الزخرف ٥٨: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
[[الأنبياء ١٠١ | إِنَ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ...]] (۰) | [[الأنبياء ١٠١ | إِنَ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ...]] (۰) | ||
</div> | </div> | ||
== نزول == | |||
چنان که در پاورقى آیه ۵۷ درباره شأن و نزول آن از اقوال تفاسیر برهان و على بن ابراهیم و مجمع البیان مطالبى ذکر شده است در همان تفاسیر ضمن ذکر شأن و نزول آیه ۵۷، آیه ۵۸ را نیز بعد از آن به عنوان دنباله شأن و نزول آن ذکر نموده اند و علاوه بر آن موضوع دیگرى نیز درباره آیه ۵۸ در ضمن ذکر شأن و نزول آیات ۱.۱ و ۱.۲ و ۱.۳ سوره انبیاء در صفحات ۵۳۴ و ۵۳۵ و ۵۳۶ ذکر گردیده است. | |||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۴#link121 | آيات ۵۷ - ۶۵، سوره زخرف]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۴#link121 | آيات ۵۷ - ۶۵، سوره زخرف]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۴#link122 | تفسير و شاءن نزول آيه : ((و لما ضرب ابن مريم مثلا اذا قومك منه يصدون )) و وجوه مختلفى كه در اين باره گفته اند]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۴#link122 | تفسير و شاءن نزول آيه : ((و لما ضرب ابن مريم مثلا اذا قومك منه يصدون )) و وجوه مختلفى كه در اين باره گفته اند]] | ||
خط ۳۹: | خط ۴۴: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۴#link128 | مقصود از اينكه ((عيسى علم به قيامت است ))]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۴#link128 | مقصود از اينكه ((عيسى علم به قيامت است ))]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۱_بخش۵#link42 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۱_بخش۵#link42 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ «58» | |||
و گفتند: آيا خدايان ما بهترند يا او؟ (اگر عيسى كه از معبودهاى ما بهتر است در جهنّم باشد، به جهنّم رفتن ما و معبودهايمان چندان مهم نيست.) | |||
اين مثال را براى تو جز از راه جدل نزدند بلكه آنان قومى جدل پيشهاند. | |||
===نکته ها=== | |||
هنگامى كه آيه 98 سورهى انبياء نازل شد كه «إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ» بت پرستان، همراه با بتها و معبودان، هيزم جهنّم قرار خواهند گرفت، شخصى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پرسيد: اگر چنين است عيسى و عُزير نيز معبود نصارى و يهود هستند و طبق اين آيه عيسى و عُزير هيزم جهنّم خواهند بود و اگر عيسى در دوزخ است ما و بتها آن جهنّم را مىپذيريم. كفّار هلهله كردند و خنديدند. پيامبر فرمود: از انسانها معبودانى به | |||
جلد 8 - صفحه 466 | |||
دوزخ مىروند كه بخواهند معبود باشند، نظير فرعون ولى عيسى و عزير هرگز حاضر به معبود شدن نبودند. به علاوه در ادامهى همان سوره، حساب اين افراد برجسته از حساب بتها جدا شده است، چنانكه مىفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ» اين بندگان خدا (كه حاضر نبودند معبود قرار گيرند) و از طرف ما وعده نيك به آنان داده شده از دوزخ دورند. به هر حال مشركان عيسى را مَثَل زدند و خنديدند و فكر كردند پيامبر جوابى ندارد ولى تشبيه عيسى به بتها، جدلى بيش نيست. | |||
اصرار قرآن بر اينكه حضرت عيسى را فرزند مريم معرّفى كند، براى جلوگيرى از غلّو و فرزند خدا دانستن اوست. | |||
تنها نامى كه از زنان در قرآن آمده، نام مريم است. باقى زنان با نام بيان نشدهاند، همچون مادر موسى «أُمِّ مُوسى» «1»*، خواهر موسى «لِأُخْتِهِ» «2»، همسر عمران «امْرَأَتُ عِمْرانَ» «3»، همسر فرعون «امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ» «4»*، همسر عزيز مصر «امْرَأَتُ الْعَزِيزِ» «5»، همسر لوط «امْرَأَتَ لُوطٍ» «6»، همسر ابولهب «امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ» «7»، همسران پيامبر «نِساءَ النَّبِيِّ» «8»*، همسر نوح «امْرَأَتَ نُوحٍ» «9» و خانمى كه بافندگى مىكرد. «كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها» «10» | |||
===پیام ها=== | |||
1- افراط و تفريط در عقايد، به جايى مىرسد كه گروهى عيسى را در حدّ خدايى بالا ببرند وگروهى او را همرديف بتهاى سنگى سازند. «ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا» | |||
2- كفّار از هوچيگرى هر صحنهاى كه وسيله ضربه زدن به پيامبر قرار گيرد، استقبال مىكنند. «إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ» (همين كه شخصى گفت: اگر معبودها دوزخى هستند پس عيسى هم دوزخى است، با هلهله خنديدند.) | |||
