هود ٨٤: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۴۶: خط ۴۶:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۶#link364 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۶#link364 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۶#link366 | گفتارى در چند فصل، پيرامون داستان شعيب «ع» و قوم او، در قرآن كريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۶#link366 | گفتارى در چند فصل، پيرامون داستان شعيب «ع» و قوم او، در قرآن كريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۷#link368 | ۲- شخصيت معنوى شعيب «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۴۶#link364 | شخصیت معنوی شعیب «ع»]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۵۴

کپی متن آیه
وَ إِلَى‌ مَدْيَنَ‌ أَخَاهُمْ‌ شُعَيْباً قَالَ‌ يَا قَوْمِ‌ اعْبُدُوا اللَّهَ‌ مَا لَکُمْ‌ مِنْ‌ إِلٰهٍ‌ غَيْرُهُ‌ وَ لاَ تَنْقُصُوا الْمِکْيَالَ‌ وَ الْمِيزَانَ‌ إِنِّي‌ أَرَاکُمْ‌ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي‌ أَخَافُ‌ عَلَيْکُمْ‌ عَذَابَ‌ يَوْمٍ‌ مُحِيطٍ

ترجمه

و بسوی «مدین» برادرشان شعیب را (فرستادیم)؛ گفت: «ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که جز او، معبود دیگری برای شما نیست! پیمانه و وزن را کم نکنید (و دست به کم‌فروشی نزنید)! من (هم اکنون) شما را در نعمت می‌بینم؛ (ولی) از عذاب روز فراگیر، بر شما بیمناکم!

|و به سوى [اهل‌] مدين برادرشان شعيب را [فرستاديم‌]. گفت: اى قوم من! خداوند را بپرستيد كه براى شما جز او معبودى نيست، و پيمانه و ترازو را مكاهيد، به راستى شما را در نعمت و خوشى مى‌بينم، ولى از عذاب روزى فراگير بر شما بيمناكم
و به سوى [اهل‌] مَدْيَن، برادرشان شعيب را [فرستاديم‌]. گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستيد. براى شما جز او معبودى نيست. و پيمانه و ترازو را كم مكنيد. به راستى شما را در نعمت مى‌بينم. و[لى‌] از عذاب روزى فراگير بر شما بيمناكم.»
و ما به سوی اهل مدین برادرشان شعیب را (به رسالت فرستادیم)، وی گفت: ای قوم، خدای یکتا را که شما را جز او خدایی نیست پرستش کنید و در کیل و وزن کم‌فروشی مکنید، من خیر شما را در آن می‌بینم (که با همه عدل و انصاف کنید) و (اگر ظلم کنید) من می‌ترسم از روزی که عذابی سخت شما را فراگیرد.
و به سوی [مردم] مَدین، برادرشان شعیب را [فرستادیم.] گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید، شما را جز او هیچ معبودی نیست؛ و از پیمانه و ترازو مکاهید، همانا من شما را در توانگری و نعمت [ی که بی نیاز کننده از کم فروشی است] می بینم و بر شما از عذاب روزی فراگیر بیمناکم.
و بر مَديَن برادرشان شعيب را فرستاديم. گفت: اى قوم من، خداى يكتا را بپرستيد؛ شما را هيچ خدايى جز او نيست. و در پيمانه و ترازو نقصان مكنيد. اينك شما را در نعمت مى‌بينم. و از روزى كه عذابش شما را فروگيرد بيمناكم.
و به سوی قوم مدین، برادرشان شعیب را [فرستادیم‌]، گفت ای قوم من، خداوند را که جز او خدایی ندارید، بپرستید، و در پیمانه و ترازو کم مگذارید، چرا که من شما را در رفاه و ثروت می‌بینم، و بر شما از عذاب روزی فراگیر می‌ترسم‌
و به [اهل‌] مدين برادرشان شعيب را [فرستاديم‌]. گفت: اى قوم من، خداى يكتا را بپرستيد، شما را جز او خدايى نيست و پيمانه و ترازو را مكاهيد. من شما را در خوشى و آسايش مى‌بينم و بر شما از عذاب روزى فراگير مى‌ترسم.
شعیب را (نیز) به سوی قوم مدین فرستادیم که از خود آنان بود. (شعیب بدیشان) گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید (و بدانید که) جز او معبودی ندارید. و از پیمانه و ترازو مکاهید. من شما را خوب و بی‌نیاز (از کاستن از مقادیر و اوزان) می‌بینم (و شایسته نیست با وجود ثروتمندی از چیزهای مردم بدزدید و کم‌فروشی بکنید. اگر ایمان نیاورید و شکر نعمت را نگزارید) من بر شما از عذاب روز فراگیر می‌ترسم.
و به سوی (اهل) مَدْیَن، برادرشان - شعیب - را فرستادیم. گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید (که‌) برای شما جز او معبودی نیست و پیمانه و ترازو(ی حال و مالتان) را کم مکنید. به‌راستی شما را در خیری می‌بینم و همواره از عذاب روزی فراگیر بر شما بیمناکم.»
و بسوی مَدیَن برادر ایشان شُعیب را گفت ای قوم من پرستش کنید خدا را نیست شما را خداوندی جز او و کم ندهید پیمانه و ترازو را همانا بینم شما را در خوشی و ترسم بر شما از عذاب روزی فراگیرنده‌

