گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۱۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۲۷: خط ۱۲۷:


==واکنش كفار در برابر دعوت به انفاق و خدمت به خلق ==
==واکنش كفار در برابر دعوت به انفاق و خدمت به خلق ==
پس جمله ((و اذا قيل لهم انفقوا مما رزقكم اللّه (( متضمن دعوتشان به انفاق بر فقرا و مساكين است . و اگر از اموال آنان تعبير كرد به ((آنچه خدا روزيشان كرده (( براى اين است كه اشاره كند به اينكه مالك حقيقى اموال آنان خداست كه با آن اموال روزيشان داده و ايشان را مسلط بر آن اموال كرده است و همين خداست كه فقرا و مساكين را بيافريده و ايشان را محتاج آنان كرده تا از زيادى موونه خود حوائج ايشان را برآورند و به ايشان انفاق كنند و احسان و خوشرفتارى نمايند، چون خدا احسان و خوشرفتارى را دوست مى دارد.
«'''وَ إِذَا قِيلَ لهَُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَكمُ اللَّهُ ...'''»:


«'''قال الّذين كفروا للذين آمنوا انطعم من لو يشاء اللّه اطعمه'''» - اين جمله جوابى است كه كفار از دعوت به انفاق داده اند، و اگر از گوينده اين سخن به اسم ظاهر ((الّذين كفروا(( تعبير كرده ، با اينكه مقتضاى مقام اين بود كه از آنان با ضمير تعبير كند، و بفرمايد: ((قالوا : گفتند(( براى اين است كه به آن علتى كه وادارشان كرده اين حرف را بزنند اشاره كرده باشد و بفرمايد كفرشان نسبت به حق ، و اعراضشان از آن ، به خاطر پيروى شهوات ، علت شد كه به مثل اين عذرها كه اساسش روگردانى از دعوت فطرت است ، عذرخواهى كنند، چون فطرت هر انسانى حكم مى كند كه بايد نسبت به خلق خدا شفقت ورزيد، و آنچه كه در اجتماع فاسد گشته اصلاح كرد.
آيه قبلى كه مى فرمايد: «وَ إذَا قِيلَ لَهُم اتّقُوا مَا بَينَ أيدِيكُم وَ مَا خَلفَكُم»، متعرض جواب ايشان در مقابل دعوت به عبادت بود، كه يكى از دو ركن دين حق است. و اين آيه، متعرض جواب ايشان در مقابل دعوت به سوى شفقت بر خلق خداست، كه ركن دوم دين حق است. و معلوم است كه: وقتى جوابشان از دعوت به ركن اول، ردّ آن دعوت بود، جوابشان از اين دعوت ديگرى هم، رد خواهد بود، نه قبول.


و به عين همين جهت است كه از مؤ منين نيز به ((الّذين آمنوا(( تعبير كرده كه اسم ظاهر است با اينكه مقتضاى مقام اين بود كه بفرمايد: ((قالوا لهم انطعم (( تا بفهماند آن علتى كه مومنان را وادار كرد به اينكه به كفار بگويند: ((از آنچه خدا روزيتان كرده انفاق كنيد(( همانا ايمان ايشان به خدا بود.
پس جمله «وَ إذَا قِيلَ لَهُم أنفِقُوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللّهُ»، متضمن دعوتشان به انفاق بر فقرا و مساكين است. و اگر از اموال آنان تعبير كرد به «آنچه خدا روزيشان كرده»، براى اين است كه: اشاره كند به اين كه مالك حقيقى اموال آنان، خداست كه با آن اموال، روزيشان داده و ايشان را مسلط بر آن اموال كرده است. و همين خداست كه فقرا و مساكين را بيافريده و ايشان را محتاج آنان كرده، تا از زيادى مؤونۀ خود، حوائج ايشان را برآورند و به ايشان انفاق كنند و احسان و خوشرفتارى نمايند. چون خدا، احسان و خوشرفتارى را دوست مى دارد.


و در اينكه كفار گفتند: ((آيا طعام دهيم به كسى كه اگر خدا مى خواست خودش به او طعام مى داد(( اشاره است به اينكه : اگر مؤ منين گفتند: ((از آنچه خدا روزيتان كرده انفاق كنيد((، از اين باب گفتند كه انفاق به فقرا از امورى است كه خدا خواسته و اراده كرده ، و خلاصه از احكام دين خداست ، لذا كفار آن را رد كرده و گفتند كه : اگر خدا اراده كرده بود خودش طعامشان مى داد، پس اينكه مى بينيم نداده معلوم مى شود اراده نكرده ، چون اراده خدا از مرادش تخلف نمى كند.
«'''قَالَ الّذِينَ كَفَرُوا لِلّذِينَ آمَنُوا أنُطعِمُ مَن لَو يَشَاءُ اللّهُ أطعَمَهُ'''» - اين جمله، جوابى است كه كفار از دعوت به انفاق داده اند، و اگر از گوينده اين سخن، به اسم ظاهر «الّذِينَ كَفَرُوا» تعبير كرده، با اين كه مقتضاى مقام اين بود كه از آنان با ضمير تعبير كند و بفرمايد: «قَالُوا: گفتند»، براى اين است كه به آن علتى كه وادارشان كرده اين حرف را بزنند، اشاره كرده باشد و بفرمايد كفرشان نسبت به حق، و اعراضشان از آن، به خاطر پيروى شهوات، علت شد كه به مثل اين عذرها، كه اساسش روگردانى از دعوت فطرت است، عذرخواهى كنند. چون فطرت هر انسانى، حكم مى كند كه بايد نسبت به خلق خدا شفقت ورزيد، و آنچه كه در اجتماع فاسد گشته، اصلاح كرد.


