القصص ٤٨
ترجمه
القصص ٤٧ | آیه ٤٨ | القصص ٤٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْحَقُّ»: قرآن. «سِحْرَانِ»: دو تا فسون و جادو. مراد تورات و قرآن است. «تَظَاهَرَا»: پشت یکدیگر را گرفتهاند. همدیگر را پشتیبانی و تأکید نمودهاند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۳ - ۵۶، سوره قصص
- اشاره به سياق نزول اين آيه شريفه
- جواب به مشركين كه هم قرآن و هم تورات را رد و انكار مى كنند و گفتند: ((سحرانتظاهرا)) و ((انا بكل كافرون ))
- مدح و ستايش طايفهى اى از اهل كتاب كه به قرآن ايمان آوردند و... و مژده به ايشان كهدوبار پاداش داده مى شوند.
- بيان گرامى تر بودن حضرت محمد(ص ) و امت او نزد خدا از موسى (ع ) و امت او
- شاءن نزول ((لذين آتيناهم لكتاب ...)) و ميان معناى (و يدرون بالحسنة السية ))
- روايت جعلى اهل سنت درباره كفر ابوطالب و بيان اينكه ائمه اطهار (ع )قائل به ايمان او هستند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا لَوْ لا أُوتِيَ مِثْلَ ما أُوتِيَ مُوسى أَ وَ لَمْ يَكْفُرُوا بِما أُوتِيَ مُوسى مِنْ قَبْلُ قالُوا سِحْرانِ تَظاهَرا وَ قالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كافِرُونَ «48»
پس هرگاه از جانب ما (آيات) حقّ براى آنان آمد، گفتند: چرا آنچه (به اين پيامبر) داده شده، شبيه آن چه به موسى داده شده نيست؟ (چرا معجزاتى مثل تبديل عصا به اژدها ويا نزول دفعى كتاب، مثل تورات كه قابل مشاهده باشد ندارد؟! اما) مگر (همين كافران لجوج و بهانهگير) به آنچه
جلد 7 - صفحه 67
قبلًا به موسى داده شده بود، كفر نورزيدند؟ (مگر آنها نبودند كه) گفتند:
(اين دو كتاب تورات و قرآن) سحرهايى هستند كه پشتيبانيكديگرند و (نيز) گفتند: همانا ما به همهى آنها كافريم؟!
نکته ها
در اينكه جملهى «سِحْرانِ تَظاهَرا» اشاره به كدام دو چيز است، احتمالات زيادى داده شده كه با توجّه به آيهى بعد معلوم مىشود مراد، قرآن و تورات است.
پیام ها
1- رسالت پيامبر وقرآن، حقّ است. «لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولًا- فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ»
2- منكرين حقّ، بجاى توجّه به حقّانيّت، تنها به مقايسههاى بىاساس وباطل نظر دارند. «جاءَهُمُ الْحَقُ- لَوْ لا أُوتِيَ مِثْلَ ما أُوتِيَ»
3- افراد متحجّر، حاضر به پذيرش حرف جديد و منطقى نيستند. «لَوْ لا أُوتِيَ مِثْلَ ما أُوتِيَ مُوسى»
4- سحر و ساحرى، شايعترين تهمتى است كه به انبيا زده مىشود. «سِحْرانِ» (منكرين بهانهجو اظهار مىنموند كه اين قرآن و آن تورات، دو كتاب سحرند كه از يكديگر پشتيبانى مىكنند.)
