النجم ٥٠: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵#link48 | آيات ۳۳ - ۶۲، سوره نجم]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵#link48 | آيات ۳۳ - ۶۲، سوره نجم]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link49 | اشاره به مطالب و محتويات اين قسمت از سوره مباركه نجم]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link49 | اشاره به مطالب و محتويات اين قسمت از سوره مباركه نجم]] | ||
خط ۴۶: | خط ۴۷: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۷#link60 | چند روايت در ذيل آيات : ((و انه هو اضحك و ابكى ))، ((و انه هو اغنى واقنى )) و...]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۷#link60 | چند روايت در ذيل آيات : ((و انه هو اضحك و ابكى ))، ((و انه هو اغنى واقنى )) و...]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۲۸#link267 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۲۸#link267 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى «50» وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى «51» | |||
و همو است كه نسل پيشين عاد را هلاك كرد. و (نيز قوم) ثمود را، پس (احدى از آنان را) باقى نگذاشت. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى (50) | |||
10- از آنچه در صحيفين است. | |||
وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى: و بدرستى كه خداى هلاك كرد قوم عاد نخستين را كه امت حضرت هود عليه السّلام بودند، و قومى از ايشان كه بنو لقيم نام داشتند و در وقت هلاك قوم عاد در مكه مقيم بودند بعد از ايشان ظهور كردند و ايشان را عاد اخرى نام كردند كه قوم ارم ايشانند. نزد بعضى تسميه عاد اولى به جهت آنست كه اول امتى كه بعد از حضرت نوح عليه السّلام هلاك شدند آنها بودند. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى (42) وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى (43) وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا (44) وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى (45) مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى (46) | |||
وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى (47) وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى وَ أَقْنى (48) وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى (49) وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى (50) وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى (51) | |||
وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى (52) وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى (53) فَغَشَّاها ما غَشَّى (54) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى (55) هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى (56) | |||
أَزِفَتِ الْآزِفَةُ (57) لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ كاشِفَةٌ (58) أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ (59) وَ تَضْحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ (60) وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ (61) | |||
فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا (62) | |||
ترجمه | |||
و بدرستيكه بسوى پروردگار تو است پايان هر امر | |||
و بدرستيكه او خنداند و گرياند | |||
و بدرستيكه او ميراند و زنده گرداند | |||
