الأنبياء ٥٣

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۱۶ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
کپی متن آیه
قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ‌

ترجمه

گفتند: «ما پدران خود را دیدیم که آنها را عبادت می‌کنند.»

|گفتند: پدران خود را پرستشگر آنها يافتيم
گفتند: «پدران خود را پرستندگان آنها يافتيم.»
آنها ابراهیم را پاسخ دادند که ما پدران خود را بر پرستش این بتان یافته‌ایم (و ما پیروی آنها خواهیم کرد).
گفتند: پدرانمان را پرستش کنندگان آنها یافتیم [لذا به پیروی از پدرانمان آنها را می پرستیم!!]
گفتند: پدرانمان را ديديم كه آنها را مى‌پرستيدند.
گفتند پدرانمان را پرستنده آنها یافتیم‌
گفتند: پدرانمان را پرستندگان آنها يافته‌ايم.
(پاسخ دادند و) گفتند: ما پدران (و نیاکان) خویش را دیده‌ایم که اینها را پرستش می‌کرده‌اند (و ما از روش و آئین گذشتگانمان دست برنمی‌داریم).
گفتند: «پدران خود را پرستندگان آنها یافتیم.»
گفتند یافتیم پدران خویش آنها را پرستش کنندگان‌

They said, “We found our parents worshiping them.”
ترتیل:
ترجمه:
الأنبياء ٥٢ آیه ٥٣ الأنبياء ٥٤
سوره : سوره الأنبياء
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَجَدْنَا»: دیده‌ایم و یافته‌ایم. «آبَآءَ»: پدران. مراد نیاکان و گذشتگان است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ «53»

(آنان در پاسخ) گفتند: ما پدرانمان را بر پرستش آنها يافته‌ايم!

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ (53)

قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ‌: گفتند يافتيم پدران خود را مر بتان را پرستندگان و ما اقتدا به آنها نموديم. بدين كلام اقرار نمودند به تقليد پدران، زيرا نيافتند حجتى و برهانى بر پرستش آنان الّا پيروى پدران. و همين دليل است بر گمراهى آنان، زيرا تقليد در اصول دين البته مذموم و مردود است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ (51) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ (52) قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ (53) قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (54) قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ (55)

قالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلى‌ ذلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ (56) وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ (57) فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاَّ كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ (58) قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ (59) قالُوا سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ (60)

قالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلى‌ أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ (61)

ترجمه‌

- و بتحقيق داديم به ابراهيم رشادتش را از پيش و بوديم باو دانايان‌

چون گفت بپدر و كسانش چيست اين تمثالهائى كه شمائيد مر آنها را براى عبادت اقامت كنندگان‌

گفتند يافتيم پدرانمان را براى آنها عبادت كنندگان‌

گفت بتحقيق باشيد شما و پدرانتان در گمراهى آشكار

گفتند آيا آمدى نزد ما براستى يا توئى از شوخى كنندگان‌

گفت بلى پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه آفريد آنها را و منم بر آن از گواهان‌

و بخدا هر آينه چاره جوئى كنم البتّه‌


جلد 3 صفحه 558

براى بتهاى شما بعد از آنكه روى گردانيد از آنها پشت كنندگان‌

پس گردانيد آنها را پاره پاره مگر بت بزرگى را كه بود از براى آنها، باشد كه آنها باو رجوع كنند

گفتند كه كرد اين عمل را بخدايان ما همانا او باشد هر آينه از ستمكاران‌

گفتند شنيديم جوانى را كه ببدى ياد ميكرد آنها را كه گفته ميشود باو ابراهيم‌

گفتند پس بياوريد او را در برابر چشمهاى مردم شايد كه آنها گواهى دهند.