5- دشمنان، منطق و كلام حقّ را خدشهدار مىكنند تا راه را براى انكار خود باز كنند. سِحْرانِ ... إِنَّا بِكُلٍّ كافِرُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا لَوْ لا أُوتِيَ مِثْلَ ما أُوتِيَ مُوسى أَ وَ لَمْ يَكْفُرُوا بِما أُوتِيَ مُوسى مِنْ قَبْلُ قالُوا سِحْرانِ تَظاهَرا وَ قالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كافِرُونَ (48)
شأن نزول: طايفه قريش از مكه به مدينه آمده، در باب پيغمبر از احبار يهود سؤال كردند. ايشان نبوت آن حضرت را اقرار، و نعت و صفت آن حضرت را خواندند. مشركان انكار تورات نيز نمودند و گفتند: اگر او پيغمبر است چرا آن معجزات كه موسى داشت او ندارد؟!! آيه شريفه نازل شد:
فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُ: پس آن هنگام كه آمد مشركان عرب را حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله كه فرستاده ايست به حق، مِنْ عِنْدِنا: از نزد ما به
جلد 10 - صفحه 151
رسالت و نبوت. قالُوا لَوْ لا أُوتِيَ: گفتند چرا داده نشده اين پيغمبر، مِثْلَ ما أُوتِيَ مُوسى: مانند آنچه داده شد موسى از معجزات، يعنى چرا اين پيغمبر را ندادند. عصا و يد بيضا و غير آن از معجزات موسى كه آيات نه گانه است. يا چرا همچنانكه تورات يكمرتبه نازل شد قرآن يكمرتبه نازل نشد، اين را بر وجه اقتراح و تعنت مىگفتند؛ پس حق تعالى احتجاج فرمود بر آنها كه: أَ وَ لَمْ يَكْفُرُوا بِما أُوتِيَ مُوسى مِنْ قَبْلُ: آيا كافر نشدند ابناى جنس ايشان از مشركان قبط به آنچه داده شد به موسى پيش از آن از آيات نه گانه يعنى كافر شدند.
قالُوا سِحْرانِ تَظاهَرا: گفتند مشركان يا قبطيان: دو صاحبان سحر، يعنى موسى و هارون، يا موسى و محمد صلّى اللّه عليه و آله- هم پشت شدند در اظهار خارق عادت، يا گفتند مشركان عرب: دو سحر معاون و مطابقند با يكديگر، يعنى قرآن و تورات. وَ قالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كافِرُونَ: و گفتند قبطيان يا مشركان مكه بدرستى كه ما به هر يك از اين دو سحر يا به جميع پيغمبران و كتب ايشان كافريم.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَوْ لا أَنْ تُصِيبَهُمْ مُصِيبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (47) فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا لَوْ لا أُوتِيَ مِثْلَ ما أُوتِيَ مُوسى أَ وَ لَمْ يَكْفُرُوا بِما أُوتِيَ مُوسى مِنْ قَبْلُ قالُوا سِحْرانِ تَظاهَرا وَ قالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كافِرُونَ (48) قُلْ فَأْتُوا بِكِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدى مِنْهُما أَتَّبِعْهُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (49) فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (50)
ترجمه
و اگر نه آن بود كه ميرسد آنانرا مصيبتى بسبب آنچه پيش فرستاد دستهاشان پس ميگويند پروردگار ما چرا نفرستادى بسوى ما رسولى تا پيروى كنيم آيتهاى تو را و بوده باشيم از گروندگان نميفرستاديم تو را
پس چون آمد آنها را حق از نزد ما گفتند چرا داده نشد باو مانند آنچه داده شد بموسى آيا كافر نشدند بآنچه داده شد بموسى از پيش گفتند دو سحر پشتيبان هم شدند و گفتند همانا ما بهمه كافريم
بگو پس بياوريد كتابى از نزد خدا كه آن هدايت كنندهتر باشد از آندو كه پيروى كنم از آن اگر هستيد راستگويان
پس اگر اجابت نكردند تو را پس بدان جز اين نيست كه پيروى ميكنند خواهشهاشان را و كيست گمراهتر از آنكه پيروى كند خواهش خود را بدون هدايتى از خدا همانا خدا هدايت نميكند گروه ستمكاران را.
