التحريم ٣: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۴۱: خط ۴۱:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۲#link370 | آيات ۱ - ۹، سوره تحريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۲#link370 | آيات ۱ - ۹  سوره تحريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۲#link371 | مقصود از تحريم پيامبر(ص ) آنچه را كه خدا برايشحلال كرده (لم تحرم ما احل الله لك )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۲#link371 | مقصود از تحريم پيامبر«ص»، آنچه را كه خدا برايش حلال كرده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۲#link372 | افشاى سر پيامبر(ص ) و آزار او توسط يكى از همسرانش (حفضه دختر عمو)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۲#link372 | افشاى سرّ پيامبر«ص» و آزار او، توسط يكى از همسرانش]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link373 | پشتيبانى خدا و جبرئيل و صالح مؤ منين و ملائكه از آن حضرت صلى الله عليه و آله وسلم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link373 | پشتيبانى خدا و جبرئيل و صالح مؤمنين و ملائكه از پیامبر «ص»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link374 | لحن و بيان عجيبى كه در آيات متضمن پشتيبانى و تاءييدرسول الله (ص ) به كار رفته است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link374 | بيان عجيب آيات سوره تحریم، در پشتيبانى از رسول خدا «ص»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link375 | اشاره به اينكه همه همسران پيامبر(ص ) نيكوكار و ماءجر نبوده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link375 | اشاره به اين كه همه همسران پيامبر«ص»، نيكوكار و مأجور نبوده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link376 | بيان اينكه ملاك بهتر و برترى مفاد ((ازواجا خيرا منكن )) توبه و قننوت (اطاعت ) است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link376 | ملاك برترى زنان پیامبر«ص»، توبه و اطاعت است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link377 | مراد از توصيف ملائكه موكل بر جهنم به غلاظ و شداد بودن و اينكه : ((لا يعصون اللهما امرهم و يفعلون ما يؤ مرون ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link377 | توصيف فرشتگان غلاظ و شداد جهنم، که از فرمان خدا، سرپیچی نمی کنند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link378 | توضيحى راجع به مكلف بودن ملائكه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link378 | توضيحى راجع به مكلف بودن ملائكه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link379 | در قيامت جزا عبارت است از خود عمل و عذر خواهى در آن روز بلا اثر است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link379 | در قيامت، جزا، خودِ عمل است و عذرخواهى در آن روز، فایده ای ندارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link380 | معناى ((توبه نصوح )) كه خداوند به آن امر فرموده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link380 | معناى «توبۀ نصوح»، كه خداوند به آن امر فرموده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link381 | دو احتمال در معناى جمله :((يوم لا يخزى الله النبى و الذين آمنوا معه ....))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link383 | مراد از امر به جهاد با منافقان، به پيامبر اكرم «ص»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link382 | مقصود از دعاى مؤ منين در قيامت : ((ربنا اتمم لنا نورنا...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link384 | بحث روایی: (رواياتى پیرامون آيات نخست سوره تحريم)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link383 | مراد از امر به جهاد با منافقين به پيامبر اكرم (ص )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۴#link386 | شأن نزول آيه تحريم، به نقل عُمَر بن خطّاب]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۳#link384 | رواياتى در ذيل آيات نخست سوره تحريم و شاءننزول آن آيات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۴#link387 | رواياتى در توضیح معنای عبارت: «صَالِحُ المُؤمنين»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۴#link385 | نقد و بررسى روايات فوق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۴#link388 | چگونه اهل خود را از آتش خفظ كنيم ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۴#link386 | شاءن نزول آيه تريم به نقل عمر بن الخطاب]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۴#link389 | چند روايت در بارۀ «توبه نصوح» و ...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۴#link387 | رواياتى راجع به اينكه منظور از ((صالح المؤ منين )) على (ع ) است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۴#link388 | چگونه اهل خود را از آتش خفظ كنيم (قوا انفسكم و اهليكم نارا...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۴#link389 | چند روايت پيرامون مراد از توبه نصوح و راجع به نور مؤ منين در روز قيامت]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۰۸

کپی متن آیه
وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُ‌ إِلَى‌ بَعْضِ‌ أَزْوَاجِهِ‌ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ‌ بِهِ‌ وَ أَظْهَرَهُ‌ اللَّهُ‌ عَلَيْهِ‌ عَرَّفَ‌ بَعْضَهُ‌ وَ أَعْرَضَ‌ عَنْ‌ بَعْضٍ‌ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ‌ قَالَتْ‌ مَنْ‌ أَنْبَأَکَ‌ هٰذَا قَالَ‌ نَبَّأَنِيَ‌ الْعَلِيمُ‌ الْخَبِيرُ

ترجمه

(به خاطر بیاورید) هنگامی را که پیامبر یکی از رازهای خود را به بعضی از همسرانش گفت، ولی هنگامی که وی آن را افشا کرد و خداوند پیامبرش را از آن آگاه ساخت، قسمتی از آن را برای او بازگو کرد و از قسمت دیگر خودداری نمود؛ هنگامی که پیامبر همسرش را از آن خبر داد، گفت: «چه کسی تو را از این راز آگاه ساخت؟» فرمود: «خداوند عالم و آگاه مرا باخبر ساخت!»

