القلم ٤٩: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۹#link429 | آيات ۳۴ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۹#link429 | آيات ۳۴ - ۵۲ سوره قلم]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۹#link430 | شرح مفاد آيه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۹#link430 | شرح مفاد آيه: «أفَنَجعَل المُسلِمينَ كَالمُجرِمين»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link433 | معناى استدراج كافران و تکذیب گران]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link434 | دستور به صبر در انجام رسالت و پرهیز از ناشکیبایی همچون يونس«ع»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link433 | معناى استدراج | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link436 | دليلى بر نفى چشم زخم و خرافى بودن آن نيست]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link434 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link437 | رواياتى در توضیح آيه: «يَومَ يُكشَفُ عَن سَاقٍ»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link438 | ردّ روايات «برهنه كردن خداوند، ساق پايش را در قيامت»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link436 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link439 | رواياتى درباره املاء و استدراج گنهكاران، چشم زخم و...]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link437 | رواياتى در | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link438 | | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵۰#link439 | رواياتى درباره املاء و استدراج | |||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۵۰
کپی متن آیه |
---|
لَوْ لاَ أَنْ تَدَارَکَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ |
ترجمه
القلم ٤٨ | آیه ٤٩ | القلم ٥٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَدَارَکَهُ»: او را دریافت. به دادش رسید. «لَنُبِذَ»: حتماً انداخته میشد. قطعاً رها میگردید و به خود واگذار میشد. «الْعَرَآءِ»: بیابان برهوت. صحرای خالی از گیاه و درخت (نگا: صافّات / . «وَ هُوَ مَذْمُومٌ»: در حالی که نکوهیده بود. در حالی که مورد مذمّت و ملامت قرار میگرفت.
تفسیر
- آيات ۳۴ - ۵۲ سوره قلم
- شرح مفاد آيه: «أفَنَجعَل المُسلِمينَ كَالمُجرِمين»
- معناى استدراج كافران و تکذیب گران
- دستور به صبر در انجام رسالت و پرهیز از ناشکیبایی همچون يونس«ع»
- دليلى بر نفى چشم زخم و خرافى بودن آن نيست
- رواياتى در توضیح آيه: «يَومَ يُكشَفُ عَن سَاقٍ»
- ردّ روايات «برهنه كردن خداوند، ساق پايش را در قيامت»
- رواياتى درباره املاء و استدراج گنهكاران، چشم زخم و...
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ «46» أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ «47» فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى وَ هُوَ مَكْظُومٌ «48» لَوْ لا أَنْ تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ «49» فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ «50»
«1». تفسير مجمع البيان.
جلد 10 - صفحه 189
آيا (در برابر انجام رسالت) مزدى درخواست مىكنى كه آنان از پرداخت آن سنگين بارند؟ يا اسرار غيب نزد آنهاست و آن ها مىنويسند. پس براى (تحقّق) فرمان پروردگارت صبر كن و همانند (يونس) صاحب ماهى مباش آن گاه كه با دلى پر اندوه ندا در داد. اگر رحمت پروردگارش او را در نيافته بود، قطعاً به صحرائى بىگياه افكنده مىشد، در حالى كه مستحقّ مذمّت بود. پس خداوند او را برگزيد و از شايستگان قرارش داد.
نکته ها
«مَغْرَمٍ» از «غرامت» به معناى ضررى است كه به انسان مىرسد بدون اينكه جنايت يا خيانتى كرده باشد.
«مُثْقَلُونَ»، از «ثقل» به معناى سنگينى است، خواه مادى باشد، خواه روحى.
«مَكْظُومٌ» به كسى گويند كه از غم و اندوه پر شده باشد.
آيات، 46 و 47 اين سوره، شبيه آيات 40 و 41 سوره طور است.
خداوند در قرآن، حدود بيست مرتبه پيامبرش را به صبر دعوت كرده است زيرا ارشاد مردم صبر و مقاومت لازم دارد.
