هود ١٠١
ترجمه
هود ١٠٠ | آیه ١٠١ | هود ١٠٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَآ أَغْنَتْ عَنْهُمْ»: عذاب خدا را از ایشان دور نکرد. بدیشان سودی نبخشید. «مِن شَیْءٍ»: هیچ چیزی. حرف (مِنْ) در اینجا برای عمومیّت نفی بعد از خود میباشد. «تَتْبِیب»: هلاک ساختن. زیانمند کردن.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ مَا کَانَ رَبُّکَ لِيُهْلِکَ... (۲)
تِلْکَ الْقُرَى نَقُصُ عَلَيْکَ... (۱) وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ نَحْنُ... (۰)
تفسیر
- آيات ۱۰۸ - ۱۰۰، سوره هود
- دو احتمال در معناى : ((ابناء القرى ))
- مراد از اينكه آلهه مشركين جز بر هلاكت و تباهى خوانندگان خويش نيفزودند
- اشاره به وجود ارتباط بين اعمال سابق ولا حق انسان ، و نيز ارتباط آن بااعمال ديگران
- عالم برزخ منزلگاه موقتى است و جنبه تمهيدى براى روز قيامت و بهشت و دوزخ جاودانه دارد
- چند وجه در معناى : ((يوم ياءت ...)) در آيه شريفه
- در روز قيامت حقايق براى همگان واضح شده ، توهم استقلال اسباب و وسائط زائل مى گردد
- معناى جمله : ((يوم ياءت لاتكلم نفس الّا باذنه )) و معناى تكلم در قيامت
- بيان اينكه دروغ گفتن مشركين در روز قيامت از باب ظهور ملكات است
- وجه جمع بين آياتى كه تكلم در روز قيامت را اثبات مى كنند با آياتى كه آن را نفى و انكار مى كنند
- گفتار ديگر مفسرين در معناى آيه (لاتكلم نفس الا باذنه )
- علاوه بر اينكه خداى تعالى مى فرمايد: ((هذا يوم لا ينطقون و لا يوذن لهم فيعتذرون)) و معلوم است كه
- وجهى كه ديگران درباره جمع بين اين دو دسته از آيات
- معناى جمله : ((فمنهم شقىّ و سعيد)) و اشاره به معناى تقسيم انسانها به سعادتمند وشقاوتمند
- نقد و رد سخن فخررازى كه گفته است سعادت و شقاوت آدمى به حكم خدا و لازم لاينكفاوست
- بيان اينكه قضاء و قدر الهى و علم او به اعمال انسان منافاتى با اختيارى بودناعمال انسان ندارد
- معناى (زفيز) و (شهيق ) و بيان حالاهل جهنم
- معناى ((خلود)) و مشتقات آن
- دو اشكال در ارتباط با آيه : ((خالدين فيها مادامت السموات و الارض )) و جواب آنها
- سخن زمخشرى در تفسير كشاف در اشاره به اين وجه
- دفعاشكال قاضى بيضاوى بر آيه شريفه
- وجوه ديگرى كه درباره تحديد خلود در آيه شريفه ذكر شده است
- معناى استثناء: ((الّا ماشاء ربّك )) در دو آيه مربوط به بهشتيان و دوزخيان
- وجوه مختلف ديگر درباره مراد از استثناء فوق الذكر
- اشاره به نكته لطيفى كه از آيه : ((و اما الذين سعدوا...)) استفاده مى شود.
- وجه جمع بين جمله : ((الّا ماشاء ربّك )) و ((عطاء غير مجذوذ)) در آيه شريفه
- بحث روايتى
- بررسى نسبت سعادت و شقاوت انسان با قضا و قدر الهى با توجه به روايات وارده
- عالم هستى داراى دو وجه است : وجه ضرورت و تقدير و وجه امكان و اختيار
- معناى فرمايش پيامبر (ص ): ((كل ميسر لما خلق له ))
- رواياتى در ذيل آيات شريفه مربوط به خلود در جنت و نار و استثناء: ((الّا ماشاء ربّك))
- بهشت اولياء خدا با بهشت ديگران تفاوت دارد (و من دونهما جنّتان )
- رد سخن سيوطى در مورد منسوخ شدن دو آيه : ((فاما الّذين شقوا... ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ لَمَّا جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ ما زادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ «101»
و ما به آنان ظلم نكرديم، بلكه آنان خود بر خويشتن ستم روا داشتند و چون قهر پروردگارت آمد، پس (آن) خدايانى كه به جاى «اللَّه» مىخواندند، سودى به حال آنان نبخشيد و آنان را جز ضرر و هلاكت چيزى نيفزودند.
