الأحقاف ١٠
ترجمه
الأحقاف ٩ | آیه ١٠ | الأحقاف ١١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«کَانَ»: ضمیر مستتر در (کَانَ) و (ه) در واژههای (بِهِ) و (مِثْلِهِ) به قرآن برمیگردد. «شَهِدَ شَاهِدٌ»: برخی گفتهاند مراد یکی از علمای برجسته یهود به نام عبدالّله بن سلام است که بعدها در مدینه ایمان آورد و این آیه مدنی است و به فرمان رسول در اینجا قرار داده شده است. ولی اصل این است که مراد از (شاهد) یک گواه، یا نفر نبوده بلکه مراد بیش از یکی، یعنی گروهی و جماعتی است (نگا: شربینی). چرا که مشرکان مکّه میگفتند که اگر کتابی برای ایشان نازل شود، از اهل کتاب راهیابتر خواهند بود (نگا: انعام / . «عَلی مِثْلِهِ»: در پرتو رهنمودهای کتابی همچون قرآن که مراد تورات است. همچون قرآن، یعنی خود قرآن. «إِن کَانَ مِنْ عِندِاللهِ وَ کَفَرْتُم بِهِ»: جواب شرط محذوف است، مثل: أَلَیْسَ قَدْ ظَلَمْتُمْ؟ أَلَسْتُمْ ظَالِمِینَ؟
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُوا... (۲) وَ يَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ... (۲) وَ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ قَالُوا... (۳)
نزول
«شیخ طوسى» گویند: ابن عباس و قتادة و مجاهد و ضحاک و حسن بصرى و عون بن مالک الاشجعى صحابى و ابن زید گویند: این آیه درباره عبدالله بن سلام نازل شده که او شاهد بنىاسرائیل بوده است و نیز چنین روایت کنند که عبدالله بن سلام نزد پیامبر آمد و گفت: یا رسول الله از یهود درباره من سؤال بنما.
خواهند گفت: که اعلم و داناترین آنها هستم وقتى که این سخن را گفتند به آنان بگو که تورات دلالت بر نبوت تو دارد و صفات تو در تورات به طور وضوح آمده است وقتى که از آنان سؤال کردى. این سخنان را به زبان خواهند آورد، پیامبر وقتى که از یهود سؤال فرمود. همان موضوعاتى که عبدالله بن سلام گفته بود به زبان آوردند سپس ایمان آوردن عبدالله بن سلام را به آنان گوشزد فرمود. یهود گفتند: او بدترین افراد ما و پسر بدترین افراد ما مى باشد.[۱]
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۴، سوره احقاف
- غرض و مفاد كلى سوره مباركه احقاف
- احتجاج عليه پرستش بت ها و معبودهاى زمينى
- معناى واژه ((اثاره )) و مفاد آيه با توجه به معناى آن
- احتجاج عليه مشركين كه قرآن را افتراء به خدا دانسته رسالت پيامبر (ص ) را منكرشدند
- معنا و مفاد آيه : ((قل ما كنت بدعا من الرسل و ما ادرى مايفعل بى و لا بكم ))
- نفى علم غيب از پيامبر (ص ) در جمله ((و ما ادرى ...)) از جهت بشر بودن او است و بااثبات علم غيب براى آن حضرت از طريق وحى منافات ندارد
- عدم منافات نفى علم غيب از پيامبر در اين آيه با عالم بر غيب بودن ايشان به وسيله وحىالهى
- (درباره عالم بودن پيامبر (ص ) و ائمه (ع ) به غيب ، و اثر و رابطه آن با زندگى ورفتار ايشان )
- بيان اينكه علم غيب اثرى در جريان حوادث خارجى ندارد
- على ملازم با اراده موافق است كه تواءم با التزام قلب نسبت به آن باشد
- مقصود از ((شاهد من بنى اسرائيل )) در آيه :((قل اراءيتم ان كان من عند الله و كفرتم ...))
- وجوه مختلف در معناى آيه : ((و قال الذين كفروا للذين امنوا لو كان خيرا ما سبقونا اليه...))
- رواياتى درباره مراد از ((اثارة من علم )) و راجع بهنزول آيه : ((ام يقولون افتريه ...))
