت نوح (ع) ۲
  • بصیرت: نشانه هاى بصیرت ۱۴
  • تاریخ: منشأ تحولات تاریخ ۹
  • تعقل: نشانه هاى تعقل صحیح ۱۴
  • توحید: تکذیب توحید ۱
  • خدا: اراده خدا ۸، ۹ ; افعال خدا ۳ ; امدادهاى خدا ۳
  • عذاب: موجبات عذاب دنیوى ۶
  • عقیده: باطل ۱
  • عوامل طبیعى: جریان عوامل طبیعى ۸
  • قوم نوح: اکثریت قوم نوح ۱ ; کوردلى قوم نوح ۱۱، ۱۲ ; عرق قوم نوح ۵ ; مؤمنان قوم نوح ۲ ; مکذبان قوم نوح ۱۱ ; نجات مؤمنان قوم نوح ۳ ; هلاکت قوم نوح ۵
  • کوردلان:۱۱
  • کوردلى: آثار کوردلى ۱۲، ۱۳
  • معاد: تکذیب معاد ۱
  • نبوت: تکذیب نبوت ۱
  • نوح(ع): تعالیم نوح(ع) ۷ ; تکذیب نوح(ع) ۱ ; قصه نوح(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۱۰ ; کشتى نوح(ع) ۳، ۴، ۱۰ ; مؤمنان به نوح(ع) ۴ ; نبوت نوح(ع) ۷ ; نجات نوح(ع) ۳ ; همسفران نوح(ع) ۴، ۱۰
  • هلاکت: با غرق ۵

منابع