الطور ٣٣: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲#link15 | آيات ۲۹ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲#link15 | آيات ۲۹ - ۴۴ سوره طور]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲#link16 | نفى عذرها ودستاويزهاى تكذيب كنندگان]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲#link16 | نفى عذرها ودستاويزهاى تكذيب كنندگان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲#link17 | چند وجه در معناى آيه : | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲#link17 | چند وجه در معناى آيه: «أم خُلِقُوا مِن غَيرِ شَئٍ...»]] | ||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۳۱ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۳۰
کپی متن آیه |
---|
أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لاَ يُؤْمِنُونَ |
ترجمه
الطور ٣٢ | آیه ٣٣ | الطور ٣٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَقَوَّلَهُ»: آن را از پیش خود ساخته است و به دروغ به خدا نسبت داده است (نگا: حاقه / ).
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا يُؤْمِنُونَ «33»
آيا مىگويند: پيامبر، (قرآن را خود ساخته و) به خدا نسبت داده است؟
(چنين نيست)، بلكه آنان (به سبب طغيان و حسد) ايمان نمىآورند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا يُؤْمِنُونَ (33)
آنگاه شروع در حجتى ديگر فرمايد:
أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ: بلكه مىگويند كفار قريش: بر بافته است او قرآن را و از خود گفته، و چنين نيست گويند، بَلْ لا يُؤْمِنُونَ: بلكه ايمان نخواهند آورد، يعنى باعث ايشان بر اين قول، اصرار ايشان است بر كفر و طغيان و مصرّ بر عدم ايمان به خدا و رسول، و الا به يقين مىدانند قرآن بهم بافته نيست به جهت عجز جميع عرب عرباء از اتيان به مثل آن.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَذَكِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ «29» أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ (30) قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ (31) أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ (32) أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا يُؤْمِنُونَ (33)
فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقِينَ (34) أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ (35) أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا يُوقِنُونَ (36) أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ (37) أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ (38)
أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَكُمُ الْبَنُونَ (39) أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ (40)
ترجمه
پس تذكّر و پند ده پس نيستى تو بحمد و انعام پروردگارت مخبر از غيب بوسيله جنّ و نه ديوانه
بلكه ميگويند شاعر است انتظار ميبريم براى او حوادث روزگار را
بگو منتظر باشيد پس همانا من با شما از منتظرانم
آيا امر ميكند آنها را عقولشان باين يا آنها گروهى سركش و متجاوزند
يا ميگويند پيش خود ساخته است آنرا بلكه ايمان نمىآورند
پس بياورند سخنى مانند آن اگر راست ميگويند
آيا آفريده شدهاند بدون آفريننده يا آنها آفرينندگانند
آيا آفريدهاند آسمانها و زمين را بلكه يقين نمىكنند
يا نزدشان خزانههاى پروردگار تو است يا آنها تسلّط و غلبه دارندهاند
يا براى آنها نردبانى است كه گوش ميدهند در آن پس بايد بياورد شنونده آنها دليلى واضح
آيا براى او دختران است و براى شما پسران
يا ميخواهى از آنها مزدى پس آنها از غرامت و تاوان گرانبارانند.