و آن‌گاه كه پيامبر با يكى از همسرانش [حفصه‌] سخنى را به راز گفت، همين كه وى آن را [به عايشه‌] خبر داد و خدا [پيامبر] را از آن [افشاى راز] آگاه ساخت، [پيامبر] گوشه‌اى از اين [خيانت‌] را به وى اعلام و از برخى صرف نظر كرد. پس هنگامى كه [پيامبر] به وى خب
و چون پيامبر با يكى از همسرانش سخنى نهانى گفت، و همين كه وى آن را [به زن ديگر] گزارش داد و خدا [پيامبر] را بر آن مطلع گردانيد [پيامبر] بخشى از آن را اظهار كرد و از بخشى [ديگر] اعراض نمود. پس چون [مطلب‌] را به آن [زن‌] خبر داد، وى گفت: «چه كسى اين را به تو خبر داده؟» گفت: «مرا آن داناى آگاه خبر داده است.»
وقتی پیغمبر با بعضی زنان خود (یعنی با حفصه راجع به ماریه یا راجع به ریاست ابوبکر و عمر) سخنی به راز گفت و آن زن (چون خیانت کرده و دیگری یعنی عایشه را) بر سرّ پیغمبر آگه ساخت و خدا به رسولش خبر داد او بر آن زن برخی را اظهار کرد و به رویش آورد و برخی را پرده‌داری نمود و اظهار نکرد؛ چون او را از افشاء آن سرّ آگاه ساخت آن زن گفت: رسولا، تو را که واقف ساخت (که من سرّ تو بر کسی فاش کرده‌ام)؟ رسول گفت: مرا خدای دانای آگاه خبر داد.
و هنگامی که پیامبر، رازی را به یکی از همسرانش گفت و او آن راز را [نزد زن دیگر] فاش کرد، و خدا پیامبر را از افشای آن آگاه نمود، پیامبر بخشی از آن [راز افشا شده] را به آن زن گوشزد کرد و از گفتن بخشی دیگر [برای آنکه فاش کننده بیشتر شرمنده نشود] خودداری نمود. آن زن گفت: چه کسی فاش کردن راز را [به وسیله من] به تو خبر داده است؟ پیامبر گفت: دانای آگاه، به من خبر داد.
آنگاه كه پيامبر با يكى از زنان خود رازى در ميان نهاد، چون آن زن آن راز با ديگرى باز گفت، خدا پيامبر را از آن آگاه ساخت و او پاره‌اى از آن راز را بر آن زن آشكار كرد و از افشاى پاره‌اى ديگر سرباز آد. چون او را از آن خبر داد، گفت: چه كسى تو را از اين ماجرا آگاه كرده است؟ گفت: آن خداى داناى آگاه به من خبر داده است.
و چنین بود که پیامبر سخنی را پوشیده‌وار به بعضی از همسرانش گفت، و چون آن را [آن زن به زن دیگر] خبر داد، و خداوند او را از آن آگاه کرد، بخشی از آن را [در عتاب خود به آنان‌] بیان داشت و از بخش دیگر صرفنظر کرد، و چون آن زن [صاحب راز و افشاءگر آن‌] را از آن آگاه کرد، گفت چه کسی تو را از این خبر داد؟ فرمود مرا خداوند دانای آگاه با خبر کرد
و [ياد كنيد] آنگاه كه پيامبر با يكى از زنان خويش سخنى به راز گفت، پس چون آن زن- حفصه- آن راز را فاش كرد- به عايشه باز گفت- و خدا او
خاطرنشان ساز وقتی را که پیغمبر با یکی از همسرانش (به نام حفصه) رازی را در میان نهاد، و او آن راز را (به عایشه) خبر داد، و خداوند پیغمبرش را از این (افشای سرّ) آگاه ساخت. پیغمبر برخی از آن (رازگوئی) را (برای همسر رازگویش حفصه) بازگو کرد و از برخی دیگر خودداری کرد. هنگامی که همسرش را از آن (رازگوئی) مطّلع کرد، او گفت: چه کسی تو را از این (موضوع) آگاه کرده است؟ پیغمبر گفت: خداوند بس دانا و آگاه مرا با خبر کرده است.
و چون (این) پیامبر برجسته با یکی از همسرانش سخنی گفت، همین که وی آن را به برخی (از همسران‌) گزارشی مهم داد و خدا او را بر آن مطّلع گردانید، (حضرتش‌) بخشی از آن را اظهار کرد و از بخشی (دیگر) اعراض نمود. پس چون همان را به آن زن خبری مهم داد، وی گفت: «چه کسی این خبر مهم را به تو داده‌؟» گفت: «مرا آن دانای آگاه (این‌گونه) خبر مهمی داده است.»
و گاهی که نهان داشت پیمبر بسوی بعضی از زنان خویش داستانی را پس گاهی که آگهیش داد بدان و فاش ساختش خدا بر او شناسانید پاره‌ای از آن را و روی برتافت از پاره‌ای و هنگامی که آگهیش داد بدان گفت که تو را آگهی داده است بدین گفت آگهیم داده است خداوند دانای آگاه‌

