الأنبياء ٩
ترجمه
الأنبياء ٨ | آیه ٩ | الأنبياء ١٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْمُسْرِفِینَ»: مراد اسرافکنندگان در زشتیها و پلشتیها، و زیادهروی کنندگان در تکذیب و تعذیب مؤمنان و انبیاء است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۵ سوره انبياء
- غرض و مفاد كلى سوره مباركه انبياء
- معناى نزديك شدن حساب -قيامت -به مردم (اقترب للناس حسابهم )
- وجوهى كه درباره جمع بين غفلت (كه متضمن عدم توجه است ) و اعراض (كه مستلزم توجه است ) در جمله : ((و هم فى غفلة معرضون (( گفته شده است
- گفتارى پيرامون معناى حدوث و قدم كلام (در ذيل آيه :((و ما ياءتيهم من ذكر من ربهم محدث ...((
- تجزيه و تحليل حقيقت و واقعيت ((كلام -سخن (( و بيان اينكه قديم بودن كلام متصورنيست
- آيا كلام از جهت كلام بودن ، فعل متكم است يا صفت او يا هيچكدام ؟
- اشاره به معنايى ديگر براى كلام از جهت اينكه مكنونات ضماير را كشف مى كند
- بيان اينكه بحث درباره حدوث و قدم قرآن بى مورد بوده است
- نقل سخنان و افترائات مكذبان پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) در تكذيب و انكار آنحضرت (صلى الله عليه و آله )
- ترقى درجه به درجه افترائات كفار عليه پيامبر اسلام (ص )
- پاسخ خداوند به احتجاج مشركين بر نفى نبوت به بشر بودن پيامبر(ص )
- انحلال آيه شريفه به دو حجت حلى و نقضى
- مقصود از ((ذكر(( و ((اهل ذكر(( در (فسئلوااهل الذكر)
- بحث روايتى (حديثى از امام رضا عليه السلام درباره حادث و قديم بودن كلام خدا
- مقصود از اهل الذكر در آيه (فسئلوا اهل الذكر)اهل بيت عليهم السلام است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ «9»
سپس ما به وعدهاى كه به آنان داده بوديم، وفا كرديم. پس آنان و هر كه را خواستيم، نجات داديم و اسراف كاران را هلاك نموديم.
نکته ها
اين آيه در مقام تسليت و دلدارى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است، كه ما به وعدههاى خود در مورد نجاتِ مؤمنان وفا مىكنيم.
پیام ها
1- وعده پيروزى كه خداوند به انبيا داده، حتمى است. «ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ»
2- وعدهى خداوند به انبيا نجات آنان وهلاكت مخالفان آنهاست. فَأَنْجَيْناهُمْ ... وَ أَهْلَكْنَا
3- كيفرهاى الهى، نتيجهى اعمال خودماست. «أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ»
4- اسراف، زمينه ساز هلاكت است. و هلاكت، سرنوشت همهى اسراف كاران است. «الْمُسْرِفِينَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 428
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ «9»
ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ: پس راست فرموديم پيغمبران را وعده به آنكه سر انجام نيكو براى ايشان باشد از فتح و ظفر و نجات از دشمنان و هلاك كافران.
فَأَنْجَيْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ: پس نجات داديم پيغمبران و هر كه را خواستيم از امّتان آنان به سبب ايمانشان، يعنى انبياء و مؤمنين را نجات داديم از عذاب.
وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ: و هلاك ساختيم ما از حد گذرندگان و اسراف كنندگان در عصيان و طغيان را. يا و هلاك فرموديم اسراف كنندگان بر نفسهاى خود به شرك و تكذيب انبياء. آيه شريفه تهديد و تخويف است نسبت به منكرين دين مبين.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَ فَهُمْ يُؤْمِنُونَ «6» وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ «7» وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ ما كانُوا خالِدِينَ «8» ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ «9» لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ «10»
ترجمه
ايمان نياوردند پيش از آنها اهل هر بلدى كه هلاك نموديمشان آيا پس آنها ايمان ميآورند
و نفرستاديم پيش از تو مگر مردانى را كه وحى مينموديم بآنها پس بپرسيد از اهل دانش اگر باشيد كه نميدانيد
و قرار نداديم آنها را كالبدى كه نخورند خوراك را و نبودند جاودانيان
پس محقّق نموديم براستى براى آنها وعده خود را پس نجات داديم آنها را و كسانيرا كه ميخواستيم و هلاك نموديم تجاوز كنندگانرا
بتحقيق فرستاديم بسوى شما كتابى را كه در آن پند شما است آيا پس بعقل در نمىيابيد.
