النجم ٤٨

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۴۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
کپی متن آیه
وَ أَنَّهُ‌ هُوَ أَغْنَى‌ وَ أَقْنَى‌

ترجمه

و اینکه اوست که بی‌نیاز کرد و سرمایه باقی بخشید،

|و هم اوست كه [شما را] بى‌نياز كرد و مال بخشيد
و هم اوست كه [شما را] بى‌نياز كرد و سرمايه بخشيد.
و هم اوست که (بندگان را) بی‌نیاز کند و سرمایه (هر سعادت) بخشد.
و اوست که شما را توانگر کرد و سرمایه قابل ذخیره بخشید،
و اوست كه بى‌نياز كند و روزى دهد.
و اوست که بی‌نیاز کند و سرمایه دهد
و اوست كه توانگرى دهد و مال بخشد- يا خرسندى و خشنودى دهد-.
و این که او است که قطعاً ثروتمند می‌کند و فقیر می‌گرداند.
و هم اوست که (شما را) بی‌نیاز کرد و کفایت بخشید.
و آنکه او بی‌نیاز کرد و نگاه داشت‌

And that it is He who enriches and impoverishes.
ترتیل:
ترجمه:
النجم ٤٧ آیه ٤٨ النجم ٤٩
سوره : سوره النجم
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَغْنی»: دارائی داد و ثروتمند گرداند. «أَقْنی»: همزه این واژه برای سلب است و به معنی (فقیر کرد) می‌باشد (نگا: آلوسی). به دلیل تقابل. أَضْحَکَ وَ أَبْکی ... أَماتَ وَ أَحْیَا. برخی هم آن را به معنی (توشه داد و ارضاء کرد) گرفته‌اند.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌ «48» وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى‌ «49»

و اوست كه بى‌نياز كند و نيازمند سازد. و اوست پروردگار (ستاره) شِعرى‌.

جلد 9 - صفحه 337

نکته ها

«أَغْنى‌» از «غنى» به معناى بى‌نيازى و «أَقْنى‌» از «قنيه» به معناى ذخيره ثروت است. «1»

البتّه بعضى آن را به معنى فقير كردن گرفته‌اند. «2»

حضرت على عليه السلام در تفسير آيه‌ «أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌» فرمود: خداوند هم بى‌نياز مى‌كند و هم انسان را به همان درآمد خشنود مى‌كند. «3»

«شعرى» نام ستاره‌اى است كه معبود گروهى بوده كه خيال مى‌كردند اين ستاره در فقر و غناى آنان تأثيرگذار است. قرآن مى‌فرمايد: آن ستاره، مربوب و تحت امر خداست نه مؤثّر در زندگى شما.

البتّه بعضى شِعرى‌ را نام بتى دانسته‌اند. «4»

زوجيّت، رمز بقاى هستى است، اگر زوجيّت را برداريم، زندگى سرد و بى‌رمق شده و به بن‌بست خواهد رسيد.

پیام ها

1- قانون زوجيّت را خداوند در نظام آفرينش قرار داده است، نه آنكه امرى قراردادى ميان افراد بشر باشد. «أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌»

2- پياده كردن طرح‌هاى متضاد روى يك عنصر مادى، نشانه قدرت و ربوبيّت خداست. «أَضْحَكَ وَ أَبْكى‌، أَماتَ وَ أَحْيا، الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌»

3- آفرينش نر و ماده، هم از عجايب و شگفتى‌هاست و هم از ضروريات زندگى.

«الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌»

4- زن و مرد، در عنصر اوليه آفرينش همگونند. «مِنْ نُطْفَةٍ»

5- خدايى كه از قطره‌اى آب، موجودى جاندار مى‌سازد، مى‌تواند از ذرات مرده خاك، آنها را دوباره زنده كند. «مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى‌ وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى‌»


«1». مفردات راغب.

«2». قاموس قرآن.

«3». تفسير قمى.

«4». تفسير نمونه.