در سوره شعراء، شعار تمام انبيا اين است كه ما از شما مردم مزد نمىخواهيم. «وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ» «1»*
كفّار در آيه 45 با جمله «إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ» تهديد شدند، پس خداوند براى آنان حكم و برنامهاى دارد، تو صبر كن و در نفرين عجله نكن. «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ»
سؤال: مراد از «نعمت پروردگار» كه يونس دريافت كرد چه بود؟
پاسخ: هم نعمت مادى به او رو كرد، زيرا او غرق نشد و ماهى او را بلعيد، در شكم ماهى زنده ماند و سپس او را بيرون آورد.
و هم نعمت معنوى كه توفيق عذرخواهى و پذيرش توبه او باشد، زيرا هيچ توبه و اطاعتى از
«1». شعراء، 109، 127، 145، 164 و 180.
جلد 10 - صفحه 190
انسان سر نمىزند مگر با توفيق الهى.
سؤال: با اينكه حضرت يونس مورد لطف قرار گرفت، پس چرا باز هم به بيابان خشك پرتاب شد؟ چنانكه در سوره صافات مىفرمايد: «فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِيمٌ وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ» «1» ما او را در بيابان خشك فرو نهاديم در حالى كه او بيمار بود و بوتهاى از كدو بر بدن او رويانديم (تا شفا يافت).
پاسخ: پرتاب به بيابان همراه با درمان بيمارى، لطف است، ولى پرتاب با توبيخ مذمّت ابدى قهر است.
پیام ها
1- انبيا از مردم پاداش نمىخواستند. «أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً»
2- به طور طبيعى، مردم از عالم دينى كه هدف مادى داشته باشد فرار مىكنند.
«فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ»
3- صبر و مقاومتى مورد سفارش است كه براى فرمان خدا باشد، نه از روى يكدندگى و لجاجت بىجا. «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ»
4- رهبر جامعه نبايد در هيچ شرايطى امّت را رها كند. «لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ»
5- دعا و مناجات، زمينه تدارك الهى است. نادى ... تَدارَكَهُ
6- توفيق توبه، نعمت الهى است. «تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ»
7- توبيخ، ملامت و آوارگى در بيابانهاى خشك، تنها كيفر يك بى صبرى است.
«لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ»
8- فرياد و نالهاى ارزش دارد كه برخاسته از درون باشد، وگرنه نفاق است.
«نادى وَ هُوَ مَكْظُومٌ»
9- توبه و گفتگو با خداوند، راهى است براى دريافت نعمتهاى ويژه. إِذْ نادى وَ هُوَ مَكْظُومٌ ... فَاجْتَباهُ رَبُّهُ
«1». صافات، 145- 146.
جلد 10 - صفحه 191
10- به جاى آنكه افراد را به خاطر يك لغزش طرد كنيم، آنها را تدارك كنيم، ضعفها را برطرف و آنگاه به آنان مسئوليّت دهيم. تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ ...
فَاجْتَباهُ رَبُّهُ
11- انتخاب پيامبران تنها بدست خداست. «فَاجْتَباهُ رَبُّهُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لَوْ لا أَنْ تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ (49)
لَوْ لا أَنْ تَدارَكَهُ: اگر نه آن بودى كه دريافت او را، نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ: رحمتى از جانب پروردگار خود به اجابت دعا و تخليص او از شكم ماهى، لَنُبِذَ بِالْعَراءِ: هر آينه افكنده شدى در صحراء خالى از آب و گياه، و در آنجا هلاك گشتى، وَ هُوَ مَذْمُومٌ: در حالتى كه او ملامت كرده شده بودى و دور از رحمت و كرامت. اما رحمت الهى و كرامت سبحانى شامل حال او شده، او را به ساحل سلامت آورد، در زير درخت كدو پرورش داده تا قوّت گرفت به حال اوّل رسيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ (46) أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ (47) فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى وَ هُوَ مَكْظُومٌ (48) لَوْ لا أَنْ تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ (49) فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ (50)
وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ (51) وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ (52)
ترجمه
آيا طلب ميكنى از آنها مزدى پس آنها از خسارتى گرانبارند
يا نزدشان علم غيب است پس آنها مينويسند
پس صبر كن براى حكم پروردگارت و نباش مانند مصاحب ماهى هنگاميكه ندا كرد با آنكه بود غمزده در حبس مانده
اگر نه آن بود كه دريافت او را رحمتى از جانب پروردگارش هر آينه افكنده شده بود در بيابانى بىآب و گياه با آنكه بود ملامت شده
پس برگزيد او را پروردگارش پس گردانيد او را از شايستگان
و همانا نزديك باشد آنانكه كافر شدند از پا در آورند ترا بچشمهاشان چون شنيدند قرآن را و ميگويند همانا او ديوانه است
و نيست آن مگر موجب تذكّر براى جهانيان.
