الإسراء ٣٠
ترجمه
الإسراء ٢٩ | آیه ٣٠ | الإسراء ٣١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَبْسُطُ»: گسترده و فراخ میگرداند (نگا: بقره / رعد / ). «یَقْدِرُ»: کم میگرداند. تنگ و ناچیز مینماید (نگا: رعد / ، فجر / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ قَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ... (۳)
الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ... (۱) ثُمَ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَيْنِ... (۱)
تفسیر
- آيات ۲۳ - ۳۹، سوره اسرى
- قضاء تشريعى خداوند به نپرستيدن جز او
- نيكى كردن به والدين ، از مهمترين واجبات بعد از توحيد
- آيه در مقام انحصار حكم به دوران پيرى پدر ومادر نيست !
- امر به تواضع وخضوع در برابر والدين ودعا براى آنها
- اشاره به وجه اينكه فرمود: اسرافكاران برادران شياطين هستند
- نهى از افراط وتفريط در انفاق
- نهى از فرزند كشى (چه دختر وچه پسر) از بيم فقر وگرسنگى كه در عرب رسم بوده
- نهى شديد از زناكارى
- بحثى قرآنى واجتماعى پيرامون حرمت زنا
- معناى جمله : ((فلايسرف فى القتل انه كان منصورا((
- نهى از تصرف در مال يتيم وامر به وفاء به عهد
- امر به مراعات عدالت ووفا در كيل ووزن وبيان ((خير(( و((احسن تاءويلا(( بودن آن
- نهى از متابعت از غير علم (لاتقف ما ليس لك به علم )
- اشاره به حكم فطرت به لزوم پيروى از علم يا پيروى از ظنّ به استناد حجت علمىوعقلى
- رد اشكالاتى به آيه كه مى گويد عمل به اين آيه خود متابعت از ظن است !
- تعليل نهى از پيروى از غير علم به : ((ان السمع والبصر والفوادكل اولئك كان عنه مسؤ ولا((
- كلام مجمع البيان در معناى آيه (ولاتقف ما ليس لك به علم ) ونقد آن
- نهى از تكبر وگردن فرازى كردن
- بحث روايتى
- رواياتى در ذيل جمله : ((وبالوالدين احسانا(( درباره نيكى كردن به پدر ومادر
- چند روايت در معناى ((اوابين ((
- رواياتى درباره اجتناب از افراط وتفريط در انفاق درذيل آيه : ((ولاتجعل يدك مغلولة الى عنقك ...((
- اعمالى كه با ايمان به خدا سازگارى ندارد
- چند روايت در ذيل آيه : ((ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا...((
- رواياتى درباره پيروى نكردن از غير علم وتقسيم شدن ايمان ، بر اعضاء وجوارح (انالسمع والبصر...)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً «30»
همانا پروردگارت براى هر كس بخواهد، روزى را گشاده يا تنگ مىسازد، همانا او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست.
نکته ها
در قرآن بطور گسترده دربارهى رزق و روزى، بحث شده است. برخى از نكاتِ آن آيات عبارت است از:
الف: رزق هر جنبندهاى بر عهده خداست. «ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها» «2» ب: سرچشمهى روزى، در آسمان است. «وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ» «3»
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». هود، 6.
«3». ذاريات، 22.
جلد 5 - صفحه 50
ج: اگر همهى مردم رزق گسترده داشته باشند، فساد گسترش مىيابد. «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ» «1»
د: مردم بايد تلاش كنند و به دنبال رزق بروند. «فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ» «2»
ه: تقوا از عوامل گشايش و موجب توسعه در رزق است. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» «3»
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «قدّر الأرزاق فكثرها و قللها و قسمها على الضيق و السعة فعدل فيها ليبتلى من اراد بميسورها و معسورها و ليختبر بذلك الشكر و الصبر من غنيها و فقيرها» «4» خداوند، روزى مردم را با كم و زياد كردن، تقدير كرد تا هر كه را بخواهد در تنگناها و گشايشها بيازمايد و غنى و فقير را با شكر و صبرى كه از خود بروز مىدهد، امتحان و گزينش كند.
