الكهف ٣: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link217 | آيات ۱ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link217 | آيات ۱ - ۸ سوره كهف]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link218 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link218 | مفاد كلّى سوره مباركه کهف]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link219 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link219 | بررسی اقوال مفسران، در ذیل آیه «قرآن، عِوَج نداشته و قيّم است»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link221 | قول و اعتقاد به فرزند داشتن خدا، باطل و ممنوع است]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link221 | قول | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link222 | هدف از خلق زينت بر روى زمين، آزمايش انسان ها، بر اساس اعتقاد و عمل است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link222 | هدف از خلق زينت بر روى | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link223 | بحث روايتى]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link223 | بحث روايتى]] | ||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۴ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۰۳
کپی متن آیه |
---|
مَاکِثِينَ فِيهِ أَبَداً |
ترجمه
الكهف ٢ | آیه ٣ | الكهف ٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَاکِثِینَ»: ماندگاران. مقیمان. حال ضمیر (هُمْ) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
أَ کَانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ... (۰) إِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا... (۰) عَلَى عَبْدِهِ لِيَکُونَ... (۰)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ماكِثِينَ فِيهِ أَبَداً «3»
براى هميشه در آن (اجر الهى و بهشت) ماندگارند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ماكِثِينَ فِيهِ أَبَداً «3»
ماكِثِينَ فِيهِ أَبَداً: در حالتى كه ساكن هستند در آن هميشه بىانتقال و زوال.
«1» تفسير عياشى، جلد 2، صفحه 321، حديث 2.
جلد 8 - صفحه 10
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً «1» قَيِّماً لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ وَ يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً «2» ماكِثِينَ فِيهِ أَبَداً «3» وَ يُنْذِرَ الَّذِينَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً «4»
ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِآبائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلاَّ كَذِباً «5» فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً «6»
ترجمه
ستايش مر خداوندى را است كه نازل فرمود بر بنده خود قرآن را و قرار نداد براى آن چيزى از كجى
بلكه قرار داد آنرا راست و درست تا بترساند بعذابى سخت از نزد خود و مژده دهد گروندگانى را كه بجا مىآورند كارهاى شايسته را كه مر ايشانرا است مزدى نيكو
با آنكه درنگ كنندگان باشند در آن هميشه
و بيم دهد آنانرا كه گفتند گرفت خدا فرزند
نبود براى آنها بآن دانشى و نه براى پدرانشان بزرگ گفتارى است گفتارى كه بيرون ميآيد از دهانهاشان نميگويند مگر دروغ
پس شايد تو كشنده باشى خود را بر اثرهاى اعراض آنها اگر ايمان نياورند باين كلام الهى از اندوه بسيار.
تفسير
- خداوند سبحان چون در سوره سابقه اخيرا امر فرمود پيغمبر اكرم را بستايش خداوند در صفات جلاليّه در اين سوره خود ستايش فرمود ذات اقدس خويش را بصفت كمالى كه فوق آن متصوّر نيست براى تعليم بندگان كيفيّت ستايش را بر بزرگترين نعمت خود كه انعام فرموده است آنرا ببندگان براى سعادت دنيا و آخرتشان و آن نازل نمودن قرآن كريم است بر پيغمبر اكرم كه بهيچ وجه اعوجاج و كجى و انحراف و اختلاف و اختلالى در لفظ و معناى آن راه ندارد و عوج بكسر كجى معقول و بفتح كجى محسوس است بلكه راست و درست