جلد 4 - صفحه 120
نکته ها
كلمهى «تَتْبِيبٍ» از «تب» به معناى استمرار در زيان و هلاكت و نابودى است.
پیام ها
1- تنبيه و كيفر ظالم، ظلم نيست، بلكه عين عدل است. «وَ ما ظَلَمْناهُمْ»
2- سرنوشت انسان، در گرو اعمال و رفتار خود اوست. «ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ»
3- غير از خداوند، هيچ كس و هيچچيز ديگر، منجى انسان نيست. «فَما أَغْنَتْ»
4- در برابر ارادهى الهى، هيچ كس و هيچچيز را تاب مقاومت نيست. «مِنْ شَيْءٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ لَمَّا جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ ما زادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ (101)
وَ ما ظَلَمْناهُمْ: و ما ستم ننموديم اهل اين شهرها را به اهلاك ايشان.
«1» تفسير مجمع البيان ج 3 ص 191.
«2» مصدر سابق.
جلد 6 - صفحه 136
وَ لكِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ: و لكن ايشان ستم كردند بر نفسهاى خود به سبب كفر و طغيان و عناد كه موجب عذاب ايشان شد. فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ: پس بىنياز ننمودند و نفع نرسانيدند و قدرت دفع نداشتند از ايشان. آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ: بتانى را كه پرستش و طلب حوائج مىنمودند از آنها غير از خداوند متعال. مِنْ شَيْءٍ: هيچ چيز را از جلب نفع و دفع ضرر. حاصل آنكه خدايانى كه از فرط جهالت و غوايت غير از ذات احديت ستايش مىنمودند، هيچ فايده براى آنها نداشت. لَمَّا جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ: وقتى كه آمد فرمان عذاب پروردگار تو به عذاب ايشان. وَ ما زادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ: و نيفزود ايشان را جز هلاك رسانيدن و زيان تمام رسانيدن. اضافه هلاكت به اصنام به جهت آنست كه آنها سبب هلاكت شدند، كه اگر آنها را عبادت نمىكردند بدين عذاب مبتلا نمىشدند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِينٍ (96) إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ (97) يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ (98) وَ أُتْبِعُوا فِي هذِهِ لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ (99) ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْقُرى نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْها قائِمٌ وَ حَصِيدٌ (100)
وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ لَمَّا جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ ما زادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ (101) وَ كَذلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذا أَخَذَ الْقُرى وَ هِيَ ظالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ (102) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَةِ ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ (103)
ترجمه
و بتحقيق فرستاديم موسى را با آيتهاى خودمان و حجّتى آشكار
بسوى فرعون و اتباعش پس پيروى كردند فرمان فرعون را و نبود امر فرعون موجب هدايت
پيشرو ميشود قومش را روز قيامت پس وارد نمايد آنها را در آتش و بد است آن مورديكه ورود شده در آن
و از پى آورده شدند در اين سراى لعنت را و در روز قيامت بد است آن عطائى كه عطا كرده شده است
اين از اخبار بلدها است كه نقل نمائيم آنرا بر تو بعضى از آنها بر پا است و برخى درو شده
و ستم ننموديم ما آنها را ولى ستم نمودند آنها بخودشان پس كفايت ننمودند از آنها خدايا نشان كه ميخواندند از غير خدا هيچ چيز چون آمد فرمان پروردگارت و نيفزودند آنها را جز هلاكت و خسارت
و اين چنين است گرفتن پروردگارت چون گرفت بلدها را با آنكه آنها ستم كار بودند همانا گرفتن او دردناك سخت است
همانا در آن هر آينه عبرت است براى آنكه بترسد از عذاب آخرت آن روزى است كه جمع كرده شوند براى آن مردم و آنروزى است حاضر كرده شده.
