الأعراف ٩
ترجمه
الأعراف ٨ | آیه ٩ | الأعراف ١٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«خَسِرُوا»: از دست دادهاند. زیانکار و بیبهره نمودهاند. «یَظْلِمُونَ»: ظلم در اینجا در معنی تکذیب و انکار به کار رفته است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ نَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ... (۴)
إِنَ اللَّهَ لاَ يَظْلِمُ مِثْقَالَ... (۲) أُولٰئِکَ الَّذِينَ کَفَرُوا... (۲)
تفسیر
- آيات ۱ - ۹، سوره اعراف
- اشاره به عهدى كه خدا از آدميان گرفته ، و ساير معارفى كه در سوره اعراف آورده شده است .
- مكلف بودن مشركين به توحيد خداى تعالى ومسئول بودن آنان نسبت به ايمان و عمل صالح
- مراد از (( وزن (( و (( ميزان (( اعمال
- اشاره به اينكه ممكن است هر يك از اعمال ، واحدى براى سنجش داشته باشد و بيان معناىجمله : (( و الوزن يومئذ الحق ((
- اقوالى كه در مورد معناى جمله : (( و الوزن يومئذ الحق (( گفته شده است .
- مراد از (( موازين (( و معناى (( ثقل موازين (( در جمله : (( فمن ثقلت موازينه ((
- معناى وزن اعمال در روز قيامت ، تطبيق اعمال است بر حق و براى هر كدام ازاعمال انسان ميزانى است .
- نكته دوم : اينكه معلوم شد كه براى هر انسانى ميزان هاى متعددى است كه هر كدام ازعمل هايش با يكى از آنها سنجيده
- بحث روايتى (رواياتى در مورد مكى بودن سوره اعراف ، وزن و ميزان اعمال و ثقل و خفت اعمال و...)
- روايتى در بيان مراد از وزن اعمال كه مى گويدعمل صفت كارى است كه انجام مى شود و قابل توزين (اصطلاحى ) نيست و خداجاهل نيست و احتياج به توزين اشياء ندارد.
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ «9»
و هر كس، اعمال وزن شدهاش سبك باشد، پس آنان كسانى هستند كه به خود زيان زدند، زيرا (با انكار خود،) به آيات ما ستم مىكردند.
نکته ها
«خسارت»، به معناى از دست دادن سرمايه و سود است، ولى «ضرر»، از دست دادن سود است، نه سرمايه.
پیام ها
1- براى يك انسان، چندين وسيلهى سنجش در كار است. «مَوازِينُهُ»
«1». انبياء، 47.
«2». تفسير الميزان.
«3». بحار، ج 90، ص 141.
جلد 3 - صفحه 24
2- كمداشتن عمل صالح در روز قيامت خسارت است، تا چه رسد به نداشتن آن.
وَ مَنْ خَفَّتْ ... خَسِرُوا
3- دنيا همانند بازارى است كه ايمان، «سود» آن و انكار و كفر، «خسارت» آن است. آرى، ناديده گرفتن استدلال و دعوت انبيا، در حقيقت محو كردن فطرت و جوهرهى انسانيّت و ظلم به خويشتن است. «خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ»
4- بىاعتنايى و انكار آيات الهى، ظلم به آنهاست. «كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ» آرى به جا نياوردن حقّ هر چيز و رعايت حقوق و حدود آن را نكردن، ظلم به آن است و نتيجهى ظلم، خسارت و نابودى است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ «9»
«1» احتجاج طبرسى، فيما احتجّ الصادق على الزنديق، جلد دوّم صفحه 98.
جلد 4 صفحه 16
وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ: و هر كه را سبك باشد ميزان اعمال او به سبب كثرت سيئات و قلت طاعات، فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ: پس آن گروه كسانى هستند كه زيان و ضرر زدند نفسهاى خود را؛ يعنى فطرت سليمه خود را ضايع ساختند؛ و اعتراف به چيزى نمودند كه معرض آنها بود به عذاب، بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ: به سبب آنكه بودند كه به آيات ما ظلم مىكردند، يعنى قرار دادن تكذيب در موضع تصديق و باطل بجاى حق.
بيان: فيض كاشانى رحمه اللّه فرموده: ميزان هر شيئى، معيارى است كه شناخته مىشود قدر آن شىء. پس ميزان مردم روز قيامت، آن چيزى است كه وزن شود به آن قدر و قيمت هر انسانى بر حسب عقيده و خلق و عملش براى اينكه جزا داده شود هر نفسى به آنچه كسب نموده، و نيست آن مگر انبياء و اوصياء؛ زيرا به ايشان و به متابعت شرايعشان و اقتفاء به آثار آنها و ترك آن و به قرب و بعد سيرت آنها، شناخته شود مقدار مردم و قدر حسنات و سيئات ايشان.