The Prophet told something in confidence to one of his wives. But when she disclosed it, and Allah made it known to him; he communicated part of it, and he avoided another part. Then, when he informed her of it, she said, “Who informed you of this?” He said, “The All-Knowing, the All-Informed, informed me.”
ترتیل:
ترجمه:
التحريم ٢ آیه ٣ التحريم ٤
سوره : سوره التحريم
نزول : ١٠ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَسَرَّ»: پنهانی بیان کرد. به گونه راز بیان داشت. «بَعْضِ»: یکی. فردی. مراد حفصه است. «حَدِیثاً»: سخن. کلام. مراد، فرموده پیغمبر مبنی بر نخوردن عسل، و یا عدم نزدیکی با ماریه قبطی است. «نَبَّأَتْ بِهِ»: حفصه راز را به عایشه خبر داد. «أَظْهَرَهُ»: آن را اطّلاع داد. «عَرَّفَ»: شناساند. بازگو نمود.


نزول

سبب نزول آیه چنین بوده که ماریه قبطیه کنیز پیامبر خدمتکارى وى را در حجرات زوجات او می‌نمود تا روزى که نوبه حفصه بود و حفصه به خاطر انجام کارى از حجره خود بیرون رفته بود، پیامبر با ماریه در حجره حفصه خلوت نمود وقتى حفصه از این موضوع باخبر گردید. در خشم شد و گفت: یا رسول الله امروز که نوبه من بود در حجره من با ماریه خلوت نمودى. پیامبر با حالت حیا فرمود: از این به بعد ماریه را بر خود حرام کرده ام و با او خلوت نخواهم کرد و در عین حال رازى پنهانى را براى تو خواهم گفت که اگر آن را افشا کنى لعنت خدا و فرشتگان و مردم بر تو باد.

حفصه گفت: یا رسول الله آن راز پنهانى چیست؟ پیامبر فرمود: ابوبکر بعد از من خلافت را بدست خواهد گرفت و سپس بعد از او پدرت عمر به خلافت خواهد رسید، حفصه گفت: یا رسول اللّه چه کسى این خبر را به تو داده است؟ پیامبر فرمود: خداوند این خبر را به من داده است. حفصه موضوع راز پنهانى را در همان روز به عائشه گفت و عائشه نیز آن را به پدرش ابوبکر گفت و ابوبکر هم آن را به عمر خبر داد و گفت: عائشه این خبر را از حفصه ذکر نموده است ولى من به قول عائشه اطمینان ندارم و تو از دخترت حفصه سؤال کن و حقیقت قضیه را کشف بنما، عمر نزد دخترش حفصه آمد و خبرى را که عائشه از قول او به پدرش گفته، سؤال کرد. حفصه منکر آن خبر گردید و گفت: من چنین چیزى را نگفته ام. عمر اصرار نمود و گفت: اگر واقعاً این خبر را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده اى به من بگو تا اطمینان حاصل کنیم. حفصه گفت: بلى چنین موضوعى را از پیامبر شنیده ام سپس چهار نفر مزبور یعنى ابوبکر و دخترش عائشه و عمر با دخترش حفصه تصمیم گرفتند که همگى این خبر را از خود پیامبر بشنوند در این هنگام جبرئیل نازل شد و این سوره را با این آیه از براى رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل گردانید.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى‌ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ «3»

و آن گاه كه پيامبر به بعضى از همسرانش سخنى را به راز گفت، پس چون آن زن، راز را (به ديگرى) خبر داد و خداوند، (افشاى) آن را بر پيامبر ظاهر ساخت، و پيامبر بعضى (از افشاگرى‌هاى آن زن را به او) اعلام و از بيانِ برخى اعراض نمود. پس چون به آن زن خبر داد، (زن) گفت: چه كسى تو را از اين خبردار كرد؟ پيامبر فرمود: خداوند داناى خبير به من خبر داد.

جلد 10 - صفحه 123

پیام ها

1- زن بايد رازدار باشد تا همسرش بتواند اسرارش را به او بگويد. «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى‌ بَعْضِ أَزْواجِهِ»

2- بيان برخى مطالب براى تمام افراد خانواده، ضرورتى ندارد. «إِلى‌ بَعْضِ أَزْواجِهِ»

3- آبروى افراد خطاكار را حفظ كنيد و نام آن‌ها را نبريد. بَعْضِ أَزْواجِهِ‌ ... نَبَّأَتْ بِهِ‌

4- زنان پيامبر، معصوم نبودند، زيرا رازدار آن حضرت نبودند. أَسَرَّ النَّبِيُ‌ ... نَبَّأَتْ‌

5- پيامبر اسلام نيز گرفتار مسائل خانوادگى بود. أَسَرَّ النَّبِيُ‌ ... نَبَّأَتْ بِهِ‌

