الحديد ١٤
کپی متن آیه |
---|
يُنَادُونَهُمْ أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ قَالُوا بَلَى وَ لٰکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمَانِيُ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ |
ترجمه
الحديد ١٣ | آیه ١٤ | الحديد ١٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فَتَنتُمْ»: در فتنه و بلا انداختهاید. «تَرَبَّصْتُمْ»: درنگ کردهاید. منتظر ماندهاید. «إِرْتَبْتُمْ»: شک و تردید نمودهاید. دودلی ورزیدهاید. «غَرَّتْکُمْ»: (نگا: جاثیه / ، انعام / و اعراف / ). «الْغَرُورُ»: (نگا: لقمان / ، فاطر / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
شأن نزول آیات ۱۳ و ۱۴:
محمد بن العباس بعد از دو واسطه از سلام بن مستنیر روایت کند که گفت: از امام باقر علیهالسلام درباره این قسمت از آیه «فَضُرِبَ بَینَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ» سؤال کردم.
فرمود: درباره ما و شیعیان ما و نیز درباره کفار نازل شده است زیرا وقتى که روز قیامت آشکار میشود. خلایق در راه محشر در تنگناى سختى قرار مى گیرند و خداوند سور و قلعه اى از تاریکى در مقابل آنان قرار میدهد که در باطن آن رحمت و نور است و در ظاهر آن، عذاب و ظلمت و تاریکى است و خداوند ما و شیعیان ما را در باطن آن جاى میدهد و دشمنان ما و کفار را در ظاهر آن قرار دهد سپس دشمنان ما شما شیعیان را مورد خطاب قرار داده و گویند: آیا در دنیا ما با شما نبوده ایم؟ و آیا پیامبر ما و شما یک نفر نبوده است؟ و آیا نماز و روزه و حج ما با شما به یک کیفیت نبوده است؟ سپس فرشته اى از جانب خداوند جواب آنها را میدهد (چنان که در آیه ۱۴ مذکور گردیده است).[۱]
تفسیر
- آيات ۷ - ۱۵، سوره حديد
- بيان اينكه آيه : ((آمنوا بالله و رسوله و انفقوا...)) خطاب به مؤ منين و امر به آثارايمان است
- وجه و نكته اينكه فرمود از آنچه كه خدا شما را در آن جانشين كرده انفاق كنيد
- مراد از ميثاقى كه از مؤ منين گرفته شده است
- توبيخ شديد كسانى كه از انفاق مالى كه خدا تنها وارث آنستبخل مى ورزند
- عدم تساوى انفاق در زمان جنگ با انفاق بعد از فتح
- توضيحى درباره اجر دادن خدا به بنده و اينكه اجرى كه خدا درمقابل عمل عبد مى دهد تفضلى است از او عزوجل
- توضيحى درباره اجر دادن خدا به بنده و اينكه اجرى كه خدا درمقابل عمل عبد مى دهد تفضلى است از او عزوجل بيان حد اعلاى تشويق به انفاق در راه خدا،
- تقاضاى منافقان از مؤ منان ، در قيامت ، و جوابى كه به آنان داده مى شود: به دنيابرگرديد و نور به دست آوريد
- مقصود از ديوارى كه بين منافقان و مؤ منان زده مى شود و مفاد اين تمثيل در بيان حال منافقان
- استمداد منافقان از مؤ منان و جواب ايشان به آنها
- دنباله گفتار مؤ منان بر منافقان : شما امروز هيچ ياورى نداريد!
- (رواياتى در ذيل آيه مربوط به انفاق قبل از فتح و بعد از فتح ، گفتگوى منافقان و مؤمنان در قيامت و روايتى درباره آرزوى دراز)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قالُوا بَلى وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ «14»
منافقان، مؤمنان را ندا مىدهند كه مگر ما (در دنيا) با شما نبوديم، گويند: آرى ولى شما خود را به فتنه افكنديد و در انتظار (حوادث سوء براى مؤمنان) بوديد و (در دين حق) شك كرديد و آرزوها (ى باطل) شما را فريفت تا آن كه فرمان خداوند (نسبت به هلاكت شما) فرارسيد و (شيطانِ) فريبنده، شما را درباره خدا فريب داد.