پیام ها
1- كمى و زيادى رزق به دست خداست. «يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ»
2- وسعت يا تنگى رزق، از شئون ربوبيّت خدا وبراى رشد و تربيت انسانهاست. إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ ... وَ يَقْدِرُ
3- خواست خداوند بر اساس بصيرت و آگاهى اوست. لِمَنْ يَشاءُ ... خَبِيراً بَصِيراً
4- از ترس فقرِ خود، بخل نورزيد و براى نفى فقر ديگران تمام اموال خود را يكجا نبخشيد، كه روزى بدست خداست و فقر برخى حكيمانه است. لا تَجْعَلْ يَدَكَ ... إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً (30)
«1» منهج الصادقين جلد 5، صفحه 277.
جلد 7 - صفحه 363
إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ: بدرستى كه پروردگار تو وسعت دهد و فراخ گرداند روزى را. لِمَنْ يَشاءُ: براى هر كه خواهد و موافق حكمت و مصلحت باشد. وَ يَقْدِرُ: و تنگ گرداند و كم نمايد آن را براى هر كه مصلحت و حكمت مقتضى باشد. إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً: بدرستى كه ذات سبحانى باشد به بندگان خودآگاه بينا، مىداند آنچه را كه مصلحت آنان و مخفى است بر ايشان.
تبصره: اين مقدمه ثابت شده كه ذات احديت الهى بينا و آگاه است به كليّه مصالح تمامى بندگان، و آنچه فرمايد بر وجه حكمت و مصلحت باشد.
بنابراين فراخى و تنگى روزى بندگان، بر وفق حكمت و به مقتضاى مصلحت خواهد بود.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در ذيل خطبهاى فرمايد: و قدّر الارزاق فكثرها و قلّلها و قسّمها على الضّيق و السّعة فعدل فيها ليبتلى من اراد بميسورها و معسورها و ليختبر بذلك الشّكر و الصّبر من غنيّها و فقيرها ... «1» يعنى: و مقدر فرموده خداى تعالى روزيها را، پس زياد گردانيده و كم نموده آن را و تقسيم فرموده آن را بر تنگى و فراخى. پس تعديل فرموده در آن، يعنى اين قسمت حقيقت عدل باشد تا امتحان نمايد كسى را كه خواهد به آسانى و سختى رزق، و آزمايش كند به آن شكر را از غنىّ آن و صبر را از فقير آن. يعنى بدين آزمايش، شكر غنى و صبر فقير معلوم و مكشوف گردد، و الا ذات سبحانى پيش از اين عالم است به تمام جزئيات و خفيات امور، محتاج به امتحان و اختبار نخواهد بود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً «26» إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً «27» وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَيْسُوراً «28» وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً «29» إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً (30)
ترجمه
و بده بصاحب قرابت حقّش را و به فقير و محتاج در راه و بيجا صرف مكن مالت را بيجا صرف كردنى
همانا بيجا صرف كنندگان مال باشند برادران شيطانها و باشد شيطان مر پروردگار خود را ناسپاس
و اگر اعراض كنى از ايشان براى طلب رحمتى از پروردگارت كه اميد دارى آنرا پس بگو مر ايشانرا گفتارى ملايم
و قرار مده دستت را بسته بگردنت و مگشا آنرا تمام گشايش پس بنشينى ملامت شده باز مانده
همانا پروردگار تو گشاده ميكند روزى را براى كسيكه ميخواهد و تنگ ميگرداند بدرستيكه او باشد به بندگانش آگاه بينا
تفسير