6- خداوند به پيامبرش عنايت ويژه دارد و مشت كسانى را كه نسبت به پيامبر وفادار نيستند باز مى‌كند. نَبَّأَتْ بِهِ‌ ... أَظْهَرَهُ اللَّهُ‌

7- رهبر جامعه نبايد از مسائل داخلى وخانوادگى خود غافل باشد. «أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ»

8- خداوند از طريق غيب، پيامبرش را آگاه مى‌كند. «أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ»

9- لغزش‌ها را به خود افراد بگوييد نه ديگران. «عَرَّفَ بَعْضَهُ»

10- در مديريّت، گاهى تغافل و سعه صدر لازم است. «وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ»

11- تمام لغزش‌هاى خطاكاران را به رخ آنان نكشيد. «وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ»

12- آن كه اسرار ديگران را سرّى فاش مى‌كند، احتمال بدهد كه سرّ او نيز فاش شود. نَبَّأَتْ بِهِ‌ ... نَبَّأَها بِهِ‌

13- سرچشمه علم انبيا، علم الهى است. «نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ»

14- منبع خبر و خبردهنده، بايد عالم و خبير باشد. «نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ» (خبرى قابل ارزش و استناد است كه بر پايه علم و آگاهى باشد.)

15- افشاگرى خداوند نشانه حضور و نظارت او و ايمان به حضور خداوند عليم و خبير، مى‌تواند انسان را از هرگونه گناه و توطئه باز دارد. «الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى‌ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ «3»

وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُ‌: و ياد كنيد اى مؤمنان، چون راز گفت پيغمبر اكرم، إِلى‌ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً: به سوى بعض از زنان خود، يعنى حفصه سخنى را كه تحريم ماريه است، فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ‌: پس آن هنگام كه خبر كرد حفصه، عايشه را به آن حديث، وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ‌: و آشكار گردانيد خدا پيغمبر را بر لسان جبرئيل، و او را مطلع ساخت بر افشاى آن حديث، عَرَّفَ بَعْضَهُ‌: شناسا گردانيد پيغمبر برخى از آن حديث‌

جلد 13 - صفحه 222

را به حفصه، و خبر داد او را از افشاى بعضى از آن كه تحريم ماريه باشد، يعنى به او گفت قصه تحريم ماريه را كه به سر آن امر نمودم، تو افشا نمودى، وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ‌: و اعراض نمود رسول از بعضى ديگر، يعنى حكومت عمر بن خطاب را افشا نكرد، زيرا غرض از تعريف افشاى ذكر، خيانت حفصه بود. فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ‌: پس آن هنگام كه خبر داد حفصه را به آنچه خدا او را مطلع ساخته بود، قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا: گفت حفصه به پيغمبر: كه خبر داد تو را به اينكه من راز را آشكار كردم، قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ: گفت پيغمبر: خبر داد مرا خدائى كه داناست به خفيات ضمائر، خبر داد از مكنونات سرائر. مروى است چون افشاى سر بر حضرت ظاهر شد، حفصه را طلاق و به خانه پدرش فرستاد. پدر بر او خشم گرفت و گفت: اگر افشا ننمودى پيغمبر تو را طلاق ندادى. پس حضرت يك ماه از زنان اعتزال نمود، حق تعالى به جهت مبالغه در معاتبه عايشه و حفصه، از غيبت به خطاب التفات نموده فرمود:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «1» قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمانِكُمْ وَ اللَّهُ مَوْلاكُمْ وَ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ «2» وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى‌ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ «3» إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهِيرٌ «4»

عَسى‌ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَيِّباتٍ وَ أَبْكاراً «5»

ترجمه‌

اى پيغمبر چرا حرام ميكنى چيزى را كه حلال كرد خدا براى تو ميجوئى خوشنودى زنانت را و خدا آمرزنده مهربان است‌

بتحقيق مقرّر فرمود خدا براى شما گشودن سوگندهاتان را و خداوند صاحب اختيار شما است و او است داناى درست كار

و هنگاميكه راز گفت پيغمبر به بعضى از زنانش سخنى را پس چون خبر داد آنزن از آن و آشكار كرد و مطلع ساخت پيغمبر را خدا بر آن بيان كرد پاره‌ئى از آنرا و اعراض كرد از پاره‌اى پس چون خبر داد آنزن را بآن گفت چه كس خبر داد تو را از اين گفت خبر داد مرا داناى آگاه‌

اگر بازگشت كنيد شما دو تن بسوى خدا پس بتحقيق منحرف گشته است دلهاى شما از حقّ و اگر هم پشت شويد بر زيان او پس همانا خدا او است ياور او و جبرئيل و شايسته‌ترين اهل ايمان و ملائكه بعد از آن پشتيبان و مددكارند

اميد است پروردگار او اگر طلاق دهد شما را بجاى شما باو دهد زنانى بهتر از شما كه باشند مسلمانان گروندگان فرمان‌


جلد 5 صفحه 229

برداران بازگشت كنندگان عبادت كنندگان هجرت كنندگان شوهر ديدگان و شوهر نديدگان.