نکته ها
«فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ» يعنى خود را گرفتار فتنه نفاق ساختيد. «تربص» به معناى انتظار كشيدن است. «امانى» جمع «امنيه» به معناى آرز و «غرور» به معناى فريبنده، يكى از لقبهاى شيطان است.
مؤمن، بدخواه كسى نيست. «لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا» «1» ولى منافق منتظر حادثه بد براى ديگران است. «تَرَبَّصْتُمْ»
مؤمن، اهل يقين است، ولى منافق غرق در ترديد. «ارْتَبْتُمْ»
«1». حشر، 10.
جلد 9 - صفحه 467
مؤمن، واقعبين است و منافق خيال پرداز. «غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ»
مؤمن، همين كه با شيطان و وسوسه او روبرو شود، متذكّر مىشود. «إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا» «1» ولى منافق فريب مىخورد. «غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ»
بر اساس آيات ديگر، منافقان، دين را عامل فريب مؤمنان مىپنداشتند و مىگفتند: «غَرَّ هؤُلاءِ دِينُهُمْ» «2» يا مىگفتند: وعدههاى خدا و رسول وسيله فريب است، «ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً» «3» ولى اين آيه پاسخ مىدهد كه شيطان و آرزوهاى طولانى، وسيله فريبند. «غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُ- غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ»
پیام ها
1- در قيامت، ميان منافقان و مؤمنان گفتگوهاست. «يُنادُونَهُمْ»، (فعل مضارع نشان استمرار است)
2- گفتگوى منافقان از پشت ديوار و همراه با ناله و استمداد است. «يُنادُونَهُمْ»
3- در قيامت، خاطرات دنيوى فراموش نمىشود. «أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ»
4- همراهى فيزيكى و ظاهرى مهم نيست، همراهى فكرى و عملى لازم است.
«أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قالُوا بَلى»
5- خطر آنجاست كه انسان خود را فريب دهد و زشتها را با آنكه مىفهمد زشت است، زيبا ببيند. «فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ»
6- آرزوهاى دور و دراز براى زندگى در دنيا، زمينهساز شك و ترديد در مورد قيامت است. «وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ»
7- چه بسا شيطان با وعده آمرزش و بخشش الهى، انسان را فريب داده و او را به رحمت خدا مغرور مىسازد. «غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ»
«1». اعراف، 201.
«2». انفال، 49.
«3». احزاب، 12.
تفسير نور(10جلدى)، ج9، ص: 468
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قالُوا بَلى وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ «14»
يُنادُونَهُمْ: ندا كنند ايشان را به آواز بلند و تضرع و زارى كه: اى مؤمنان، أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ: آيا نبوديم ما با شما در دنيا كه به جماعت شما نماز مىگزارديم و به موافقت شما روزه مىداشتيم و مناكحه و مجالست با شما مىكرديم؛ قالُوا بَلى: گويند مؤمنان آرى، به ظاهر با ما بوديد، وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ: و لكن شما در محنت و هلاكت افكنديد نفسهاى خود را به سبب نفاق، وَ تَرَبَّصْتُمْ: و انتظار بلاها و مصائب مىكشيديد كه بر پيغمبر و مؤمنان فرود آيد، وَ ارْتَبْتُمْ: و شك آورديد در نبوت پيغمبر ما حضرت محمد صلّى اللّه
جلد 13 - صفحه 27
عليه و آله و سلّم، وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُ: و مغرور ساخت شما را آرزوهاى شما، يعنى آرزوهاى دراز كه امتداد عمر و غير آنست، يا اميد وقوع مصائب بر اهل ايمان، پيش گرفتيد، يعنى دنياى ناپايدار شما را فريب داد و به سبب آن از اهوال قيامت غافل شده آمال بىاعتبار در دل گرفتيد. حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ: تا وقتى بيامد حكم خدا به قبض روح شما، يا به تعذيب شما به آتش، يا امر خدا به نصرت پيغمبر و غلبه دين او بر ساير اديان، وَ غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ: و فريب داد شما را به خدا، شيطان بسيار فريب دهنده به آنكه خدا حليم و كريم است و عذاب شما نكند و شما را فروگذارد.