- روايتى در ذيل جمله : ((و ما ادرى ما يفعل بى ولابكم )) و اشكالات آن
- روايتى درباره نزول آيه : ((و شهد شاهد من بنىاسرائيل ...))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10»
«1» تفسير منهج الصّادقين، ج 8، ص 311، چاپ كتابفروشى اسلاميّه. (با اختلاف مختصرى در متن)
جلد 12 - صفحه 72
قُلْ أَ رَأَيْتُمْ: بگو اى پيغمبر آيا چگونه مىبينيد و مىدانيد، إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ: اگر باشد قرآن از جانب خدا، وَ كَفَرْتُمْ بِهِ: و كافر شده باشيد به آن، وَ شَهِدَ شاهِدٌ: و گواهى داده باشد شاهدى، مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى مِثْلِهِ: از اولاد يعقوب عليه السّلام كه اعلم آنها باشد بر آنچه مانند قرآن است در مصدقيت توحيد و نبوت و وعد [و] وعيد كه كتاب تورات باشد، فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ: پس ايمان آورده باشد به آن و سركشى كرده باشيد شما بدان و ايمان نياوريد، در اين صورت آيا شما ظالم نخواهيد بود، إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ: بدرستى كه خداى تعالى هدايت نفرمايد به اجبار گروهى را كه ظلم كردند به نفسهاى خود به سبب كفر و شرك بلكه در وادى خذلان وامىگذارد به جهت فرط عناد و انكار و عدم تأمل و تفكر در دلايل قرآن.
بيان: آيه شريفه در محاجهاى است كه ميان حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و قريش واقع شد، و مراد به شاهد حضرت موسى كليم اللّه است كه بر مثل قرآن- كتاب آسمانى- يعنى تورات گواهى داده، پس معنى آنست كه: اگر قرآن از نزد خدا باشد و شما بدان ايمان نياورده باشيد و حضرت موسى عليه السّلام گواهى داده باشد بر تورات كه مشتمل بر اوصاف من و صدق نبوت و كتاب من است و به آن ايمان آورده و شما سركشى كنيد و بدان ايمان نياوريد، آيا شما ظالم نيستيد، يعنى البته شما ظالم خواهيد بود.
«شأن نزول»: جمعى از قبايل عرب ايمان آوردند، بنو عامر و غطفان و جمعى
جلد 12 - صفحه 73
گفتند: اگر در اسلام خيرى بودى ايشان بر ما در اسلام سبقت نكردى بلكه ما بر آنها پيشى گرفتى در اسلام؛ آيه نازل شد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ كانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ كانُوا بِعِبادَتِهِمْ كافِرِينَ «6» وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «7» أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ كَفى بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «8» قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُبِينٌ «9» قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10»
ترجمه
و چون محشور شوند مردم ميباشند براى آنها دشمنانى و باشند بپرستش آنها كافران
و چون خوانده شود بر آنها آيات ما كه روشن است گويند آنانكه كافر شدند مر حقّ محقّق را هنگاميكه آمد آنها را اين جادوئى آشكار است
بلكه ميگويند بدروغ نسبت داد آنرا بگو اگر بافته و بدروغ نسبت داده باشم آنرا پس مالك و صاحب اختيار نيستيد براى من از خدا چيزى را او داناتر است بآنچه زبان درازى ميكنيد در آن كافى است او كه باشد گواه ميان من و شما و او است آمرزنده مهربان
بگو نيستم نوپديدار از پيغمبران و نميدانم چه كرده ميشود با من و نه با شما پيروى نميكنم مگر آنچه را كه وحى كرده ميشود بمن و نيستم من مگر بيم دهنده آشكار
بگو آيا ميدانيد كه اگر بوده باشد از نزد خدا و كافر شده باشيد بآن و گواهى دهد شاهدى از بنى اسرائيل بر مانند آن پس ايمان آورد و سركشى و تكبر كرده باشيد همانا خدا هدايت نميكند گروه ستمكاران را.
