تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۳۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۲۰۴: خط ۲۰۴:


==تعريض و توهين كفار به قرآن ==
==تعريض و توهين كفار به قرآن ==
«'''وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنزِلَ عَلَيْهِ ءَايَةٌ مِّن رَّبِّهِ ...'''»:
«'''وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِن رَبِّهِ ...'''»:


مقصود از اين آيه آن معجزاتى نيست كه (به نفرين انبياء تحقق مى يافت و) ميان حق و باطل حكم نموده، امّت (گمراه ) را هلاك مى كرد، و در آيه قبلى هم به عنوان «سيئه» از آن اسم برده و فرمود: «و يستعجلونك بالسيئه قبل الحسنه»، تا بگويى همان مطلب را تكرار كرده، چون سياق با اين احتمال سازگار نيست، زيرا اگر مقصود از آيه، آن گونه آيات مى بود، جا داشت كه مى فرمود: «و يقولون لولا...».
مقصود از اين آيه، آن معجزاتى نيست كه (به نفرين انبياء تحقق مى يافت و) ميان حق و باطل حكم نموده، امّت (گمراه) را هلاك مى كرد، و در آيه قبلى هم به عنوان «سيئه» از آن اسم برده و فرمود: «وَ يَستَعجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبلَ الحَسَنَة»، تا بگويى همان مطلب را تكرار كرده، چون سياق با اين احتمال سازگار نيست. زيرا اگر مقصود از آيه، آن گونه آيات مى بود، جا داشت كه مى فرمود: «وَ يَقُولُونَ لَولَا...».


بلكه مراد از آن، معجزاتى است غير از قرآن كه كفار به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) اقتراح و پيشنهاد مى كردند، و خلاصه، معجره قرآن را تحقير نموده و به آن بى اعتنايى مى كردند، و معجزه ديگرى نظير معجزات موسى و عيسى و ديگران طلب مى كردند. پس در حقيقت اين كه گفتند: «لولا انزل عليه آية»، تعريض و توهينى است از ايشان كه به قرآن كرده اند.
بلكه مراد از آن، معجزاتى است غير از قرآن، كه كفار به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» اقتراح و پيشنهاد مى كردند، و خلاصه، معجزه قرآن را تحقير نموده و به آن بى اعتنايى مى كردند، و معجزه ديگرى نظير معجزات موسى و عيسى و ديگران طلب مى كردند. پس در حقيقت اين كه گفتند: «لَولَا أُنزِلَ عَلَيهِ آيَةً»، تعريض و توهينى است از ايشان كه به قرآن كرده اند.
<span id='link291'><span>
<span id='link291'><span>


«'''انما انت منذر و لكل قوم هاد'''» - اين جمله جوابى است كه خداوند تعالى به رسول گراميش ياد مى دهد تا به ايشان ابلاغ كند. و اگر خطاب را متوجّه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) نمود، نه آن ها، و نفرمود كه اين جواب را به ايشان ابلاغ كند، و خلاصه اگر اسمى از ايشان نبرد، براى اين بود كه به آنان تعريض نموده، بفهماند كه استحقاق جواب ندارند. چون نه علم دارند و نه آن مقدار عقل و فهمى كه لازم است. زيرا از اين كه از خود معجزه پيشنهاد مى كنند - به طورى كه از بيشتر آياتى كه اقتراحات ايشان را حكايت مى كند، بر مى آيد - چنين استفاده مى شود كه ايشان خيال مى كرده اند رسول بايد قدرت غيبى اى به طور مطلق داشته باشد، كه هر چه را بخواهد، بتواند ايجاد كند و هر چه را از او بخواهند، به وجود آورد.
«'''إنَّمَا أنتَ مُنذِرٌ وَ لِكُلِّ قَومٍ هَاد'''» - اين جمله، جوابى است كه خداوند تعالى، به رسول گرامی اش ياد مى دهد تا به ايشان ابلاغ كند. و اگر خطاب را متوجّه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» نمود، نه آن ها، و نفرمود كه اين جواب را به ايشان ابلاغ كند، و خلاصه اگر اسمى از ايشان نبرد، براى اين بود كه به آنان تعريض نموده، بفهماند كه استحقاق جواب ندارند. چون نه علم دارند و نه آن مقدار عقل و فهمى كه لازم است.  