تفسير

- خداوند متعال بعد از ذكر حضرت موسى و هارون شروع بقصّه حضرت ابراهيم عليه السّلام فرمود باين تقريب كه ما به ابراهيم عطا نموديم رشد و صلاح و كفايت و فلاح و كليّه استعدادات لازمه مقام رسالت را كه در خور او بود و قابليّت آنرا داشت پيش از موسى و هارون و پيش از بروز كمالات حضرت ختمى مرتبت در عالم شهود با آنكه ميدانستيم او قابل و لايق اين خلعت است و بايد علم توحيد را در جهان افراشته نمايد در وقتى كه بعمو يا جدّ مادرى خود آزر و اقوام خويش بعنوان توبيخ و تحقير فرمود اين مجسمه‌هاى بى‌شعور چيست كه شما معتكف در گاه و خاضع در پيشگاه آنها شديد و در برابرشان بخاك مى‌افتيد و سجده ميكنيد گفتند ما تقليد از رويّه و طريقه آباء و اجدادمان مينمائيم كه بعبادت آنها قيام داشتند فرمود تحقيقا شما و پدرانتان در گمراهى و ضلالت واضح و آشكارى بوده و ميباشيد چون دليلى بر ادّعاء خودتان كه اينها مستحق پرستش و ستايشند نداشته و نداريد حضرات چون گمان نميكردند كسى از رويّه آنها جدّا تكذيب نمايد و نسبت گمراهى بآنها دهد تصوّر كردند حضرت ابراهيم با آنها شوخى و ملاعبه مينمايد لذا پرسيدند كه آيا براستى و از روى جد اين سخنان را ميگوئى يا مقصودت شوخى و ملعبه است حضرت فرمود اين چه تصوّر باطلى است شما ميكنيد كه من ملاعبه ميكنم و اينها خدايان شما هستند پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه تمام آنها و موجوداتشان را از مكمن غيب بى‌سابقه بعرصه شهود آورده و من بگفته خود يقين دارم بحجّت و برهان بلكه بمشاهده و عيان و قسم بخدا فكر اساسى و تدبير مفيدى براى از بين بردن بتهاى شما خواهم نمود بعد از آنكه شما از آنها رو گردان شويد و پشت به بتها كنيد و بجانب صحرا براى مراسم عيد متوجّه گرديد چون گفته‌اند حضرات عيدى داشتند كه سالى يكروز براى تفريح و


جلد 3 صفحه 559

گردش بيرون ميرفتند و در مراجعت بحضور در معابد و سجده بتها ميپرداختند و اين فرمايش بعد از قسم را حضرت ابراهيم محرمانه ببعضى از آنها فرموده بود و در آنروز با آنها بيرون نرفت و عذرى آورد يا او را نمرود مستحفظ بتها قرار داده بود و او تمام بتها را با تبر خرد و پاره پاره كرد و بت بزرگ آنها را بحال خود باقى گذارد و تبر را بگردن او آويخت براى آنكه در مراجعت آنها از گردشگاه و مراجعه بآنحضرت بفرمايد اين كار را او كرده و نتيجه بگيرد كه بعدا ذكر خواهد شد و بنابر اين ضمير در اليه ممكن است بآنحضرت عود نمايد و ممكن است به بت بزرگ بعد از ارجاع آنحضرت آنان را بآن و مراجعه آنها باو و توجّه بحالش كه قابل پرسش نيست چه رسد بپرستش و گفته‌اند تاء قسم كه براى افاده تعجب است اينجا از آسان شدن اين كار بزرگ است بخواست خدا براى او و كلمه جذاذ بر وزن و بمعناى حطام است و بكسر نيز قرائت شده و چون قوم از صحرا مراجعت نمودند و اوضاع را دگرگون مشاهده كردند گفتند كه اين عمل ناروا را با خدايان ما نموده مسلّما چنين كسى ظلم بخود كرده كه مستوجب عقوبت شده و همان بعض كه شنيده بودند از حضرت ابراهيم آن جمله محرمانه را يا كسانيكه حضرت آنها را ملامت فرموده بود بر ستايش و پرستش بتها گفتند ما از جوانيكه باو ابراهيم ميگفتند شنيديم كه ميگفت من چنين قصدى دارم يا ملامت ميكرد ما و مردم را بر ستايش و پرستش بتها و ميگفت اينها مجسمه‌هاى بى‌روحى بيش نيستند و نميتوانند نفع و ضررى بكسى برسانند و نبايد در برابر آنها سجده نمود خلاصه آنكه صحبت بتها را ميكرد و در مقام عيب گيرى و چاره‌جوئى براى آنها بود و در نتيجه رأى دادند بأحضار حضرت و گفتند برويد او را بياوريد در حضور مردم استنطاق كنيد تا اقرارى كه ميكند مردم بشنوند و شهادت بدهند و حجّت بر تقصير او تمام شود يا مشاهده نمايند عقوبتى را كه ما بر او وارد مينمائيم و موجب عبرت شود.


