الأنعام ٣٥

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

و اگر اعراض آنها بر تو سنگین است، چنانچه بتوانی نقبی در زمین بزنی، یا نردبانی به آسمان بگذاری (و اعماق زمین و آسمانها را جستجو کنی، چنین کن) تا آیه (و نشانه دیگری) برای آنها بیاوری! (ولی بدان که این لجوجان، ایمان نمی‌آورند!) امّا اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد. (ولی هدایت اجباری، چه سودی دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش!

و چنانچه اعراض آنها بر تو گران مى‌آيد، پس اگر مى‌توانى نقبى در زمين يا نردبانى در آسمان فراهم آور تا معجزه‌اى [ديگر] بر آنان بياورى [چنين كن‌]. و اگر خدا مى‌خواست آنها را [به اجبار] بر هدايت گرد مى‌آورد، پس زنهار از نادانان مباش
و اگر اعراض كردنِ آنان [از قرآن‌] بر تو گران است، اگر مى‌توانى نَقْبى در زمين يا نردبانى در آسمان بجويى تا معجزه‌اى [ديگر] برايشان بياورى [پس چنين كن‌]، و اگر خدا مى‌خواست قطعاً آنان را بر هدايت گِرد مى‌آورد، پس زنهار از نادانان مباش.
و چنانچه انکار و اعتراض آنها تو را سخت و گران می‌آید اگر توانی نقبی در زمین بساز یا نردبانی بر آسمان برافراز تا آیتی بر آنها آوری! و اگر خدا می‌خواست همه را مجتمع بر هدایت می‌کرد؛ پس تو البته از جاهلان مباش.
و اگر روی گرداندن آنان [از قرآن و نبوّت] بر تو سنگین و دشوار است، اگر بتوانی نقبی در زمین، یا نردبانی برای راه یافتن در آسمان بجویی تا [از عمق زمین و پهنه آسمان] معجزه ای دیگر [غیر قرآن] برای آنان بیاوری [این کار را انجام ده ولی آنها ایمان نمی آورند]؛ و اگر خدا می خواست همه آنان را [به جبر و زور] به راه هدایت گرد می آورد؛ [ولی هدایت اجباری فاقد ارزش است] پس هرگز [نسبت به روحیات و اوصاف کافران لجوج که خواستار هدایت نیستند] از بی خبران مباش.
اگر اعراض كردن آنها بر تو گران است، خواهى نقبى در زمين بجوى يا نردبانى بر آسمان بنه تا معجزه‌اى برايشان بياورى. اگر خدا بخواهد، همه را به راه راست برد. پس، از نادانان مباش.
و اگر رویگردانی آنان بر تو گران می‌آید، در صورتی که می‌توانی نقبی در زمین یا نردبانی در آسمان بجویی و برای آنان معجزه‌ای بیاوری [چنین کن‌] و اگر خداوند می‌خواست آنان را بر طریق هدایت فرا می‌آورد، پس از نادانان مباش‌
و اگر روى‌گرداندن آنان بر تو گران و دشوار مى‌آيد، اگر توانى سوراخى [براى فرو شدن‌] در زمين يا نردبانى [براى فرا شدن‌] در آسمان بجويى تا آيتى برايشان بياورى [چنان كن- كه البته نتوانى كرد-]. و اگر خدا مى‌خواست آنان را بر راه راست گرد مى‌آورد. پس، از نادانان مباش.
اگر روگردانی ایشان از (دعوت) تو برای تو سخت و سنگین است، چنان که می‌توانی (جهت اقناع آنان راهی پیدا کنی و مثلاً) نقبی در زمین بزنی و یا نردبانی به سوی آسمان بگذاری (و اعماق زمین و بالای آسمانها را بگردی) و دلیلی برای (ایمان آوردن) ایشان بیاوری (چنین کن. امّا بدان که این لجوجان تو را تصدیق نمی‌کنند و ایمان نمی‌آورند). ولی اگر خدا بخواهد آنان را (قهراً و جبراً) بر هدایت جمع خواهد کرد (و ایمان را بدیشان تلقین خواهد نمود. امّا هدایت اجباری و ایمان زورکی چه سودی دارد؟ لذا ایشان را به خود وا می‌گذارد تا با اراده و اختیار خود اگر خواستند ایمان بیاورند و اگر نخواستند ایمان نیاورند). پس از زمره‌ی کسانی مباش که (حکم خدا و سنّت او را درباره‌ی مردم) نمی‌دانند.
و گر چه اعراض کردن آنان بر تو گران است، پس اگر بتوانی رخنه‌ای در زمین یا نردبانی در آسمان بجویی، تا نشانه‌ای برایشان بیاوری (پس چنان کن). و اگر خدا می‌خواست حتماً آنان را بر هدایت گرد می‌آورد؛ پس هرگز از نادانان مباش.
و اگر گران آید بر تو پشت کردن ایشان پس اگر توانی بیابی سوراخی در زمین یا نردبانی به آسمان پس بیاریشان آیتی و اگر می‌خواست خدا هر آینه گردشان می‌آورد بر هدایت پس نباش از نادانان‌