تفسير
خداوند متعال در تعقيب آيات سابقه كه در آنها سؤالاتى از وجود
جلد 5 صفحه 256
راهى براى عقائد و اعمال كفّار مكّه بود ميفرمايد به پيغمبر خود كه آيا تو از آنان مطالبه اجرى بر اداء رسالت مينمائى كه آنها از تحمّل غرامت و خسارت آن در زير بار گرانند يا آنها علم غيب دارند بصحّت عقائد خودشان و مينويسند آنرا و بيكديگر ميرسانند هيچ يك از اين احتمالات نيست فقط وسوسه شيطان و انغمار در تكبّر و تعصّب و سركشى و طغيان است پس صبر كن تا برسد حكم پروردگارت بفتح و ظفر بر آنها و بنابراين لام بمنزله الى است يا براى آنكه حكم پروردگارت تأخير در عقوبت آنها است و مباش مانند حضرت يونس كه شرح حالش در سوره خودش گذشت كه تعجيل در عقاب قوم خود نمود و مؤدّب شد بادب الهى در شكم ماهى بحبس و غم زدگى و در آنحال خدا را خواند بكلمه اخلاص و اقرار بستم و اگر ترك اولى از او متعقّب برحمت خداوندى و قبول توبه او نميشد و خدا او را از شكم ماهى بيرون ميآورد هر آينه در زمين بىسايبانى افتاده بود با آنكه مورد مذمّت و ملامت خدا و خلق بود ولى تدارك فرمود آنرا حضرت احديّت بتوفيق توبه و انابه و ذكر و بيرون آورد او را از شكم ماهى اوّلا و برگزيد او را برسالت ثانيا يعنى نزول وحى و قرار داد او را از شايستگان باين منصب و كرامت و نگرديد مورد ملامت و مذمّت و يكى از امور مجرّبه و محقّقه در علم حكمت و مأثوره در روايات از مقام رسالت چشم زدن است و خداوند در خاتمه اينسوره مباركه اشاره بآن فرموده بحبيب خود ميفرمايد و همانا نزديك است كفّار چشم زخمى بر تو وارد نمايند چون از روى حسد و عناد وقتى تلاوت قرآن تو را ميشنوند بتو نظر بد مينمايند و آرزوى مرگ تو را ميكنند و ميگويند محمّد ديوانه است كه چنين سخنانى ميگويد با آنكه نيست قرآنيكه تو ميخوانى مگر پند و نصيحت و علم و حكمت براى تمام اهل عالم يا نيست آن محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مگر شرف براى جهانيان ولى چون لطف خداوندى شامل حال تو است در هر حال تو را از چشم حسود نگهدارى ميفرمايد و گفتهاند تأثير نظر در منظور براى آنستكه نفس ناظر قوى است و از باب عداوت يا محبّت تصوّر مرگ او را مينمايد و مؤثر ميشود و بعضى ليزلقونك را بهلاكت و لغزش قدم و افتادن تفسير نمودهاند و مراد همان چشم زدن است
جلد 5 صفحه 257
و از روايات مأثوره در اين باب است كه چشم شتر را در ديگ و مرد را در قبر ميكند و اگر چيزى سبقت بر قدر گيرد چشم زخم است و نيست افسونى مگر از چشم زخم و حيوان نيشدار و گفتهاند علاجش تلاوت اين آيه است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره ن و القلم را در نماز واجب يا مستحب قرائت نمايد خداوند او را هميشه از فقر مأمون ميدارد و چون بميرد از فشار قبر ايمن خواهد بود و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.