جلد 3 صفحه 404
و معتدل و مستقيم و مستوى و قائم بحقّ و قيّم بعدل و دائم بدوام ازلى و ابدى است و باطل و مبطلى در آن و براى آن نبوده و نخواهد بود قمّى ره فرموده دو كلمه عوجا و قيّما مقدم و مؤخّر است چون مراد آنستكه نازل فرمود بر بنده خود كتاب را كه قيّم است و قرار نداد در آن كجى را پس كلمهاى مقدم شده است بر كلمهاى و بنظر حقير چون تنزيه مقدم بر تقديس است و نتيجه خالى بودن از اعوجاج و كجى راستى و درستى است بايد و لم يجعل له عوجا مقدّم بر قيّما باشد تا بمنزله ذكر علّت براى آن گردد با آنكه كلام مأمون از اشتباه است چون نميشود قيّما صفت عوجا باشد و ظاهرا مقصود قمّى ره هم بيان معناى مراد باشد نه آنكه تحريفى در كلام روى داده و حاصل آنستكه چون قيّما حال است براى كتاب بايد مقدّم باشد بر معطوف بو او و مؤخّر شده بملاحظه نكته بلاغتى كه ذكر شد و براى تقويت تعلّق انذار به انزال چون لينذر متعلق است بانزل و جمله و لم يجعل له عوجا فاصله شده بين متعلّق و متعلّق به و اگر قيّما مؤخر نشده بود محتمل بود تعلّق بجمله اخيره پيدا كند با آنكه انذار نتيجه انزال قيّم است نه عدم اعوجاج چون علّت وجود، وجود است و علّت عدم، عدم و اين خود نكته بلاغتى ديگرى است براى تأخير قيّما كه ذكر شد و بعضى از اين نكته غفلت نمودهاند و براى تسهيل امر قيّما را مفعول و جعله كه مقدّر نمودهاند قرار دادهاند با آنكه اين نوع تقدير خلاف متعارف و مخلّ بمقصود است در هر حال منظور و مقصود از انزال كتاب و ارسال رسول اين بود كه بترساند اهل كفر و طغيان را از عذاب شديدى كه در دنيا و آخرت از نزد خداوند صادر و بآنها واصل خواهد شد و مژده دهد اهل ايمان و اعمال صالحه را بپاداش خوبى كه بهشت جاويد است و جايگاه ابدى ايشان خواهد بود و نيز بترساند از بين اهل كفر كفّار قريش را خصوصا، كه ميگفتند ملائكه دختران خدايند و يهود و نصارى را كه ميگفتند عزيز و مسيح پسران خدايند از اين مقالات فاسده كه بتقليد آباء و اجداد بىمعرفت خودشان بزبان جارى مينمودند از راه بىدانشى و بىفكرى و تشبيه خداوند بخلق در صفات چون بزرگ حرفى است حرفى كه بيرون ميآيد از دهنهاى ايشان در گناه و جسارت بساحت مقدّس ربوبى اگر چه از روى جهالت و نادانى باشد و از روى قلب نباشد و ظاهرا فاعل كبرت الكلمه است كه حذف شده و كلمه
جلد 3 صفحه 405
مذكوره تميز است براى آن كه موجب استغناء از ذكر آن شده و جمله تخرج من افواههم صفت است براى كلمه محذوفه و تركيب كلام من حيث المجموع براى افاده تعجّب و تأكيد و بزرگ شمردن اين جرئت و جسارت است و مراد از كلمه كلام است كه احيانا اراده ميشود و بعضى كلمة برفع قرائت نمودهاند و بنابراين مفاد كلام ظاهر است و محتاج بتقدير نيست ولى از صولت و صلابت كلام كاسته ميشود چنانچه بر ارباب ادب مخفى نيست و در خاتمه تصريح شده بآنكه اين گفتار ناهنجار صرف دروغ و مجرّد افتراء بخدا است و بايد گوينده آن معذّب بعذاب الهى گردد ولى نبايد رسول اكرم نفس شريف خود را بهلاكت اندازد بر اثر اين گفتار و كردار كفّار اگر باقى بمانند بر كفر و الحاد و ايمان نياورند بقرآن كه كلام الهى است براى شدّت تأسف و اندوه آنحضرت بر حال آنها چون او بوظيفه خود عمل نموده و آنها هم بمقرّى كه در علم الهى بر ايشان مقدّر شده خواهند رسيد و بر دامن كبرياى خداوند هم گردى از اين گفتارها و كردارها نخواهد نشست و اين براى تسليت خاطر آنحضرت است كه زياد متأثر و ملول از اصرار آنها بر كفر نگردد و در اينمقام گفتهاند خداوند تشبيه فرموده حال پيغمبر اكرم را در دنباله اعراض و رو گرداندن كفّار از حقّ بحال كسيكه در مفارقت دوستانش بر آثار آنها بنگرد از روى تأسف و تحسّر بقدريكه خود را بهلاكت اندازد از شدّت غم و اندوه و اين كلام براى تذكّر پيغمبر اكرم بآنكه جاى اين اندازه تأسف نيست ذكر شده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قَيِّماً لِيُنذِرَ بَأساً شَدِيداً مِن لَدُنهُ وَ يُبَشِّرَ المُؤمِنِينَ الَّذِينَ يَعمَلُونَ الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُم أَجراً حَسَناً «2» ماكِثِينَ فِيهِ أَبَداً «3»
