گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۸۹: خط ۱۸۹:
<span id='link120'><span>
<span id='link120'><span>


==حق مطلب در پاسخ اشكال فوق ==
ليكن خواننده عزيز توجه دارد كه هيچ يك از اين جواب ها با سياق حكم و تعليلى كه در آيه شريفه آمده نمى سازد. براى اين كه آنچه از سياق بر مى آيد اين است كه:  
ليكن خواننده عزيز توجه دارد كه هيچ يك از اين جوابها با سياق حكم ، و تعليلى كه در آيه شريفه آمده نمى سازد، براى اينكه آنچه از سياق برمى آيد اين است كه : اگر دستور داده اند به اينكه مردم نماز بخوانند، براى اين است كه نماز آنان را از فسق و فجور باز مى دارد، و اين تعليل مى فهماند كه نماز عملى است عبودى ، كه به جا آوردنش صفتى در روح آدمى پديد مى آورد كه آن صفت به اصطلاح معروف ، پليسى است غيبى ، و صاحبش را از فحشاء و منكرات باز مى دارد، و در نتيجه جان و دلش را از قذارت گناهان و آلودگى هايى كه از اعمال زشت پيدا مى شود، پاك مى نمايد.
 
اگر دستور داده اند به اين كه مردم نماز بخوانند، براى اين است كه نماز، آنان را از فسق و فجور باز مى دارد. و اين تعليل، مى فهماند كه نماز عملى است عبودى، كه به جا آوردنش، صفتى در روح آدمى پديد مى آورد كه آن صفت - به اصطلاح معروف - پليسى است غيبى، و صاحبش را از فحشاء و منكرات باز مى دارد. و در نتيجه، جان و دلش را از قذارت گناهان و آلودگى هايى كه از اعمال زشت پيدا مى شود، پاك مى نمايد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۰۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۰۱ </center>
پس معلوم مى شود مقصود از نماز رسيدن به آن صفت است ، يعنى صفت بازدارى از گناه ، چيزى كه هست در جواب از آن اشكال مى گوييم:  
پس معلوم مى شود مقصود از «نماز»، رسيدن به آن صفت است. يعنى صفت بازدارى از گناه. چيزى كه هست، در جواب از آن اشكال مى گوييم:  
 
پيدايش اين صفت اثر طبيعى نماز هست، وليكن به نحو اقتضاء، نه به نحو عليت. پس اين كه در جواب دومى گفتند: «در بعضى افراد اثر دارد»، صحيح نيست، بلكه در همه اثر دارد، وليكن به نحو اقتضاء.
 
و نيز اين كه در جواب سوم گفتند: «اثرش تا وقتى است كه انسان مشغول نماز است»، صحيح نيست. بلكه اثرش در همه احوال است، اما به نحو اقتضاء.


پيدايش اين صفت اثر طبيعى نماز هست ، و ليكن به نحو اقتضاء، نه به نحو عليت ، پس اينكه در جواب دومى گفتند در بعضى افراد اثر دارد صحيح نيست ، بلكه در همه اثر دارد، و ليكن به نحو اقتضاء و نيز اينكه در جواب سوم گفتند اثرش تا وقتى است كه انسان مشغول نماز است ، صحيح نيست ، بلكه اثرش در همه احوال است اما به نحو اقتضاء و اينكه در جواب چهارم گفتند: نهى مستلزم انتهاء نيست و گويا در آيه شريفه فرموده نماز بخوان تا نهى نماز را بشنوى صحيح نيست ، بلكه نهى مستلزم انتهاء هست چيزى كه هست گفتيم به نحو اقتضاء و اينكه در جواب پنجم گفتند نماز ياد خدا است و ياد خدا انسان را از فحشاء باز مى دارد باز درست نيست ، براى اينكه اشكال بر گناهكارى نمازگزار است ، چه ياد خدا باشد و چه نباشد.
و اين كه در جواب چهارم گفتند: «نهى مستلزم انتهاء نيست، و گويا در آيه شريفه فرموده نماز بخوان تا نهى نماز را بشنوى»، صحيح نيست. بلكه نهى مستلزم انتهاء هست. چيزى كه هست، گفتيم به نحو اقتضاء.  