و بدرستيكه او آفريد دو صنف حيوان را كه ذكور و اناث است | |||
از نطفهاى وقتى كه مقدّر و ريخته ميشود | |||
و بدرستيكه بر او است آفريدن ديگر | |||
و بدرستيكه او توانگر ساخت و سرمايه داد | |||
و بدرستيكه او پروردگار ستاره شعرى است | |||
و بدرستيكه او هلاك نمود قوم عاد نخستين را | |||
و ثمود را پس باقى نگذارد | |||
و قوم نوح را پيشتر همانا آنها بودند ستمكارتر و سركشتر | |||
و سرزمين زير و زبر شده را سرنگون ساخت | |||
پس فرا گرفت آنرا آنچه فرا گرفت | |||
پس بكدام نعمت پروردگارت شك ميآورى | |||
اين بيم دهندهايست از بيم دهندگان پيشين | |||
نزديك شد نزديك شونده | |||
نيست مر آنرا جز خدا ظاهر سازندهاى | |||
آيا پس از اين سخن تعجّب ميكنيد | |||
و مىخنديد و نمىگرييد | |||
و شما مشغول بلهو و لعبيد | |||
پس سجده كنيد مر خدايرا و بندگى كنيد او را. | |||
تفسير | |||
خداوند متعال در آيات سابقه چند جمله از صحف موسى و ابراهيم | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 95 | |||
عليهما السلام نقل فرموده بود و در اين آيات متعرّض بقيّه مطالب آن دو كتاب آسمانى شده ميفرمايد و آنكه بسوى پروردگار عالم است بازگشت تمام امور از فصل خصومات و جزاى اعمال و غيرها و در روايات ائمه اطهار بانتهاء تكلّم و حسن سكوت وقتى منجرّ بگفتگو در ذات خدا شود تفسير شده و موجبات سرور و حزن بندگانرا خداوند فراهم ميفرمايد پس او ميخنداند و ميگرياند و قمّى ره نقل فرموده كه خدا آسمانرا ميگرياند بباران و زمين را ميخنداند بگل و گياه و خداوند ميميراند بندگانرا در دنيا برسيدن اجل مقدّر و زنده ميكند آنها را در قبر و قيامت براى مجازات اعمالشان و خداوند خلق فرموده انسان و حيوان را دو صنف ذكور و اناث نر و ماده از نطفه و منى مرد و زن وقتى كه از محلّ خود خارج و ريخته شود در رحم زن و قرار گيرد در آن و بعضى تمنى را بتقدير تفسير نمودهاند و بنابراين شايد مراد تبديل صورت آن از خون و تغيير رنگ آن بسفيدى باشد در مسير خود از اصلاب آباء بأرحام امّهات چنانچه در نقل قمّى ره اشاره بآن شده است و بر خدا است كه خلق ديگرى بفرمايد و مردم را در وقت معيّنى زنده فرمايد و داد مظلوم را از ظالم بستاند چون وسائل ظلم را بظالم داده و وسائل دفاع را بمظلوم نداده و وعده انتقام را باو و پاداش اعمال خوب و بد بندگانرا بآنها داده و بايد بوعده خود وفا كند و او بىنياز فرموده است مردم را باداره معاش آنها و زائد بر آن از اموال براى مزيد نعمت و مكنت و در معانى و قمّى ره از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد بىنياز نمودن هر انسانى است بمعاش او و خوشنود نمودن او است بكسب بازوى خود و قمّى ره نقل فرموده كه شعرى نام ستارهاى است در آسمان كه آخر شب طلوع ميكند و قريش و قومى از عرب او را عبادت مينمودند و بنابراين تخصيص آن بذكر براى اثبات مخلوقيّت است كه با خالقيت منافات دارد و خداوند هلاك فرمود قوم عاد را كه از پيشينيان بودند و پيغمبر آنها هود بود و گفته شده جمعى از آنها در وقت هلاك آن قوم در مكّه بودند و بعدا ظاهر شدند و بعاد اخرى معروف گشتند و نيز هلاك فرمود قوم ثمود را كه پيغمبر آنها حضرت صالح بود و احدى از آنها يا از هر دو قوم را | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 96 | |||
