آل عمران ٦٤
ترجمه
آل عمران ٦٣ | آیه ٦٤ | آل عمران ٦٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«کَلِمَةٍ»: کلام. سخن. «سَوَآءٍ»: دادگرانه. یکسان. صفت (کَلِمَةٍ) است. «سَوَآءٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ»: مراد این است که همه کتابهای آسمانی صحیح از جمله تورات و انجیل و قرآن در آن اختلاف ندارند. «مِن دُونِ اللهِ»: به جای خدا. غیر از خدا.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسى» گوید: درباره نزول اين آيه سه قول است: اول، حسن بصرى و سدى و ابن زيد و محمد بن جعفر الزبير گويند: درباره مسيحيان نجران نازل شده است. دوم، قتادة و ربيع و ابن جريج گويند: درباره يهوديان مدينه نازل شده چنان كه اصحاب ما هم روايت كرده اند. سوم، ابوعلى جبائى گويد: درباره هر دو فرقه از اهل كتاب (يهود و نصارى) نازل گرديده است.[۳]
تفسیر
- آيات ۷۸ - ۶۴، سوره آل عمران
- معناى ((كلمه سواء)) و مراد از دعوت اهل كتاب به كلمه سواء
- دعوت به كلمه سواء، دعوت به سير بر اساس كلمه توحيدو نفى بغى و فساد مى باشد
- نفى بغى و فساد در گفتگوهاى بين پيامبران و قوم آنان
- ويژگيهاى دين فطرى
- افراد انسان ، ابعاض و اجزاى يك حقيقت هستند و خضوع وتذلل يك فرد در برابر فرد ديگر،بافطرت انسانى مخالف است
- محاجه بى جا و جاهلانه يهود و نصارا بر سر انتساب ابراهيم (ع ) به يهوديت ونصرانيت
- دو محاجه اهل كتاب كدام است
- دين ، داراى مراتب و مراحلى بوده است و هر يك از انبياء (ع ) به منزله بكى از آنمراحل بوده اند
- اسلام حضرت ابراهيم چگونه است ؟
- نزديكترين مردم به ابراهيم (ع ) پيروان او و پيامبر اكرم (ص ) و مؤ منين بدويند
- اشاره به توحيد افعالى ، در بيان معناى اينكه :اهل كتاب جز خودشان كسى را گمراه نمى كنند
- كفر به آيات خدا غير كفر به خدا است و اهل كتاب در لسان قرآن كافر به آيات خدا هستندنه كافربه خدا
- معناى سخن اهل كتاب كه به يكديگر مى گفتند: ((به آنچه در آغاز روز بر مؤ منيننازل گشته ايمان آورديم و بدانچه در پايان روزنازل شد كافر شديد))
- سخن ديگر مفسرين در خصوص اين آيه
- جواب خداى تعالى به سخنان يهود در قضيه تغيير قبله مسلمين از بيت المقدس به كعبه
- جمله ((اولا يعلمون )) جواب خدا به يهوديان نيست
- اقوال مختلف مفسرين در معناى مختلف اين آيه
- معناى ((فضلخدا)) و بيان جوابى به يهود كه جمله ((انالفضضل بيد اللّه )) متضمن آن است
- اعتقاد بى اساس يهوديان به اينكه تافته جدا بافته هستند (ليس علينا فى الاميينسبيل )
- منشاء اين اعتقاد باطل يهود
- چرا در اين آيه نام اهل كتاب تكرار شده و به آوردن ضمير اكتفا نشده است ؟
- قنطار و دينار كنايه از بسيار و كم است
- شرط كرامت الهيه و تقرب به خداى وفاى به عهد و تقوا است نه نژاد و دودمان است
- آثار محبت خدا، و خصالى كه خداى تعالى بر آن شكنندگان عهد خدا و سوگند به خداذكرفرموده است
- دروغ بستن يهود به خداى سبحان
- بحث روايتى
- نامه پيامبر براى پادشاهان عصر خود
- برسى نامه پيامبر براى اسقف نجران
- دو روايت از تفسير ((الدرالمنثور)) سيوطى
- حكايت هجرت مسلمانان در صدر اسلام به حبشه
- نجاشى مهاجرين را فرا مى خواند
- داستان گفتگو بين نجاشى (پادشاه حبشه ) و مسلمانان مهاجر در حضور مشركين مكه وشاءن نزول آيه ((ان اولى الناس بابراهيم ...))
