الزمر ٢٩

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۱۹ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

خداوند مثالی زده است: مردی را که مملوک شریکانی است که درباره او پیوسته با هم به مشاجره مشغولند، و مردی که تنها تسلیم یک نفر است؛ آیا این دو یکسانند؟! حمد، مخصوص خداست، ولی بیشتر آنان نمی‌دانند.

|خدا [در باره‌ى چند خدايى و يك خدايى‌] مردى را مثل زده است كه مملوك شريكانى بدخو و ناسازگار است و مردى است كه تنها تسليم يك نفر است. آيا اين دو در مثل يكسانند؟ حمد مخصوص خداست ولى بيشترشان نمى‌دانند
خدا مثَلى زده است: مردى است كه چند خواجه ناسازگار در [مالكيّت‌] او شركت دارند [و هر يك او را به كارى مى‌گمارند] و مردى است كه تنها فرمانبر يك مرد است. آيا اين دو در مثَل يكسانند؟ سپاس خداى را. [نه،] بلكه بيشترشان نمى‌دانند.
خدا (برای کفر و ایمان) مثلی زده (بیاموزید) آیا شخصی که اربابانی متعدد دارد همه مخالف یکدیگر (و هر کدام او را به کاری پر رنج و زحمت می‌گمارند) با آن شخصی که تسلیم امر یک نفر است (که به او مهربان است و هیچ تکلیف سختی نمی‌کند) حال این دو شخص یکسان است؟ خدا را سپاس (که حالشان هرگز یکسان نیست) لیکن اکثر این مردم درک (این حقیقت) نمی‌کنند.
خدا [برای فهماندن حقیقت توحید و شرک] مثلی زده است: مردی را که اربابانی ناسازگار و بداخلاق در [مالکیّت] او شریک اند، و مردی که فقط برده یک مالک است، آیا این دو برده از جهت فرمان گرفتن و فرمان بردن با هم یکسانند؟ [موحدان که بنده خدای یکتا هستند، دارای زندگی منظم و پاک و آخرتی آبادند، و مشرکان که فرمان بران اربابان گوناگونند، دارای زندگی پریشان و آخرتی خراب اند.] همه ستایش ها ویژه خداست. بلکه بیشترشان [به آثار و منافع بندگی خدا] معرفت و آگاهی ندارند.
خدا مثَلى مى‌زند: مردى را كه چند تن در او شريكند و بر سر او اختلاف دارند. و مردى كه تنها از آنِ يكى باشد. آيا اين دو با هم برابرند؟ سپاس خدا را. نه، بيشترشان نمى‌دانند.
خداوند مثلی می‌زند از مردی [/برده‌ای‌] که چند شریک درباره او ستیزجو و ناسازگارند و مردی [/برده‌ای‌] که [بی‌مدعی‌] ویژه یک مرد است، آیا این دو برابر و همانندند، سپاس خدای راست، ولی بیشترینه آنان نمی‌دانند
خداوند مثَلى زد: مردى كه چند خواجه بدخو و ناسازگار در او شريك باشند، و مردى كه از آنِ يك مرد باشد- اين مثَل مشرك و موحّد است- آيا اين دو در مثَل با هم برابرند؟ سپاس و ستايش خداى راست، بلكه بيشترشان نمى‌دانند.
خداوند مثالی زده است: مردی را که برده‌ی شریکانی است که پیوسته درباره‌ی او به مشاجره و منازعه مشغولند (و هر کدام او را به کاری دستور می‌دهد و او در میان دستورهای ضدّ و نقیض ایشان سرگردان و ویلان است)، و مردی را که تنها تسلیم یک نفر است (و تحت سرپرستی او خطّ و برنامه‌اش مشخّص است و لذا سرگردان و حیران در میان این و آن نیست). آیا این دو (برده که نمونه‌ی مشرک و موحّدند) برابر و یکسانند؟ (هرگز). حمد و سپاس تنها خدا را سزا است (نه بتها و انبازها و معبودهای دروغین را) و لیکن بیشتر آنان نمی‌دانند (و این حقیقت را فراموش کرده‌اند).
خدا مَثَلی زده: مردی که چند (تن خواجه) با یکدیگر در (مالکیت) او ناسازگارند. و مردی که تنها فرمانبر یک مرد است؛ آیا این دو در مَثَل همانند یکدیگرند؟ سپاس خدای را. (نه،) بلکه بیشترشان نمی‌دانند.
بزد خدا مثَلی را مردی که در او است شریکانی ستیزه‌جوی و مردی مختص به یک مرد آیا یکسانند در مثَل سپاس خدا را بلکه بیشتر ایشان نمی‌دانند