3- جدال نيكو ارزش است، ولى جدال خصمانه محكوم است. «بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ» | |||
---- | |||
«1». قصص، 7. | |||
«2». قصص، 11. | |||
«3». آل عمران، 35. | |||
«4». قصص، 9. | |||
«5». يوسف، 30. | |||
«6». تحريم، 10. | |||
«7». تبت، 2. | |||
«8». احزاب، 30. | |||
«9». تحريم، 10. | |||
«10». نحل، 99. | |||
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 467 | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاَّ جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ (58) | |||
وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ: آيا خدايان ما بهترند، أَمْ هُوَ: يا عيسى، هر گاه او گيرانه جهنم باشد الهه ما نيز با او باشند، ما ضَرَبُوهُ لَكَ: نزدند آن مثل را براى تو، إِلَّا جَدَلًا: مگر براى خصومت و ستيزگى نمودن نه براى تميز حق از باطل، بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ: بلكه ايشان گروهيند در جميع احوال مخاصمه كنند و | |||
---- | |||
«1» سوره انبياء، آيه 98. | |||
جلد 11 - صفحه 487 | |||
حريص بر لجاجت، چه مراد حق تعالى بتان هستند نه غير، و اينها مغالطه كنند. | |||
و نيز در آيه لفظ «ما تعبدون» ذكر شده و «ما» براى غير ذوى العقول باشد، پس شامل حضرت عيسى و عزير نخواهد بود. | |||
تتمه: | |||
در كافى- ابو بصير روايت نموده كه روزى در خدمت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله امير المؤمنين عليه السلام وارد شد، حضرت به او فرمود: تو شبيهى به عيسى بن مريم، اگر نبود به جهت طايفهاى از امت من كه بگويند در حق تو آنچه گفتند طايفه از نصارى در حق عيسى بن مريم، هر آينه مىگفتم در حق تو قولى كه سبب شود بر آنكه اگر تو عبور كنى در ميان مردم، خاك قدم تو را بردارند به آن تبرك جويند. پس دو نفر از اعراب «1» و جمعى از قريش در غضب شدند از اين كلام حضرت و گفتند: راضى نشد اين مرد از براى ابن عم خود مگر آنكه مثل زد براى او به عيسى بن مريم؛ پس آيه شريفه نازل شد: «و لما ضرب بن مريم مثلا اذا قومك منه يصدون». «2» | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ (55) فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلاً لِلْآخِرِينَ (56) وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ (57) وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاَّ جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ (58) إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَنِي إِسْرائِيلَ (59) | |||
وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْكُمْ مَلائِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ (60) | |||
ترجمه | |||
پس چون بخشم آوردند ما را انتقام كشيديم از آنها پس غرق كرديمشان همگى | |||
پس قرار داديمشان پيش قدم و قصّه عبرت آور براى آيندگان | |||
و چون زده شد به پسر مريم مثلى آنگاه قوم تو از آن بخنده درآيند | |||
و گفتند آيا خدايان ما بهترند يا او نزدند آن مثل را براى تو مگر براى جدل بلكه آنها گروهى دشمنى كنندگانند | |||
نيست او مگر بندهئى كه انعام كرديم بر او و قرار داديم او را موجب عبرت براى بنى اسرائيل | |||
و اگر بخواهيم هر آينه قرار ميدهيم بجاى شما فرشتگانى را در زمين كه جانشين باشند. | |||
تفسير | |||
گفتهاند خداوند در تعقيب آيات سابقه فرموده است پس چون فرعون و اتباعش از كثرت عصيان ما را بخشم و غضب درآوردند از آنها انتقام كشيديم و همه را غرق نموديم پس قرار داديم آنها را پيش قدمان بجهنّم كه حالشان موجب عبرت و نصيحت آيندگان باشد چون واقعه عجيبه شگفتآور را مثل گويند ولى در كافى و توحيد از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در تفسير اين آيه فرمود خداوند تبارك و تعالى متأسّف نميشود مانند تأسّف ما ولى او خلق فرمود اوليائى براى خود كه متأسف ميشوند و خوشنود ميگردند و خداوند رضا و سخط ايشانرا رضا و سخط خود خوانده چون آنان دعاة الى اللّه و ادلّاء بر او هستند لذا باين مقام رسيدند و خداوند فرموده كسيكه بولىّ من اهانت نمايد با من مبارزه نموده و اعلان جنگ داده و فرموده اطاعت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم اطاعت من و بيعت با او بيعت با خدا است رضا و غضب هم از اين قبيل است و هر چه شبيه اين دو باشد از احوال نميشود بخدا نسبت | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 610 | |||