تفسير
- خداوند متعال چون باحترام حرم و حرمت وجود محترم رسول اكرم نميخواست اهل مكّه را مستحق نزول عذاب فرمايد بعد از آنكه آنها از روى كبر و عناد با تحكّم و الحاد تقاضاى معجزهاى بدلخواه خودشان نمودند و در چنين موردى اگر معجزه ظاهر شود و مردم ايمان نياورند مستحق عقوبت ميشوند و خداوند ميدانست آنها ايمان نمىآورند و بايد عذاب نازل شود در جواب آنها به پيغمبر خود فرمود ايمان نياوردند پيش از اينها اهالى بلادى كه معذّب و هلاك نموديم آنها را در دنيا آيا اينها كه از آنها سركشترند بعد از ظهور معجزهاى بدلخواه خودشان ايمان ميآورند نه چنين است اگر منصف بودند همان قرآن و ساير معجزات براى ايمان آنها كافى بود و قمّى ره نقل نموده كه چگونه ايمان ميآورند با آنكه پيشينيان آنها ايمان نياوردند بآيات الهى تا هلاك شدند پس از اين خداوند جواب فرمود از قول آنها كه گفتند در آيات سابقه آيا نيست اين مگر بشرى مانند شما زيرا كاشف از آن بود كه انتظار داشتند پيغمبر از جنس ملائكه يا لا اقل بشرى بر خلاف متعارف باشد كه نخورد و نياشامد و با مردم آميزش نكند باين تقريب كه ما نفرستاديم پيش از تو برسالت مگر راد مردانى را كه وحى ميفرستاديم يا فرستاده ميشد بسوى ايشان چون يوحى بصيغه مجهول نيز قرائت شده پس از اهل اطلاع و علماء تواريخ و سير انبياء عليهم السلام بپرسيد تا بدانيد اگر نميدانيد و قرار نداديم ما آنها را مجسّمه يا ملك كه غذا نخورند و نميرند و جاويد باشند و افراد كلمه جسد ظاهرا بلحاظ جنس است پس جاى استبعاد از نبوت
جلد 3 صفحه 541
بشر عادى نيست با آنكه تمام انبياء عظام از جنس بشر بودند و وحى بتوسط ملك يا بوسيله ديگرى بايشان ميرسيد و در اخبار ائمه اطهار اهل ذكر بآن ذوات مقدسه تفسير شده و آنكه مردم مأمور بسؤال از ايشان شدهاند نه از علماء يهود و نصارى كه عامّه تصوّر نمودهاند چون اگر از آنها سؤال شود مردم را بدين خودشان ميكشند و مؤيّد اينمعنى است آنكه در قرآن از پيغمبر و قرآن بذكر تعبير شده و معلوم است كه اهل پيغمبر و قرآن ايشانند نه غير ولى صدر و ذيل كلام اينجا مناسب با سؤال از ايشان نيست و بايد حمل بر معناى اعمّ شود و آنكه در روايات بيان مصاديق جليّه اهل ذكر شده يا آنكه اينمعنى را خصوصا در سوره نحل بيان فرمودهاند چنانچه در آنمقام ذكر گرديد خلاصه آنكه اهل ذكر بحسب مسائل و سؤال كنندگان مختلف ميشود اينجا مناسب علماء تاريخ است نه ائمه اطهار عليهم السلام و پس از اين فرمود كه ما بوعده خودمان كه بانبياء سابق داده بوديم راجع بنجات ايشان و اهل ايمان و هلاك كفّار كاملا وفا نموديم و صدق آن ظاهر گشت و بزودى صدق وعده ما بتوهم راجع بكفار آشكار خواهد شد و بعد از اين روى سخن را بقريش معطوف داشت و گوشزد آنها فرمود با تأكيد اكيد كه ما كتابى براى شما فرستاديم كه در آن همه چيز شما موجود است از عزّت و شهرت و موعظه و نصيحت و علم و معرفت و سعادت دنيا و آخرت كه همه مستفاد از لفظ ذكر است آيا سزاوار است شما از راه لجاجت و عناد در اطراف آن تأمّل و تفكر نكنيد تا بعقل صحت آنرا دريابيد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ثُمَّ صَدَقناهُمُ الوَعدَ فَأَنجَيناهُم وَ مَن نَشاءُ وَ أَهلَكنَا المُسرِفِينَ «9»
پس از ارسال انبياء وعدهاي که به آنها داده بوديم عمل كرديم و صدق وعده نموديم. پس آنها را از شرّ دشمن نجات و آن كساني که مشيّت ما تعلّق گرفته بود که مؤمنين بآنها بودند، و هلاك كرديم دشمنان آنها را که زياده روي كرده
جلد 13 - صفحه 142
بودند در شرك و كفر و ظلم و اذيّت بآنها.
