الحجر ٣: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۴۰: خط ۴۰:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link96 | آيات ۱ - ۹،سوره حجر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link96 | آيات ۱ - ۹ سوره حجر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link97 | مفاد كلى سوره مباركه حجر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link97 | مفاد كلى سوره مباركه حجر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link98 | پشيمانى كافران : اى كاش مسلمان شده بوديم !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link98 | پشيمانى كافران: اى كاش مسلمان شده بوديم!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link99 | درخواست مشركان از پيامبر(ص ) كه بر ايشان ملائكه بياورد!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link99 | درخواست مشركان از پيامبر«ص»، كه برايشان ملائكه بياورد!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link100 | جواب خداوند در مقابل اين درخواست باطل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link101 | حق مطلب در معناى: «ملائکه را نازل نمی کنیم، مگر بر حق»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link101 | حق مطلب در معناى : ((ما ننزل الملائكة الا بالحق ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link102 | قرآن، از هر گونه تحريف و تصرفى مصون است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link102 | قرآن از هر گونه تحريف و تصرفى مصون است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link103 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۱#link103 | (روايتى در مورد خروج موحدان عاصى از جهنم و بقاء كافران در آن درذيل آيه : ((ربما يود...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۲#link104 | گفتاری در چند فصل، در مصونیت قرآن از تحریف: فصل اول: در بيان اين كه قرآن عصر حاضر، همان قرآن نازل بر پيامبر«ص» است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۲#link104 | فصلاول : در بيان اينكه قرآن عصر حاضر همان قرآننازل بر پيامبر اسلام (ص ) است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۲#link105 | فصل دوم: رواياتى كه بر عدم وقوع تحريف و تصرف در قرآن دلالت دارند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۲#link105 | رواياتى كه بر عدم وقوع تحريف و تصرف در قرآن دلالت دارند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۲#link106 | فصل سوم: استدلالاتى بر عدم وقوع زياده و نقص و تغيير در قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۲#link106 | استدلالاتى بر عدم وقوع زياده و نقص و تغيير در قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۲#link109 | ضعف و قصور روايات دال بر وقوع تحريف در قرآن، از نظر سند و دلالت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۲#link107 | دليل چهارم قائلين به تحريف : تكرار حوادث مربوط به بنىاسرائيل در امت اسلام .]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link111 | بررسى نمونه هايى از آيات جعلى و ساختگى!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۲#link108 | بيان ضعف استدلال به اجماع براى اثبات عدم وقوع تحريف قرآن و زياد شدن در آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link112 | دلالت قطعی مجموع قرآن بر عدم تحريف قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۲#link109 | ضعف و قصور روايات دال بر وقوع تحريف در قرآن از نظر سند و دلالت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link113 | پاسخ به دو دليل ديگر قائلين به تحريف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link110 | دسيسه و جعل روايت دشمنان قرآن مخفى نماند!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link114 | خطاب به قائلين به تحريف: مقصود شما از نسخ تلاوت چيست؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link111 | برسى نمونه هايى از آيات جعلى و ساختگى !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link115 | پاسخ به دليل ديگر قائلين به تحريف: تكرار حوادث مربوط به بنی اسرائيل در امت اسلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link112 | مجموع قرآن دلالت قطعى دارد بر اينكه در قرآن تحريفى رخ نداده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link116 | فصل چهارم: جمع آوری قرآن در زمان پيامبر«ص» و بعد از آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link113 | پاسخ به دو دليل ديگر قائلين به تحريف : استبعاد عقلى عدم تحريف و روايتى دربارهمصحف على عليه السلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link117 | فصل پنجم: جمع و تدوين قرآن بر اساس يك قرائت در زمان عثمان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link114 | خطاب به قائلين به تحريف : مقصود شما از نسخ تلاوت چيست ؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link118 | فصل ششم: آنچه از روايات مربوط به جمع و تأليف قرآن استفاده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link115 | پاسخ به دليل ديگر قائلين به تحريف : تكرار حوادث مربوط به بنىاسرائيل در امت اسلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۳#link116 | درباره جمع و تاءليف قرآن و جمع بين رواياتى كه برخى بر جمع قرآن در زمانپيامبر(ص ) و برخى بعد از آن حضرت دلالت دارند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link117 | جمع و تدوين قرآن بر اساس يك قرائت در زمان عثمان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link118 | آنچه از روايات مربوط به جمع و تاءليف قرآن استفاده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link119 | دلالت روايات مربوط به جمع قرآن بر عدم تحريف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link119 | دلالت روايات مربوط به جمع قرآن بر عدم تحريف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link120 | قرآن خود عمده ترين دليل بر عدم وقوع تحريف است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link120 | قرآن، خود عمده ترين دليل بر عدم وقوع تحريف است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link121 | ترتيب سور قرآن در جمع اول و دوم كار صحابه بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link121 | ترتيب سور قرآن در جمع اول و دوم، كار صحابه بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link122 | ترتيب آيات قرآن نيز توفيقى نبوده و بدون دخالت صحابه انجام نشده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link122 | ترتيب آيات قرآن نيز توقيفى نبوده و بدون دخالت صحابه انجام نشده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link123 | آيا ترتيب آيات قرآنى توفيقى است ؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link123 | آيا ترتيب آيات قرآنى توقيفى است؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۴#link124 | نقل كلام مازرى درباره دلالت روايت انس بر جمع قرآن بعد از پيامبر(ص ) و رد آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۵#link125 | ايراداتى چند به قائلين به توقيفى بودن ترتيب آيات قرآنى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۵#link125 | ايراداتى چند به قائلين به توفيقى بودن ترتيب آيات قرآنى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۵#link126 | فصل هفتم: ردّ روايات «إنساء»، دالّ بر منسوخ التلاوه شدن پاره اى از آيات وحى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۵#link126 | رد روايات انساء كه از طرق عامه وارد شده و بر منسوخ التلاوه شدن پاره اى از آياتوحى دلالت مى كنند]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۴۰