داد اگر اسف و غضب براى خالق دست دهد تغيّر در او روى داده و اگر در او تغيّر روى دهد مأمون از آن نميشود كه روزى فنا براى او روى دهد و با اينحال فرقى بين خالق و خلق باقى نميماند خدا مبرّى از اين قول است حقير عرض ميكنم علاوه بر آنچه از فرمايش امام عليه السّلام مختصرا نقل شد اسف خشم مقرون بحزن است كه نسبت آن بخدا بهيچ وجه سزاوار نيست لذا بايد گفت مراد تأسف حضرت موسى و هارون و ساير اهل ايمان است كه خدا بخود نسبت داده بتقريبى كه امام عليه السّلام بيان فرموده است و نيز گفتهاند چون آيه شريفه انّكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنّم نازل شد مشركين قريش برآشفتند و بعضى از آنها گفتند اگر خدايان ما فروزينه آتش جهنّم باشند عيسى بن مريم هم كه محمّد او را تطهير و تقديس نموده بايد بسوزد چون او گفته تمام شما با معبودهاتان در جهنّميد و سايرين از خوشحالى ضجّه كشيدند كه محمّد محكوم شد و گفتند خدايان ما بهتر از مسيح نيستند وقتى او فروزينه جهنّم باشد آنها هم باشند و خداوند از اعتراض آنها جواب فرموده كه اين مثلى كه آنها براى حضرت عيسى زدند و اشكالى كه كردند نيست مگر از باب جدال و خصومت چون خودشان ميدانند كه روى سخن خدا با آنها بوده نه نصارى كه مسيح را پسر خدا يا شريك او ميدانند و نيز ميدانند كه لفظ ما در غير ذوى العقول استعمال ميشود و از آيه استفاده شركت مسيح و عزير و ملائكه در عذاب باعتبار آنكه هر يك معبود جمعى هستند نميشود نبود عيسى عليه السّلام مگر بندهئى از بندگان ما كه مشمول انعام ما گرديد و ما او را مثل و موجب شگفت و عبرت براى بنى اسرائيل قرار داديم كه بىپدر بدنيا آمد و قدرت ما از اينها بالاتر است اگر بخواهيم تمام شما را نابود ميكنيم و از شما كه بنى آدميد ملائكه را در زمين خليفه و جانشين مينمائيم و بنابر اين كلمه من در منكم براى بدليّت و يصدّون بمعناى يضجّون است و بعضى يصدّون بضمّ صاد قرائت نمودهاند و بنابر اين معنى آنستكه آنگاه قوم تو از جهت آنمثل اعراض از حقّ مينمايند ولى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در اين آيه نقل شده كه صدود در عربيّت خنده است و بعضى گفتهاند وقتى آيه انّ مثل عيسى عند اللّه كمثل آدم خلقه من تراب نازل شد مشركين تصوّر كردند پيغمبر اسلام ميخواهد تمام معتقدات نصارى را در باره حضرت عيسى تصديق نمايد لذا | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 611 | |||
خوشحال شدند و ضجّه كشيدند و گفتند اگر بنا باشد عبادت غير خداوند بزرگ جائز باشد خدايان ما هم قابل پرستش و ستايشند و بايد سؤال نمود آيا آنها بهترند يا عيسى براى پرستش و خداوند جواب فرموده كه آنها باين مثل بر تو اعتراض ننمودند مگر براى مجادله و خصومت و الّا خودشان هم ميدانند كه تو عبادت عيسى را تجويز ننمودى و بيش از اين در باره او گفته نشد كه او بندهئى بود مورد انعام و اعظام ما واقع شد تا آخر آنچه ذكر شد ولى مستفاد از آنچه در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام و در كافى از ابو بصير و در مناقب از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و در تهذيب از امام صادق و قمى ره از سلمان فارسى ره نقل نموده آنستكه يكروز پيغمبر صلى اللّه عليه و اله با جمعى از قريش نشسته بود فرمود داخل ميشود از اين در مرديكه شبيهترين خلق است بعيسى بن مريم پس امير المؤمنين عليه السّلام داخل شد و مردم خنديدند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود چنانچه بعضى از مردم در محبّت عيسى عليه السّلام افراط نمودند و هلاك شدند و بعضى تفريط كردند و با او عداوت ورزيدند و بهلاكت رسيدند و بعضى ميانهروى نمودند و نجات يافتند مثل على عليه السّلام هم در اين امّت از اين قرار است اگر بملاحظه آن نبود كه امّت من در باره او قائل شوند بآنچه امّت عيسى عليه السّلام در باره او قائل شدند ميگفتم سخنى را كه مردم خاك قدم على را بردارند و بآن تبرّك جويند و بزرگان قريش از اين بيان رنجيدند و بعضى خنديدند و گفتند محمد راضى نشد كه مثلى بزند براى پسر عمّش جز بعيسى بن مريم قسم بخدا بتهاى ما بهترند از او براى تبرّك جستن پس اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر اين واقعه و جواب خداوند از آنها كه به پيغمبر فرموده اعتراض آنها باين مثل تو فقط از راه دشمنى و جدال است و الّا خودشان هم فضل او را ميدانند و كرامت او را از بدو تولّد تاكنون نزد خدا مشاهده نمودهاند و مع الوصف او بندهئى است كه مشمول انعام ما واقع شده و ما او را در اين امّت مثل براى عيسى قرار داديم در بنى اسرائيل و اگر بخواهيم از شما بنى هاشم جمعى را مانند ملائكه معصوم از گناه قرار ميدهيم كه جانشين و خليفه ما باشند در زمين آنچه ذكر شد بنظر حقير حاصل جمع بين روايات و از جهاتى با ظاهر آيات شريفه مناسبتر است از دو قولى كه از مفسّرين نقل شد و تقريب آن باين نحو از خصائص اين تفسير است و در سوره انفال بعضى از اين | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 612 | |||
