آل عمران ١٣٤
ترجمه
آل عمران ١٣٣ | آیه ١٣٤ | آل عمران ١٣٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«سَرَّآءِ»: توانگری و فراخ دستی. «ضَرَّآءِ»: ناداری و تنگدستی. «کَاظِمِینَ»: فروخورندگان خشم و غضب. عطف بر (ألَّذِینَ) است. «عَافِینَ»: عفوکنندگان. درگذرندگان.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«134» الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
(متّقين) كسانى هستند كه در راحت ورنج انفاق مىكنند وخشم خود را فرو مىبرند و از (خطاى) مردم مىگذرند، و خداوند نيكوكاران را دوست مىدارد.
نکته ها
به دنبال محكوم كردن ربا در آيات قبل، آيه از انفاق و عفو وگذشت وتعاون تمجيد مىكند.
روزى يكى از خدمتكاران امام سجاد عليه السلام در موقع شستشوى سر و صورت آن حضرت، ظرف آب از دستش افتاد و سر امام عليه السلام را زخمى كرد. او دريافت كه امام ناراحت شده است.
بلافاصله گفت: «وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ»، امام فرمود: من خشم خود را فرو بردم. او دوباره گفت:
«وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ»، امام فرمود: تو را عفو كردم. او گفت: «وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى. «1»
امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ بندهاى نيست كه خشم خود را فرو برد، مگر آنكه خداوند عزّت او را در دنيا و آخرت فزونى بخشد. خداوند فرمود: «وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ ... وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» اين پاداش فروبردن آن خشم است. «2»
«1». تفاسير مجمعالبيان و روحالبيان.
«2». كافى، ج 2، ص 110.
جلد 1 - صفحه 609
پیام ها
1- تقوا، از انفاق جدا نيست. «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ ...»
2- انفاق، سخاوت مىخواهد نه ثروت. «فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ»
3- نه در حال رفاه از محرومان غافل باشيم و نه در تنگدستى بگوييم كه ما خود گرفتاريم. «فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ»
4- متّقين محكوم غرايز نيستند، آنان حاكم ومالك خويشتناند. «الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ»
5- تقوا، از سعهى صدر جدا نيست. «وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ»
6- متّقى، منزوى نيست، بلكه با مال و اخلاق خوب خود، با مردم معاشرت مىكند. «يُنْفِقُونَ، الْكاظِمِينَ، الْعافِينَ»
7- در عفو خطاكار، ايمان او شرط نيست. «وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ»
8- كسىكه مىخواهد محبوب خدا شود بايد از مال بگذرد و خشم وغضب را فرو برد. «وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»
9- انفاق به محرومان و گذشت از خطاى مردم، از مصاديق احسان و نيكوكارى است. «يُنْفِقُونَ، الْكاظِمِينَ، الْعافِينَ، الْمُحْسِنِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (134)
بعد از آن وصف متقيان را فرمايد:
الَّذِينَ يُنْفِقُونَ: پرهيزكاران كسانى هستند كه انفاق مىكنند، فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ در حالت آسانى و سختى، يا در توانگرى و تنگدستى، يا در سلامتى و بيمارى، يا در گرانى و ارزانى. مراد آنكه در تمام احوال انفاق نمايند، آنچه مقدور آنهاست، از قليل و كثير، چه انسان به هيچ وجه خالى از مسرّت و مضرّت نيست.
