الطور ٤١

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۲۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

آیا اسرار غیب نزد آنهاست و از روی آن می‌نویسند؟!

|آيا اسرار غيب نزد آنهاست و آنها مى‌نويسند
آيا [علم‌] غيب پيش آنهاست و آنها مى‌نويسند؟
آیا علم غیب با آنهاست که از آن عالم خبری نگارند؟
یا علم غیب نزد آنان است که آنان [ادعای خود را از روی آن] می نویسند؟
يا علم غيب مى‌دانند و مى‌نويسند؟
یا مگر غیب در اختیار آنان است و ایشان [هر چه خواهند] می‌نویسند
يا مگر دانش نهان نزدشان است كه [از آنجا] مى‌نويسند؟!
یا این که نزد ایشان، علم غیبیّات و اسرار نهان (جهان و ملکوت یزدان) است و از روی آن (برای مردم هر چه بخواهند) می‌نویسند؟
یا (علم) غیب نزد آنهاست‌، پس آنان (آن را) می‌نویسند؟
یا نزد ایشان است ناپیدا پس ایشان می‌نویسند


الطور ٤٠ آیه ٤١ الطور ٤٢
سوره : سوره الطور
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَمْ عِندَهُمُ الْغَیْبُ؟»: آیا آنان غیب می‌دانند؟ آیا دانش اسرار نهان و علم غیب در پیش آنان است؟


تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ «41»

آيا غيب نزد آنان است و ايشان (هر چه را مى‌خواهند در لوح محفوظ) مى‌نويسند؟

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ (41)

جلد 12 - صفحه 314

أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ‌: آيا نزد ايشان است آنچه غيب در آن نوشته شده، مراد لوح محفوظ است كه همه مغيبات در آن مندرج است. فَهُمْ يَكْتُبُونَ‌: پس ايشان مى‌نويسند آنچه در آن مكتوب است تا گويند خبر دادن پيغمبر در امر قيامت و بعث و جزا و حساب باطل است و اصلى ندارد، يا از آنجا بنويسند كه موت پيغمبر كى خواهد بود تا از او استراحت كنند. نزد بعضى معنى آنكه از آن كتاب نزد خود ثبت كنند كه اگر كار آخرت اصلى داشته باشد احوال ما آنجا بهتر خواهد بود از پيغمبر و اتباع او.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ (41) أَمْ يُرِيدُونَ كَيْداً فَالَّذِينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِيدُونَ (42) أَمْ لَهُمْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ (43) وَ إِنْ يَرَوْا كِسْفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً يَقُولُوا سَحابٌ مَرْكُومٌ (44) فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ (45)

يَوْمَ لا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ (46) وَ إِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذاباً دُونَ ذلِكَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (47) وَ اصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ (48) وَ مِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبارَ النُّجُومِ (49)

ترجمه‌

يا نزد آنان علم غيب است پس آنها مى‌نويسند

يا اراده دارند حيله و مكرى كنند پس آنانكه كافر شدند آنها كيد كرده شدگانند

يا براى آنها معبودى است غير از خدا منزّه است خداوند از آنچه شريك قرار ميدهند

و اگر به‌بينند پاره‌اى از آسمان كه فرود آينده است مى‌گويند ابرى است متراكم‌

واگذارشان تا ملاقات كنند روزشان را كه در آن هلاك كرده ميشوند

روز كه بى‌نياز نميشوند و دفع نميكند از آنها مكرشان چيزى را و نه آنها يارى ميشوند

و همانا براى آنانكه ستم كردند عذابى است غير از اين ولى بيشترشان نميدانند

و صبر كن مر حكم پروردگارت را همانا تو در برابر ديدگان مائى و تسبيح گوى با حمد پروردگارت وقتى كه برميخيزى‌

و پاره‌اى از شب پس تسبيح گوى او را و هنگام بازگشتن ستارگان.


