الملك ١٠: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۲: خط ۳۲:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۵#link397 | آيات ۱ - ۱۴، سوره ملك]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۵#link397 | آيات ۱ - ۱۴، سوره ملك]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۵#link398 | اشاره به غرض سوره مباركه ملك]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۵#link398 | اشاره به غرض سوره مباركه ملك]]
خط ۴۵: خط ۴۶:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۶#link408 | (رواياتى در ذيل جمله :((ليبلوكم ايكم احسن عملا)) و درذيل برخى ديگر از آيات گذشته )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۶#link408 | (رواياتى در ذيل جمله :((ليبلوكم ايكم احسن عملا)) و درذيل برخى ديگر از آيات گذشته )]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۵#link151 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۵#link151 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
قالُوا بَلى‌ قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلالٍ كَبِيرٍ «9» وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ «10» فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِيرِ «11»
گويند: چرا، همانا هشداردهنده به سراغ ما آمد، ولى ما تكذيب كرديم و گفتيم:
خداوند چيزى نازل نكرده است و شما جز در گمراهى بزرگى نيستيد. و گويند:
اگر ما (حق را) مى‌شنيديم يا تعقل مى‌كرديم، در زمره اهل آتش نبوديم. پس به گناه خود اعتراف نمايند، پس لعنت بر اهل آتش باد.
===نکته ها===
در اين سه آيه، به سه اعتراف كافران در قيامت اشاره شده است:
الف) اعتراف به آمدن انبيا و تكذيب آنان. «بَلى‌ قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا»
ب) اعتراف به عدم تعقل و استماع سخن حق. «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ»
ج) اعتراف به ارتكاب گناه. «فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ»
در آيه 26 سوره فصّلت مى‌خوانيم كه مخالفان مى‌گفتند: «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ» به اين قرآن گوش فراندهيد ولى در آن روز خواهند گفت: اى كاش گوش مى‌داديم! «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ»
===پیام ها===
1- خداوند كه هدفش تكامل معنوى انسان است، بايد رهبر آسمانى بفرستد وگرنه اين هدف عملى نمى‌شود. «قالُوا بَلى‌ قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ»
جلد 10 - صفحه 152
2- نتيجه انكار عمدى و آگاهانه دين دوزخ است. أُلْقُوا فِيها ... جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا
3- خلافكار كار خود را توجيه مى‌كند. (كافران براى توجيه تكذيب خود مى‌گفتند: اصلًا خدا چيزى نازل نكرده است.) «فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‌ءٍ»
4- ريشه تكذيب، عدم تعقّل است. فَكَذَّبْنا ... لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ‌ (تعاليم اسلام مطابق با عقل است، اگر تعقل مى‌كرديم مؤمن مى‌شديم.)
5- عقل واقعى آن است كه انسان حق را بشنود، بپذيرد و پيروى كند تا از قهر الهى خود را نجات دهد. «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ»
6- روحيه لجاجت به جايى مى‌رسد كه گمراهان، به پيامبران الهى نسبت گمراهى مى‌دهند، آنهم گمراهى بزرگ! «إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلالٍ كَبِيرٍ»
7- اعتراف به گناه در دنيا ممكن است سبب عفو شود، ولى در آخرت هرگز.
فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ‌ ... لِأَصْحابِ السَّعِيرِ
8- كفّار در قيامت هم شكنجه جسمى مى‌شوند: «اصحاب السعير»، هم شكنجه روحى. «سحقا» (دور بودن از رحمت الهى)