And to Median, their brother Shuaib. He said, “O my people, worship Allah; you have no god other than Him. And do not short measure or short weight. I see you in good circumstances, but I fear for you the agony of an encompassing Day.”
ترتیل:
ترجمه:
هود ٨٣ آیه ٨٤ هود ٨٥
سوره : سوره هود
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَدْیَنَ»: اسم قوم شعیب است (نگا: اعراف / ). «الْمِکْیَالَ»: کیل و پیمانه. «الْمِیزَانَ»: ترازو. «إِنِّی أَرَاکُم بِخَیْرٍ»: من شما را خوب و محلّ امید می‌بینم. من شما را ثروتمند و نیکوحال و بی‌نیاز می‌بینم. «مُحِیطٍ»: فراگیر. مراد از فراگیری روز قیامت، فراگیر بودن عذاب آن است. «خَیْرٍ»: در اینجا مراد از این واژه مال و دارائی است که مایه کسب خیر و صلاح و نفع و سود است (نگا: بقره / و و . یا این که مراد تشویق و ترغیب ایشان به نیکی و نیکوکاری است و (خَیْر) به معنی خوب و نیک است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِلى‌ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ «84»

و به سوى (منطقه و مردم) مدين، برادرشان شعيب (را فرستاديم، او) گفت: اى قوم من! خدا را پرستش كنيد (كه) جز او خداى ديگرى براى شما نيست، و پيمانه و ترازو را (در هنگام خريد و فروش) كم نگذاريد، همانا (در اين صورت) من شما را به خير (و صلاح) مى‌بينم و براستى كه من از عذاب روز (قيامتى كه) فراگير (است،) بر شما مى‌ترسم.

نکته ها

«مَدْيَنَ» (كه نام امروزش مَعان و در تورات مَديان است) شهرى در مشرق خليج عقبه‌


«1». تفسير الميزان.

جلد 4 - صفحه 105

است كه مردم آن از فرزندان حضرت اسماعيل عليه السلام بوده و با كشورهاى مصر و لبنان و فلسطين تجارت داشتند. بعضى نيز كلمه‌ى‌ «مَدْيَنَ» را نام قبيله‌اى دانسته‌اند كه مردم آن در اطراف كوه سينا زندگى مى‌كرده‌اند.

فساد امّت‌ها، در هر دوره وزمانى متفاوت است كه بايد به آن توجّه كامل داشت، فساد قوم لوط، انحراف جنسى وفساد قوم شعيب، كم‌فروشى وفساد اقتصادى بوده است.

پیام ها

1- بعثت انبيا عليهم السلام، سنّت الهى وجريان مستمرّ تاريخى بوده است. «وَ إِلى‌ مَدْيَنَ»

2- رسالت حضرت شعيب، در محدوده‌ى منطقه‌ى مدين بوده است. «إِلى‌ مَدْيَنَ»

3- يكتاپرستى، بر اساس يكتاشناسى است. «اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ»

4- تنها عبادت خداوند كافى نيست، بلكه برائت از مشركان نيز لازم است. «ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ»

5- انبيا عليهم السلام، تنها مسائل اعتقادى و اخلاقى را مدّ نظر نداشتند، بلكه به امور اقتصادى و عوامل فساد آن نيز مى‌پرداختند. «لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ»

6- رفاه و درآمد، به تنهايى بازدارنده از كلاهبردارى وفساد اقتصادى نيست.

لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ‌ ... إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ امام صادق عليه السلام، مراد از «إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ» را فراوانى و ارزانى اجناس دانسته‌اند. «1»

7- براى نهى از منكر بايد به مردم شخصيّت و دلگرمى داد. «إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ»

8- توجّه دادن به مبدأ و معاد، سرلوحه‌ى دعوت همه انبيا عليهم السلام بوده است.

اعْبُدُوا اللَّهَ‌ ... أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ‌

9- ايمان به روز حساب، زمينه‌ى تقوى‌ در همه‌ى امور زندگى است. «لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ، عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ»

10- از قهر خداوند نمى‌توان فرار كرد. «عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ»


«1». تفسير نورالثقلين.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 106

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِلى‌ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ (84)

بعد از آن قصه پنجم، قوم شعيب عليه السّلام را بيان ميفرمايد:

وَ إِلى‌ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً: و فرستاديم به اولاد مدين پسر ابراهيم عليه السّلام يا به ساكنان بلده مدين برادر نسبى ايشان حضرت شعيب عليه السّلام را كه پسر يثرون بن نويب پسر ابراهيم عليه السّلام بود، چون مبعوث شد باز مانند پيغمبران سلف دعوت به فطرت توحيدى نمود. قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ‌:

جلد 6 - صفحه 119

فرمود اى قوم من، پرستش و ستايش كنيد خداى را به يگانگى. ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ‌: نيست شما را هيچ خدائى بجز ذات سبحانى. بعد از امر بتوحيد كه ملاك امر است، نهى فرمايد ايشان را از آنچه عادتشان بود: وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ‌: و مكاهيد و كم مكنيد پيمانه را در پيمودن مكيال و ترازو را در سنجيدن موزونات. حاصل آنكه كم‌فروشى نكنيد، چه آن منافى عدل و مخلّ است به حكمت و مصلحت معاوضه.