پس حق در جواب همان است كه گفتيم بازدارى از گناه اثر طبيعى نماز است ، چون نماز توجه خاصى است از بنده به سوى خداى سبحان ، ليكن اين اثر تنها به مقدار اقتضاء است ، نه عليت تامه ، تا تخلف نپذيرد، و نمازگزار ديگر نتواند گناه كند، نه ، بلكه اثرش به مقدار اقتضاء است ، يعنى اگر مانع و يا مزاحمى در بين نباشد اثر خود را مى بخشد، و نمازگزار را از فحشاء باز مى دارد، ولى اگر مانعى و يا مزاحمى جلو اثر آن را گرفت ، ديگر اثر نمى كند، و در نتيجه نمازگزار آن كارى كه انتظارش ‍ را از او ندارند مى كند، خلاصه ياد خدا، و موانعى كه از اثر او جلو مى گيرند، مانند دو كفه ترازو هستند، هر وقت كفه ياد خدا چربيد، نمازگزار گناه نمى كند، و هر جا كفه آن موانع چربيد كفه ياد خدا ضعيف مى شود، و نمازگزار از حقيقت ياد خدا منصرف مى گردد، و گناه را مرتكب مى شود.  
و اين كه در جواب پنجم گفتند: «نماز، ياد خدا است و ياد خدا، انسان را از فحشاء باز مى دارد»، باز درست نيست. براى اين كه اشكال بر گناهكارى نمازگزار است. چه ياد خدا باشد و چه نباشد.


و اگر خواننده عزيز بخواهد اين معنا را لمس كند، بايد حال بعضى از افراد كه نام مسلمان دارند، و در عين حال نماز نمى خوانند، در نظر بگيرد، كه اگر رفتار آنها را زير نظر قرار دهد، مى بيند كه به خاطر نخواندن نماز، روزه را هم مى خورد، و حج هم نمى رود و زكات هم نمى دهد، و بالاخره ساير واجبات را هم ترك مى كند، و هيچ فرقى بين پاك و نجس ، و حلال و حرام نمى گذارد، و خلاصه در راه زندگى همچنان پيش مى رود، هر چه پيش آيد خوش آيد، و هيچ چيزى را در راه خود مانع پيشرفت خود نمى بيند، نه ظلم ، نه زنا، نه ربا، نه دروغ ، و نه هيچ چيز ديگر.
پس حق در جواب، همان است كه گفتيم: «بازدارى از گناه، اثر طبيعى نماز است». چون نماز توجه خاصى است از بنده به سوى خداى سبحان، ليكن اين اثر، تنها به مقدار اقتضاء است، نه عليت تامّه، تا تخلف نپذيرد، و نمازگزار ديگر نتواند گناه كند.  


آن وقت اگر حال چنين شخصى را با حال كسى مقايسه كنى كه نماز مى خواند، و در نمازش به حداقل آن يعنى آن مقدارى كه تكليف از گردنش ساقط شود اكتفاء مى كند، خواهى ديد كه او از بسيارى از كارها كه بى نماز از آن پروا نداشت پروا دارد، و اگر حال اين نمازگزار را با حال كسى مقايسه كنى كه در نمازش اهتمام بيشترى دارد، خواهى ديد كه دومى از گناهان بيشترى پروا دارد، و به همين قياس هر چه نماز كاملتر باشد، خوددارى از فحشاء و منكرات بيشتر خواهد بود
نه، بلكه اثرش به مقدار اقتضاء است. يعنى اگر مانع و يا مزاحمى در بين نباشد، اثر خود را مى بخشد، و نمازگزار را از فحشاء باز مى دارد. ولى اگر مانعى و يا مزاحمى جلو اثر آن را گرفت، ديگر اثر نمى كند، و در نتيجه، نمازگزار آن كارى كه انتظارش را از او ندارند، مى كند.
 