انس بن مالك روايت نموده روزى حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به اصحاب موعظه مىفرمود، در اثناى آن، خطها بر زمين كشيدند، بعد يك خط بر سر آنها كشيد. فرمود: مىدانيد اين چيست؟ عرض كردند: نه يا رسول اللّه، فرمود: اين خطها مثل آرزوهاى فرزند آدم است، و آن يك خط، مرگ است كه بر ايشان واقع خواهد شد و همه آمال و امانى ايشان را باطل سازد، چنانچه خدا فرموده: «حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ». «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ «11» يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «12» يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ «13» يُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قالُوا بَلى وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ «14» فَالْيَوْمَ لا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَ لا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْواكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلاكُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ «15»
ترجمه
كيست آنكه وام دهد بخدا و امى نيكو پس زياده گرداند آنرا براى او و براى او است مزدى پرفائده
روز كه ميبينى مردان مؤمن و زنان مؤمنه را كه بشتاب ميرود نورشان پيش روى ايشان و در جانب راستشان مژده شما را است امروز بهشتهائى كه جارى است در آنها نهرها جاودانيان در آنها اينست آن كاميابى بزرگ
روز كه ميگويند مردان منافق و زنان منافق بآنان كه ايمان آوردند منتظر شويد ما را تا بهرهمند شويم از نور شما گفته شود برگرديد به پشت خود پس طلب كنيد نورى را پس كشيده شود ميانشان ديوار معظمى كه برايش در ميباشد و داخلش در آن رحمت است و خارجش در مقابل آن عذاب است
ندا كنند ايشانرا كه آيا نبوديم با شما گويند بلى ولى شما بهلاكت افكنديد خودتان را و منتظر بدى براى ما بوديد و شك آورديد و فريب داد شما را آرزوها تا آنكه آمد فرمان خدا و فريب داد شما را بخدا فريب دهنده
پس امروز گرفته نميشود از شما چيزى عوض جان و نه از آنان كه كافر شدند جاى شما آتش است و بد جاى بازگشتى است آن.
تفسير
قرض كه بفارسى آنرا وام گويند آنست كه كسى مال خود را بديگرى تمليك نمايد با اين قيد كه او عوض آن را يا زيادتر باو بعدا بپردازد خدا ميفرمايد كيست آن مرديكه قرض بدهد بخدا قرض خوبى پس خدا چندين
جلد 5 صفحه 144
برابر باو عوض عنايت فرمايد و چون خدا محتاج نيست كه براى خودش قرض بخواهد معلوم ميشود مراد انفاق در راه خدا است و خوبى قرض بآنست كه از مال حلال باشد و از عزيزتر و بهترين اموال باشد و در بهترين احوال كه جوانى و سلامتى است واقع شود و صرف نمايد در بهترين مصارف خير و بكسى اظهار ننمايد و ارائه ندهد آنرا و بنظرش نيآيد كه كار بزرگى كرده و بعدا منّت ننهد و آزارى نرساند بكسيكه چيزى داده و در آن انفاق جز رضاى خدا منظور و مقصودى اصلا و ضمنا و تبعا بهيچ وجه نداشته باشد و چون چنين باشد خداوند چندين برابر آن مال باو عوض عنايت خواهد فرمود از هفت تا هفتاد و هفتصد بحسب جهاتيكه ذكر شد و درجات معرفت و اخلاص نيّت و اجر گرامى و پرفائده و بزرگتر از همه بهشت جاويد است در روزى كه مىبينى تو اى پيغمبر مردان و زنان از اهل ايمان را كه ميتابد نورشان در مقابلشان كه راه بهشت است و از جانب دست راستشان كه نامه اعمالشان را بآنها ميدهند و گفته ميشود بشارت باد شما را امروز ببهشت كه نهرها در زير قصور و كنار اشجار آن روان است و هميشه در آن هستيد