کپی متن آیه
ذَرْهُمْ‌ يَأْکُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ‌ الْأَمَلُ‌ فَسَوْفَ‌ يَعْلَمُونَ‌

ترجمه

بگذار آنها بخورند، و بهره گیرند، و آرزوها آنان را غافل سازد؛ ولی بزودی خواهند فهمید!

آنها را بگذار تا بخورند و بهره‌گيرند و آرزوها سرگرمشان كند، ولى به زودى خواهند دانست
بگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو[ها] سرگرمشان كند، پس به زودى خواهند دانست.
(ای رسول ما) این کافران (لجوج) را واگذار تا به خورد و خواب طبیعت و لذات حیوانی سرگرم باشند و آمال و اوهام دنیوی آنان را غافل گرداند، پس (نتیجه این کامرانی بیهوده را) به زودی خواهند یافت.
بگذارشان تا بخورند و [با لذایذ مادی و زودگذر] کامرانی کنند، و آرزوها، سرگرمشان نماید؛ سپس [حقّانیّت اسلام و فرجام شوم خود را] خواهند فهمید.
واگذارشان تا بخورند و بهره‌ور شوند و آرزو به خود مشغولشان دارد، زودا كه خواهند دانست.
رهایشان کن تا بخورند و بهره‌مند شوند، و آرزوها سرگرمشان بدارد، زودا که بدانند
واگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو سرگرمشان كند، زودا كه بدانند.
بگذار بخورند و بهره‌ور شوند و آرزو آنان را غافل سازد. بالأخره خواهند دانست (که چه کار بدی کرده‌اند این که تنها به دنیا پرداخته‌اند و آخرت را فراموش نموده‌اند).
واگذارشان (تا) بخورند و برخوردار شوند و آرزو(ی شیطانی) سرگرمشان کند. پس در آینده‌ای دور خواهند دانست.
بگذارشان بخورند و کام روا دارند و سرگرمشان سازد آرزو پس زود است بدانند

Leave them to eat, and enjoy, and be lulled by hope. They will find out.
ترتیل:
ترجمه:
الحجر ٢ آیه ٣ الحجر ٤
سوره : سوره الحجر
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«ذَرْهُمْ»: رهایشان ساز. بگذار که آنان. «یُلْهِهِمْ»: آنان را غافل سازد. ایشان را به خود مشغول کند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ «3»

آنان را (به حال خود) رها كن تا بخورند و بهره‌مند شوند و آرزوها سرگرمشان كند، پس به زودى (نتيجه اين بى‌تفاوتى‌ها را) خواهند فهميد.

