النحل ٩٢
کپی متن آیه |
---|
وَ لاَ تَکُونُوا کَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکَاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَکُمْ دَخَلاً بَيْنَکُمْ أَنْ تَکُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّمَا يَبْلُوکُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَيُبَيِّنَنَ لَکُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَا کُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ |
ترجمه
النحل ٩١ | آیه ٩٢ | النحل ٩٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نَقَضَتْ»: از هم وا کرد. از هم واگشاد. «غَزْلَ»: تابیده شده. رشته شده. غَزْل مصدر است و به معنی اسم مفعول، یعنی مَغْزُول به کار رفته است. «قُوَّةٍ»: مراد تابیدن و استحکام بخشیدن است. «أَنْکَاثاً»: جمع نِکْث، رشته از هم واشده و باز گشوده. حال مؤکّده از (غَزْلَ) یا مفعول دوم (نَقَضَتْ) است که متضمّن معنی (جَعَلَت) میباشد و یا این که مفعول مطلق است و معنی چنین است: نَکَثَتْ نَکْثاً. «دَخَلاً»: مکر و خدعه، فساد و عداوت. «أَرْبَی»: زیادتر. فراوانتر. از مصدر (ربو) به معنی زیادت. «تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ»: حال ضمیر (و) در فعل (لا تَکُونُوا) است. «أَن تَکُونَ ...»: تقدیر چنین است: لإِن تَکُونَ. به سبب أَن تَکُونَ. مَخافَةَ أَن تَکُونَ. «بِهِ»: ضمیر (ه) برمیگردد به امر به وفای به عهد، یا به مصدر حاصل از (أَن تَکُونَ)، یا مصدر مفهوم از واژه (أَرْبیا) که (ربو) است، و یا این که راجع است به حاصل معنی که نفس کثرت است.
نزول
على بن ابراهیم گوید: پدرم مرفوعا از امام صادق علیهالسلام روایت نموده و نیز محمد بن یعقوب کلینى بعد از چهار واسطه از زید بن الجهم الهلالى او از امام صادق علیهالسلام نقل نموده که فرمود: هنگامى که ولایت امیرالمومنین در غدیرخم آشکار گردید و پیامبر دستور فرمود که بر على به عنوان امامت و امارت بر مؤمنین سلام بدهند.
گفتند: یا رسول الله این دستور از جانب خدا است یا از جانب رسول اوست؟ پیامبر فرمود: این دستور از جانب خدا و رسول او هر دو مى باشد سپس آیه «لاتَنْقُضُوا الْأَیمانَ بَعْدَ تَوْکیدِها» نازل گردید.[۱]
ابوبکر بن حفص گوید: که این آیه درباره زن دیوانه اى بنام سعیدة الاسدیه نازل شده است که کار وى جمع کردن مو و پوست درخت خرما بوده است (ولى باید گفت که این زن مورد مثل قرار گرفته نه این که به خاطر او این آیه نازل شده باشد).[۲]
شیخ بزرگوار ما بدون ذکر شأن و نزول گوید که اسم این زن ریطه دختر عمرو بن کعب بن سعید بن تمیم بن مرّة بوده است و زن احمقى بوده که کارش ریسیدن و محکم رشتن و سپس بازکردن و از هم پاشیدن آن بوده و خداوند به عنوان مثل آورده است.
تفسیر
- آيات ۹۰ - ۱۰۵ سوره نحل
- اشاره به اهتمام شديد دین اسلام، به اصلاح وضع جامعه
- اشاره به معنا و اقسام دوگانه عدل فردى و اجتماعى
- امر به «احسان»، نسبت به ديگران و خويشاوندان، در آیه شریفه
- نهى از فحشا و منكر و بغى، در واقع، امر به حفظ وحدت در جامعه است
- سبب شناعت شكستن قسم
- تمثيل نقض عهد به پنبه كردن خودرشته
- اضلال خدا، ابتدایى نيست و فرع بر ضلالت شخص گمراه است
- نهى مستقل از اين كه قسم، وسيلۀ خدعه و دغلكارى قرار داده شود
- مقصود از اين كه فرمود: «به صابران پاداش احسن مى دهيم»
- ويژگی هاى حيات طيّبه خداوند، به نيكوكاران
- وجوهى ديگر، كه در معنای «حيات طيبه» گفته شده است
- مراد از استعاذه به خدا از شيطان، هنگام قرائت قرآن
- گروهى كه شيطان بر آنان تسلط دارد
- اشاره به حکمت مسأله نسخ و پاسخ به خرده گيرى مشركان، در آيه شريفه
- اتهام مشركان به پيامبر «ص»، در ارتباط با مسأله نسخ
- توضيحى در باره تثبیت ایمان مؤمنان، با نزول آيات ناسخ
- پاسخ خداوند به افتراى مشركان به پیامبر «ص»
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ «92»
«1». تفاسير صافى و درّالمنثور.