جلد 3 صفحه 560

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قالُوا وَجَدنا آباءَنا لَها عابِدِين‌َ (53)

‌در‌ جواب‌ ابراهيم‌ گفتند: ‌ما يافتيم‌ پدران‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ بتها و تمثالها عبادت‌ و پرستش‌ مي‌كردند، و ‌اينکه‌ جواب‌ ‌را‌ ‌به‌ تمام‌ انبياء ‌حتي‌ خاتم‌ انبياء مي‌دادند ‌که‌ تقليد آباء سلف‌ ‌آنها‌ ‌بود‌، و مسأله تقليد ‌در‌ باب‌ اصول‌ دين‌ حتّي‌ ‌از‌ علماء أعلام‌ جايز نيست‌ و معني‌ ندارد بالأخص‌ّ ‌در‌ باب‌ توحيد بايد ‌از‌ روي‌ دليل‌ و برهان‌ و منطق‌ يقين‌ پيدا كرد.

و امّا ‌در‌ فروع‌ ‌اگر‌ ‌از‌ ضروريات‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ دليل‌ قطعي‌ عقلي‌ ‌ يا ‌ شرعي‌ ‌بر‌ طبقش‌

جلد 13 - صفحه 194

قائم‌ ‌باشد‌ آنهم‌ تقليد ندارد. بلي‌ ‌در‌ أحكامي‌ ‌که‌ باب‌ علم‌ منسدّ ‌باشد‌ بايد ‌ يا ‌ ‌به‌ اجتهاد دست‌ آورد ‌ يا ‌ احتياط نمود و ‌بر‌ كساني‌ ‌که‌ قوه اجتهاد ندارند تقليد كنند آنهم‌ ‌با‌ شرائط زيادي‌ ‌که‌ بايد مقلّد بفتح‌ مجتهد مطلق‌ ‌باشد‌ تقليد متجزّي‌ جايز نيست‌، عادل‌ ‌باشد‌ تقليد فاسق‌ ‌ يا ‌ ‌غير‌ معلوم‌ العدالة جايز نيست‌، كثير السهو و النّسيان‌ نباشد، ‌از‌ طريقه مألوفه‌ خارج‌ نباشد بلكه‌ بعضي‌ اعلميت‌ ‌را‌ ‌هم‌ شرط دانسته‌ ‌اگر‌ چه‌ دليلي‌ ندارد و تشخيص‌ اعلم‌ ‌هم‌ نوعا ميسور نيست‌.

(قالُوا): مشركين‌ (وَجَدنا آباءَنا لَها عابِدِين‌َ): ‌از‌ زمان‌ آدم‌ ‌تا‌ زمان‌ نوح‌ و ابراهيم‌ و موسي‌ و عيسي‌ و محمّد (ص‌) ‌در‌ ‌هر‌ طبقه‌ مشركين‌ بسيار بودند و اكثريت‌ ‌با‌ ‌آنها‌ ‌بود‌ و مؤمنين‌ ‌در‌ قلّت‌ بلكه‌ غايت‌ قلّت‌ بودند، و بقول‌ عوام‌ دين‌ آبائي‌ و أجدادي‌ ‌خود‌ ‌را‌ رها نمي‌كنيم‌ و ‌لو‌ ‌بر‌ خلاف‌ ‌آن‌ هزار معجزه‌ و دليل‌ اقامه‌ شود، و امروز قضيّه‌ نحوه ديگر ‌شده‌ تقليد اروپا و كفّار رواج‌ پيدا كرده‌ و دست‌ ‌از‌ دين‌ حقّه‌ ‌که‌ پدران‌ و اجداد ‌آنها‌ داشتند برداشته‌ و ‌آنها‌ ‌را‌ كهنه‌ پرست‌ و امّل‌ شناخته‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 53)- ولی بت پرستان هیچ گونه جوابی در برابر این منطق گویا نداشتند جز این که مطلب را از خود ردّ کنند و به نیاکانشان ارتباط دهند لذا «گفتند: ما پدران و نیاکان خویش را دیدیم که اینها را پرستش می‌کنند» و ما به سنت نیاکانمان وفا داریم (قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِینَ).