تفسير
خداوند متعال انبياء عظام را براى دو منظور ارسال فرموده يكى هدايت مردم بوسائل سعادت ديگر قطع عذر آنها و اتمام حجت و در آيات سابقه اشاره بمنظور اول شده بود و در اين آيه بيان غرض اخير را فرموده باين تقريب كه اگر نبود آنكه چون ميرسيد بمردم نتايج سوء و عقوبات اعمال ناشايسته آنها
جلد 4 صفحه 195
در دنيا و آخرت ميگفتند پروردگارا چرا پيغمبرى براى ما نفرستادى كه آيات تو را بما برساند و ما متابعت نمائيم و تصديق كنيم من تو را برسالت بسوى آنها نميفرستادم ولى چون جاى عذر براى آنها باقى ميماند فرستادم كه باقى نماند و حجت از ما بر آنها تمام شود و بنابراين جواب لولا محذوف و اين در كلام عرب معمول است و بعدا فرموده ولى مع الاسف چون آمد براى هدايت و ارشاد آنها آيات حقه بتوسط پيغمبر بر حق از نزد حق كه مائيم گفتند چرا مانند تورية موسى يكجا و مقرون بمعجز عصا و يد بيضاء نيامد در صورتى كه اين قبيل مردم حق ناپذير و بهانهگير در آنزمان بتورية ايمان نياوردند و در اينزمان چون آيات قرآن را كه مطابق با تورية بود شنيدند گفتند دو سحر و كلام باطل فريبنده از هم پشتيبانى و تأييد كردند و ما بهر دو بلكه بتمام كتبى كه ميگويند سماوى است بىاعتقاديم و هيچيك را قبول نداريم چون روى سخن ظاهرا با مشركين مكه است نه اهل كتاب كه يهود و نصارى و مجوس باشند و بعضى گفتهاند مراد از سحران دو ساحر است و براى مبالغه تعبير بسحر شده مانند عدل كه بر عادل مبالغة اطلاق ميشود و مقصودشان حضرت موسى و رسول خاتم صلى اللّه عليه و آله بوده و بعضى گفتهاند مرادشان موسى و هارون بوده و قمى ره اينمعنى را تأييد نموده است و بعضى ساحران قرائت نمودهاند و بنابراين يكى از دو معناى اخير متعيّن است و مؤيّد معناى اول و قرائت مشهوره آنستكه خداوند به پيغمبر خود فرموده بگو بآنها پس بياوريد كتابى از نزد خدا كه بيشتر موجب هدايت باشد از تورية و قرآن تا من متابعت آنرا نمايم اگر شما راست ميگوئيد كه ما طالب حق و حقيقت ميباشيم چون بمعناى اول كاملا جواب با گفتار آنها مطابق است و بدو معناى اخير بايد بتوجيه منطق شود و بعدا فرموده پس اگر اجابت ننمودند و چنين كتابى نياوردند كه البته نخواهند آورد پس بدانكه آنها فقط تابع هواى نفس و شهوت خودشانند و نميخواهند زير بار حكم خدا و پيغمبرش بروند چون اگر دليلى بر مدّعاى خودشان داشتند اقامه مينمودند و كسى گمراهتر نيست از آنانكه متابعت دلخواه و رأى خودشان را نمودند بدون هدايت و راهنماى الهى كه پيغمبر و قرآن و امام عليه السّلام است و اين قبيل مردم بخودشان ستم نمودند كه منغمر در معاصى شدند و از
جلد 4 صفحه 196
هدايت الهى در دنيا و آخرت محروم ماندند و اين سعادت نصيب آنها نشده و از منافع آن بىبهرهاند يا چون بسوء اختيار خودشان را از قابليّت رحمت حق انداختهاند خداوند آنها را بحال خود واگذار نموده و از هدايتشان اعراض فرموده و اين معنى اظهر است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَلَمّا جاءَهُمُ الحَقُّ مِن عِندِنا قالُوا لَو لا أُوتِيَ مِثلَ ما أُوتِيَ مُوسي أَ وَ لَم يَكفُرُوا بِما أُوتِيَ مُوسي مِن قَبلُ قالُوا سِحرانِ تَظاهَرا وَ قالُوا إِنّا بِكُلٍّ كافِرُونَ (48)
پس چون آمد آنها را حق از نزد ما گفتند چرا باو داده نشد مثل آنچه به موسي داده شده بود آيا اينها كافر نشدند بآنچه بموسي داده شده از پيش گفتند آنچه موسي آورده و آنچه تو آوردهاي هر دو سحر بوده که اظهار ميكرديد و گفتند محققا ما بكل اينکه دو كافر هستيم.