خداوند در زمين باقى نگذارد و نيز هلاك فرمود قوم نوح عليه السّلام را كه قبل از آن دو قوم و ستمكارتر بخلق و طاغى و ياغىتر با خدا بودند چون آنحضرت را بسيار آزار مينمودند و نميگذاردند كسى نزد او برود و بقدرى او را ميزدند كه توانائى حركت برايش نمىماند و نيز خداوند ساقط فرمود اهل قراء لوط را كه زير و زبر شد وقتى جبرئيل آنرا بآسمان برد و سرنگون بزمين افكند پس احاطه نمود بر آن قراء عذاب الهى بطوريكه بوصف در نيايد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از مؤتفكه بصره است بدليل آنكه امير المؤمنين عليه السّلام آنرا باين اسم خوانده و تكذيب زيادى از آن و اهلش فرموده و نقل فرموده كه تاكنون دو مرتبه زير و زبر شده و دفعه سوم در رجعت خواهد شد و خداوند بعد از ذكر اين قضايا اجمالا كه تفصيل آنها در سور سابقه گذشته است چون اينها الطافى بوده كه نسبت باهل ايمان شده ميفرمايد پس بكدام يك از نعم و الطاف پروردگارت اى بنده حقشناس شك مىآورى و از آن بتوحيد او پى نميبرى با آنكه همه دلالت بر آن دارد يا در كدام يك از اين ادلّه توحيد خدا مجادله مينمائيد چون اينها همه انتقامات الهيّه بوده كه از ستمكاران بر انبياء و اهل ايمان كشيده شده و موجب عبرت و انذار خلق گشته لذا بعدا ميفرمايد اين پيغمبر منذر هم يكى از آن انبياء و منذرين سابق است همان عذابها كه براى ستمكاران بآنها نازل شد بر اهل شرك و عناد مكّه مترقب است نزديك شد آن حادثه كه بايد نزديك شود يا اكنون نزديك شده نيست جز خدا كسى قادر بر دفع و رفع آن و قمّى ره نقل فرموده كه مراد قيامت است و جمعى از مفسرين هم بآن تفسير نمودهاند و هيچ نفسى نميتواند از شدائد و اهوال آن جلوگيرى نمايد و برطرف كند آنها را يا ظاهر سازد و برپا كند قيامترا و تأنيث كاشفه يا باعتبار نفس است كه مؤنّث مجازى است يا براى آنكه مصدر است مانند عاقبت و عافيت يعنى نيست براى آن از غير خدا كشفى و نزديكى قيامت باعتبار تحقّق وقوع آنست در آتيهاى كه دوام ندارد و بزودى تمام ميشود اينها بيانات مفسرين است ولى بنظر حقير مراد همان انتقامات الهى و عذابهاى دنيوى است كه بآنها واصل شد از قتل و اسارت و ذلّت و غيرها بقرينه آيات سابقه و اينكه اخيرا فرموده آيا از اين | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 97 | |||
خبر تعجّب ميكنيد از روى انكار و استهزاء مينمائيد از باب استكبار و گريه نميكنيد از فرط حزن و انزجار و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از آنحديث اخبار سابقه است و از آن معلوم ميشود كه اينخبر اخير هم از قبيل همان اخبار و از سنخ همان انذار است و محتمل است مراد از قيامت كه قمّى ره نقل فرموده قيامت صغرى باشد يعنى اجل شما نزديك شده و كسى جز خدا نميتواند از آن جلوگيرى نمايد و شما هنوز مشغول لهو و لعب يا غافل از ذكر خدا و در انكار و استكباريد پس روى نياز بدرگاه كارساز آوريد و سجده كنيد خدا را و بندگى و اطاعت نمائيد او را و دست از پرستش بتها برداريد تا مشمول رحمت الهى شويد و چون امر ظاهر در وجوب است در آخر اين سوره واجب است سجده نمودن چنانچه قبلا بيان شد و اللّه تعالى و اوليائه اعلم بمراده در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت سوره النّجم در هر روز يا در هر شب به نيك نامى و محبوبيّت در ميان مردم زندگانى كند و آمرزيده از دنيا رود و الحمد للّه رب العالمين. | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 98 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ أَنَّهُ أَهلَكَ عاداً الأُولي (50) وَ ثَمُودَ فَما أَبقي (51) | |||
و بدرستي که خدا هلاك كرد عاد اول را و ثمود را پس چيزي باقي نماند از آنها عاد قوم حضرت هود بودند که خداوند باد را مسخر كرد تمام آنها را هلاك نمود که ميفرمايد: وَ أَمّا عادٌ فَأُهلِكُوا بِرِيحٍ صَرصَرٍ عاتِيَةٍ سَخَّرَها عَلَيهِم سَبعَ لَيالٍ وَ | |||