روايات ذيل آيه شريفه و ما كان اللّه ليعذّبهم و انت فهيم و آيه بعد از آن ذكر و اجمالا نامى از معترضين برده شد و اللّه تعالى اعلم بحقائق الامور. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيرٌ أَم هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاّ جَدَلاً بَل هُم قَومٌ خَصِمُونَ (58) | |||
و گفتند آيا آلهه ما بهتر هستند يا او ضرب مثل نكردند از براي تو مگر از روي جدل بلكه اينها قومي هستند که با شما مخاصمه و عداوت ميورزند. | |||
در مرجع ضمير «ام هو» بسيار گفتند که إبن مريم حضرت عيسي است يعني أَ آلِهَتُنا خَيرٌ أَم هُوَ اشاره به اينكه اصنام ما بهتر از عيسي هستند که استفهام تقريريست يعني البته اصنام و الهه ما بهتر از عيسي هستند زيرا عيسي يك فردي است مثل ساير افراد بشر چنانچه ساير افراد لياقت الوهيت ندارند عيسي هم مثل آنها. | |||
جواب: آنها اينكه اصنام شما هم يك فلزي است يا چوبي است مثل ساير فلزات و چوبها چنانچه ساير فلزات و چوبها لياقت الوهيت ندارند اصنام شما هم لياقت ندارد با اينكه عيسي هم شعور و ادراك و حس و حركت داشت اصنام شما نه شعور نه ادراك نه حس نه حركت دارند البته انسان اشرف از ساير جمادات و نباتات و حيوانات است. بعضي گفتند مرجع ضمير «ام هو» امير المؤمنين يعني چرا پيغمبر علي را شبيه عيسي قرار داد که بعضي معتقد به او و بعضي ديگر منكر چرا شبيه اصنام ما قرار نداد که بعضي مثل ما معتقد به الوهيت آنها و بعضي منكر جواب: اولا آلهه شما مردم در حق آنها دو فرقه هستند مشركين قائل به الوهيت | |||
جلد 16 - صفحه 46 | |||
آنها و غير آنها قائل به اينكه يك فلزي و چوبي که به دست خود تراشيدهايد بيشتر نيستند و حضرت عيسي سه فرقه حد افراط و تفريط و اقتصاد چنانچه بيان شد و در حق علي هم سه فرقه شدند و ثانيا عيسي بعقيده پيغمبر (ص) پيغمبر اولو العزم بود و روح اللّه بود و صاحب معجزات با هرات مثل احياء موتي و ابراء اكمه و ابرص و غير اينها بود اما اصنام شما هيچ گونه آثاري از آنها صادر نشد و پيغمبر ميخواهد بفرمايد که مقام علي (ع) مثل انبياء اولو العزم بلكه افضل از آنها است نه مثل جماد بيشعور بيادراك. | |||
ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلّا جَدَلًا مجادله مكابرة است براي ابطال حق و اثبات باطل مثل ساير كفريات آنها که نسبت سحر و كذب و افتراء بحضرتش ميدادند. | |||
بَل هُم قَومٌ خَصِمُونَ از روي دشمني که با پيغمبر داشتند اينکه نوع مزخرفات را ميگفتند و الا اندازهاي شعور داشتند و حقائق را درك ميكردند لكن قول اول اقرب به نظر ميآيد بقرينه آيه بعد که ميفرمايد: | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 58)- سپس «گفتند: آیا خدایان ما بهتر است یا او [مسیح]»؟ (وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ). | |||
ولی بدان آنها حقیقت را میدانند «و این مثل را جز از روی جدال برای تو نزدهاند» (ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا). | |||
«بلکه آنها گروهی کینه توز و پرخاشگرند»، و برای جلوگیری از حق به باطل متوسل میشوند (بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ). | |||
ج4، ص378 | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۵۴
ترجمه
الزخرف ٥٧ | آیه ٥٨ | الزخرف ٥٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَآلِهَتُنَا خَیْرٌ أَمْ هُوَ»: آیا معبودهای ما بهترند یا عیسی؟ دو چیز مراد است: الف - شما که بتهای ما را بدتر از عیسی میدانید. ب - عیسی بدون پدر متولّد شده، بتهای ما که دختران خدا و فرشتگان اویند بدون پدر و مادر آفریده شدهاند و بهترند. «جَدَلاً»: جدال و خصومت. کشمکش و نزاع باطل (نگا: کهف / ). مفعولٌله و یا این که حال است و به معنی مُجَادِلینَ میباشد. «خَصِمُونَ»: جمع خَصِم، دشمن سرسخت. معنی دیگر آیه: مشرکان میگویند: آیا معبودهای ما بهترند یا عیسی؟ (عیسی چون پدر نداشته از طرف مسیحیان پرستش شده و کارشان بجا است، ما هم معبودهای خود را میپرستیم، چرا که هُبَل و لات و منات و عزّی دختران خدا و فرشتگان اویند، و چون بدون پدر و مادر آفریده شدهاند معلوم است که بهترند) و ...
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
چنان که در پاورقى آیه ۵۷ درباره شأن و نزول آن از اقوال تفاسیر برهان و على بن ابراهیم و مجمع البیان مطالبى ذکر شده است در همان تفاسیر ضمن ذکر شأن و نزول آیه ۵۷، آیه ۵۸ را نیز بعد از آن به عنوان دنباله شأن و نزول آن ذکر نموده اند و علاوه بر آن موضوع دیگرى نیز درباره آیه ۵۸ در ضمن ذکر شأن و نزول آیات ۱.۱ و ۱.۲ و ۱.۳ سوره انبیاء در صفحات ۵۳۴ و ۵۳۵ و ۵۳۶ ذکر گردیده است.