نکته ها

مسئله رهاكردن كفّار به حال خود كه از جمله‌ى‌ «ذَرْهُمْ» استفاده مى‌شود، به خاطر سركشى خود آنان است، وگرنه خداوند ابتدا براى هدايت همه‌ى انسانها، پيامبر فرستاده و كسى را به حال خود رها نكرده است. چنانكه اين مطلب بارها در قرآن مطرح شده است. از جمله: «وَ نَذَرُهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ» «1»، آنان را رها مى‌كنيم تا در سركشى خود سردرگم شوند و در جاى ديگر مى‌فرمايد: «وَ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ» «2» آنان را در سركشى كردن مهلت مى‌دهيم.

انسان به آرزو زنده است و اگر روزى آرزو از انسان گرفته شود از كار و تلاش دست برمى‌دارد. امّا آرزويى كه در اسلام مورد انتقاد قرار گرفته است، مربوط به موارد ذيل است:

1. آرزوى طولانى، 2. آرزوى بيش از عمل، 3. آرزوى بدون عمل، 4. آرزويى كه انسان را سرگرم كند، 5، آرزوى خير داشتن از كار و افراد بد.

پيامبراكرم صلى الله عليه و آله فرمود: من از دو چيز بر شما مى‌ترسم؛ يكى پيروى از هوسها كه شما را از حقّ باز دارد و ديگرى آرزوهاى طولانى كه شما را از آخرت غافل نمايد. در دعاى كميل مى‌خوانيم: آرزوهاى طولانى، انسان را از رسيدن به خيرات محروم مى‌كند. «و حبسنى عن نفعى بعد آمالى»


«1». انعام، 110.

«2». بقره، 15.

جلد 4 - صفحه 440

پیام ها

1- در تبليغ و ارشاد وقت خود را صرف نااهلان نكنيد. «ذَرْهُمْ»

2- انسان، گاهى چنان در كفر غوطه‌ور مى‌شود كه برهان و هشدار انبيا نيز او را بيدار نمى‌كند «ذَرْهُمْ»

3- آرزو اگر انسان را غافل كند، نابجاست. «وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ» (ولى اگر انسان را به كار و تلاش وادار كند خوب است زيرا در قرآن مى‌خوانيم: «وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلًا» «1»)

4- مهلت الهى را نشانه لطف و رحمت او ندانيم. ذَرْهُمْ‌ ... فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ‌

(گاهى پزشك به اطرافيان بيمار مى‌گويد: مريض را رها كنيد و هر چه مى‌خواهد بخورد به او بدهيد، زيرا كار از كار گذشته است)

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ «3»

بعد از آن بر سبيل وعيد و تهديد، خطاب فرمايد به رسول خود:


«1» جلد 2، صفحه 239، و در مجمع البيان جلد 3، صفحه 328، از امام صادق عليه السّلام نقل نموده است.

«2» مجمع البيان جلد 3، صفحه 328.

جلد 7 - صفحه 82

ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا: واگذار آنها را در دنيا تا مانند چهارپايان بخورند. وَ يَتَمَتَّعُوا: و بهره برند از منافع و لذايذ مدت كمى، چه هر قدر لذت برند، نسبت به نعم اخروى بى‌بهره باشند. وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ‌: و مشغول سازد ايشان را آرزو، يعنى توقع طول عمر و استقامت حال، باز دارد ايشان را از استعداد و تهيه معاد و تفكر در آمال و مآل اعمال. فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ‌: پس زود باشد كه بدانند عاقبت بدى كردار و گفتار خود را، و آن در روز حشر خلايق باشد.