تنبيه: حق تعالى اولين اخلاق متقيان را كه موجب دخول بهشت است، انفاق و سخاوت را ذكر فرموده، زيرا آن بر نفس، اشقّ؛ و دال است بر كثرت اخلاص. و نيز اين صفت در وقت مجاهده، اعظم اعمال است در حين مجاهده با شيطان و مواسات با فقراى مسلمانان؛ و احاديث بسيار وارد شده، از جمله:
1- عيون اخبار الرضا عليه السّلام ابن بابويه صدوق رضوان اللّه عليه از آن
«1» تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 314 (به نقل از مناقب ابن شهر آشوب)- بحار الانوار، جلد 40، صفحه 174، حديث 55
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 245
حضرت روايت نموده: قال: السّخىّ قريب من اللّه قريب من الجنّة قريب من النّاس و البخيل بعيد من اللّه بعيد من الجنّة بعيد من النّاس «1». فرمود: سخى، نزديك به خدا، نزديك به بهشت، نزديك به مردم است. و بخيل، دور از خدا، دور از بهشت، دور از مردم است.
2- امالى شيخ طوسى رضوان اللّه عليه از حضرت صادق عليه السّلام مروى است: ليس السّخىّ المبذر الّذى ينفق ماله فى غير حقّه و لكنّه الّذى يؤدّى الى اللّه عزّ و جلّ ما فرض عليه فى ماله من الزّكوة و غيرها، و البخيل الّذى لا يؤدّى حقّ اللّه عزّ و جلّ فى ماله «2». يعنى: نيست سخى، اسراف كننده كه خرج كند مال خود را در غير حق آن، و لكن سخى كسى است كه ادا كند آنچه واجب فرموده خداى تعالى در مال از زكات و غير آن. و بخيل كسى است كه ادا نكند حق خداوند عز و جل را در مالش.
3- روايت شده كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به عدى پسر حاتم طائى فرمود: خداوند رفع فرمود عذاب سخت را از پدر تو به سبب سخاوت او.
دومين صفت متقيان: وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ: و فرو خورندگانند خشم و غضب خود را، و با وجود قدرت، در صدد انتقام و تلافى برنيايند.
در كتاب كافى از حضرت باقر عليه السّلام مروى است: قال: من كظم غيظا و هو يقدر على امضائه حشى اللّه قلبه امنا و ايمانا يوم القيمة «3». فرمود: هر كه فرو نشاند غيظ خود را و حال آنكه قادر باشد بر امضاى آن، پر كند خدا قلب او را امن و ايمان روز قيامت.
و نيز حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: ما من عبد كظم غيظا الّا زاده اللّه
«1» بحار الانوار، جلد 71، صفحه 352، حديث 7 (بنقل از عيون)
«2» همان مدرك، حديث 9
«3» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، باب كظم الغيظ، صفحه 110، حديث 7
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 246
تعالى عزّا فى الدّنيا و الآخرة و قد قال اللّه تعالى و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس «1». نيست هيچ بندهاى كه فرو نشاند غيظ را، مگر آنكه زياد فرمايد خداى تعالى عزت در دنيا و آخرت، و بتحقيق خداى تعالى فرموده: وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ (الخ).
سومين صفت متقيان: وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ: و عفو كنندگان از مردمان، يعنى ترك نمايند عقوبت كسى را كه مستحق مؤاخذه باشد به جهت بدى و اذيتى كه به ايشان نموده.
در ارشاد ديلمى- از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است: انّه ينادى مناد يوم القيمة من كان له على اللّه اجر فليقم فلا يقوم الّا العافون، الم تسمعوا قول اللّه فمن عفى و اصلح فاجره على اللّه. بدرستى كه روز قيامت منادى ندا كند: هر كه براى او بر خدا اجرى است، برخيزد. پس برنخيزند، مگر كسانى كه عفو كردهاند. آيا نشنيدهايد فرمايش الهى: هر كه عفو نمايد و اصلاح كند، پس اجر او با خدا باشد.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: اولى النّاس بالعفو اقدرهم على العقوبة «2». يعنى: برتر مردم به عفو، تواناترين ايشان است به عقوبت.
وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ: و خداى تعالى دوست دارد احسان كنندگان را، يعنى لازمه دوستى كه انعام و افاضه فيض است، نسبت به ايشان منظور فرمايد.
پس جماعتى كه متصف به اين صفات حميدهاند، داخلند در تحت آن.