الأنعام ٣٤ آیه ٣٥ الأنعام ٣٦
سوره : سوره الأنعام
نزول : ٦ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«کَبُرَ عَلَیْکَ»: برای تو سخت و دشوار است. برای تو سنگین است. «إِعْرَاضُ»: روگردانی. دوری. «نَفَقاً»: نقب. دالان. دهلیز. «سُلَّماً»: نردبان. «آیَةٍ»: دلیل. معجزه حسی، همچون معجزات موسی و عیسی. «الْجَاهِلِینَ»: ناآشنایان. مراد از جهل در اینجا ضدّ علم است و منظور جهلی است که انسان در آن معذور است. از قبیل جهل به حکمت و مشیّت خدا.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

ابوالجارود از امام باقر علیه‌السلام روایت كند كه رسول خدا صلى الله علیه و آله دوست می‌داشت كه حارث بن عامر بن نوفل بن عبدمناف اسلام اختیار كند به همین منظور وى را دعوت نمود و كوشش كرد كه مسلمان شود ولى از آنجائی كه شقاوت و بدبختى دامنگیر او شده بود، از قبول اسلام خوددارى كرد و این امر بر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم گران آمد و این آیة نازل گردید.[۳]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‌ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ «35»

و اگر اعراض و بى‌اعتنايى آنان (كافران) بر تو سنگين است (و مى‌خواهى به هر وسيله آنان را به راه آورى، ببين) اگر بتوانى سوراخى در زمين يا نردبانى در آسمان بجويى تا آيه‌اى (ديگر) برايشان بياورى (پس بياور ولى بدان كه باز هم ايمان نخواهند آورد) و اگر خدا خواسته بود همه‌ى آنان را بر هدايت گرد مى‌آورد (ولى سنّت الهى بر هدايت اجبارى نيست) پس هرگز از جاهلان مباش.

نکته ها

در شأن نزول آيه آمده است: كفّار به رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‌گفتند: ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد، مگر آنكه زمين را شكافته برايمان چشمه‌اى جارى سازى: «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً» «1»، يا به آسمان روى: «أَوْ تَرْقى‌ فِي السَّماءِ» «2» شايد آيه اشاره به نوع درخواست‌هاى نابجاى آنان باشد كه اگر زمين را بكاوى يا نردبان به آسمان بگذارى و خود را به آب و آتش بزنى، سودى ندارد. در دعوت تو نقصى نيست، اينان لجوجند، پس براى ارشادشان اين همه دلسوزى نكن.

پیام ها

1- پيامبر، براى هدايت مردم، دلسوز و نسبت به اعراضشان غمگين بود. «وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ»

2- پيامبر بايد روحيّات مخاطبان خود را بشناسد و بداند كه گروهى از هر


«1». اسراء، 90.

«2». اسراء، 93.