- حديثى از امام صادق (ع ) و بيان آن
- نزديكترين مردم به ابراهيم و پيامبر اسلام (ص ) وآل محمد عليهم السلام ، پيروان آنانند
- دو روايت از كافى و امالى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«64» قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ
بگو: اى اهلكتاب! به سوى سخنى بياييد كه ميان ما و شما مشترك است.
جز آنكه خداوند را نپرستيم وچيزى را شريك او قرار ندهيم و بعضى از ما بعضى ديگر را بجاى خدا ارباب نگيرد. پس اگر (از اين پيشنهاد) سرباززدند، بگوييد: گواه باشيد كه ما مسلمان و تسليم خدائيم.
نکته ها
دعوت به سوى توحيد وحقّ، لازم است. خواه با استدلال، خواه با مباهله و خواه از طريق دعوت به مشتركات.
جلد 1 - صفحه 532
عدىّبن حاتم بعد از اسلام آوردن، به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كرد: ما زمانى كه مسيحى بوديم، هرگز يكديگر را «ربّ» خود قرار نمىداديم، پس مراد از جملهى «لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً» چيست؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: آيا علماى شما احكام خدا را تغيير نمىدادند؟ گفت: چرا! فرمودند:
پيروى از عالمى كه قانون خدا را تغيير دهد، يك نوع بندگى وبردگى اوست. «1»
پیام ها
1- مسلمانان بايد بر سر مشتركات، با اهل كتاب به توافق برسند. «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ ...»
2- بايد در دعوت به وحدت، پيش قدم بود. «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ»
3- اگر به تمام اهدافِ حقّ خود دست نيافتيد، از تلاش براى رسيدن به بعضى از آن خوددارى نكنيد. «تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ ...»
4- يكى از مراحل تبليغ، دعوت به مشتركات است. «كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ»
5- در تبليغ و دعوت ديگران، بايد ابتدا به عقايد حقّه و مقدّسات مشترك، احترام گذارد. «كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ»
6- يگانه پرستى و بيزارى از شرك، از جمله امور مشترك تمام اديان آسمانى است. «كَلِمَةٍ سَواءٍ ... أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ»
7- توحيد، سبب تعالى انسان است. «تعالوا» در جايى بكار مىرود كه دعوت به رشد و بالا آمدن باشد. «تَعالَوْا ... أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ»
8- اطاعت بىچون و چرا از ديگر انسانها، نشانهى پذيرش نوعى ربوبيّت براى آنها ويك نوع عبوديّت براى ماست. در حالى كه همهى انسانها با يكديگر مساوى هستند. «لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً»
9- انديشهى آزاد و شخصيّت مستقل، شعار قرآن است. «لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً»
«1». تفسير مراغى.
جلد 1 - صفحه 533
10- اعراض و سرپيچى مخالفان نبايد در اراده و ايمان ما اثر بگذارد. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»
11- هر مبلّغى بايد سرپيچى و اعراض مردم را پيش بينى كند تا مأيوس نشود.
«فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا ...»
12- پس از استدلال و برهان، جَدل را قطع كنيد. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا ...»
13- بندگى خدا، نفى شرك و طرد حاكميّت غير خداوند، از ويژگىهاى يك مسلمان واقعى است. «اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (64)
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 134
شأن نزول: در نزول آيه شريفه سه قول است: 1- در باره يهود و نصارى. 2- در باره نصاراى نجران. 3- در باره هرقل سلطان روم نازل شد كه حضرت نامهاى براى او نوشت. مضمون نامه آنكه: اين نامهاى است از حضرت محمد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به سوى هرقل بزرگ روم، سلام بر كسى كه متابعت هدايت نمايد. بعد، تو را دعوت مىكنم به اسلام. اسلام بياور تا سالم باشى از هلاكت. اسلام بياورى، به تو دو اجر مىرسد؛ و اگر پشت كنى، تو را دو گناه باشد؛ يكى گناه خود كه مسلمان نشدى، و ديگر گناه تابعانت كه به سبب تو مسلمان نشدند؛ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ (الخ).
قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ: بگو اى پيغمبر، اى اهل كتاب تورات و انجيل، تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ: بيائيد به سوى كلمهاى كه، سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ: مساوى است ميان ما و شما كه پيغمبران و كتابهاى آسمانى بر حقيّت آن شاهد و متحد الكلمه بودند و در آن اختلاف نكردند، و آن كلمه سه چيز است: كلمه اول:
أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ: اينكه پرستش نكنيم مگر خدا را كه مستجمع جميع صفات كماليه و منزه از كليه نقايص و سزاوار بندگى و فرمانبردارى است. اين تعرض است به يهود و نصارى در پرستش عزير و عيسى عليهما السّلام. كلمه دوم: وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً: و شريك قرار ندهيم به خدا چيزى را نه در ذات و نه در صفات و نه در افعال و نه عبادات. كلمه سوم: وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً: و فرا نگيريم بعضى از ما بعض ديگر را، أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ: صاحبان اطاعت، غير از خداى تعالى. مراد آنكه اطاعت احبار و رهبانان نكنيم در اموراتى كه احداث كنند از تحليل حرام و تحريم حلال.
چون آيه شريفه نازل شد، عدى پسر حاتم گفت: ما احبار و رهبانان خود را نمىپرستيم. حضرت فرمود: آيا براى شما چيزها را حلال و بعضى را حرام
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 135
نكردهاند و شما به قول باطل آنها عمل مىكنيد؟ گفتند: بلى. فرمود: اين خود، پرستش و عبادت ايشان است.
در كتاب كافى ابى بصير از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده، فرمود: ما عبدوهم من دون اللّه و لكن حرّموا لهم حلالا و احلّوا لهم حراما و كان ذلك اتّخاذهم اربابا من دون اللّه. «1» يعنى: پرستش ننمودند احبار و رهبانان را غير از خدا، و لكن حرام كردند براى آنها حلال را، و حلال كردند براى آنها حرام را، و اين بود فرا گرفتن آنها احبار و رهبانان را ارباب به غير از خداى تعالى.
و نيز در حديث وارد شده. من اطاع مخلوقا فى معصية اللّه فكانّما سجد سجدة لغير اللّه: «2» هر كس اطاعت كند مخلوقى را در معصيت خداى تعالى، پس به منزله اينست كه سجده نموده غير خدا را.
فَإِنْ تَوَلَّوْا: پس اگر پشت كنند و اعراض نمايند از اين كلمه عدل با وجود ظهور حجت و برهان، فَقُولُوا اشْهَدُوا: پس بگوئيد اى اهل اسلام ايشان را كه شاهد باشيد، بِأَنَّا مُسْلِمُونَ: به اينكه ما مسلمانيم و تسليم شديم فرامين الهى را، يعنى چون حجت بر شما لازم شد، پس اعتراف كنيد كه ما مسلمانيم نه شما، و اقرار كنيد كه شما مؤمن نيستيد به آنچه كتب منزله ناطق و متفق عليه تمام انبياء است.
تنبيه: آيه شريفه مبالغه در ارشاد و حسن مراتب احتجاج را بيان فرمايد: 1- بيان احوال حضرت عيسى عليه السّلام و آن چيزى را كه بر او متعارف شده از اطوار منافيه با الوهيت. 2- ذكر آنچه منافى با عقيده آنان و رفع شبهه ايشان در قسمت خلق عيسى عليه السّلام به مانند حضرت آدم ابو البشر عليه السّلام. 3- چون عناد و لجاج آنها ظاهر شد، ايشان را دعوت به مباهله فرمود كه نوعى از
«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، باب الشرك، صفحه 398، حديث 7 (با اندكى تفاوت)
«2» وسايل الشيعه، جلد 11، صفحه 423، حديث 12 و جلد 18، صفحه 91، حديث 8 (دو روايت با اندكى تفاوت)- اصول كافى جلد 2، صفحه 398، حديث 8.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 136
اعجاز است. 4- بعد از اعراض از مباهله و تسليم به مصالحه، معاودت فرمود به ارشاد و هدايت به بيان طريقى كه اسهل و الزم باشد بر ايشان، به آنچه متفق الكلمه تمام انبياء و كتب منزله بر آن دلالت دارد از توحيد و پرهيز از شرك و عدم متابعت احبار و رهبانان در خلاف رضاى حضرت سبحان. 5- پس از اعراض و انكار آنان بعد از وضوح برهان در مقابل مخاصمه ايشان، در مقام تعليم مؤمنان فرمايد: حال كه پشت كنيد از قبول حق، پس اعتراف و اقرار نمائيد به آنكه ما مسلمان و تسليم هستيم به فرمان حضرت رحمن كه: فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ: تا مبطل بداند كه مخالفت او مؤثر نيست در حق و حقانيت، و دال است بر آنكه حق، واجب الاتباع است بدون اعتبار قلت و كثرت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (64)
ترجمه
بگو اى اهل كتاب بيائيد بسوى سخن عدل ميان ما و ميان شما كه نپرستيم مگر خدا را و شريك قرار ندهيم با او چيزى را و نگيرد بعضى از ما بعضى را خدايان غير از خدا پس اگر اعراض كنند پس بگوئيد گواه باشيد بر آنكه ما منقادانيم..