(ثُمَّ صَدَقناهُمُ الوَعدَ)، وعدههايي که خداوند به انبياء داده بود از نصرت و ظهور بر أعداء و نجات از مهالك، و عزّت و غلبه بر دشمن، و مثوبات دنيوي و اخروي و سعادت دارين و هلاك دشمنهاي آنها و نزول عذاب بر آنها و عقوبات اخروي تمام آنها را منجّز كرديم و به وعده خود عمل نموديم.
(فَأَنجَيناهُم وَ مَن نَشاءُ): که مؤمنين به آنها بودند که مكرّر در مكرّر گوش زد تمام فرموده در حقّ نوح عليه السلام ميفرمايد:
«فَنَجَّيناهُ وَ مَن مَعَهُ فِي الفُلكِ» يونس آيه 74. در حقّ لوط ميفرمايد:
«فَنَجَّيناهُ وَ أَهلَهُ أَجمَعِينَ» شعراء آيه 170. و هكذا در حقّ هود، صالح، ابراهيم، شعيب، موسي، و غير اينها.
و اينکه جمله براي تسليت حضرت رسالت و كساني که ايمان آورده بودند و در شكنجه مشركين مكّه بودند در مدّت سيزده سال که چه اندازه اذيّت كردند خاكروبه بر سرش ريختند، سنگ به قدمهايش زدند، عبا به گردنش انداختند، ساحر و جادوگر، و كذّاب و مفتري و مجنون دانستند و پس از هجرت حضرتش چه عزّت و شوكت و عظمت باو عنايت شد فوج فوج شرفياب ميشدند و به شرف اسلام مشرّف ميگشتند که در سوره نصر ميفرمايد:
«إِذا جاءَ نَصرُ اللّهِ وَ الفَتحُ وَ رَأَيتَ النّاسَ يَدخُلُونَ فِي دِينِ اللّهِ أَفواجاً ...
السورة».
(وَ أَهلَكنَا المُسرِفِينَ): بترسند كفار قريش که در چه مهالك گرفتار ميشوند چنانچه امم سابقه هر كدام به چه نوع عذابها هلاك شدند و از بين رفتند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 9)- سپس به عنوان تهدید و هشداری به منکران سر سخت و لجوج چنین میگوید: ما به پیامبرانمان وعده داده بودیم که آنها را از چنگال دشمنان رهائی بخشیم و نقشههای آنها را نقش بر آب کنیم، آری «ما سر انجام به این وعده خود وفا کردیم و صدق آن را آشکار ساختیم، آنها و تمام کسانی را که میخواستیم نجات دادیم و مسرفان را هلاک نمودیم»! (ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَیْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ وَ أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ).
آری! همان گونه که سنت ما انتخاب کردن رهبران بشر از میان افراد بشر بود، این هم سنت ما بود که در برابر توطئههای مخالفان از آنها حمایت کنیم و اگر اندرزهای پی در پی در آنها مؤثر نیفتاد، صفحه زمین را از لوث وجودشان پاک سازیم.
