التوبة ٥٥
ترجمه
التوبة ٥٤ | آیه ٥٥ | التوبة ٥٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَزْهَقَ»: بدر رود. از مصدر زُهوق به معنی خُروج، و در اینجا مراد جاندادن و قالب تهیکردن است که برای آنان همراه با شکنجهها و دردها است (نگا: انعام / و أنفال / ). «أَنفُس»: جمع نفْس، جان. روح.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ لاَ يَحْسَبَنَ الَّذِينَ کَفَرُوا... (۳) وَ لاَ تَمُدَّنَ عَيْنَيْکَ إِلَى مَا... (۲) أَ يَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُمْ... (۱) نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ... (۰) وَ قَالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالاً وَ... (۳)
تفسیر
- آيات ۶۳ - ۴۹ سوره توبه
- منافقين كه به گمان خود از ناملايمات فتنه احتمالى جنگ دورى مى گزينند در واقع از نفاق و ضلالتشان در فتنه سقوط كرده اند و خود غافلند
- خوشحالى منافقين از شكست مسلمين و بدحالى آنها از پيروزى مسلمين و جواب اول به آنان
- فقط اراده و مشيت خداوند جارى است و توكل و واگذارى امور به او جايى براى سرور يا غم نمى گذارد.
- جواب دوم به منافقين : (( قل تربصون بنا الا احدى الحسينين ))
- انفاق منافقين مقبول نيست
- شيفته اموال و اولاد بسيار منافقين مشو كه اموال و اولاد آنان مايه عذاب آنها است
- مواد مصرف صدقات واجبه (زكوات )
- وجوهى كه در توجيه ترتيب ذكر موارد هشتگانه مصرف زكات گفته شده
- معناى جمله : (( قل اذن خير لكم ))
- توضيح مراد از جمله : يؤ من بالله و يؤ من للمؤ منين ))
- عدم منافات بين اينكه پيامبر اسلام (ص ) رحمة للعالمين است و اينكه فقط براى مؤ منين رحمت است
- روايتى در مورد كسانى كه در مورد تقسيم صدقات بين فقراء به پيامبر (ص ) اعتراض كردند
- (( منهم من يلمزك فى الصدقات ... ))
- رواياتى درباره تقسيم صدقات واجب و مستحقين آن
- كسانى كه در شمار (( مؤ لفة قلوبهم )) بودند و رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از زكات به آنان پرداخت كرد
- مواردى از پرداخت صدقه واجب در فرمايش امام صادق (ع )
- چند روايت در ذيل آيه (( يقولون هو اذن قل اذن خير لكم ... ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ «55»
پس اموال و فرزندان منافقان تو را به شگفتى نيندازد. جز اين نيست كه خداوند مىخواهد به اين وسيله آنان را در زندگى دنيا عذاب كند و جانشان در حال كفر، خارج شود.
نکته ها
«تَزْهَقَ» به معناى خارج شدن همراه با دشوارى و تأسّف و حسرت است.
نهى خدا از تعجّب، دليل بر وجود اين تعجّب در پيامبر نيست، بلكه از باب به در بگو ديوار بشنود، جنبهى پيشگيرى دارد.
در نهجالبلاغه، لحظات جان دادن گروهى ترسيم شده است كه اموالشان در آن هنگام، در برابر چشمشان جلوه مىكند و از اينكه آنها را مىگذارند و مىروند، عذاب مىكشند. «2»
راههاى عذاب شدن به وسيلهى مال از اين قبيل است: عذاب در تهيّه آن، در نگهدارىِ آن از سرقت و حريق و مردم حسود، به جا گذاشتن و رفتن هنگام جان دادن، پاسخگويى در قيامت براى چگونگى تهيّه و مصرف آن.
«1». در داستان يوسف، زليخا تمام درها را با دست خود بست و از يوسف كام خواست. اما يوسف عليه السلام به سوى در فرار كرد و زن هم به دنبال او مىدويد. در اين صحنه يوسف و زليخا از نظر ظاهر و حركات فيزيكى، هردو مىدويدند، امّا انگيزهى يكى فرار از گناه و انگيزهى ديگرى گناه كردن بود. و اين است معناى نقش نيّت و انگيزه در اعمال انسان.