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ «10»
وَ قالُوا لَوْ كُنَّا: و گويند كافران به خزنه از روى تأسف و تحسر: اگر مى‌بوديم ما، نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ‌: كه مى‌شنيديم سخن پيغمبران را، يا تعقل مى‌كرديم در كلمات ايشان، و جدال نمى‌كرديم و اعتماد مى‌نموديم بر آنچه ظاهر بود از صدق ايشان به معجزات باهرات، و تفكر مى‌كرديم در انوار حكمت كه از اقوال و افعال آنها معاينه مى‌نموديم، ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ: نبوديم از ياران جهنم و از جمله ايشان. حاصل آنكه: اگر ما استماع انذار ايشان مى‌كرديم مانند استماع طالبان حق، يا تعقل مى‌نموديم، در اين باب مانند تعقل متأملان و تفكر مستبصران، به عذاب جهنم گرفتار نمى‌شديم.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ «6» إِذا أُلْقُوا فِيها سَمِعُوا لَها شَهِيقاً وَ هِيَ تَفُورُ «7» تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما أُلْقِيَ فِيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ «8» قالُوا بَلى‌ قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فِي ضَلالٍ كَبِيرٍ «9» وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ «10»
فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِيرِ «11»
ترجمه‌
و براى آنانكه كافر شدند بپروردگارشان عذاب جهنّم است و بد جاى بازگشتى است‌
آن چون افكنده شوند در آن شنوند از آن صوت منكرى و آن فوران دارد
نزديك باشد كه از هم بپاشد از شدّت خشم هر گاه افكنده شوند در آن گروهى ميپرسند از آنها متصدّيان امور آن آيا نيامد شما را بيم دهنده‌اى‌
گويند آرى بتحقيق آمد ما را بيم دهنده‌اى پس تكذيب كرديم و گفتيم نفرستاده است خدا هيچ چيز نيستيد شما مگر در گمراهى بزرگ‌
و گويند اگر بوديم كه ميشنيديم يا درك و تعقّل ميكرديم نميبوديم در زمره اهل جهنّم‌
پس اقرار نمودند بگناهشان پس دورى از خير باد براى اهل جهنّم.
تفسير
خداوند متعال در تعقيب ذكر احوال شياطين كه داعيان بكفرند در آيات سابقه متعرّض احوال عموم كفّار شده ميفرمايد جهنّم كه مرجع و مئال و
----
جلد 5 صفحه 239
جايگاه بسيار بدى است و عذاب گوناگونش از آن آنها است وقتى ملائكه غلاظ و شداد كه موكّل امور دوزخند آنها را در آتش اندازند صوت مهيب منكرى مانند صوت حمار كه انكر اصوات است از شدّت التهاب آتش بگوش آنها ميرسد كه از استماع آن زهره آنها آب ميگردد و جهنّم مانند ديگى كه بشدت جوش آمده و محتويات خود را زير و بالا ميبرد و بيرون و درون ميكشد غليان و فوران دارد نزديك است از شدّت غيظ و غضب بر كفّار از هم بپاشد و اجزائش متفرّق گردد و اين از باب تمثيل و تشبيه بحال شخص غضبناك است كه نزديك باشد از شدت غيظ و غضب بتركد و پاره پاره شود و هر وقت آن موكّلين فوجى از كفّار را بجهنّم ميريزند با كمال شدّت از آنها استيضاح مينمايند كه آيا پيغمبرى در دنيا براى شما نيامد و آنها جواب ميدهند بلى آمد ولى ما تكذيب كرديم و گفتيم خدا چيزى نازل ننموده شما از پيش خودتان بأغراض شخصى سخن ميگوئيد و با پيروانتان در گمراهى و جهالت بزرگى بسر ميبريد و بعضى گفته‌اند اينجمله را كه شما در گمراهى و جهالت بزرگ ميباشيد ملائكه دوزخ بآنها ميگويند و بنابراين قول مقدّر است در هر حال آنجا از كرده خودشان پشيمان ميشوند ولى ديگر پشيمانى سودى ندارد و با يكديگر ميگويند اگر ما گوش بسخنان رهبران دينى ميداديم و نصائح آنانرا بدون دليل قبول مينموديم براى آنكه از آنها جز صدق و صفا چيزى نديده بوديم يا فكر ميكرديم و بعقل ادراك مينموديم صدق گفتار ايشانرا امروز باين عذاب گرفتار نميشديم و قمّى ره نقل فرموده كه شنيدند و تعقّل نمودند ولى اطاعت و قبول نكردند و لذا خداوند فرموده پس اقرار نمودند بگناهشان و ظاهرا اعتراف آنها براى آنستكه آنجا حقايق آشكار ميشود و جاى انكار باقى نميماند و در خاتمه بنفرين خدا و ملائكه گرفتار شده‌اند چون سحق دورى از خير و رحمت است و مصدر فعل مقدّر يعنى دورى از خير و رحمت خدا باد براى اهل آتش جهنّم و تقدير فأسحقهم اللّه سحقا ميباشد.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ قالُوا لَو كُنّا نَسمَع‌ُ أَو نَعقِل‌ُ ما كُنّا فِي‌ أَصحاب‌ِ السَّعِيرِ «10»