جلد 16 - صفحه 343 | |||
ثَمانِيَةَ أَيّامٍ حُسُوماً فَتَرَي القَومَ فِيها صَرعي كَأَنَّهُم أَعجازُ نَخلٍ خاوِيَةٍ فَهَل تَري لَهُم مِن باقِيَةٍ الحاقة آيه 6 تا 8 و ثمود قوم حضرت صالح بودند که ناقه صالح را پي كردند و فصيل آن را كشتند و بصيحه و صاعقه و رجفه هلاك شدند. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 50)- این همه درس عبرت کافی نیست؟ در آیات گذشته ده مطلب در طی دو فراز ذکر شده بود، فراز اول ناظر به مسؤولیت هر کس در مقابل اعمالش میباشد، و فراز دوم در باره منتهی شدن تمام خطوط به پروردگار سخن میگوید، و در اینجا که تنها به ذکر یک مطلب میپردازد سخن از مجازات و هلاکت دردناک چهار قوم از اقوام ستمگر پیشین است که هشداری است برای آنها که از دستورات گذشته سرپیچی میکنند و به مبدأ و معاد ایمان ندارند. | |||
نخست میفرماید: آیا انسان خبر ندارد که در کتب پیشین آمده است «که خداوند قوم عاد نخستین را هلاک کرد»؟! (وَ أَنَّهُ أَهْلَکَ عاداً الْأُولی). | |||
توصیف قوم عاد به «الاولی» (نخستین) یا به خاطر قدمت این قوم است و یا به خاطر آن است که در تاریخ، دو قوم «عاد» وجود داشتهاند و قوم معروف که پیامبرشان حضرت هود (ع) بود همان عاد نخستین است. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۲۷
ترجمه
النجم ٤٩ | آیه ٥٠ | النجم ٥١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«عَادًا الأُولی»: عاد نخستین، قوم معروف که پیغمبرشان حضرت هود بوده است (نگا: احقاف / ). عاد دوم، در مکه میزیستهاند و از نسل عاد نخستین بودهاند (نگا: المصحف المیسر).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
فَکَذَّبُوهُ فَأَهْلَکْنَاهُمْ إِنَ... (۱) وَ أَمَّا عَادٌ فَأُهْلِکُوا بِرِيحٍ... (۱) أَ لَمْ تَرَ کَيْفَ فَعَلَ رَبُّکَ... (۰)
سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ... (۰) إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ (۰) الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي... (۰)
تفسیر
- آيات ۳۳ - ۶۲، سوره نجم
- اشاره به مطالب و محتويات اين قسمت از سوره مباركه نجم
- مربوط به شخصى كه از انفاق در راه خدا اعراض كرد و دست نگه داشت
- شرحى درباره مفاد آيه : ((و ان ليس للانسان الا ما سعى )) و اينكهعمل انسان چه خوب و چه بد با او خواهد بود
- مقصود از اينكه فرمود: ((و ان الى ربك المنتهى )) منتهى شدن خلقت و تدبير به خداىسبحان است
- مراد از اينكه فرمود خدا است كه خنداند و گرياند، و توضيح عدم منافات بين آن و اسنادخنده و گريه به خود انسان و به اسباب خنده و گريه
- ذكر مصاديق ديگر از انتهاء خلقت و تدبير به خداوند: اماته ، احياء، خلق زوجين و...
- اشاره به اقوامى كه در گذشته دچار عذاب الهى شدند
- قيامت نزديك شد... آيا باز هم مى خنديد و نمى گرييد؟!
- چند روايت راجع به شاءن نزول آيات : ((افراءيت الذى تولى ...))
- چند روايت راجع به بهره مند شدن از اعمال ديگران
- رواياتى درباره انديشه كردن درباره خدا، درذيل آيه : ((و ان الى ربك المنتهى ))
- چند روايت در ذيل آيات : ((و انه هو اضحك و ابكى ))، ((و انه هو اغنى واقنى )) و...
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى «50» وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى «51»
و همو است كه نسل پيشين عاد را هلاك كرد. و (نيز قوم) ثمود را، پس (احدى از آنان را) باقى نگذاشت.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى (50)
10- از آنچه در صحيفين است.
وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى: و بدرستى كه خداى هلاك كرد قوم عاد نخستين را كه امت حضرت هود عليه السّلام بودند، و قومى از ايشان كه بنو لقيم نام داشتند و در وقت هلاك قوم عاد در مكه مقيم بودند بعد از ايشان ظهور كردند و ايشان را عاد اخرى نام كردند كه قوم ارم ايشانند. نزد بعضى تسميه عاد اولى به جهت آنست كه اول امتى كه بعد از حضرت نوح عليه السّلام هلاك شدند آنها بودند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى (42) وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى (43) وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا (44) وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى (45) مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى (46)
وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى (47) وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى وَ أَقْنى (48) وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى (49) وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى (50) وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى (51)
وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى (52) وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى (53) فَغَشَّاها ما غَشَّى (54) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى (55) هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى (56)
أَزِفَتِ الْآزِفَةُ (57) لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ كاشِفَةٌ (58) أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ (59) وَ تَضْحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ (60) وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ (61)
فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا (62)
ترجمه
و بدرستيكه بسوى پروردگار تو است پايان هر امر
و بدرستيكه او خنداند و گرياند
و بدرستيكه او ميراند و زنده گرداند
و بدرستيكه او آفريد دو صنف حيوان را كه ذكور و اناث است
از نطفهاى وقتى كه مقدّر و ريخته ميشود
و بدرستيكه بر او است آفريدن ديگر
و بدرستيكه او توانگر ساخت و سرمايه داد
و بدرستيكه او پروردگار ستاره شعرى است
و بدرستيكه او هلاك نمود قوم عاد نخستين را
و ثمود را پس باقى نگذارد
و قوم نوح را پيشتر همانا آنها بودند ستمكارتر و سركشتر
و سرزمين زير و زبر شده را سرنگون ساخت
پس فرا گرفت آنرا آنچه فرا گرفت
پس بكدام نعمت پروردگارت شك ميآورى
اين بيم دهندهايست از بيم دهندگان پيشين
نزديك شد نزديك شونده
نيست مر آنرا جز خدا ظاهر سازندهاى
آيا پس از اين سخن تعجّب ميكنيد
و مىخنديد و نمىگرييد
و شما مشغول بلهو و لعبيد
پس سجده كنيد مر خدايرا و بندگى كنيد او را.
تفسير
خداوند متعال در آيات سابقه چند جمله از صحف موسى و ابراهيم
جلد 5 صفحه 95
عليهما السلام نقل فرموده بود و در اين آيات متعرّض بقيّه مطالب آن دو كتاب آسمانى شده ميفرمايد و آنكه بسوى پروردگار عالم است بازگشت تمام امور از فصل خصومات و جزاى اعمال و غيرها و در روايات ائمه اطهار بانتهاء تكلّم و حسن سكوت وقتى منجرّ بگفتگو در ذات خدا شود تفسير شده و موجبات سرور و حزن بندگانرا خداوند فراهم ميفرمايد پس او ميخنداند و ميگرياند و قمّى ره نقل فرموده كه خدا آسمانرا ميگرياند بباران و زمين را ميخنداند بگل و گياه و خداوند ميميراند بندگانرا در دنيا برسيدن اجل مقدّر و زنده ميكند آنها را در قبر و قيامت براى مجازات اعمالشان و خداوند خلق فرموده انسان و حيوان را دو صنف ذكور و اناث نر و ماده از نطفه و منى مرد و زن وقتى كه از محلّ خود خارج و ريخته شود در رحم زن و قرار گيرد در آن و بعضى تمنى را بتقدير تفسير نمودهاند و بنابراين شايد مراد تبديل صورت آن از خون و تغيير رنگ آن بسفيدى باشد در مسير خود از اصلاب آباء بأرحام امّهات چنانچه در نقل قمّى ره اشاره بآن شده است و بر خدا است كه خلق ديگرى بفرمايد و مردم را در وقت معيّنى زنده فرمايد و داد مظلوم را از ظالم بستاند چون وسائل ظلم را بظالم داده و وسائل دفاع را بمظلوم نداده و وعده انتقام را باو و پاداش اعمال خوب و بد