تبصره: آيه شريفه اعلام رسول است به نااميدى از ايمان ايشان و اشعار به آن كه اين جماعت از اهل خذلانند، زيرا در كفر و عناد و لجاج و مخالفت به حدى رسيده‌اند كه ديگر مواعظ شافيه و كلمات الهيه اينها را فايده ندهد، به كلى از قابليت هدايت افتاده، گوهر گرانبهاى توحيدى را به سوء اختيار ضايع ساخته، بگذار مانند بهائم در چراگاه شهوت برخوردار شوند كه بزودى پاداش اعمال را دريابند، ايضا تحذير است از آنچه مؤدى شود به درازاى آرزو، و تنبيه بر آنكه واجب است انسان همت خود را مصروف دارد بر امر آخرت، و مستعد موت گردد و مسارعت كند به توبه و تدارك، و آرزو ننمايد چيزهائى را كه موجب منع از آنها گردد.

و در كافى- حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: انّما اخاف عليكم اثنتين: اتباع الهوى و طول الامل امّا اتّباع الهوى فانّه يصدّ عن الحقّ و امّا طول الامل فينسى الاخرة «1».

اين است و جز اين نيست كه مى‌ترسم بر شما دو چيز را: پيروى هواى نفس، و درازى آرزو. اما متابعت هواى باز دارد از حق، و اما درازاى آرزو، پس نتيجه دهد فراموشى آخرت را.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبِينٍ «1» رُبَما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمِينَ «2» ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ «3» وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ وَ لَها كِتابٌ مَعْلُومٌ «4»

ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ «5»

ترجمه‌

اين آيتهاى كتاب و قرآن آشكار كننده است‌

بسا باشد كه آرزو كنند آنانكه كافر شدند كاش بودند مسلمانان‌

واگذار آنانرا بخورند و كامرانى كنند و مشغول كند آنها را آرزو پس زود باشد كه بدانند

و هلاك نكرديم هيچ بلدى را مگر آنكه بود برايش نوشته‌اى دانسته شده‌

پيشى نگيرد هيچ گروهى اجلش را و باز پس نمانند.

تفسير

راجع به الر در سور سابقه، و كليّه فواتح السّور در اوّل سوره بقره بيانى وافى گذشت و مفاد آيه اوّل آنستكه اين سوره و آيات، آيتهاى آنكتاب موعود الهى است به پيغمبر خاتم و قرآن بيان كننده حقايق و احكام است و راجع بآيه دوّم عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده‌اند كه چون روز قيامت شود منادى حق ندا كند كه داخل نميشود در بهشت مگر مسلمان پس در آنروز كفّار آرزو كنند كه كاش مسلمان بودند و در مجمع نيز از آنحضرت اين معنى را نقل نموده و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه چون اهل آتش در آن جمع شوند و با آنها از اهل قبله كسانى باشند كه خدا امر فرموده، كفّار بمسلمانان گويند آيا شما مسلمان نبوديد گويند بلى بوديم گويند پس چه فائده‌اى داشت اسلام براى شما كه با ما داخل آتش شديد گويند ما گناهكار بوديم و براى گناهانمان گرفتار شديم پس خداوند گفتگوى آنها را ميشنود و امر ميفرمايد اهل اسلام را از آتش بيرون آورند و در اين وقت كفّار ميگويند اى كاش ما مسلمان بوديم و ظاهرا مراد از اسلام ايمان است چون غير اهل ايمان از فرق مسلمانان مخلّد در آتش خواهند بود و محتمل است مراد آرزوى آنها در دنيا بعد از فتوحات اسلامى باشد كه ميگفتند كاش ما قبلا مسلمان شده بوديم‌