علامه مجلسى رضوان اللّه عليه روايت نموده از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه خداى تعالى امر فرموده است او را به اين صفات: قال: صل من قطعك و اعف عمّن ظلمك و اعط من حرمك و احسن الى من اساء اليك «3». فرمود:
«1» مدرك پيشين، حديث 5
«2» نهج البلاغه، حكمت 52
«3» بحار الانوار، جلد 71، باب 93، صفحه 423، حديث 62 (به نقل از مصباح الشريعه)
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 247
صله نما با كسى كه قطع نموده تو را، و عفو نما از كسى كه ظلم نموده تو را، و عطا كن كسى را كه محروم ساخته تو را، و احسان كن به كسى كه بدى نموده است تو را. و به تحقيق امر فرموده به متابعت آن حضرت، به فرمايش وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. «1» پس بر ما لازم است چهار صفت مذكوره را عمل نمائيم.
احسان را گفتهاند نيكوئى است به كسى كه با تو بدى نموده باشد، زيرا احسان در مقابل احسان، مكافات است.
بدى را بدى سهل باشد جزا
اگر مردى احسن الى من اسا «2»
علماى اخلاق فرمودهاند: و الاحسان بعد الاحسان مكافاة و الاسائة بعد الاسائة مجازاة و الاحسان بعد الاسائة كرم وجود و الاسائة بعد الاحسان لؤم و شوم، چهار چيز را تذكر داده: 1- نيكى بعد از نيكى، مكافات است. 2- بدى بعد از بدى، مجازات است. 3- نيكى بعد از بدى، كرم وجود است. 4- بدى بعد از نيكى، لؤم و شوم است.
تذكره: در تفسير تيسير- در ذيل اين آيه شريفه ذكر نموده كه: روزى حضرت حسين سيد الشهداء عليه السّلام با جمعى از اشراف عرب و عظماى علم و ادب، به سر خوانى نشسته بودند. خادم آن حضرت با كاسه طعام گرم به مجلس آمد، از غايت دهشت پايش به حاشيه بساط برآمد، كاسه بر سر آن حضرت افتاده، شكست، و طعام به سر و صورت حضرت ريخت. حضرت از روى تأديب به او نظر فرمود: خادم مدهوش و متحيّر فرو ماند. ناگاه به زبانش جارى شد: و الكاظمين الغيظ. حضرت فرمود: كظم غيظ نمودم. غلام گفت:
و العافين عن النّاس. امام فرمود: تو را عفو نمودم. غلام گفت: و اللّه يحبّ المحسنين امام فرمود: تو را آزاد نمودم و مؤنه معيشت تو را بر خود لازم گردانيدم.
«1» سوره حشر، آيه 6
«2» شعر از سعدى (اقتباس از فرمايش رسول اللّه «ص»)
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 248
حضار مجلس از آن خلق حسن متعجب شدند و گفتند: اللّه اعلم حيث يجعل رسالته.
در بعضى از كتب، اين قضيه را نسبت به حضرت سجاد عليه السّلام و كنيز آن سرور، و جمعى نسبت به حضرت باقر عليه السّلام و بعضى نسبت به حضرت كاظم عليه السّلام ذكر نمودهاند. ممكن است متعدد بوده باشد. «1» شيخ مفيد رضوان اللّه عليه روايت نموده كه: مردى از خاندان حضرت امام زين العابدين عليه السّلام خدمت ايشان آمد و آن حضرت را ناسزا گفت، حضرت چيزى نفرمود. پس چون آن مرد رفت، حضرت به اهل مجلس فرمود:
شنيديد آنچه را اين شخص گفت؟ الحال دوست دارم با من بيائيد برويم نزد او، تا بشنويد جواب مرا از دشنام او. گفتند: مىآئيم، و دوست داشتيم جواب او را مىدادى پس حضرت حركت كرد و مىخواند: و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس و اللّه يحبّ المحسنين. راوى گويد: ما دانستيم كه حضرت بد به او نخواهد گفت. پس به منزل آن مرد آمد و فرمود: بگوئيد على بن الحسين عليه السّلام است. آن شخص بيرون آمد. حضرت فرمود: اى برادر، تو آمدى نزد من و به من چنين و چنين گفتى. پس هرگاه آنچه گفتى از بدى در من است، از خدا خواهم بيامرزد مرا؛ و اگر آنچه گفتى در من نيست، حق تعالى بيامرزد تو را. آن مرد پيشانى حضرت را بوسيد و گفت: آنچه گفتم در تو نيست، و من به اين بدىها سزاوارترم. «2»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (134)
ترجمه
آنانكه انفاق مىكنند در حال خوشى و ناخوشى و فرو نشانندگان غيظ و عفو كنندگان از مردمان و خدا دوست دارد نيكوكاران را..
