آل عمران ١٣٥

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ الَّذِينَ‌ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ‌ ذَکَرُوا اللَّهَ‌ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ‌ وَ مَنْ‌ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ‌ إِلاَّ اللَّهُ‌ وَ لَمْ‌ يُصِرُّوا عَلَى‌ مَا فَعَلُوا وَ هُمْ‌ يَعْلَمُونَ‌

ترجمه

و آنها که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا می‌افتند؛ و برای گناهان خود، طلب آمرزش می‌کنند -و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟- و بر گناه، اصرار نمی‌ورزند، با اینکه می‌دانند.

ترتیل:
ترجمه:
آل عمران ١٣٤ آیه ١٣٥ آل عمران ١٣٦
سوره : سوره آل عمران
نزول : ٣ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«فَاحِشَةً»: گناه کبیره، مانند زنا و قتل. «وَهُمْ یَعْلَمُونَ»: آنان قبح کارشان را می‌دانند. آنان می‌دانند که خداوند توبه توبه‌کاران را می‌پذیرد و بندگان خود را می‌بخشد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

عده اى از مؤمنين نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمدند و گفتند: يا رسول الله اگر قوم بنى‌اسرائيل گناهى مرتكب مي‌شدند. فرداى آن روز كفاره آن بر در سراى آنان نوشته مي‌شد و با اين كيفيت كفاره گناهان خود را مي‌دادند و پاك مى شدند.

معلوم مي‌شود آن‌ها از مسلمين بيشتر در نزد خداوند گرامى بوده اند. پيامبر در قبال اين درخواست سكوت اختيار فرمود: سپس اين آيه نازل گرديد و فرمود: شما را بشارت مي‌دهم كه اگر قوم بنى‌اسرائيل كفاره گناهان را به طرز مشقت‌آميزى انجام مي‌دادند، خداوند كفاره گناهان شما را ذكر و استغفار و توبه قرار داده است.[۳]

شيخ بزرگوار در اين باره اندك اشاره اى نموده ولى به عنوان شأن و نزول نياورده است، ابن بابويه بعد از شش واسطه از حسن بن حسن بصرى او از عبدالرحمن بن تميم الدوسى درباره نزول اين آيه شريفه چنين روايت كند كه معاذ بن جبل نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله به مسجد آمد و در حالتى كه گريه مي‌كرد بر پيامبر سلام كرد. پيامبر بعد از جواب سلام علت گريه را از معاذ پرسيد، معاذ گفت: يا رسول الله نزديك درب مسجد جوانى را ديدم كه داراى بدنى ورزيده و صورتى زيبا بود ولى مانند زن بچه مرده گريه مي‌كرد و در عين حال مي‌خواست خدمت شما برسد و از شدت گريه او من به گريه افتادم، اگر اجازه بفرمائيد به او بگويم كه خدمت برسد.

پيامبر به معاذ فرمود: بگو بيايد، جوان وارد شد و بر پيامبر سلام كرد. رسول خدا بعد از جواب سلام فرمود، اى جوان چرا گريه مي‌كنى؟ جوان گفت: يا رسول الله چرا گريه نكنم در حالتى كه مرتكب گناهى شده ام كه هيچ راه توبه و بازگشتى از براى من نيست و مي‌دانم كه خداوند مرا نخواهد بخشيد زيرا گناه من به آن اندازه شديد و بزرگ است كه اميدى به عفو و بخشش خداوند ندارم، پيامبر فرمود: آيا به خداوند شرك آورده اى؟ و يا چيزى و كسى را به او شريك قرار داده اى؟ جوان گفت: پناه مي‌برم به خداوند كه از براى او شريكى قائل شوم.

سپس فرمود: آيا كسى را به قتل رسانيده اى؟ جوان گفت: نه يا رسول اللّه، پيامبر فرمود: اى جوان خداوند گناهان را اگر چه به بزرگى كوه ها باشد خواهد بخشيد، جوان گفت: يا رسول اللّه گناه من از كوه‌ها هم بزرگتر است، سپس فرمود: اگر گناه تو به اندازه زمين و درياها و سنگ‌ريزه ها و درخت‌ها هم باشد خداوند آن را خواهد بخشيد.