پس ميزان هر امتى، نبى آن امت و وصىّ نبى و شريعت آن پيغمبر است. پس هر كه سنگين گردد حسنات او و زياد باشد، پس رستگارند؛ و هر كه خفت و قلت باشد، پس خاسرند به سبب ظلم آنها به نفس خود از جهت تكذيب مر انبيا و اوصيا يا عدم متابعت ايشان.
در كافى و معانى الاخبار از حضرت صادق عليه السّلام سؤال شد از فرمايش خداى عز و جل: وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ. فرمود: ايشان انبياء و اوصيايند. «1» و در روايت ديگر فرمود: مائيم موازين القسط. «2» علامه مجلسى رحمه اللّه بعد از نقل اخبار وارده فرمايد: ممكن است تأويل بعض اخبار به اين كه: انبياء و اوصيا حاضرند نزد ميزان، و حاكمند بر آن، پس ما ايمان مىآوريم به ميزان، و رد مىنمائيم علم آن را به حمله قرآن ائمه هدى عليهم السّلام؛ و مكلف نيستيم به علم آنچه واضح نيست براى ما به صريح بيان.
«1» معانى الاخبار صدوق، صفحه 31.
«2» تفسير برهان، جلد سوم، صفحه 61، حديث 4 (روايتى با مضمون مشابه)
جلد 4 صفحه 17
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ «9»
ترجمه
و هر كس سبك آمد موزونهايش پس آنها آنانند كه زيان رساندند بخودهاشان بسبب بود نشان كه بآيتهاى ما ستم ميكردند.
تفسير
تكذيب آيات الهى ظلم بآنها است زيرا اداء حق آنها بتصديق است و نيز موجب زيان بر نفس است كه آنرا از فطرت سليم اصلى بازداشته و در معرض عذاب الهى قرار داده است و قمى ره فرموده مراد از تكذيب آيات انكار امامت ائمه اطهار است كه واضح است موجب خسران در دنيا و آخرت است و سنگينى و سبكى اعمال بمتابعت و مخالفت ايشان محقق ميشود چنانچه در آيه سابقه ذكر شد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ الوَزنُ يَومَئِذٍ الحَقُّ فَمَن ثَقُلَت مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ المُفلِحُونَ «8» وَ مَن خَفَّت مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم بِما كانُوا بِآياتِنا يَظلِمُونَ «9»
و موازنه اعمال در روز قيامت حق و ثابت است پس كسي که سنگين باشد موازين اعمال صالحه او پس اينها كساني هستند که رستگار شدند، و كسي که سبك باشد موازين او پس آنها كساني هستند که زيانكار شدند بنفوس خود بسبب آنچه که
جلد 7 - صفحه 275
بودند بآيات ما ظلم ميكردند.
كلام در باب ميزان طويل الذيل است: اولا در اثبات و حقيت او، ثانيا در كيفيت و حقيقت آن، ثالثا در رفع اشكال آن، رابعا در چيزهايي که موازنه ميشود، خامسا در اشخاصي که براي آنها نصب ميشود و كساني که نصب نميشود.
اما اثبات و حقيت آن از ضروريات دين اسلام است و واجب است اعتقاد بآن و منكر آن از ربقه اسلام خارج و نصوص قرآن بر طبق آن قائم است مثل همين آيه وَ الوَزنُ يَومَئِذٍ الحَقُّ و آيه شريفه وَ نَضَعُ المَوازِينَ القِسطَ لِيَومِ القِيامَةِ انبياء آيه 48، و آيه شريفه فَأَمّا مَن ثَقُلَت مَوازِينُهُ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ وَ أَمّا مَن خَفَّت مَوازِينُهُ فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ قارعة آيه 5 و 6، و غير اينها از آيات و اخبار هم در اينکه باب فوق تواتر است.
و اما كيفيت و حقيقت آن كلمات مفسرين و متكلمين و اخبار مختلف است بعضي گفتند عدل است چنانچه در احتجاج از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده، و بعيد نيست که آيه وَ نَضَعُ المَوازِينَ القِسطَ هم اشاره باين معني باشد و بعضي گفتند مجازات است چنانچه در تفسير علي إبن ابراهيم قمي است که گفتند متون اخبار است و بعضي گفتند مراد قلت حساب و كثرت آن است چنانچه در احتجاج نيز از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده، و بعضي گفتند ظهور قدر مؤمن و خواري كافر است چنانچه ميگويي فلان آدم سنگين است و فلان سبك است، و بعضي گفتند مراد انبياء و اوصياء هستند چنانچه در كافي و غير آن از حضرت صادق عليه السّلام است که فرمود
هم الانبياء و الاوصياء
و در كفاية الموحدين است که فرمود
نحن الموازين
و بعضي گفتند موازنه نفوس است و اشخاص چنانچه در تفاسير عامه است و بعضي گفتند ترازو است داراي دو كفه كفه حسنات و كفه سيّئات و بر طبق اينکه هم اخباري داريم.