«2». نهجالبلاغه، خطبه 108.
جلد 3 - صفحه 440
پیام ها
1- مؤمنان معاصر پيامبر در مقايسه با منافقان، در ضعف مالى بودند. فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ ...
2- چه بسيار نعمتهايى كه در باطن نقمت است و چه بسا توانهاى اقتصادى كه وسيلهى نابودى و بدبختى مىشود. «لِيُعَذِّبَهُمْ بِها»
3- به ذلّت كشاندن ثروتمندانِ منافق، از سنّتهاى الهى است. «لِيُعَذِّبَهُمْ بِها»
4- عذاب الهى تنها در آخرت نيست، در دنيا هم وجود دارد. «فِي الْحَياةِ الدُّنْيا»
5- مرگ، جدايى روح از بدن است، نه نيست و فانى شدن. «تَزْهَقَ»
6- جان منافق، ارزش گرفتن ندارد، خود خارج مىشود. «تَزْهَقَ»
7- منافقِ ثروتمند، سخت جان مىدهد. «تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ»
8- مال و اولاد فراوان منافقان، زمينهى كافر مردن آنان است. فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ ... تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ
9- به عاقبت امور توجّه كنيد، نه به جلوههاى آن. فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ ... تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ (55)
ج5، ص 121
فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ: پس بايد به تعجب نياورد تو را اى شنونده آيات الهى، اموال منافقان و نه اولادشان، چه كثرت اموال و اولاد استدراج است، يا خطاب به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و مراد امتند، يعنى اى مؤمنان بايد تعجب ننمائيد از بسيارى اموال و اولاد منافقين دين مبين. إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها: اينست و جز اين نيست كه خداى تعالى مىخواهد عذاب فرمايد كفار را به اين مال و اولاد. فِي الْحَياةِ الدُّنْيا: در زندگانى دنيا.
در مجمع فرمايد: در معنى آيه، پنج وجه است:
اول- قول ابن عباس و قتاده در آيه تقديم و تأخير است «اى- لا تسرّك اموالهم و اولادهم فى الحياة الدّنيا انّما يريد اللّه ليعذّبهم بها فى الآخرة» يعنى تعجب نياورد تو را اموال و اولاد كفار در دنيا بتحقيق خداى تعالى مىخواهد عذاب فرمايد آنها را به اين مال و اولاد در آخرت.
دوم- قول حسن و بلخى- حق تعالى مىخواهد عذاب فرمايد آنها را به مال و اولاد در دنيا بسبب تشديد بر آنها در تكليف و امر به انفاق و جهاد و تأديه ايشان بر وجه كراهت و مشقت به جهت اميد نداشتن به مثوبات اخروى و كشته شدن اولاد در محاربه.
سوم قول ابن زيد- اراده فرموده تعذيب آنها را به حفظ اينها و تحمل مصائب با حرمان منفعت از آنها.
چهارم- قول جبائى- معذب فرمايد آنها را به سبب اسيرى اولاد و غنيمت اموال نزد تمكن مؤمنين به اخذ آنها، پس حسرت خورند و اين جزاى كفر ايشان است در دنيا.
پنجم- معذب فرمايد به جمع مال و حب اولاد و حزن آنها بر فوت و موت هر يك و مفارقت آنها به موت از هر دو با هزاران حسرت.
حاصل آيه آنكه: به كثرت اموال و اولاد كفار تعجب نكنيد، چه اين نعمت استدراج است كه به سبب ازدياد آن درجه به درجه كفر و طغيان آنها زيادتر، به حدى كه سلب قابليت رحمت واسعه الهى را به سوء اختيار خود نموده مستوجب عذاب دائم گردد، بلكه مؤمن قلبش دلبستگى با دنيا ندارد و همه
ج5، ص 122
توجهات او به آخرت باشد.
بيان- موجودات به حسب تقسيم و فرض عقلى بر چهار قسمند:
1- هم ازلى و هم ابدى باشد، و منحصر است فقط در ذات احديت الهى جل جلاله.
2- نه ازلى و نه ابدى، و آن دنيا است.