فَلَمّا جاءَهُمُ الحَقُّ مِن عِندِنا ظاهرا مرجع ضمير هم در فلما جاءهم كفار قريش و مشركين هستند بقرينه جمله اخيره نه يهود چنانچه بعضي گفتند با كفاري که از يهود اتخاذ كردند و مراد از حق قرآن مجيد و رسالت حضرت خاتم و ساير معجزات آن حضرت که دين مقدس اسلام است که از جانب پروردگار آمده.
قالُوا اينکه مشركين و كفار قريش:
لَو لا أُوتِيَ مِثلَ ما أُوتِيَ مُوسي مثل عصا و يد و بيضاء و انفلاق بحر و انشقاق حجر و خروج ماء از سنگ و بلع سحرة فرعون و امثال اينها نه اينكه اينها را معتقد باشند مثل يهود يا از يهود اخذ كرده باشند بلكه از قرآن که خودت خبر ميدهي چرا خودت نمياوري.
أَ وَ لَم يَكفُرُوا بِما أُوتِيَ مُوسي مِن قَبلُ اينها که موسي را هم قبول ندارند و معجزات
جلد 14 - صفحه 248
او را هم معتقد نيستند قالُوا سِحرانِ تَظاهَرا هم كارهاي موسي سحر بود که اظهار كرد و هم معجزات تو سحر است که اظهار ميكني.
وَ قالُوا إِنّا بِكُلٍّ كافِرُونَ نه موسي نه عيسي نه پيغمبر اسلام و نه انبياء سلف تمام دروغ و افتراء است چنانچه گفتند: إِن هذا إِلّا أَساطِيرُ الأَوَّلِينَ (انعام آيه 25 و انفال آيه 31) و بسيار ديگر از آيات تقريبا نه آيه.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 48)- سپس به بهانه جوئیهای آنها اشاره میکند که آنها بعد از ارسال رسل نیز دست از بهانه گیری بر نداشتند، و باز به راههای انحرافی خود ادامه دادند.
میگوید: «پس هنگامی که حق از نزد ما برای آنها آمد گفتند: چرا به این پیامبر مثل همان چیزی که به موسی داده شد اعطا نگردیده است»؟! (فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا لَوْ لا أُوتِیَ مِثْلَ ما أُوتِیَ مُوسی).
چرا عصای موسی در دست او نیست؟ چرا ید بیضا ندارد؟ چرا دریا برای او شکافته نمیشود؟ چرا دشمنانش غرق نمیشوند؟ چرا و چرا؟! ...
قرآن به پاسخ این بهانه جوییها پرداخته، میگوید: «مگر (بهانه جویانی همانند اینها) معجزاتی را که در گذشته به موسی داده شده انکار نکردند»؟! (أَ وَ لَمْ یَکْفُرُوا بِما أُوتِیَ مُوسی مِنْ قَبْلُ).
ج3، ص466
«گفتند: این دو (موسی و هارون) دو نفر ساحرند که دست به دست هم دادهاند (تا ما را گمراه کنند) و گفتند: ما به هر کدام از آنها کافریم»! قالُوا سِحْرانِ تَظاهَرا وَ قالُوا إِنَّا بِکُلٍّ کافِرُونَ.