و آن بزرگترين نيل بمطلوب است در روز كه مردان و زنان اهل نفاق و دو روئى كه ظاهرا ميگويند ما مسلمانيم و باطنا از كافر بدترند باهل ايمان ميگويند صبر كنيد يا نظرى بما نمائيد كه در تاريكى هستيم و منتظر باشيد كه ما با شما بيائيم و از نور شما استفاده كنيم ايشان جواب ميدهند مراجعه بپشت سر خودتان بنمائيد و نور را از آنجا طلب نمائيد و مقصودشان عود بدنيا است و طعن بآنها كه اين نور از عمل صالح خالص توليد شده كه در دنيا بايد بجا آورد و شما نيآورديد و ديگر قابل تدارك نيست پس ناگهان ديوار عظيم البنيان بهشت مانند سور شهر نمايان گردد و حائل شود بين آن دو گروه و آن سور درى دارد يا درهائى كه اهل ايمان و عمل صالح داخل در درون آن ميشوند و آنجا محلّ رحمت و نعمت بىمنتهاى الهى است كه بهشت است و بيرون سور كه اهل نفاق اقامت دارند در نزد آن و در مرئى و منظر آنان عذاب و آتش جهنم است و در آن حال بصداى بلند اهل نفاق ميخوانند اهل ايمان را و ميگويند آيا ما داخل در حزب شما نبوديم و با شما
جلد 5 صفحه 145
نماز نميخوانديم و روزه نميگرفتيم و حج بجا نميآورديم و آنان جواب گويند بلى ولى شما مبتلا نموديد و بهلاكت انداختيد خودتان را باضمار كفر و نفاق و شقاق و معاصى و انتظار داشتيد روز مصيبت و بلا را براى مسلمانان و در شك و شبهه بوديد از حق بودن دين اسلام تا فرمان قبض روح شما صادر شد و مغرور نمود شما را آرزوهائى از قبيل شكست خوردن مسلمانان و رفتن پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم از دنيا و رسيدن شما بسلطنت ظاهرى و فريب داد شما را شيطان بحلم و صبر و عفو خدا و امروز ديگر چاره از دست رفته حتى اگر مالى داشته باشيد و بخواهيد بدهيد كه جان خودتان را بآن بخريد از شما قبول نميشود و همچنين از آنانكه ظاهرا و باطنا كافر بودند قبول نميشود جايگاه شما آتش جهنّم است و آن اولى و احقّ از هر چيزى است بشما و بد جايگاه و محلّ بازگشتى است آن آتش براى اهلش و مستفاد از چند روايت معتبر آنست كه آيه اوّل در صله امام عليه السّلام نازل شده و راجع بپرداخت سهم امام عليه السّلام در زمان سلطان جائر است و آنكه خدا محتاج نيست كه از مردم قرض بخواهد هر حقّى كه خدا دارد آن مخصوص بولى او است كه امام است و قمّى ره نقل فرموده كه نور روز قيامت ميان مردم قسمت شود بحسب مراتب ايمانشان سهم منافق از آن در سر انگشت بزرگ پاى چپ آن است پس نگاه ميكند بنور خود پس ميگويد باهل ايمان بجاى خودتان بمانيد تا ما از نور شما مستفيد شويم پس اهل ايمان ميگويند رجوع بپشت سر خودتان نمائيد و كسب نور كنيد و آنها برميگردند پس سور ميان آنها كشيده ميشود و قسم بخدا يهود و نصارى را خدا اراده نفرموده و مقصود فقط اهل قبله ميباشند حقير عرض ميكنم كفّار كه اصلا نورى ندارند اين مختصر نور از همان ايمان ظاهرى توليد شده ولى چون بباطن سرايت ننموده نتيجهاش اين شده كه اهل ايمان را ديدهاند و از آنها خواهش كرده و جواب ملامتآميز شنيدهاند و مأيوس شدهاند پس حال اينها بدتر از آنها است كه اهل ايمان را نديدهاند و خواهشى نكردهاند و جواب شماتتآميزى نشنيدهاند و از ابن عباس ره نقل شده كه مردم وقتى سر از قبرها بيرون ميآورند مخلوط بهم ميشوند پس اهل نفاق بنور اهل ايمان سير ميكنند و چون از
جلد 5 صفحه 146