بعد در بيان علت نهى مذكور فرمود: إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ: بدرستى كه مى‌بينم شما را در وسعت نعمت و ثروت، يعنى درمانده و محتاج نيستيد كه داعى باشد شما را به خيانت، بلكه متنعم و توانگر هستيد. و رسم حق گزارى آنست كه مردمان را از مال خود بهره‌مند سازيد و حق آنها را باز دهيد، نه آنكه از حقوق ايشان بازگيريد. بعد تهديد فرمايد: وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ‌: بدرستى كه من مى‌ترسم بر شما به اين خيانت كه مى‌كنيد در مال يكديگر. عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ:

عذاب روزى كه محيط شود به شما و گرداگرد شما درآيد و محاصره كند به قسمى كه هيچكس از آن رهائى نيابد. مراد عذاب قيامت يا عذاب استيصال است.

نكته: توصيف يوم به احاطه كه صفت عذاب است، به جهت وقوع عذاب باشد در آن روز.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِلى‌ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ (84) وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (85) بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ (86) قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ (87) قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى‌ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُرِيدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى‌ ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ (88)

وَ يا قَوْمِ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ (89) وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ (90) قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثِيراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراكَ فِينا ضَعِيفاً وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناكَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزِيزٍ (91) قالَ يا قَوْمِ أَ رَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِما تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (92) وَ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى‌ مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ مَنْ هُوَ كاذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ (93)

وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (94) كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا بُعْداً لِمَدْيَنَ كَما بَعِدَتْ ثَمُودُ (95)

ترجمه‌

و فرستاديم بسوى اهل مدين برادرشان شعيب را گفت اى قوم من بپرستيد خدا را نيست مر شما را هيچ خدائى جز او و كم مكنيد پيمانه و ترازو را


جلد 3 صفحه 102

همانا من مى‌بينم شما را با ثروت و همانا من ميترسم بر شما عذاب روزى را فرا گيرنده‌

و اى قوم من تمام كنيد پيمانه و ترازو را بعدالت و كم مكنيد از مردم چيزهاى آنها را و فساد مكنيد در زمين كه از فساد كنندگان باشيد

باقى گذارده خدا بهتر است از براى شما اگر باشيد گروندگان و نيستم من بر شما نگهبان‌

گفتند اى شعيب آيا نماز تو امر ميكند تو را كه ترك كنيم آنچه را مى‌پرستيدند پدران ما يا آنكه بجا آوريم در مالهامان آنچه را ميخواهيم همانا تو هر آينه توئى بردبار راه يافته‌

گفت اى قوم من خبر دهيد مرا كه اگر بوده باشم داراى دليل واضحى از پروردگارم و روزى داده باشد مرا از خود روزى خوب و نميخواهم كه مخالفت كنم با شما در آنچه نهى ميكنم شما را از آن نميخواهم مگر بصلاح آوردن را بقدريكه بتوانم و نيست توفيق من مگر بكمك خدا بر او توكّل كردم و بسوى او بازگشت مينمايم‌

و اى قوم من بر آن ندارد شما را مخالفت با من كه برسد شما را مانند آنچه رسيد قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح را و نباشد قوم لوط از شما دور

و طلب آمرزش كنيد از پروردگارتان پس بازگشت كنيد بسوى او همانا پروردگار من مهربان و دوست دار است‌

گفتند اى شعيب نميفهميم بسيارى را از آنچه ميگوئى و همانا ما هر آينه مى‌بينيم تو را در ميان خودمان ناتوان و اگر نبودند قبيله تو هر آينه سنگسار ميكرديم تو را و نيستى تو بر ما غالب‌

گفت اى قوم من آيا قبيله من عزيزترند نزد شما از خدا و قرار داديد او را پشت سر خودتان همانا پروردگار من بآنچه ميكنيد احاطه دارنده است‌

و اى قوم من كار كنيد بر حدّ توانائى خودتان همانا من كار كننده‌ام زود باشد كه بدانيد كيست كه مى‌آيد او را عذابى كه رسوا كند او را و كيست او دروغگو و منتظر باشيد كه من با شما منتظرم‌

و چون آمد فرمان ما نجات داديم شعيب و آنانرا كه گرويدند با او برحمتى از خودمان و گرفت آنانرا كه ستم كردند فرياد آسمانى پس صبح نمودند در خانه‌هاشان بر جاى ماندگان‌

كه گويا اقامت نداشتند در آنها آگاه باشيد دورى از رحمت خدا است براى قوم مدين چنانچه دور شدند قوم ثمود.

تفسير

خداوند حضرت شعيب را مبعوث فرمود بر قوم خود كه اهل بلد مدين بودند و اطلاق برادر بمناسبت قوميّت است و شمه‌اى از حالات و نسب آنحضرت در سوره اعراف گذشت و مأموريّت او مانند ساير أنبياء عظام اوّلا دعوت بتوحيد بود و ثانيا نهى از كم فروشى چون قوم او با آنكه داراى مكنت و وسعت بودند عادت باين عمل قبيح‌