و حال آن كه رسول، جز بشرى مثل خود آنان نيست، و تفاوتش همين است كه خدا او را به سوى ايشان فرستاده تا از عذاب او انذارشان كند و از اين كه از عبادت او استكبار بورزند و در زمين فساد كنند، زنهارشان دهد. چون سنت الهى در مخلوقاتش همواره بر اين جريان داشته كه خلق خود را به سوى كمال مطلوبش هدايت كند و بر آنچه كه صلاح معاش و معاد ايشان است دلالت فرمايد.
زيرا از اين كه از خود معجزه پيشنهاد مى كنند - به طورى كه از بيشتر آياتى كه اقتراحات ايشان را حكايت مى كند، بر مى آيد - چنين استفاده مى شود كه ايشان خيال مى كرده اند رسول، بايد قدرت غيبى اى به طور مطلق داشته باشد، كه هرچه را بخواهد، بتواند ايجاد كند و هرچه را از او بخواهند، به وجود آورد.


پس رسول، خودش به خودى خود بشرى است مثل آنان. يعنى او نيز همانند آنان، مالك نفع و ضرر و مرگ و حيات و نشور خود نيست، و جز تبليغ رسالت پروردگار خود وظيفه اى ندارد.
و حال آن كه «رسول»، جز بشرى مثل خود آنان نيست، و تفاوتش همين است كه خدا او را به سوى ايشان فرستاده، تا از عذاب او انذارشان كند و از اين كه از عبادت او استكبار بورزند و در زمين فساد كنند، زنهارشان دهد. چون سنت الهى در مخلوقاتش، همواره بر اين جريان داشته كه خلق خود را به سوى كمال مطلوبش هدايت كند و بر آنچه كه صلاح معاش و معاد ايشان است، دلالت فرمايد.
 
پس رسول، خودش به خودى خود، بشرى است مثل آنان. يعنى او نيز همانند آنان، مالك نفع و ضرر و مرگ و حيات و نشور خود نيست، و جز تبليغ رسالت پروردگار خود وظيفه اى ندارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۱۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۱۶ </center>
و اما معجزات، امرش به دست خداست. او است كه اگر بخواهد آيات و معجزات را مى فرستد، پس درخواستشان از رسول از نادانى محض ‍است.
و اما معجزات، امرش به دست خداست. اوست كه اگر بخواهد آيات و معجزات را مى فرستد، پس درخواستشان از رسول، از نادانى محض ‍است.


بنابراين، معناى آيه چنين مى شود: ايشان - با اين كه قرآن بزرگترين و بهترين معجزات است و در اختيار ايشان هست - از تو معجزه اى بر طبق دلخواه خود مى خواهند، با اين كه تو درباره معجزه هيچكاره اى. تو تنها هدايت كننده اى هستى كه ايشان را از راه انذار هدايت مى كنى. چون سنت خداوند در بندگانش بر اين جريان يافته كه در هر مردمى، يك نفر هادى و راهنما مبعوث كند تا ايشان را هدايت نمايد.
بنابراين، معناى آيه چنين مى شود: ايشان - با اين كه قرآن بزرگترين و بهترين معجزات است و در اختيار ايشان هست - از تو معجزه اى بر طبق دلخواه خود مى خواهند، با اين كه تو درباره معجزه هيچكاره اى. تو تنها هدايت كننده اى هستى كه ايشان را از راه انذار هدايت مى كنى. چون سنت خداوند در بندگانش بر اين جريان يافته كه در هر مردمى، يك نفر هادى و راهنما مبعوث كند تا ايشان را هدايت نمايد.


از اين آيه شريفه بر مى آيد كه زمين هيچ وقت از هدايتگرى كه مردم را به سوى حق هدايت كند، خالى نمى شود. يا بايد پيغمبرى باشد و يا هادى ديگرى، كه به امر خدا هدايت كند. و در گذشته، در جلد دوم اين كتاب، در بحث نبوّت و در جلد اول آن، در ابحاث امامت، پاره اى مطالب مربوط به اين مطلب گذشت.
از اين آيه شريفه، بر مى آيد كه زمين هيچ وقت از هدايتگرى كه مردم را به سوى حق هدايت كند، خالى نمى شود. يا بايد پيغمبرى باشد و يا هادى ديگرى، كه به امر خدا هدايت كند. و در گذشته، در جلد دوم اين كتاب، در بحث نبوّت و در جلد اول آن، در ابحاث امامت، پاره اى مطالب مربوط به اين مطلب گذشت.




۱۸٬۳۸۸

ویرایش