جلد 2 - صفحه 447

معجزه‌اى كه برايشان آورده شود، روى گردانند. «إِعْراضُهُمْ»

3- پيامبراكرم صلى الله عليه و آله مى‌خواست به هر طريق مردم هدايت شوند، امّا اشكال در روحيّه‌ى لجوج كفّار است كه خداوند هشدار مى‌دهد. «تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ»

4- خداوند مى‌تواند همه را هدايت كند؛ ولى حكمت او اقتضا مى‌كند كه انسان آزاد باشد. «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‌»

5- ارضاى خواسته‌هاى بهانه‌جويان و بى‌صبرى مبلّغان، جهل است. «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ» (ريشه‌ى بسيارى از توقّعات نابجا، جهل است)

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‌ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ (35)


«1» بحار الانوار، جلد 14، صفحه 293.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 258

بعد از آن رسول را به قطع طمع ايمان اهل شرك اعلام فرمايد:

وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ‌: و اگر چنان است كه بزرگ مى‌نمايد، يعنى گران و دشوار است بر اعراض ايشان از قبول دين حق و امتناع ايشان از اتباع و انقياد اوامر و نواهى حقه، تو، فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ‌:

پس اگر استطاعت دارى و مى‌توانى اينكه بجوئى سوراخى در زمين، يعنى منفذى كه به آن در آئى و به جوف و تخوم زمين رسى‌ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ: يا بالا روى به نردبانى در آسمان‌ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ: پس بياورى آيه‌اى را به ايشان تا بدان سبب ملجأ شده و ايمان آرند پس چنان كن. مقصود اين بيان، فرط حرص آن حضرت است بر اسلام قوم بر وجهى كه هر آيتى اقتراح مى‌كردند در صدد آن بود كه به ايشان آورد. حاصل آنكه اگر قدرتى مى‌داشت، معجزه و آيتى را كه ملجأ سازنده ايشان باشد به ايمان از تحت ارض يا فوق آسمان بياورد، البته آن را به ايشان مى‌آورد، به جهت بسيارى اميد به ايمان آنها وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ‌: و اگر خواستى، خداى تعالى و حكمت الهى مقتضى الجاء و اكراه ايشان بود بر ايمان و قهر و جبر آنها بر آن‌ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‌: هر آينه جمع كردى ايشان را بر هدايت به آيات ملجئه و مكرهه؛ و لكن چنين نمى‌كند، زيرا اين الجاء و اكراه، خلاف حكمت است، يعنى چون حكم الهى مقتضى آنست كه بندگان به اختيار ايمان آرند نه بر وجه اجبار، و آنها به جهت عناد و جحود و فرط استكبار نظر در آيات تو نمى‌كنند و تأمل در آن ننمايند و بر وجه اقتراح از تو آيات مى‌طلبند نه به قصد اهتداء و ارشاد، پس حكمت الهى اقتضا نمايد كه آنها را در وادى خذلان گذاشته، نظر لطف را از ايشان بردارد و بر وجه الجاء ايشان را بر ايمان ندارد، زيرا منافى تكليف و ثواب و عقاب است؛ و چون چنين است‌ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ‌: پس مباش از نادانان به آنكه ايمان اجبارى، منافى‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 259

حكمت است. يا جزع مكن در موضع صبر، و حريص مباش در چيزى كه واقع نشود، تا حال تو، به حال جهّال، متقارب نگردد.

تبصره- خطاب به آن حضرت، لكن مراد امت مى‌باشد، چنانچه عياشى از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: نزل القرآن بايّاك اعنى و اسمعى يا جارّة. «1» اين فرمايش ضرب المثلى است براى متكلم كه به كلام خود قصد نمايد غير مخاطب را. بنابر اين تمام آياتى كه از اين گونه خطابات است مراد امت مى‌باشند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‌ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ (35)

ترجمه‌

و اگر گران است بر تو اعراض آنها پس اگر توانى كه بجوئى رخنه در زمين يا نردبانى در آسمان پس بياورى براى آنها نشانه و اگر خواسته باشد خدا هر آينه جمع مى‌كند آنها را بر هدايت پس مباش البته از نادانان.