جلد 9 - صفحه 338

6- زنده كردن مردگان و برپايى قيامت، بر خدا لازم است. «أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى‌»

7- هم اصل خلقت از اوست، «خَلَقَ» هم تنوّع خلقت. «الزَّوْجَيْنِ» هم مايه خلقت را آفريد، «نُطْفَةٍ» هم آفرينش او تكرار و استمرار دارد. «النَّشْأَةَ الْأُخْرى‌» و هم تدبير امروز و فرداى آفريده‌ها به دست اوست. «أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌»

8- بى نيازى را از او بخواهيم نه از ديگران. «هُوَ أَغْنى‌»

9- اكنون كه نياز و بى‌نيازى به دست اوست، بخل و غرور و نيازخواهى از غير او چرا؟ «هُوَ أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌»

10- تدبير خدا، هم بر نطفه در رحم است، هم بر ستاره در آسمان. نُطْفَةٍ ... رَبُّ الشِّعْرى‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌ (48)

8- از آنچه در صحيفين است:

وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌: و بدرستى كه خداست كه توانگر نمايد به اموال مصروفه و اموال مستأصله كه صرف نكنند. 2- ابن بابويه رحمه الله در معانى الاخبار از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام قال: اغنى كلّ انسان بمعيشة و ارضى بكسب يده: «1» فرمود خدا بى‌نياز گرداند هر انسانى را به معيشت او و راضى گرداند به كسب دست او «يعنى حلال». 3- غنى سازد مردم را به اموال و اعطاى اصول آن و آنچه ذخيره نمايند بعد از كفايت. 4- غنى سازد به كفايت و غنى نمايد به زيادت. 5- غنى سازد هر كه را خواهد به حكمت، و فقير و محروم نمايد هر كه را خواهد به مصلحت. 6- بى‌نياز است ذات يگانه او از


«1» به نقل از نور الثقلين، ج 5، ص 172، ح 104. در اينجا آمده: «ارضاه».

جلد 12 - صفحه 358

خلايق، و محتاج ساخت تمام خلايق را به خود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ أَنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‌ (42) وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى‌ (43) وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا (44) وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌ (45) مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى‌ (46)

وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى‌ (47) وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌ (48) وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى‌ (49) وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى‌ (50) وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى‌ (51)

وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى‌ (52) وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى‌ (53) فَغَشَّاها ما غَشَّى (54) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى‌ (55) هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى‌ (56)

أَزِفَتِ الْآزِفَةُ (57) لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ كاشِفَةٌ (58) أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ (59) وَ تَضْحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ (60) وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ (61)

فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا (62)

ترجمه‌

و بدرستيكه بسوى پروردگار تو است پايان هر امر

و بدرستيكه او خنداند و گرياند

و بدرستيكه او ميراند و زنده گرداند

و بدرستيكه او آفريد دو صنف حيوان را كه ذكور و اناث است‌

از نطفه‌اى وقتى كه مقدّر و ريخته ميشود

و بدرستيكه بر او است آفريدن ديگر

و بدرستيكه او توانگر ساخت و سرمايه داد

و بدرستيكه او پروردگار ستاره شعرى است‌

و بدرستيكه او هلاك نمود قوم عاد نخستين را

و ثمود را پس باقى نگذارد

و قوم نوح را پيشتر همانا آنها بودند ستمكارتر و سركش‌تر

و سرزمين زير و زبر شده را سرنگون ساخت‌

پس فرا گرفت آنرا آنچه فرا گرفت‌

پس بكدام نعمت پروردگارت شك ميآورى‌

اين بيم دهنده‌ايست از بيم دهندگان پيشين‌

نزديك شد نزديك شونده‌

نيست مر آنرا جز خدا ظاهر سازنده‌اى‌

آيا پس از اين سخن تعجّب ميكنيد

و مى‌خنديد و نمى‌گرييد

و شما مشغول بلهو و لعبيد

پس سجده كنيد مر خدايرا و بندگى كنيد او را.