و گفتند ‌اينکه‌ افواج‌ ‌که‌ داخل‌ جهنم‌ شدند بخزنه‌ جهنم‌ ‌که‌: ‌اگر‌ ‌ما فرمايشات‌ انبياء ‌را‌ شنيده‌ بوديم‌ ‌ يا ‌ تعقل‌ ميكرديم‌ نبوديم‌ ‌از‌ اصحاب‌ آتش‌ سوزنده‌.
وَ قالُوا اهل‌ جهنم‌ بخزنه جهنم‌.
لَو كُنّا نَسمَع‌ُ نه‌ بسماع‌ اذن‌ زيرا انبياء بآنها رساندند و ابلاغ‌ كردند و حجت‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ تمام‌ كردند بلكه‌ سماع‌ قلب‌ ‌يعني‌ بدستور و فرمايشات‌ ‌آنها‌ عمل‌ كرده‌ بوديم‌ و بزبان‌ ‌ما حرف‌ ‌آنها‌ ‌را‌ شنيده‌ بوديم‌ ‌که‌ ايمان‌ آورده‌ بوديم‌ و اعمال‌ صالحه‌ بجا آورده‌ بوديم‌ و ‌از‌ معاصي‌ اجتناب‌ كرده‌ بوديم‌ و تقوي‌ پيدا كرده‌ بوديم‌.
أَو نَعقِل‌ُ هوي‌ و هوس‌ و حب‌ جاه‌ و دنيا و كبر و نخوت‌ و قساوت‌ و عناد و نكري‌ و شيطنت‌ قلب‌ ‌ما ‌را‌ سياه‌ نكرده‌ ‌بود‌ و پرده‌ روي‌ عقل‌ ‌ما نينداخته‌ ‌بود‌.
ما كُنّا فِي‌ أَصحاب‌ِ السَّعِيرِ چنانچه‌ كساني‌ ‌که‌ شنيدند و تعقل‌ كردند الان‌ ‌در‌ بهشت‌ متنعم‌ هستند ‌ما ‌هم‌ ‌با‌ ‌آنها‌ بوديم‌ و فعلا حسرت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ميخوريم‌ و نادم‌ و پشيمان‌ هستيم‌.
جلد 17 - صفحه 98
تنبيه‌: همين‌ نحوي‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌براي‌ سمع‌ دو معني‌ ‌است‌ چنانچه‌ ذكر شد ‌از‌ ‌براي‌ بصرهم‌ دو معني‌ ‌است‌ يكي‌ رؤيت‌ مبصرات‌ بچشم‌ سر و يكي‌ بينايي‌ قلب‌ و درك‌ حقايق‌ مي‌گويي‌: فلاني‌ ‌در‌ فلان‌ امر بصير ‌است‌ معرفت‌ بخصوصيات‌ ‌آن‌ دارد، و اطلاق‌ سميع‌ و بصير ‌بر‌ خداوند متعال‌ ‌هم‌ دو معني‌ دارد يكي‌ عالم‌ بمسموعات‌ و مبصرات‌ ‌که‌ ‌از‌ شئون‌ عالم‌ ‌است‌ مثل‌ حكيم‌ و مريد ‌که‌ علم‌ بحكم‌ و مصالح‌ و علم‌ بصلاح‌ و فساد دارد، و يكي‌ بمعني‌ اجابت‌ إِنَّك‌َ سَمِيع‌ُ الدُّعاءِ آل‌ عمران‌ آيه 33، و ‌در‌ نماز مي‌گويي‌: (سمع‌ اللّه‌ لمن‌ حمده‌) ‌يعني‌ ‌هر‌ كس‌ حمد تو ‌را‌ بجا آورد اجابت‌ ميكني‌ حوائج‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ حديث‌ دارد ‌که‌ ‌از‌ معصوم‌ سؤال‌ كردند ‌که‌: چكنيم‌ ‌که‌ تمام‌ مؤمنين‌ ‌در‌ حق‌ ‌ما دعا كنند!‌-‌ فرمود بگوئيد: (الحمد للّه‌) زيرا تمام‌ مؤمنين‌ ‌در‌ حق‌ ‌شما‌ ‌در‌ حال‌ نماز دعا ميكنند ميگويند: (سمع‌ اللّه‌ لمن‌ حمده‌) و همچنين‌ بصير بمعني‌ عالم‌ ‌بما‌ ‌في‌ الضمير بندگان‌ ‌است‌: إِن‌َّ اللّه‌َ بَصِيرٌ بِالعِبادِ و قريب‌ همين‌ مفاد ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ آيات‌ داريم‌.
تنبيه‌ آخر: عقل‌ يكي‌ ‌از‌ قواي‌ روح‌ انساني‌ ‌است‌ ‌که‌ بمنزله آينه‌ ‌است‌ ‌در‌ قلب‌ ‌که‌ حقايق‌ ‌را‌ درك‌ ميكند و ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌است‌ فرمود:
(العقل‌ ‌ما ‌عبد‌ ‌به‌ الرحمن‌ و و اكتسب‌ ‌به‌ الجنان‌)
و لذا عقل‌ ‌را‌ ‌رسول‌ باطني‌ گفتند و ‌رسول‌ ‌را‌ عقل‌ خارجي‌ ‌اينکه‌ دو ‌از‌ ‌هم‌ جدا نميشوند.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 10)- بعد به دلیل اصلی بدبختی و گمراهی خود اشاره کرده «و می‌گویند: اگر ما گوش شنوا داشتیم، و یا تعقل می‌کردیم، در میان دوزخیان نبودیم»! (و قالوا لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۵۷