تفسير
مراد آنانند كه انفاق كنند در هر حال خواه در حال وسعت و فراخدستى و خوشى خواه در حال عسرت و تنگدستى و ناخوشى هر چه را مقدور باشد از كم و زياد و آنانكه نفس خود را حفظ مىكنند و نگاه ميدارند از فوران غيظ و غضب و نميگذارند آثار خشم ظاهر شود و بر طبق آن عمل نمىكنند اگرچه قادر بر عمل باشند و در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه كسيكه خشم خود را فرو برد با آن كه اگر بخواهد بمقتضاى آن عمل نمايد بتواند خداوند پر ميكند قلب او را در روز قيامت از خوشنودى و در روايت ديگر است كه خداوند قلب او را مملو مىفرمايد از امان و ايمان و آنانكه عفو مىنمايند از مردم در حال غضب كه از آن حضرت روايت شده است كه پيغمبر فرمود بر شما است عفو نمودن چون عفو عزت مرد را زياد مىكند پس عفو كنيد عزت مىدهد شما را خداوند و نيز روايت شده است كه چون روز قيامت رسد منادى ندا كند كجايند آنانكه اجر آنها با خدا است كسى برنخيزد مگر آنانكه عفو نموده باشند از كسانيكه بآنها ستم نمودهاند تا اين جا صفات متقين بود كه در آيه سابق وعده بهشت بآنها داده شده بود ولى مقام محسنين بالاتر است زيرا كه آنها محبوب خدا هستند و در مجمع روايت نموده است كه كنيز حضرت سيد سجاد آفتابه آب كرده بود براى وضوى آنحضرت از دستش افتاد و بدن حضرت مجروح شد سر مبارك را بلند فرمود كنيز عرض كرد الكاظمين الغيظ حضرت فرمود غيظ خود را فرو بردم كنيز عرض كرد و العافين عن الناس حضرت فرمود خدا از تو عفو كند كنيز عرض كرد و اللّه يحب المحسنين حضرت فرمود برو تو در راه خدا آزادى و از اين جا معلوم ميشود كه صرف احسان مراد نيست بلكه مراد احسان است بعد از عفو و اغماض نسبت بكسى كه مستحق عقوبت شده باشد كه افضل مراتب احسان است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الكاظِمِينَ الغَيظَ وَ العافِينَ عَنِ النّاسِ وَ اللّهُ يُحِبُّ المُحسِنِينَ (134)
متقين که بهشت براي آنها مهيّا شده كساني هستند که انفاق ميكنند چه در سعه و فراواني و دارايي و چه در ضيق و تنگدستي و نداري و كساني هستند که خشم خود را فرو مينشانند و از كساني که در حقّ آنها تقصير كردهاند عفو ميكنند و خدا دوست ميدارد نيكوكاران را.
اينکه آيه شريفه چهار صفة از صفات متقين را بيان ميفرمايد که هر يك از آنها از صفات بارزه و اخلاق حميده و ملكات حسنه است.