3- ازلى باشد و لكن ابدى نباشد و آن محال الوجود است، زيرا به دليل ثابت شده و از قواعد مسلمه اهل تحقيق است (ما ثبت قدمه امتنع عدمه و ما ثبت عدمه امتنع و جوده) وجودى كه ثابت شود قدم او، ممتنع است عدم او، و آنچه ثابت شد عدم او بالذات، ممتنع است وجود او در خارج مانند شريك البارى.
4- ازلى نباشد لكن ابدى باشد و آن آخرت و جميع مكلفينند، زيرا آخرت اول دارد كه نبود و خلق شده، لكن ابدى باشد و فنا ندارد و هميشه باقى است، همچنين مكلفين از مطيع و عاصى تمام، حياتشان اول دارد اما آخرى نخواهد داشت.
پس از ثبوت اين مطلب، مبين شود كه مناسبت حاصله بين مكلف و بين آخرت اشد است از مناسبت بين او و دنيا، و بنابراين ظاهر گردد كه انسان براى آخرت خلق شده نه دنيا، پس سزاوار آنكه قلبش مايل به دنيا نشود، چه مسكن اصلى او آخرت و عن قريب به آنجا تحول يابد.
وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ: و بيرون رود جانهاى ايشان از ابدانشان به صعوبت و سختى. وَ هُمْ كافِرُونَ: و حالتى كه كافر باشند، مراد آن است كه ايشان مشغول تمتع مال و اولاد باشند و نظر در عاقبت كار خود و تدارك ما فات نكنند كه ناگهان مرگ آنها را دريابد به حالت كفر، و مال و فرزند براى آنها ثمر و نتيجهاى نخواهد داشت.
فى الكافى- باسناده عن زيد الشّحّام قال: قال ابو عبد اللّه عليه السّلام:
خذ من نفسك لنفسك خذ منها فى الصّحة قبل السّقم و فى القوّة قبل الضّعف و فى الحياة قبل الممات.
ج5، ص 123
در كافى شريف حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: اخذ كن از نفس خود حظى و بهره و منفعتى براى خود، اخذ كن از آن در حالت صحت قبل از مرض و در حالت قوت قبل از ضعف و در حالت حيات قبل از مردن.
تتمه- قوله «وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ» اراده تعلق دارد به زهوق انفس آنها نه به كفر، مثل آنكه گوئى (اريد ان اضربه و هو عاص) پس اراده تعلق گرفته به ضرب نه به عصيان، و همچنين مريض به طبيب گويد مىخواهم وقت مرض پيش من آئى، مسلما اين خواستن موجب نشود كه مرض را براى خود خواسته باشد؛ بنابراين حق تعالى اراده فرموده ازهاق روح منافقين را در حالى كه كافر بودند، و اين اراده مستلزم نيست كه خداى تعالى مريد كفر باشد؛ تعالى اللّه علوا كبيرا.
تنظيم- شخص بصير كه تأمل نمايد در اين آيات، هر آينه دريابد ترتيب انتظام آنها را به احسن وجوه، زيرا ابتداء بيان فرمود انواع فضايح اعمال و قبايح افعال آنها را، بعد بيان مآل آنها در آخرت از عقاب و عذاب و مآل آنها را در دنيا از اقسام محنت و بليت. بعد بيان عدم انتفاع آنها را در آخرت به اعمال خيريه.
بعد بيان فرمود در اين آيه كه آنچه گمان كنند منافع دنيا است از كثرت مال و اولاد، هر آينه در حقيقت نقمت و سبب بلا و محنت ايشان است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْماً فاسِقِينَ (53) وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاَّ وَ هُمْ كُسالى وَ لا يُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ كارِهُونَ (54) فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ (55)
ترجمه
بگو انفاق كنيد برغبت يا كراهت هرگز قبول نمىشود از شما همانا شما بوديد گروه متمرّدان
و باز نداشت ايشانرا كه قبول شود از آنها انفاقهاشان مگر آنكه آنان كافر شدند بخدا و به پيغمبرش و نمىآيند بنماز مگر آنكه آنها كسلانند و انفاق نميكنند مگر آنكه آنها كراهت دارندگانند
پس بشگفت نياورد ترا مالهاى آنها و نه فرزندان آنها جز اين نيست كه ميخواهد خدا آنكه عذاب كند ايشانرا بآن در زندگانى دنيا و بيرون رود جانهاشان با آنكه آنها كافرانند.