ترجمه

و می‌گویند: «اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل می‌کردیم، در میان دوزخیان نبودیم!»

|و گويند: اگر مى‌شنيديم يا تعقل مى‌كرديم در زمره‌ى دوزخيان نبوديم
و گويند: «اگر شنيده [و پذيرفته‌] بوديم يا تعقل كرده بوديم در [ميان‌] دوزخيان نبوديم.»
و گویند: اگر ما در دنیا (سخن انبیا) می‌شنیدیم یا به دستور عقل رفتار می‌کردیم (امروز) از دوزخیان نبودیم.
و می گویند: اگر ما [دعوت سعادت بخش آنان را] شنیده بودیم، یا [در حقایقی که برای ما آوردند] تعقّل کرده بودیم، در میان [آتش] اهل آتش سوزان نبودیم.
و مى‌گويند: اگر ما مى‌شنيديم يا تعقل مى‌كرديم، اهل اين آتش سوزنده نمى‌بوديم.
و گویند اگر [سخنان آنان را] به سمع قبول می‌شنیدیم یا تعقل می‌کردیم، از زمره دوزخیان نبودیم‌
و گويند: اگر ما مى‌شنيديم و خِرَد را كار مى‌بستيم در زمره دوزخيان نبوديم.
و می‌گویند: اگر ما گوش شنوا می‌داشتیم، و یا عقل خود را به کار می‌گرفتیم، هرگز از زمره‌ی دوزخیان نمی‌گشتیم.
و گفتند: «اگر شنیده بودیم، یا خردورزی می‌کردیم، در (میان) دوزخیان نبودیم.»
و گفتند اگر بودیم می‌شنیدیم یا بخرد می‌یافتیم نمی‌شدیم در یاران آتش سوزان‌


الملك ٩ آیه ١٠ الملك ١١
سوره : سوره الملك
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«نَسْمَعُ»: مراد از شنیدن، شنیدن آگاهانه است (نگا: / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالُوا بَلى‌ قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلالٍ كَبِيرٍ «9» وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ «10» فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِيرِ «11»

گويند: چرا، همانا هشداردهنده به سراغ ما آمد، ولى ما تكذيب كرديم و گفتيم:

خداوند چيزى نازل نكرده است و شما جز در گمراهى بزرگى نيستيد. و گويند:

اگر ما (حق را) مى‌شنيديم يا تعقل مى‌كرديم، در زمره اهل آتش نبوديم. پس به گناه خود اعتراف نمايند، پس لعنت بر اهل آتش باد.