«2». بقره، 40.
جلد 4 - صفحه 573
و مانند آن زن نباشيد كه بافتهى خويش را پس از محكم بافتن، رشته رشته مىكرد، سوگندهاى خود را دستاويز (فريب و خيانت) ميان خودتان مىگيريد به خيال آنكه گروهى از گروه ديگرى بيشتر است، (وپيمانى را كه با گروه ضعيف بستهايد مىشكنيد) جز اين نيست كه خداوند شما را با آن سوگندها، آزمايش مىكند و حتماً آنچه را كه در آن اختلاف مىكرديد در قيامت برايتان روشن خواهد ساخت.
نکته ها
در تاريخ آمده كه زن بىخردى در نيمى از روز پنبه وپشمى را مىبافت و در نيمِ ديگر بافته خود را وامىتابيد، كار او يك ضربالمثل شد كه قرآن نيز براى كسانى كه زحمات خود را هدر، و پيمانهاى خود را مىشكنند بكار برده است.
فاطمه زهرا عليها السلام در مسجد مدينه در خطبهاى كه عليه حاكمان وقت ايراد فرمود، اين آيه را تلاوت كرد كه مثال شما به خاطر پيمان شكنى نسبت به بيعتى كه در غديرخم با على عليه السلام داشتيد، مثال همان زنى است كه مىبافت و سپس بافته خود را پنبه مىكرد. «1»
مثالها و ضربالمثلهاى قرآن به نحوى است كه در همهى مكانها و زمانها تازگى و روشنى و طبيعى بودن خود را حفظ مىكند و از كودك دبستانى تا فيلسوف را اشباع مىكند.
جملهى «أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ» را دو گونه مىتوان تفسير كرد:
الف: شما بخاطر قدرت و كثرت گروهى، پيمانى را كه با گروه كوچكتر بستهايد نشكنيد.
ب: شما بخاطر آنكه ابرقدرت شدهايد، پيمان خود را با گروههاى كوچك نشكنيد.
پیام ها
1- پيمان شكنى، هدر دادن زحمات گذشته است. «نَقَضَتْ غَزْلَها»
2- هرچه پيمان محكمتر بسته شود، شكستن آن زشتتر است. «مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ»
3- پيمان شكنى پىدرپى، ننگ بيشترى دارد. ( «أَنْكاثاً» جمع «نكث»)
«1». تفسير فرقان.
جلد 4 - صفحه 574
4- با مقدّسات بازى نكنيم. (مقدّسات را دستاويز و وسيلهى خدعه قرار ندهيم) «تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلًا»
5- قدرت و تعداد و هياهوهاى سياسى و اقتصادى، زمينهى پيمان شكنى است.
«أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ»
6- يكى از ابزار آزمايش، وفاى به تعهدات است. «يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ»
7- ياد معاد، عامل تقوا و مراعات پيمانها است. «وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ (92)
بعد از آن معاهدان را در نقض عهد تشبيه فرمايد به حال زنى كه بشكافد ريسمان خود را بعد از محكمى آن و اين تاكيد سوّم بر وجوب وفاء به عهد است:
وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها: و مباشيد مانند زنى كه بشكافد و باز كند ريسمان بافته خود را. مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً: بعد از قوت، يعنى استحكام و شدت فتل آن در حالتى كه آن ريسمان تاب باز داده باشد (يا انكاثا مفعول دوم نقضت باشد) يعنى مباشيد مانند زنى كه رسنها را بعد از آن كه تاب داده و محكم و
«1» خصال صدوق، باب الثلاثه، حديث 129.
جلد 7 - صفحه 272
قوى ساخته، تاب باز دهد و پاره پاره كند.
