المائدة ٨٠

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۳:۴۰ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

بسیاری از آنها را می‌بینی که کافران (و بت‌پرستان) را دوست می‌دارند (و با آنها طرح دوستی می‌ریزند)؛ نفس (سرکش) آنها، چه بد اعمالی از پیش برای (معاد) آنها فرستاد! که نتیجه آن، خشم خداوند بود؛ و در عذاب (الهی) جاودانه خواهند ماند.

بسيارى از آنها را مى‌بينى كه با كافران دوستى مى‌كنند، به راستى آنچه نفس [سركش‌] آنها برايشان پيش فرستاده زشت است كه خدا بر ايشان خشم گرفت و ايشان در عذاب جاودانه خواهند ماند
بسيارى از آنان را مى‌بينى كه با كسانى كه كفر ورزيده‌اند دوستى مى‌كنند. راستى چه زشت است آنچه براى خود پيش فرستادند كه [در نتيجه‌] خدا بر ايشان خشم گرفت، و پيوسته در عذاب مى‌مانند.
بسیاری از آنها را خواهی دید که با کافران دوستی می‌کنند. ذخیره‌ای که برای خود پیش می‌فرستند و آن غضب خداست بسیار بد ذخیره‌ای است و آنها در عذاب جاوید خواهند بود.
بسیاری از آنان را می بینی که با کسانی که کفر ورزیدند، همواره دوستی می کنند. قطعاً بد است آنچه نفوسِ [طغیان گرشان برای قیامت] آنان پیش فرستاده است؛ [و نتیجه آن این است] که خدا بر آنان خشم گرفت و در عذاب جاودانه اند.
بسيارى از ايشان را مى‌بينى كه با كافران دوستى مى‌ورزند. بد است آنچه پيشاپيش براى خود فرستادند. خشم خدا بر آنهاست و در عذاب جاودانه‌اند.
بسیاری از آنان را می‌بینی که کافران را دوست می‌دارند، چه بد است آنچه برای خود پیش‌اندیشی کردند، که سرانجام خداوند بر آنان خشم گرفته و جاودانه در عذاب خواهند بود
بسيارى از آنان را مى‌بينى كه با كسانى كه كافر شدند دوستى و همدلى دارند براستى بد است آنچه نفس آنان برايشان پيش آورده كه خداوند بر آنها خشم گرفته است و در عذاب جاويدانند.
بسیاری از آنان را می‌بینی که کافران را به دوستی می‌پذیرند (و با مشرکان برای نبرد با اسلام همدست می‌شوند. با این کار زشت) چه توشه‌ی بدی برای خود پیشاپیش (به آخرت) می‌فرستند! توشه‌ای که موجب خشم خدا و جاودانه در عذاب (دوزخ) ماندن است.
بسیاری از آنان را می‌بینی که با کسانی که کفر ورزیدند پیوند تنگاتنگ ولایت دارند. راستی چه زشت است آنچه ایشان برای خودشان پیش فرستادند که (در نتیجه) خدا بر ایشان خشم گرفت و هم ایشان در عذاب ماندگارانند.
بینی بسیاری از ایشان را دوستی می‌کنند با آنان که کفر ورزیدند چه زشت است آنچه پیش آورده است برای ایشان نفوسشان که خشم گرفت خدا بر ایشان و در عذابند جاودانان‌


المائدة ٧٩ آیه ٨٠ المائدة ٨١
سوره : سوره المائدة
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«تَرَی کَثِیراً مِّنْهُمْ»: بسیاری از یهودیان و یا منافقان را می‌بینی که. «سَخِطَ»: خشمگین شد. «أَن سَخِطَ ...»: این عبارت، می‌تواند مخصوص به ذمّ باشد و معنی آن همان می‌شود که بیان شد. و هم می‌تواند علّت ذمّ بوده و مخصوص به ذمّ محذوف باشد و معنی آن چنین است: چه توشه بدی پیشاپیش برای خود می‌فرستند که خشم خدا و جاودانه در عذاب ماندن است.


تفسیر

نکات آیه

۱- بسیارى از بنى اسرائیل عصر پیامبر (ص) داراى روابط دوستانه با مشرکان مکه و پذیراى ولایت آنان بودند. (ترى کثیراً منهم یتولون الذین کفروا) بنا به گفته برخى از مفسران مراد از «الذین کفروا» مشرکان مکه مى باشد.

۲- روابط دوستانه و ولایى بنى اسرائیل با کافران مشرک رابطه اى مداوم، علنى و آشکار (ترى کثیراً منهم یتولون الذین کفروا) کلمه «ترى» مى رساند که روابط دوستانه بنى اسرائیل با مشرکان علنى بوده و فعل مضارع «یتولون» حاکى از استمرار و تداوم آن روابط مى باشد.