تفسير
در منهج روايت نموده كه بعضى از متخلّفين از جهاد خواستند بكمك مالى جبران نمايند از تخلّف و باين وسيله تحصيل اذن نمايند اين آيه نازل شد و بنابر اين محتمل است مراد از عدم قبول نفقات آنها عدم حصول غرض آنها از انفاق باشد ولى در مجمع عدم قبول را بعدم ثواب تفسير فرموده بمناسبت آنكه در آيه دوم تصريح شده كه مانع از قبول نفقات آنها كفرشان است كه موجب حبط كليّه اعمال است و در كافى از امام صادق (ع) نقل نموده كه ضرر ندارد با ايمان عملى و نفع ندارد با كفر عملى يعنى از اعمال و آنكه حضرت براى اينمعنى استشهاد بآيه دوم فرموده و عياشى هم به اين مضمون نقل نموده است و بنظر حقير در آيه اوّل ميفرمايد نفقات شما قبول نمىشود خواه از روى رضا و رغبت باشد خواه از روى اكراه و براى فرار از جنگ باين معنى كه منتج مقصود شما نيست و ثواب هم ندارد زيرا كه شما متمرّد از حكم خدا و پيغمبريد و براى غرض دنيوى انفاق ميكنيد و شرط قبول اعمال آنستكه براى رضاى خدا باشد و عامل متّقى و پرهيزكار باشد و شما فاقد هر دو شرطيد و در آيه دوم ميفرمايد علاوه بر اين علّت اصلى عدم قبول نفقات آنها آنستكه كافرند و عمل آنها صحيح نيست چون اسلام شرط صحّت اعمال است و اسناد عدم قبول بعلّت سابقه اولى از اسناد آن بعلّت لاحقه است و علامت كفر آنها آنستكه در نماز جماعت با ميل و رغبت حاضر نمىشوند بلكه با كراهت و كسالت حاضر ميشوند بطورى كه معلوم ميشود
جلد 2 صفحه 591
اجبارى است و براى حفظ جان و مالشان است نه براى اميد ثواب و خوف عقاب نفقاتشان هم از روى كراهت و بهمين ملاحظات است لذا فرضا اگر از روى رضايت هم بدهند قبول نميشود و نبايد كسى بشگفت بيايد و غبطه ببرد از زيادى اموال و اولاد آنها چون جز وبال و خسارت و زحمت براى آنها ثمرى ندارد و خداوند ميخواهد چند روزى آنها را سرگرم باين موهومات بنمايد كه هر گونه آزار و اذيت را براى جمعآورى و حفظ آنها تحمّل نمايند و نتوانند صرف در تهيّه توشه آخرت كنند و عاقبت بگذارند و با حسرت و ندامت از دنيا بروند با حال كفر كه موجب عذاب دائمى است چون زهوق بمعنى خروج با مشقّت است و خطاب در فلا تعجبك اگر چه ظاهرا متوجه به پيغمبر (ص) است ولى واقعا مراد اهل ايمانند و محتمل است خطاب بهر شنونده باشد و لام در ليعذّبهم يا بمعنى ان ناصبه است يا براى بيان عاقبت چنانچه در مجمع ذكر شده است ولى بنظر حقير لام زائده است براى تاكيد و ان ناصبه بعد از آن مقدر است و اراده الهى بعذاب آنها تعلق گرفته است در دنيا بسبب اموال و اولاد و بموت آنها با حسرت و ندامت در حال كفر آنها بسوء اختيارشان نه بكفر آنها در حال موت تأمل لازم است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَلا تُعجِبكَ أَموالُهُم وَ لا أَولادُهُم إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِها فِي الحَياةِ الدُّنيا وَ تَزهَقَ أَنفُسُهُم وَ هُم كافِرُونَ (55)
پس بتعجب نياورد شما را اموال آنها و نه اولاد آنها جز اينکه نيست که اراده فرموده خداوند اينكه آنها را باين اموال و اولاد عذاب فرمايد در حيات دنيا و موقعي که اجل آنها سر رسد نفس آنها خارج شود و آنها كافر بميرند.