نقل شده «1» در عرب زنى بود نام او ريطه يا خطيئه ملقب به حمقاء دختر سعد بن تيم. دو كنيز و دوكى داشت. هر روز مقدار يك ارش و فلكه بزرگ در آن نموده، از صبح تا ظهر، خود پشم مىريست. بعد از ظهر دو كنيز را امر مىكرد آن را باز نموده پاره پاره كنند. هميشه عادتش اين بود. حق تعالى تشبيه فرمايد شكستن عهد را به پاره كردن ريسمان آن زن كه چنانچه آن زن حمقاء رسن تاب داده خود را ضايع مىكند، مردم عاقل بايد سر رشته عهد خود را به سر انگشت نقض پاره نكنند تا به حكم (أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ) «2» جزاى وفا بيابند.
بعد از آن توبيخ فرمايد شكنندگان عهد را و اين تأكيد چهارم است كه:
تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ: در حالى كه فرا گيريد عهد و سوگند خود را خيانت و مكر و دغل در ميان خود. اصل «دخل» عبارت از چيزى است كه داخل چيزى كنند و حال آن كه از جنس آن نباشد و در اينجا كنايه باشد از خدعه و مكر و خيانت. أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ: اى آن كه گروهى بيشتر باشند از گروهى ديگر. حاصل آن كه قسم را بهانه و دستاويز نكنيد كه به زبان قسم بخوريد و در قلب خلاف آن را قصد داشته باشيد. آيه شريفه در شأن معنى آنكه شما سوگند خورديد بر امرى در وقت كمى و ناتوانى خود، و بعد از آنكه حق تعالى عدد شما را زياد نمود مىشكنيد قسم خود را بلكه بر آن ثابت باشيد.
پنجم از امور مذكوره مؤكده وفاى بعهد آن كه: إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ: جز اين نيست كه آزمايش مىفرمايد خداوند شما را به امر وفاى به عهد، يعنى تا بر عالميان ظاهر گردد كه وفاى به عهد خدا و پيغمبر مىكنيد، يا به كثرت و شوكت و ثروت ديگران نقض عهد نمائيد. بعد بر سبيل تهديد مىفرمايد:
«1» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 382.
«2» بقره آيه 40.
جلد 7 - صفحه 273
وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ: و هرآينه البته البته مبين سازد خداى تعالى روز قيامت، ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ: آنچه هستيد كه در آن اختلاف مىكنيد در شأن بعث و جزا وقتى كه پاداش دهد اعمال شما را به ثواب يا عقاب.
تنبيه: در اين آيه چند فايده است: 1- اشاره است به آنكه حكم قسم و عهد يكى باشد، لذا تعبير فرموده از عهد به يمين در آيه (وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ) بعد آن فرمود (وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ). 2- نذر و قسم مشتركند در آنكه مطلق باشند يا مشروط، و در آن كه شرط طاعت باشد يا مباح. 3- مدلول لفظ ثلاثه اگر شرعى است واجب باشد عمل بر آن، و اگر عرفى است بنابر عرف نهد و الا مدلول آن لغت خواهد بود. 4- نقض مخالفت آن چيزى است كه قسم و عهد بر آن واقع شده، چه فعل و ترك به قسم و عهد واجب مىشود، و ترك واجب حرام است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلاً إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ (91) وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ (92) وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (93) وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ (94)
ترجمه
و وفا كنيد بعهد خدا چون عهد كرديد و مشكنيد سوگندها را بعد از استوار كردن آنها و بتحقيق قرار داديد شما خدا را بر خودتان گواه همانا خدا ميداند آنچه را بجا مىآوريد
و مباشيد مانند آن زنى كه باز كرد رشتهاش را بعد از استحكام كه تارهاى تاب باز شده باشند ميگيريد سوگند هاتان را بخيانت و مكر ميانتان براى آنكه ميباشند جماعتى، ايشان افزونتر از جماعتى جز اين نيست كه مىآزمايد شما را خدا بآن و هر آينه بيان ميكند البتّه براى شما روز قيامت آنچه را بوديد كه در آن اختلاف مينموديد
و اگر ميخواست خدا هر آينه قرار ميداد شما را جماعتى يگانه ولى گمراه ميكند هر كس را ميخواهد و هدايت ميكند هر كس را ميخواهد و هر آينه پرسيده ميشويد البتّه از آنچه بوديد كه ميكرديد
و مگيريد سوگندهاتان را بخيانت و مكر ميانتان تا بلغزد قدمى بعد از ثباتش و بچشيد بدى را براى آنكه باز داشتيد از راه خدا و از براى شما عذابى است بزرگ.