تفسير

خلاصه مستفاد از روايات عامّه و خاصّه راجع بشأن نزول اين سوره شريفه آنستكه ميان دو زن از زنان پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يكى عايشه دختر أبو بكر و ديگر حفصه دختر عمر آئين الفت و رسم مودّت براى توافق در مسلك و مرام مستحكم بود و روزى از روزها كه آنحضرت بر حسب نوبه در منزل يكى از آندو بود و ماريه قبطيّه كنيز آنحضرت مادر ابراهيم عليه السّلام خدمت ميكرد در غياب صاحب نوبه و منزل حضرت با او هم بستر شد و حفصه از اين امر مطّلع گرديد و برآشفت و حضرت براى استمالت خاطر او قسم ياد فرمود كه ديگر با ماريه نزديكى نكند و باو نويد داد كه بعد از من أبو بكر و عمر بر مردم حكومت خواهند نمود و سفارش فرمود كه اين راز را بپوشاند و با كسى در ميان نگذارد و او قبول نمود ولى تخلّف كرد و بعايشه ماجرا را خبر داد و او بپدرش گفت و او بعمر گفت و عمر حفصه را استنطاق نمود و قضيّه را از دختر خود شنيد و خداوند قضايا را به پيغمبر خود اعلام و لطفا او را معاتب فرمود بر مراعات خوشنودى زنان و قسم ياد نمودن بر ترك امر راجح يا مباحى كه اقتضاء اباحه در آن موجود است كه نزديكى با مادر ابراهيم يا بدست آوردن دل او احيانا باشد و ترخيص فرمود براى او تخلّف از قسم را بدادن كفّاره كه گفته‌اند و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده يا بدون آن چون مقتضاى قاعده عدم انعقاد آن قسم است مگر آنكه گفته شود بملاحظاتى مرجوح نبوده و سؤال خداوند كه چرا چنين كردى صرفا از باب عطوفت و مهربانى بوده و ميخواسته امر بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم موسّع باشد و اينمعنى قريب در نظر است در هر حال نقل نموده‌اند بعد از مطّلع شدن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از افشاء سرّ خود حفصه را ملامت فرمود كه چرا گفتى من چنين كارى كردم و چنين قسمى ياد نمودم و نفرمود چرا گفتى آندو نفر بعد از من بحكومت ميرسند يا چه اراده دارند از باب بى‌اعتنائى يا بملاحظات ديگرى از انتشار اين خبر بين مسلمانان و امثال آن و چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين خطاب و عتاب را باو فرمود او عرضه داشت كه شما را از اين امر مطّلع نمود


جلد 5 صفحه 230

حضرت فرمود خداوند عليم خبير و بنابراين مفاد آيات آنستكه اى پيغمبر محترم چرا حرام ميكنى چيزيرا كه خدا حلال نموده و ميخواهد كه حلال باشد بر تو بقسم براى خوشنودى زنانت و خدا آمرزنده و مهربان است كه مقرّر داشته گشودن مسلمانان قسمهاى خودشان را بدادن كفّاره و اختيار حلّ و عقد امور آنان با خدا است و مقرّراتش از روى علم و حكمت است و مردم بايد متذكّر باشند وقتى را كه رازگوئى كرد پيغمبر ببعضى از زنانش مطلبى را پس چون خبر داد آنزن آن مطلب را به همكارش و آندو به پدرانشان و مطّلع فرمود خداوند پيغمبر خود را بر فاش شدن سرّش پيغمبر معرّفى و بيان فرمود براى حفصه بعض سرّى را كه فاش نموده بود و بيان شد و صرف نظر فرمود از بيان بعض ديگرى كه ذكر و اشاره بآن نمودم چون در بعضى از روايات اهتمام آن چهار نفر بمسموم نمودن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ذكر شده بود و بيانش شرم‌آور بود و چون مطلب را پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بحفصه فرمود و گفته‌اند ميخواست او را طلاق بدهد يا داد عرضه داشت چه كسى شما را باين امر مطّلع نمود فرمود خداوندى كه دانا بأسرار مردم و آگاه از ضماير آنها است و چون ظاهرا آنها در مقام توبه و عذرخواهى برآمدند با آنكه واقعا عازم نبودند خداوند آندو را مخاطب بخطاب عتاب‌آميز فرموده بر سبيل ترديد ميفرمايد اگر شما دو زن توبه نمائيد بسيار بجا و موقع است چون دلهاى هر دو منحرف از حفظ سرّ و مهر و محبّت سرور عالم بوده و هست و اينكه تعبير بقلوب فرموده با آنكه دو نفر بودند بنظر حقير اشاره است بده دله و صد دله بودن آندو يا بضميمه پدرانشان كه دلهاشان در عداوت با خانواده عصمت و طهارت متّحد بود چنانچه گفته شده‌اى ده دله صد دله دل يكدله كن- مهر دگران را ز دل خود يله كن» «يكروز باخلاص بيا بر در دوست- گر كام تو بر نيايد آنگه گله كن» و اگر پشت بهم داديد و متّحد شديد در آزار و ايذاء و غلبه نمودن بر پيغمبر پس بدانيد كه خدا يار و نگهدار او است و بعد از او جبرئيل كه او را خبردار نمود از قضايا و شايسته‌ترين اهل ايمان كه امير آنها است از طرف خداوند و ساير ملائكه هم پشتيبان و مددكار اويند چون در روايات متعدده از طرق خاصه و عامّه صالح المؤمنين بوجود مبارك امير ايشان‌