يكديگر ممتاز شدند اهل نفاق در تاريكى باقى ميمانند و اين خواهش را مينمايند پس بمنافقين گفته ميشود برگرديد بمحشر آنجا كه نور قسمت ميشود و از آنجا نور طلب كنيد پس برميگردند و نورى نمىبينند و بنابراين خداوند خواسته در مقابل اعمال سخريّه آميز ريائى آنان در دنيا باين نحو آنها را سخريّه نمايد و اللّه اعلم بحقائق الامور.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَومَ يَقُولُ المُنافِقُونَ وَ المُنافِقاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انظُرُونا نَقتَبِس مِن نُورِكُم قِيلَ ارجِعُوا وَراءَكُم فَالتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَينَهُم بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِيهِ الرَّحمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ العَذابُ «13» يُنادُونَهُم أَ لَم نَكُن مَعَكُم قالُوا بَلي وَ لكِنَّكُم فَتَنتُم أَنفُسَكُم وَ تَرَبَّصتُم وَ ارتَبتُم وَ غَرَّتكُمُ الأَمانِيُّ حَتّي جاءَ أَمرُ اللّهِ وَ غَرَّكُم بِاللّهِ الغَرُورُ «14»
روزي که ميگويند: منافقين و منافقات از براي مؤمنين نظر كنيد بما تا ما از
جلد 16 - صفحه 427
نور شما اقتباس كنيم و روشن شويم بآنها گفته ميشود که بر گرديد به پشت سر خود و طلب كنيد نوري را پس زده ميشود بين مؤمنين و منافقات بسوري و ديواري که از براي او دري است پشتش که بطرف مؤمنين است در او رحمت و روي او که بطرف منافقين از جلو او عذاب است، منافقين از پشت سور فرياد ميزنند مؤمنين را و آنها را صدا ميزنند و ميگويند مگر ما با شما در دنيا معاشرت نداشتيم و با شما نبوديم، مؤمنين ميگويند: بلي با ما بوديد لكن شما امتحان خود را داديد و مفتون شديد بنفوس خود و انتظار ميكشيديد و بريب و شك افتاديد و فريب داد شما را آمال و آرزوها تا آنكه آمد امر الهي که موت باشد شما را مرگ گريبان شما را گرفت و فريب داد شما را بخدا فريب دهنده که شيطان باشد.
يَومَ يَقُولُ المُنافِقُونَ وَ المُنافِقاتُ ذكر خصوص منافقين با اينكه تمام كفّار و مشركين در عذاب شركت دارند براي اينست که ساير كفّار و مشركين با مؤمنين نبودند دشمن خارجي بودند و منافقين با مؤمنين مختلط بودند و دشمن داخلي بودند مسجد ميآمدند، به نماز حاضر ميشدند طرف معامله بودند، ازدواج با آنها داشتند، اسم اسلام و ايمان روي خود گذارده بودند و غير اينها.
لِلَّذِينَ آمَنُوا يعني طرف صحبت آنها مؤمنين بودند.
انظُرُونا نَقتَبِس مِن نُورِكُم چون توجه مؤمنين به طرف بهشت بود و جهنم عقب سر و طرف پشت آنها بود و منافقين به طرف جحيم بودند گفتند برگرديد به طرف ما تا ما هم از نور شما استضائه كنيم.
قِيلَ ارجِعُوا وَراءَكُم بعضي گفتند يعني بر گرديد به دنيا و تحصيل ايمان كنيد تا نوراني شويد و هيهات که ديگر بر گشتن ندارد و بعضي گفتند برگرديد به صفحه قيامت و صحراي محشر چون در صحراي محشر تمام مجتمع بودند و نور ايمان مؤمنين صحراي محشر را روشن كرده موقعي که خطاب رسيد وَ امتازُوا اليَومَ أَيُّهَا المُجرِمُونَ يس آيه 59 منافقين در ظلمت افتادند.
فَالتَمِسُوا نُوراً آنها ميخواهند برگردند.
فَضُرِبَ بَينَهُم بِسُورٍ ديواري كشيده ميشود بين بهشت و جهنّم ديگر راه فرار و برگشتن ندارند.
جلد 16 - صفحه 428
لَهُ بابٌ يك باب براي اينکه سور هست يك طرف آن که رو به بهشت باشد که باطن آن باب باشد پشت درب.
باطِنُهُ فِيهِ الرَّحمَةُ و يك طرف آن که جلو باشد رو به جهنّم است که وَ ظاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ العَذابُ نكته مليحه آنكه درب را از پشت ميبندند که پشت درب رو به خانه و منزل است که بيروني داخل نشود و روي درب رو به خارج است و خانه و منزل بهشت و رحمت است و بيرون آن خارج و عذاب است و اينکه درب بسته ميشود منافقين از بيرون فرياد ميزنند.