نکته ها

در اين سه آيه، به سه اعتراف كافران در قيامت اشاره شده است:

الف) اعتراف به آمدن انبيا و تكذيب آنان. «بَلى‌ قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا»

ب) اعتراف به عدم تعقل و استماع سخن حق. «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ»

ج) اعتراف به ارتكاب گناه. «فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ»

در آيه 26 سوره فصّلت مى‌خوانيم كه مخالفان مى‌گفتند: «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ» به اين قرآن گوش فراندهيد ولى در آن روز خواهند گفت: اى كاش گوش مى‌داديم! «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ»

پیام ها

1- خداوند كه هدفش تكامل معنوى انسان است، بايد رهبر آسمانى بفرستد وگرنه اين هدف عملى نمى‌شود. «قالُوا بَلى‌ قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ»

جلد 10 - صفحه 152

2- نتيجه انكار عمدى و آگاهانه دين دوزخ است. أُلْقُوا فِيها ... جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا

3- خلافكار كار خود را توجيه مى‌كند. (كافران براى توجيه تكذيب خود مى‌گفتند: اصلًا خدا چيزى نازل نكرده است.) «فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‌ءٍ»

4- ريشه تكذيب، عدم تعقّل است. فَكَذَّبْنا ... لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ‌ (تعاليم اسلام مطابق با عقل است، اگر تعقل مى‌كرديم مؤمن مى‌شديم.)

5- عقل واقعى آن است كه انسان حق را بشنود، بپذيرد و پيروى كند تا از قهر الهى خود را نجات دهد. «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ»

6- روحيه لجاجت به جايى مى‌رسد كه گمراهان، به پيامبران الهى نسبت گمراهى مى‌دهند، آنهم گمراهى بزرگ! «إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلالٍ كَبِيرٍ»

7- اعتراف به گناه در دنيا ممكن است سبب عفو شود، ولى در آخرت هرگز.

فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ‌ ... لِأَصْحابِ السَّعِيرِ

8- كفّار در قيامت هم شكنجه جسمى مى‌شوند: «اصحاب السعير»، هم شكنجه روحى. «سحقا» (دور بودن از رحمت الهى)

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ «10»

وَ قالُوا لَوْ كُنَّا: و گويند كافران به خزنه از روى تأسف و تحسر: اگر مى‌بوديم ما، نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ‌: كه مى‌شنيديم سخن پيغمبران را، يا تعقل مى‌كرديم در كلمات ايشان، و جدال نمى‌كرديم و اعتماد مى‌نموديم بر آنچه ظاهر بود از صدق ايشان به معجزات باهرات، و تفكر مى‌كرديم در انوار حكمت كه از اقوال و افعال آنها معاينه مى‌نموديم، ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ: نبوديم از ياران جهنم و از جمله ايشان. حاصل آنكه: اگر ما استماع انذار ايشان مى‌كرديم مانند استماع طالبان حق، يا تعقل مى‌نموديم، در اين باب مانند تعقل متأملان و تفكر مستبصران، به عذاب جهنم گرفتار نمى‌شديم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ «6» إِذا أُلْقُوا فِيها سَمِعُوا لَها شَهِيقاً وَ هِيَ تَفُورُ «7» تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما أُلْقِيَ فِيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ «8» قالُوا بَلى‌ قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فِي ضَلالٍ كَبِيرٍ «9» وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ «10»

فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِيرِ «11»

ترجمه‌

و براى آنانكه كافر شدند بپروردگارشان عذاب جهنّم است و بد جاى بازگشتى است‌

آن چون افكنده شوند در آن شنوند از آن صوت منكرى و آن فوران دارد

نزديك باشد كه از هم بپاشد از شدّت خشم هر گاه افكنده شوند در آن گروهى ميپرسند از آنها متصدّيان امور آن آيا نيامد شما را بيم دهنده‌اى‌

گويند آرى بتحقيق آمد ما را بيم دهنده‌اى پس تكذيب كرديم و گفتيم نفرستاده است خدا هيچ چيز نيستيد شما مگر در گمراهى بزرگ‌

و گويند اگر بوديم كه ميشنيديم يا درك و تعقّل ميكرديم نميبوديم در زمره اهل جهنّم‌

پس اقرار نمودند بگناهشان پس دورى از خير باد براى اهل جهنّم.