جلد 5 صفحه 78
تفسير
خداوند متعال در اين آيات شريفه ابطال فرموده اقوال كفّار مكّه و اثبات فرموده اعجاز قرآن و توحيد و نبوّت عامّه و خاصّه و ساير معارف الهيّه را با بيانات مختصرى باين تقريب كه دستور فرموده به پيغمبر اكرم كه ثابت باش بهدايت و ارشاد و موعظه و پند و اندرز قوم و اعتنا بگفتار و كردار آنها منما تو بحمد اللّه تعالى و فضل و نعمت پروردگار كه شامل حال تو شده كاهن و ديوانه نيستى و اينكه ميگويند محمّد شاعر است ما انتظار داريم حوادث روزگار او را هلاك نمايد و از دستش راحت شويم بگو منهم منتظر چنين روزى هستم كه خدا بر حسب وعده خود مرا بر شما ظفر دهد و من شما را بكشم يا ببخشم يا اسير كنم آيا اين طائفه قريش كه معروف بعقل و فطانت شدند عقلشان اين حكم را ميكند كه كسى مردّد باشد بين كاهن و ديوانه و شاعر در صورتى كه كاهن بايد عاقل و فطن باشد تا تسخير جنّ كند و شاعر بايد با ذوق و هوش و قريحه و سليقه و ذكاوت باشد و ديوانه فاقد عقل و همه چيز است چگونه ميشود معنون بآن دو يا مردّد بين آن سه گردد پس معلوم ميشود اينها قومى طاغى و ياغى با خدا و پيغمبرند عناد و لجاج و تعصّب بيجا وادارشان باين نسبتها نموده است و اينكه ميگويند قرآن را از پيش خود در آورده و نسبت بخدا ميدهد دروغ ميگويند خودشان هم اعتقاد به اين معنى ندارند براى آنكه زير بار حق نروند اين تهمت را بتو ميزنند اگر راست ميگويند اينها كه از فصحاء و بلغاء و ادباء معروف عربند يك قصّه يا مقاله مانند آن بياورند آيا آنها بدون خالق و مقدّر خلق و تقدير شدهاند يا خودشان خودشان را خلق كردهاند يا آسمانها و زمين را آنها خلق كردهاند و ميدانند خالقى ندارد هيچيك از اينها نيست فقط آنستكه يقين ندارند كه خالق آسمانها و زمين و تمام موجودات آنها خداوند يگانه است لذا عبادت او را نميكنند آيا نزد آنها است منابع رزق و معادن علم و رحمت الهى كه بهر كس بخواهند بدهند و او را بمنصب رسالت و امامت برسانند يا آنكه آنها مسلّط بر امور عالمند كه بتوانند خودشان پيغمبر و امام براى خود تعيين كنند و خدا را ملزم بقبول آن نمايند كه ميگويند چرا خدا محمّد را بنبوّت اختيار فرمود و على را جانشين او قرار داد يا نردبانى دارند كه
جلد 5 صفحه 79
بوسيله آن بآسمان صعود نمايند و تكاليف و مقدّرات خودشان را از ملأ اعلى بپرسند كه ميگويند ما اصلا احتياج به پيغمبر و امام نداريم يا گوش دهند بوحى الهى كه بملائكه ميشود اگر چنين است آن شخص را كه بآسمان فرستادهاند براى شنيدن بايد بياورند با دليلى واضح كه رفته و شنيده و راست ميگويد اينها قابليّت و تمكّن اين امور را مسلّما ندارند چون بقدرى بىخردند كه ميگويند ملائكه دختران خدايند آيا سزاوار است عاقلى براى خلق پسران را بپسندد و اختيار كند و براى خدا دختران را اين نهايت سفاهت و بىعقلى آنها است چنانچه قمّى ره نقل فرموده كه قريش قائل باين معنى بودند آيا كسانيكه به اين درجه بىعقل باشند ميتوانند عروج بآسمان نمايند و مطّلع از غيب اينعالم شوند و اخيرا به پيغمبر خود ميفرمايد آيا تو از آنها مزدى براى اداء رسالت تقاضا نمودى كه براى سنگينى آن غرامت و ضرر مالى از قبول رسالت تو اباء و امتناع دارند و احتمالات ديگرى هم در بين هست كه بيايد انشاء اللّه تعالى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَم يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لا يُؤمِنُونَ (33)
يا ميگويند اينکه قرآن را از پيش خود در آورده و نسبت دروغ ميدهد که از جانب خدا است، بلكه اينها ايمان نميآورند.