جلد 7 - صفحه 276
و تحقيق كلام آنكه ميزان هر چيزي مناسب خود او است مثلا ميزان در قضايا علم منطق است و لذا تعبير بعلم ميزان ميكنند و ميزان بنّايي شاقول است و هكذا و از اينکه آيه شريفه استفاده ميشود که فرمود وَ الوَزنُ يَومَئِذٍ الحَقُّ فَمَن ثَقُلَت مَوازِينُهُ الاية اينكه هر انساني موازيني دارد يك ميزان نيست بنا بر اينکه انبياء و اوصياء و مخصوصا امير المؤمنين و ائمه طاهرين عليهم السّلام ميزان حق و باطل هستند، قرآن ميزان اعمال، عدل ميزان اخلاق، دستورات اخبار ميزان صحت و فساد و هكذا و باين بيان ممكن است جمع بين اقوال و اخبار و اللّه العالم.
و اما اشكال در ميزان به اينكه عمل فعلي است يا قولي از انسان صادر ميشود قابل موازنه نيست و بعضي بوجوهي جواب دادهاند بعضي گفتند اعمال مجسم ميشود بصورت زيبا و صورت كريه، و بعضي گفتند نامه اعمال را موازنه ميكنند و بعضي گفتند بصورت جواهر نوراني و اشياء ظلماني ميشود لكن حق در مقام اينست که اصلا وقعي از براي اينکه اشكال نيست زيرا اينکه اشكال اولا متوجه ميشود بقول اخير که ترازو باشد نه ساير اقوال، و ثانيا ميزان هر چيزي مناسب خود او است و ثالثا افعال و اقوال در ظرف هوي باقي است از بين نميرود و فرداي قيامت ظاهر ميشود و اما آنچه موازنه ميشود از پارهاي از آيات استفاده ميشود که فقط حسنات است زيرا مراد از ثقلت ثقل حسنات است و مراد از خفت خفة آنها که او موجب فلاح و اينکه مورث خسران است مگر آنكه بگوئيم ثقل و خفة نسبي است يعني ثقلت حسناته علي سيّئاته و خفت حسناته علي سيّئاته چنانچه از بعض اخبار ممكن است استفاده نمود.
و اما كساني که براي آنها نصب موازين ميشود ميگوييم اهل محشر چهار دسته ميشوند: 1- مشركين و كفار و مخالفين و ارباب ضلال و بالجمله غير اهل ايمان از براي آنها نصب ميزان نميشود چون حسناتي ندارند که موازنه شود زيرا
جلد 7 - صفحه 277
ايمان شرط صحت كليه اعمال است و در كافي از حضرت زين العابدين عليه السّلام فرمود
اعلموا عباد اللّه انّ اهل الشرك لا ينصب لهم الموازين و لا ينشر لهم الدواوين و انما يحشرون الي جهنم زمرا
و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده فرموده
ائمة الكفر و قادة الضلالة فاولئك لا يقيم لهم يوم القيمة وزنا
دسته 2- اخيار و صلحاء از دوستان اهل بيت عليهم السّلام که بيگناه وارد محشر شوند که آنها هم براي آنها نصب ميزان نميشود چنانچه شيخ صدوق (ره) از ابي سعيد خدري از پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت فرموده که فرمود در دوستي اهل بيت من بيست خصلت است ده خصلت در دنيا و ده در آخرت، اما ده خصلت دنيا: 1- زهد 2- حرص بر عمل خير 3- ورع در دين 4- رغبت در عبادت 5- توبه قبل از موت 6- نشاط در قيام شب 7- يأس از ما في يد النّاس 8- حفظ اوامر و نواهي الهي 9- بغض دنيا 10- سخاوت. اما ده خصلت آخرت 1- نامه عمل براي او باز نكنند 2- ميزان نصب نكنند 3- كتابش بيمين او داده شود 4- برائت از آتش براي او نوشته شود 5- صورتش سفيد باشد 6- حلل بهشتي باو پوشانند 7- شفاعت او را در صد نفر از اهل بيتش قبول كنند 8- خداوند باو نظر رحمت كند 9- تاج بهشتي بر سرش گذارند 10- بيحساب داخل بهشت شود دسته 3- كساني که اعمال صالحه آنها سنگين باشد فَمَن ثَقُلَت مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ المُفلِحُونَ.