جوان گفت: يا رسول الله، گناه من از آن‌ها هم بزرگتر و شديدتر است، باز پيامبر فرمود: اى جوان اگر گناه تو به اندازه آسمان‌ها و ستارگان و به بزرگى عرش و كرسى هم باشد، خداوند خواهد بخشيد. باز جوان گفت: يا رسول الله از آن‌ها هم بزرگتر است.

پيامبر بعد از شنيدن اين كلمات با حالت خشم به جوان مزبور نگريست و فرمود: واى بر تو اى جوان، آيا گناه تو از خداى تو هم بزرگتر است؟ در اين جا، آن جوان در حالتى كه به شدت به سر و روى خود مى كوفت، گفت: يا رسول الله خداى من پاك و منزه است و هيچ چيزى از او بزرگتر نمى تواند باشد و او خود بزرگتر از هر بزرگ است، سپس رسول خدا فرمود: در اين صورت آيا گناه بزرگ را كسى جز خداى بزرگ خواهد بخشيد؟ جوان گفت: نه يا رسول الله سپس جوان ساكت شد، باز پيامبر فرمود: اى جوان، چرا گناه خود را بيان نمى كنى؟

جوان چنين شرح داد و گفت: يا رسول الله هفت سال است كه كار من شكافتن قبور و نبش قبرهاى مسلمين است و با نبش قبر، مرده ها را از قبر بيرون مى آورم و كفن هاى آن‌ها را مى دزدم و سپس به فروش مي‌رسانم تا اين كه دختر يكى از انصار از دنيا رفت. وقتى كه او را دفن كردند، شبانه قبر اين دختر را شكافتم و كفن او را بيرون آوردم. موقعى كه خواستم از قبر بيرون بيايم شيطان مرا وسوسه كرد و به من گفت: مگر سفيدى بدن و زيبائى روى او را نمى بينى، چرا از او كام برنمي‌دارى؟ از اثر وسوسه شيطان نزد آن دختر مرده كه وى را برهنه نموده بودم، رفتم و با مرده او نزديك كردم خواستم بيرون بيايم از ترس به خود مى لرزيدم و در همان اوان بود كه صدائى به گوش من رسيد و مى شنيدم كه مى گفت: اى جوان واى بر تو، جواب خداى خود را كه مرا به اين روز نشاندى و تن مرا عريان و برهنه كردى و كار زشتى با من انجام دادى، چه خواهى داد؟ واى بر جوانى تو كه بايد روز رستاخيز در ميان آتش سوزان قرار بگيرى، وقتى جوان مزبور اين اعتراف را نزد رسول خدا نمود.

پيامبر فرمود: دور شو، اى جوان مي‌ترسم حرارت سوزان آتشى كه به آن عذاب مي‌شوى به من سرايت كند، جوان وقتى كه اين كلمات را از پيامبر شنيد بر شدت گريه و زارى خويش افزود و سر به بيابان گذاشت و خود را در دامنه كوه‌ها قرار داد و كار او جز گريه و انابه و توبه و پشيمانى در حالتى كه خود را مغلول در زنجير كرده بود چيز ديگرى نبود و چهل روز از اين قضيه گذشت تا اين كه شبى جوان مزبور در آن بيابان در حالتى كه به شدت مى گريست، گفت: بار خدايا، اگر از گناه من نمى گذرى مرا به آتش عقوبت خود بسوزان و از اين رسوائى دنيائى مرا رهائى بخش.