يُنادُونَهُم أَ لَم نَكُن مَعَكُم با شما بوديم نماز به جا ميآورديم، در مسجد پاي فرمايشات پيغمبر استماع ميكرديم، معاشرت داشتيم، حج ميرفتيم و غير اينها و همين كلام را هم با خداي متعال دارند که در خبر دارد اول حكمي که ميشود در مورد اينها است ميگويند که هنوز در حق كفّار و مشركين حكم نفرمودهاي با اينكه ما اقرار به شهادتين داشتيم قرآن تلاوت ميكرديم در جامعه مسلمين بوديم خطاب ميرسد ليس من يعلم كمن لا يعلم و در اينجا هم گفته ميشود.
قالُوا بَلي وَ لكِنَّكُم فَتَنتُم أَنفُسَكُم خود را در فتنه كفر و نفاق و رجوع از اسلام و ظلم و تعدي و ذهاب حقّ و تضييع حقوق و غصب اموال و خلافت انداختيد.
وَ تَرَبَّصتُم انتظار ميكشيديد چه موقع بتوانيد اينکه فتنهها را عملي كنيد تا زمان رحلت پيغمبر فرصت بدست آورديد و كرديد آنچه كرديد.
وَ غَرَّتكُمُ الأَمانِيُّ و آمال و آرزوهايي که داشتيد شما را فريب داد و شيطان هم شما را راهنمايي كرد.
حَتّي جاءَ أَمرُ اللّهِ مرگ گريبان شما را گرفت.
وَ غَرَّكُم بِاللّهِ الغَرُورُ غرور شيطان و راههاي شيطان هم بسيار است هر كسي را از يك راهي فريب ميدهد شما صراط مستقيم را رها كرديد و متابعت سبل شيطان نموديد با اينكه در قرآن مجيد گوشزد شما نمود که فرمود: وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُستَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُم عَن سَبِيلِهِ انعام آيه 54.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 14)- اما این دیوار چنان نیست که مانع عبور صدا باشد، لذا در این آیه میافزاید: «آنها را صدا میزنند: مگر ما با شما نبودیم»؟! (یُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ).
هم در دنیا با شما در یک جامعه میزیستیم، و هم در اینجا در کنار شما بودیم چه شد که ناگهان از ما جدا شدید، و به روح و رحمت الهی رفتید، آنها در پاسخ «میگویند: آری!» با هم بودیم (قالُوا بَلی).
در همه جا با هم بودیم، در کوچه و بازار، در سفر و حضر، گاه همسایه هم بودیم، و یا حتی گاه در یک خانه زندگی میکردیم، ولی از نظر مکتب و عقیده و عمل فرسنگها با هم فاصله داشتیم، شما خط خود را از ما جدا کرده بودید، و در اصول و فروع از حق بیگانه بودید.
سپس میافزایند: شما گرفتار خطاهای بزرگی بودید از جمله:
1- «شما خود را (به واسطه پیمودن طریق کفر) به هلاکت افکندید» (وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ).
2- «و انتظار (مرگ پیامبر را) کشیدید» (وَ تَرَبَّصْتُمْ).
بعلاوه در انجام هر کار مثبت و هر حرکت صحیح حالت صبر و انتظار داشتید و تعلل مینمودید.
3- «و پیوسته (در امر معاد و رستاخیز و حقانیت دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و قرآن) شک و تردید داشتید» (وَ ارْتَبْتُمْ).
4- «و آرزوهای دور و دراز (آرزوهائی که هرگز دست از سر شما برنداشت) شما را فریب داد تا فرمان خدا (دائر بر مرگتان) فرا رسید» (وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ حَتَّی جاءَ أَمْرُ اللَّهِ).
ج5، ص101
آری! این آرزوها لحظهای مجال تفکر صحیح به شما نداد، و آرزوی وصول به شهوات و اهداف مادی بر شما چیره بود.
5- از همه اینها گذشته «شیطان فریبکار (که پایگاهش را در وجودتان محکم کرده بود) شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد» (وَ غَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ).
گاه دنیا را در نظرتان جاودانه جلوه داد، و گاه قیامت را یک حلوای نسیه قلمداد کرد، و گاه اصلا وجود خداوند بزرگ را زیر سؤال میبرد!