تفسير
خداوند تعالى بعد از آنكه شرح حالات حضرت عيسى را كه تماما دال بر مخلوقيت و منافى با الوهيت او بود بيان فرمود و دفع شبهه نصارى را به جواب نقضى و
جلد 1 صفحه 431
حلى نمود پيغمبر را مأمور بمباهله كرد شايد آنها دست از لجاج و عناد كشيده قبول دين حق را بنمايند و چون باز تن در ندادند مسلك ديگرى را براى ارشاد اتخاذ فرمود و دستور داد به پيغمبر كه بگو بيائيد توافق كنيم بر يك اصل مسلم بين انبياء و كتب سماوى كه آن اصل سخن مطابق با عدل و انصاف و حق است و كلمه لا اله الا اللّه مجمل آن اصل است و مفصل آن آنستكه عبادت نكنيم مگر خالصا للّه و شريك نكنيم غير خدا را با خدا در عبادت و نگوئيم عزير يا مسيح پسر خدا است و اطاعت نكنيم احبار و رهبانان را در بدعتهايى كه گذاردهاند از حلال و حرام چونكه همه اينها بشرند مثل ما و بشر نه خدا است و نه پسر خدا و در مجمع روايت نموده كه چون آيه اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون اللّه نازل شد عدى بن حاتم عرض كرد يا رسول اللّه ما عبادت نمىكرديم آنها را حضرت فرمود آيا نبود كه آنها حرام ميكردند و حلال مينمودند شما هم بقول آنها عمل ميكرديد عرض كرد بلى حضرت فرمود آن همين است و بعد از همه اينها باز اگر اعراض نمودند و حاضر براى قبول كلمه توحيد نشدند بگو حجت بر شما تمام شد پس اقرار كنيد كه ما منقاديم نسبت بحق و شما سركش و متمرد و گفتهاند اين آيه را پيغمبر در نامههائيكه بسلاطين مهم دنيا نوشت مينوشت چنانچه عكس نامه را كه بهرقل مرقوم فرموده بود شايع شد و حقير زيارت نمودم و العلم عند اللّه تعالى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل يا أَهلَ الكِتابِ تَعالَوا إِلي كَلِمَةٍ سَواءٍ بَينَنا وَ بَينَكُم أَلاّ نَعبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشرِكَ بِهِ شَيئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضاً أَرباباً مِن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوا فَقُولُوا اشهَدُوا بِأَنّا مُسلِمُونَ (64)
بگو اي محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و دعوت فرما اهل كتاب را که بيائيد همگي اتفاق كنيم بكلمه عادلانه که بين ما و شما است و آن كلمه اينست که عبادت نكنيم مگر ذات مقدّس ربوبي اللّه را و هيچ شريكي براي او قرار ندهيم و بعضي بعضي را نگيريم بربوبية غير از اللّه پس اگر قبول نكردند و اعراض نمودند شما (يعني پيغمبر و مسلمين) بگوئيد که شما (اهل كتاب) شاهد باشيد که ما تسليم اوامر الهي هستيم و جز او را عبادت نميكنيم.
قُل يا أَهلَ الكِتابِ اهل كتاب اگر چه اعمّ است لكن بمناسبت آيات سابقه و مضامين همين آيه خطاب بنصاري است لكن مورد مخصص نيست و حكم عام است
جلد 4 - صفحه 236
حتي غير اهل كتاب از كفار و مشركين و تمام اهل عالم محكوم باين حكم هستند.
تعالوا بشتابيد و اقبال كنيد و متفق شويد.
الي كلمة اطلاق كلمه بر جمله و جملات هم ميشود و مراد اينجا مطلب و معني از حيث عقيده و عمل و اقرار و اعتراف است.
سواء مصدر است بمعني مفعولي يعني مستوية خالي از افراط و تفريط عادلانه باشد، نه مثل نصاري که مسيح و روح القدس و خدا هر سه را عبادت ميكنند و ميپرستند که در طرف افراط افتادند، و نه مثل مشركين که عبادت خدا را ترك گفته چنانچه يهود در ادوار متماديه ترك عباد خدا را كردند چنانچه در كتب عهد قديم تصريحاتي باين معني دارد.