بندگانرا بآنها داده و بايد بوعده خود وفا كند و او بىنياز فرموده است مردم را باداره معاش آنها و زائد بر آن از اموال براى مزيد نعمت و مكنت و در معانى و قمّى ره از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد بىنياز نمودن هر انسانى است بمعاش او و خوشنود نمودن او است بكسب بازوى خود و قمّى ره نقل فرموده كه شعرى نام ستارهاى است در آسمان كه آخر شب طلوع ميكند و قريش و قومى از عرب او را عبادت مينمودند و بنابراين تخصيص آن بذكر براى اثبات مخلوقيّت است كه با خالقيت منافات دارد و خداوند هلاك فرمود قوم عاد را كه از پيشينيان بودند و پيغمبر آنها هود بود و گفته شده جمعى از آنها در وقت هلاك آن قوم در مكّه بودند و بعدا ظاهر شدند و بعاد اخرى معروف گشتند و نيز هلاك فرمود قوم ثمود را كه پيغمبر آنها حضرت صالح بود و احدى از آنها يا از هر دو قوم را
جلد 5 صفحه 96
خداوند در زمين باقى نگذارد و نيز هلاك فرمود قوم نوح عليه السّلام را كه قبل از آن دو قوم و ستمكارتر بخلق و طاغى و ياغىتر با خدا بودند چون آنحضرت را بسيار آزار مينمودند و نميگذاردند كسى نزد او برود و بقدرى او را ميزدند كه توانائى حركت برايش نمىماند و نيز خداوند ساقط فرمود اهل قراء لوط را كه زير و زبر شد وقتى جبرئيل آنرا بآسمان برد و سرنگون بزمين افكند پس احاطه نمود بر آن قراء عذاب الهى بطوريكه بوصف در نيايد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از مؤتفكه بصره است بدليل آنكه امير المؤمنين عليه السّلام آنرا باين اسم خوانده و تكذيب زيادى از آن و اهلش فرموده و نقل فرموده كه تاكنون دو مرتبه زير و زبر شده و دفعه سوم در رجعت خواهد شد و خداوند بعد از ذكر اين قضايا اجمالا كه تفصيل آنها در سور سابقه گذشته است چون اينها الطافى بوده كه نسبت باهل ايمان شده ميفرمايد پس بكدام يك از نعم و الطاف پروردگارت اى بنده حقشناس شك مىآورى و از آن بتوحيد او پى نميبرى با آنكه همه دلالت بر آن دارد يا در كدام يك از اين ادلّه توحيد خدا مجادله مينمائيد چون اينها همه انتقامات الهيّه بوده كه از ستمكاران بر انبياء و اهل ايمان كشيده شده و موجب عبرت و انذار خلق گشته لذا بعدا ميفرمايد اين پيغمبر منذر هم يكى از آن انبياء و منذرين سابق است همان عذابها كه براى ستمكاران بآنها نازل شد بر اهل شرك و عناد مكّه مترقب است نزديك شد آن حادثه كه بايد نزديك شود يا اكنون نزديك شده نيست جز خدا كسى قادر بر دفع و رفع آن و قمّى ره نقل فرموده كه مراد قيامت است و جمعى از مفسرين هم بآن تفسير نمودهاند و هيچ نفسى نميتواند از شدائد و اهوال آن جلوگيرى نمايد و برطرف كند آنها را يا ظاهر سازد و برپا كند قيامترا و تأنيث كاشفه يا باعتبار نفس است كه مؤنّث مجازى است يا براى آنكه مصدر است مانند عاقبت و عافيت يعنى نيست براى آن از غير خدا كشفى و نزديكى قيامت باعتبار تحقّق وقوع آنست در آتيهاى كه دوام ندارد و بزودى تمام ميشود اينها بيانات مفسرين است ولى بنظر حقير مراد همان انتقامات الهى و عذابهاى دنيوى است كه بآنها واصل شد از قتل و اسارت و ذلّت و غيرها بقرينه آيات سابقه و اينكه اخيرا فرموده آيا از اين
جلد 5 صفحه 97
خبر تعجّب ميكنيد از روى انكار و استهزاء مينمائيد از باب استكبار و گريه نميكنيد از فرط حزن و انزجار و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از آنحديث اخبار سابقه است و از آن معلوم ميشود كه اينخبر اخير هم از قبيل همان اخبار و از سنخ همان انذار است و محتمل است مراد از قيامت كه قمّى ره نقل فرموده قيامت صغرى باشد يعنى اجل شما نزديك شده و كسى جز خدا نميتواند از آن جلوگيرى نمايد و شما هنوز مشغول لهو و لعب يا غافل از ذكر خدا و در انكار و استكباريد پس روى نياز بدرگاه كارساز آوريد و سجده كنيد خدا را و بندگى و اطاعت نمائيد او را و دست از پرستش بتها برداريد تا مشمول رحمت الهى شويد و چون امر ظاهر در وجوب است در آخر اين سوره واجب است سجده نمودن چنانچه قبلا بيان شد و اللّه تعالى و اوليائه اعلم بمراده در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت سوره النّجم در هر روز يا در هر شب به نيك نامى و محبوبيّت در ميان مردم زندگانى كند و آمرزيده از دنيا رود و الحمد للّه رب العالمين.