جلد 5 صفحه 258
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لَو لا أَن تَدارَكَهُ نِعمَةٌ مِن رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالعَراءِ وَ هُوَ مَذمُومٌ (49)
اگر نبود اينكه خداوند تدارك نمود او را نعمتي از جانب پروردگار او هر آينه انداخته شد كنار دريا روي خاك و او مذمت ميكرد خود را يعني اگر اينکه تفضلات در حق
جلد 17 - صفحه 154
او نشده بود مورد مذمت واقع ميشد لكن خداوند تفضل فرمود و مورد مذمت واقع نشد، و تفضلات الهي در حق او اولا اينکه بود که ماهي او را بلعيد که در دريا غرق نشود.
و ثانيا او را طعمه ماهي قرار نداد که گفتند: خطاب شد بماهي که مراد نهنگ است که ما او را طعمه تو قرار نداديم بلكه شكم تو را محفظه او قرار داديم.
و ثالثا او را در شكم ماهي زنده نگهداشت با اينكه در ظلمات بود و راه تنفس نداشت که مشغول ذكر شد که ميفرمايد: فَنادي فِي الظُّلُماتِ أَن لا إِلهَ إِلّا أَنتَ و اعتراف بتقصير خود نمود.
و رابعا او را زنده كنار دريا انداخت.
و خامسا درخت كدو فوري روئيده شد و سايه بر او انداخت.
و سادسا بز كوهي آمد و او را شير داد.
و سابعا او را ارسال فرمود بقوم که صد هزار بودند و در مدت كمي سي هزار بر آنها افزوده شد از اولاد و احفاد آنها و تمام ايمان باو آوردند.
و ثامنا توبه او را قبول فرمود و غير اينها از تفضلات خدا ميفرمايد: اگر اينکه تفضلات نبود.
لَو لا أَن تَدارَكَهُ نِعمَةٌ مِن رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالعَراءِ و ساير تفضلات.
وَ هُوَ مَذمُومٌ جواب لولا است و چون مشمول اينکه تفضلات شد رفع ذم هم از او شد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 49)- در این آیه میافزاید: «و اگر رحمت پروردگارش به یاریش نیامده بود (از شکم ماهی) بیرون افکنده میشد در حالی که نکوهیده بود» (لو لا ان تدارکه نعمة من ربه لنبذ بالعراء و هو مذموم).
منظور از «نعمت» در آیه فوق همان توفیق توبه و شمول رحمت الهی است.
نکات آیه
۱ - یونس(ع) پس از رهایى از شکم ماهى، از نعمت و لطف ویژه الهى برخوردار گشت. (لولا أن تدرکه نعمة من ربّه)
۲ - نعمت و لطف ویژه خداوند به یونس(ع)، مانع گرفتار شدن او به بیابان خشک و بى آب و گیاه شد. (لولا أن تدرکه نعمة من ربّه لنبذ بالعراء)
۳ - نعمت و لطف خداوند به یونس(ع)، موجب مذمت نشدن او گردید. (لولا أن تدرکه نعمة من ربّه لنبذ بالعراء و هو مذموم)
۴ - هشدار خداوند به پیامبر(ص)، از گرفتار شدن به مجازات ترک اولى، همچون یونس(ع) (و لاتکن کصاحب الحوت ... لنبذ بالعراء و هو مذموم) این که خداوند به پیامبر(ص) هشدار داد که مانند یونس مباش; اشاره به ترک اولى و مجازات آن دارد که یونس(ع) گرفتار آن شده بود.
موضوعات مرتبط
- بیابان: نجات از گرفتارى در بیابان ۲
- ترک اولى: کیفر ترک اولى ۴
- خدا: آثار لطف خدا ۲، ۳; آثار نعمتهاى خدا ۲، ۳; هشدارهاى خدا ۴
- لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۱
- ماهى: نجات از شکم ماهى ۱
- محمد(ص): هشدار به محمد(ص) ۴
- نعمت: مشمولان نعمت ۱
- یونس(ع): ترک اولاى یونس(ع) ۴; فضایل یونس(ع) ۱، ۲، ۳; قصه یونس(ع) ۱، ۲، ۳; کیفر یونس(ع) ۴; منشأ نجات یونس(ع) ۲; موانع سرزنش یونس(ع)۳; نجات یونس(ع) ۱; نعمتهاى یونس(ع) ۲، ۳
منابع