تفسير
خداوند حضرت موسى عليه السّلام را با معجزات بسياريكه شمهاى از آنها در ضمن قصص راجعه بآن حضرت ذكر شد مبعوث فرمود بر فرعون و اعيان قوم او كه هر يك از آن معجزات باعتبار دلالتشان بر صدق آنحضرت آيه و دليل بودند و باعتبار دلالتشان بر كذب مخالفان او حجت و سلطان و عصا در ميان آنها ممتاز بود بحجّيت واضحه كه موجب سلطنت و غلبه بر خصم بود و باين اعتبار معبّر بلفظ مفرد و معنون بسلطان مبين شده است و بقدرى حب دنيا و تقليد و تعصّب در آنقوم رسوخ پيدا كرده بود كه با مشاهده آن معجزات كثيره ظاهره باز متابعت نمودند امر فرعون را بكفر و اقرار بخدائى او و معلوم است كه چنين امرى موجب رشد و هدايت نيست بلكه موجب غوايت و ضلالت است و در روز قيامت هر مفسد و ضالّ و مضلّى پيشرو و مقدّم و امام اتباع خود است تا خود و پيروان خود را بمنزل اصلى برساند چنانچه هر مصلح و مهتدى و هادى هم پيشرو و مقدّم و امام پيروان خود است تا بمقصد برسند مثلا ابو بكر
جلد 3 صفحه 107
و عمر و عثمان ائمّه و پيشروان اهل سنّتند تا آنها را بجايگاه خودشان برسانند و امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السلام ائمّه و پيشروان شيعيانند تا آنها را بمقام خودشان و اصل فرمايند و پيرو پيروان كفر و ضلال لعنت و محروميّت از رحمت احديّت است در دنيا و آخرت و اين لعنت كه ملازم با عذاب است چون در مقابل عطايا و نعم اهل بهشت است بمنزله عطائى است كه بدوزخيان اعطاء شده و اين اجمالى است از اخبار بلاد و اقواميكه بعذاب الهى در نتيجه طغيان گرفتار شدند كه خداوند بغرض عبرت خلق براى پيغمبر خود نقل فرموده و بعضى از آن بلاد هنوز باقى است باعيان يا آثارشان مانند زراعتى كه بجاى خود ايستاده و ثابت است و بعضى بكلى محو و نابود شده كه اثرى هم از آن باقى نيست مانند مزرعهاى كه درو شود و اثرى از زراعت در آن باقى نماند و العياذ باللّه تصوّر نشود خداوند بآنها ظلم نموده كه در دنيا و آخرت از نعمت خود محروم و بعذاب دائم گرفتار فرموده چون آنها خودشان ظلم نمودند در باره خودشان كه سرمايه ترقى و تعالى را از دست دادند و موجبات فنا و زوال و استيصال و استحقاق خلود در عذاب را براى خودشان تهيّه نمودند و بهيچ وجه پرستش خدايان باطل و تبعيّت سلاطين جور براى آنها نافع و مفيد نشد و اينها نتوانستند از پرستش و ستايش كنندگان خودشان دفاع نمايند در موقع ورود عذاب الهى و جز هلاكت و خسارت براى اتباع خودشان چيزى زياد ننمودند و كيفيّت گرفتن خداوند اهل بلاديرا كه ستم نمودند بخودشان و خلق براى انتقام و تعذيب آنستكه بآنها مهلت ميدهد تا بنهايت شقاوت برسند و پس از آن غضب ميكند و از آنها انتقام ميكشد بعذاب دردناك سخت كه رهائى از آن ممكن نيست چنانچه قريب باين معنى در باره هر ظالمى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده با تمسّك باين آيه شريفه و در اين اخبار و قصص اقوام سابقه هالكه عبرت است براى كسيكه از عذاب آخرت مىترسد چون معتقد بمعاد است و ميداند كه اينها نمونهاى از آن عذاب عظيم است نه كسيكه بكلى غافل است و متوجّه باين معانى نيست و اين روز عذاب و آخرت و روز قيامت روزى است كه خداوند خلق اوّلين و آخرين را براى جمع شدن در آنروز خلق فرموده كه هر كس بكمال لايق و نتيجه عقايد و اعمال خود از خير و شرّ برسد و آنروز مشهود است كه تمام مخلوقات از جنّ و انس و اهل آسمان و زمين
جلد 3 صفحه 108
آنروز را خواهند ديد و مانند آن روزى نيست و تمام انبياء و رسل شهادت بوقوع آن داده و مىدهند چنانچه قمّى ره فرموده و عياشى ره از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده در تفسير اين آيه كه آنروز قيامت است و آن روز موعود است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما ظَلَمناهُم وَ لكِن ظَلَمُوا أَنفُسَهُم فَما أَغنَت عَنهُم آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ مِن شَيءٍ لَمّا جاءَ أَمرُ رَبِّكَ وَ ما زادُوهُم غَيرَ تَتبِيبٍ (101)
و ما ظلم نكرديم باين امم انبياء که هلاك شدند و لكن خود آنها بنفوس خود ظلم كردند پس بينياز نكرد آنها را خدايان آنها که ميپرستيدند غير از خداي متعال از هيچ گونه عذابي موقعي که آمد امر پروردگار تو و زياد نكردند بر آنها غير از هلاكت و فناء و از بين رفتن آنها.