تفسير

خداوند متعال در آيات سابقه چند جمله از صحف موسى و ابراهيم‌


جلد 5 صفحه 95

عليهما السلام نقل فرموده بود و در اين آيات متعرّض بقيّه مطالب آن دو كتاب آسمانى شده ميفرمايد و آنكه بسوى پروردگار عالم است بازگشت تمام امور از فصل خصومات و جزاى اعمال و غيرها و در روايات ائمه اطهار بانتهاء تكلّم و حسن سكوت وقتى منجرّ بگفتگو در ذات خدا شود تفسير شده و موجبات سرور و حزن بندگانرا خداوند فراهم ميفرمايد پس او ميخنداند و ميگرياند و قمّى ره نقل فرموده كه خدا آسمانرا ميگرياند بباران و زمين را ميخنداند بگل و گياه و خداوند ميميراند بندگانرا در دنيا برسيدن اجل مقدّر و زنده ميكند آنها را در قبر و قيامت براى مجازات اعمالشان و خداوند خلق فرموده انسان و حيوان را دو صنف ذكور و اناث نر و ماده از نطفه و منى مرد و زن وقتى كه از محلّ خود خارج و ريخته شود در رحم زن و قرار گيرد در آن و بعضى تمنى را بتقدير تفسير نموده‌اند و بنابراين شايد مراد تبديل صورت آن از خون و تغيير رنگ آن بسفيدى باشد در مسير خود از اصلاب آباء بأرحام امّهات چنانچه در نقل قمّى ره اشاره بآن شده است و بر خدا است كه خلق ديگرى بفرمايد و مردم را در وقت معيّنى زنده فرمايد و داد مظلوم را از ظالم بستاند چون وسائل ظلم را بظالم داده و وسائل دفاع را بمظلوم نداده و وعده انتقام را باو و پاداش اعمال خوب و بد بندگانرا بآنها داده و بايد بوعده خود وفا كند و او بى‌نياز فرموده است مردم را باداره معاش آنها و زائد بر آن از اموال براى مزيد نعمت و مكنت و در معانى و قمّى ره از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد بى‌نياز نمودن هر انسانى است بمعاش او و خوشنود نمودن او است بكسب بازوى خود و قمّى ره نقل فرموده كه شعرى نام ستاره‌اى است در آسمان كه آخر شب طلوع ميكند و قريش و قومى از عرب او را عبادت مينمودند و بنابراين تخصيص آن بذكر براى اثبات مخلوقيّت است كه با خالقيت منافات دارد و خداوند هلاك فرمود قوم عاد را كه از پيشينيان بودند و پيغمبر آنها هود بود و گفته شده جمعى از آنها در وقت هلاك آن قوم در مكّه بودند و بعدا ظاهر شدند و بعاد اخرى معروف گشتند و نيز هلاك فرمود قوم ثمود را كه پيغمبر آنها حضرت صالح بود و احدى از آنها يا از هر دو قوم را