تفسیر
- آيات ۵۷ - ۶۵، سوره زخرف
- تفسير و شاءن نزول آيه : ((و لما ضرب ابن مريم مثلا اذا قومك منه يصدون )) و وجوه مختلفى كه در اين باره گفته اند
- سخن ديگر مفسرين در تفسير آيه شريفه
- نقد و بررسى روايت مذكور
- توجيهات ديگرى براى آيه و اشكالات آنها
- گفتار طبرسى در مجمع البيان بعد از نقل وحده تغيير آيه
- ردّ استبعاد كمالات عيسى (ع ) توسط مشركين ، و بيان امكان تزكيه انسان تا سر حدّ ملكگونه شدن
- مقصود از اينكه ((عيسى علم به قيامت است ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ «58»
و گفتند: آيا خدايان ما بهترند يا او؟ (اگر عيسى كه از معبودهاى ما بهتر است در جهنّم باشد، به جهنّم رفتن ما و معبودهايمان چندان مهم نيست.)
اين مثال را براى تو جز از راه جدل نزدند بلكه آنان قومى جدل پيشهاند.
نکته ها
هنگامى كه آيه 98 سورهى انبياء نازل شد كه «إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ» بت پرستان، همراه با بتها و معبودان، هيزم جهنّم قرار خواهند گرفت، شخصى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پرسيد: اگر چنين است عيسى و عُزير نيز معبود نصارى و يهود هستند و طبق اين آيه عيسى و عُزير هيزم جهنّم خواهند بود و اگر عيسى در دوزخ است ما و بتها آن جهنّم را مىپذيريم. كفّار هلهله كردند و خنديدند. پيامبر فرمود: از انسانها معبودانى به
جلد 8 - صفحه 466
دوزخ مىروند كه بخواهند معبود باشند، نظير فرعون ولى عيسى و عزير هرگز حاضر به معبود شدن نبودند. به علاوه در ادامهى همان سوره، حساب اين افراد برجسته از حساب بتها جدا شده است، چنانكه مىفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ» اين بندگان خدا (كه حاضر نبودند معبود قرار گيرند) و از طرف ما وعده نيك به آنان داده شده از دوزخ دورند. به هر حال مشركان عيسى را مَثَل زدند و خنديدند و فكر كردند پيامبر جوابى ندارد ولى تشبيه عيسى به بتها، جدلى بيش نيست.
اصرار قرآن بر اينكه حضرت عيسى را فرزند مريم معرّفى كند، براى جلوگيرى از غلّو و فرزند خدا دانستن اوست.
تنها نامى كه از زنان در قرآن آمده، نام مريم است. باقى زنان با نام بيان نشدهاند، همچون مادر موسى «أُمِّ مُوسى» «1»*، خواهر موسى «لِأُخْتِهِ» «2»، همسر عمران «امْرَأَتُ عِمْرانَ» «3»، همسر فرعون «امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ» «4»*، همسر عزيز مصر «امْرَأَتُ الْعَزِيزِ» «5»، همسر لوط «امْرَأَتَ لُوطٍ» «6»، همسر ابولهب «امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ» «7»، همسران پيامبر «نِساءَ النَّبِيِّ» «8»*، همسر نوح «امْرَأَتَ نُوحٍ» «9» و خانمى كه بافندگى مىكرد. «كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها» «10»
پیام ها
1- افراط و تفريط در عقايد، به جايى مىرسد كه گروهى عيسى را در حدّ خدايى بالا ببرند وگروهى او را همرديف بتهاى سنگى سازند. «ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا»
2- كفّار از هوچيگرى هر صحنهاى كه وسيله ضربه زدن به پيامبر قرار گيرد، استقبال مىكنند. «إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ» (همين كه شخصى گفت: اگر معبودها دوزخى هستند پس عيسى هم دوزخى است، با هلهله خنديدند.)
3- جدال نيكو ارزش است، ولى جدال خصمانه محكوم است. «بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ»
«1». قصص، 7.
«2». قصص، 11.
«3». آل عمران، 35.
«4». قصص، 9.
«5». يوسف، 30.
«6». تحريم، 10.
«7». تبت، 2.
«8». احزاب، 30.
«9». تحريم، 10.
«10». نحل، 99.
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 467
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاَّ جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ (58)
وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ: آيا خدايان ما بهترند، أَمْ هُوَ: يا عيسى، هر گاه او گيرانه جهنم باشد الهه ما نيز با او باشند، ما ضَرَبُوهُ لَكَ: نزدند آن مثل را براى تو، إِلَّا جَدَلًا: مگر براى خصومت و ستيزگى نمودن نه براى تميز حق از باطل، بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ: بلكه ايشان گروهيند در جميع احوال مخاصمه كنند و
«1» سوره انبياء، آيه 98.
جلد 11 - صفحه 487
حريص بر لجاجت، چه مراد حق تعالى بتان هستند نه غير، و اينها مغالطه كنند.
و نيز در آيه لفظ «ما تعبدون» ذكر شده و «ما» براى غير ذوى العقول باشد، پس شامل حضرت عيسى و عزير نخواهد بود.