جلد 5 صفحه 80

تفسير

خداوند متعال در آيات سابقه احتمالاتى بعد از كلمه ام براى الزام كفّار مكّه بقبول دين اسلام ذكر فرموده بود و اينك تكميل فرموده آنرا بآنكه يا نزد آنها علم غيب است بمصالح و مفاسد امور دنيا و آخرتشان كه خودشان را محتاج به پيغمبر و امام نميدانند پس براى انتظام امورشان قانون مينويسند و معمول ميدارند چنانچه بنظر حقير رسيده يا مراد آنستكه آيا نزد آنها لوح محفوظ سماوى كه در آن مغيبات ثبت شده ميباشد پس آنان از روى آن نسخه بردارى ميكنند و بمردم خبر ميدهند كه گفته شده است يا ميخواهند كيد و مكرى نمايند نسبت بخاندان رسالت كه گفته‌اند مراد اجتماعشان در دار النّدوه است بر ضرر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و خداوند مكر آنها را بخودشان مسترد فرمود و در بدر كشته يا اسير شدند و محتمل است اعمّ از آن و سقيفه بنى ساعده باشد كه براى بردن حق اهل بيت در آن مجتمع شدند و خداوند از آنها انتقام كشيده و خواهد كشيد يا آنها العياذ باللّه خداى ديگرى غير از خداى يگانه دارند كه آنها را از عذاب الهى حفظ نمايد كه اينطور تجرّى بمعصيت مينمايند منزّه است خدا از آنكه شريك داشته باشد و از آنكه بتها شريك او باشند و اعراض آنها از حقّ و غفلتشان از ياد خدا و عناد و لجاجشان بقدرى است كه اگر به‌بينند پاره ابر تيره عذاب را كه از آسمان بر سرشان نازل است ميگويند ابر متراكم باران دار است چنانچه بنظر حقير رسيده يا اگر به‌بينند قطعه‌اى از آسمان را كه ميخواهد بر سر آنها افتد ميگويند ابرى بهم پيوسته است چنانچه گفته شده اين جواب تقاضاى خودشان است كه گفتند اگر راست ميگوئى قطعه‌اى از آسمان را بر سر ما فرود آورد در هر حال كار عناد و لجاج كه به اين جا كشيد خداوند به پيغمبر خود دستور داد كه از ارشاد و هدايت آنها صرف نظر فرمايد و بگذارد به اين باشند تا به‌بينند روزى را كه نفخه اوّل اسرافيل در آنروز براى مردن خلق مقرّر شده و بميرند و دست از عناد بردارند و هر كس بجزاى عملش برسد آنروز ديگر مكر و حيله بدرد نميخورد و بحال كسى فائده ندارد و كسى نميتواند با آنها يارى نموده عذاب خدا را از آنان دفع نمايد چون قابل شفاعت نيستند و بكسى اذن در شفاعت از آنها داده نميشود و از براى خصوص‌


جلد 5 صفحه 81

ستمكاران بمحمد و آل اطهار او صلوات اللّه عليهم اجمعين عذابى است غير از عذاب آخرت كه قمّى ره نقل فرموده آن در رجعت است بشمشير و سايرين بجنگ بدر و عذاب قبر و قحط سنين و غيرها تفسير نموده‌اند در هر حال بيشتر آنها از آتيه خود خبر ندارند كه بعذاب الهى در دنيا گرفتار خواهند شد و اخيرا امر فرموده پيغمبر خود را بصبر و سكون و مدارا با قوم در برابر فرمان الهى و اذيّت و آزار آنها و مطمئن فرموده است آنحضرت را به اين كه تو در برابر چشم ما و محفوظ به حفظ ما ميباشى ما خود ناظر و نگهبان و نگهدار توايم و جمع اعين بمناسبت اضافه بضمير جمع و مبالغه در وجود اسباب حفظ است و نيز امر فرموده او را به تسبيح و اشتغال بحمد الهى وقتى كه برميخيزد براى نماز شب بقرائت پنج آيه از سوره آل عمران كه آخر آنها انّك لا تخلف الميعاد است و در بعضى از شب باشتغال بنماز شب و بعد از غايب شدن ستارگان و طلوع فجر كاذب باشتغال بنافله صبح چنانچه مستفاد از نقل قمّى ره و روايات متعدّده از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه اطهار است و با وجود اين باقوال مفسّرين اعتنا نخواهد شد و كلمه ادبار بصيغه جمع نيز قرائت شده و در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره طور را قرائت نمايد خدا خير دنيا و آخرت را براى او جمع خواهد فرمود و الحمد للّه رب العالمين.