تفسير

خداوند متعال در تعقيب ذكر احوال شياطين كه داعيان بكفرند در آيات سابقه متعرّض احوال عموم كفّار شده ميفرمايد جهنّم كه مرجع و مئال و


جلد 5 صفحه 239

جايگاه بسيار بدى است و عذاب گوناگونش از آن آنها است وقتى ملائكه غلاظ و شداد كه موكّل امور دوزخند آنها را در آتش اندازند صوت مهيب منكرى مانند صوت حمار كه انكر اصوات است از شدّت التهاب آتش بگوش آنها ميرسد كه از استماع آن زهره آنها آب ميگردد و جهنّم مانند ديگى كه بشدت جوش آمده و محتويات خود را زير و بالا ميبرد و بيرون و درون ميكشد غليان و فوران دارد نزديك است از شدّت غيظ و غضب بر كفّار از هم بپاشد و اجزائش متفرّق گردد و اين از باب تمثيل و تشبيه بحال شخص غضبناك است كه نزديك باشد از شدت غيظ و غضب بتركد و پاره پاره شود و هر وقت آن موكّلين فوجى از كفّار را بجهنّم ميريزند با كمال شدّت از آنها استيضاح مينمايند كه آيا پيغمبرى در دنيا براى شما نيامد و آنها جواب ميدهند بلى آمد ولى ما تكذيب كرديم و گفتيم خدا چيزى نازل ننموده شما از پيش خودتان بأغراض شخصى سخن ميگوئيد و با پيروانتان در گمراهى و جهالت بزرگى بسر ميبريد و بعضى گفته‌اند اينجمله را كه شما در گمراهى و جهالت بزرگ ميباشيد ملائكه دوزخ بآنها ميگويند و بنابراين قول مقدّر است در هر حال آنجا از كرده خودشان پشيمان ميشوند ولى ديگر پشيمانى سودى ندارد و با يكديگر ميگويند اگر ما گوش بسخنان رهبران دينى ميداديم و نصائح آنانرا بدون دليل قبول مينموديم براى آنكه از آنها جز صدق و صفا چيزى نديده بوديم يا فكر ميكرديم و بعقل ادراك مينموديم صدق گفتار ايشانرا امروز باين عذاب گرفتار نميشديم و قمّى ره نقل فرموده كه شنيدند و تعقّل نمودند ولى اطاعت و قبول نكردند و لذا خداوند فرموده پس اقرار نمودند بگناهشان و ظاهرا اعتراف آنها براى آنستكه آنجا حقايق آشكار ميشود و جاى انكار باقى نميماند و در خاتمه بنفرين خدا و ملائكه گرفتار شده‌اند چون سحق دورى از خير و رحمت است و مصدر فعل مقدّر يعنى دورى از خير و رحمت خدا باد براى اهل آتش جهنّم و تقدير فأسحقهم اللّه سحقا ميباشد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ قالُوا لَو كُنّا نَسمَع‌ُ أَو نَعقِل‌ُ ما كُنّا فِي‌ أَصحاب‌ِ السَّعِيرِ «10»

و گفتند ‌اينکه‌ افواج‌ ‌که‌ داخل‌ جهنم‌ شدند بخزنه‌ جهنم‌ ‌که‌: ‌اگر‌ ‌ما فرمايشات‌ انبياء ‌را‌ شنيده‌ بوديم‌ ‌ يا ‌ تعقل‌ ميكرديم‌ نبوديم‌ ‌از‌ اصحاب‌ آتش‌ سوزنده‌.

وَ قالُوا اهل‌ جهنم‌ بخزنه جهنم‌.

لَو كُنّا نَسمَع‌ُ نه‌ بسماع‌ اذن‌ زيرا انبياء بآنها رساندند و ابلاغ‌ كردند و حجت‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ تمام‌ كردند بلكه‌ سماع‌ قلب‌ ‌يعني‌ بدستور و فرمايشات‌ ‌آنها‌ عمل‌ كرده‌ بوديم‌ و بزبان‌ ‌ما حرف‌ ‌آنها‌ ‌را‌ شنيده‌ بوديم‌ ‌که‌ ايمان‌ آورده‌ بوديم‌ و اعمال‌ صالحه‌ بجا آورده‌ بوديم‌ و ‌از‌ معاصي‌ اجتناب‌ كرده‌ بوديم‌ و تقوي‌ پيدا كرده‌ بوديم‌.