۳- گروهى از بنى اسرائیل پایبند به احکام الهى و بر حذر از ایجاد روابط ولایى و دوستى با کافران مشرک (ترى کثیراً منهم یتولون)

۴- خداوند خواهان استقلال و سلطه ناپذیرى پیروان ادیان الهى در برابر کافران (ترى کثیراً منهم یتولون الذین کفروا)

۵- حرمت دوستى با کافران و پذیرش ولایت آنان (ترى کثیراً منهم یتولون الذین کفروا لبئس ما قدمت)

۶- پذیرش ولایت مشرکان و دوستى با آنان از جمله اعمال ناپسند و رایج در بین انبوهى از یهودیان عصر پیامبر (ص) (لبئس ما کانوا یفعلون. ترى کثیراً منهم یتولون الذین کفروا) جمله «یتولون الذین کفروا» مصداقى براى جمله «لبئس ما کانوا یفعلون» است. وبه قرینه آیه ۸۲ (و لتجدن اقربهم مودة ...) که مسیحیان را دوستار مسلمانان معرفى کرده است، معلوم مى شود، مراد از بنى اسرائیل در این بخش از آیات، یهودیان است.

۷- بنى اسرائیل همکیشان خود را از پذیرش ولایت کافران و دوستى با آنان نهى نمى کردند. (لایتناهون عن منکره فعلوه ... ترى کثیراً منهم یتولون الذین کفروا) آیه مورد بحث بیان مصداقى است از «منکر» که در آیه قبل مطرح شده بود.

۸- لزوم نظارت عمومى جامعه ایمانى بر صحنه روابط خارجى و بازداشتن مؤمنان از پذیرش ولایت کافران و پیوندهاى مودت آمیز با آنان (کانوا لایتناهون عن منکر ... ترى کثیراً منهم یتولون الذین کفروا)

۹- روابط ولایى و دوستى بنى اسرائیل با کافران عامل کفرورزى و گرفتارى آنان به لعنت خدا و پیامبران (لعن الذین کفروا ... ترى کثیراً منهم یتولون الذین کفروا) مضمون آیه مورد بحث یعنى پذیرش ولایت مشرکان بیان مصداقى دیگر از عصیان و تجاوزگرى بنى اسرائیل است. بنابراین پذیرش ولایت مشرکان نیز از عوامل کفرپیشگى و گرفتارى به لعنت الهى است.

۱۰- عصیان، تجاوزگرى و ترک نهى از منکر، زمینه ساز پذیرش ولایت کافران و طرح دوستى با آنان* (ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون ... کانوا لایتناهون ... یتولون الذین کفروا) بدان احتمال که مضمون آیه مورد بحث یعنى پذیرش ولایت مشرکان، نتیجه اعمال ناپسندى باشد که در آیات قبل درباره بنى اسرائیل بیان شد.

۱۱- بنى اسرائیل با انحراف هاى خویش، آینده ناگوار و شومى را براى خود ترسیم نمودند. (لبئس ما قدمت لهم انفسهم)

۱۲- انسان خود تعیین کننده سرنوشت و فرجام خویش (قدمت لهم انفسهم)

۱۳- گرفتارى به غضب الهى سرنوشت شوم بنى اسرائیل (لبئس ما قدمت لهم انفسهم ان سخط اللّه علیهم) «ان سخط اللّه علیهم» به اصطلاح اهل ادب، مخصوص به ذم است یعنى گرفتارى بنى اسرائیل به غضب و سخط الهى، دستاورد شومى است که براى آخرت خویش فرستاده اند.

۱۴- پذیرش ولایت کافران و دوستى با آنان، موجب غضب خداوند بر بنى اسرائیل (ترى کثیراً منهم یتولون ... لبئس ما قدمت لهم انفسهم ان سخط اللّه علیهم)

۱۵- عصیان، تجاوزگرى و ترک نهى از منکر، موجب سخط و غضب خداوند (ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون ... کانوا لایتناهون عن منکر ... سخط اللّه علیهم) «ماقدمت لهم انفسهم» مى تواند اشاره به تمامى رفتارهاى ناروایى باشد که در این آیه و آیات قبل بیان شد. قابل ذکر است که در این صورت «ان سخط اللّه» مضافى همانند موجبات در تقدیر دارد یعنى «موجبات سخط اللّه».