جلد 11 - صفحه 121
وَ ما ظَلَمناهُم ظلم از قبايح عقليه است و محال است از خداوند صادر شود و يكي از معاني عدل همين است که ظلم نميكند و فعل قبيح و لغو از او صادر نميشود بر كافر و فاسق زائد بر استحقاق عذاب نميكند و غير مستحق را عذاب نميفرمايد وَ لكِن ظَلَمُوا أَنفُسَهُم با اينكه خداوند از راه لطف و رحمت بر آنها انبياء فرستاد و حجت را بر آنها از هر جهت تمام كرد و راه رستگاري و نجات از مهالك را بآنها نشان داد و آنها علاوه بر اينكه قبول نكردند در مقام اذيت و ظلم بانبياء و گروندگان بآنها هر قدر توانستند كردند و فسق و فجور و طغيان نمودند و مانع ديگران هم شدند و نگذاشتند آنها بشرف ايمان مشرف شوند.
فَما أَغنَت عَنهُم پس بينياز نكرد آنها را از عذاب الهي آلِهَتُهُمُ بتهاي آنها و جلوگيري نكردند از عذاب.
الَّتِي يَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ خداوند عالم است که قدرت دارد بر دفع شرّ آنها از انبياء و مؤمنين و اينكه دشمنان آنها را هلاك نمايد مِن شَيءٍ هيچگونه نفعي و دفع ضرري اينکه آلهه آنها براي آنها ندارند يك جمادي بيش نيستند.
لَمّا جاءَ أَمرُ رَبِّكَ موقعي که مشيّت الهي تعلق گرفت بهلاكت آنها اصنام آنها که جاي خود دارند اگر جن و انس جمع شوند و بخواهند مقابل مشيّت الهي عرض اندام كنند قدرت ندارند.
وَ ما زادُوهُم غَيرَ تَتبِيبٍ تتبيب هلاكت است يعني آلهه آنها سبب شدند بر نزول عذاب الهي اينکه هم باين معني که پرستش اينها آلهه خود را که شرك باشد سبب استحقاق آنها شد بر عذاب آنها هم در دنيا و هم در آخرت و الّا خود آلهه که يك جمادي بيش نيست و منشأ هيچگونه اثري نيستند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 101)- «اما ما به آنها ستم نکردیم بلکه آنها خودشان به خویشتن ستم روا داشتند» (وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ).
آنها به بتها و خدایان دروغینشان پناه بردند «و هنگامی که فرمان مجازات الهی فرا رسید، معبودانی را که غیر از خدا میخواندند آنها را یاری نکردند» (فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِی یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ لَمَّا جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ).
آری! این خدایان قلابی «جز بر هلاکت آنها نیفزودند» (وَ ما زادُوهُمْ غَیْرَ تَتْبِیبٍ).
نکات آیه
۱- خداوند ، بر بندگانش ستم نمى کند. (و ما ظلمنهم)
۲- خداوند ، مردمان را به طرف گناهان (شرک ورزى ، انکار پیامبران و ...) سوق نمى دهد. (و ما ظلمنهم) منظور از ستم نکردن خدا بر بندگان این است که: او آنان را به موجبات هلاکت و عذاب (شرک و ...) وانمى دارد. بنابراین عذابهاى نازل شده بر آنان مقتضاى عملکرد خودشان است.