أَو نَعقِل‌ُ هوي‌ و هوس‌ و حب‌ جاه‌ و دنيا و كبر و نخوت‌ و قساوت‌ و عناد و نكري‌ و شيطنت‌ قلب‌ ‌ما ‌را‌ سياه‌ نكرده‌ ‌بود‌ و پرده‌ روي‌ عقل‌ ‌ما نينداخته‌ ‌بود‌.

ما كُنّا فِي‌ أَصحاب‌ِ السَّعِيرِ چنانچه‌ كساني‌ ‌که‌ شنيدند و تعقل‌ كردند الان‌ ‌در‌ بهشت‌ متنعم‌ هستند ‌ما ‌هم‌ ‌با‌ ‌آنها‌ بوديم‌ و فعلا حسرت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ميخوريم‌ و نادم‌ و پشيمان‌ هستيم‌.

جلد 17 - صفحه 98

تنبيه‌: همين‌ نحوي‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌براي‌ سمع‌ دو معني‌ ‌است‌ چنانچه‌ ذكر شد ‌از‌ ‌براي‌ بصرهم‌ دو معني‌ ‌است‌ يكي‌ رؤيت‌ مبصرات‌ بچشم‌ سر و يكي‌ بينايي‌ قلب‌ و درك‌ حقايق‌ مي‌گويي‌: فلاني‌ ‌در‌ فلان‌ امر بصير ‌است‌ معرفت‌ بخصوصيات‌ ‌آن‌ دارد، و اطلاق‌ سميع‌ و بصير ‌بر‌ خداوند متعال‌ ‌هم‌ دو معني‌ دارد يكي‌ عالم‌ بمسموعات‌ و مبصرات‌ ‌که‌ ‌از‌ شئون‌ عالم‌ ‌است‌ مثل‌ حكيم‌ و مريد ‌که‌ علم‌ بحكم‌ و مصالح‌ و علم‌ بصلاح‌ و فساد دارد، و يكي‌ بمعني‌ اجابت‌ إِنَّك‌َ سَمِيع‌ُ الدُّعاءِ آل‌ عمران‌ آيه 33، و ‌در‌ نماز مي‌گويي‌: (سمع‌ اللّه‌ لمن‌ حمده‌) ‌يعني‌ ‌هر‌ كس‌ حمد تو ‌را‌ بجا آورد اجابت‌ ميكني‌ حوائج‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ حديث‌ دارد ‌که‌ ‌از‌ معصوم‌ سؤال‌ كردند ‌که‌: چكنيم‌ ‌که‌ تمام‌ مؤمنين‌ ‌در‌ حق‌ ‌ما دعا كنند!‌-‌ فرمود بگوئيد: (الحمد للّه‌) زيرا تمام‌ مؤمنين‌ ‌در‌ حق‌ ‌شما‌ ‌در‌ حال‌ نماز دعا ميكنند ميگويند: (سمع‌ اللّه‌ لمن‌ حمده‌) و همچنين‌ بصير بمعني‌ عالم‌ ‌بما‌ ‌في‌ الضمير بندگان‌ ‌است‌: إِن‌َّ اللّه‌َ بَصِيرٌ بِالعِبادِ و قريب‌ همين‌ مفاد ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ آيات‌ داريم‌.

تنبيه‌ آخر: عقل‌ يكي‌ ‌از‌ قواي‌ روح‌ انساني‌ ‌است‌ ‌که‌ بمنزله آينه‌ ‌است‌ ‌در‌ قلب‌ ‌که‌ حقايق‌ ‌را‌ درك‌ ميكند و ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌است‌ فرمود:

(العقل‌ ‌ما ‌عبد‌ ‌به‌ الرحمن‌ و و اكتسب‌ ‌به‌ الجنان‌)

و لذا عقل‌ ‌را‌ ‌رسول‌ باطني‌ گفتند و ‌رسول‌ ‌را‌ عقل‌ خارجي‌ ‌اينکه‌ دو ‌از‌ ‌هم‌ جدا نميشوند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 10)- بعد به دلیل اصلی بدبختی و گمراهی خود اشاره کرده «و می‌گویند: اگر ما گوش شنوا داشتیم، و یا تعقل می‌کردیم، در میان دوزخیان نبودیم»! (و قالوا لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر).