1- صفت انفاق است که از شئون سخاوت است و آيات و اخبار در مدح و مثوبات و آثار و نتائج او و در مذمّت ضدّ آن که بخل باشد و عقوبات و آثار وخيمه که بر او مترتب ميشود بسيار است
(الجنة دار الاسخياء)
(السخيّ قريب الي اللّه و الي الجنة و الي النّاس و البخيل بعيد من اللّه و من الجنة و من النّاس)
(شابّ سخيّ مراهق في الذنوب اقرب الي اللّه من عابد بخيل)
(السخاء شجرة في الجنة
جلد 4 - صفحه 358
أغصانها متدلية في الدنيا فمن تمسّك بقصن منها قاده الي الجنة و البخل شجرة في النار أغصانها متدلية في الدنيا فمن تمسّك بقصن منها قاده الي النار)
الي غير ذلک از اخبار که در بحار و لآلي الاخبار و جامع السعادات و ساير كتب اخبار و غيرها است و كافي است همين آيه شريفه که ميفرمايد الَّذِينَ يُنفِقُونَ و اقسام انفاقات از واجب و مستحبّ در مجلد اول در ذيل آيه شريفه وَ مِمّا رَزَقناهُم يُنفِقُونَ مفصلا بيان شده.
فِي السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ از براي اينکه دو كلمه دو تفسير شده: يكي در حال كثرة و قلة آن و ديگر در حال سرور و همّ، و ظاهر اينست که معناي جامعي داشته باشد شامل سعه و ضيق و رخص و قلا و غني و فقر و سرور و غم ميشود اشاره به اينكه در هر حالي انفاق ميكنند.
2- كظم غيظ وَ الكاظِمِينَ الغَيظَ فرو بردن غيظ بخصوص بر كسي که قدرت بر تلافي داشته باشد، در سفينه از حضرت صادق عليه السّلام فرمود
(ما من عبد كظم غيظا الّا زاده اللّه عز و جل عزّا في الدنيا و الاخرة)
و نيز فرمود
من كظم غيظا و لو شاء ان يمضيه امضاه ملاء اللّه قلبه يوم القيمة رضاه
و از كافي است حضرت باقر عليه السّلام از پدر بزرگوارش زين العابدين عليه السّلام نقل فرموده که فرمود
(ما من شيئي اقرّ لعين ابيك من جرعة غيظ عاقبتها صبر)
و از امالي صدوق از پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم که فرمود
(قال عيسي بن مريم ليحيي بن زكريا عليه السّلام)
(اذا قيل فيك ما فيك فاعلم انّه ذنب ذكرته فاستغفر اللّه منه و ان قيل فيك ما ليس فيك فاعلم انّه حسنة كتبت لك لم تتعب فيها)
و قضيه جاريه زين العابدين عليه السّلام و كظم غيظ آن حضرت ميآيد.
و كظم غيظ اعظم از انفاق است زيرا انفاق مقام عمل است و كظم صفت نفساني است و بسا انسان در ناملايمات طاقت تحمل ندارد ولي در انفاقات مضايقه نميكند
جلد 4 - صفحه 359
3- وَ العافِينَ عَنِ النّاسِ و مقام عفو بالاتر از كظم غيظ است زيرا كظم غيظ تحمل اذيت است و حواله او بخدا است که در دنيا و آخرت انتقام بكشد و عفو گذشت از تقصير است که مورد عقوبت واقع نشود و عفو از صفات ربوبي است و انساني که داراي اينکه صفت باشد متخلق باخلاق الهي ميشود.
و در سفينه از شهيد ثاني (ره) حديثي نقل ميكند
(اذا جثت الامم بين يدي اللّه يوم القيمة نودوا ليقم من کان اجره علي اللّه تعالي فلا يقوم الّا من عفي في الدنيا عن مظلمته).