جلد 3 صفحه 244

تا در زمره سابقين در اسلام محسوب ميشديم در هر حال خداوند به پيغمبر خود دستور ميدهد كه آنها را بحال خودشان واگذار چون قابليّت هدايت را ندارند و تمام همّ و فكرشان مانند حيوانات مصروف بخوردن و لذت بردن از لذائذ فانيه دنياى دنى است و مشغول نموده است آنها را آرزوهاى طولانى كه بجائى نميرسد از فكر در مبدء و معاد ولى بعد از مرگ و روز جزا خواهند دانست كه چيزيكه بدرد آنها ميخورد عقائد حقّه و اعمال صالحه بود كه كسب نكردند و تهى دست با بار گران بمحشر آمدند در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه جز اين نيست ميترسم بر شما از دو چيز متابعت هوى و درازى آرزو امّا متابعت هوى پس باز ميدارد از حقّ و امّا درازى آرزو پس فراموش مينمايد آخرت را و از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود وقتى سزاوار شد ولايت خدا و سعادت مى‌آيد اجل ميان دو چشم و ميرود آرزو پشت سر و وقتى سزاوار شد ولايت شيطان و شقاوت مى‌آيد آرزو ميان دو چشم و ميرود اجل پشت سر و نبايد كفّار مغرور شوند از آنكه خداوند بآنها مهلت داده چون هيچ قوم و جماعت و اهل بلدى معذب نشدند و بهلاكت نرسيدند مگر آنكه اجل مقدر مكتوب در لوح محفوظ آنها رسيده بود و هيچ امّت و گروهى پيشى نميگيرند بر اجل محتوم خودشان و باز پس نميمانند از آن بلكه تمامى در موعد مقرّر مقدّر بهلاكت و مجازات اعمال خواهند رسيد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ذَرهُم‌ يَأكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلهِهِم‌ُ الأَمَل‌ُ فَسَوف‌َ يَعلَمُون‌َ «3»

واگذار ‌آنها‌ ‌را‌ بخورند مثل‌ انعام‌ و ‌از‌ لذائذ دنيوي‌ لذت‌ ببرند و بآمال‌ و هواهاي‌ نفساني‌ مشغول‌ شوند ‌پس‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ معلوم‌ گردد دنيادار غرور ‌است‌ و مكرر گفته‌ ‌شده‌ ‌که‌ انسان‌ سه‌ دشمن‌ دارد ‌که‌ ‌هم‌ دست‌ شده‌اند ‌براي‌ فريب‌ انسان‌ دنيا و هواي‌ نفس‌ و شيطان‌ دنيا ابتداء ‌خود‌ ‌را‌ جلوه‌ ميدهد بزخارف‌ ‌خود‌ ‌از‌ مال‌ و منال‌ و مساكن‌ عاليه‌ و فرش‌ قيميّه‌ و طلا و نقره‌ و مأكولات‌ لذيذه‌ و ملبوسات‌ شيك‌ و اشباه‌ ‌آنها‌ و انسان‌ غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ ماريست‌ خوش‌ خط و خال‌ لكن‌ ‌در‌ باطن‌ زهر قتال‌ ‌است‌ و گرگيست‌ بلباس‌ ميش‌ و كمال‌ مضادّه‌ دارد ‌با‌ آخرت‌، چنانچه‌ مثل‌ زده‌اند بمشرق‌ و مغرب‌ ‌هر‌ چه‌ بمشرق‌ نزديك‌ شود ‌از‌ مغرب‌ دور ميشود و بالعكس‌ و بضرّتان‌ دو ‌هو‌ ترضيه‌ ‌هر‌ يك‌ موجب‌ خشم‌

جلد 12 - صفحه 5

ديگري‌ ميشود سپس‌ هواي‌ نفس‌ مايل‌ و فريفته‌ ميشود و كمال‌ علاقه‌ باين‌ دنيا پيدا ميكند و بكلي‌ ‌از‌ آخرت‌ غافل‌ ميشود و تمام‌ آمال‌ و آرزوي‌ ‌او‌ وصله‌ بآنها ‌است‌، سپس‌ شيطان‌ راه‌ وصله‌ ‌به‌ آنرا نشان‌ ميدهد ‌از‌ طرق‌ محرّمه‌ و ظلم‌ و تعدي‌ و تجاوز ‌از‌ حد و نحو ‌آنها‌ چون‌ چنين‌ شد خداوند ‌او‌ ‌را‌ بخود واگذار ميكند لذا ميفرمايد: (ذرهم‌) تو ‌هم‌ ‌که‌ پيغمبر هستي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ واگذار زيرا فرمايشات‌ تو بآنها اثر نميكند (يأكلوا) چه‌ ‌از‌ حلال‌ ‌باشد‌ و چه‌ ‌از‌ حرام‌ (و يتمتّعوا) بلهويات‌ و ساز و آواز و تفريح‌ و هزار گونه‌ فسق‌ و فجور (وَ يُلهِهِم‌ُ الأَمَل‌ُ) بآرزوهاي‌ دراز و آمال‌ دور مشغول‌ شوند (فَسَوف‌َ يَعلَمُون‌َ) سوف‌ ‌از‌ ‌براي‌ آينده‌ نزديك‌ ‌است‌ همان‌ وقت‌ احتضار و جانكندن‌ پرده‌ها برداشته‌ ميشود و ‌هر‌ كسي‌ جاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ مشاهده‌ ميكند و ‌بر‌ ‌آنها‌ معلوم‌ ميشود ‌که‌ ‌با‌ ‌خود‌ چه‌ كرده‌اند و پشيمان‌ ميشوند و پشيماني‌ سودي‌ ندارد و نجاتي‌ نيست‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 3)- سپس با لحنی بسیار کوبنده می‌گوید: ای پیامبر «اینها را به حال خود بگذار (تا همچون چهارپایان) بخورند، و از لذتهای این زندگی ناپایدار بهره گیرند، و آرزوها آنها را از این واقعیت بزرگ غافل سازد ولی به زودی خواهند فهمید» (ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ).