نکات آیه

۱ - اعتراف کافران دوزخى، به گوش نسپردن و اندیشه نکردن درباره تعالیم دین و پیامبران الهى (و قالوا لو کنّا نسمع أو نعقل)

۲ - گوش دل نسپردن به سخنان پیامبران و تعقّل نکردن درباره آنها، عامل دوزخى شدن کافران (و قالوا لو کنّا نسمع أو نعقل ما کنّا فى أصحب السعیر)

۳ - کافران دوزخى، از شنیدن سخنان پیامبران و پیام هاى آسمانى امتناع مى کردند. (و قالوا لو کنّا نسمع) برداشت یاد شده، مبتنى بر این احتمال است که مقصود از «نسمع» امتناع از شنیدن باشد; چنان که این واکنش دستور سران کفر به توده هاى مردم است: «و قال الذین کفروا لاتسمعوا لهذا القرآن و ألغوا فیه لعلّکم تغلبون» (سوره فصلت (۴۱) آیه ۲۶).

۴ - کافران دوزخى، مردمى لجوج و حق گریزاند. (و قالوا لو کنّا نسمع أو نعقل ما کنّا فى أصحب السعیر)

۵ - لزوم شناخت دین و آشنایى با تعالیم پیامبران، از راه شنیدن صحیح و اندیشه و تعقّل (و قالوا لو کنّا نسمع أو نعقل)

۶ - تلقى صحیح و اندیشه درست، دو پایه اساسى براى هدایت و راهیابى به حق است. (و قالوا لو کنّا نسمع أو نعقل)

۷ - تعالیم اسلام و ادیان الهى، مطابق با عقل است. (لو کنّا نسمع أو نعقل) از این که کافران مى گویند: اگر گوشِ شنوایى داشتیم و تعقّل مى کردیم، از دوزخیان نبودیم; مى توان استفاده کرد که تعالیم دین، مطابق با عقل بشر بوده و عقل راهنماى به آنها است.

۸ - «سعیر»، از نام هاى دوزخ (ما کنّا فى أصحب السعیر)

۹ - دوزخ، جایگاهى به غایت گرم و داراى آتشى به شدت برافروخته و شعلهور است. (أصحب السعیر) «سعیر»، به معناى گرم و نیز آتش افروخته و ملتهب است. دخول «ال» کمالیه بر «سعیر»، بیانگر گرماى بى اندازه دوزخ و التهاب و برافروختگى شدید آتش آن است.

موضوعات مرتبط

  • ادیان آسمانى: عقلانیت ادیان آسمانى ۷
  • اسلام: عقلانیت اسلام ۷
  • اقرار: اقرار به عدم تعقل ۱
  • انبیا: اعراض از تعالیم انبیا ۲، ۳; اهمیت تعالیم انبیا ۵
  • تعقل: اهمیت تعقل ۵
  • جهنم: سعیر ۸; شدت گرماى جهنم ۹; شعله آتش جهنم ۹; صفات جهنم ۹; موجبات جهنم ۲; نامهاى جهنم ۸
  • جهنمیان: حق ناپذیرى جهنمیان ۴; صفات جهنمیان ۴; لجاجت جهنمیان ۴
  • درک: آثار درک صحیح ۶
  • دین: اعراض از دین ۱; اهمیت دین شناسى ۵
  • شناخت: ابزار شناخت ۵; منابع شناخت ۵
  • عقل: آثار عقل سلیم ۶
  • کافران: آثار عدم تعقل کافران ۲; اعراض کافران ۱، ۲، ۳; اقرار اخروى کافران ۱; حق ناپذیرى کافران ۴; عدم تعقل کافران ۱; کافران در جهنم ۲; لجاجت کافران ۴
  • وحى: اعراض از تعالیم وحى ۳
  • هدایت: زمینه هدایت ۶

منابع