- خداوند متعال پس از توصيه فرمودن بندگانرا باحسان در باره پدر و مادر توصيه فرموده است آنها را باداء حقوق واجبه و مستحبّه اقارب و ارحام در اموال و غيره كه در سوره بقره ذيل آيه الّذين ينقضون عهد اللّه گذشت و بنابراين اگر چه در ظاهر خطاب متوجّه به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است ولى مقصود بخطاب عموم مكلّفين و متعلّق تكليف كلّيه حقوق اقارب است ولى بمقتضاى اخبار مستفيضه از اهل بيت عصمت و طهارت و غير ايشان از اصحاب مقصود بخطاب شخص پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و متعلّق تكليف تمليك فدك است بحضرت فاطمه عليها السّلام و بنظر حقير مؤيّد اين معنى است آنكه فرموده و آت ذا القربى حقّه بلفظ مفرد چون اگر مقصود جمع بود ظاهرا بهتر آن بود كه بفرمايد و آت ذوى القربى حقوقهم و نيز مؤيّد اينمعنى است آنكه در بعضى از اين روايات ذكر شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعد از نزول آيه از جبرئيل سؤال فرمود مراد از ذا القربى كيست و جبرئيل بعد از مراجعه بخداوند عرض كرد مراد فاطمه عليها السلام است كه بايد فدك را باو عطا فرمائى و اگر ذا القربى ظهور در كلّيه اقارب و ارحام داشت جاى اين سؤال نبود و محتمل است آنكه مقصود بسؤال بيان مراد باطنى باشد كه علم آن مخصوص بانبيا و اوليا است چون قرآن داراى معانى باطنيّه است كه مكرّر اشاره بآن شده و بنابراين منافاتى نيست ميان قول مفسّرين عامّه كه اوّلا ذكر شد و روايات خاصه
جلد 3 صفحه 354
و بعضى از اخبار مأثوره از ائمه اطهار كه استدلال فرمودهاند باين آيه براى اثبات وصايت و ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و بعضى اخبار ديگر كه دلالت دارد بر نزول آن براى اداء حقّ كلّيه اهل بيت عليهم السلام و قول بعضى از مفسّرين عامّه و خاصه كه ذا القربى را مخصوص باقارب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دانستهاند چون تمام معانى مراد است و همه مصداق اداء حقّ اقارب است نهايت آنكه در موارد متعدده بحسب اقتضاء حال و اهميّت مورد و حضور وقت حاجت بيان و تطبيق شده است و مسكين و ابن السبيل از مستحقّين زكاتند كه بايد حقّ آنها اداء شود و اصل تبذير بمعناى تفريق است و بصرف مال در محلّيكه سزاوار نباشد تفسير ميشود و ظاهرا اختصاص بصرف مال در حرام ندارد چنانچه از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه پرسيدند از آنحضرت كه آيا تبذير در حلال ميباشد فرمود بلى و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه بسعد فرمود اسراف در آب وضو منما اگر چه بر لب چشمه آب باشى و در بعضى روايات از دور انداختن هسته خرما نهى شده براى آنكه تبذير است و فرمودهاند تبذير از اسراف است و ظاهرا اسراف صرف مال زيادتر از مقدار سزاوار است كه در نتيجه صرف مقدار زائد خواهد بود در محليكه سزاوار نباشد و بنابراين حاصل معناى اسراف و تبذير تقريبا يكى است كه خرج بيجا باشد لذا هر يك بجاى ديگرى استعمال ميشود و همانا كسانيكه اموال خود را در محل بيجا و غير مرضىّ خدا صرف مينمايند برادران طريقتى و مسلكى و اتباع و امثال شياطين ميباشند و شيطان لعين از قديم الايام بسيار ناسپاس از نعم الهى و متمرّد از فرمان حقّ بوده كه تمام قواء خود را صرف در معصيت خدا نموده و مينمايد و نبايد بندگان خداوند پيرو و مطيع او باشند و اگر كسى اعراض نمايد از اداء حقوق ذوى الحقوق براى آنكه متمكّن نباشد و روى بگرداند از آنها براى خجلت و توجّه بخداوند و طلب فضل و رحمت و وسعت از او با اميدوارى باجابت و آنكه بتواند در آتيه حقوق آنها را ادا نمايد مورد ملامت نيست و بنابراين ابتغاء در كلام الهى بجاى عدم تمكّن از اداء حقوق واقع شده چون غير متمكّن طالب تمكّن است و ما بين عدم تمكّن و طلب آن از خداوند ملازمه عاديّه براى اهل ايمان است ولى بايد جواب سؤال آنها را با رفق و مدارا و ملايمت و ادب بدهد تا درجهاى كه ممكن و
جلد 3 صفحه 355