در سفر داوران باب دوم از جمله اول تا نهم شرك آنها را بيان ميكند که يك جمله او اينست که «يهوه خداي پدران خود را که ايشان را از زمين مصر بيرون آورده بود ترك كردند» و در باب سوم جمله هفتم و هشتم ميگويد «و يهوه خداي خود را فراموش نمودند» و در باب دهم جمله ششم و هفتم ميگويد «و يهوه را ترك كرده عبادت نكردند» و تفصيل اينها را ما در مجلد اول كلم الطيب از صفحه 261 تا 271 متذكر شدهايم مراجعه شود و اينها در طرف تفريط افتادند.
بيننا مسلمين و بينكم اهل كتاب، و آن كلمه عادلانه اينست که:
أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللّهَ اشاره بشرك در عبادت است که مفاد مطابقي كلمه لا اله الا اللّه است وَ لا نُشرِكَ بِهِ شَيئاً اشاره بشرك افعالي است و لذا تعبير بشيئي فرموده که شامل ذوي العقول و غير آنها شود يعني مؤثّر و موجد و خالق را جز خدا ندانيم نه عيسي و نه ملائكه و نه كواكب و نه شيئي آخر.
وَ لا يَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضاً أَرباباً مِن دُونِ اللّهِ تمام افراد بشر از آدم الي يوم القيمة از انبياء و اولياء و غير آنها مربوب و مخلوق خداوند هستند و اينکه آيه و اشاره
جلد 4 - صفحه 237
بآيه شريفه است اتَّخَذُوا أَحبارَهُم وَ رُهبانَهُم أَرباباً مِن دُونِ اللّهِ وَ المَسِيحَ ابنَ مَريَمَ سوره توبه آيه 31.
فَإِن تَوَلَّوا اگر قبول نكردند و زير بار نرفتند و دست از شرك نكشيدند و اقرار بتوحيد نكردند فقولوا شما مسلمانان که مقرّ بتوحيد هستيد بگوئيد بمنكرين اشهَدُوا که گواه باشيد بِأَنّا مُسلِمُونَ به اينكه ما بآنچه خدا امر فرموده و انبياء عليه السّلام بيان نمودهاند اقرار و اعتراف داريم و تسليم هستيم، و اينکه جمله دلالت بر آخرين جواب است از مخالف زيرا موقعي که خصم هر چه دليل و برهان بر او بيان كني و هدايت و ارشاد و موعظه نمايي دست از عناد و لجاج برنميدارد طرف ميگويد پس شاهد باش که من بر حق و حقيقة ثابت و لجاج و عناد تو در من هيچ تأثيري ندارد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 64)- دعوت به سوی وحدت! در آیات گذشته دعوت به سوی اسلام با تمام خصوصیات بود ولی در این آیه دعوت به نقطههای مشترک میان اسلام و آیینهای اهل کتاب است روی سخن را به پیامبر کرده میفرماید: «بگو: ای اهل
(1) شرح جامع پیرامون «آیه مباهله» را در «تفسیر نمونه» ذیل همین آیه مطالعه فرمایید.
ج1، ص292
کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما مشترک است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را غیر از خداوند یگانه به خدایی نپذیرد» (قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ).
با این طرز استدلال به ما میآموزد اگر کسانی حاضر نبودند در تمام اهداف مقدس با شما همکاری کنند بکوشید لا اقل در اهداف مهم مشترک همکاری آنها را جلب کنید و آن را پایهای برای پیشبرد اهداف مقدستان قرار دهید.
سپس در پایان آیه میفرماید: «اگر آنها (بعد از این دعوت منطقی به سوی نقطه مشترک توحید باز) سر تابند و رویگردان شوند بگویید گواه باشید که ما مسلمانیم» و تسلیم حق هستیم و شما نیستید (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ).
بنابراین دوری شما از حق در روح ما کمترین اثری نمیگذارد و ما همچون به راه خود یعنی راه اسلام ادامه خواهیم داد تنها خدا را میپرستیم و تنها قوانین او را به رسمیت میشناسیم و بشرپرستی به هر شکل و صورت در میان ما نخواهد بود.