جلد 3 صفحه 103

نموده بودند لذا آنحضرت در مقام ارشاد آنها اشاره باين نكته فرموده است كه مى‌بينم شما را مقرون بخير و بركت و نعمت الهى و اين مقتضى شكر و استغناء از كم فروشى است و ميترسم بر شما عذاب روزى را كه احاطه دارد آنروز بعذابش بر شما بطوريكه احدى از شما از دائره آن خارج نيست و بنابراين محيط در معنى صفت عذاب است اگر چه در لفظ صفت يوم باشد و محتمل است محيط بمعناى مهلك باشد كه گاهى استعمال ميشود و بنابراين محتمل است در معنى هم صفت يوم باشد چنانچه ظاهر است و اينكه ثانيا امر فرموده است بتمام فروشى علاوه بر تأكيد شايد براى اشاره بآن باشد كه در مقام ايفاء حقّ مشترى بايد يقين باداء تمام مقدار نمود و يقين نداشتن بكم بودن كافى نيست بلكه در مورد لزوم بايد قدرى زيادتر تسليم نمود تا يقين بوفاء حاصل شود و شايد براى تقييد بقسط باشد كه مراد عدل و مساوات در ميزان و مكيال است و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه وقتى قومى كم فروشى كنند خداوند آنها را بسنوات قحطى و كمى ارزاق گرفتار ميفرمايد و در روايت ديگر شدّت مؤنه و جور سلطان اضافه شده است و چون كم فروشى اختصاص بكيل و وزن ندارد اخيرا نهى صريح از مطلق اين عمل شده تا شامل شود مكيل و موزون و معدود و غير آنها را با اشاره بآنكه اين عمل از اقسام فساد در زمين است كه آن بهر عنوان باشد از سرقت و غارت و راهزنى و غيرها ممنوع و قبيح عقلى است و بايد پيرامون اين امور نگشت و خود را در زمره اهل فساد نياورد كه آنها مبغوض خدا و منفور خلقند و بايد دانست كه آنچه خداوند باقى بدارد براى بنده از مال حلال بعد از اجتناب از حرام بهتر است از آنچه در نتيجه كم فروشى و ساير تعدّيات بحقوق و اموال مردم اشخاص براى خودشان جمع آورى نمايند چون بركت و عزّت در مال حلال و ذلّت و خسران دنيا و آخرت در حرام است و اگر كسى مؤمن باشد بايد باين امر معتقد باشد و بر خلاف اين عمل ننمايد و وظيفه پيغمبر ارشاد و هدايت است نه مراقبت و حفظ بلكه مردم بايد خودشان حفظ نمايند خود را از ارتكاب قبايح عقليّه و منهيّات شرعيّه تا در دنيا و آخرت رستگار شوند خصوصا پيغمبرى مانند حضرت شعيب كه روايت شده مأمور بجهاد نبوده روزها مردم را موعظه ميفرمود و شبها نماز ميگذارد لذا قوم بطور استهزاء در جواب مواعظ حسنه او گفتند مفاد آيه سوم را كه مشعر است‌


جلد 3 صفحه 104

بحقارت نماز در نظر آنها و صلاحيّت نداشتن آن براى آنكه ناهى از فحشاء و منكر باشد و رسوخ آنها در تقليد آباء و حرص بجمع مال گويا ميخواهند بگويند اين عمل تو موجب مزيّتى براى تو نيست كه ما اختيار اعمال و اموال خودمان را بتو واگذار نمائيم و عبادات و معاملات خودمان را بدستور تو انجام دهيم و بطور طعنه گفتند تو مردى بردبار و داراى رشد و صلاحى خوب است چندى صبر كنى تا امور اصلاح شود و قمّى ره فرموده آنها گفتند انّك لانت السّفيه الجاهل و خداوند حكايت فرمود قول ايشانرا پس فرمود انّك لانت الحليم الرّشيد و شايد مراد آن باشد كه آنها اراده نمودند سفيه و جاهل را و خداوند نقل نمود لفظ آنها را و اعراض فرمود از بيان مراد براى ستّاريّت خود و احترام مقام نبوّت و حضرت شعيب در جواب فرمود اى قوم من اگر خداوند مرا بزيور علم و حلم و رشد و صلاح آراسته باشد و بمنصب نبوّت فائز نموده باشد و از مال حلال روزى وافر عطا فرموده باشد آيا سزاوار است ابلاغ رسالت او را ننمايم با آنكه شكر منعم واجب است و بنابراين جواب شرط براى وضوح حذف شده پس از آن فرمود شما ميدانيد كه من نميخواهم شما را منع نمايم از اموريكه خودم مرتكب ميشوم تا موعظه‌ام در شما مؤثر نشود بلكه ميخواهم حتّى الامكان امور دنيا و آخرت شما را اصلاح نمايم و از خداوند توفيق ميطلبم كه باين مرام نائل شوم و از كسى باك ندارم چون توكّلم بر خدا است كه قدرتش فوق تمام قدرتها است و بازگشت من و شما باو است و هر كس را بجزاى عملش خواهد رسانيد ولى شما متوجّه باشيد كه وادار نكند و مستحقّ ننمايد شما را مخالفت با من كه برسد بر شما عذابى مانند عذاب قوم نوح كه غرق بود يا قوم هود كه باد سام بود يا قوم صالح كه زلزله بود و از همه نزديكتر قوم لوط كه مجاور يا قريب العهد با شما بودند و ديديد كه خداوند با آنها چه معامله‌اى فرمود و بهتر آنستكه هر چه زودتر طلب مغفرت كنيد از گناهان گذشته پس نادم شويد و عازم بترك معاصى در آينده و مطمئن باشيد كه رحمت و مودّت الهى نسبت به بندگان مقتضى قبول توبه آنها است و آنها در جواب گفتند ما بيشتر از سخنان تو را نمى‌فهميم يعنى قابل فهم نيست و تو شخص ناتوانى هستى كه قدرت معارضه با ما را ندارى و ما هر آسيبى بخواهيم ميتوانيم بر تو وارد نمائيم ولى ملاحظه احترام اقارب نزديكت را مينمائيم كه با ما همكيش و هم مسلكند