تفسير
خداوند متعال خبر داده است از حال معبودهاى باطل از هر جنس و نوع يا خصوص بتها كه در آيات سابقه ذكر شد به بيان آنكه روز قيامت آنها دشمن پرستندگان خودشانند و از آنان بيزارى ميجويند و منكر سزاوار بودن خودشان براى عبادت ميشوند بعد از آنكه خداوند آنها را بنطق آورده باشد و بعضى جمله و كانوا بعبادتهم كافرين را بانكار نمودن كفّار عبادت معبودهاى خودشان را حمل نمودهاند و اين خلاف ظاهر است در اين آيه اگر چه در واقع محقق است و بعدا بيان فرموده است حال پرستش كنندگان آنها را كه چون آيات بيّنات قرآن را براى آنها تلاوت نمايند اين كفّار كه از باب تعصّب و عناد منكر هر حقّ و حقيقتى كه بر آنها عرضه شود ميگردند ميگويند اين قرآن سحرى است
جلد 4 صفحه 648
آشكار چون مىبينند تمام فصحاء و بلغاء از اتيان بمثل آن عاجزند و نميخواهند اقرار كنند كه كلام خدا است بلكه ميگويند خودش ساخته و پرداخته و بدروغ نسبت بخدا ميدهد و دستور فرموده به پيغمبر خود كه بآنها بفرمايد من غرضى ندارم جز آنكه آيات قرآن را كه مشتمل بر مواعظ و نصايح و احكام مفيده است تلاوت نمايم براى آنكه شما بخير دنيا و آخرت برسيد و اگر افترا بخدا زده باشم و خدا بخواهد مرا عقاب كند شما نميتوانيد عذاب خدا را از من دفع نمائيد پس چرا من براى نفع شما خودم را مقصّر پيش خدا نمايم و خدا بهتر ميداند كه شما چه نسبتهاى ناروائى بقرآن و بمن ميدهيد و كافى است خدا كه شاهد و گواه ميان من و شما باشد و اگر توبه كنيد خدا شما را مىآمرزد چون او آمرزنده و مهربان است كه تعجيل در عقوبت نميكند و مردم را بصلاح دنيا و آخرتشان دعوت ميفرمايد و نيز بآنها بفرمايد من اوّل پيغمبرى نيستم كه از جانب خدا مبعوث شده باشم و از جزئيات احوال خود و شما در آتيه خبر ندارم كه بدانم بسر من و شما از محنت و بلا چه ميآيد بلى آنچه را خداوند بمن وحى فرموده من ميدانم و بمقتضاى آن عمل مينمايم و بآن خبر ميدهم مانند آنكه ميدانم خداوند بالاخره مرا بر شما نصرت و ظفر ميدهد و دينم را در آفاق منتشر ميفرمايد وظيفه من فقط بيان معارف و احكام حقّه و بيم دادن مردم است به بيان فصيح و بليغ از مخالفت اوامر خدا و علم غيب مخصوص باو است كسى نبايد توقع داشته باشد از پيغمبر كه حوادث و سر انجام هر فردى را در زندگى بيان نمايد پيغمبران گذشته هم چنين نبودند كه از تمام حوادث آتيه خبر داشته باشند و نيز بآنها بفرمايد بمن بگوئيد اگر قرآن واقعا از طرف خدا نازل شده باشد و شما انكار كرده باشيد آنرا و يكنفر از بنى اسرائيل كه نزد شما مسلّم بعلم و تقوى باشد شهادت داده باشد كه اصول معارف آن از قبيل توحيد و عدل و معاد و منع از شرك و ظلم و غيره مطابق با تورية است كه آن حقّ است و لذا اسلام اختيار نموده باشد مانند عبد اللّه بن سلام كه گفتهاند مقبوليّت عامّه داشت و باين جهت ايمان آورد و شما تكبّر و سركشى از قبول آن نموده باشيد آيا ستم بخودتان و خلق ننمودهايد و بدانيد كه خدا راهنمائى نميكند به بهشت گروه ستمكاران را و چون اينجمله دلالت بر جواب شرط داشته از كلام حذف شده
جلد 4 صفحه 649
است و بعضى گفتهاند مراد از شهادت شاهدى از بنى اسرائيل حضرت موسى است كه در تورية ذكر فرموده مانند اصول معارف قرآن را و بحق بودنش ايمان آورده است چون بيان كرده اوصاف پيغمبر آخر الزّمان را در تورية و بنظر حقير بعيد است و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل أَ رَأَيتُم إِن كانَ مِن عِندِ اللّهِ وَ كَفَرتُم بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِن بَنِي إِسرائِيلَ عَلي مِثلِهِ فَآمَنَ وَ استَكبَرتُم إِنَّ اللّهَ لا يَهدِي القَومَ الظّالِمِينَ «10»
بفرما باين كفار که آيا چه نظر داريد اگر اينکه قرآن بوده باشد از نزد خداي متعال و شما باو كافر شديد و شهادت داد شاهدي از بني اسرائيل بر مثل او پس ايمان آورد و شما تكبر ورزيديد محققا خداوند هدايت نميكند قوم ستمكارها را.