تفسير
- بعضى گفتهاند نازل شده است در باره كسانيكه عهد نموده بودند با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در مكّه بر ايمان و اطاعت و براى كثرت و قوّت قريش و قلّت و ضعف مسلمانان مضطرب و پريشان شدند و خداوند آنها را باين آيات امر بوفاء عهد و نهى از نقض آن فرمود و ثابت قدم شدند و بعضى بعموم لفظ اكتفاء نموده گفتهاند مراد وفاء بهر عهد و پيمان و ترك نقض كليّه ايمان است كه بنام خدا منعقد و موثّق ميشود و مؤكّد و واجب العمل ميگردد با وجود شرائطى كه براى آن دو در كتب فقهيّه ذكر شده است از قبيل صيغه و تأكيد بلفظ جلاله و عدم مرجوحيّت متعلّق و غيرها و از براى مخالفت هر يك از عهد و قسم كفّارهاى است كه در محلّ خود ذكر فرمودهاند و در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه چون امر ولايت على بن أبي طالب عليه السّلام نازل شد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امر فرمود مسلمانان را كه باو سلام كنند بلقب امير المؤمنين و بود از جمله تأكيدات خداوند در آنروز بر مردم آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن دو نفر فرمود بايستيد و سلام كنيد بر على عليه السّلام بأمارت
جلد 3 صفحه 312
اهل ايمان و آن دو نفر گفتند آيا اين حكم از خدا است يا از پيغمبر او آنحضرت فرمود از خدا و پيغمبرش پس نازل شد و لا تنقضوا الايمان بعد توكيدها تا آخر آيه و مراد از انّ اللّه يعلم ما تفعلون فرمايش پيغمبر بآن دو و قول آن دو است كه آيا اين امر از خدا است يا از پيغمبر او و عيّاشى ره نيز قريب به اين معنى را نقل نموده و مراد از آن دو نفر معلوم است كه اوّلى و دوّمى است و ظاهرا مراد از فرمايش پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و قول آن دو الزام آنحضرت بوفاء و اصرار آن دو در تخلّف است و باعتبار كشف سؤال آن دو از عمل خارجى و اراده غصب حقّ امير المؤمنين عليه السّلام بتفعلون تعبير شده است كه دلالت بر بروز فعل دارد نه قول و شامل ميشود هر نقض و حنث و تخلّف از عهد و قسم را اگر چه فردا كمل مذكور در روايت و مورد نزول آيه است و خداوند نهى فرموده مسلمانان را از آنكه در نقض عهد و قسم مانند زنى باشند كه بنقل قمّى ره از امام باقر عليه السّلام ريطه نام داشته از بنى تميم و احمق بوده موى را پى در پى مىبافته و باز ميكرده و باز مىبافته و خداوند بكار او مثل زده بعد از امر بوفاء و نهى از نقض عهد و انكاث جمع نكث بكسر بمعناى باز شده است و ملامت فرموده خداوند كسانيرا كه بغرض فاسد از قبيل مكر و خدعه و خيانت و غش در معامله قسم دروغ ميخورند تا مردم را فريب دهند چون دخل داخل نمودن چيزى است در باطن چيزى بر خلاف ظاهر آن گويا حنث در چنين قسمى مضمر شده با آنكه ظاهر آن وفاء است و معمول بوده كه عهد مىبستند و بر طبق آن قسم ميخوردند براى مزيد اطمينان طرف و بعد نقض مينمودند و نبايد نقض عهد و حنث قسم نمود براى آنكه خداوند مقدّر فرموده جمعى بر حسب عدد و ثروت فزونى داشته باشند بر جمعى مانند فزونى مشركين قريش بر مؤمنين صدر اسلام بلكه بايد توكّل بر خدا كرد و وفاء بعهد و قسم نمود چنانچه بدوا ذكر شد با آنكه اين فزونى امتحان الهى است از معاهدين كه آيا با كمى عدّه و عدّه سكون و آرامش و بردبارى و وفادارى خود را از دست نميدهند يا آنكه بواسطه ضعف ايمان و توكّل بخدا مرعوب ميشوند و خلف عهد و نقض قسم مينمايند و بنابراين ضمير در به راجع بفزونى مستفاد از اربى است و بعضى راجع بامر دانستهاند و خداوند آنها را بپاداش اعمالشان در روز قيامت ميرساند و واضح ميفرمايد براى