جلد 5 صفحه 96

خداوند در زمين باقى نگذارد و نيز هلاك فرمود قوم نوح عليه السّلام را كه قبل از آن دو قوم و ستمكارتر بخلق و طاغى و ياغى‌تر با خدا بودند چون آنحضرت را بسيار آزار مينمودند و نميگذاردند كسى نزد او برود و بقدرى او را ميزدند كه توانائى حركت برايش نمى‌ماند و نيز خداوند ساقط فرمود اهل قراء لوط را كه زير و زبر شد وقتى جبرئيل آنرا بآسمان برد و سرنگون بزمين افكند پس احاطه نمود بر آن قراء عذاب الهى بطوريكه بوصف در نيايد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از مؤتفكه بصره است بدليل آنكه امير المؤمنين عليه السّلام آنرا باين اسم خوانده و تكذيب زيادى از آن و اهلش فرموده و نقل فرموده كه تاكنون دو مرتبه زير و زبر شده و دفعه سوم در رجعت خواهد شد و خداوند بعد از ذكر اين قضايا اجمالا كه تفصيل آنها در سور سابقه گذشته است چون اينها الطافى بوده كه نسبت باهل ايمان شده ميفرمايد پس بكدام يك از نعم و الطاف پروردگارت اى بنده حق‌شناس شك مى‌آورى و از آن بتوحيد او پى نميبرى با آنكه همه دلالت بر آن دارد يا در كدام يك از اين ادلّه توحيد خدا مجادله مينمائيد چون اينها همه انتقامات الهيّه بوده كه از ستمكاران بر انبياء و اهل ايمان كشيده شده و موجب عبرت و انذار خلق گشته لذا بعدا ميفرمايد اين پيغمبر منذر هم يكى از آن انبياء و منذرين سابق است همان عذابها كه براى ستمكاران بآنها نازل شد بر اهل شرك و عناد مكّه مترقب است نزديك شد آن حادثه كه بايد نزديك شود يا اكنون نزديك شده نيست جز خدا كسى قادر بر دفع و رفع آن و قمّى ره نقل فرموده كه مراد قيامت است و جمعى از مفسرين هم بآن تفسير نموده‌اند و هيچ نفسى نميتواند از شدائد و اهوال آن جلوگيرى نمايد و برطرف كند آنها را يا ظاهر سازد و برپا كند قيامترا و تأنيث كاشفه يا باعتبار نفس است كه مؤنّث مجازى است يا براى آنكه مصدر است مانند عاقبت و عافيت يعنى نيست براى آن از غير خدا كشفى و نزديكى قيامت باعتبار تحقّق وقوع آنست در آتيه‌اى كه دوام ندارد و بزودى تمام ميشود اينها بيانات مفسرين است ولى بنظر حقير مراد همان انتقامات الهى و عذابهاى دنيوى است كه بآنها واصل شد از قتل و اسارت و ذلّت و غيرها بقرينه آيات سابقه و اينكه اخيرا فرموده آيا از اين‌


جلد 5 صفحه 97

خبر تعجّب ميكنيد از روى انكار و استهزاء مينمائيد از باب استكبار و گريه نميكنيد از فرط حزن و انزجار و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از آنحديث اخبار سابقه است و از آن معلوم ميشود كه اينخبر اخير هم از قبيل همان اخبار و از سنخ همان انذار است و محتمل است مراد از قيامت كه قمّى ره نقل فرموده قيامت صغرى باشد يعنى اجل شما نزديك شده و كسى جز خدا نميتواند از آن جلوگيرى نمايد و شما هنوز مشغول لهو و لعب يا غافل از ذكر خدا و در انكار و استكباريد پس روى نياز بدرگاه كارساز آوريد و سجده كنيد خدا را و بندگى و اطاعت نمائيد او را و دست از پرستش بتها برداريد تا مشمول رحمت الهى شويد و چون امر ظاهر در وجوب است در آخر اين سوره واجب است سجده نمودن چنانچه قبلا بيان شد و اللّه تعالى و اوليائه اعلم بمراده در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت سوره النّجم در هر روز يا در هر شب به نيك نامى و محبوبيّت در ميان مردم زندگانى كند و آمرزيده از دنيا رود و الحمد للّه رب العالمين.


جلد 5 صفحه 98

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ أَنَّه‌ُ هُوَ أَغني‌ وَ أَقني‌ (48)

و بدرستي‌ ‌که‌ خداوند ‌هم‌ غني‌ و ثروت‌ مي‌دهد و ‌هم‌ نگه‌داري‌ مي‌كند. گفتيم‌:

