روایت:الکافی جلد ۱ ش ۳۰۲
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ
عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن ابيه عن ابن ابي عمير عن ابن اذينه عن محمد بن مسلم عن ابي عبد الله ع قال :
الکافی جلد ۱ ش ۳۰۱ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۳۰۳ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۳۱۹
امام صادق (ع) فرمود: مشيت پديد شده است.
(كليات گفتار در باره صفات ذات و صفات فعل)
تعريفات و قواعد: ۱- وصف خدا به مركب از دو چيزى كه موجود باشند، نشانه صفت فعل است. مثال- تو در عالم در باره خدا ثابت مىكنى ما يريد و ما لا يريد- آنچه اراده كند و اراده نكند، ما يرضاه و ما يسخطه- آنچه خشنودش كند و آنچه به خشمش آرد، آنچه دوست دارد و آنچه دشمن دارد، اينها همه صفات فعل باشند و اگر اراده هم مانند علم و قدرت صفت ذات بود، وجود ما لا يريد اين صفت را نقض مىكرد و موجب بروز اختلال در ذات حق مىشد، اگر (ما يحب) صفت ذات بود (ما يبغض) نقض آن بود، نبينى كه در عالم هستى چيزى درك نكنيم كه بر او صادق آيد خدا او را نمىداند يا بر او قدرت ندارد. ۲- صفات ذات خدا كه ازلى هستند در عالم هستى زمينه مخالف ندارند، ما هرگز خدا را وصف نكنيم به اينكه: قدرت دارد، عجز دارد (يعنى دو جمله ما يقدر و ما لا يقدر عليه) صادق نباشد يا اينكه علم دارد و جهل و سفه دارد و حكمت دارد و خطاء دارد، عزت دارد و ذلت دارد، يعنى اين جملهها: (ما يعلم و مالا يعلم ما احكم خلقه و مالم يحكم خلقه يعز و لا يعز) هيچ كدام صادق نباشند ولى صحيح باشد كه گفته شود: الف- دوست دارد خدا هر كه اطاعت او كند و دشمن داردهر كه نافرمانى او كند. ب- مهر ورزد خدا با هر كه او را فرمانبرد و دشمنى ورزد با هر كه او را نافرمانى كند. ج- خشنود گردد خدا و خشم كند، در دعا هم مىگوئى: بار خدايا از من خشنود باش، به من خشم مكن، به من مهر ورز، با من بد ميانديش. ولى درست نباشد كه گفته شود: الف- خدا مىتواند بداند و مىتواند كه نداند. ب- خدا مىتواند كه سلطان باشد و مىتواند كه سلطان نباشد. ج- خدا مىتواند عزيز و حكيم باشد و مىتواند عزيز و حكيم نباشد. د- خدا مىتواند جواد باشد و مىتواند جواد نباشد. ه- خدا مىتواند آمرزنده باشد و مىتواند آمرزنده نباشد. ۳- هر چه صفت ذات باشد اراده بدان متعلق نشود جائز نيست گفته شود: خدا اراده كرده كه رب و قديم و عزيز و حكيم و مالك و عالم و قادر باشد، زيرا اينها از صفات ذاتند و اراده از صفات فعل است، ندانى كه گفته مىشود: خدا اين را اراده كرده و آن را اراده نكرده. ۴- در برابر هر صفت ذاتى خدا، ضد و مخالف آن از ذات او منتفى باشد: مثال- گفته مىشود: حى، عالم، سميع، بصير، عزيز، حكيم، غنى، ملك، حليم، عدل، كريم. جهل ضد علم است و عجز ضد قدرت و موت ضد حيات و ذلت ضد عزت و خطاء ضد حكمت و عجله و نادانى ضد حلم، و جور و ظلم ضد عدل، و اين اضداد صفات ثبوتيه از ذات خدا بطور مطلق منتفى هستند.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۱۵۰
امام صادق (ع) فرمود: مشيت پديد شده است (چنانچه در دو حديث قبل از قول مرحوم فيض بنقل مجلسى ره ذكر شد و آن لحاظ دوم مشيت است كه بمخلوق) نسبت پيدا ميكند.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۳۵۵
چند نفر از اصحاب ما روايت كردهاند از احمد بن محمد بن خالد، از پدرش، از ابن ابى عُمير، از ابن اذينه، از محمد بن مسلم، از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود: «مشيت خدا تازه به هم رسيده است».