جلد 3 صفحه 105

و الا سنگسارت مينموديم و ميكشتيم و تو براى آنها عزيز و محترمى براى ما عزيز و محترم نيستى چون گفته‌اند آنحضرت از اشراف و اعزّه قوم بود و قمّى ره فرموده چشم او كم نور شده بود و بعضى گفته‌اند نابينا بوده در هر حال حضرت در جواب آنها فرمود آيا كسان من عزيزترند نزد شما از خدا چون رهط بر قبيله كوچك و اقارب نزديك شخص اطلاق ميشود و ملامت فرمود آنها را بر اين رويّه كه تقديم جانب خلق باشد بر حقّ و آنكه شما خدا و فرمان او را كه اطاعت انبياء و ترك معاصى است فراموش كرديد و پشت سر انداختيد و بى‌اعتنائى نموديد و خلق را مورد اعتناء و ملاحظه قرار داديد و خدا بر اعمال شما احاطه دارد و چيزى بر او مخفى نيست و بمجازات خواهيد رسيد و ظهرى منسوب بظهر است و در مقام نسبت فتحه ظاء بدل بكسره شده است و در خاتمه آنحضرت حجّت را بر آنها تمام فرمود باين تقريب كه شما بر بت پرستى و كم فروشى و ساير اعمال قبيحه خود ثابت باشيد و هر چه از دستتان بر آيد در باره من كوتاهى نكنيد منهم بتكليف خود عمل ميكنم تا معلوم شود كدام دسته از ما و شما مستحقّ عقوبتيم و كه دروغگو است و منتظر باشيد كه منهم با شما منتظرم و چون عذاب نازل شد خداوند آنحضرت و اهل ايمان باو را نجات داد و سايرين از صيحه مهيب جبرئيل جان دادند و بجاى خود باقى ماندند و اثرى از آنها باقى نماند گويا آنكه هرگز در آن ديار اقامت نداشتند و مانند قوم ثمود بلعنت الهى و بعد از رحمت او گرفتار شدند و گفته‌اند عذاب آندو قبيله صيحه بود نهايت اينها آسمانى و آنها زمينى و باين مناسبت تشبيه شده است حال اينها بآنها و در اكمال از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اوّل سخن حضرت حجت عليه السّلام در وقت ظهورش آيه شريفه بقيّه اللّه خير لكم ان كنتم مؤمنين است پس از آن ميفرمايد منم بقية اللّه و حجّت و خليفه او بر شما و مسلمانان باين لقب بر او سلام ميكنند و از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه چه قدر خوب است انتظار فرج آيا نشنيدى قول خداوند را فارتقبوا انّى معكم رقيب و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه شعيب خطيب انبياء بوده است و مراجعه بنظائر اين آيات در قصص سابقه انبياء موجب مزيد بصيرت است.


جلد 3 صفحه 106

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِلي‌ مَديَن‌َ أَخاهُم‌ شُعَيباً قال‌َ يا قَوم‌ِ اعبُدُوا اللّه‌َ ما لَكُم‌ مِن‌ إِله‌ٍ غَيرُه‌ُ وَ لا تَنقُصُوا المِكيال‌َ وَ المِيزان‌َ إِنِّي‌ أَراكُم‌ بِخَيرٍ وَ إِنِّي‌ أَخاف‌ُ عَلَيكُم‌ عَذاب‌َ يَوم‌ٍ مُحِيطٍ (84)

و فرستاديم‌ بسوي‌ مدين‌ برادر ‌خود‌ ‌آنها‌ شعيب‌ ‌را‌ فرمود اي‌ قوم‌ ‌من‌ پرستش‌ كنيد اللّه‌ ‌را‌ نيست‌ ‌براي‌ ‌شما‌ الهي‌ ‌غير‌ ‌از‌ ‌او‌ و كم‌ نكنيد كيل‌ و وزن‌ ‌را‌ ‌يعني‌ كم‌ فروشي‌ نكنيد بدرستي‌ ‌که‌ ‌من‌ راه‌ نمايي‌ ميكنم‌ ‌شما‌ ‌را‌ بخير و خوبي‌ و بدرستي‌ ‌که‌ ‌من‌ ميترسم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ عذاب‌ روزي‌ ‌که‌ بتمام‌ ‌شما‌ احاطه‌ كند.

وَ إِلي‌ مَديَن‌َ عطف‌ ‌است‌ ‌به‌ وَ لَقَد أَرسَلنا نُوحاً إِلي‌ قَومِه‌ِ ‌يعني‌ و لقد