تفسير

قمى ره از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه پيغمبر (ص) مايل بود كه حرث بن نوفل بن عبد مناف اسلام اختيار نمايد او را دعوت باسلام فرمود و كوشش كرد كه قبول كند شقاوت بر او غلبه نمود و قبول نكرد و اين امر بر پيغمبر (ص) گران آمد و اين آيه نازل شد و جواب شرط اول جمله شرطيه ثانيه است كه جواب آن محذوف است يعنى اگر خيلى بر طبعت گران آمده اعراض اقوامت از ايمان بآنچه آوردى اگر ميتوانى راه باريكى در زمين پيدا كنى كه بروى از آن راه تا جوف زمين يا نردبانى در آسمان تهيه نمائى كه از آن بالا بروى تا فوق آسمان و از يكى از آن دو جا نشانه با خود بياورى كه آنها يقين كنند و اقرار نمايند به نبوت تو و آنكه سير نمودى ملكوت عليا و سفلى را اين كار را بكن ولى نميتوانى بكنى چون خداوند نخواسته آنها را ملجاء بايمان نمايد و اگر خواسته بود كارى ميكرد كه تمام خلق مسلمان ميشدند اما اين امر بر خلاف حكمت است چون هر كس بايد باختيار ايمان بياورد تا باستحقاق بنعيم جنان برسد كه لذّتش اكمل باشد يا خداوند نخواسته آنها ايمان بياورند چون قابليت ندارند و فيض بايد بموضوع قابل برسد در هر حال مقصود بيان شوق مفرط پيغمبر (ص) است بايمان آنها كه باين اندازه ساعى و مجدّ است با آنكه ميداند قدرت و حكمت خدا و عدم قابليت آنها را و آنكه نبايد از عدم قبول كسى اسلام را ملول باشد مانند كسانيكه نميدانند قدرت و حكمت خدا را پس خطاب اخير متوجه به پيغمبر (ص) است ولى مقصود بخطاب مردمند چنانچه قمى ره فرموده است و در اكمال از پيغمبر (ص) روايت نموده كه بامير المؤمنين (ع) فرمود خداوند مقدر فرمود اختلاف و تفرق را در اين امت و اگر خواسته باشد خدا مى‌تواند همه را هدايت فرمايد بطورى كه‌


جلد 2 صفحه 316

دو نفر با يكديگر در امر دين اختلاف نداشته باشند و مفضول منكر نشود فضل فاضل را ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِن‌ كان‌َ كَبُرَ عَلَيك‌َ إِعراضُهُم‌ فَإِن‌ِ استَطَعت‌َ أَن‌ تَبتَغِي‌َ نَفَقاً فِي‌ الأَرض‌ِ أَو سُلَّماً فِي‌ السَّماءِ فَتَأتِيَهُم‌ بِآيَةٍ وَ لَو شاءَ اللّه‌ُ لَجَمَعَهُم‌ عَلَي‌ الهُدي‌ فَلا تَكُونَن‌َّ مِن‌َ الجاهِلِين‌َ (35)

و اگرچه‌ بزرگ‌ و دشوار ‌است‌ ‌بر‌ تو اعراض‌ كفار و مشركين‌ ‌از‌ ايمان‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ ميتواني‌ طلب‌ كني‌ بسير ‌در‌ اطراف‌ زمين‌ ‌ يا ‌ صعود بآسمان‌ ‌پس‌ بياوري‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ يك‌ آيتي‌ ‌که‌ ناچار شوند ‌در‌ آوردن‌ ايمان‌ و حال‌ آنكه‌ ‌اينکه‌ امر صلاح‌ نيست‌ و مخالف‌ حكمت‌ ‌است‌ و مقتضي‌ حكمت‌ آنست‌ ‌که‌ اينها باختيار ايمان‌ آورند نه‌ بالجاء و اكراه‌ و اضطرار و ‌اگر‌ ‌خدا‌ صلاح‌ ‌بود‌ اينها ‌را‌ بالجاء و اكراه‌ ‌بر‌ ايمان‌ جمع‌ فرمايد جمع‌ مينمود ‌پس‌ نباش‌ ‌از‌ كساني‌ ‌که‌ نميدانند حكم‌ و مصالح‌ امور ‌را‌.