جلد 3 صفحه 313
آنها در آنروز حقّ را از باطل و ثمره وفاى بعهد را از نتيجه تخلّف از آن و مقصود از امتحان خدا مكرّر ذكر شده است كه اتمام حجّت و وضوح امر و ثبوت استحقاق بر خلق است و اگر بخواهد خداوند تمام مردم را ميتواند مسلمان و داراى يك دين قرار دهد ولى مصلحت در آنستكه بندگان باختيار خودشان داراى دين حقّ و عمل صالح شوند لذا كسانى را كه قابليّت هدايت و توفيق ندارند بحال خودشان واگذار ميفرمايد با آنكه عقل و اختيار بآنها عطاء فرموده و گمراه ميشوند و كسانيرا كه قابليّت دارند توفيق ميدهد و هدايت ميفرمايد و روز قيامت از هر دو دسته پرسش ميشود از اعمال بد و خوب آنها و بر طبق آن بپاداش ميرسند و خداوند پس از نهى ضمنى از خيانت و مكر در قسم بتقريب مذكور ثانيا براى مبالغه و تأكيد همان معنى را صريحا گوشزد و نتيجه آنرا بيان فرموده كه اگر يكنفر فرضا در دين اسلام متزلزل شود از كسانيكه ثابت قدم شدند بعهد و قسم چه رسد بهمه كافى است براى چشيدن جزاى بد دنيوى بسبب بازماندن خود و باز داشتن خلق را از دين حق و راه خدا و استحقاق عذاب عظيم آخرت چون اين سنّت سيّئهاى است كه از آنها يادگار خواهد ماند و گناه هر كس باين طريقه عمل نمايد بعهده آنها خواهد بود تا روز قيامت و تأكيدات صريحه و ضمنيّه اين آيه در نقض عهد و قسم از جهات متعدّده بر ارباب ذوق پوشيده نخواهد ماند و در مجمع و جوامع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين آيات در باره ولايت على عليه السّلام و بيعت با او در وقتى كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود سلام كنيد بر على عليه السّلام بأمارت اهل ايمان نازل شده است و نيز از آنحضرت نقل شده كه مراد از آنزن كه نقض نمود غزل خود را عايشه است كه نكث نمود ايمان خود را و چنانچه سابقا اشاره شد ظاهرا مراد بيان مصاديق كامله است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَت غَزلَها مِن بَعدِ قُوَّةٍ أَنكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيمانَكُم دَخَلاً بَينَكُم أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَربي مِن أُمَّةٍ إِنَّما يَبلُوكُمُ اللّهُ بِهِ وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُم يَومَ القِيامَةِ ما كُنتُم فِيهِ تَختَلِفُونَ (92)
و نبوده باشيد در نقض عهد و قسمهاي خود مثل آن زني که غزل ميكرد بتمام قوة و پس از غزل نقض ميكرد غزل خود را و آنها را از هم ميپاشيد گرفتيد قسمهاي خود را مكر و حيله و خدعه در ميانه خود اينكه بوده باشد گروهي که اكثر و زيادتر و بهتر باشد از گروه ديگر جز اينکه نيست که خداوند شما را امتحان ميكند باو و هر آينه ظاهر ميفرمايد براي شما روز قيامت آنچه که بوديد در او اختلاف ميكرديد و مخالفت ميكرديد.