و از ديلمي از نبي اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود
(انّه ينادي مناد يوم القيمة من کان له علي اجر فليقم فلا يقوم الّا العافون الم تسمعوا قوله تعالي فَمَن عَفا وَ أَصلَحَ فَأَجرُهُ عَلَي اللّهِ
)
شوري آيه 40، الي غير ذلک من الاخبار.
4- وَ اللّهُ يُحِبُّ المُحسِنِينَ و مقام احسان بالاتر از مقام عفو است زيرا عفو مجرد گذشت است و احسان تلافي بضدّ است چنانچه از پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مرويست
(حاكيا عن ربه يامره بهذه الخصال: صل من قطعك و اعف عمن ظلمك و اعط من حرمك و احسن الي من اساء اليك).
و از امير المؤمنين عليه السّلام فرمود
(عاتب اخاك بالاحسان اليه و اردد شرّه بالانعام عليه).
و جامع اينکه خصال حضرت زين العابدين عليه السّلام است، در مجمع است
(روي ان جارية لعلي بن الحسين عليه السّلام جعلت تسكب عليه الماء لتهيأ للصلوة فسقط الإبريق من يدها فشجّه فرفع رأسه اليها فقالت له الجارية ان اللّه تعالي يقول وَ الكاظِمِينَ الغَيظَ فقال عليه السّلام لها قد كظمت غيظي، قالت وَ العافِينَ عَنِ النّاسِ قال عليه السّلام قد عفي اللّه عنك، قالت وَ اللّهُ يُحِبُّ المُحسِنِينَ قال اذهبي فانت حرة لوجه اللّه).
360
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 134)- سیمای پرهیزکاران! از آنجا که در آیه قبل وعده بهشت جاویدان به پرهیزکاران داده شده در این آیه پرهیزکاران را معرفی میکند و پنج صفت از اوصاف عالی و انسانی برای آنها ذکر نموده است:
1- «آنها در همه حال انفاق میکنند چه موقعی که در راحتی و وسعتند و چه زمانی که در پریشانی و محرومیتند» (الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ).
جالب توجه این که در اینجا نخستین صفت برجسته پرهیزکاران «انفاق» ذکر شده، زیرا این آیات نقطه مقابل صفاتی را که در باره رباخواران و استثمارگران در آیات قبل ذکر شد، بیان میکند، به علاوه گذشت از مال و ثروت آن هم در حال خوشی و تنگدستی روشنترین نشانه مقام تقواست.
2- «آنها بر خشم خود مسلّطند» (وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ).
3- «آنها از خطای مردم میگذرند» (وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ).
فرو بردن خشم بسیار خوب است اما به تنهایی کافی نیست زیرا ممکن است کینه و عداوت را از قلب انسان ریشه کن نکند، در این حال برای پایان دادن به حالت عداوت باید «کظم غیظ» با «عفو و بخشش» توأم گردد.
4- آنها نیکوکارند «و خداوند نیکوکاران را دوست دارد» (وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ).
در اینجا اشاره به مرحله عالیتر از عفو شده، که انسان با نیکی کردن در برابر بدی (آنجا که شایسته است) ریشه دشمنی را در دل طرف بسوزاند و قلب او را نسبت به خویش مهربان گرداند.
نکات آیه
۱- انفاق در حال توانمندى و تنگدستى، از ویژگیهاى تقواپیشگان (اعدّت للمتّقین. الّذین ینفقون فى السّرّآء و الضّرّاء) مراد از «فى السّرّآء و الضّرّاء»، حالت تنگدستى و توانمندى است، و در برداشت فوق، توصیف انفاق کننده گرفته شده است، نه وصف براى مورد انفاق.
۲- انفاق در حالت رفاه و آسایش و نیز رنج و سختى جامعه، از ویژگیهاى تقواپیشگان (اعدّت للمتّقین. الّذین ینفقون فى السّرّآء و الضّرّاء) بنابر اینکه مراد از «السّرّآء و الضّراء» بیان حالت جامعه و مردم، یعنى مورد انفاق باشد، نه بیانِ حالت انفاق کننده.