مفسرين وجوهي در تفسير اينکه آيه گفته هر كدام وجهي اختيار كرده و اينکه
جلد 8 - صفحه 242
وجوه قابليت نقل ندارد و لا يسمن و لا يغني من جوع.
و توضيح كلام اينست که چيزهايي که خداوند ببندگان عطا ميفرمايد اگر بنده مصرف سعادت دنيا و آخرت كرد اينکه نعمت و تفضل ميشود و اگر وسيله شقاوت دنيا و آخرت نمود بلاء و عذاب ميشود مثلا چشم اگر مصرف خط قرآن و اخبار و كتب علميه و بصورت پدر و مادر و علماء و امثال اينها صرف شد هر نظرش عبادت و نعمت بزرگي است و اگر بصورت نامحرم و امور محرمه مصرف شد بلاء است و البته كوري بهتر است و هكذا ساير نعم و البته اموال و اولاد آنها از راه حرام تحصيل شده و بمصارف حرام صرف شده تماما بلاء و عذاب است چنانچه ميفرمايد وَ لا يَحسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُملِي لَهُم خَيرٌ لِأَنفُسِهِم إِنَّما نُملِي لَهُم لِيَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم عَذابٌ مُهِينٌ آل عمران آيه 172، بعلاوه انسان هر چه آلودگي او در دنيا بمال و اولاد و زخارف دنيوي زيادتر باشد گرفتاري و عذابش و همّ و غم و بلياتش بيشتر ميشود لذا ميفرمايد فَلا تُعجِبكَ البته خطاب بحضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است لكن مقصود جميع مؤمنين است اموالهم که از چه راهي تحصيل شده و بچه راهي مصرف شده و چه اندازه دشمن و سارق و غارتگر دارد و از اضطراب آنها نه خواب راحت دارد و نه خيال راحت و بالاخره با هزار حسرت ميگذارد و ميرود (آن مظلمه برد و ديگري زرّ).
وَ لا أَولادُهُم که تمام انتظار مرگ او را دارند و هر روز يك ابتلاء و مصيبتي و مرضي و مرگي دارند.
إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِها فِي الحَياةِ الدُّنيا بهمين بليات وَ تَزهَقَ أَنفُسُهُم ميميرند و ميگذارند و ميروند وَ هُم كافِرُونَ با كمال سخط و غضب که دست از دنيا ميكشند و آثار عذاب را مشاهده ميكنند مزيد بر كفر آنها ميشود بر خدا و رسول.
243
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 55)- در این آیه روی سخن را به پیامبر کرده، میگوید: «فزونی اموال و اولاد آنها نباید تو را در شگفتی فرو برد» و فکر کنی که آنها با این که منافقند چگونه مشمول این همه مواهب الهی واقع شدهاند (فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ).
چرا که اینها به ظاهر برای آنها نعمت است اما در حقیقت «خدا میخواهد به این وسیله آنان را در زندگی دنیا معذب کند، و به خاطر دلبستگی فوق العاده به این امور در حال کفر و بیایمانی بمیرند» (إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ).
در واقع آنها از دو راه به وسیله این اموال و اولاد (نیروی اقتصادی و انسانی) معذب میشوند: نخست این که این گونه افراد معمولا فرزندانی ناصالح و اموالی بیبرکت دارند که مایه درد و رنجشان در زندگی دنیاست، شب و روز باید برای فرزندانی که مایه ننگ و ناراحتی هستند، تلاش کنند، و برای حفظ اموالی که از طریق گناه به دست آوردهاند جان بکنند، و از طرف دیگر چون به این اموال و فرزندان دلبستگی دارند و به سرای وسیع و پر نعمت آخرت و جهان پس از مرگ ایمان ندارند چشم پوشی از این همه اموال برایشان مشکل است تا آنجا که ایمانشان را روی آنها گذاشته و با کفر از دنیا میروند، و به سختترین وضعی جان میدهند؟
مال و فرزند اگر پاک و صالح باشد موهبت است و سعادت و مایه رفاه و آسایش و اگر ناپاک و ناصالح باشد رنج و عذاب الیم است.