(توضيح) كلام طبق استفاده از اخبار منقوله از كافي و علي إبن ابراهيم و عياشي از حضرت باقر و حضرت صادق عليهما السلام بلكه از نفس آيه شريفه اينكه اينکه آيات راجع بنقض بيعت امير المؤمنين است که پس از رحلت حضرت رسالت
ارتد النّاس بعد رسول اللّه الا اربعة او خمسة
و خداوند در اينکه آيه مثل ميزند بآن زني که حمقاء بود در قريش نامش
جلد 12 - صفحه 179
ريطه بنت كعب بن سعد إبن تيم بن كعب بن لوي إبن غالب و جواري داشت از صبح تا شام از شعر و پشم غزل ميكرد بسيار محكم پس از آن تمام آنها را از هم ميپاشيد که دليل بر حماقت او بود و نظير آن در اطفال بسيار مشاهده شد بزحمت زيادي باغچه درست ميكنند و درختكاري و آبياري ميكنند تا شام موقعي که فارغ ميشوند از بازي يك پا ميزنند و تمام آنها را خراب ميكنند يا خانه يا حمام ميسازند سپس منهدم ميكنند بلكه بسياري از اهل دنيا چه عماراتي محكم بنا ميكنند سپس مي گويند دمده شده خراب ميكنند و طرز ديگر که مد روز باشد بنا ميكنند لذا ميفرمايد وَ لا تَكُونُوا نباشيد شما (كالتي) مثل آن زن که ريطه بود از قريش (نَقَضَت غَزلَها) که بافتههاي خود را نقض ميكرد (مِن بَعدِ قُوَّةٍ) شما هم ولايت علي عليه السّلام را که خدا و رسول چه اندازه محكم كردند چه در آيات شريفه و چه در اخبار متواتره بلكه ادله عقليه که هيچ امري در دين محكمتر از اينکه نيست که مثل علامه كتاب الفين و مير حامد حسين هندي عبقات و اميني در الغدير و غير اينها از بزرگان علماء نوشتهاند نقض كنيد (انكاثا) که از هم ميپاشيد شما هم آيات و اخبار را تأويلات بارده كنيد و عقب سر اندازيد تَتَّخِذُونَ أَيمانَكُم دَخَلًا بَينَكُم از اينکه جمله استفاده ميشود که از اول بيعت آنها و عهد و يمين آنها از روي مكر و حيله و خدعه بوده چنانچه در عقبه قصد قتل رسول اللّه كردند و در سقيفه بني ساعده كردند آنچه كردند (أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَربي مِن أُمَّةٍ) آيا گروهي مثل بني تيم و بني عدي و بني اميه و بني عباس بهتر از خاندان نبوت و اهل بيت عصمت و طهارت و ائمه راشدين بودند که هر فسادي در عالم اسلامي پيدا شد در اثر همان نقض عهد و پيمان بود که گفتند يك نفر از علماء سنّي که در باطن شيعه بود در شام منبر رفت و جمعيت زيادي هم پاي منبر او حاضر شدند گفت حسين پسر فاطمه را که كشت گفتند شمر گفت الا فالعنوه لعن كردند سپس گفت شمر بامر که حسين را كشت گفتند پسر سعد گفت (الا فالعنوه) لعن كردند گفت عمر سعد بامر که بود گفتند پسر مرجانه گفت (الا فالعنوه) لعن كردند گفت إبن زياد را که امر كرد گفتند يزيد
جلد 12 - صفحه 180
گفت (الا فالعنوه) لعن كردند گفت يزيد را که نصب كرد گفتند اگر بالاتر نمي روي ميگوييم و در اخبار بجاي امة تعبير بائمه فرموده و اينکه را قائلين بتحريف دليل گرفته فاسد است زيرا مراد از اخبار اينست که مراد از امة ائمه است نه اينكه لفظ قرآن ائمه بوده إِنَّما يَبلُوكُمُ اللّهُ بِهِ اينکه عهد و دستور و فرمان الهي براي امتحان شما است که لِيَهلِكَ مَن هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَ يَحيي مَن حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ انفال آيه 42 وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُم يَومَ القِيامَةِ ما كُنتُم فِيهِ تَختَلِفُونَ مقام قرب ائمه اطهار و بعد ائمه ضلالت معلوم شود که ميفرمايد: وَ جَعَلناهُم أَئِمَّةً يَدعُونَ إِلَي النّارِ قصص آيه 41.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 92)- و از آنجا که مساله وفای به عهد، یکی از مهمترین پشتوانهها برای ثبات هر جامعه است در این آیه نیز با لحن توأم با نوعی سرزنش و ملامت، آن را تعقیب کرده، میگوید و شما «همانند آن زن (سبک مغز) نباشید که پشمهای تابیده خود را پس از استحکام وامیتابید» (وَ لا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثاً).
اشاره به داستان زنی است از قریش به نام «رائطه» در زمان جاهلیت که از صبح تا نیم روز، خود و کنیزانش، پشمها و موهایی را که در اختیار داشتند میتابیدند، و پس از آن دستور میداد همه آنها را واتابند و به همین جهت به عنوان «حمقاء» (زن احمق) در میان عرب، معروف شده بود.