اينکه قرآن مجيد عهدهدار است بر اينكه انذار كند و بترساند باس و عذاب شديد را از جانب خود و بشارت ميدهد مؤمنين را آن كساني که عمل ميكنند اعمال صالحه را به اينكه از براي آنها است اجر و جزاء نيكويي که مكث ميكنند در او هميشه ابد الآباد (قيّما) صفت كتابست در آيه قبل بعضي گفتند تقديم و تأخير دارد باين عبارت انزل علي عبده الكتاب قيما و لم يجعل له عوجا لكن بسيار ضعيف است در علم اخلاق متعرض هستند که اول تخليه است بعد تحليه يعني بايد اولا اخلاق رذيله را زائل كرد سپس محلّي نمود بصفات حميده كاسه که مملوّ از آب كثيف است بايد خالي كرد بعدا از آب لطيف پر كرد اولا بايد از كفر و شرك بيرون رفت بعد داخل در اسلام و ايمان شد عمارت شكسته را اولا بايد خراب كرد بعد ساختمان نمود پس اولا ميفرمايد وَ لَم يَجعَل لَهُ عِوَجاً پس ميفرمايد (قيّما) و شاهد بر اينکه اينكه اولا انذار ميفرمايد لِيُنذِرَ بَأساً شَدِيداً بكفّار و مشركين و منافقين و ضالّين و عصاة و بأس شديد عذاب جهنم است که ابد الآباد بانحاء عذاب معذّب هستند علاوه از بليّات دنيوي و عقوبات عالم برزخ و صحراي محشر من لدنه مرجع ضمير اللّه است يعني من عند اللّه که اينکه قرآن مجيد از جانب خداوند است که انذار ميكند وَ يُبَشِّرَ المُؤمِنِينَ بشارات قرآني بر اهل ايمان بسيار است كمتر سورهايست که در آن بشارت نباشد الَّذِينَ يَعمَلُونَ الصّالِحاتِ مراد اينکه نيست که جميع اعمال صالحه را بجا آورد زيرا ممكن نيست و مراد اينکه نيست که تمام اعمالش صالحه باشد زيرا مباحات بسيار است بلكه مراد اينست که اعمال صالحه داشته باشد پس مؤمن غير صالح بخطر خيلي نزديكتر است که خداي نخواسته معاصي باعث زوال ايمان بشود أَنَّ لَهُم
جلد 12 - صفحه 326
أَجراً حَسَناً اجر حسن اجريست که بهر گونه نعمتي نائل شود و از جميع بليّات محفوظ باشد دنيوي و اخروي و بالاخص بهشت جاويد ماكِثِينَ فِيهِ در آن اجر حسن (ابدا) که دوام و خلود دارد که يكي از ضروريات دين مسئله خلود است و آيات شريفه و اخبار آل اطهار مشحونست و منكر آن كافر و مرتد است.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 3)- همان بهشت برین «که جاودانه در آن خواهند ماند» (ماکِثِینَ فِیهِ أَبَداً).
نکات آیه
۱- مؤمنانِ نیک کردار، در بهشت و نعمت هاى آن جاودانه اند. (أنّ لهم أجرًا حسنًا . مکثین فیه أبدًا) مرجع ضمیر «فیه» واژه «أجر» است و مراد از «أجر» به قرینه «ماکثین» (ماندگاران)، بهشت است.
۲- نعمت ها و پاداش هاى الهى، در آخرت زوال ناپذیر است. (أنّ لهم أجرًا حسنًا . مکثین فیه أبدًا)
۳- درنگِ جاودانه مؤمنان در بهشت، نتیجه مداومت آنان بر اَعمال نیک است. (یعملون الصلحت ... مکثین فیه أبدًا) ذکر «ماکثین فیه أبداً» پس از جمله «یعملون الصالحات» - که بر استمرار دلالت دارد - مى تواند نشاندهنده این مطلب باشد که جاودانگى آنان در بهشت، نتیجه مداومت شان بر اَعمال نیک است.
۴- بهره گیرى قرآن از گرایش هاى انسان (گرایش به ابدیت) در ترغیب به ارزش هاى معنوى، بهره مى گیرد. (یبشّر المؤمنین الذین یعملون الصلحت أنّ لهم أجرًا حسنًا . مکثین فیه أبدًا) روشن است که تمایل به جاودانگى، در نهاد انسان ها وجود دارد و قرآن مجید، از همین علاقه ها، براى سوق دادن آدمى به سوى ارزش ها، بهره بردارى کرده است.
۵- پاداش جاودانه، اجرى نیکو است. (أجرًا حسنًا . مکثین فیه أبدًا)
موضوعات مرتبط
- ارزشها: تشویق به ارزشها ۴
- انسان: گرایشهاى انسان ۴
- بهشت: جاودانان در بهشت ۱; عوامل جاودانگى در بهشت ۳
- پاداش: پاداش جاودان ۵; پاداش نیکو ۵
- تربیت: روش تربیت ۴
- خدا: جاودانگى پاداشهاى خدا ۲
- عمل صالح: آثار تداوم عمل صالح۳
- گرایشها: گرایش به جاودانگى ۴
- مؤمنان: مؤمنان در بهشت ۳; مؤمنان صالح در بهشت ۱
- نعمت: جاودانگى نعمت هاى اخروى
منابع