۳- فرو بردن خشم و گذشت از لغزشهاى مردم، از ویژگیهاى اهل تقوا (اعدّت للمتّقین ... و الکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس)
۴- تأمین نیازمندیهاى جامعه ایمانى و خویشتن دارى و گذشت در برخوردهاى اجتماعى، از ویژگیهاى اهل تقوا (اعدّت للمتّقین. الّذین ینفقون ... و الکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس)
۵- توان مردم بر کنتر نیروى خشم و غضب خویش (و الکاظمین الغیظ)
۶- نیکوکاران، محبوب خدا هستند. (و اللّه یحب المحسنین)
۷- انفاقِ مستمر (انفاق در هر شرایط)، مهار کردن خشم و گذشت از لغزشهاى مردم، از مصادیق احسان و نیکوکارى (الّذین ینفقون فى السّرّآء و الضّرّاء و الکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس و اللّه یحب المحسنین) مراد از «و اللّه یحب المحسنین»، این است که خداوند دارندگان صفات ذکر شده در آیه را دوست دارد یعنى: و اللّه یحبّهم. ولى به جاى ضمیر، کلمه «المحسنین» به کار رفته تا در ضمن، اشاره کند که موارد یاد شده از مصادیق نیکوکارى است.
۸- انفاق مستمر و در هر شرایط، مهار کردن خشم و گذشت از لغزشهاى مردم، از عوامل جلب محبّت الهى (الّذین ینفقون فى السّرّآء و الضّرّآء و الکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس و اللّه یحب المحسنین) چون مراد از «المحسنین» که سزاوار محبّت الهى هستند، دارندگان صفات ذکر شده است.
۹- اهتمام اسلام به سالم سازى روابط متقابل افراد در جامعه (الّذین ینفقون فى السّرّآء و الضّرّآء و الکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس و اللّه یحب المحسنین)
۱۰- تحریک عواطف و احساسات، از روشهاى قرآن براى برانگیختن اهل ایمان به نیکوکارى (یا ایّها الّذین امنوا ... و اللّه یحبّ المحسنین)
۱۱- جلب محبّت الهى، در گرو انجام اعمال نیک، به شیوه اى شایسته (و اللّه یحبّ المحسنین) کلمه «المحسنین»، همان گونه که گذشت، مى تواند اشاره به این معنا باشد که صفات ذکر شده در آیه از مصادیق احسان و نیکوکارى است. و نیز مى تواند بیان صفتى دیگر براى اهل تقوا باشد; یعنى پرهیزگاران کسانى هستند که همواره، اعمال را به وجه نیکوى آن انجام مى دهند; اگر انفاق مى کنند به شیوه نیک آن، و ... .
موضوعات مرتبط
- احسان:۷، ۱۰
- اللّه: محبت اللّه ۶، ۸، ۱۱
- انسان: قدرت انسان ۵
- انفاق:۱، ۲ آثار فردى انفاق ۱، ۲ ۷، ۸
- انگیزش: عوامل انگیزش ۱۰
- تربیت: شیوههاى تربیت ۱۰
- توانمندان: انفاق توانمندان ۱، ۲
- جامعه اسلامى:۴
- حلم:۴
- خشم: فروبردن خشم ۳، ۵، ۷، ۸
- روابط اجتماعى:۴، ۹
- عفو:۴، ۷ از مردم ۳، ۸
- عمل صالح: آثار عمل صالح ۱۱
- عواطف و احساسات:۱۰
- فقیر: انفاق به فقیر ۱
- متقین: صفات متقین ۱، ۲، ۳، ۴
- محسنان: محبوبیت محسنان ۶
- معاشرت: آداب معاشرت ۹ ; حلم در معاشرت ۴ ; عفو در معاشرت ۴، ۷
- مؤمنان: احسان مؤمنان ۱۰