نکات آیه
۱ - برخوردارى انسان از مال و اولاد فراوان، نشانه سعادتمندى و محبوبیت وى نزد خداوند نیست. (فلا تعجبک أمولهم و لا أولدهم)
۲ - توجّه به ماهیت پست منافقان و عاقبت شوم آنان، موجب مهم جلوه نکردن مال و اولاد فراوان آنان در نظر اهل ایمان (فلا تعجبک أمولهم و لا أولدهم) «فا»ى تفریع در «فلا تعجبک»، نهى از اعجاب را متفرع بر مطالبى کرده که در آیات گذشته در زمینه ماهیتِ منفى منافقان و فرجام شومشان، بیان شده است.
۳ - منافقان عصر پیامبر(ص)، برخوردار از مال و اولاد فراوان و امکانات مادى (فلا تعجبک أمولهم و لا أولدهم)
۴ - نهى خداوند، از غبطه و اعجاب نسبت به رفاه دنیوى منافقان (فلا تعجبک أمولهم و لا أولدهم)
۵ - امکان مجذوب شدن انسانها، حتى مؤمنان در برابر امکانات مادّىِ فراوان دیگران (فلا تعجبک أمولهم و لا أولدهم)
۶ - مال و فرزند، دو عنصر پر جاذبه در زندگى دنیوى (فلا تعجبک أمولهم و لا أولدهم) از اینکه از میان همه جاذبه هاى مادى، تنها به دو مورد مال و فرزند اشاره شده است، برداشت فوق استفاده مى شود.
۷ - تعجب پیامبر(ص) نسبت به برخوردارى منافقان از امکانات مادى (فلا تعجبک أمولهم و لا أولدهم) ممکن است نهى در آیه متوجّه شخص پیامبر(ص) باشد و یا متوجّه همه کسانى که صلاحیت دارند مخاطب خداوند قرار گیرند، برداشت فوق مبتنى بر احتمال اول است.
۸ - ضعف مالى و امکانات اجتماعى مؤمنان عصر پیامبر(ص)، در مقایسه با منافقان (فلا تعجبک أمولهم و لا أولدهم) وجود زمینه غبطه خوردن نسبت به امکانات رفاهى و برخورداریهاى مادى منافقان، نشان دهنده ضعف اقتصادى و محرومیتهاى مادى مؤمنان صدر اسلام در مقایسه با آنان است.
۹ - اعطاى امکانات دنیوى فراوان به منافقان از جانب خداوند، تنها به منظور عذاب و گرفتارى آنان در این دنیاست. (إنما یرید اللّه لیعذبهم بها فى الحیوة الدنیا)
۱۰ - تحقق اراده الهى به عذاب دنیوى، از طریق اعطاى نعمتهاى ظاهرى و اسباب طبیعى (إنما یرید اللّه لیعذبهم بها فى الحیوة الدنیا)
۱۱ - کثرت مال و اولاد، مایه رنج و گرفتارى براى بى ایمانان (فلا تعجبک أمولهم و لا أولدهم ... لیعذبهم بها فى الحیوة الدنیا)
۱۲ - جان کندن سخت منافقان، به هنگام مرگ (و تزهق أنفسهم) «زهوق» (مصدر تزهق) به معناى خارج شدن همراه با دشوارى است. (مجمع البیان، ذیل آیه)
۱۳ - حسرت منافقان براى از دست دادن اموال و فرزندان خویش به هنگام مرگ (فلا تعجبک أمولهم و لا أولدهم ... لیعذبهم ... و تزهق أنفسهم) «زهوق نفس» به معناى خروج جان بر اثر تأسف و حسرت است. (مفردات راغب).
۱۴ - منافقان، على رغم ادعاى ایمان، در حال کفر مى میرند. (و تزهق أنفسهم و هم کفرون)
۱۵ - مال و اولاد فراوان منافقان، زمینه گرایش آنان به کفر در هنگام مرگ (فلا تعجبک أمولهم ... و تزهق أنفسهم و هم کفرون)
۱۶ - جان کندن دشوار و حسرت بار منافقان و کفر نهایى آنان، پیامد کثرت مال و اولاد و نمودى از عذاب الهى (فلا تعجبک أمولهم ... یرید اللّه لیعذبهم بها ... و تزهق أنفسهم و هم کفرون)
۱۷ - حسن عاقبت و حفظ ایمان تا پایان زندگى، امرى مهم و نعمتى در خور توجّه (و تزهق أنفسهم و هم کفرون) این که کافر مردن، عذابى براى منافقان به شمار آمده است، نشانگر اهمیّت و ارزش ایمان است که مؤمنان به جاى توجّه به اموال و اولاد، باید به این ارزش توجّه کنند.