مسئله غني‌ و فقر ‌از‌ افعال‌ الهيّه‌ ‌است‌ بهر ‌که‌ صلاح‌ مي‌داند مي‌دهد و ‌هر‌ ‌که‌ صلاح‌ نيست‌ نمي‌دهد، و همين‌ نحوي‌ ‌که‌ عطاء مي‌كند همين‌ نحو حفظ مي‌كند ‌اگر‌ بنده‌ شكر گزار ‌باشد‌ خداوند علاوه‌ ‌بر‌ اينكه‌ نگهداري‌ ميكند ازدياد ‌هم‌ مي‌فرمايد، چنانچه‌ مي‌فرمايد: وَ إِذ تَأَذَّن‌َ رَبُّكُم‌ لَئِن‌ شَكَرتُم‌ لَأَزِيدَنَّكُم‌ وَ لَئِن‌ كَفَرتُم‌ إِن‌َّ عَذابِي‌ لَشَدِيدٌ ابراهيم‌ آيه 7 چنانچه‌ قارون‌ بواسطه‌ كفرانش‌ مي‌فرمايد: فَخَسَفنا بِه‌ِ وَ بِدارِه‌ِ الأَرض‌َ قصص‌ آيه 81 و ‌هم‌ چنين‌ ‌با‌ فرعون‌ و نمرود و شدّاد و اشباه‌ ‌آنها‌ چه‌ معامله‌ فرمود.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 48)- سپس می‌افزاید: «و این که اوست که (بندگان را) بی‌نیاز کرد و سرمایه باقی بخشید» (وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنی وَ أَقْنی).

خداوند نه تنها در جنبه‌های مادی نیازمندیهای انسان را با لطف عمیمش

ج4، ص596

بر طرف ساخته، سرمایه‌های مستمری در اختیار او گذارده، که در زندگی معنوی نیز احتیاجات انسانها را در امر تعلیم و تربیت و تکامل از طریق اعزام رسولان، و انزال کتب آسمانی، و عطای مواهب معنوی مرتفع ساخته است.

نکات آیه

۱ - خداوند، تنها برآورنده نیازها و عطاکننده ثروت و مکنت به آدمیان (و أنّه هو أغنى)

۲ - تدارک نیازهاى خلق در پى آفرینش ایشان، نمودى از ربوبیت یگانه خداوند (و أنّ إلى ربّک المنتهى ... و أنّه خلق ... و أنّه هو أغنى و أقنى)

۳ - نیازهاى مقطعى و دراز مدت بشر، برآورده شده در نظام هستى از سوى خداوند * (و أنّه هو أغنى و أقنى) «أقنى»; یعنى، «أعطى القنیة» و «قنیة» به سرمایه هاى باقى و ذخایر پایدار گفته مى شود. بنابراین جمع میان «أغنى» و «أقنى» بیانگر مطلب یاد شده است.

۴ - برخوردارى از پشتوانه اقتصادى و ذخایر پایدار، امرى مطلوب است; نه ضد ارزش.* (و أنّه هو أغنى و أقنى) در واژه «أقنى» سرمایه و ذخایر ماندنى لحاظ شده است. از این که خداوند تأمین چنین نیازى را به خود نسبت داده است، مطلوبیت آن استفاده مى شود.

۵ - خوشنودى به دستاورد و پرهیز از آز و طمع، موهبتى الهى است. * (و أنّه هو أغنى و أقنى) بنابر معنایى که براى «أقنى» در لغت یاد شده است (رضا) مطلب بالا به دست مى آید.

روایات و احادیث

۶ - «قال أمیرالمؤمنین(ع) فى قول اللّه «و أنّه هو أغنى و أقنى» قال أغنى کلّ انسان بمعیشته و أرضاه بکسب یده;[۱] از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده که درباره آیه «و أنّه هو أغنى و أقنى» فرمود: او است که هرکس را در معیشت بى نیاز مى کند و وى را به کسب و درآمدش خشنود مى سازد».

موضوعات مرتبط

  • امکانات مادى: ارزش امکانات مادى ۴
  • انسان: تأمین نیاز انسان ها ۱، ۳
  • بى نیازى: منشأ بى نیازى ۶
  • توحید: نشانه هاى توحید ربوبى ۲
  • ثروت: منشأ ثروت ۱
  • خدا: عطایاى خدا ۱، ۳، ۵، ۶
  • طمع: اهمیت اجتناب از طمع ۵
  • موجودات: تأمین نیاز موجودات ۲
  • نیازها: منشأ تأمین نیازها ۱، ۲، ۳، ۶

منابع

  1. تفسیر قمى، ج ۲، ص ۳۳۹.