جلد 16 - صفحه 140
قُل أَ رَأَيتُم يعني چه تصور ميكنيد و بر خود هموار ميداريد.
إِن كانَ مِن عِندِ اللّهِ شما که خود اقرار داريد که ما يقين بخلاف نداريم و احتمال ميدهيد که از جانب خدا باشد بلكه ميگوييد: مظنه داريم در اينصورت اگر از طرف او باشد و شما.
وَ كَفَرتُم بِهِ جواب شرط محذوف است پس شما ظالم هستيد.
وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِن بَنِي إِسرائِيلَ بعضي گفتند: مراد عبد اللّه بن سلام است و بعضي انكار كردند که اينکه سوره در مكه نازل شده و عبد اللّه بن سلام در مدينه اسلام آورد.
و بسيار تعجب است که از علي بن ابراهيم نقل ميكنند که گفت: اينکه شاهد أمير المؤمنين است بقرينه آيه شريفه: أَ فَمَن كانَ عَلي بَيِّنَةٍ مِن رَبِّهِ وَ يَتلُوهُ شاهِدٌ مِنهُ هود آيه 19 که تفسير بأمير المؤمنين شده. ما ميگوييم: در آيه تصريح دارد از بني اسرائيل و امير المؤمنين از بني اسرائيل نبود پس آنچه بنظر ميآيد شهادت مثل موسي و عيسي و داود و ساير انبياء بني اسرائيل است که در توراة و زبور و انجيل بشارت بآمدن پيغمبر و قرآن مجيد دادند که مفاد:
عَلي مِثلِهِ است که آن كتابها هم مثل قرآن از طرف خدا نازل شده و اينکه اشاره بآيه شريفه است که از قول عيسي (ع) ميفرمايد:
وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأتِي مِن بَعدِي اسمُهُ أَحمَدُ صف آيه 6 و بآيه شريفه:
وَ إِذ أَخَذَ اللّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيتُكُم مِن كِتابٍ وَ حِكمَةٍ ثُمَّ جاءَكُم رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُم لَتُؤمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنصُرُنَّهُ .. الايه آل عمران آيه 75.
فَآمَنَ وَ استَكبَرتُم آن شاهد مثل انبياء ايمان آورد باو و شما استكبار كرديد.
إِنَّ اللّهَ لا يَهدِي القَومَ الظّالِمِينَ شما بواسطه ظلم بدين و بقرآن و رسول از قابليّت هدايت افتاديد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 10)- در این آیه برای تکمیل آنچه در آیات قبل آمده میافزاید: «بگو:
به من خبر دهید اگر این قرآن از سوی خدا باشد و شما به آن کافر شوید، در حالی که شاهدی از بنی اسرائیل بر آن شهادت دهد، و او ایمان بیاورد و شما تکبر کنید و تسلیم نشوید (چه کسی از شما گمراهتر خواهد بود؟!) مسلما خداوند قوم ظالم را هدایت نمیکند» (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ کَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلی مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَکْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ).
این شاهد بنی اسرائیلی دانشمند معروف یهود «عبد اللّه بن سلام» بود که در مدینه ایمان آورد و به مسلمین پیوست.