اینها چون حیواناتی هستند که جز اصطبل و علف، و جز لذت مادی چیزی نمی‌فهمند و هر حرکتی دارند برای رسیدن به همین‌هاست.

پرده‌های غرور و غفلت و آرزوهای دور و دراز چنان بر قلب آنها افتاده، و آنها را به خود مشغول ساخته که دیگر توانایی درک واقعیتی را ندارند.

اما آن گاه که پرده‌های غفلت و غرور از مقابل چشمانشان کنار رود، و خود را در آستانه مرگ و یا در عرصه قیامت ببینند، می‌فهمند که چه اندازه در غفلت و تا چه حدّ زیانکار و بدبخت بوده‌اند.

نکات آیه

۱- پیامبر(ص)، به هنگام مواجهه با حق ناپذیرى کافران مکه، مأمور به رها کردن آنان به حال خود و ترک محاجه با آنها شد. (ذرهم یأکلوا و یتمتّعوا)

۲- پیامبر(ص) براى هدایت کافران، تلاش وسیعى داشت. (ذرهم یأکلوا و یتمتّعوا) اینکه خداوند، به پیامبر(ص) دستور مى دهد که «آنان را به حال خود رها کن» حکایت از آن دارد که آن حضرت، تلاش گسترده و وسیعى براى نجات آنان از کفر انجام داده بود.

۳- براى کسانى که حق گریز و هدایت ناپذیرند، نباید دل سوزاند و سرمایه گذارى کرد. (ذرهم یأکلوا و یتمتّعوا)

۴- تمامى همّ و تلاش کافرانِ هدایت ناپذیر صدراسلام، خوردن و بهره ورى از تمتعات و لذتهاى مادى بود. (ذرهم یأکلوا و یتمتّعوا)

۵- خوردن، لذت بردن و برخوردار شدن از متاعها و لذتهاى دنیوى و غوطه ور شدن در آرزوهاى واهى، هدف و مقصد اعلاى کافران است. (ذرهم یأکلوا و یتمتّعوا و یلههم الأمل)

۶- غوطه ورى در تمتعات و لذتهاى مادى، مانع تسلیم شدن در برابر حقایق دینى (ربما یودّ الذین کفروا لو کانوا مسلمین. ذرهم یأکلوا و یتمتّعوا) فراز «ذرهم یأکلوا و یتمتعوا و ...» - که درصدد بیان حالات کفار است - مى تواند به منزله تعلیل و جوابى باشد براى اینکه: چرا آنان اسلام نمى آورند و سرانجام نادم و پشیمان مى شوند؟

۷- زندگى بدون تن دادن به تعالیم دین، سرگرمى و تباهى عمر است. (ذرهم ... و یلههم الأمل) «لهو» در لغت به معناى چیزى است که انسان را مشغول مى کند و از مراد و مقصودش باز مى دارد. بنابراین کسى که از هدفش باز بماند، عمر خود را تباه کرده است.