الزمر ٢٨ آیه ٢٩ الزمر ٣٠
سوره : سوره الزمر
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«رَجُلاً»: بدل از (مَثَلاً) است. «مُتَشَاکِسُونَ»: افراد درگیر جنگ و نزاع. کشمکش کنندگان. «سَلَماً»: خالص. دربست. مراد این است که چنین برده‌ای بر کنار از دعوا و گیر و دار اربابان متفرّق است و دربست متعلّق به کسی است. «مَثَلاً رَّجُلاً»: کنایه از مشرک است. یعنی شخص مشرک با پرستش معبودهای متعدّد، سرگردان و ویلان و بی‌پناه و بی‌نوا است. «رَجُلاً سَلَماً»: کنایه از موحّد و یکتاپرست است. یعنی مؤمن یکتاپرست دارای پناهگاه معیّن و راه و مقصد روشن است. «أَکْثَرُهُمْ»: بیشتر آنان. مراد همه آنان، یعنی مشرکان است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱ - مثل زدن خداوند به فردى که تحت بردگى چند مالک ناسازگار و سخت گیر باشد و فردى که تنها مملوک یک مالک باشد و تنها از او دستور گیرد. (ضرب اللّه مثلاً رجلاً فیه شرکاء متشکسون و رجلاً سلمًا لرجل) «متشاکسون» به معناى «مختلفون عسرون» (اختلاف کنندگان سخت گیر) است (قاموس المحیط). و «سلم» (مصدر «سلم له») نیز به معناى خالص شدن است و از آن جایى که صفت قرار گرفته بر مبالغه دلالت مى کند.

۲ - مشرکان، چونان بردگانى اند که چند مالک ناسازگار و سخت گیر بر سر آنان به نزاع برخاسته و به آنها فرمان هاى متعدد مى دهند. (ضرب اللّه مثلاً رجلاً فیه شرکاء متشکسون) مفسران بر این عقیده اند که آیه شریفه چون در ردیف آیات مربوط به شرک پیشگان و یکتاپرستان قرار دارد، درصدد تشریح وضعیت آنان مى باشد.

۳ - مؤمنان و موحدان، همچون بردگانى اند که تنها یک مالک داشته و فقط از او فرمان مى برند. (ضرب اللّه مثلاً... و رجلاً سلمًا لرجل)

۴ - تحیر و درماندگى مشرکان و آرامش و رضایت مندى موحدان در زندگى (ضرب اللّه مثلاً رجلاً فیه شرکاء متشکسون و رجلاً سلمًا لرجل) بیشتر مفسران براین عقیده اند که تشبیه شدن مشرکِ داراى چند معبود، به برده اى که چند مالک ناسازگار و سخت گیر بر سر مالکیت و حاکمیت او نزاع دارند; گویاى این حقیت است که همان طورى که چنین برده اى چشم به راه فرمان هاى مختلف و متعدد مالکان خود است و متحیر است که چگونه رضایت آنان را جلب کند و در صورت متضاد بودن فرمان ها، کدام یک از آنها را به اجرا در آورد، مشرکان نیز در زندگى دچار چنین سردرگمى و تحیر و تزلزل معرفتى هستند.

۵ - شباهت خدایان ادعایى شرک پیشگان، به شریکان ناسازگار و سخت گیر (ضرب اللّه مثلاً رجلاً فیه شرکاء متشکسون)

۶ - شرکت، زمینه ساز ناسازگارى و اختلاف (ضرب اللّه مثلاً رجلاً فیه شرکاء متشکسون)

۷ - تسلیم بودن و اخلاص داشتن در برابر پروردگار، امرى مهم و بایسته است. (ضرب اللّه مثلاً ... و رجلاً سلمًا لرجل) از تشبیه شدن وضعیت یکتاپرستان به برده اى که تنها مملوک یک شخص است، مى توان برداشت یاد شده را استفاده کرد.

۸ - وجود چند معبود در جهان - بر فرض امکان آن - موجب نزاع میان آنان بر سر حاکمیت مى شود. (ضرب اللّه مثلاً رجلاً فیه شرکاء متشکسون) برداشت یاد شده مبتنى بر دیدگاه برخى از مفسران است که گفته اند: پیام آیه شریفه مانند پیام دو آیه زیر است، با این تفاوت که آیه مورد بحث مثالى است قابل فهم براى عموم مردم و در محدوده زندگى بشرى; ولى این دو آیه مسأله را در مقیاس کل جهان مورد بحث قرار مى دارد: ۱- «لوکان فیهما آلهة إلاّ اللّه لفسدتا...»، (سوره انبیا(۲۱) آیه ۲۲). ۲- «لذهب کلّ إله بما خلق و لعلا بعضهم على بعض...»، (سوره مؤمنون(۲۳) آیه ۹۱).

۹ - تعدد خدا، موجب متلاشى شدن و مختل گشتن نظام زندگى بشر خواهد شد. (ضرب اللّه مثلاً رجلاً فیه شرکاء متشکسون)

۱۰ - وجود اختلاف هاى اساسى، میان دو انسان مؤمن و کافر از نظر سرنوشت (ضرب اللّه مثلاً رجلاً ... و رجلاً سلمًا لرجل هل یستویان مثلاً)

۱۱ - برابر نبودن زندگى و سرنوشت مشرکان با مؤمنان، امرى روشن در عقل و فطرت آدمى (ضرب اللّه مثلاً رجلاً ... و رجلاً سلمًا لرجل هل یستویان مثلاً) از آمدن «هل» استفهامیه - که براى طلب تصدیق وضع شده و بیشتر در مواردى به کار مى رود که مورد تصدیق مخاطب قرار دارد - برداشت یاد شده به دست مى آید.