ميسور باشد بلكه مناسب است وعده بدهد كه در اوّل ازمنه امكان قيام باداء حقوق ايشان نمايد انشاء اللّه تعالى و نبايد كسى دست خود را كه خداوند براى بسط باو عطا فرموده مانند غل و بال گردن خود نمايد و براى اعطاء باز نكند و بخل و امساك را شعار خود كند كه اين از بزرگترين صفات ذميمه است و نبايد هم از حدّ اعتدال در بذل و بخشش تجاوز نمايد و هر چه دارد انفاق كند تا بحسرت و ملامت خود و دوستان مبتلا شود و پشيمان از خير گردد و در آتيه بزحمت بيفتد و از خيرات در موارد اهمّ باز بماند و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد محسور از ثياب است يعنى برهنه و مؤيّد اينمعنى است روايتى كه در كافى و عيّاشى ره از آنحضرت نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هر كس چيزى از او ميخواست ميداد پس زنى پسرش را فرستاد نزد آنحضرت و دستور داد كه از او كمكى بخواهد و اگر فرمود ندارم بگويد پيراهنت را بمن عطا فرما و او باين دستور عمل نمود و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيراهنش را باو داد پس خداوند باين آيه شريفه دستور فرمود به پيغمبر خود كه باقتصاد عمل نمايد و نيز در كافى از آنحضرت روايت نموده كه خداوند به پيغمبرش كيفيّت انفاق را تعليم فرمود و اين براى آن بود كه نزد او اوقيّهاى از طلا بود كه ظاهرا هفت مثقال است و راضى نشد كه شب آن طلا نزدش باشد تمام را صدقه داد و چون صبح شد چيزى نداشت و سائلى خدمت آنحضرت رسيد و بمقصودش نائل نشد و او را ملامت نمود و حضرت غمگين شد از آنكه چيزى ندارد كه باو بدهد چون مهربان بفقرا بود و با آنها برفق و مدارا سلوك ميفرمود لذا خداوند دستور فرمود كه بمقتضاى اين آيه عمل فرمايد و مراد آنستكه بسا باشد كه سؤال ميكنند از تو و عذر نداشتن را نمىپذيرند و اگر هر چه دارى بدهى تهى دست خواهى شد و در بعضى روايات از آنحضرت احسار بفاقه و در بعضى باقتار كه تنگ كردن نفقه بر عيال است تفسير شده و حاصل مراد بر هر تقدير ميانه روى و عدم تجاوز از حدّ اعتدال در عطاء است كه آدمى در نتيجه گرفتار بفقر و فاقه و خجلت اهل و عيال و ملامت دوستان نشود كه بگويند مالش را بمردم ميدهد و عيالاتش را گرسنه ميگذارد و قمّى ره شأن نزول آيه را بر وفق روايت كافى كه اولا نقل شد بيان فرموده و منافاتى با روايت دوّم ندارد چون
جلد 3 صفحه 356
ممكن است هر دو اتّفاق افتاده باشد و نبايد زياد از حال فقرا متأثر بود چون خداوند بر حسب صلاح بندگان توسعه و تضييق بر آنها ميفرمايد و خبير و بصير است باقتضاء حال و مقدار استعداد ايشان چنانچه در حديث قدسى وارد شده كه بعضى از بندگان من صلاح آنها نيست مگر در فقر و اگر بىنياز كنم ايشانرا موجب فسادشان گردد و بعضى از بندگان من صلاح آنها نيست مگر در غنى و اگر فقير كنم آنها را موجب فسادشان شود و من اعلمم بمصالح بندگانم و در نهج البلاغه است كه خداوند روزيها را مقدّر فرمود و زياد و كم كرد و قسمت نمود و در آن عدالت فرمود تا مردم را بفقر و غنى امتحان كند و غنى شاكر و فقير صابر از غير ممتاز شوند مقدّريكه بگل نكهت و بگل جان داد بهر كه هر چه سزا ديد حكمتش آن داد و اين منافى بالزوم اعانت و ترحّم در موارد لازمه نيست چون آنهم دستورى است كه دادهاند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ رَبَّكَ يَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن يَشاءُ وَ يَقدِرُ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً (30)
بدرستي که پروردگار تو بمقتضاي حكمت و صلاح بندهگان هر چه تقدير فرموده عنايت ميفرمايد توسعه يا ضيق چنانچه در حديث قدسي دارد.