ج4، ص426
نکات آیه
۱- هشدار خداوند به منکران قرآن، نسبت به عواقب کفرورزى آنان (قل أرءیتم إن کان من عند اللّه و کفرتم به) تعبیر «أرأیتم ...»، دربردارنده معناى هشدار و تذکر است.
۲- موضع گیرى کافران در قبال قرآن، بى کمترین تأمل و توجه به امکان حقانیت آن (قل أرءیتم إن کان من عند اللّه و کفرتم به) خداوند با تعبیر «أرأیتم ...»، به منکران قرآن تذکر داده است که به هنگام موضع گیرى علیه قرآن، به احتمال حقانیت آن بیندیشند و به این که اگر قرآن از ناحیه خداوند باشد، کفر آنان چه عواقبى براى آنان در پى خواهد داشت.
۳- گواهى و ایمان بنى اسرائیل و یهود به حقانیت قرآن، حجتى علیه کافران و مشرکان (إن کان من عند اللّه و کفرتم به و شهد شهد من بنى إسرءیل على مثله) خداوند، ایمان فردى از یهود را - که آگاه به تورات و مفاد آن بود - گواهى بر حقانیت قرآن شمرده است و به کافران تذکر داد و به آن احتجاج کرده است.
۴- ایمان و اعتقاد برخى از پیروان ادیان آسمانى به قرآن، تأییدى بر حقانیت آن (إن کان من عند اللّه و کفرتم به و شهد شهد من بنى إسرءیل على مثله) ارزش ایمانِ اهل کتاب به قرآن و پیام آن براى دیگران، از آن جهت است که آنان با پیام وحى آشنا هستند و ایمانشان به قرآن، بر اساس آگاهى به پیام و محتواى کتاب هاى آسمانى است. از این جهت مى تواند براى دیگران دلیل و حجت باشد.
۵- تورات [اصلى]، کتابى همانند قرآن از نظر پیام هاى اصولى (و شهد شهد من بنى إسرءیل على مثله فامن) واژه «على مثله»، وجود هماهنگى و مشابهت بین تورات اصلى و قرآن را مى رساند; زیرا مراد از «مثله»، کتاب آسمانى موسى(ع) است که همانند قرآن، معرفى شده است.
۶- ایمان به محتواى تورات اصلى، مستلزم ایمان به حقانیت قرآن (و شهد شهد من بنى إسرءیل على مثله فامن) مراد از «مثله» تورات است و «فاء» در «فآمن» مى رساند که ایمان به قرآن، نتیجه روحیه حق پذیرى و ایمان به تورات است.
۷- وجود قرینه هایى در متن تورات، بر حقانیت قرآن* (و شهد شهد من بنى إسرءیل على مثله فامن) مترتب شدن ایمان به قرآن، بر ایمان به تورات و آیین موسى، ممکن است از آن جهت باشد که در تورات، قرینه هایى بر حقانیت قرآن وجود داشته است.
۸- گواهى دهنده بر حقانیت قرآن از میان بنى اسرائیل، فردى دانا و متشخص بود. (و شهد شهد من بنى إسرءیل على مثله فامن) تکیه قرآن بر شهادت فردى از بنى اسرائیل و استفاده از گواهى وى در گرایش دادن مردم به ایمان، نشانگر این معنا است که وى، فردى متشخص و صاحب نظر و معتبر بوده است.
۹- توبیخ مشرکان و کافران از سوى خدا، به خاطر استکبارشان در برابر قرآن (قل أرءیتم إن کان من عند اللّه و کفرتم به ... و استکبرتم)
۱۰- موضع تکبّرآمیز و مستکبرانه مشرکان مکه در برابر قرآن (و استکبرتم)
۱۱- سرزنش مشرکان عرب از سوى خداوند، به سبب کفرورزى به قرآن، على رغم ایمان برخى غیر عرب به حقانیت آن* (و شهد شهد من بنى إسرءیل على مثله فامن و استکبرتم) این احتمال در آیه وجود دارد که تذکر قرآن به ایمان فردى از بنى اسرائیل; از آن جهت براى مشرکان عرب سرزنش بار باشد که بنى اسرائیل در اصل عرب نبودند و عوامل نژادى و زبانى، مقتضى آن بوده تا در برابر قرآن خاضع نشوند. با این وصف برخى از آنان به قرآن ایمان آوردند; در حالى که مشرکان عرب - که قرآن به لغت آنان نازل شده - از پذیرش آن امتناع ورزیدند.