خلاصه ياد خدا، و موانعى كه از اثر او جلو مى گيرند، مانند دو كفه ترازو هستند. هر وقت كفّۀ ياد خدا چربيد، نمازگزار گناه نمى كند، و هر جا كفّۀ آن موانع چربيد، كفّۀ ياد خدا ضعيف مى شود، و نمازگزار از حقيقت ياد خدا منصرف مى گردد، و گناه را مرتكب مى شود.
 
و اگر خواننده عزيز بخواهد اين معنا را لمس كند، بايد حال بعضى از افراد كه نام مسلمان دارند، و در عين حال نماز نمى خوانند، در نظر بگيرد، كه اگر رفتار آن ها را زير نظر قرار دهد، مى بيند كه به خاطر نخواندن نماز، روزه را هم مى خورد، و حج هم نمى رود و زكات هم نمى دهد، و بالاخره ساير واجبات را هم ترك مى كند، و هيچ فرقى بين پاك و نجس، و حلال و حرام نمى گذارد. و خلاصه در راه زندگى همچنان پيش مى رود، هرچه پيش آيد خوش آيد. و هيچ چيزى را در راه خود مانع پيشرفت خود نمى بيند. نه ظلم، نه زنا، نه ربا، نه دروغ، و نه هيچ چيز ديگر.
 
آن وقت اگر حال چنين شخصى را با حال كسى مقايسه كنى كه نماز مى خواند، و در نمازش به حداقل آن، يعنى آن مقدارى كه تكليف از گردنش ساقط شود، اكتفاء مى كند، خواهى ديد كه او از بسيارى از كارها كه بى نماز از آن پروا نداشت، پروا دارد. و اگر حال اين نمازگزار را با حال كسى مقايسه كنى كه در نمازش اهتمام بيشترى دارد، خواهى ديد كه دومى از گناهان بيشترى پروا دارد، و به همين قياس، هرچه نماز كاملتر باشد، خوددارى از فحشاء و منكرات بيشتر خواهد بود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۰۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۰۲ </center>
==معناى «ذكر» و مقصود از اين كه درباره نماز فرمود: «و لذكر الله اكبر»==
==معناى «ذكر» و مقصود از اين كه درباره نماز فرمود: «و لذكر الله اكبر»==
«'''و لذكر الله اكبر'''» - راغب در مفردات مى گويد: كلمه ((ذكر(( گاهى در معناى ياد، خاطر به كار برده مى شود، مثلا مى گويند ((افى ذكرك - آيا به ياد دارى و آيا به خاطر دارى ((. و اين ياد و خاطر هيئتى است در نفس ، كه با داشتن آن انسان مى تواند آنچه از معلومات كسب كرده حفظ كند، و از دست ندهد، مانند حافظه ، با اين تفاوت كه حفظ را در جايى به كار مى برند كه مطلبى را در حافظه خود داشته باشد، هر چند كه الان حاضر و پيش رويش نباشد، به خلاف ذكر كه در جايى به كار مى رود كه علاوه بر اينكه مطلب در صندوق حافظه اش هست ، در نظرش حاضر هم باشد.
«'''و لذكر الله اكبر'''» - راغب در مفردات مى گويد: كلمه ((ذكر(( گاهى در معناى ياد، خاطر به كار برده مى شود، مثلا مى گويند ((افى ذكرك - آيا به ياد دارى و آيا به خاطر دارى ((. و اين ياد و خاطر هيئتى است در نفس ، كه با داشتن آن انسان مى تواند آنچه از معلومات كسب كرده حفظ كند، و از دست ندهد، مانند حافظه ، با اين تفاوت كه حفظ را در جايى به كار مى برند كه مطلبى را در حافظه خود داشته باشد، هر چند كه الان حاضر و پيش رويش نباشد، به خلاف ذكر كه در جايى به كار مى رود كه علاوه بر اينكه مطلب در صندوق حافظه اش هست ، در نظرش حاضر هم باشد.
۱۷٬۰۴۳

ویرایش