جلد 5 صفحه 231

على بن ابى طالب عليه السّلام تفسير شده و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر دو مرتبه آنحضرت را بامّت معرّفى فرمود يكمرتبه وقتى بود كه فرمود من كنت مولاه فعلى مولاه دفعه ديگر بعد از نزول اين آيه بود كه پيغمبر دست او را گرفت و باصحاب ارائه داد كه اين صالح المؤمنين است و ظاهرا چون توبه ننمودند يا خداوند چون از باطن آنها خبر داشته كه باز بعزم خودشان باقى هستند تهديد فرموده آنانرا بطلاق كه فرموده اگر پيغمبر شما و امثال شما زنان را طلاق دهد اميد است خداوند بجاى شما زنان بهترى نصيب او فرمايد كه صفاتشان بر خلاف صفات شما باشد مسلمان باشند اهل ايمان باشند فرمان بردار پيغمبر و حافظ سرّ او باشند و اگر احيانا خطائى از آنها سر زند از صميم قلب توبه نمايند فرائض و سنن خدا و پيغمبر را بجا آورند و در پرستش حق ريا و كوتاهى ننمايند و هر وقت پيغمبر بخواهد آنها را همراه خودش بجائى ببرد با كمال افتخار حاضر باشند از نوع زنان بيوه شوهر كرده و دختران بكر و اينكه اخيرا واو عطف آمده براى تقابل آندو صنف و اتّحاد نوعى است گوئيا فرموده زنان موصوفه بصفات مذكوره اعمّ از بيوه و بكرند چون اين دو صفت مهمّ نيست صفات مذكوره اهميّت دارد حال ملاحظه فرمائيد خداوند چگونه دو نفر امّ المؤمنين اهل سنّت را مفتضح و رسوا فرموده و خودشان اقرار نموده‌اند بشأن نزول سوره باز در مقام تقديس و تطهير و اغماض از تقصير آنانند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِذ أَسَرَّ النَّبِي‌ُّ إِلي‌ بَعض‌ِ أَزواجِه‌ِ حَدِيثاً فَلَمّا نَبَّأَت‌ بِه‌ِ وَ أَظهَرَه‌ُ اللّه‌ُ عَلَيه‌ِ عَرَّف‌َ بَعضَه‌ُ وَ أَعرَض‌َ عَن‌ بَعض‌ٍ فَلَمّا نَبَّأَها بِه‌ِ قالَت‌ مَن‌ أَنبَأَك‌َ هذا قال‌َ نَبَّأَنِي‌َ العَلِيم‌ُ الخَبِيرُ «3»

و زماني‌ ‌که‌ نبي‌ اكرم‌ سرا ببعض‌ ازواجش‌ حديثي‌ بيان‌ فرمود و باو سپرد ‌که‌ ‌با‌ حدي‌ اظهار نكند ولي‌ ‌او‌ رفت‌ و اظهار كرد و فاش‌ نمود حضرت‌ ‌از‌ ‌او‌ پرسيد چرا اظهار كردي‌ بعض‌ ‌آن‌ ‌را‌ اقرار كرد و بعض‌ ‌آن‌ ‌را‌ انكار كرد، حضرت‌ فرمود: تمام‌ ‌آن‌ ‌را‌ اظهار كرده‌اي‌ ‌گفت‌: ‌شما‌ ‌از‌ كجا ميدانيد! فرمود: خداي‌ عالم‌ خبير بمن‌ خبر داده‌، شرح‌ ‌اينکه‌ قضيه‌ طبق‌ حديثي‌ ‌که‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) روايت‌ ‌شده‌ ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ ‌در‌ آيه قبل‌ ذكر شد ‌در‌ مورد حفصه‌ و ماريه‌ حضرت‌ سري‌ ‌براي‌ حفصه‌ بيان‌ فرمود و باو سپرد ‌که‌ فاش‌ نكند، و ‌آن‌ سر ‌اينکه‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌من‌ أبا بكر و عمر خلافت‌ ‌را‌ اشغال‌ ميكنند و قضيه ماريه‌ ‌را‌ ‌هم‌ بروز ندهد. حفصه‌ بعايشه‌ ‌گفت‌ عايشه‌ بپدرش‌ ابي‌ بكر ‌گفت‌ ابي‌ بكر بعمر ‌گفت‌، عمر آمد نزد حفصه‌ ‌از‌ ‌او‌ پرسيد اقرار كرد حضرت‌ ‌رسول‌ حفصه‌ ‌را‌ خواست‌ اقرار كرد، اما مطلبي‌ ‌که‌ ميان‌ ‌اينکه‌ چهار نفر تصميم‌ گرفته‌ بودند ‌که‌ حضرت‌ ‌را‌ مسموم‌ كنند بروز نداد، حضرت‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌هم‌ بيان‌ فرمود، ‌گفت‌: ‌از‌ كجا خبر پيدا كردي‌!‌-‌ فرمود: خداي‌ خبير عليم‌ بمن‌ خبر داد.