سپس اضافه میکند: «در حالی که سوگند (و پیمان) خود را وسیله خیانت و فساد قرار میدهید، به خاطر این که گروهی، جمعیتشان از گروه دیگر بیشتر است» و کثرت دشمن را بهانهای برای شکستن بیعت با پیامبر میشمرید (تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ أَنْ تَکُونَ أُمَّةٌ هِیَ أَرْبی مِنْ أُمَّةٍ).
آگاه باشید! «خدا فقط شما را با این وسیله، مورد آزمایش قرار میدهد» (إِنَّما یَبْلُوکُمُ اللَّهُ بِهِ).
ج2، ص595
به هر حال «خداوند (نتیجه این آزمایش و) آنچه را در آن اختلاف داشتید در روز قیامت برای شما آشکار میسازد» و پرده از روی اسرار دلها بر میدارد و هر کس را به جزای اعمالش میرساند (وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ ما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ).
نکات آیه
۱- شکستن عهد و پیمان قطعى، همانند گسستن رشته اى است، پس از بافتن محکم آن (أوفوا بعهد الله ... و لاتنقضوا ... و لاتکونوا کالتى نقضت غزلها من بعد قوّة أنکثاً)
۲- پیمان شکنى، کارى نابخردانه و غیر قابل توجیه (و لاتکونوا کالتى نقضت غزلها من بعد قوّة أنکثاً) گسستن رشته پس از بافتن آن، نمونه اى روشن از نقض غرض است و بدیهى است نقض غرض کارى نابخردانه مى باشد.
۳- ممنوعیت استفاده از سوگند به عنوان وسیله اى براى فریب دیگران (و لاتکونوا ... تتّخذون أیمنکم دخلاً بینکم)
۴- فریبکارى و خدعه با مردم، عملى نکوهیده در بینش الهى (تتّخذون أیمنکم دخلاً بینکم)
۵- عمل به مفاد سوگند و پیمان، امرى لازم و از اصول مهم در روابط اجتماعى است. (و لاتکونوا کالتى نقضت غزلها ... تتّخذون أیمنکم دخلاً بینکم)
۶- نقض عهد و پیمان با دیگران، هر چند سود فراوان داشته باشد، حرام است. (و لاتکونوا ... تتّخذون أیمنکم دخلاً بینکم أن تکون أُمّة هى أربى من أُمّة)
۷- شکستن پیمان با گروهى به خاطر پیمان بستن با گروهى نیرومندتر، حرام و به دور از خرد است. (و لاتکونوا ... تتّخذون أیمنکم دخلاً بینکم أن تکون أُمّة هى أربى من أُمّة)
۸- اهل پیمان، با مشاهده ضعف در طرف مقابل، نباید به پیمان شکنى روى آورند. (تتّخذون أیمنکم دخلاً بینکم أن تکون أُمّة هى أربى من أُمّة)
۹- سوگند و پیمان، ارزشى است که نباید در معاملات مادى تحت الشعاع قرار گیرد. (دخلاً بینکم أن تکون أُمّة هى أربى من أُمّة)
۱۰- دستور خداوند به رعایت پیمانها و سوگندها و پرهیز از نقض عهد و سوگندشکنى، تنها براى آزمایش انسان است. (و أوفوا بعهد الله ... و لاتکونوا ... تتّخذون أیمنکم دخلاً بینکم ... إنما یبلوکم الله به)
۱۱- سوگند و پیمان انسان با دیگران، زمینه آزمایش الهى براى وى (تتّخذون أیمنکم ... إنما یبلوکم الله به)
۱۲- خداوند، تحقیقاً حقایق مورد اختلاف انسانها را در قیامت، بیان خواهد کرد. (و لیبیّننّ لکم یوم القیمة ما کنتم فیه تختلفون)
۱۳- پیمان شکنان، مورد مؤاخذه و داورى خداوند در قیامت، قرار خواهند گرفت. (تتّخذون أیمنکم دخلاً ... و لیبیّننّ لکم یوم القیمة ما کنتم فیه تختلفون)
۱۴- هشدار خداوند به نقض کنندگان عهد و سوگندشکنان، مبنى بر مؤاخذه شدن آنان در قیامت (و أوفوا بعهد الله ... تتّخذون أیمنکم دخلاً ... و لیبیّننّ لکم یوم القیمة ما کنتم فیه تختلفون)
۱۵- درگیرى و اختلاف مستمر آدمیان، در زندگى دنیوى (و لیبیّننّ لکم یوم القیمة ما کنتم فیه تختلفون) آمدن فعل «کنتم» و نظایر آن بر سر فعل دیگر، بیانگر استمرار مضمون آن فعل است.