وَ إِن‌ كان‌َ كَبُرَ عَلَيك‌َ إِعراضُهُم‌ اولين‌ دعوت‌ حضرت‌ رسالت‌ دعوت‌ بتوحيد ‌بود‌ و بسيار آيات‌ شريفه‌ قرآن‌ راجع‌ باين‌ موضوع‌ و ادله‌ بسيار واضح‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ موضوع‌ بيان‌ فرموده‌ و مشركين‌ ‌با‌ اينكه‌ اصنام‌ ‌را‌ بدست‌ ‌خود‌ ميتراشيدند و مصنوع‌ ‌خود‌

جلد 7 - صفحه 56

‌آنها‌ بوده‌ صانع‌ ‌خود‌ ميدانستند چنانچه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ ‌عليه‌ السّلام‌ فرمود أَ تَعبُدُون‌َ ما تَنحِتُون‌َ صافات‌ ‌آيه‌ 93، البته‌ ‌اينکه‌ امر ‌بر‌ حضرتش‌ خيلي‌ سنگين‌ و بزرگ‌ بوده‌ لكن‌ احمق‌ ‌را‌ چه‌ بايد كرد ‌که‌ منسوب‌ بحضرت‌ عيسي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود ‌من‌ مرده‌ ‌را‌ زنده‌ ميكنم‌، كور ‌را‌ بينا ميكنم‌ ولي‌ ‌از‌ هدايت‌ احمق‌ عاجزم‌.

گليم‌ بخت‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ بافتند سياه‌

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- رویگردانى مردم از اسلام و تکذیب آن، امرى سنگین و ناگوار براى پیامبر (ص) بوده است. (بأیت اللّه یجحدون. و لقد کذبت رسل من قبلک ... و إن کان کبر علیک إعراضهم)

۲- بهره جویى پیامبر اکرم (ص) از تمامى روشهاى موجود و وسایل ممکن براى هدایت مردم (و إن کان کبر علیک إعراضهم فإن استطعت أن ... فتأتیهم بأیة) چون خداوند به پیامبر اکرم (ص) مى گوید اگر از زیر زمین یا آسمانها هم آیه بیاورى برخى ایمان نمى آورند، چنین برمى آید که آن حضرت راههاى ممکن پیمودنى را پیمود، ولى نتیجه اى از آن حاصل نشده است.

۳- پیامبر اکرم (ص) به هدایت یافتن و ایمان آوردن مردم شوق و میل فراوانى داشت. (و إن کان کبر علیک إعراضهم فإن استعطعت ... فتأتیهم بأیة)

۴- تمایل شدید پیامبر اکرم (ص) به آوردن آیات و معجزات بیشتر براى هدایت مردم (و إن کان کبر علیک إعراضهم فإن استعطعت أن تبتغى ... فتأتیهم بأیة)

۵- پیامبر (ص) نخواهد توانست با نقب زدن به زمین و گذاشتن نردبان به آسمان خودسرانه معجزه اى ارائه کند. (فإن استطعت أن تبتغى نفقا فى الأرض أو سلما فى السماء فتأتیهم بأیة)

۶- ارائه معجزات تنها به اذن خداوند و در قالب سنتها و قوانین لا یتغیر الهى امکان پذیر است. (فإن استطعت أن تبتغى نفقا فى الأرض أو سلما فى السماء) مخاطب قرار دادن پیامبر (ص) در «استطعت» و خواستن از آن حضرت که اگر قادر هستى سوراخى در زمین و یا نردبانى بر آسمان بگذار، اشاره به این است که نزول معجزات، به شکلى که برخى مى طلبند، خارج از قلمرو سنتها و قوانین خداوند در نظام هدایت است.

۷- برخى از کفار انعطاف ناپذیر و غیر قابل هدایتند. (فإن استطعت أن تبتغى ... فتأتیهم بأیة) جواب «إن استطعت» محذوف است. یعنى اگر توانستى در زمین و آسمان هر معجزه اى براى آنان بیاورى، بیاور، ولى آنان ایمان نمى آورند.

۸- مشیت خداوند بر هدایت جبرى مردم قرار نگرفته است. (و لو شاء اللّه لجمعهم على الهدى) حرف «لو» براى امتناع است ; یعنى خدا این چنین هدایتى را نمى خواهد، در صورتى که مسلماً هدایت اختیارى و تشریعى را خداوند خواهان است، پس ناچار باید این هدایت، هدایت جبرى باشد.