وَ إِذ أَسَرَّ النَّبِي‌ُّ إِلي‌ بَعض‌ِ أَزواجِه‌ِ ‌که‌ حفصه‌ ‌باشد‌.

حَدِيثاً بعضي‌ گفتند: همان‌ رفتن‌ نزد ماريه‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ بيان‌ ‌شده‌ ‌بود‌ ‌که‌ بساير زوجات‌ نگويد، و ‌در‌ خبر مذكور دارد ‌که‌ قضيه ابا بكر و عمر و ماريه‌ ‌بود‌ چنانچه‌ ذكر شد.

فَلَمّا نَبَّأَت‌ بِه‌ِ ‌که‌ بعايشه‌ خبر داد.

وَ أَظهَرَه‌ُ اللّه‌ُ عَلَيه‌ِ خداوند وحي‌ فرمود و خبر داد ‌که‌ حفصه‌ سر ‌شما‌ ‌را‌ فاش‌ كرد و بعايشه‌ خبر داد.

عَرَّف‌َ بَعضَه‌ُ وَ أَعرَض‌َ عَن‌ بَعض‌ٍ پيغمبر حياء بعض‌ آنچه‌ خبر داده‌ ‌بود‌ بعايشه‌ ‌را‌ بحفصه‌ فرمود ‌که‌: چرا بروز دادي‌ و بعايشه‌ گفتي‌ ‌با‌ اينكه‌ بتو سپرده‌ بودم‌ ‌که‌ قضيه‌ ماريه‌ ‌باشد‌.

جلد 17 - صفحه 73

وَ أَعرَض‌َ عَن‌ بَعض‌ٍ ‌که‌ قضيه أبي‌ بكر و عمر ‌باشد‌ ‌با‌ اينكه‌ ميدانست‌ زيرا اعراض‌ فرع‌ دانستن‌ ‌است‌.

فَلَمّا نَبَّأَها بِه‌ِ چون‌ پيغمبر خبر داد حفصه‌ ‌را‌ ‌که‌ چرا رفتي‌ و بعايشه‌ بروز دادي‌!

حفصه‌ ‌گفت‌: ‌شما‌ ‌از‌ كجا فهميديد ‌که‌ ‌من‌ بعايشه‌ گفته‌ام‌! گمان‌ كرد ‌که‌ عايشه‌ ‌به‌ پيغمبر خبر داده‌.

(قالت‌) حفصه‌:

مَن‌ أَنبَأَك‌َ ‌که‌ ‌من‌ خبر داده‌ام‌.

قال‌َ نَبَّأَنِي‌َ العَلِيم‌ُ الخَبِيرُ ‌خدا‌ بمن‌ خبر داده‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 3)- در این آیه شرح بیشتری پیرامون این ماجرا داده، می‌فرماید:

«به خاطر بیاورید هنگامی را که پیامبر یکی از رازهای خود را به بعضی از همسرانش گفت، ولی هنگامی که وی آن را افشا کرد و خداوند پیامبرش را از آن آگاه ساخت، قسمتی از آن را برای او بازگو کرد و از قسمت دیگر خودداری نمود» (و اذ اسر النبی الی بعض ازواجه حدیثا فلما نبات به و اظهره الله علیه عرف بعضه و اعرض عن بعض).

این راز دو مطلب بود: یکی نوشیدن عسل نزد همسرش زینب بنت جحش، و دیگری تحریم نوشیدن آن بر خود در آینده بود، و منظور از همسر غیر رازدارش در این آیه «حفصه» بود، که او این سخن را شنید و به «عایشه» بازگو کرد.

به هر حال «هنگامی که پیامبر همسرش را از آن خبر داد، گفت: چه کسی تو را از این راز آگاه ساخت»؟ (فلما نباها به قالت من انبأک هذا).

«گفت: خداوند عالم و آگاه مرا با خبر ساخت» (قال نبأنی العلیم الخبیر).

از مجموع این آیه بر می‌آید که بعضی از همسران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نه تنها او را با سخنان خود ناراحت می‌کردند بلکه مسأله رازداری که از مهمترین شرائط یک همسر باوفاست نیز در آنها نبود.

نکات آیه

۱ - پیامبر(ص)، سخنى را به راز به یکى از همسران خود گفت. (و إذ أسرّ النبىّ إلى بعض أزوجه حدیثًا)

۲ - یکى از همسران پیامبر(ص) (حفصه)، سخن محرمانه و سرّى آن حضرت را [براى عایشه] فاش ساخت. (و إذ أسرّ النبىّ إلى بعض أزوجه حدیثًا فلمّا نبّأت به) مفسران، براساس شأن نزول ها، ماجراى نقل شده در آیه شریفه را مربوط به حفصه و عایشه دانسته اند.