سپس اين آيه را خداوند به رسول خويش نازل نمود كه «وَالَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً؛ كسانى كه عمل زنا انجام بدهند»، «أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ؛ و يا بر خويش ظلم فاحشى روا بدارند» كه بزرگتر از زنا و نبش قبر و دزدى كفن مرده باشد. «ذَكَرُوااللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ؛ و از خداوند بترسند و در توبه خويش عجله كنند و نزد من كه خداى آن‌ها هستم بيايند از گناه آن‌ها چشم‌پوشى خواهم كرد» زيرا اگر از نزد من بروند به كجا پناه ببرند و از چه كسى طلب عفو و بخشش نمايند. پس از نزول اين آية، رسول خدا تبسم فرمود و خوشحال گرديد و در حالتى كه اين آية را تلاوت مى فرمود. به اصحاب فرمود جستجو كنيد و به بينيد اين جوان كجاست؟

معاذ گفت: يا رسول الله، جايگاه او را كه دامنه كوه قرار دارد مي‌دانم، پيامبر با اصحاب خود را به بيابان و كوهى كه جوان مزبور خود را در آن پنهان كرده و به يكى از سنگ‌هاى كوه بسته بود رسانيدند و او را در حالى كه باز مشغول گريه و زارى و توبه و انابه بود و از اثر گريه زياد در ميان آفتاب رنگ وى سياه شد، يافتند. اصحاب از حال نزار آن جوان به گريه افتادند. پيامبر نزد او رفت و زنجيرى كه به خود بسته بود از دست و پاى او باز نمود و وى را در آغوش كشيد و فرمود: اى جوان خداوند تو را مورد عفو و بخشش قرار داد و از گناهان تو چشم پوشيد و اين آيه را براى او تلاوت فرمود و او را به بهشت بشارت داد.[۴]

تفسیر

نکات آیه

۱- یاد خدا و طلب آمرزش (توبه) شیوه پارسایان، در صورت ارتکاب کارى ناشایست (زنا یا مطلق گناه کبیره) و یا ستم بر خویش (اعدّت للمتّقین ... و الّذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکروا اللّه فاستغفروا لذنوبهم) برخى گفته اند مراد از «فاحشة»، زنا و مقصود از ظلم در این آیه، سایر گناهان چه صغیره و چه کبیره است. برخى دیگر گفته اند که مراد از «فاحشة»، گناهان کبیره و مقصود از ظلم، گناهان صغیره است.

۲- امکان لغزش تقواپیشگان و ارتکاب گناه از سوى آنان (اعدّت للمتّقین ... و الّذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم)

۳- گناه، ستم بر خویشتن است. (او ظلموا انفسهم ... فاستغفروا لذنوبهم)

۴- یاد خدا، وادارکننده انسان به توبه و استغفار (ذکروا اللّه فاستغفروا لذنوبهم) عطف شدن استغفار بر ذکر خدا با کلمه «فاء»، که در آن معناى ترتب نهفته است، مى تواند اشاره به رابطه علیّت بین ذکر خدا و استغفار باشد.

۵- غفلت از یاد خدا، زمینه انجام کارهاى ناشایست و ارتکاب گناه (و الّذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکروا اللّه فاستغفروا) چون ذکر خدا باعث مى شود که انسان از کرده خویش پشیمان شود و از خدا آمرزش طلبد (ذکروا اللّه فاستغفروا)، معلوم مى گردد که انسان به هنگام گناه، از یاد خدا غافل است.

۶- تنها خداوند آمرزنده گناهان است. (و من یغفر الذّنوب الّا اللّه)

۷- ترغیب گناهکاران به توبه و استغفار از پیشگاه خداوند (و الّذین اذا فعلوا فاحشة ... فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذّنوب الّا اللّه)

۸- عدم عناد و اصرار آگاهانه تقواپیشگان، بر گناه (و الّذین اذا فعلوا فاحشة ... لم یصروا على ما فعلوا و هم یعلمون) چون به مجرد ذکر خدا توبه مى کنند، معلوم مى شود گناهشان از روى عناد نیست، بلکه به جهت غفلت از یاد پروردگارشان بوده است.

۹- منافات عناد و اصرار آگاهانه آدمى بر گناه، با تقواپیشگى (و الّذین اذا فعلوا فاحشة ... لم یصروا على ما فعلوا و هم یعلمون) با توجه به توضیح برداشت قبل.