ان من عبادي من لا يصلحه الا الفقر فان اغنيته لا فسده ذلک و ان من عبادي من لا يصلحه الا الغني فان افقرته لافسده ذلک الحديث».
«
محققا او ببندگان خود با خبر و بينا است.
ان ربّك يبسط الرزق لمن يشاء»
«
بسط رزق ممكن است از جهاتي باشد که در آيات شريفه اشاره دارد.
جلد 12 - صفحه 245
«جهت اولي» لطف و عنايت باشد چنانچه ميفرمايد:
وَ لَو أَنَّ أَهلَ القُري آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَيهِم بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الأَرضِ اعراف آيه 94.
«جهت ثانيه» امتحان بنده باشد بسا ميشود غناء يكي امتحان صد نفر باشد خود و اهل بيت و بستگان و خويشان و ديگران که البته هر بنده بايد امتحان شود و امتحانات الهي مختلف است.
أَ حَسِبَ النّاسُ أَن يُترَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنّا وَ هُم لا يُفتَنُونَ عنكبوت آيه 2.
«جهت ثالثه» بلا و عقوبت است که ميفرمايد:
وَ لا يَحسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُملِي لَهُم خَيرٌ لِأَنفُسِهِم إِنَّما نُملِي لَهُم لِيَزدادُوا إِثماً آل عمران آيه 174.
«و يقدر» فقر و تهي دستي هم جهاتي دارد يا اينكه دنيا را قابل آنها نميداند چنانچه دارد از فقراء روز قيامت عذر خواهي ميكند که بشما در دنيا ندادم بر اينکه جهت بود که قابليت نداشت و امروز بعوض آن بشما چه تفضلاتي مشاهده كنيد که ميدهم فقراء آرزو ميكنند اي كاش در دنيا كسي يك لقمه نان و يا يك شربت آب نداده بود بما و يا اينكه امتحان فقير است و بسا فقر يك نفر امتحان صد نفر بشود خود و ديگران و يا اينكه عقوبت اعمال آنها باشد که ما أَصابَكُم مِن مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَت أَيدِيكُم شوري آيه 29.
إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً.
مهندسي که بگل نكهت و بكل جان دادبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 30)- در اینجا این سؤال مطرح میشود که اصلا چرا بعضی از مردم محروم و نیازمند و مسکین هستند که لازم باشد ما به آنها انفاق کنیم آیا بهتر نبود خداوند خودش به آنها هر چه لازم بود میداد تا نیازی نداشته باشند که ما به آنها انفاق کنیم.
این آیه گویی اشاره به پاسخ همین سؤال است، میفرماید: «خداوند روزیش را بر هر کس بخواهد گشاده میدارد و بر هر کس بخواهد تنگ، چرا که او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست» (إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً).
این یک آزمون برای شماست و گر نه برای او همه چیز ممکن است، او میخواهد به این وسیله شما را تربیت کند، و روح سخاوت و فداکاری و از خودگذشتگی را در شما پرورش دهد.