۱۶- مخفى ماندن برخى از حقایق و مسائل مورد اختلاف انسانها، در دنیا (و لیبیّننّ لکم یوم القیمة ما کنتم فیه تختلفون) تردیدى نیست که حق در پاره اى از مسائل مورد اختلاف مردم در دنیا روشن است. بنابراین تبیین حقایق مورد اختلاف در قیامت، مربوط به مسائلى است که حق در آنها روشن نیست.
۱۷- توجه و اعتقاد انسان به قیامت، مانع پیمان شکنى وى خواهد شد. (و أوفوا بعهد الله ... تتّخذون أیمنکم دخلاً بینکم ... و لیبیّننّ لکم یوم القیمة ما کنتم فیه تختلفون) تذکر خداوند به تبیین حقایق در قیامت، پس از طرح مسأله پیمان و سوگندشکنى، مى تواند اشعار به مطلب فوق داشته باشد.
روایات و احادیث
۱۸- «عن أبى جعفر(ع) قال: التى نقضت غزلها إمرأة ... یقال لها: رابطة (ریطة) ... کانت حمقاء تغزل الشعر فإذا غزلت نقضته ثمّ عادت فغزلته فقال الله: «کالتى نقضت غزلها...»...;[۳] از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: آن زن که رشته هى تافته خود را باز مى کرد زنى بود ... به نام رابطه (یا ریطه) ... و او زن احمقى بود که مو [ى بز و غیره] را مى تافت و پس از تافتن، آنها را باز مى کرد و سپس دوباره مى تافت. پس خداوند فرمود: کالتى نقضت غزلها...».
موضوعات مرتبط
- احکام ۳، ۶، ۷:
- امتحان: امتحان با وفاى به سوگند ۱۰; امتحان با وفاى به عهد ۱۰; زمینه امتحان ۱۱
- انسان: اختلاف انسان ها ۱۲، ۱۵، ۱۶
- تشبیهات قرآن: تشبیه به واریسیدن ۱; تشبیه عهد شکنی ۱
- خدا: امتحانهاى خدا ۱۰، ۱۱; انذارهاى خدا ۱۴; سرزنشهاى خدا ۴; فلسفه اوامر خدا ۱۰; قضاوت اخروى خدا ۱۳
- دنیا: خفاى حقایق در دنیا ۱۶
- ذکر: آثار ذکر قیامت ۱۷
- روابط : اصول روابط اجتماعى ۵
- زندگى: ویژگیهاى زندگى دنیوى ۱۵
- سوگند: آثار سوگند ۱۱; احکام سوگند ۳; اهمیت سوگند ۹; اهمیت وفاى به سوگند ۵، ۱۴; سوگند حرام ۳
- سوگندشکنان: انذار سوگندشکنان ۱۴; مؤاخذه اخروى سوگندشکنان ۱۴
- عقیده: آثار عقیده به قیامت ۱۷
- عمل: عمل جاهلانه ۲، ۷; عمل ناپسند ۴
- عهد: آثار عهد ۱۱; احکام عهد ۶، ۷; اهمیت عهد ۹; اهمیت وفاى به عهد ۵، ۸، ۱۴
- عهدشکنان: انذار عهدشکنان ۱۴; مؤاخذه اخروى عهدشکنان ۱۳، ۱۴
- عهدشکنى: بی منطقى عهدشکنى ۲، ۷; حرمت عهدشکنى ۶، ۷; موانع عهدشکنى ۱۷
- قرآن: تشبیهات قرآن ۱، ۱۸
- قیامت: تبیین اختلافات در قیامت ۱۲; ظهور حقایق در قیامت ۱۲
- محرمات ۶، ۷:
- معامله: سوگند در معامله ۹
- معاهدان: مسؤولیت معاهدان ۸
- مکر: سرزنش مکر ۴; مکر با سوگند ۳
منابع