دسته 4- آنهايي که معاصي آنها غالب و اعمال صالحه سبك باشد وَ مَن خَفَّت مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم تجارت بسا نفع دارد که بر سرمايه افزوده ميشود ربحش گويند و اگر از سرمايه نقصان پيدا كند خسرانش گويند و اگر نه نفع و نه خسران داشته باشد باصطلاح راست و مايه جسته، سرمايه انسان عمر است اگر مصرف عبادت كرد ربح و نفع و فلاح است که بهشت و سعادت است و اگر
جلد 7 - صفحه 278
مصرف معاصي كرد خسران و جهنم است و البته همچه كسي ظالم بنفس خود است و بآيات و احكام و دستورات الهي و همين ظلم سبب خسران او است لذا ميفرمايد بِما كانُوا بِآياتِنا يَظلِمُونَ باء سببيت است.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 9)- «و کسانی که میزانهای (عمل) آنها سبک است، افرادی هستند
ج2، ص28
که سرمایه وجود خود را، به خاطر ظلم و ستمی که نسبت به آیات ما میکردند، از دست دادهاند» (وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ).
بدیهی است منظور از سبکی و سنگینی میزان اعمال، سبکی و سنگینی خود میزان نیست بلکه ارزش و وزن چیزهایی است که با میزان سنجیده میشود.
تعبیر «ظلم به آیات» اشاره به این است که این گونه اشخاص نه تنها به خود ستم میکنند، بلکه به برنامههای هدایت الهی نیز ستم کردهاند، زیرا این برنامهها میبایست وسیله هدایت و نجات گردد، و اگر به آن بیاعتنایی شد و این اثر از آنها به دست نیامد، به آنها ستم شده است.
نکات آیه
۱- قیامت روز ظهور و بروز خسارت و زیانکارى تکذیب کنندگان آیات خداوند است. (و من خفت موزینه فأولئک الذین خسروا أنفسهم بما کانوا بأیتنا یظلمون)
۲- سبکى و بىوزنى اعمال آدمى در قیامت نشانه زیانکارى است. (و من خفت موزینه فأولئک الذین خسروا أنفسهم)
۳- همطراز نبودن اعمال و عقاید آدمى با حق بیانگر بىوزنى و سبکى اعمال و عقاید است. (و الوزن یومئذ الحق ... و من خفت موزینه فأولئک الذین خسروا أنفسهم)
۴- استمرار انکار و تکذیب آیات الهى عامل خسارت و از دست دادن سرمایه جان (و من خفت موزینه ... بما کانوا بأیتنا یظلمون) «بایاتنا» متعلق به «یظلمون» است و چون «یظلمون» به وسیله حرف «باء» متعدى شده، متضمن معناى تکذیب است یعنى: یکذبون بایاتنا حالکونهم ظالمین.
۵- نقش اعمال خود انسان در زیانکارى و سعادتمندى اخروى وى (الذین خسروا أنفسهم بما کانوا بأیتنا یظلمون)
روایات و احادیث
۶- عن امیرالمؤمنین (ع): ... و أما قوله: «... و من خفت موازینه» فإنما یعنى الحساب ... و السیئات خفة المیزان ... .[۱] از امیرالمؤمنین (ع) روایت شده است: مراد از آیه «و من خفت موازینه»، حسابرسى (در قیامت) است ... و گناهان، موجب سبکى میزان هستند ... .
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: آثار تکذیب آیات خدا ۴; تداوم تکذیب آیات خدا ۴; زیان مکذّبان آیات خدا ۱
- زیان: عوامل زیان ۴; عوامل زیان اخروى ۵; نشانه هاى زیان ۲
- زیانکاران: در قیامت ۱
- سعادت: عوامل سعادت اخروى ۵
- عقیده: ملاک ارزیابى عقیده ۳
- عمل: آثار عمل ۵; سبکى عمل در قیامت ۲; ملاک ارزیابى عمل ۳; میزان در عمل ۳; نشانه هاى سبکى عمل ۳
- قیامت: حسابرسى در قیامت ۶; ظهور حقایق در قیامت ۱; عوامل سبکى میزان در قیامت ۶
- گناه: آثار اخروى گناه ۶
منابع
- ↑ توحید صدوق، ص ۲۶۸، ح ۵، ب ۳۶; بحارالأنوار، ج ۹۰، ص ۱۴۱، ح ۲.