جلد 5 صفحه 98
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَنَّهُ أَهلَكَ عاداً الأُولي (50) وَ ثَمُودَ فَما أَبقي (51)
و بدرستي که خدا هلاك كرد عاد اول را و ثمود را پس چيزي باقي نماند از آنها عاد قوم حضرت هود بودند که خداوند باد را مسخر كرد تمام آنها را هلاك نمود که ميفرمايد: وَ أَمّا عادٌ فَأُهلِكُوا بِرِيحٍ صَرصَرٍ عاتِيَةٍ سَخَّرَها عَلَيهِم سَبعَ لَيالٍ وَ
جلد 16 - صفحه 343
ثَمانِيَةَ أَيّامٍ حُسُوماً فَتَرَي القَومَ فِيها صَرعي كَأَنَّهُم أَعجازُ نَخلٍ خاوِيَةٍ فَهَل تَري لَهُم مِن باقِيَةٍ الحاقة آيه 6 تا 8 و ثمود قوم حضرت صالح بودند که ناقه صالح را پي كردند و فصيل آن را كشتند و بصيحه و صاعقه و رجفه هلاك شدند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 50)- این همه درس عبرت کافی نیست؟ در آیات گذشته ده مطلب در طی دو فراز ذکر شده بود، فراز اول ناظر به مسؤولیت هر کس در مقابل اعمالش میباشد، و فراز دوم در باره منتهی شدن تمام خطوط به پروردگار سخن میگوید، و در اینجا که تنها به ذکر یک مطلب میپردازد سخن از مجازات و هلاکت دردناک چهار قوم از اقوام ستمگر پیشین است که هشداری است برای آنها که از دستورات گذشته سرپیچی میکنند و به مبدأ و معاد ایمان ندارند.
نخست میفرماید: آیا انسان خبر ندارد که در کتب پیشین آمده است «که خداوند قوم عاد نخستین را هلاک کرد»؟! (وَ أَنَّهُ أَهْلَکَ عاداً الْأُولی).
توصیف قوم عاد به «الاولی» (نخستین) یا به خاطر قدمت این قوم است و یا به خاطر آن است که در تاریخ، دو قوم «عاد» وجود داشتهاند و قوم معروف که پیامبرشان حضرت هود (ع) بود همان عاد نخستین است.
نکات آیه
۱ - هلاکت و نابودى نخستین نسل قوم عاد، به اراده خداوند (و أنّه أهلک عادًا الأُولى) تعبیر «عاداً الأولى»، مى تواند بیانگر این باشد که قوم عاد، داراى نسل هاى متعدد در تاریخ بوده اند و نسل نخستین آنان نابود شده است.
۲ - قوم عاد، از جمله کهن ترین اقوام هلاک شده تاریخ * (و أنّه أهلک عادًا الأُولى) برداشت یاد شده بدان احتمال است که «الأولى» بیانگر قدمت و پیشینه کهن قوم عاد باشد.
۳ - قوم عاد، مردمى ستم کار و طغیانگر (عادًا الأُولى ... و قوم نوح ... هم أظلم و أطغى) از این که در آیات بعد، قوم نوح «أظلم» و «أطغى» معرفى شده اند، اصل ظلم و طغیان براى قوم عاد ثابت مى شود.
۴ - شرک در ربوبیت خداوند، عامل نابودى قوم عاد * (و أنّه هو ربّ الشعرى . و أنّه أهلک عادًا الأُولى) بیان هلاکت قوم عاد - در پى تأکید بر ربوبیت یگانه خدا - مى تواند بیانگر این معنا باشد که شرک در ربوبیت، ریشه ظلم و طغیان قوم عاد و هلاکت آنان، بوده است.
موضوعات مرتبط
- اقوام پیشین: تاریخ اقوام پیشین ۲
- خدا: آثار اراده خدا ۱
- شرک: آثار شرک ربوبى ۴
- قوم عاد: تاریخ قوم عاد ۱، ۲، ۳، ۴; شرک قوم عاد ۴; طغیانگرى قوم عاد ۳; ظلم قوم عاد ۳; عوامل هلاکت قوم عاد ۴; منشأ هلاکت قوم عاد ۱