جلد 11 - صفحه 103

ارسلنا ‌الي‌ مدين‌ و مدين‌ اسم‌ جدّ شعيب‌ ‌است‌ گفتند فرزند ابراهيم‌ بوده‌ و شعيب‌ فرزند ميكيل‌ فرزند شحيب‌ فرزند مدين‌ بوده‌ و بعضي‌ نام‌ پدر ‌او‌ ‌را‌ يوئب‌ گفتند و بعضي‌ تويه‌ و ‌بر‌ ‌هر‌ تقدير مدين‌ جدّ شعيب‌ ميشود و قبيله‌ ‌او‌ ‌را‌ بنام‌ جد ‌او‌ نام‌ نهادند مثل‌ نامهاي‌ فاميلي‌ و حضرت‌ شعيب‌ ‌بر‌ اصحاب‌ ايكه‌ ‌هم‌ مبعوث‌ ‌شده‌ و ايكه‌ اسم‌ درختي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ ميپرستيدند اخاهم‌ شعيبا اخوه‌ نسبي‌ نه‌ ديني‌ چنانچه‌ گذشت‌ و ‌در‌ مجمع‌ البحرين‌ نام‌ پدر شعيب‌ ‌را‌ ميكد فرزند شخره‌ فرزند مدين‌ دانسته‌ قال‌َ يا قَوم‌ِ اعبُدُوا اللّه‌َ ما لَكُم‌ مِن‌ إِله‌ٍ غَيرُه‌ُ تنبيه‌‌-‌ ‌از‌ زمان‌ نوح‌ ‌تا‌ زمان‌ حضرت‌ خاتم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ تمام‌ قوم‌ ‌آنها‌ مشرك‌ بودند بشرك‌ عبادتي‌ منكر وجود حق‌ نبودند و شرك‌ ذاتي‌ نداشتند فقط ‌إبن‌ كمونه‌ احتمال‌ شرك‌ ذاتي‌ داده‌ ‌در‌ درس‌ افلاطون‌ ‌که‌ سبزواري‌ ميگويد:

(هويتان‌ بتمام‌ الذات‌ ‌قد‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 84)- مدین سرزمین شعیب: با پایان یافتن داستان عبرت انگیز قوم لوط نوبت به قوم «شعیب» و مردم «مدین» می‌رسد همان جمعیتی که راه توحید را رها کردند و در سنگلاخ شرک و بت پرستی سرگردان شدند، نه تنها بت که درهم و دینار و مال و ثروت خویش را می‌پرستیدند، و به خاطر آن، کسب و تجارت با رونق خویش را آلوده به تقلب و کم فروشی و خلافکاریهای دیگر می‌کردند.

در آغاز می‌گوید: «و به سوی مدین برادرشان شعیب را فرستادیم» (وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً).

ج2، ص368

کلمه «أَخاهُمْ» (برادرشان) به خاطر آن است که نهایت محبت پیامبران را به قوم خود بازگو کند.

«مدین» در مشرق «خلیج عقبه» قرار داشته و مردم آن از فرزندان اسماعیل بودند، و با مصر و لبنان و فلسطین تجارت داشته‌اند.

این پیامبر این برادر دلسوز و مهربان همان گونه که شیوه همه پیامبران در آغاز دعوت بود نخست آنها را به اساسی‌ترین پایه‌های مذهب یعنی «توحید» دعوت کرد و «گفت: ای قوم من! خداوند یگانه را بپرستید که جز او معبودی برای شما نیست» (قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ).

آنگاه به یکی از مفاسد اقتصادی که از روح شرک و بت پرستی سر چشمه می‌گیرد و در آن زمان در میان اهل «مدین» سخت رایج بود اشاره کرده و گفت: «به هنگام خرید و فروش، پیمانه و وزن اشیاء را کم نکنید» (وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ).

این پیامبر بزرگ پس از این دستور بلافاصله اشاره به دو علت برای آن می‌کند:

نخست می‌گوید: قبول این اندرز سبب می‌شود که درهای خیرات به روی شما گشوده شود، پیشرفت امر تجارت، پایین آمدن سطح قیمتها، آرامش جامعه، خلاصه «من خیرخواه شما هستم» (إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ). و مطمئنم که این اندرز نیز سر چشمه خیر و برکت برای جامعه شما خواهد بود.

این احتمال نیز در تفسیر این جمله وجود دارد که شعیب می‌گوید: «من شما را دارای نعمت فراوان و خیر کثیری می‌بینم» بنابراین دلیلی ندارد حقوق مردم را ضایع کنید.

دیگر این که: «من از آن می‌ترسم که (اصرار بر شرک و کفران نعمت و کم فروشی) عذاب روز فراگیر، همه شما را فرو گیرد» (وَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ).

نکات آیه

۱- شعیب(ع) ، از انبیا و فرستادگان الهى است. (و إلى مدین أخاهم شعیبًا)

۲- رسالت شعیب(ع) در محدوده مردم مدین بود. (و إلى مدین أخاهم شعیبًا)

۳- وجود رابطه خویشاوندى و نسبى میان شعیب(ع) و مردم مدین (و إلى مدین أخاهم شعیبًا) مراد از «أخاهم» این است که شعیب(ع) با اهل مدین ، خویشاوند بود و یا اینکه او براى آنان ، دلسوزى مى کرد. برداشت فوق ، بر اساس احتمال اول است.

۴- شعیب(ع) حتى پیش از رسیدن به مقام رسالت ، فردى دلسوز و دوستدار مردم مدین بود. (و إلى مدین أخاهم شعیبًا)

۵- شعیب(ع) با برانگیختن عواطف مردم ، دعوت خویش را آغاز کرد. (قال یقوم اعبدوا الله) خطاب «یا قوم» (اى مردم من) تحریک کننده عواطف مخاطبان است.