و اين جواب مغالطه اى است كه : در آن، بين اراده تشريعى خدا و اراده تكوينى اش خلط كرده اند؛ چون اساس اراده تشريعى خدا امتحان و هدايت بندگان است به سوى آنچه كه هم در دنيا و هم در آخرت صلاح حالشان در آن است ، و معلوم است كه چنين اراده اى ممكن است با عصيان كردن از مرادش تخلف كند.
و به عين همين جهت است كه از مؤمنان نيز، به «الّذِينَ آمَنُوا» تعبير كرده، كه اسم ظاهر است، با اين كه مقتضاى مقام اين بود كه بفرمايد: «قَالُوا لَهُم أنُطعِمُ»، تا بفهماند آن علتى كه مؤمنان را وادار كرد به اين كه به كفار بگويند: «از آنچه خدا روزيتان كرده، انفاق كنيد»، همانا ايمان ايشان به خدا بود.
 
و در اين كه كفار گفتند: «آيا طعام دهيم به كسى كه اگر خدا مى خواست، خودش به او طعام مى داد»، اشاره است به اين كه: اگر مؤمنان گفتند: «از آنچه خدا روزيتان كرده، انفاق كنيد»، از اين باب گفتند كه انفاق به فقرا، از امورى است كه خدا خواسته و اراده كرده، و خلاصه از احكام دين خداست. لذا كفار آن را رد كرده و گفتند كه: اگر خدا اراده كرده بود، خودش طعامشان مى داد. پس اين كه مى بينيم نداده، معلوم مى شود اراده نكرده. چون اراده خدا، از مرادش تخلّف نمى كند.
 
و اين جواب، مغالطه اى است كه در آن، بين «ارادۀ تشريعى» خدا و «ارادۀ تكوينى» اش، خلط كرده اند. چون اساس «ارادۀ تشريعى» خدا، امتحان و هدايت بندگان است، به سوى آنچه كه هم در دنيا و هم در آخرت، صلاح حالشان در آن است، و معلوم است كه چنين اراده اى، ممكن است با عصيان كردن از مرادش تخلف كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۳۹ </center>
ولى اراده تكوينى از مرادش تخلف نمى كند، و معلوم است كه مشيت و اراده خدا كه به اطعام فقرا و انفاق بر آنان تعلق گرفته ، مشيت و اراده تشريعى است نه تكوينى . پس تخلف اين اراده در مورد فقرا تنها كشف مى كند از اينكه كفار توانگر، از آنچه كه بدان ماءمور شدند تمرد و عصيان ورزيدند، و هيچ دلالتى ندارد بر اينكه اراده خدا به اين عمل آنان تعلق نگرفته ، و مؤ منين در اين مدعا دروغ گفته اند.
ولى «ارادۀ تكوينى»، از مرادش تخلف نمى كند. و معلوم است كه مشيت و اراده خدا، كه به اطعام فقرا و انفاق بر آنان تعلق گرفته، مشيّت و ارادۀ تشريعى است، نه تكوينى.  
 
پس تخلف اين اراده در مورد فقرا، تنها كشف مى كند از اين كه كفار توانگر، از آنچه كه بدان مأمور شدند، تمرد و عصيان ورزيدند، و هيچ دلالتى ندارد بر اين كه اراده خدا به اين عمل آنان تعلق نگرفته، و مؤمنان در اين مدعا دروغ گفته اند.


و اين مغالطه اى است كه به طور كلى همه سنت هاى وثنيت و بت پرستى را بر آن پايه بنا نهاده اند، همچنان كه خداى سبحان از ايشان حكايت كرده و فرموده : ((و قال الّذين اشركوا لوشاء اللّه ما عبدنا من دونه من شى ء نحن و لا آباؤ نا و لا حرمنا من دونه من شى ء(( و نيز فرموده : ((سيقول الّذين اشركوا لو شاء اللّه ما اشركنا و لا آباونا و لا حرمنا من شى ء(( و نيز فرموده : ((و قالوا لو شاء الرّحمن ما عبدناهم((.
و اين مغالطه اى است كه به طور كلى، همه سنت هاى وثنيّت و بت پرستى را بر آن پايه بنا نهاده اند. همچنان كه خداى سبحان، از ايشان حكايت كرده و فرموده: «وَ قَالَ الّذِينَ أشرَكُوا لَو شَاءَ اللّهُ مَا عَبَدنَا مِن دُونِهِ مِن شَئٍ نَحنُ وَ لا آبَاؤُنَا وَ لا حَرّمنَا مِن دُونِهِ مِن شَئٍ». و نيز فرموده: «سَيَقُولُ الّذِينَ أشرَكُوا لَو شَاءَ اللّهُ مَا أشرَكنَا وَ لا آبَاؤُنَا وَ لا حَرّمنَا مِن شَئٍ». و نيز فرموده: «وَ قَالُوا لَو شَاءَ الرَّحمَانُ مَا عَبَدنَاهُم».


«'''ان انتم الا فى ضلال مبين'''» - اين جمله تتمه سخن كفار است ، و خطابشان در آن به مؤمنين است كه مى گويند: شما مؤمنين كه ادعا مى كنيد خدا به ما دستور داده انفاق كنيم، و انجام اين دستور را از ما خواسته، در گمراهى روشنى هستيد.
«'''إن أنتُم إلّا فِى ضَلَالٍ مُبِين'''» - اين جمله، تتمۀ سخن كفار است، و خطابشان در آن، به مؤمنان است، كه مى گويند: شما مؤمنان كه ادعا مى كنيد خدا به ما دستور داده انفاق كنيم، و انجام اين دستور را از ما خواسته، در گمراهى روشنى هستيد.
<span id='link91'><span>
<span id='link91'><span>


۱۴٬۴۲۹

ویرایش