أَم يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ تقول تكلف در قول است اطلاق بر كذب ميشود يعني ميگويد که از جانب خدا است خود پيش خود ميگويد، چنانچه ميفرمايد:
وَ إِذ قالُوا اللّهُمَّ إِن كانَ هذا هُوَ الحَقَّ مِن عِندِكَ فَأَمطِر عَلَينا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ انفال آيه 32.
بَل لا يُؤمِنُونَ اينها همه بهانه است ميخواهند ايمان نياورند اينکه كفريات را ميگويند و الا ميدانند که شما ديوانه نيستي، بلكه عقل کل هستي و شاعر نيستي و از پيش خود چيزي نميگويي که ميفرمايد: إِنَّهُ لَقَولُ رَسُولٍ كَرِيمٍ.
(که جبرئيل باشد) وَ ما هُوَ بِقَولِ شاعِرٍ قَلِيلًا ما تُؤمِنُونَ وَ لا بِقَولِ كاهِنٍ قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ تَنزِيلٌ مِن رَبِّ العالَمِينَ وَ لَو تَقَوَّلَ عَلَينا بَعضَ الأَقاوِيلِ لَأَخَذنا مِنهُ
جلد 16 - صفحه 308
بِاليَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعنا مِنهُ الوَتِينَ فَما مِنكُم مِن أَحَدٍ عَنهُ حاجِزِينَ وَ إِنَّهُ لَتَذكِرَةٌ لِلمُتَّقِينَ الحاقة آيه 40 تا 48.
و نيز ميفرمايد: ما ضَلَّ صاحِبُكُم وَ ما غَوي وَ ما يَنطِقُ عَنِ الهَوي إِن هُوَ إِلّا وَحيٌ يُوحي عَلَّمَهُ شَدِيدُ القُوي و النجم آيه 2 تا 5 و نيز ميفرمايد: وَ إِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ العالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلي قَلبِكَ لِتَكُونَ مِنَ المُنذِرِينَ بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ شعراء آيه 92 تا 95 و غير اينها.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 33)- بار دیگر به یکی دیگر از تهمتهای آنها که در حقیقت چهارمین تهمت در این سلسله اتهامات محسوب میشود اشاره کرده، میافزاید: «یا میگویند: قرآن را به خدا افترا بسته، ولی آنان ایمان ندارند» (أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا یُؤْمِنُونَ).
نکات آیه
۱ - اتهام کافران به پیامبر(ص)، در ابداع قرآن از نزد خود و نسبت دادن آن به خداوند (أم یقولون تقوّله) «تقوّل»; یعنى، به دروغ چیزى را به کسى نسبت دادن (المصباح المنیر). مقصود کافران این است که قرآن، کلام خداوند نیست و پیامبر(ص) به دروغ آن را به او نسبت مى دهد.
۲ - تلاش کافران، براى بشرى جلوه دادن قرآن و نفى اعجاز از آن (أم یقولون تقوّله)
۳ - لجاجت و پافشارى بر کفر، ریشه مبارزه کافران علیه قرآن (أم یقولون تقوّله بل لایؤمنون)
۴ - دلایل حقانیت قرآن، متجلى در متن آن براى حق جویان (أم یقولون تقوّله بل لایؤمنون) «بل لایؤمنون»; یعنى، اینان نمى خواهند ایمان بیاورند; و گرنه حقانیت قرآن و الهى بودن آن، بدان اندازه پنهان نیست که آنها درک نکنند.
موضوعات مرتبط
- قرآن: افترا به قرآن ۱; تکذیب اعجاز قرآن ۲; دلایل حقانیت قرآن۴; منشأ دشمنى با قرآن ۳; نقش قرآن ۴
- کافران: آثار لجاجت کافران ۳; تلاش کافران ۲; تهمتهاى کافران ۱; منشأ دشمنى کافران ۳
- کفر: آثار اصرار بر کفر ۳
- محمد(ص): تهمت دروغگویى به محمد(ص) ۱
منابع