۳ - خداوند، پیامبر(ص) را از افشا شدن رازش بهوسیله همسرش باخبر ساخت. (فلمّا نبّأت به و أظهره اللّه علیه) «إظهار» (مصدر «أظهر») به معناى مطلع ساختن و باخبر کردن است; یعنى، خداوند، پیامبر(ص) را نسبت به افشاى سرّش، باخبر ساخت.

۴ - پیامبر(ص)، تنها قسمتى از ماجراى افشا شدن رازش را، به همسر افشاگر خود فهماند و از بخشى دیگر چشم پوشید. (عرّف بعضه و أعرض عن بعض)

۵ - بزرگوارى پیامبر(ص)، در برخورد با همسران خطاکار خویش (عرّف بعضه و أعرض عن بعض) از این که پیامبر(ص) تنها قسمتى از مطلب افشا شده را به همسر افشاگرش گفت - نه همه آن را - مى توان برداشت بالا را به دست آورد.

۶ - برخورد کریمانه با همسران خطاکار خویش و به رخ نکشیدن همه اشتباهات آنان، امرى شایسته و بجا است. (عرّف بعضه و أعرض عن بعض)

۷ - پرسش همسر پیامبر(ص) (حفصه)، از آن حضرت درباره منبع اطلاع ایشان از افشا شدن رازش (فلمّا نبّأها به قالت من أنباک هذا)

۸ - پیامبر(ص)، در پاسخ به پرسش همسرش (حفصه)، خداى دانا و آگاه را منبع آگاهى خویش از افشا شدن رازش معرفى کرد. (قال نبّأنى العلیم الخبیر)

۹ - هیچ کس، جز خداوند، از افشا شدن راز پیامبر(ص) از سوى همسرش (حفصه) آگاه نبود. (قالت من أنباک هذا قال نبّأنى العلیم الخبیر) از این که پیامبر(ص) آگاهى خود را از ناحیه خداوند دانسته است، مى توان به مطلب یاد شده پى برد.

۱۰ - خداوند، علیم (دانا) و خبیر (آگاه به دقایق امور) است. (العلیم الخبیر)

۱۱ - خداوند، به راز دل آدمیان و سخنان درگوشى و پنهانى آنان آگاه و باخبر است. (و إذ أسرّ النبىّ إلى بعض أزوجه ... و أظهره اللّه علیه ... قال نبّأنى العلیم الخبیر)

۱۲ - عنایت ویژه خداوند به پیامبر(ص)، با آگاه کردن ایشان از امور پنهانى علیه آن حضرت (و أظهره اللّه علیه ... قال نبّأنى العلیم الخبیر)

۱۳ - پوشیده داشتن برخى از مسائل از نزدیکان خود (مانند همسر و ...) امرى جایز و روا است. (و إذ أسرّ النبىّ إلى بعض أزوجه حدیثًا فلمّا نبّأت به)

۱۴ - گفتن برخى از مسائل به صورت امانت و سرّى به دیگران، امرى جایز و روا است. (و إذ أسرّ النبىّ إلى بعض أزوجه حدیثًا)

۱۵ - لزوم حفظ و نگهدارى اسرار خانوادگى و زناشویى از دیگران، حتى از برخى از اعضاى خانواده (و إذ أسرّ النبىّ إلى بعض أزوجه حدیثًا ... نبّأنى العلیم الخبیر)

۱۶ - لزوم کتمان رازها و خوددارى از افشاى سخنان محرمانه و سرّى (و إذ أسرّ النبىّ إلى بعض أزوجه حدیثًا ... قال نبّأنى العلیم الخبیر)

موضوعات مرتبط

  • احکام :۱۴
  • اسماء و صفات: خبیر ۱۰; علیم ۱۰
  • حفصه: افشاگرى حفصه ۲، ۹; پرسش حفصه ۷
  • خانواده: کتمان رازهاى خانوادگى ۱۵
  • خدا: افشاگریهاى خدا ۳، ۸، ۱۲; علم خدا به رازها ۱۱; علم غیب خدا ۹، ۱۱
  • راز: امانتدارى در راز ۱۴; اهمیت کتمان راز ۱۵، ۱۶; جواز افشاى راز ۱۴; محدوده افشاى راز ۱۴
  • عمل: عمل پسندیده ۶
  • لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۱۲
  • محمد(ص): افشاى توطئه علیه محمد(ص) ۱۲; افشاى راز محمد(ص) ۲، ۳، ۷، ۸، ۹; پرسش از محمد(ص) ۷; تاریخ محمد(ص) ۲، ۳، ۴; چشم پوشى محمد(ص) ۴; راز محمد(ص) ۱; روش برخورد محمد(ص) ۴، ۵; فضایل محمد(ص) ۵، ۱۲; قصه همسران محمد(ص) ۵، ۷، ۸، ۹; محمد(ص) و همسران ۲، ۳، ۴; منشأ علم محمد(ص) ۷، ۸; همسران محمد(ص) ۱
  • همسر: برخورد کریمانه با همسران خطاکار ۶; جواز کتمان راز همسر ۱۳

منابع

  1. تفاسیر على بن ابراهیم و برهان.