۳- شرک ورزى ، انکار پیامبران و ارتکاب گناه ، ستمهایى است که مشرکان ، کافران و گنه کاران در حقِ خود روا مى دارند. (و لکن ظلموا أنفسهم) مقصود از ظلم به نفس - که جمله «ظلموا أنفسهم» گویاى آن است - هم گناهان و هم آثار و تبعات آن مى باشد. برداشت فوق ناظر به لِحاظ نخست است.
۴- گرفتارى کافران ، مشرکان و گنه کاران به عذابهاى الهى ، ستم و کیفرى است که آنان خود براى خویشتن فراهم مى کنند. (و لکن ظلموا أنفسهم) چنان چه گذشت، مقصود از «ظلم به نفس» گناهان و نیز آثار و تبعات گناهان مى باشد; برداشت فوق ناظر به دومین لحاظ است. بنابراین «ظلموا أنفسهم...»; یعنى، نزول عذاب بر کافران - که از آثار و تبعات گناهانشان است - ستمى بود که آنان بر خود روا داشتند.
۵- اقوام هلاک شده گذشته: قوم نوح ، عادیان ، ثمودیان ، قوم شعیب و لوط و فرعونیان ، با شرک ورزى و انکارِ رسالت پیامبران ، بر خویش ستم کردند. (و ما ظلمنهم و لکن ظلموا أنفسهم) مراد از ضمیر «هم» و مانند آن در آیه مورد بحث ، اقوامى است که سرگذشت آنان در سوره هود بیان شده است; یعنى: قوم نوح ، عادو ... .
۶- عذابهاى نازل شده بر اقوام گذشته (فرعونیان ، عادیان و ...) کیفرهایى بود که آنان خود براى خویشتن فراهم آوردند. (و ما ظلمنهم و لکن ظلموا أنفسهم)
۷- مشرکان به هنگام نزول عذابهاى الهى ، از بتها و خدایان دروغین استمداد مى کنند و براى رفع آن ، از آنها یارى مى جویند. (فما أغنت عنهم ءالهتهم التى یدعون من دون الله من شىء لما جاء أمر ربک) مراد از «أمر ربک» عذاب الهى است. اغناء (مصدر أغنت) به معناى کفایت کردن و برطرف ساختن است. «من شىء» مفعول براى «ما أغنت» مى باشد و مقصود از آن عذاب است. بنابراین «فما أغنت عنهم آلهتهم ... من شىء»; یعنى، خدایانشان آنان را کفایت نکردند و حتى مقدار اندکى از عذاب را از ایشان، برطرف نساختند.
۸- بتها و خدایان پندارى ، هرگز به فریاد پرستشگران خویش نمى رسند و نمى توانند حتى اندکى از عذابهاى الهى را از آنان دور سازند. (فما أغنت عنهم ءالهتهم التى یدعون من دون الله من شىء لما جاء أمر ربک)
۹- تنها خداوند بر نجات آدمیان از خطرها و عذابها تواناست. (فما أغنت عنهم ... من دون الله) توصیف «ءالهتهم» به «التى یدعون من دون الله» گویاى این است که: نباید غیر خدا را به یارى طلبید; زیرا هر معبودى غیر از خداى یکتا ، از دفع عذاب ناتوان است.
۱۰- عذابهاى نازل شده بر مشرکان ، برخاسته از فرمان خداوند است. (لما جاء أمر ربک)
۱۱- نزول عذاب بر مشرکان و گنه پیشگان ، جلوه اى از ربوبیت خدا و در جهت تدبیر امور انسانهاست. (لما جاء أمر ربک) برداشت فوق ، با توجه به کلمه «رب» (مدبر و مربى) استفاده شده است.
۱۲- فرمانهاى خدا بدون کمترین تخلف و کاستیى ، تحقق مى یابد. (لما جاء أمر ربک) تعبیر کردن از عذاب به «أمر» - که به معناى فرمان است - به این نکته اشاره دارد که: آنچه خداوند به تحققش فرمان مى دهد ، عیناً و بدون کمترین کاستیى انجام مى پذیرد ، به گونه اى که گویا آن فعلِ انجام شده همان فرمان است.