نکات آیه
۱- نجات پیامبران و مؤمنان از دست دشمنان و پیروزى بر آنان، وعده خداوند به ایشان است. (و ما أرسلنا قبلک رجالاً... ثمّ صدقنهم الوعد فأنجینهم و من نشاء )
۲- نابودى دشمنان، وعده خداوند به پیامبران و مؤمنان (ثمّ صدقنهم الوعد... و أهلکنا المسرفین )
۳- خداوند، به وعده خویش مبنى بر نجات پیامبران و مؤمنان و هلاکت دشمنان، عمل کرد. (ثمّ صدقنهم الوعد فأنجینهم و من نشاء و أهلکنا المسرفین) «صدق» (مصدر «صدقنا») در دو چیز استعمال مى شود: ۱- در اعتقاد ات، که دراین صورت به معناى اعتقاد مطابق با واقع خواهد بود. ۲- در جوارح و افعال انسان، که در این صورت به معناى انجام دادن کار به طور شایسته و بایسته خواهد بود. (مفردات راغب). در آیه بالا معناى دوم منظور است. گفتنى است ماده «صدق» در مواردى به دو مفعول متعدى مى شود که این آیه یکى از آن موارد است.
۴- نجات و رهایى مردم از دست دشمنان، در گرو مشیت الهى است. (فأنجینهم و من نشاء )
۵- اسراف کنندگان، رو در روى پیامبران و در صف مخالفان و دشمنان آنان بودند. (فأنجینهم )
۶- دشمنى و ستیزه جویى شدید، از ویژه گى هاى مخالفان هلاک شده پیامبران (ثمّ صدقنهم الوعد... و أهلکنا المسرفین) برداشت یاد شده مبتنى بر این دیدگاه است که مقصود از اسراف - به تناسب حکم و موضوع و مورد آیه - اسراف و زیاده روى در دشمنى و مخالفت با پیامبران باشد; نه اسراف در امور مالى و... .
۷- دلدارى و تقویت روحیه پیامبر(ص) و مؤمنان و تهدید مشرکان، از جانب خداوند (ثمّ صدقنهم الوعد ... و أهلکنا المسرفین ) ذکر وعده خداوند به پیروزى همه پیامبران و مؤمنان و نابودى دشمنان آنان، مى تواند به منظور نکته یاد شده باشد.
۸- دشمنان و مخالفان پیامبران، اسراف کاراند. (ثمّ صدقنهم الوعد ... أهلکنا المسرفین )
۹- اسراف کارى، زمینه ساز حق ناپذیرى و مخالفت با پیامبران و از موجبات هلاکت و نابودى است. (و أهلکنا المسرفین ) توصیف هلاک شدگان به «مسرفان»، مى تواند مشعر به علیت و تأثیر این وصف در هلاکت آنان باشد.
۱۰- پیروزى بر مشرکان، وعده خداوند به پیامبراسلام(ص) (ثمّ صدقنهم الوعد ) آیه شریفه در مقام دلدارى به پیامبراسلام است و خداوند با بیان جریان عمومى (وعده پیروزى همه پیامبران)، در واقع به آن حضرت نیز وعده پیروزى مى دهد.
موضوعات مرتبط
- اسراف: آثار اسراف ۹
- انبیا: اسراف دشمنان انبیا ۸; دشمنان انبیا ۵; دشمنى دشمنان انبیا ۶; عوامل دشمنى با انبیا ۹; وعده به انبیا ۲; وعده پیروزى انبیا ۱; وعده نجات انبیا ۱، ۳; ویژگیهاى دشمنان انبیا ۶; هلاکت دشمنان انبیا ۲، ۳
- حق: عوامل حق ناپذیرى ۹
- خدا: آثار مشیت خدا ۴; تهدیدهاى خدا ۷; وفاى خدا به وعده ۳
- دشمنان: منشأ نجات از دشمنان ۴; نجات از دشمنان ۱
- مؤمنان: تقویت روحیه مؤمنان ۷; دلدارى به مؤمنان ۷; وعده به مؤمنان ۲; وعده پیروزى مؤمنان ۱; وعده نجات مؤمنان ۱، ۳; هلاکت دشمنان مؤمنان ۲، ۳
- محمد(ص): تقویت روحیه محمد(ص) ۷; دلدارى به محمد(ص) ۷; وعده پیروزى به محمد(ص) ۱۰
- مسرفان :۸ دشمنى مسرفان ۵
- مشرکان: پیروزى بر مشرکان ۱۰; تهدید مشرکان ۷
- هلاکت: عوامل هلاکت ۹