نکات آیه
۱ - قرآن، کتابى نازل شده از جانب خداوند (فلمّا جاءهم الحقّ من عندنا)
۲ - قرآن، کتابى آمیخته به حق و مبرا از هرگونه آموزه هاى باطل (فلمّا جاءهم الحقّ من عندنا)
۳ - کفرپیشگان حق ستیز، منکر آسمانى بودن قرآن به بهانه عدم نزول دفعى آن (قالوا لولا أُوتى مثل ما أُوتى موسى) مقصود از «ما أُوتى موسى» تورات است که یکباره نازل شده بود; یعنى، چرا قرآن مانند تورات، یکباره نازل نشده است؟
۴ - قرآن، به صورت تدریجى و نه دفعى بر مردم نازل گردید. (قالوا لولا أُوتى مثل ما أُوتى موسى)
۵ - نزول دفعى قرآن همانند تورات، شرط پیشنهادى کافران براى قبول رسالت پیامبر(ص) (فلمّا جاءهم الحقّ من عندنا)
۶ - قرآن، معیار شناخت حق و باطل در معارف الهى (فلمّا جاءهم الحقّ) توصیف قرآن به «حق» مى تواند به این خاطر باشد که بشر در شناخت حقایق و معارف الهى (هم چون مبدأ و معاد) دچار خطا نشود و معیارى صحیح در شناخت آنها داشته باشد.
۷ - اعتراف کافران به آسمانى بودن کتاب موسى (تورات)، على رغم انکار آن در نوبتى پیش از این (قالوا لولا أُوتى مثل ما أُوتى موسى أوَلم یکفروا بما أُوتى موسى من قبل)
۸ - انکار پیشین تورات از سوى کافران، نشانه بهانه جویى و عدم صداقت آنان در پیشنهاد خویش (أوَلم یکفروا بما أُوتى موسى من قبل)
۹ - رد پیشنهاد کافران (نزول دفعى قرآن) از سوى خداوند، به خاطر عدم صداقت آنان در خواسته خویش (أوَلم یکفروا بما أُوتى موسى من قبل) مقصود از آیه این است که اقتراح کافران، بهانه اى بیش نیست; زیرا اگر راست مى گویند پس چرا به تورات - با این که به صورت دفعى نازل شده بود - پیش از این کفر ورزیدند.
۱۰ - موضع گیرى خصمانه کافران صدراسلام علیه پیامبر(ص) و موسى(ع) و متهم ساختن آنان به ساحرى (قالوا سحران تظهرا)
۱۱ - قرآن و تورات، دو جادوى پشتیبان یکدیگر، در ادعاى کافران صدراسلام (قالوا سحران تظهرا)
۱۲ - اقدام حق ستیزان صدراسلام به انکار صریح قرآن و تورات و تأکید بر کفر خویش نسبت به آن دو (و قالوا إنّا بکلٍّ کفرون)
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱۰، ۱۱، ۱۲
- اقرار: اقرار به وحیانیت تورات ۷
- ایمان: ایمان به محمد(ص) ۵
- تورات: تهمت جادو به تورات ۱۱; حمایت از تورات ۱۱; مکذبان تورات ۸، ۱۲
- حق: اصرار بر کفر حق ستیزان صدراسلام ۱۲; بهانه جویى حق ستیزان ۳; ممیز حق و باطل ۶
- شناخت: ملاکهاى شناخت ۶
- قرآن: تنزیه قرآن ۲; تهمت جادو به قرآن ۱۱; حقانیت قرآن ۲; حمایت از قرآن ۱۱; درخواست نزول دفعى قرآن ۵، ۹; مکذبان قرآن ۱۲; مکذبان وحیانیت قرآن ۳; منشأ قرآن ۱; نزول تدریجى قرآن ۴; نزول دفعى قرآن ۳; نزول قرآن ۱; نقش قرآن ۶; وحیانیت قرآن ۱; ویژگیهاى قرآن۲
- کافران: ادعاهاى باطل کافران صدراسلام ۱۱; اقرار کافران ۷; بهانه جویى کافران ۳، ۵، ۸; پیشنهاد کافران ۹; تهمتهاى کافران صدراسلام ۱۰، ۱۱; دروغگویى کافران ۹; دشمنى کافران صدراسلام ۱۰; دلایل دروغگویى کافران ۸; روش برخورد کافران ۵; شرایط ایمان کافران ۵
- محمد(ص): تهمت جادوگرى به محمد(ص) ۱۰; دشمنى با محمد(ص) ۱۰
- موسى(ع): تهمت جادوگرى به موسى(ع) ۱۰; دشمنى با موسى(ع) ۱۰