به علاوه بسیاری از مردم اگر کاملا بینیاز شوند راه طغیان و سرکشی پیش میگیرند، و صلاح آنها این است که در حد معینی از روزی باشند، حدی که نه موجب فقر گردد نه طغیان.
از همه اینها گذشته وسعت و تنگی رزق در افراد انسان- به جز موارد استثنائی یعنی از کار افتادگان و معلولین- بستگی به میزان تلاش و کوشش آنها دارد و این که میفرماید خدا روزی را برای هر کس بخواهد تنگ و یا گشاده میدارد، این خواستن هماهنگ با حکمت اوست و حکمتش ایجاب میکند که هر کس تلاشش بیشتر باشد سهمش فزونتر و هر کس کمتر باشد محرومتر گردد.
نکات آیه
۱- زیادى و کمى روزى انسانها، تنها متکى به مشیت خداوند و تقدیر اوست. (إن ربّک یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر) «یقدر» اگرچه به معناى اندازه و تقدیر است، اما به قرینه «یبسط» (توسعه مى دهد) مراد از آن کم دادن است.
۲- روزى خداوند به انسانها، جلوه ربوبیت و پروردگارى اوست. (إن ربّک یبسط الرزق)
۳- ربوبیت خدا، مقتضى مقدر کردن تفاوت روزى براى بندگان است. (إن ربّک یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر)
۴- تفاوت روزى انسانها، تدبیر الهى در جهت پرورش و رشد آنان است. (إن ربّک یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر) تأکید بر ربوبیت الهى در مورد «یبسط» و «یقدر» مى رساند که این بسط و تقدیر نشأت یافته از ربوبیت اوست (تا چرخ زندگى بچرخد و انسانها در پرتو این تفاوت آزمایش شوند و تکامل یابند).
۵- توجه به نقش اصلى مشیت و تقدیر خدا در روزى انسانها، زمینه ساز اجتناب از بخل و افراط در انفاق به بخشش همه اموال و داراییهاست. (و لاتجعل یدک مغلولة إلى عنقک ... إن ربّک یبسط الرزق لمن یشاء) جمله «إن ربّک...» در مقام تعلیل براى جمله «و لاتجعل یدک...» است. بنابراین مفهوم آیه چنین مى شود: خداوند روزى رسان است، پس نباید از ترس تهیدستى، بخل ورزید و انفاق نکرد.
۶- خداوند از حال بندگان خویش، کاملاً باخبر بوده و آگاهى همه جانبه دارد. (إنه کان بعباده خبیرًا بصیرًا)
۷- تفاوت روزى انسانها، بر اساس آگاهى و بینش عمیق خداوند به بندگان است. (یبسط الرزق ... و یقدر إنه کان بعباده خبیرًا بصیرًا)
۸- مشیت خداوند، داراى اساسى عالمانه و آگاهانه است. (یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر إنه کان بعباده خبیرًا بصیرًا)
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: بصیر ۶; خبیر ۶
- انسان: تقدیر روزى انسان ها ۵; روزى انسان ها ۲، ۳، ۴، ۷; قانونمندى تفاوت روزى انسان ها ۷
- انفاق: زمینه اجتناب از افراط در انفاق ۵
- بخل: زمینه اجتناب از بخل ۵
- تکامل: زمینه تکامل ۴
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۳، ۴; آثار مشیت خدا ۱; علم خدا ۷، ۸; علم غیب خدا ۶; قانونمندى مشیت خدا ۸; مقدرات خدا ۳; نشانه هاى ربوبیت خدا ۲; نقش مشیت خدا ۵; نقش مقدرات خدا ۱، ۵
- ذکر: آثار ذکر ربوبیت خدا ۵; ذکر منشأ روزى ۵
- روزى: فلسفه تفاوت روزى ۴; منشأ ازدیاد روزى ۱; منشأ تفاوت روزى ۳; منشأ نقصان روزى ۱