۱۳- خداوند ، مشرکان عصر بعثت و منکران رسالت پیامبر(ص) را به عذاب و کیفر تهدید کرد. (فما أغنت عنهم ءالهتهم ... لما جاء أمر ربک) خطاب کردن به پیامبر(ص) (لما جاء أمر ربک) و (ذلک من أنباء القرى نقصه علیک) در بیان نتیجه گیرى از سرگذشت اقوام پیشین، حاوى این نکته است که: مشرکان عصر پیامبر نیز در خطر گرفتار شدن به آن گونه عذابها بودند.
۱۴- پرستش کنندگانِ خدایان دروغین ، مردمانى تباه شده و خسارت دیده اند. (و ما زادوهم غیر تتبیب) «تتبیب» در لغت به معانى خسارت دیدن ، خسارت زدن ، هلاکت ساختن و نیز نفرین و درخواست هلاکت و خسارت ، آمده است.
۱۵- استمداد از خدایان دروغین نه تنها سودى براى استمداد کنندگان ندارد; بلکه بر خسارت و تباهى آنان نیز مى افزاید. (و ما زادوهم غیر تتبیب) در جمله «و ما زادوهم ...» نسبت افزودن خسارت به بتها داده شده است; ولى از آن جا که بتها بر خسارت زدن ناتوانند، مراد از «ما زادوهم ...» به قرینه «التى یدعون ...» این است که: اعتقاد به بتها مایه خسارت است و خواندن آنها و استمداد از آنها به هنگام نزول عذاب الهى، موجب افزایش خسارت استمداد کنندگان خواهد شد.
موضوعات مرتبط
- استمداد: استمداد از بتها ۷; استمداد از معبودان باطل ۷; استمداد بى ثمر ۱۵; زیان استمداد از معبودان باطل ۱۵
- اسماء و صفات: صفات جلال ۱، ۲
- انبیا: آثار تکذیب انبیا ۵; ظلم تکذیب انبیا ۳
- انسان: مدبر انسان ها ۱۱
- اهل مدین: ظلم اهل مدین ۵; عذاب اهل مدین ۶; کیفر اهل مدین ۶
- بتها: بتها و نجات از عذاب ۸; عجز بتها ۸
- خدا: اختصاصات خدا ۹; اوامر خدا ۱۰; تنزیه خدا ۱، ۲; تهدیدهاى خدا ۱۳; حتمیت اوامر خدا ۱۲; خدا و ظلم ۱; نجات بخشى خدا ۹; نشانه هاى ربوبیت خدا ۱۱; هدایتگرى خدا ۲
- خود: ظلم به خود ۳، ۴، ۵
- زیانکاران: ۱۴
- شرک: آثار شرک ۵; ظلم شرک ۳
- ظالمان: ۳، ۵
- ظلم: موارد ظلم ۳
- عذاب: تهدید به عذاب ۱۳; نجات از عذاب ۹
- فرعونیان: ظلم فرعونیان ۵; عذاب فرعونیان ۶; کیفر فرعونیان ۶
- قوم ثمود: ظلم قوم ثمود ۵; عذاب قوم ثمود ۶; کیفر قوم ثمود ۶
- قوم عاد: ظلم قوم عاد ۵; عذاب قوم عاد ۶; کیفر قوم عاد ۶
- قوم لوط: ظلم قوم لوط ۵; عذاب قوم لوط ۶; کیفر قوم لوط ۶
- قوم نوح: ظلم قوم نوح ۵; عذاب قوم نوح ۶; کیفر قوم نوح ۶
- کافران: عوامل عذاب کافران ۴
- کیفر: تهدید به کیفر ۱۳
- گناه: ظلم گناه ۳
- گناهکاران: عذاب گناهکاران ۱۱; عوامل عذاب گناهکاران ۴
- محمد(ص): تهدید مکذبان محمد(ص) ۱۳
- مشرکان: استمداد مشرکان ۷; تهدید مشرکان صدر اسلام ۱۳; زیانکارى مشرکان ۱۴; عذاب مشرکان ۱۱; عوامل عذاب مشرکان ۴; مشرکان هنگام عذاب ۷; منشأ عذاب مشرکان ۱۰; هلاکت مشرکان ۱۴
- معبودان باطل: عجز معبودان باطل ۸; معبودان باطل و نجات از عذاب ۸