۱۰- اصرارکنندگان بر گناه، محروم از وعده الهى به آمرزش گناهانشان (و الّذین اذا فعلوا فاحشة ... و من یغفر الذّنوب الّا اللّه و لم یصرّوا على ما فعلوا)

۱۱- جهل آدمى، عذرى بر گناهان او در پیشگاه خداوند (لم یصروا على ما فعلوا و هم یعلمون)

۱۲- پشیمان نشدن و توبه نکردن از گناهان گذشته خود، به منزله اصرار بر آن گناهان است. (الّذین اذا فعلوا فاحشة ... فاستغفروا لذنوبهم ... و لم یصرّوا على ما فعلوا) بنابر اینکه جمله «و لم یصرّوا ... »، عطف تفسیرى براى جمله «فاستغفروا» باشد یعنى اگر بعد از گناه، یاد خدا نکنند و استغفار ننمایند، در واقع اصرارکنندگان بر گناه هستند.

روایات و احادیث

۱۳- طلب آمرزش نکردن و به فکر توبه نبودن، در عین توجّه به گناه، اصرار بر آن است. (و الّذین اذا فعلوا فاحشة ... لم یصروا على ما فعلوا و هم یعلمون) امام باقر (ع) درباره آیه فوق فرمودند: الاصرار هو ان یذنب الذّنب فلا یستغفر اللّه و لا یحدّث نفسه بتوبة فذلک الاصرار.[۵]

۱۴- استغفار کامل، مشروط به پشیمانى از گناه و ترک آن است. (و لم یصرّوا على ما فعلوا) امام صادق (ع) درباره آیه فوق فرمودند: ... «و الّذین اذا فعلوا ... و لم یصرّوا على ما فعلوا ... » فهذا ما امر اللّه به، من الاستغفار و اشترط معه بالتّوبة و الاقلاع عمّا حرّم اللّه.[۶]

موضوعات مرتبط

  • استغفار:۱ اهمیّت استغفار ۱ ۱۳ ; تشویق به استغفار ۱ ۷ ; زمینه‌هاى استغفار ۱ ۴ ; شرایط استغفار ۱ ۱۴
  • اللّه: مغفرت اللّه ۶ ; وعده‌هاى اللّه ۱۰
  • انگیزش: عوامل انگیزش ۴
  • تشویق:۷
  • تقوا: آثار تقوا ۹
  • تکلیف: زمینه‌هاى عمل به تکلیف ۴
  • توبه:۱ از گناه ۱۲، ۱۳ ; تشویق به توبه ۱ ۷ ; زمینه‌هاى توبه ۱ ۴
  • جهل: آثار جهل ۱۱
  • ذکر خدا:۱، ۵ آثار ذکر خدا ۱، ۵ ۴
  • ظلم به نفس:۱، ۳
  • غفلت: آثار غفلت ۵
  • قرآن: تشبیهات قرآن ۱۲
  • گناه:۱۳ آثار گناه ۱۳ ۳ ; آمرزش گناه ۱۳ ۶ ; اجتناب از محدوده گناه ۱۳ ۱۴ ; اصرار بر گناه ۱۳ ۸، ۹، ۱۰، ۱۲، ۱۳ ; زمینه‌هاى گناه ۱۳ ۵ ; عذر بر گناه ۱۳ ۱۱ ; متّقین و گناه ۱۳ ۲
  • متّقین:۲ استغفار متّقین ۲ ۱ ; توبه متّقین ۲ ۱ ; صفات متّقین ۲ ۱، ۸ ; لغزش متّقین ۲ ۲
  • مغفرت: موارد عدم مغفرت ۱۰

منابع

  1. طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۲، ص ۶۹۳.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱۴۸.
  3. تفاسير مجمع البيان و روض الجنان و كشف الاسرار.
  4. البرهان في تفسير القرآن.
  5. کافى، ج ۲، ص ۲۸۸، ح ۲ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۹۴- ، ح ۳۶۶.
  6. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۱۹۸، ح ۱۴۳ ; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۳۱۵، ح ۳.