۸- متمرکز کردن تمامى همّ و تلاش بر بهره ورى هر چه بیشتر از تمتعات و لذتهاى دنیوى و دل بستن به آرزوهاى واهى، امرى ناپسند و محکوم است. (ذرهم یأکلوا و یتمتّعوا و یلههم) آیه، تعریض است به اینکه: کافرانِ هدایت ناپذیر، تمام همّشان تمتعات دنیوى است; لذا باید آنان را به حال خود رها کرد و این حاکى از ناخرسندى خداوند از آنهاست.

۹- کافرانِ هدایت ناپذیر صدراسلام، سرگرم آرزوهاى واهى بودند. (ذرهم ... و یلههم الأمل)

۱۰- سرگرم شدن به آرزوهاى واهى، مانع هدایت پذیرى و تسلیم شدن در برابر حق است. (ربما یودّ الذین کفروا لو کانوا مسلمین . ذرهم ... و یلههم الأمل)

۱۱- اِخبار خداوند به آشکار شدن حقانیت اسلام، براى کافران صدراسلام در آینده (ربما یودّ الذین کفروا ... فسوف یعلمون) برداشت فوق، مبتنى بر این است که مفعول و متعلق علم در «یعلمون» حقانیت اسلام باشد که مورد انکار آنان بود.

۱۲- گرفتار شدن به سرنوشت شوم، تهدید خداوند به کافرانِ هدایت ناپذیر (ذرهم ... فسوف یعلمون) براشت فوق، بنابراین احتمال است که مفعولٌ به و متعلق علم در «یعلمون» عاقبت امر و سرنوشت آنان باشد.

۱۳- سرانجام تداوم کفر و غوطه ورى در لذتهاى دنیا، پشیمانى است. (ربما یودّ الذین کفروا لو کانوا مسلمین. ذرهم یأکلوا ... فسوف یعلمون)

۱۴- اخطار و هشدار به سرنوشت شوم کافرانِ دنیاطلب، روشى براى بازداشتن از کفر و دنیاطلبى (ربما یودّ الذین کفروا ... ذرهم یأکلوا و ... فسوف یعلمون)

موضوعات مرتبط

  • آرزو: آثار آرزوى باطل ۱۰; آرزوى ناپسند ۸
  • اسلام: ظهور حقانیت اسلام ۱۱
  • انذار: آثار انذار ۱۴; انذار از فرجام شوم ۱۲، ۱۴
  • پشیمانى: عوامل پشیمانى ۱۳
  • حق: بی مهرى با حق ناپذیران ۳; موانع حق پذیرى ۶، ۱۰
  • خدا: انذارهاى خدا ۱۲
  • دنیاطلبان: فرجام شوم دنیاطلبان ۱۴
  • دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۶; روش مبارزه با دنیاطلبى ۱۴ ; ناپسندى دنیاطلبى ۸
  • دین: آسیب شناسى دینی ۶; اهمیت دین ۷
  • زندگى: زندگى ناپسند ۷
  • علایق: عوامل علاقه به لذایذ مادى ۱۳; فرجام علاقه به لذایذ مادى ۱۳; ناپسندى علاقه به لذایذ مادى ۸
  • عمر: موارد تباهى عمر ۷
  • عمل: عمل ناپسند ۸
  • قرآن: پیشگوییهاى قرآن ۱۱
  • کافران: آرزوى باطل کافران ۵; آرزوى باطل کافران صدراسلام ۹; انذار کافران ۱۲; اهداف کافران ۵; تلاش کافران صدراسلام ۴; دنیاطلبى کافران ۵; دنیاطلبى کافران صدراسلام ۴; سرگرمى کافران صدراسلام ۹; فرجام شوم کافران ۱۲، ۱۴; کافران و حقانیت اسلام ۱۱; لذایذ مادى کافران ۵; لذایذ مادى کافران صدراسلام ۴
  • کافران مکه: ترک احتجاج با کافران مکه ۱; حق ناپذیرى کافران مکه ۱
  • کفر: روش مبارزه با کفر ۱۴; فرجام اصرار بر کفر ۱۳
  • محمد(ص): تلاش محمد(ص) ۲; محمد(ص) و هدایت کافران ۲; مسؤولیت محمد(ص) ۱; هدایتگرى محمد(ص) ۲
  • هدایت: موانع هدایت ۱۰

منابع