جلد 5 صفحه 82

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَم‌ عِندَهُم‌ُ الغَيب‌ُ فَهُم‌ يَكتُبُون‌َ (41)

آيا نزد ‌آنها‌ ‌است‌ علم‌ غيب‌، ‌پس‌ ‌آنها‌ ضبط مي‌كنند و مي‌نويسند، علم‌ غيب‌ مختص‌ّ بخدا ‌است‌ قُل‌ لا يَعلَم‌ُ مَن‌ فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ الغَيب‌َ إِلَّا اللّه‌ُ وَ ما يَشعُرُون‌َ نمل‌ آيه 66 فقط بطريق‌ وحي‌ پاره‌اي‌ ‌از‌ علوم‌ غيبيه‌ خداوند تعليم‌ فرمايد ببعض‌ رسل‌ ‌خود‌ ‌که‌ مرضي‌ ‌او‌ ‌باشد‌، چنانچه‌ مي‌فرمايد: عالِم‌ُ الغَيب‌ِ فَلا يُظهِرُ عَلي‌ غَيبِه‌ِ أَحَداً إِلّا مَن‌ِ ارتَضي‌ مِن‌ رَسُول‌ٍ جن‌ آيه 26 و 27.

أَم‌ عِندَهُم‌ُ الغَيب‌ُ فَهُم‌ يَكتُبُون‌َ بعضي‌ گفتند: ‌که‌ آيا نزد ‌آنها‌ لوح‌ محفوظ بوده‌ استكشاف‌ كرده‌اند، بعضي‌ گفتند: آيا خبر دارند ‌که‌ پيغمبر قبل‌ ‌از‌ ‌آنها‌ وفات‌ ميفرمايد ‌که‌ گفتند: نَتَرَبَّص‌ُ بِه‌ِ رَيب‌َ المَنُون‌ِ بعضي‌ گفتند: ‌که‌ مي‌گويند ‌اگر‌ قيامت‌ حق‌ّ ‌است‌ ‌ما اهل‌ نجات‌ هستيم‌، چنانچه‌ خداوند ‌از‌ قول‌ انسان‌ ‌که‌ مراد انسان‌ كافر ‌است‌ نقل‌ مي‌فرمايد: وَ ما أَظُن‌ُّ السّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِن‌ رُجِعت‌ُ إِلي‌ رَبِّي‌ إِن‌َّ لِي‌ عِندَه‌ُ لَلحُسني‌ فصلت‌ آيه 50. اقول‌: شامل‌ مي‌شود تمام‌ مزخرفات‌ و كفريات‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ‌از‌ دهان‌ ‌آنها‌ بيرون‌ مي‌آيد ‌که‌ هيچ‌ مدركي‌ و دليلي‌ ندارند ‌از‌ روي‌ عناد و قساوت‌ قلب‌ و حب‌ّ نفس‌ و وساوس‌ شيطاني‌ و اغواي‌ اكابر و رؤساء ‌آنها‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 41)- دگر بار آنها را مورد سؤال قرار داده، می‌گوید: «آیا اسرار غیب نزد آنهاست، و از روی آن می‌نویسند»؟ (أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَیْبُ فَهُمْ یَکْتُبُونَ).

اینها ادعا می‌کنند پیامبر شاعری است که در انتظار مرگ او و از هم پاشیدن شیرازه زندگی او هستیم، و با مرگش همه چیز پایان می‌گیرد و دعوتش به بوته فراموشی می‌افتد.

آنها از کجا می‌دانند که بعد از وفات پیامبر زنده‌اند؟ این غیب را چه کسی به آنها گفته؟

نکات آیه

۱ - کافران، محروم از پشتوانه غیبى و گرفتار وهم در اندیشه هاى باطل خویش (أم یقولون شاعر نتربص به ریب المنون ... أم عندهم الغیب)

۲ - مبارزه با پیام غیب، با اتکا بر منابع ظنى و بشرى، مبارزه اى بى فرجام (أم عندهم الغیب فهم یکتبون) آیه شریفه تعریضى دارد به مشرکان که با مشتى حدس و گمان، به مبارزه با غیب مکتوب (قرآن) برخاسته اند و به بى فرجامى چنین مبارزه اى نیندیشیده اند.

۳ - هر برنامه و عقیده اى، بدون اتکا به برهانى عقلى یا منبعى غیبى، فاقد اعتبار است. (أم عندهم الغیب فهم یکتبون) در آیات پیشین، اثبات شد که کافران در انکار رسالت پیامبر(ص)، هیچ برهان عقلى و علمى ندارند. در این آیه مطرح شده است که آنان در گفتار خود، به منبع غیبى هم متکى نیستند; پس چنین اندیشه اى قابل پذیرش نیست.

موضوعات مرتبط

  • امدادهاى غیبى: محرومان از امدادهاى غیبى ۱
  • عالم غیب: نقش ارتباط با عالم غیب ۳
  • عقیده: برهان در عقیده ۳; ملاک ارزش عقیده ۳
  • قرآن: فرجام مبارزه با قرآن ۲
  • کافران: عقیده باطل کافران ۱; محرومیت کافران ۱

منابع