نکات آیه
۱ - منافقان، بدان پندار که در دنیا با مؤمنان بوده اند و در انجام اعمال و تکالیف دینى (نماز، روزه و...) با آنان همراهى داشته اند، خود را همچون مؤمنان سزاوار رحمت الهى مى دانند. (فضرب بینهم بسور له باب باطنه فیه الرحمة ... ینادونهم ألم نکن معکم)
۲ - امکان پیدایش و نفوذ جریان نفاق، در میان صفوف مردان و زنان مسلمان در جامعه اسلامى (یقول المنفقون و المنفقت ... ألم نکن معکم)
۳ - انجام دادن اعمال و تکالیف دینى (خواندن نماز، گرفتن روزه و...)، بدون ایمان و اعتقاد، فاقد ارزش در جهان آخرت (فضرب بینهم بسور ... ینادونهم ألم نکن معکم)
۴ - جدا شدن منافقان از جمع مؤمنان، در قیامت و محکوم شدن آنان به عذاب الهى، نتیجه و محصول انگیزه هاى منافقانه آنان است. (ینادونهم ألم نکن معکم قالوا بلى و لکنّکم فتنتم أنفسکم) مؤمنان در پاسخ منافقان مى گویند: درست است که شما با ما در اعمال و تکالیف دینى شرکت مى کردید; لکن انگیزه هاى شما با ما یکى نبود. انگیزه هاى شما همواره خدعه و فریب، ریشخند و استهزا و ... بوده است و اینها شما را به این روز هوناک انداخته است. گفتنى است که معناى «فتون» (مصدر «فتنتم»)، در بلا و عذاب انداختن است. «فتنتم أنفسکم»; یعنى، خود را در گرفتارى عذاب انداختید.
۵ - منافقان، همواره منتظر بروز شکاف و اختلاف در صفوف مؤمنان و شکست و نابودى آنان بودند. (قالوا بلى و لکنّکم ... تربّصتم) «تربص» (مصدر «تربصتم») به معناى انتظار چیزى را کشیدن است. حذف مفعول «تربصتم» بیانگر آن است که منافقان، آرزوى بروز همه گونه گرفتارى را براى مؤمنان و جامعه اسلامى داشتند.
۶ - آرزوى ناکامى براى جامعه ایمانى، عامل بدبختى اخروى منافقان (و تربّصتم)
۷ - منافقان، گرفتار شک و تردید نسبت به مبانى اسلام (توحید، نبوت، معاد، قرآن و...) (قالوا بلى و لکنّکم ... ارتبتم)
۸ - تردید و ناباورى نسبت به مبانى اسلام (توحید، معاد، نبوت، قرآن و...)، عامل شقاوت و بدبختى اهل نفاق (قالوا بلى و لکنّکم ... ارتبتم)
۹ - منافقان، مغرور و فریفته آمال و آرزوهاى باطل خویش (و غرّتکم الأمانىّ)
۱۰ - مغرور و فریفته شدن منافقان، در برابر آمال و آرزوهاى پوچ، عامل بدبختى و شقاوت اخروى آنان (قالوا بلى و لکنّکم ... و غرّتکم الأمانىّ)
۱۱ - باقى ماندن منافقان، بر مواضع منافقانه خود تا لحظه مرگ، مایه بدبختى و شقاوت آنان در آخرت (بلى و لکنّکم فتنتم أنفسکم ... حتّى جاء أمر اللّه) مقصود از «أمراللّه» مرگ است.
۱۲ - بازگشت از مواضع منافقانه به ایمان و عمل خالصانه، پیش از فرا رسیدن مرگ، مورد قبول خداوند و جبران کننده گناه دورویى و نفاق (و لکنّکم فتنتم أنفسکم ... حتّى جاء أمر اللّه)
۱۳ - مرگ آدمیان، تحت اراده و فرمان خداوند فرا مى رسد. (حتّى جاء أمر اللّه) تعبیر «أمراللّه» درباره مرگ، بیانگر مطلب یاد شده است.
۱۴ - منافقان، فریفته دنیا و غافل از خداوند (و غرّکم باللّه الغرور) در صورتى که مراد از «الغرور» دنیا باشد، مقصود این خواهد بود که مظاهر دنیا (مال، جاه، مقام و...) شما را فریب داده و از خدا غافلتان کرده است.