۱۲ - مقایسه میان نیکان و بدان، از روش هاى هدایتى و تربیتى قرآن (ضرب اللّه مثلاً رجلاً ... هل یستویان مثلاً)

۱۳ - همه ستایش ها از آن خداوند است. (الحمد للّه) «ال» در «الحمد للّه» به اصطلاح جنسیه و مفید استغراق است; یعنى، «کل حمد للّه».

۱۴ - خداوند، سرچشمه و منشأ همه کمال ها و زیبایى ها است. (الحمد للّه) حمد، در برابر زیبایى ها و کمال ها است و به مقتضاى جمله «الحمد للّه»، هرستایشى از آن خداوند است. بنابراین هر کمال و زیبایى از او نشأت گرفته است.

۱۵ - تنها خداوند شایسته و بایسته ستایش است. (الحمد للّه)

۱۶ - ناآگاهى بیشتر مردم، از شایستگى انحصارى حمد و ستایش براى خداوند (الحمد للّه بل أکثرهم لایعلمون) برداشت یاد شده مبتنى بر این اساس است که متعلق جهل، مسأله حمد و اختصاص آن به خدا باشد; یعنى، «بل أکثرهم لایعلمون أنّ الحمد للّه».

۱۷ - ناآگاهى بیشتر مردم از شایستگى انحصارى خداوند به عبادت و پرستش و ضرر و زیان شرک (ضرب اللّه مثلاً رجلاً ... بل أکثرهم لایعلمون) برداشت یاد شده مبتنى بر این دیدگاه است که متعلق جهل، مسأله برابر نبودن دو مثل مربوط به مؤمن و مشرک و سرنوشت ایمان و شرک باشد; یعنى،«بل أکثرهم لایعلمون أنّهما لایستویان»

۱۸ - تنها در سایه علم و آگاهى، مى توان به عمق مثل هاى قرآن پى برد و از آن درس آموخت. (ضرب اللّه مثلاً رجلاً ... بل أکثرهم لایعلمون)

۱۹ - گرایش مشرکان صدراسلام به شرک، برخاسته از جهل و ناآگاهى اکثریت آنان بود. (بل أکثرهم لایعلمون)

۲۰ - شرک و کفر، مولود جهل و ناآگاهى است. (بل أکثرهم لایعلمون)

موضوعات مرتبط

  • اختلاف: زمینه اختلاف ۶; عوامل اختلاف ۸
  • اخلاص: اهمیت اخلاص ۷
  • اکثریت: جهل اکثریت ۱۶، ۱۷
  • تربیت: روش تربیت ۱۲
  • تسلیم: اهمیت تسلیم به خدا ۷
  • تشبیهات قرآن: تشبیه به شریک ناسازگار ۵; تشبیه معبودان باطل ۵
  • توحید: توحید عبادى ۱۷
  • جهل: آثار جهل ۲۰
  • حمد: حمد خدا ۱۳، ۱۵، ۱۶
  • خدا: اختصاصات خدا ۱۳، ۱۵، ۱۶
  • زیبایى: منشأ زیبایى ۱۴
  • شرک: زیان شرک ۱۷; منشأ شرک ۲۰
  • شرکت: آثار شرکت ۶
  • علم: آثار علم ۱۸
  • قرآن: تشبیهات قرآن ۵; زمینه عبرت از مثالهاى قرآن ۱۸; زمینه فهم مثالهاى قرآن ۱۸; مثالهاى قرآن ۱، ۲، ۳
  • کافران: سرنوشت کافران ۱۰
  • کفر: منشأ کفر ۲۰
  • کمال: منشأ کمال ۱۴
  • مؤمنان: تفاوت مؤمنان با کافران ۱۰; زندگى مؤمنان ۱۱; سرنوشت مؤمنان ۱۰; وضوح تفاوت مؤمنان با مشرکان ۱۱
  • مثالهاى قرآن: تمثیل به برده ۳; تمثیل به برده مشترک ۱، ۲; مثل مؤمنان ۳; مثل مشرکان ۲; مثل موحدان ۳
  • مشرکان: آثار جهل مشرکان صدراسلام ۱۹; اکثریت مشرکان صدراسلام ۱۹; تحیر مشرکان ۴; زندگى مشرکان ۱۱
  • معبود: آثار تعدد معبود ۸، ۹
  • موحدان: آرامش موحدان ۴; رضایت موحدان ۴
  • نظم: عوامل اختلال در نظم ۹
  • نیکان: قیاس نیکان با بدان ۱۲
  • هدایت: روش هدایت ۱۲

منابع