تتمه:
در كافى- ابو بصير روايت نموده كه روزى در خدمت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله امير المؤمنين عليه السلام وارد شد، حضرت به او فرمود: تو شبيهى به عيسى بن مريم، اگر نبود به جهت طايفهاى از امت من كه بگويند در حق تو آنچه گفتند طايفه از نصارى در حق عيسى بن مريم، هر آينه مىگفتم در حق تو قولى كه سبب شود بر آنكه اگر تو عبور كنى در ميان مردم، خاك قدم تو را بردارند به آن تبرك جويند. پس دو نفر از اعراب «1» و جمعى از قريش در غضب شدند از اين كلام حضرت و گفتند: راضى نشد اين مرد از براى ابن عم خود مگر آنكه مثل زد براى او به عيسى بن مريم؛ پس آيه شريفه نازل شد: «و لما ضرب بن مريم مثلا اذا قومك منه يصدون». «2»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ (55) فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلاً لِلْآخِرِينَ (56) وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ (57) وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاَّ جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ (58) إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَنِي إِسْرائِيلَ (59)
وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْكُمْ مَلائِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ (60)
ترجمه
پس چون بخشم آوردند ما را انتقام كشيديم از آنها پس غرق كرديمشان همگى
پس قرار داديمشان پيش قدم و قصّه عبرت آور براى آيندگان
و چون زده شد به پسر مريم مثلى آنگاه قوم تو از آن بخنده درآيند
و گفتند آيا خدايان ما بهترند يا او نزدند آن مثل را براى تو مگر براى جدل بلكه آنها گروهى دشمنى كنندگانند
نيست او مگر بندهئى كه انعام كرديم بر او و قرار داديم او را موجب عبرت براى بنى اسرائيل
و اگر بخواهيم هر آينه قرار ميدهيم بجاى شما فرشتگانى را در زمين كه جانشين باشند.
تفسير
گفتهاند خداوند در تعقيب آيات سابقه فرموده است پس چون فرعون و اتباعش از كثرت عصيان ما را بخشم و غضب درآوردند از آنها انتقام كشيديم و همه را غرق نموديم پس قرار داديم آنها را پيش قدمان بجهنّم كه حالشان موجب عبرت و نصيحت آيندگان باشد چون واقعه عجيبه شگفتآور را مثل گويند ولى در كافى و توحيد از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در تفسير اين آيه فرمود خداوند تبارك و تعالى متأسّف نميشود مانند تأسّف ما ولى او خلق فرمود اوليائى براى خود كه متأسف ميشوند و خوشنود ميگردند و خداوند رضا و سخط ايشانرا رضا و سخط خود خوانده چون آنان دعاة الى اللّه و ادلّاء بر او هستند لذا باين مقام رسيدند و خداوند فرموده كسيكه بولىّ من اهانت نمايد با من مبارزه نموده و اعلان جنگ داده و فرموده اطاعت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم اطاعت من و بيعت با او بيعت با خدا است رضا و غضب هم از اين قبيل است و هر چه شبيه اين دو باشد از احوال نميشود بخدا نسبت
جلد 4 صفحه 610
داد اگر اسف و غضب براى خالق دست دهد تغيّر در او روى داده و اگر در او تغيّر روى دهد مأمون از آن نميشود كه روزى فنا براى او روى دهد و با اينحال فرقى بين خالق و خلق باقى نميماند خدا مبرّى از اين قول است حقير عرض ميكنم علاوه بر آنچه از فرمايش امام عليه السّلام مختصرا نقل شد اسف خشم مقرون بحزن است كه نسبت آن بخدا بهيچ وجه سزاوار نيست لذا بايد گفت مراد تأسف حضرت موسى و هارون و ساير اهل ايمان است كه خدا بخود نسبت داده بتقريبى كه امام عليه السّلام بيان فرموده است و نيز گفتهاند چون آيه شريفه انّكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنّم نازل شد مشركين قريش برآشفتند و بعضى از آنها گفتند اگر خدايان ما فروزينه آتش جهنّم باشند عيسى بن مريم هم كه محمّد او را تطهير و تقديس نموده بايد بسوزد چون او گفته تمام شما با معبودهاتان در جهنّميد و سايرين از خوشحالى ضجّه كشيدند كه محمّد محكوم شد و گفتند خدايان ما بهتر از مسيح نيستند وقتى او فروزينه جهنّم باشد آنها هم باشند و خداوند از اعتراض آنها جواب فرموده كه اين مثلى كه آنها براى حضرت عيسى زدند و اشكالى كه كردند نيست مگر از باب جدال و خصومت چون خودشان ميدانند كه روى سخن خدا با آنها بوده نه نصارى كه مسيح را پسر خدا يا شريك او ميدانند و نيز ميدانند كه لفظ ما در غير ذوى العقول استعمال ميشود و از آيه استفاده شركت مسيح و عزير و ملائكه در عذاب باعتبار آنكه هر يك معبود جمعى هستند نميشود نبود عيسى عليه السّلام مگر بندهئى از بندگان ما كه مشمول انعام ما گرديد و ما او را مثل و موجب شگفت و عبرت براى بنى اسرائيل قرار داديم كه بىپدر بدنيا آمد و قدرت ما از اينها بالاتر است اگر بخواهيم تمام شما را نابود ميكنيم و از شما كه بنى آدميد ملائكه را در زمين خليفه و جانشين مينمائيم و بنابر اين كلمه من در منكم براى بدليّت و يصدّون بمعناى يضجّون است و بعضى يصدّون بضمّ صاد قرائت نمودهاند و بنابر اين معنى آنستكه آنگاه قوم تو از جهت آنمثل اعراض از حقّ مينمايند ولى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در اين آيه نقل شده كه صدود در عربيّت خنده است و بعضى گفتهاند وقتى آيه انّ مثل عيسى عند اللّه كمثل آدم خلقه من تراب نازل شد مشركين تصوّر كردند پيغمبر اسلام ميخواهد تمام معتقدات نصارى را در باره حضرت عيسى تصديق نمايد لذا