۱۲- روحیه استکبارى، عامل اصلى مخالفت کافران با قرآن و نه شبهات اصولى و تردید در ارزش آن (و شهد شهد ... فامن و استکبرتم) تصریح خداوند بر استکبار کافران، على رغم ایمان حق گرایان به قرآن، اشاره به مطلب بالا دارد.
۱۳- ستمکاران، محروم از هدایت الهى (إنّ اللّه لایهدى القوم الظلمین)
۱۴- استکبار در برابر قرآن، ظلم و مایه محرومیت از هدایت الهى (و استکبرتم إنّ اللّه لایهدى القوم الظلمین) از منطبق شدن عنوان ظالم بر «مستکبر»، مطلب یاد شده استفاده مى شود.
۱۵- برخوردارى از هدایت الهى و یا محروم ماندن از آن، معلول تلاش و عملکرد خود انسان (کفرتم به ... و استکبرتم إنّ اللّه لایهدى القوم الظلمین) گرچه در این آیه، فعل «لایهدى» به خداوند نسبت داده شده است; اما از آن جا که عدم هدایت، بر کفر و استکبار - که عمل اختیارى انسان است - مترتب شده، مطلب بالا استفاده مى شود.
موضوعات مرتبط
- استکبار: استکبار با قرآن ۹، ۱۰; ظلم استکبار با قرآن ۱۴
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱۰
- انذار: انذار از کفر ۱
- اهل کتاب: آثار ایمان اهل کتاب ۴
- ایمان: آثار ایمان به تورات ۶; ایمان به قرآن ۳، ۴; زمینه ایمان به قرآن ۶
- بنى اسرائیل: آثار ایمان بنى اسرائیل ۳; ایمان بنى اسرائیل ۱۱; فضایل عالم بنى اسرائیل ۸; گواهى بنى اسرائیل ۳; گواهى عالم بنى اسرائیل ۸
- تورات: تعالیم تورات ۷; هماهنگى تورات و قرآن ۵
- خدا: سرزنشهاى خدا ۹، ۱۱; هدایتهاى خدا ۱۳، ۱۴، ۱۵; هشدارهاى خدا ۱
- ظالمان: محرومیت ظالمان ۱۳
- عقیده: عقیده به قرآن ۴
- عمل: آثار عمل ۱۵
- قرآن: بى منطقى تکذیب قرآن ۲; حقانیت قرآن ۱۱; دلایل حقانیت قرآن ۴، ۷; عوامل مخالفت با قرآن۱۲; قرآن در کتب آسمانى ۷; گواهان حقانیت قرآن ۸; مؤمنان به قرآن ۱۱; هشدار به مکذبان قرآن ۱
- کافران: آثار استکبار کافران ۱۲; احتجاج علیه کافران ۳; استکبار کافران ۹; دلایل سرزنش کافران ۹; کافران و قرآن ۱۲; مخالفت کافران ۱۲
- کتب آسمانى: هماهنگى کتب آسمانى ۵
- کفر: فرجام کفر ۱; کفر به قرآن ۱۱
- مشرکان: احتجاج علیه مشرکان ۳; استکبار مشرکان ۹; دلایل سرزنش مشرکان ۹
- مشرکان مکه: استکبار مشرکان مکه ۱۰; سرزنش مشرکان مکه ۱۱; کفر مشرکان مکه ۱۱
- هدایت: زمینه محرومیت از هدایت ۱۴، ۱۵; زمینه هدایت ۱۵; محرومان از هدایت ۱۳
- یهود: آثار ایمان یهود ۳; گواهى یهود ۳
منابع
- ↑ در صحیح مسلم و صحیح بخارى از سعد بن ابى وقاص روایت شده که شاهد بنى اسرائیل عبدالله بن سلام بوده و نیز طبرى صاحب جامع البیان از عبدالله بن سلام روایت کرده که گفته است این آیه درباره من نازل شده است.