نکات آیه

۱- بت پرستى اجداد و نیاکان، توجیه قوم ابراهیم در شرک و بت پرستى خویش (قالوا وجدنا ءاباءنا لها عبدین )

۲- شرک و بت پرستى قوم ابراهیم، برهان و دلیل منطقى نداشت و صرفاً متکى بر تقلید کورکورانه از اجداد و نیاکان بود. (قالوا وجدنا ءاباءنا لها عبدین ) از این که مردم در پاسخ سؤال ابراهیم(ع) از علت پرستیدن بت ها، صرفاً پیروى از نیاکان و اجداد خود را مطرح ساختند، برداشت یاد شده به دست مى آید.

۳- تقلید کورکورانه و پیروى بى دلیل از اجداد و نیاکان در مبانى دینى و اصول اعتقادى، امرى ناپسند و محکوم است. (قالوا وجدنا ءاباءنا لها عبدین ) آیه شریفه - به قرینه آیه بعد - که حضرت ابراهیم(ع) قومش را به دلیل بت پرستى، مردمى گمراه خواند - در مقام محکوم کردن و ردّ تقلید از نیاکان است.

۴- لزوم متکى ساختن مبانى دینى و اصول اعتقادى خود، بر دلیل و برهان قانع کننده (قالوا وجدنا ءاباءنا لها عبدین ) برداشت یاد شده از آن جا به دست مى آید که آیه شریفه، در مقام محکوم کردن کسانى است که پایه و اساس اعتقادهاى خود را بر تقلید کورکورانه از نیاکان خویش قرار دادند و در برابر سؤال از علت پذیرش شرک، هیچ دلیلى نیاوردند.

۵- شرک و بت پرستى در میان قوم ابراهیم، فراگیر و داراى پیشینه طولانى بود. (قالوا وجدنا ءاباءنا لها عبدین )

۶- تعصب بر عقاید نیاکان و پیروى غیرآگاهانه از اجداد، عامل انحراف و گمراهى انسان ها است. (ما هذه التماثیل ... قالوا وجدنا ءاباءنا لها عبدین )

۷- تأثیرپذیرى انسان، از خانواده و جامعه خویش (قالوا وجدنا ءاباءنا لها عبدین )

موضوعات مرتبط

  • اجداد: تقلید از اجداد ۳، ۶
  • انسان: تأثیرپذیرى انسان ۷
  • بت پرستى: تاریخ بت پرستى ۵
  • تعصب: آثار تعصب ۶
  • تقلید: آثار تقلید کورکورانه ۶; تقلید کورکورانه ۲; ناپسندى تقلید کورکورانه ۳
  • جامعه: نقش جامعه ۷
  • خانواده: نقش خانواده ۷
  • شرک: تاریخ شرک ۵
  • عقیده: اهمیت برهان در عقیده ۴; تقلید در عقیده ۳
  • قوم ابراهیم: آثار بت پرستى اجداد قوم ابراهیم ۱; بت پرستى اجداد قوم ابراهیم ۲; بت پرستى قوم ابراهیم ۵; بى منطقى بت پرستى قوم ابراهیم ۲; بى منطقى شرک قوم ابراهیم ۲; تاریخ قوم ابراهیم ۱، ۵; تقلید قوم ابراهیم ۱، ۲; شرک قوم ابراهیم ۵; عوامل بت پرستى قوم ابراهیم ۱
  • گمراهى: عوامل گمراهى ۶

منابع