۶- دعوت به پرستش خداى یکتا ، مهمترین و نخستین پیام شعیب(ع) براى مردم مدین بود. (قال یقوم اعبدوا الله)

۷- مردم مدین ، به وجود خداوند معتقد بودند. (قال یقوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره)

۸- باور به وجود خداوند ، باورى ریشه دار در تاریخ بشر (قال یقوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره)

۹- قوم شعیب ، مردمى مشرک و روى گردان از پرستش خداوند (اعبدوا الله ما لکم من إله غیره)

۱۰- انسان ، از دیرباز برخوردار از روحیه پرستش معبود و گرایش به آن بود. (اعبدوا الله ما لکم من إله غیره)

۱۱- ضرورت پرستش خداوند و باور به نبودن معبودى سزاوار پرستش جز او (اعبدوا الله ما لکم من إله غیره)

۱۲- توحید عملى، مبتنى بر توحید نظرى است. (اعبدوا الله ما لکم من إله غیره)

۱۳- خداوند ، تنها حقیقتى که شایسته و بایسته پرستش است. (اعبدوا الله ما لکم من إله غیره)

۱۴- مبارزه با شرک ، از وظیفه هاى اصلى حضرت شعیب(ع) (قال یقوم ... ما لکم من إله غیره)

۱۵- شعیب(ع) ، با آگاه ساختن قوم خویش به نبود معبودى جز خدا ، آنان را به توحید و ترک شرک دعوت کرد. (قال یقوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره)

۱۶- شعیب(ع) ، از مردم خویش خواست تا از مقدار پیمانه ها و وزنه ها ، نکاهند و از کم فروشى بپرهیزند. (و لاتنقصوا المکیال و المیزان) «مکیال» به معناى پیمانه است. ناقص گذاردن پیمانه، یا به این است که آن را کم حجم تر از حد متعارف بسازند یا پیمانه متعارف را پر نکنند. «میزان» هم به معناى ترازوست. ناقص گذاردن ترازو، یا به این است که وزنه هاى مورد استفاده در آن کمتر از حد معمول باشد یا جنس پرداخت شده، کمتر از مقدار وزنه هاى آن باشد.

۱۷- کم فروشى و بى عدالتى در امور اقتصادى ، رفتارى شایع در میان قوم شعیب (و لاتنقصوا المکیال و المیزان)

۱۸- قوم شعیب ، برخوردار از نعمتهاى الهى و بهره مند از مکنت و دارایى (إنى أریکم بخیر) رؤیت (مصدر أرى) به معناى دیدن و مشاهده کردن است. «باء» در «بخیر» براى ملابست مى باشد. مراد از «خیر» - به دلیل جمله قبل (لاتنقصوا ...) - وسعت روزى و مال و ثروت است. در نتیجه معنا چنین مى شود: شما داراى مال و ثروتید، پس بهانه اى نیست که به کم فروشى و مانند آن روى آورید.

۱۹- قوم شعیب ، على رغم برخوردارى از مکنت و دارایى و بى نیازى در گذران زندگى ، به کلاه بردارى و کم فروشى روى آورده بودند. (لاتنقصوا ... إنى أریکم بخیر)

۲۰- غنى و ثروت مردمان ، نمى تواند در بازدارى آنان از تخلفات اقتصادى ، عاملى اساسى محسوب شود. (لاتنقصوا المکیال و المیزان إنى أریکم بخیر)

۲۱- قوم شعیب ، مردمى برخوردار از نعمتِ فهم و درایت (إنى أریکم بخیر) جمله «إنى أراکم بخیر» را مى توان تعلیل براى «اعبدوا الله ...» نیز دانست. بر این مبنا، مراد از «خیر» عقل و درایت است; زیرا تعلیل گرایش به یکتاپرستى با داشتن عقل و درایت، سازگار است. در نتیجه حاصل معناى «اعبدوا الله ... إنى أراکم بخیر» چنین مى شود: شما برخوردار از عقل و خرد هستید، پس به یکتاپرستى روى آورید. از شما به دور است که مشرک باشید.

۲۲- شعیب(ع) نگران آینده اى ناگوار براى مشرکان و گنه کاران مردم خویش (إنى أخاف علیکم عذاب یوم محیط)

۲۳- پرستش غیر خدا ، شرک در عبادت و ظلم و اجحاف در مبادلات ، درپى دارنده عذاب قیامت است. (اعبدوا الله ... و لاتنقصوا المکیال ...إنى أخاف علیکم عذاب یوم محیط)

۲۴- عذاب روز قیامت ، عذابى است فراگیر همه کافران و گنه کاران. (إنى أخاف علیکم عذاب یوم محیط) کلمه «محیط» (احاطه کننده و فراگیر) در ظاهر صفت براى «یوم» است و در حقیقت ، بیانگر وصفى براى عذاب مى باشد; یعنى ، محیط عذابه.

۲۵- فرار از عذاب روز قیامت براى گرفتاران به آن ، امرى ناشدنى است. (إنى أخاف علیکم عذاب یوم محیط) توصیف «عذاب» به فراگیر بودن، مى تواند به لحاظ مستحقان عذاب باشد; یعنى، همه افراد را فرا مى گیرد و کسى را باقى نمى گذارد و مى تواند به لحاظ هر فرد و شخص مستحق عذاب باشد; یعنى، عذاب از همه جوانب و جهات بر فرد گنه کار وارد مى شود، به گونه اى که از هیچ جهت و سمتى راه فرار نخواهد داشت.

روایات و احادیث

۲۶- «عن أبى عبدالله(ع): لم یبعث الله عزوجل من العرب إلاّ خمسة أنبیاء: هوداً و صالحاً و اسماعیل و شعیباً و محمداً خاتم النبیین(ص) و کان شعیب بکاء;[۱] از امام صادق(ع) روایت شده است: خداى عزوجل از عرب جز پنج نفر کسى را مبعوث نکرد: هود، صالح، اسماعیل، شعیب و محمد(ص) خاتم پیامبران و شعیب زیاد گریه کننده بود».