جلد 4 صفحه 611
خوشحال شدند و ضجّه كشيدند و گفتند اگر بنا باشد عبادت غير خداوند بزرگ جائز باشد خدايان ما هم قابل پرستش و ستايشند و بايد سؤال نمود آيا آنها بهترند يا عيسى براى پرستش و خداوند جواب فرموده كه آنها باين مثل بر تو اعتراض ننمودند مگر براى مجادله و خصومت و الّا خودشان هم ميدانند كه تو عبادت عيسى را تجويز ننمودى و بيش از اين در باره او گفته نشد كه او بندهئى بود مورد انعام و اعظام ما واقع شد تا آخر آنچه ذكر شد ولى مستفاد از آنچه در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام و در كافى از ابو بصير و در مناقب از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و در تهذيب از امام صادق و قمى ره از سلمان فارسى ره نقل نموده آنستكه يكروز پيغمبر صلى اللّه عليه و اله با جمعى از قريش نشسته بود فرمود داخل ميشود از اين در مرديكه شبيهترين خلق است بعيسى بن مريم پس امير المؤمنين عليه السّلام داخل شد و مردم خنديدند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود چنانچه بعضى از مردم در محبّت عيسى عليه السّلام افراط نمودند و هلاك شدند و بعضى تفريط كردند و با او عداوت ورزيدند و بهلاكت رسيدند و بعضى ميانهروى نمودند و نجات يافتند مثل على عليه السّلام هم در اين امّت از اين قرار است اگر بملاحظه آن نبود كه امّت من در باره او قائل شوند بآنچه امّت عيسى عليه السّلام در باره او قائل شدند ميگفتم سخنى را كه مردم خاك قدم على را بردارند و بآن تبرّك جويند و بزرگان قريش از اين بيان رنجيدند و بعضى خنديدند و گفتند محمد راضى نشد كه مثلى بزند براى پسر عمّش جز بعيسى بن مريم قسم بخدا بتهاى ما بهترند از او براى تبرّك جستن پس اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر اين واقعه و جواب خداوند از آنها كه به پيغمبر فرموده اعتراض آنها باين مثل تو فقط از راه دشمنى و جدال است و الّا خودشان هم فضل او را ميدانند و كرامت او را از بدو تولّد تاكنون نزد خدا مشاهده نمودهاند و مع الوصف او بندهئى است كه مشمول انعام ما واقع شده و ما او را در اين امّت مثل براى عيسى قرار داديم در بنى اسرائيل و اگر بخواهيم از شما بنى هاشم جمعى را مانند ملائكه معصوم از گناه قرار ميدهيم كه جانشين و خليفه ما باشند در زمين آنچه ذكر شد بنظر حقير حاصل جمع بين روايات و از جهاتى با ظاهر آيات شريفه مناسبتر است از دو قولى كه از مفسّرين نقل شد و تقريب آن باين نحو از خصائص اين تفسير است و در سوره انفال بعضى از اين
جلد 4 صفحه 612
روايات ذيل آيه شريفه و ما كان اللّه ليعذّبهم و انت فهيم و آيه بعد از آن ذكر و اجمالا نامى از معترضين برده شد و اللّه تعالى اعلم بحقائق الامور.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيرٌ أَم هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاّ جَدَلاً بَل هُم قَومٌ خَصِمُونَ (58)
و گفتند آيا آلهه ما بهتر هستند يا او ضرب مثل نكردند از براي تو مگر از روي جدل بلكه اينها قومي هستند که با شما مخاصمه و عداوت ميورزند.
در مرجع ضمير «ام هو» بسيار گفتند که إبن مريم حضرت عيسي است يعني أَ آلِهَتُنا خَيرٌ أَم هُوَ اشاره به اينكه اصنام ما بهتر از عيسي هستند که استفهام تقريريست يعني البته اصنام و الهه ما بهتر از عيسي هستند زيرا عيسي يك فردي است مثل ساير افراد بشر چنانچه ساير افراد لياقت الوهيت ندارند عيسي هم مثل آنها.
جواب: آنها اينكه اصنام شما هم يك فلزي است يا چوبي است مثل ساير فلزات و چوبها چنانچه ساير فلزات و چوبها لياقت الوهيت ندارند اصنام شما هم لياقت ندارد با اينكه عيسي هم شعور و ادراك و حس و حركت داشت اصنام شما نه شعور نه ادراك نه حس نه حركت دارند البته انسان اشرف از ساير جمادات و نباتات و حيوانات است. بعضي گفتند مرجع ضمير «ام هو» امير المؤمنين يعني چرا پيغمبر علي را شبيه عيسي قرار داد که بعضي معتقد به او و بعضي ديگر منكر چرا شبيه اصنام ما قرار نداد که بعضي مثل ما معتقد به الوهيت آنها و بعضي منكر جواب: اولا آلهه شما مردم در حق آنها دو فرقه هستند مشركين قائل به الوهيت
جلد 16 - صفحه 46
آنها و غير آنها قائل به اينكه يك فلزي و چوبي که به دست خود تراشيدهايد بيشتر نيستند و حضرت عيسي سه فرقه حد افراط و تفريط و اقتصاد چنانچه بيان شد و در حق علي هم سه فرقه شدند و ثانيا عيسي بعقيده پيغمبر (ص) پيغمبر اولو العزم بود و روح اللّه بود و صاحب معجزات با هرات مثل احياء موتي و ابراء اكمه و ابرص و غير اينها بود اما اصنام شما هيچ گونه آثاري از آنها صادر نشد و پيغمبر ميخواهد بفرمايد که مقام علي (ع) مثل انبياء اولو العزم بلكه افضل از آنها است نه مثل جماد بيشعور بيادراك.
ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلّا جَدَلًا مجادله مكابرة است براي ابطال حق و اثبات باطل مثل ساير كفريات آنها که نسبت سحر و كذب و افتراء بحضرتش ميدادند.
بَل هُم قَومٌ خَصِمُونَ از روي دشمني که با پيغمبر داشتند اينکه نوع مزخرفات را ميگفتند و الا اندازهاي شعور داشتند و حقائق را درك ميكردند لكن قول اول اقرب به نظر ميآيد بقرينه آيه بعد که ميفرمايد:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 58)- سپس «گفتند: آیا خدایان ما بهتر است یا او [مسیح]»؟ (وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ).
ولی بدان آنها حقیقت را میدانند «و این مثل را جز از روی جدال برای تو نزدهاند» (ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا).
«بلکه آنها گروهی کینه توز و پرخاشگرند»، و برای جلوگیری از حق به باطل متوسل میشوند (بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ).
ج4، ص378
نکات آیه
۱ - مجادله مشرکان مکه با پیامبر(ص)، در مقایسه معبودهاى خویش با عیسى(ع) (و قالوا ءألهتنا خیر أم هو)
۲ - مشرکان مکه، داراى معبودهایى متعدد (ءألهتنا خیر)
۳ - وجود اعتقاد و باور به الوهیت عیسى(ع) در جامعه عصر بعثت (و قالوا ءألهتنا خیر أم هو)
۴ - مشرکان مکه، معتقد به برترى فرشتگان بر عیسى(ع)* (و جعلوا الملئکة ... و قالوا لو شاء الرحمن ما عبدنهم ... ءألهتنا خیر أم هو) از آیه نوزده و بیست همین سوره استفاده مى شود که مصداق مورد نظر مشرکان از «الهة» ملائکه بوده است.
۵ - مباحثات و مجادلات بى پایه و بى مبنا، امرى ناشایست و نکوهیده (ما ضربوه لک إلاّ جدلاً) لحن نکوهش آمیز آیه شریفه، بیانگر مطلب بالا است.
۶ - مقایسه میان بت ها و عیسى بن مریم(ع)، حرکتى جدلى از سوى مشرکان مکه (ما ضربوه لک إلاّ جدلاً) در مکتب پیامبر(ص) سخن از الوهیت عیسى(ع) به میان نیامده بود تا مشرکان او را با آلهه خود مقایسه کنند.
۷ - فهم نادرست و بیان مغالطه آمیز مشرکان، از نظریه قرآن درباره عیسى بن مریم(ع) (ما ضربوه لک إلاّ جدلاً) بیان قرآن درباره تولد، زندگى و مرگ عیسى(ع)، شائبه الوهیت ندارد تا مشرکان او را با آلهه خود مقایسه کنند.
۸ - مشرکان مکه، مردمانى ستیزه جو و بى منطق (بل هم قوم خصمون)
۹ - روحیه پرخاشگرى و ستیزه جویى عامل برخوردهاى غیرمنطقى (ما ضربوه لک إلاّ جدلاً بل هم قوم خصمون) جمله «بل هم قوم خصمون» نشان دهنده روحیه ستیزه جویى و به منزله تعلیل براى جمله «ما ضربوه لک إلاّ جدلاً» است که دلالت بر رفتار غیرمنطقى مشرکان دارد.
۱۰ - روحیه خصومتورزى و تصمیم به مقابله با یک اندیشه، مایه کج فهمى و برداشت نادرست از پیام هاى آن (ما ضربوه لک إلاّ جدلاً بل هم قوم خصمون) با توجه به این که اساساً قرآن درصدد نفى الوهیت عیسى(ع) بوده است، فهم واژگون مشرکان از پیام قرآن و اقدام آنان به مقایسه میان خدایان خود و الوهیت عیسى(ع)، ناشى از خصومتورزى آنان با پیامبر(ص) و قرآن مى باشد.
موضوعات مرتبط
- بتها: قیاس بتها با عیسى(ع) ۱، ۶
- بدفهمى: زمینه بدفهمى ۱۰
- برخورد: عوامل برخورد غیرمنطقى ۹
- دشمنى: آثار دشمنى ۹، ۱۰
- شناخت: آفات شناخت ۱۰
- عقیده: عقیده به الوهیت عیسى(ع) ۳
- مجادله: سرزنش مجادله بى برهان ۵; مجادله درباره عیسى(ع) ۱
- محمد(ص): مجادله با محمد(ص) ۱
- مردم: عقیده مردم مقارن بعثت ۳
- مشرکان: مشرکان و عیسى(ع) ۷; مغالطه مشرکان ۷
- مشرکان مکه: ادعاهاى مشرکان مکه ۱; بى منطقى مشرکان مکه ۸; تعدد معبودان مشرکان مکه ۲; دشمنى مشرکان مکه ۸; عقیده مشرکان مکه ۴; قیاس مشرکان مکه ۶; مجادله مشرکان مکه ۱، ۶
- معبودان باطل: ادعاى برترى معبودان باطل ۱
- ملائکه: برترى ملائکه بر عیسى(ع) ۴