نکات آیه
۱ - نفى پرستش غیر خدا، نفى شرک و عدم پذیرش حاکمیت غیر خداوند، وجه اشتراک ادیان الهى (یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الاّ اللّه و لا نشرک به شیئاً و لا یتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه)
۲ - دعوت پیامبر (ص) از اهل کتاب به توحید در عبادت، نفى شرک و عدم پذیرش حاکمیّت غیر خداوند (یا اهل الکتاب تعالوا ... و لا یتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه)
۳ - توحید عبادى، نفى شرک و ردّ حاکمیّت غیر خداوند، گفتارى عادلانه و منصفانه (تعالوا الى کلمة سواء بیننا ... و لا یتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه) «سواء»، به معنى «عدل» است.
۴ - توحید عبادى و ربوبى، اساس و معیار وحدت (تعالوا الى کلمة سواء بیننا و بینکم الاّ نعبد الا الله ... ارباباً من دون اللّه)
۵ - عقیده توحیدى، بینشى متعالى و موجب تعالى انسان (تعالوا الى کلمة سواء) کلمه «تعالوا» که از ریشه «علوّ» به معناى بالا است گویاى برداشت فوق مى باشد.
۶ - عبادت، مخصوص خداوند است. (الاّ نعبد الا اللّه)
۷ - نفى الوهیّت حضرت مسیح (ع) (و لا نشرک به شیئاً) جمله «و لا نشرک ... »، تعریض به مسیحیان است.
۸ - انحصار ربوبیّت به خداوند (و لا یتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه)
۹ - همه انسانها با یکدیگر برابرند و هیچکس بر دیگرى ربوبیّت ندارد. (و لا یتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه)
۱۰ - مأموریّت پیامبر (ص) بر دعوت اهل کتاب به آزاداندیشى و داشتن شخصیّت مستقل انسانى (تعالوا ... و لا یتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه)
۱۱ - مسلمانان، موظف به اعلام تسلیم خود در برابر خداوند، در صورت استنکاف مخالفان از پذیرش آن (فان تولّوا فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون)
۱۲ - پیامبر اکرم (ص) و پیروانش، تسلیم در برابر خداوند هستند. (فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون)
۱۳ - بندگى خدا، نفى شرک و طرد حاکمیّت غیر خداوند، از ویژگیهاى مسلمانان (فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون)
۱۴ - تسلیم در برابر خدا، روح ادیان الهى (فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون) از تمام دستورات گذشته (عبادت خدا، نفى شرک و ... ) تعبیر به تسلیم شده است.
۱۵ - لزوم قطع مناظره، پس از اقامه برهان و استنکاف خصم از پذیرش آن (فان تولّوا فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون)
روایات و احادیث
۱۶ - پذیرش تحلیل و تحریم (قانونگذراى) دیگران، پذیرش آنان به عنوان ربّ است. (و لا یتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه) پیامبر (ص) در پاسخ شخصى که مى گفت: ما کنّا نعبدهم، فرمود: اما کانوا یحلّون لکم و یحرّمون فتأخذون بقولهم؟ فقال: نعم، فقال النّبى (ص): هو ذاک.[۴]
موضوعات مرتبط
- آزادى: ۱۰ آزادى اندیشه ۱۰
- اتحاد: عوامل اتحاد ۴
- ادیان: هماهنگى ادیان ۱
- انبیا: انبیا و آزادى ۱۰ ; دعوت انبیا ۲، ۱۰
- انسان: شخصیت انسان ۱۰ ; تساوى انسان ها ۹
- اهل کتاب: ۲، ۱۰
- تسلیم: تسلیم به خدا ۱۱، ۱۲، ۱۴
- توحید: آثار توحید ۵ ; توحید صفاتى ۴ ; توحید عبادى ۱، ۲، ۳، ۴، ۶
- خدا: حاکمیت خدا ۱، ۲، ۳، ۱۳ ; ربوبیت خدا ۸
- دین: حقیقت دین ۱۴
- رشد: عوامل رشد ۵
- سخن: عدالت در سخن ۳
- شرک: شرک در قانونگذارى ۱۶ ; نفى شرک ۱، ۲، ۳، ۷، ۱۳
- عبودیت: ۱ عبودیت خدا ۱۳
- عیسى (ع): ۷
- قانونگذارى: ۱۶
- مجادله: آداب مجادله ۱۵
- محمّد (ص): تسلیم محمّد (ص) ۱۲ ; پیروان محمّد (ص) ۱۲ ; محمّد (ص) و اهل کتاب ۲، ۱۰
- مساوات: ۹
- مسلمانان: مسؤولیت مسلمانان ۱۱ ; ویژگیهاى مسلمانان ۱۳