۹- خداوند قادر به هدایت همه مردم به اسلام و ایمان است. (و لو شاء اللّه لجمعهم على الهدى)

۱۰- خواست خداوند، آزادى و اختیار انسان در انتخاب راه هدایت است. (و لو شاء اللّه لجمعهم على الهدى)

۱۱- انسان در انتخاب راه هدایت و ظلالت آزاد است. (فإن استطعت أن تبتغى ... و لو شاء اللّه لجمعهم على الهدى) از اینکه خداوند مى فرماید اگر هر گونه معجزه بیاید ایمان نمى آورند و اگر خداوند مى خواست مى توانست هدایت کند، معلوم مى شود که انسان در انتخاب راه آزاد است.

۱۲- پیامبر (ص) وظیفه دار شناخت دقیق روحیات و ویژگیهاى کافران و چگونگى موضعگیریهاى آنها در برابر هدایت است. (و إن کان کبر ... فلا تکونن من الجهلین) بیان ویژگى هدایت ناپذیرى برخى کافران و لحن توبیخ گونه آیه نسبت به پیامبر (ص)، بیانگر این است که پیامبر(ص)، على رغم میل به هدایت کردن همه مردم، باید واقعیت هدایت ناپذیرى برخى از کفار را پذیرفته و آن را در برنامه هاى خود در نظر گیرد.

۱۳- انتظار هدایت پذیرى همه مردم، توقعى نابجا و جاهلانه است. (و إن کان کبر ... فلا تکونن من الجهلین)

۱۴- لزوم آشنایى انبیا و رهبران الهى به روحیات مردم و ماهیت مخالفان و منکران دین (فلا تکونن من الجهلین)

۱۵- ضرورت اجتناب از راه و روشهاى جاهلان و تأثیرپذیرى از آنان (فلا تکونن من الجهلین)

۱۶- جهل، ریشه بسیارى از انحرافات و توقّعات نابجا از پیامبر(ص) بوده است. (و إن کان کبر علیک ... فلا تکونن من الجهلین) در آیات گذشته موضوع درخواست برخى کافران در مورد نزول قرطاس و نزول ملک مطرح شده بود. این آیه گویا در مقام پاسخى دیگر به کسانى است که چنین خواسته هایى را مطرح و یا از آن پشتیبانى مى کنند. در پایان آیه درخواست کنندگان معجزات ویژه از جاهلان قلمداد شده اند.

موضوعات مرتبط

  • اسلام: اعراض از اسلام ۱ ; تکذیب اسلام ۱
  • انبیا: مسؤولیت انبیا ۱۴
  • انحراف: عوامل انحراف ۱۶
  • انسان: اختیار انسان ۸، ۱۰، ۱۱
  • ایمان: اهمیت ایمان ۳
  • توقّعات بیجا:۱۳
  • جاهلان: اعراض از راه جاهلان ۱۵
  • جبر و اختیار:۸، ۱۰، ۱۱
  • جهل: آثار جهل ۱۶
  • خدا: اذن خدا ۶ ; سنتهاى خدا ۶ ; قدرت خدا ۹ ; مشیت خدا ۸، ۱۰ ; هدایت خدا ۸، ۹
  • دین: آگاهى به روحیه دشمنان دین ۱۴
  • روانخشناسى: اهمیت روانخشناسى ۱۲، ۱۴
  • رهبرى: مسؤولیت رهبرى ۱۲، ۱۴
  • کافران: اهمیت آگاهى به روحیه کافران ۱۲ ; کافران انعطافخناپذیر ۷ ; کافران هدایتخناپذیر ۷
  • گمراهى: اختیار در گمراهى ۱۱
  • محمّد (ص): توقّعات بیجا از محمّد (ص) ۱۶ ; علایق محمّد (ص) ۳، ۴ ; محدوده اختیارات محمّد (ص) ۵ ; محدوده قدرت محمّد (ص) ۵ ; محمّد (ص) و کافران ۱۲ ; مسؤولیت محمّد (ص) ۱۲ ; مشکلات محمّد (ص) ۱ ; معجزه محمّد (ص) ۵ ; هدایتگرى محمّد (ص) ۲، ۴
  • معجزه: شرایط معجزه ۶ ; قانونمندى معجزه ۶
  • هدایت: اختیار در هدایت ۸، ۱۰، ۱۱ ; اهمیت هدایت ۳ ; روش هدایت ۲، ۱۲

منابع

  1. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۴، ص ۴۲۱.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۳۳۱.
  3. تفاسیر على بن ابراهیم و برهان.