۱۶- جاودانگى عذاب بنى اسرائیل به خاطر عصیان گرى، تجاوزپیشگى، ترک نهى از منکر، و پذیرش ولایت کافران (ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون. کانوا لایتناهون ... و فى العذاب هم خلدون)

۱۷- غضب الهى و عذاب همیشگى، دستاور پذیرش ولایت کافران و دوستى با آنان (یتولون الذین کفروا لبئس ... ان سخط اللّه علیهم و فى العذاب هم خلدون)

۱۸- خلود در عذاب مظهر خشم و غضب خداوند (ان سخط اللّه علیهم و فى العذاب هم خلدون) جمله «و فى العذاب ...» بیان نمودى از خشم الهى (ان سخط اللّه) بر گنهکاران است.

۱۹- گرفتار شدن آدمى به لعنت پیامبران، نشاندهنده خشم و غضب الهى بر وى (لعن الذین کفروا من بنى اسرءیل على لسان داود ... ان سخط اللّه)

روایات و احادیث

۲۰- غضب خدا و عذاب همیشگى، پیامد دوستى بسیارى از بنى اسرائیل با پادشاهان ستمگر و زیبا جلوه دادن هواهاى نفسانى آنان، به امید دستیابى به بهره هاى دنیایى آنان (ترى کثیراً منهم یتولون الذین کفروا ... و فى العذاب هم خلدون) از امام باقر (ع) در توضیح آیه فوق روایت شده: یتولون الملوک الجبارین و یزیّنون لهم اهوائهم لیصیبوا من دنیاهم.[۱]

موضوعات مرتبط

  • انبیا: لعن انبیا ۹، ۱۹
  • انحراف: آثار انحراف ۱۱
  • انسان: سرنوشت انسان ۱۲ ; فرجام انسان ۱۲
  • بنى اسرائیل: آینده بنى اسرائیل ۱۱ ; انحراف بنى اسرائیل ۱۱ ; بنى اسرائیل صدر اسلام ۱۱ ; بنى اسرائیل و حاکمان ظالم ۲۰ ; بنى اسرائیل و کافران ۹ ; بنى اسرائیل و مشرکان ۲، ۳ ; بنى اسرائیل و مشرکان مکه ۱ ; بنى اسرائیل و نهى از منکر ۷ ; تجاوز بنى اسرائیل ۱۶ ; عذاب بنى اسرائیل ۱۶ ; عصیان بنى اسرائیل ۱۶ ; فرجام بنى اسرائیل ۱۳ ; کفر بنى اسرائیل ۹ ; مغضوبیت بنى اسرائیل ۱۳، ۱۴ ; مؤمنان بنى اسرائیل ۳
  • تجاوز: آثار تجاوز ۱۰، ۱۵ ; کیفر تجاوز ۱۶
  • جامعه: مسؤولیت جامعه اسلامى ۸
  • خدا: غضب خدا ۱۹ ; لعن خدا ۹ ; موجبات غضب خدا ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۷، ۱۸، ۲۰
  • دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۲۰
  • دوستى: حرام ۵
  • رابطه ولایى:۲، ۹
  • سرنوشت: عوامل تعیین سرنوشت ۱۲
  • ظالمان: دوستى با ظالمان ۲۰
  • عذاب: جاودانگى در عذاب ۱۸ ; عذاب جاودانه ۱۷ ; موجبات عذاب ۲۰
  • عصیان: آثار عصیان ۱۰، ۱۵ ; کیفر عصیان ۱۶
  • عمل: ناپسند ۶
  • کافران: آثار دوستى با کافران ۱۴، ۱۷ ; آثار قبول ولایت کافران ۱۴ ; دوستى با کافران ۵، ۷، ۸، ۹، ۱۰ ; قبول ولایت کافران ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۶، ۱۷ ; ولایت کافران ۵
  • کفر: موجبات کفر ۹، ۱۰
  • لعن: موجبات لعن ۹
  • محرمات:۵
  • مشرکان: دوستى با مشرکان ۱، ۶ ; قبول ولایت مشرکان ۱، ۶ ; ولایت مشرکان ۱، ۲
  • مغضوبان خدا:۱۹
  • موحدان: استقلال موحدان ۴ ; موحدان و کافران ۴
  • نظارت عمومى:۸
  • نهى از منکر: آثار ترک نهى از منکر ۱۰، ۱۵ ; ترک نهى از منکر ۸، ۱۶
  • ولایت: حرام ۵
  • هواپرستى: تزیین هواپرستى ۲۰
  • یهود: صدر اسلام ۶

منابع

  1. تفسیر تبیان، ج ۳، ص ۶۱۱; نورالثقلین، ج ۱- ، ص ۶۶۱، ح ۳۱۵.