۲۷- «عن على ابن الحسین(ع) قال: إن أوّل من عمل المکیال والمیزان شعیب النبى(ع) عمله بیده ...;[۲] از امام سجاد(ع) روایت شده است که فرمود: اول کسى که ابزار کیل و وزن ساخت، شعیب پیغمبر بود و با دست خود آن را ساخت».

۲۸- «عن أبى جعفر(ع) [فى حدیث طویل]:... و أما شعیب فإنه اُرسل إلى مدین و هى لاتکمل أربعین بیتاً ...;[۳] از امام باقر(ع) [در ضمن یک حدیث طولانى ]روایت شده است: ... حضرت شعیب به سوى مدین فرستاده شد در حالى که آن جا کمتر از چهل خانه بود».

۲۹- «عن أبى عبدالله(ع) فى قول الله: «إنى أراکم بخیر» قال: کان سعرهم رخیصاً;[۴] از امام صادق(ع) درباره سخن خدا که فرموده: «إنى أراکم بخیر» روایت شده است: قیمت اجناس در بین آنان ارزان بود».

موضوعات مرتبط

  • اقتصاد: آثار تخلفات اقتصادى ۲۳
  • انبیا: انبیاى عرب ۲۶; انبیاى منطقه اى ۲; خویشاوندى با انبیا ۳
  • انسان: گرایشهاى انسان ۱۰
  • اهل مدین: ارزانى در اهل مدین ۲۹; بى عدالتى در اهل مدین ۱۷; پیامبر اهل مدین ۲; تاریخ اهل مدین ۹، ۱۵، ۱۷، ۱۸، ۱۹; تخلفات اقتصادى اهل مدین ۱۷، ۱۹; تعقل اهل مدین ۲۱; ثروتمندى اهل مدین ۱۸، ۱۹; خداشناسى اهل مدین ۷; دعوت از اهل مدین ۶، ۱۵، ۱۶; شرک اهل مدین ۹; عقیده اهل مدین ۷; فرجام اهل مدین ۲۲; فهم اهل مدین ۲۱; کفر اهل مدین ۹; کم فروشى اهل مدین ۱۷، ۱۹; کمى اهل مدین ۲۸; نعمتهاى اهل مدین ۲۱،۱۸
  • ایمان: اهمیت ایمان به توحید ۱۱; ایمان به خدا ۸
  • تبلیغ: تحریک عواطف در تبلیغ ۵
  • توحید: اهمیت توحید عبادى ۶، ۱۱; اهمیت توحید نظرى ۱۲; توحید عبادى ۱۳; دعوت به توحید عبادى ۶، ۱۵; زمینه توحید عملى ۱۲
  • ثروت: ثروت و تخلفات اقتصادى ۲۰
  • جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۱۲، ۱۳; جهان بینى و ایدئولوژى ۱۱
  • خدا: اختصاصات خدا ۱۳; تاریخ خدا شناسى ۷، ۸
  • رسولان خدا: ۱
  • شرک: آثار شرک عبادى ۲۳; دعوت به اجتناب از شرک ۱۵
  • شعیب(ع): تبلیغ شعیب(ع) ۱۵; تعالیم شعیب(ع) ۶; خویشاوندان شعیب(ع) ۳; دعوت شعیب(ع) ۵، ۱۵، ۱۶; رسالت شعیب(ع) ۱۴; روش برخورد شعیب(ع) ۴; روش تبلیغ شعیب(ع) ۵; شرک ستیزى شعیب(ع) ۱۴; شعیب(ع) قبل از نبوت ۴; شعیب(ع) و اهل مدین ۳; شعیب(ع) و پیمانه ۲۷; شعیب(ع) و ترازو ۲۷; شعیب(ع) و گناهکاران ۲۲; شعیب(ع) و مشرکان ۲۲; فضایل شعیب(ع) ۴; کثرت گریه شعیب(ع) ۲۶; محدوده رسالت شعیب(ع) ۲; مهربانى شعیب(ع) ۴; نبوت شعیب(ع) ۱; نژاد شعیب(ع) ۲۶; نگرانى شعیب(ع) ۲۲
  • ظلم: آثار ظلم ۲۳
  • عذاب: حتمیت عذاب اخروى ۲۵; عمومیت عذاب اخروى ۲۴; موجبات عذاب اخروى ۲۳; ویژگیهاى عذاب اخروى ۲۴
  • عقیده: تاریخ عقیده ۷، ۸; عقیده به خدا ۷
  • کافران: عذاب اخروى کافران ۲۴
  • کم فروشى: نهى از کم فروشى ۱۶
  • گرایشها: گرایش به عبادت ۱۰; گرایش به معبود ۱۰
  • گناهکاران: عذاب اخروى گناهکاران ۲۴
  • مشرکان: ۹

منابع

  1. قصص الأنبیاء راوندى، ص ۱۴۵، ح ۱۵۷; بحارالأنوار، ج ۱۲، ص ۳۸۵، ح ۱۱.
  2. قصص الأنبیاء راوندى ، ص ۱۴۲ ، ح ۱۵۳; بحارالأنوار ، ج ۱۲ ، ص ۳۸۲ ، ح ۶.
  3. کمال الدین صدوق ، ص ۲۲۰ ، ح ۲ ، ب ۲۲; بحارالأنوار ، ج ۱۱ ، ص ۵۱ ، ح ۴۹.
  4. ت۴سیرعیاشى، ج ۲، ص ۱۵۹، ح ۶۱; نورالثقلین ، ج ۲، ص ۳۹۰، ح ۱۸۸.