۱۵ - غفلت از خداوند و فریفته شدن به مظاهر دنیا، عامل بدبختى اخروى منافقان (قالوا بلى و لکنّکم ... و غرّکم باللّه الغرور)
۱۶ - مظاهر دنیا، بسیار فریبنده است. (و غرّکم باللّه الغرور) «غرور» صیغه مبالغه (مصباح المنیر) و به معناى بسیار فریبنده است. برداشت یاد شده بر این اساس است که مراد از «الغرور» در این آیه دنیا باشد.
۱۷ - شیطان، موجودى بس حلیه گر و فریبکار (و غرّکم باللّه الغرور) برداشت یاد شده بر این اساس است که مراد از «الغرور» - چنان که مفسران نیز احتمال داده اند - شیطان باشد.
۱۸ - شیطان، همواره درصدد فریب دادن انسان و غافل کردن او از خداوند است. (و غرّکم باللّه الغرور) توصیف شیطان به «غرور»، نشان دهنده آن است که فریب کارى، با ذات شیطان درهم آمیخته و عجین شده است و او همواره در پى آن است که انسان را، از یاد خداوند غافل گرداند.
۱۹ - آرزوى ناکامى براى جامعه ایمانى، تردید در باورهاى دینى، فریفتگى به آرزوهاى باطل و مظاهر دنیا و غفلت از خداوند، از اوصاف منافقان و از نشانه هاى نفاق (و غرّکم باللّه الغرور)
۲۰ - افتادن در دام فریب شیطان، عامل بدبختى منافقان در آخرت (قالوا بلى و لکنّکم ... و غرّکم باللّه الغرور)
موضوعات مرتبط
- آرزو: آرزوى شکست مؤمنان ۶، ۱۹
- امیدوارى: امیدوارى به رحمت خدا ۱
- ایمان: آثار ایمان ۳
- توبه: توبه قبل از مرگ ۱۲; فرصت توبه ۱۲
- توحید: آثار شک در توحید ۸; شک در توحید ۷
- خدا: آثار اراده خدا ۱۳
- دنیا: فریبندگى دنیا ۱۶
- شیطان: اغواگرى شیطان ۱۷، ۱۸، ۲۰
- عذاب: موجبات عذاب ۴
- عمل: ملاک ارزش عمل ۳
- غفلت: عوامل غفلت از خدا ۱۸; غفلت از خدا ۱۴، ۱۹
- قرآن: آثار شک در قرآن ۸; شک در قرآن ۷
- مؤمنان: اختلاف مؤمنان ۵; شکست مؤمنان ۵; مؤمنان در قیامت ۴; همنشینى با مؤمنان ۱
- مرگ: منشأ مرگ ۱۳
- مسلمانان: نفاق در مسلمانان ۲
- معاد: آثار شک در معاد ۸; شک در معاد ۷
- منافقان: آثار ایمان منافقان ۱۲; آثار توبه منافقان ۱۲; آثار دنیاطلبى منافقان۱۵; آثار شک منافقان ۸; آثار عمل صالح منافقان ۱۲; آثار غفلت منافقان ۱۵; آثار لجاجت منافقان ۱۱; آرزوهاى باطل منافقان۹، ۱۰; آرزوهاى منافقان ۵، ۶، ۱۹; اغواپذیرى منافقان ۲۰; امیدوارى اخروى منافقان ۱; انتظارات منافقان ۵; بینش منافقان ۱; تکبر منافقان ۹; دنیاطلبى منافقان ۱۴، ۱۹; شک منافقان ۷، ۱۹; صفات منافقان ۱۹; عذاب اخروى منافقان ۴; عوامل شقاوت منافقان ۸; عوامل شقاوت اخروى منافقان ۶، ۱۰، ۱۱، ۱۵، ۲۰; عوامل فریب منافقان ۹; غفلت منافقان ۱۴، ۱۹; قبول توبه منافقان۱۲; منافقان در قیامت ۴
- نبوت: آثار شک در نبوت ۸; شک در نبوت ۷
- نفاق: آثار نفاق ۴، ۱۱، ۱۹; عفو نفاق ۱۲
منابع
- ↑ البرهان فی تفسیر القرآن.