۱۸ - مرگ، جدایى نفس از بدن است نه فانى شدن آن. (و تزهق أنفسهم) «زهوق نفس» خروج و بیرون شدن آن از بدن است نه از بین رفتن آن.
۱۹ - لزوم توجّه به فرجام و عاقبت امور، در ارزش گذارى آنها (فلا تعجبک أمولهم ... و تزهق أنفسهم و هم کفرون) از این که خداوند در تبیین علت نهى (لا تعجبک ... )، به فرجام و عاقبت منافقان اشاره کرده است، برداشت فوق استفاده مى شود.
روایات و احادیث
۲۰ - از امام صادق (ع) روایت شده است: «إیاک أن تطمح نفسک إلى من فوقک و کفى بما قال اللّه عز و جل لرسوله(ص) «فلا تعجبک اموالهم و لا اولادهم» ... ;[۱] مبادا دلباخته کسانى شوى که از نظر دنیایى برتر از تو هستند و مال و منال آنان را آرزو کنى! در این مورد سخن خداى عز و جل کافى است که به رسول خود مى فرماید: مبادا اموال و اولاد آنان تو را مجذوب کند ... ».
موضوعات مرتبط
- ارزشگذارى: ملاک ارزشگذارى ۱۹
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۸
- امکانات مادى: جاذبه امکانات مادى ۵
- ایمان: اهمیّت ایمان ۱۷
- ثروت: آثار ثروت ۱
- خدا: اراده خدا ۱۰ ; توصیه هاى خدا ۲۰ ; عذابهاى خدا ۱۶; عطایاى خدا ۹ ; نواهى خدا ۴
- روح: بقاى روح ۱۸
- زهد: اهمیّت زهد ۲۰
- سعادت: عوامل سعادت ۱
- سنّتهاى خدا: سنّت استدراج ۹، ۱۰
- عاقبت اندیشى: اهمیّت عاقبت اندیشى ۱۹
- عذاب: ابزار عذاب دنیوى ۱۰
- فرجام: اهمیّت فرجام نیک ۱۷
- فرزند: آثار کثرت فرزند ۱۱، ۱۵ ; جاذبه فرزند ۶ ; نقش فرزند ۱
- کافران: ابزار عذاب کافران ۱۱
- کفر: زمینه کفر ۱۵
- مال: آثار کثرت مال ۱۱، ۱۵ ; جاذبه مال ۶
- مؤمنان: امکانات مادى مؤمنان صدر اسلام ۸ ; عقیده مؤمنان ۲ ; گرایشهاى مؤمنان ۵
- محمّد(ص): تعجب محمّد(ص) ۷ ; محمّد(ص) و امکانات مادى ۷ ; مسؤولیت محمّد(ص) ۲۰
- مرگ: حقیقت مرگ ۱۸ ; زمینه مرگ با کفر ۱۵ ; مرگ با کفر ۱۴
- منافقان: احتضار منافقان ۱۳ ; ادعاهاى منافقان ۱۴ ; امکانات مادى منافقان صدر اسلام ۳، ۸ ; بىارزشى اموال منافقان ۲ ; بىارزشى فرزندان منافقان ۲ ; پلیدى منافقان ۷ ; تعجب از رفاه منافقان ۴ ; ثروت منافقان ۱۵، ۱۶ ; حسرت منافقان ۱۳، ۱۶ ; سختى احتضار منافقان ۱۲، ۱۶ ; عذاب دنیوى منافقان ۹ ; عذاب منافقان ۱۶ ; فرجام منافقان ۲ ; فرزندان منافقان ۱۵ ; فلسفه امکانات مادى منافقان ۹ ; قبض روح منافقان ۱۲ ; کثرت فرزندان منافقان ۱۵، ۱۶ ; کفر منافقان ۱۴، ۱۵، ۱۶ ; مرگ منافقان ۱۴
منابع
- ↑ کافى، ج ۸، ص ۱۶۸، ح ۱۸۹ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۲۷، ح ۱۸۵.